روزنامه کیهان **
آمریکا علیه اوپک!
1- آمریکا تلاش داشت از طریق اوپک بر ایران فشار بیاورد، حتي نماينده خود در امور ايران را براي تحت فشار قرار دادن اعضاي اوپک به توليد نفت بيشتر به وین فرستاده بود اما بعداز اینکه در اجرای سیاست به صفر رساندن فروش نفت ایران شکست خورد و مجبور شد اعلام کند هشت کشور
مشتري اصلي نفت ايران را از تحريمها معاف میکند، اکنون توافق تولیدکنندگان عضو و غیرعضو اوپک و مستثنی شدن ایران از کاهش تولید نفت شکست ديگري براي آمريکا محسوب ميشود.
نشست 175 اوپک با اعتراض اعضا به سیاستهای عربستان، شاهد برتری سیاست منافع تولیدکنندگان نفت بر سیاست حفظ منافع
سعودي - امريکايي بود. نکته بارز در نشستهای اخیر اوپک همسويي عربستان و آمريکا براي مقابله با سياستهاي منطقهاي و فرامنطقهاي جمهوري اسلامي ايران از طريق کاهش درآمدهاي نفتي و ارزي و فشار بر ملت ایران از طریق جنگ اقتصادی بود. آمریکاییها و رسانههای غربی تلاش داشتند القا کنند تحولات بازار نفت جهان با وجود تحريم نفتي ايران مطابق ميل آمريکا حرکت نموده و آمريکا میتواند فشار بیشتری بر ایران اعمال کند. حتی بیبیسی نیز نتوانست بر نقش پشت پرده آمریکا در فشار بر اوپک سرپوش بگذارد و اذعان کرد«مسئله مهمتر فشارهاي آمريکا بر کشورهاي عضو اوپک و مخصوصا عربستان است». آمریکا امیدوار بود با اعمال نفوذ در اوپک، کاهش حضور، نفوذ و نقش خود در منطقه را که با شکست داعش تشدید شده است، جبران کند. اما علیرغم میل آمریکا، توافق اوپک و هرگونه افزایش قیمت نفت اولا موجب درآمد بیشتر کشورهای تولیدکننده نفت از جمله ایران خواهد شد و میتواند در صورت تدبیر و برنامهریزیهای صحیح موجب بهبود وضع اقتصادی این کشورها شود. ثانیا این توافق میتواند موجب انسجام و تقویت و تداوم تاثیرگذاری و سیاستگذاری این سازمان نفتی در بازارهای جهانی شود.
2-اما در حاليکه رئيسجمهور آمريکا با توئيتهاي پيدرپي خود به دنبال افزايش توليد اوپک و کاهش قیمت نفت بود، شرکتهای توليدکننده نفت شيل آمريکا از این سیاست متضرر میشوند چراکه از ماه اکتبر تاکنون کاهش 29 درصدي قيمت نفت ايالات متحده و قيمتهاي زير 60 دلار موجب کاهش سودآوري سرمایهگذاریها در نفت شیل آمریکا و صرفه اقتصادی نداشتن این سرمایهگذاریها شده است و عملا طرح «انقلاب شيلاويل آمريکا» برای تبدیل شدن به بزرگترين توليدکننده نفت خام جهان را با شکست مواجه کرده است. آمریکا در یک سیکل معیوب قرار گرفته و هرگونه افزایش تولید موجب کاهش قیمت نفت و در نهایت موجب کاهش تولید نفت شیل به علت مقرون به صرفه اقتصادی نبودن سرمایهگذاری در این صنعت خواهد شد. گرچه دولت آمریکا برآورد کرده توليد نفت اين کشور17 درصد در سال جاري افزايش یابد اما شرکتهای تولیدکننده نفت شیل از جمله استيون پروت، مدير اجرايي شرکت Elevation Resources LLC اعلام کردند با این روند سال آينده ميلادي تا 20 درصد تولید شیل آمریکا کاهش خواهد یافت و موجب ادامه کاهش ارزش سهام شرکتهاي توليدکننده شيل میشود.
