رئیس جمهور تایوان در گفت و گویی صراحتا گزارش ماه گذشته وال استریت ژورنال مبنی بر حضور نظامیان آمریکایی در این جزیره، با هدف آموزش نیروهای تایوانی را تایید کرده است. این که تایپه روابط رسمی خود با واشنگتن را با وجود تعهد آمریکا بر سیاست «چین واحد» پنهان نمی کند، پدیده جدیدی در مناسبات سیاسی دو دولت است. یکی از دلایل این موضع گیری، سخنان اخیر جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، مبنی بر تعهد واشنگتن برای دفاع از تایوان در صورت حمله نظامی چین به این جزیره است. این سخنان خلاف خط مشی آمریکا در قبال اختلاف چین و تایوان طی چهار دهه گذشته است. سیاستی معروف به «ابهام استراتژیک» که بر اساس آن، آمریکا با وجود تنش ها به سیستم دفاعی تایوان کمک میکرد؛ اما به طور علنی وعده دفاع از این کشور در مقابل چین را نمیداد. این تغییر رویکرد واشنگتن، جدید ترین گام آمریکا برای پیشبرد پروژه مهار چین است. پروژهای که یک دهه پیش باراک اوباما، رئیس جمهور اسبق آمریکا در قالب راهبرد چرخش به سمت شرق آسیا از آن رونمایی کرد. دونالد ترامپ نیز با وجود اختلافش با دموکرات ها و دستاوردهای اوباما، این مسیر را به سلیقه خود، در قالب گفت و گوی تلفنی با رئیس جمهور تایوان، «جنگ تجاری» و هجمه به پکن برای شیوع ویروس کرونا پیش برد. مهم ترین اقدام ترامپ اما، به امضا رساندن «پیمان ابراهیم» برای عادی سازی روابط کشورهای عرب خلیج فارس با اسرائیل، در کنار آغاز فرایند خروج نظامی از افغانستان بود. در ادامه همین راه برای کاهش حضور نظامی در خاورمیانه و بردن مرکز ثقل رقابت ها به شرق آسیا، جو بایدن تمام نظامیانش را از افغانستان خارج کرد، هر چند نحوه مدیریت او برای این خروج با انتقادهای جدی روبه رو شد.
تقابل نظامی اولویت آمریکا نبود
بدگمانی هایی درباره افزایش تنش در سواحل شرقی چین و جنگ آمریکا و متحدانش با پکن مطرح است. اما، اکنون این تحولات همچون جرقه های کوچکی است که آتشی برنیفروخته است. با وجود سخنان اخیر جو بایدن، حقیقت این است که در مواجهه با چین، تقابل نظامی اولویت آمریکا نبود. با وجود این، خیزش آهسته و پیوسته چین، در کنار غفلت آمریکا، واشنگتن را به این مسیر کشانده است. رشد پکن چه در حوزه اقتصادی و چه در توسعه نظامی در دهه های اخیر (به خصوص از ابتدای قرن 21 تاکنون) شبیه تیک آف هواپیما از روی باند فرودگاه است. هواپیمای چین به پیش می رفت، اما چون چرخ هایش هنوز کف باند پرواز را می سایید، واشنگتن از این پیشرفت غافل بود و به ناگاه هواپیما اوج گرفت و آمریکا از خواب پرید. این خواب آلودگی طولانی مدت واشنگتن دلایل متفاوتی داشت. از جمله جنگیدن در چند جبهه افغانستان، عراق، لیبی و سوریه که عملا فرصت تمرکز روی خیزش چین را از آن ها گرفته بود. پس از اندکی هوشیاری، آمریکای دوره ترامپ بر آن شد تا با دوری از تنش و تحریک جدی نظامی، با اتکا به جنگ های تجاری و حمایت از معترضان هنگ کنگی، چین را که به دومین اقتصاد جهان بدل شده بود ، از پا درآورد. جنگ های تجاری اما به نتیجه مطلوب واشنگتن نرسید و معترضان هنگ کنگی نیز با مشت آهنین رئیس جمهور شی جین پینگ، به همراه تصویب قوانین جدید قضایی سرکوب شدند. حالا پای گزینه نظامی به عنوان یکی از انتخاب های آمریکا به میان کشیده شده است. تجهیز و آموزش نظامیان تایوانی، ارسال ناوهای هواپیمابر به دریای جنوبی چین، امضای پیمان نظامی «آکوس» با بریتانیا و استرالیا برای ساخت زیردریایی با محرکه اتمی از جمله اقدامات واشنگتن