3- آمریکا به شدت نگران کاهش منابع نفتي در جهان نیز میباشد. اين موضوع سبب شده تا ترامپ تلاش کند توليد نفت اوپک کاهش نیابد تا با خرید نفت ارزان هم ذخائر خود را افزایش دهد و هم قیمت بنزین در کشورش را پایین نگه دارد و وضع اقتصادی را بهتر کند تا ریاست جمهوری دور دوم خود را تضمین کند. اما افزايش بهاي نفت باعث ايجاد رکود و افزايش تورم در اقتصاد آمريکا خواهد شد و براساس گزارش آژانس اطلاعرساني انرژي آمريکا هم ذخاير نفت خام آمريکا در هفته منتهي به 30 نوامبر هفت ميليون و سيصد هزار بشکه کاهش یافته است و هم شاهد کاهش و رسيدن توليد نفت آمريکا به سه ميليون و پانصد هزار بشکه در روز هستيم. همین امر موجب نگرانی آمریکا برای تاثیرگذاری بر بازار نفت و شکست سیاست تحریمی علیه ایران شده است. لذا نوعي تناقض بين سیاست آمریکا و آنچه که ترامپ انجام ميدهد با آنچه صنعت نفت آمريکا شاهد آن است مشاهده ميشود. آمريکا با ادعای افزایش تولید نفت شیل و همچنین استفاده از ذخائر خودش، ميتواند شکافي را که اوپک و ديگر کشورهای تولیدکننده نفت ايجاد ميکنند، پر کند و هيچ ترس و واهمهاي هم از تصميم اوپک نداشته باشد. اما آمریکا عملا از این اقدام ناتوان است.
4- هر گونه کاهش توليد و افزايش بهاي نفت در سطح جهاني براي مصرفکنندگان نفت و به ویژه آمریکا و اروپا مشکل ایجاد میکند، اما از سوی دیگر با توجه به اينکه درصد بالايي از ارزش بازار سرمايه در بورسهاي جهان متعلق به شرکتهاي نفتي است، کاهش قيمت نفت نیز
بهطور مستقيم موجب کاهش ارزش شاخص سهام بورسهای جهانی و متضرر شدن کشورهای مصرفکننده نفت نیز خواهند شد، همانند آنچه که قبل از توافق اوپک رخ داد.
5- این سخن وزير نفت عربستان را که گفته بود واشنگتن در موضعي نيست که نظر خود را بر اوپک ديکته کند یک ژست سیاسی باید تلقی کرد برای پاک کردن افکارعمومی از این عقیده که عربستان گاوه شیرده آمریکاست. این در حالی است که خالد الفالح تصریح کرده بود تصميمي که ما در اوپک ميگيريم مبتني بر منافع کشورهاي مصرفکننده از جمله آمريکاست! نشست اخیر اوپک در وين چالش بزرگي براي عربستان به حساب ميآمد. عربستان بر سر دوراهي قرار داشت. از یک سو تحت فشارهاي آمريکا برای عدم کاهش تولید بود تا موضع آمریکا در پرونده خاشقجی تغییر نکند و از سوی دیگر تحت فشارهاي بازار برای کاهش توليد بود تا قیمتها بیش از این کاهش پیدا نکند. عدم تاثیرگذاری عربستان بر تصمیم اوپک در جهت سیاستهای کاخ سفید هزینههای سنگینی برای
بن سلمان در سايه پيامدهاي خطرناک ترور خاشقجي و دفاع تمام قد ترامپ از عربستان در پی خواهد داشت.
6- اما بعد از 57 سال از تاسیس اوپک تصمیم قطر برای خروج از این سازمان نفتی زوایای پنهانی دارد که باید منتظر روشن شدن آنها بود. دوحه تمرکز بر افزايش سهم و نقش جهاني خود در توليد گاز را دلیل اتخاذ چنین تصمیمی اعلام کرده است اما تمرکز بر افزایش توليد گاز نمیتواند منافاتی با حضور در اوپک داشته باشد لذا اولا یکی از اهداف قطر از خروج از اوپک تلاش برای افزایش تولید و جذب بیشتر سرمایههای خارجی است که بعد از سیاستهای تنشزا و مخرب سعودیها در منطقه، سرمایهگذاریهای خارجي در عربستان به شدت کاهش يافته است.ثانیا شاید نقش مخرب عربستان در اوپک هم آنگونه که وزیر انرژی قطر گفته يکي از دلايل تصمیم برای خروج از این سازمان نفتی باشد.ثالثا خروج قطر از اوپک نشان داد اختلافات ميان کشورهاي حاشيه خليج فارس پایدار است که عواقب ناخواسته و بلندمدتي براي منطقه خواهد داشت. رابعا این را هم نباید فراموش کرد که تصميم قطر مبني بر خروج از اوپک بعد از قریب شصت سال عضويت در سازمان اوپک نشان ميدهد که اين کشور متوجه شده است که ميتواند مستقل از عربستان و امارات هم به بقاي خود ادامه بدهد. خامسا گرچه وزیر انرژی قطر گفته این تصميم سياسي نيست اما هر دلیل دیگری که بتوان برای تصمیم قطر عنوان کرد، با توجه به حضور برایان هوک در وین برای ممانعت از اجماع کشورهای عضو اوپک، نمیتوان نقش آمریکا را پشت اتخاذ چنین تصمیمی نادیده گرفت، هرچند در حالت خوشبینانه معتقد باشیم که دوحه از این نقش آمریکا بیاطلاع و ناآگاه است. عدم واکنش بقیه اعضای اوپک به این تصمیم قطر، به جز ایران که ابراز تاسف کرد، نیز سؤالبرانگیز است. لذا حقیقت پشت تصمیم قطر این است که دوحه عملا در جهت سیاستهای آمریکا و در زمینی که کاخ سفید طراحی کرده، بازی میکند. چراکه هدف آمریکا برای رسیدن به منافع خود در منطقه به ویژه در زمینه انرژی و باز کردن پای صهیونیستها، از حيز انتفاع انداختن نهادهای منطقهای و ايجاد جدايي بين کشورهای منطقه از جمله اعضای اوپک و بیخاصیت کردن این سازمان نفتی است، همانگونه که تاکنون در جهت تفرقه کشورهای منطقه عمل کرده است. بیخاصیت کردن شورای همکاری خلیج فارس، تشویق سعودیها برای دشمنی با ایران، ایجاد تنش بین عربستان و قطر، به راه انداختن جنگ عربستان علیه یمن، همچنین به وجود آوردن داعش در سوریه و عراق با پول عربستان و حمایتهای ترکیه و قطر، طراحی به گروگان گرفتن نخستوزیر لبنان توسط عربستان و حتی طراحی قتل خاشقجی برای تشدید تقابل عربستان با دیگر کشورها و دوشیدن بیشتر سعودیها و... مصادیق نتیجه این سیاست آمریکا در سالهای اخیر میباشد. نکته مهم در اجرای این سیاست آمریکا، نقش و حضور عربستان در اجرای همه نمونههای ذکر شده است. لذا از این جهت هرگونه حرکت در جهت سیاستهای آمریکا برای کشورهای منطقه یک بازی باخت – باخت و تصمیم قطر در خروج از اوپک نیز یک خدمت بزرگي به آمریکا و تحليل و تضعیف توان و امکانات کشورهاي عضو اوپک است. سادسا این اقدام قطر میتواند احتمال خروج کشورهاي ديگر از مجمع کشورهاي صادرکننده گاز را نیز به تلافي خروج دوحه از اوپک در پی داشته باشد که این خود نیز در کنار تهدید اوپک، تهدیدی برای این مجمع گازی در جهت سیاستهای آمریکا خواهد بود.
دکتر محمدحسین محترم
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
پیروزی در بازار جهانی نفت
بسمالله الرحمن الرحیم
اجلاس دو روزه وزرای نفت کشورهای عضو اوپک در وین تصمیم گرفت میزان تولید نفت خود را از اول سال جدید میلادی به میزان 800 هزار بشکه در روز کاهش دهد. کشورهای غیراوپک نیز قرار شد 400 هزار بشکه در روز از میزان تولید خود بکاهند. این تصمیم به منظور حفظ منافع تولید کنندگان نفت و جلوگیری از کاهش مداوم درآمدهای نفتی این کشورها اتخاذ شده است.
موضوع مهمتری که کمتر مورد توجه قرار گرفته این است که افزایش تولید برخی تولید کنندگان نفتی در زیر فشار آمریکای ترامپ انجام شده و عموماً مغایر تولید و برداشت صیانتی از چاههای نفت بوده و از دیدگاه فنی قابل دوام نبوده است و در واقع به توان تولید این کشورها آسیب رسانده و باعث افت فشار مخزن و کاهش بهرهوری صیانتی از چاههای نفت میشود. اثبات این نکته اینگونه میسر است که کاهش سقف تولید در جریان اجلاس دو روزه عملاً با مقاومت چندانی مواجه نشد و به تصویب رسید. یک نکته مرتبط آنکه حتی قبل از تشکیل اجلاس اوپک هم وزیران نفت عربستان و امارات در یک نشست مشترک مطبوعاتی از کاهش 500 هزار بشکهای نفت خود در اولین فرصت ممکن خبر داده بودند که منشا اصلی آن آسیب دیدن چاهها و ناتوانی ریاض در حفظ سقف تولید بالای خود محسوب میشود.
آنچه در این میان اهمیت دارد و در نوع خود کم سابقه است، دخالتهای آمرانه آمریکا است که اخیراً به صورت وقیحانهای آشکار و بدون پرده پوشی انعکاس رسانهای هم دارد. نباید از نظر دور داشت که تقریباً بلافاصله پس از اعلام رسمی برنامه کاهش تولید نفت متحدین آمریکا در منطقه، کاخ سفید و شخص ترامپ از این کشورها و حتی از اعضای اوپک و سایر تولید کنندگان غیر اوپک خواستند که تولید نفت خود را کاهش ندهند و به اشباع روزافزون بازار نفت کمک نمایند. پیش از این هم وزارت انرژی آمریکا، ترامپ کاخ سفید مرتباً از تولید کنندگان نفت میخواستند تولید نفت خود را افزایش دهند تا واشنگتن بتواند سیاستهای ضدایرانی خود را عملی سازد و میزان صادرات نفت ایران را به صفر برساند. اگرچه اوپک با این درخواست آمرانه ترامپ رسماً مخالفت کرد ولی عربستان و روسیه و برخی دیگر از رژیمهای فاسد منطقه با افزایش تولید خود تلاش کردند خواستههای ترامپ را برآورده سازند و حتی به تولید نفت صیانتی از چاهها لطمه بزنند. نتیجه طبیعی چنین رفتار خائنانه و شرم آوری، سقوط قیمت نفت از کریدور 80 دلاری به کریدور پنجاه دلاری بود که به منافع ملی کشورهای تولیدکننده نفت زیان زد و باعث شد حتی کشورهائی هم که سقف تولید خود را بالا نبرده بودند، نیز از این بابت به شدت آسیب ببینند و درآمدهای نفتی آنها کاهش یافته و به اقتصاد برنامهریزی شده این کشورها خسارات جدی وارد کند.
این برای نخستین بار نیست که آمریکا با تحکم و مواضع آمرانهاش از برخی رژیمهای فاسد میخواهد که به نفع واشنگتن در جهت تحقق اهداف آمریکا عمل کنند و حتی به زیان خود و سایر تولید کنندگان نفت اوپک و غیراوپک تصمیم بگیرند. ولی وقاحت آمریکای ترامپ در آشکارسازی این رفتارهای تحکم آمیز، به کلی بیسابقه بوده است. به ویژه آنکه قبلاً هم وزرای نفت عربستان با سفر به آمریکا و با دیدارهای محرمانه در جریان خواستههای واشنگتن قرار میگرفتند ولی سابقه نداشت ترامپ یا بیانیه کاخ سفید و یا اظهارات وزیر انرژی آمریکا خواستهای از اوپک و غیراوپک را رسانهای کنند. تصادفی نیست که مهندس زنگنه وزیرنفت ایران با هشدار نسبت به عواقب منفی این رفتار وقیحانه آمریکا اعلام کرد که اوپک یک سازمان مستقل است و جزئی از زیرمجموعههای وزارت انرژی آمریکا محسوب نمیشود که دیگران بخواهند یا بتوانند به آن امر و نهی کنند. تلخی این مواضع مداخله جویانه آمریکا را بدون استثنا تمامی کشورهای تولیدکننده نفت اوپک و غیراوپک با کاهش 30 تا 35 درصدی درآمدهای نفتی در کام خود احساس کردند ولی سوال این است که آیا چنین داستان غم انگیزی تکرار خواهد شد؟
موضوع دیگر آنکه سیر تحولات اخیر در اوپک، پیروزی دیگری برای جمهوری اسلامی ایران است که به برکت استحکام رای و ثبات رویه کشور و مدیریت کارآمد همه دست اندرکاران مرتبط با این موضوع، تحقق آن میسر شده است. فراموش نکنیم که آمریکای ترامپ خواستار به صفر رساندن صادرات نفت ایران بود و دارودسته ترامپ تمامی توان و ظرفیت و امکانات خود را بکار گرفتند ولی هرچه بیشتر تلاش کرد، کمتر نتیجه گرفت. واشنگتن حتی با فریب روسها توانست سقف تولید آنها را هم افزایش دهد. سرانجام ترامپ ناچار شد علیرغم تمایلات ضدانسانی خود به 8 کشور معافیتهای موقتی ارائه کند که پیروزی مهمی برای ایران بود که نشان داد تمایلات واشنگتن غیرقابل دستیابی است.
اقدام بعدی ترامپ درخواست افزایش سقف تولید اوپک و غیراوپک بود که با پاسخ منفی آنها مواجه شد و اینهم پیروزی عمدهای برای ایران بود. اکنون کاهش سقف تولید اوپک در یک تصمیم رسمی اوپک، شکست دیگری برای ترامپ و پیروزی همزمانی برای ایران بود این پدیده یکبار دیگر نشان داد که آمریکا فعال مایشاء نیست و مزدورانش هم توان و ظرفیتهای محدودی دارند که حتی اجرای همان خواستهها به زیان خودشان هم تمام میشود. کاملاً بعید است که ترامپ و مزدورانش از دسیسههای جدید منصرف شوند و واقعیتهای عینی و ملموس در توان و ظرفیت و جایگاه ایران و همچنین در بازار جهانی نفت را بپذیرند و به آن تمکین کنند. این بدان معنی است که ایران هم به برکت ثبات رای و ثبات عملکردش هشیارانه اوضاع را با در اختیار داشتن تیمهای کاردان، کارآمد و متعهد خود رصد کند و با تصمیمات و اقدامات به موقع، مانع تحقق اراده دشمنان شرور شود. در این زمینه اگرچه اوپک میزان تولید خود را 800 هزار بشکه در روز کاهش داد ولی با مستثنی کردن ایران و دو عضو دیگر، پیروزی تازهای را برای ایران رقم زد. این پدیده نشان داد که استقلال رای و استقلال عمل ایران در هر زمینهای به ویژه در قلمرو تامین منافع ملی و منافع نفتی کشور کارساز است.
***************************************
روزنامه خراسان**
ماکرون رفتنی است ؟
نبی شریفی
نیکولای سارکوزی پیش از آن که کلید کاخ الیزه را به فرانسوا اولاند تحویل دهد، گفته بود که «ملت راه خود را ادامه میدهد. این ملت قدرتمندتر از سرنوشت مردانی است که به آن خدمت میکنند.» شاید این درست ترین تعبیر برای مردم فرانسه باشد. تاریخ سیاسی این کشور با انقلاب بنا نهاده شده است. فرانسوی ها با این که به خیابان ها بیایند غریبه نیستند. آن ها در چهار هفته اخیر نیز در قالب جنبش «جلیقه زردها» موجب اختلال گسترده در این کشور شده اند، اعتراضاتی که نمونه مشابه آن برخی رهبران سابق فرانسه را به زانو درآورده است. روزنامه فرانسوی لیبراسیون درباره اولین جرقههای اعتراض مینویسد که دو راننده بین شهری جوان اهل سنه مرن، شهری نزدیک به پاریس، روز دهم اکتبر در صفحهای در فیسبوک فراخوانی برای راهبندان سراسری در اعتراض به افزایش مالیات بر سوخت به راه انداختند. فراخوانی که بیش از ۲۰۰ هزار نفر در شبکه اجتماعی «فیسبوک» قول شرکت در آن را دادند. پس از آن بود که روز هفدهم نوامبر اولین اعتراض سراسری در فرانسه با شرکت ۲۸۰ هزار نفر برگزار شد. با گسترش اعتراضات، دولت فرانسه طرح افزایش مالیات بر سوخت را که قرار بود سال 2019 اجرایی شود، لغو کرد اما این اقدام نه تنها باعث نشد که آن ها به خانه هایشان بازگردند،بلکه به تعداد مطالبات آن ها نیز افزوده شد. معترضان این امتیازات را نادیده گرفته اند، آن ها گفته اند که برای اصلاحات خیلی دیر شده است. بر اساس نظرسنجی موسسه «Elabe» ۷۸ درصد فرانسویها موافقت دولت با تعلیق یک ساله افزایش بهای سوخت را ناکافی دانستند و معتقدند که هزینههای زندگی افزایش خواهد داشت بلومبرگ نیزاز حمایت 75 درصد فرانسویان از اعتراضات خبرداده است. حالا سوال این است که آیا «وضعیت زرد» برای ماکرون به «وضعیت قرمز» تغییر حالت می دهد؟ و جوان ترین رئیس جمهور تاریخ فرانسه، وداعی زودهنگام با کاخ الیزه خواهد داشت؟ در انقلاب سال 1789 که با شورش «باستیل» آغاز شد، کارگران فرانسوی بیش از مالیات، از نابرابری اقتصادی و تحولاتی که حاکمان کشور از آن بی خبر بودند، رنج می بردند. اکنون به نظر می رسد رئیس جمهور امانوئل ماکرون نیز این حس درونی را احیا کرده است. حسی که نه تنها «جلیقه زرد» ها، بلکه آحاد مردم ناراضی را به خیابان ها کشانده است. در زمانی که پوپولیستها هرچه میخواهند به زبان میآورند و انجام میدهند، سیاستمداری که نتواند به مردم عادی اطمینان دهد که آن ها را درک میکند، به منجلاب فرو خواهد رفت. تهدیدی که حالا هشتمین رئیس جمهور فرانسه از زمان تاسیس «جمهوری پنجم» توسط «شارل دوگل» با آن روبه روست. به همین دلیل است که دانش آموزان و دانشجویان، مردان و زنان بازنشسته، اعضای اتحادیه های کارگری، کامیون داران و اعضای اتحادیه کشاورزان، هرچند که جلیقه زرد بر تن ندارند، به خیابان ها آمده اند.
سرعت تغییرات علت نارضایتی مردم
اکونومیست که البته روزنامه حامی لیبرالیسم کلاسیک و بازار آزادی است اخیرا در مقاله ای نوشته که «پیروزی ماکرون در انتخابات ۲۰۱۷ امیدی را برای فرانسه، اروپا و جهان در پی داشت. او از زمان ورود به کاخالیزه اصلاحاتی را در زمینه آموزش و بازار کار اجرایی کرد اما فراموش کرده است که دموکراسی نیاز به رضایت مداوم مردم نیز دارد.» قشر کارگر به دلیل اصلاحات اقتصادی حامی کسب و کار و اجرای طرحی برای کاهش مالیات ثروتمندان ماکرون را «رئیس جمهور ثروتمندان» می نامند. اگرچه برخی تحلیل گران معتقدند ماکرون با کاهش مالیات ثروتمندان سعی در تشویق به خصوصی سازی و کوچک کردن بنگاه های هزینه ساز دولتی دارد و حتی میزان نرخ بیکاری -اگرچه همچنان بالاست و ۱/۹ درصد را نشان میدهد- نیز در زمان ریاستجمهوری او کاهش یافته است اما این اصلاحات شتاب زده رئیس جمهور فرانسه واکنش قشر متوسط و فقیر فرانسه را در پی داشته است. بنابراین شاید نتوان همه این نارضایتی را ناشی از ناکارآمدی دولت یک ساله وی دانست بلکه موجی که اکنون فرانسه را فرا گرفته، انباشت نارضایتی هایی است که طی هشت سال گذشته به دلیل اعمال ریاضت اقتصادی مردم را به ستوه آورده و آن ها را به سمت طبقه فقیر سوق داده است.
سرانجام ماکرون چه خواهد شد؟
ماکرون بعد از عقب نشینی مرحله ای از افزایش قیمت سوخت و سپس لغو آن اکنون از ترمیم کابینه و برکناری برخی مقامات سخن به میان آورده است .
پالسی که خیلی ها معتقدند معترضان را به افزایش مطالباتشان تحریک کرده است .ماکرون غیر از بازی متزلزل خود در مقابل معترضان از یک پاشنه آشیل جدی نیز رنج می برد. وقتی سال گذشته امانوئل جوان بدون تکیه بر هیچ کدام از نیروهای سیاسی سه گانه جامعه فرانسه یعنی احزاب چپ ،راست ها و راست های افراطی با تاسیس حزبی جدید و در شرایطی که جامعه فرانسه خسته از سیاستمداران سنتی در بین انتخاب میان راست افراطی به رهبری مارین لوپن و ماکرون قرار گرفته بودند توانست به کاخ الیزه راه یابد فکر نمی کرد این مسئله بتواند به یکی از نقاط آسیب پذیری او تبدیل شود .وی عملا امروز در احزاب سیاسی فرانسه هیچ حمایتی را پشت خود ندارد .در عین حال یکی دیگر از مواردی که می تواند ماکرون را به ماندن در کاخ الیزه امیدوار کند پراکندگی طیف مخالفان اوست که امروزه گستره ای از مردم عادی تا راست های افراطی و چپ های دو آتشه و حتی نژاد پرستان ضد مهاجرت را دربر می گیرد چیزی که شاید بتواند به کمک ماکرون بیاید هرچند به نظر می رسد همه این افراد فعلا در یک چیز با هم اشتراک نظر پیدا کرده اند وآن هم مقابله با شرایط بغرنج فقر و درماندگی در مقابل هزینه های زندگی است. آینده ماکرون اکنون بیش از آن که در دستان خودش باشد به بازی مخالفان او گره خورده است مثلا این که جلیقه زردها تا چه حد بتوانند همچنان موتور محرک این اعتراضات را روشن نگه دارند و طیف های جدید را وارد این کارزار کند یا آمدن تمام قد راست افراطی و رهبرانش از جمله مارین لوپن به میدان که ممکن است بخشی از جامعه فرانسه و معترضان را نگران کند و به خانه بازگرداند همان نگرانی که شاید مهم ترین عامل رای آوردن ماکرون بود . فرانسه در برهه ای مهم از تاریخ خود قرار گرفته است آیا انقلاب دوباره مرکز انقلابی خواهد بودکه همچون انقلاب کبیر سال 1789 قاره سبز را به لرزه در خواهد آورد؟
***************************************
روزنامه ایران**
هشدار بجای روحانی
حسن بهشتیپور
کارشناس مسائل بینالملل
سخنان رئیس جمهوری اسلامی ایران در جمع رؤسای مجالس شش کشور ایران، چین، روسیه، پاکستان، افغانستان و ترکیه با چند نکته قابل تحلیل و تبیین همراه بود.
نخست آنکه ایشان از تحریمهای همه جانبه امریکا علیه ایران با عنوان «تروریسم اقتصادی» نام بردند. در تحلیل واژگانی تروریسم به معنای « دهشت افکنی»، ایجاد ترس در دل دیگران و مختل کردن امنیت آنها تا جایی است که گاه به حذف فیزیکی منجر میشود. قرار گرفتن این کلمه در کنار کلمه اقتصادی به معنای آن است که یک دولت بخواهد دولت و ملت دیگری را از راه اقتصادی به وحشت افکند، علیه آنها ایجاد تهدید کند و در نهایت کمر به نابودی آنها ببندد. با این تعریف آیا تحریمهای امریکا مصداق تروریسم اقتصادی است، بله، این تحریمها در طول تاریخ بی سابقه است و تنها میتوان آن را با تجربه تحریمهایی که در سالهای 90 و 91 شمسی ،آنهم علیه ایران اعمال شد، مقایسه کرد.
تحریمهایی که به واسطه برجام و مذاکراتی که دو سال طول کشید میرفت که به فراموشی سپرده شود اما متأسفانه در دوره ترامپ ادامه پیدا کرد. دولت امریکا از طریق تهدید و ارعاب دیگران را به همراهی با تحریمها مجبور میکند. تحریمهایی که فشار اصلی را روی مردم وارد میکند و نه روی دولت. کما اینکه به طور کلی در داخل ایران جدایی بین دولت و مردم وجود ندارد و هر نوع فشار و تحریم چه بر دولت و چه بر ملت به هر حال مجموعه اش ایران را تحت فشار قرار میدهد.
رئیس جمهوری ایران در سخنان خود از تأثیر نامطلوب این تحریمها بر امنیت بینالملل سخن گفت و تأکید کرد که با تضعیف ایران از طریق تحریمها غرب نخواهد توانست از زیر آوار مواد مخدر، پناهجویان و بمبها و ترورها به سلامت خارج شود. این نکتهای غیر قابل انکار است. در نمایی بزرگتر بی قانونی مانند زیر پا گذاشتن قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل از طرف امریکا و اعمال تحریم علیه ایران بر خلاف مفاد این قطعنامه به بروز یک بی قانونی عمومی در عرصه حقوق بین الملل دامن میزند که مدام برای جبران آن باید به بی قانونی دیگری متوسل شد و تن به آنارشی در روابط بینالملل داد. آنارشی که دودش در چشم همه میرود و هیچ برندهای ندارد. دیگر گفتن از بی قانونی که بر اثر ناچار کردن کشور تحریم شده به یافتن راههایی برای دور زدن تحریمها پدید میآید راه تازهای نیست. بنابراین هشدار آقای روحانی در این باره مبتنی بر این واقعیت است که عملاً آنها که از سلاح تحریم برای ایجاد تهدید علیه ملت ایران بهره میگیرند به فضای ناامنی و آنارشی دامن میزنند که برای خودشان مشکل ساز خواهد شد و تروریسم و مواد مخدر بخشی از آن است.
اما پرسش این است که چرا اروپایی که به تازگی تاوان تأثیر ناامنیهای خاورمیانه را در شهرهای خود پس داده است از آن روند درس نمیگیرد. پاسخ دچار بودن به توهم تحریم است. امریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی هنوز تصور میکنند میتوانند از طریق تحریم سیاستهای یکجانبه خودشان را به کشورها تحمیل کنند. آنها هنوز باور ندارند که سلاح تحریم یک سلاح بی اثر است و اگرچه ممکن است در کوتاه مدت آثار و نتایجی داشته باشد ولی همین آثار آنها را فریب داده است و تصور میکنند که میتوانند از آن در میان مدت و بلندمدت هم استفاده کنند. غرب زمانی از این رویه دست برخواهد داشت که از این توهم بیرون بیاید و به واقعیتها تن دهد. واقعیت اینکه میتوان با راهکارهایی مانند برجام در مورد موضوعات مختلف به راه حلهای مشترک رسید. راه حلهایی که نتیجهاش میتواند امنیت پایدار در منطقه و صحنه بینالملل باشد.
نکته دیگری که رئیس جمهوری ایران یک بار دیگر بر آن تأکید کرد چندجانبه گرایی و نیز شکلگیری امنیت منطقه بود. بعد از فروپاشی نظام دوقطبی برخی از کشورها از جمله امریکا به دنبال این هستند که یک نظام تک قطبی بر جهان حاکم شود. حال آنکه در درون خود امریکا افرادی مانند «ریچاد هاس» رئیس شورای روابط خارجی امریکا معتقدند روابط بینالملل به سمت جهان بی قطبی حرکت میکند. دنیایی که در آن همکاریهای منطقهای شکل میگیرد. تئوری چندجانبهگرایی مبتنی بر این فرض است که کشورها میتوانند بر اساس منافع مشترکشان با هم همکاری کنند و در سایه این همکاری منافع بیشتری را به دست آورند. شاید این تئوری شعاری و آرمانی به نظر برسد. اما در باطن تمام شواهد نشان میدهد که بالاخره کشورها ناچارند این مسیر را انتخاب کنند و به جای رو در رویی و تخاصم به سمت همکاری بروند. البته قطعاً این منافع به یک اندازه نیست. اما مسلماً میتواند جایگزین خوبی برای ضرر همگانی باشد.
***************************************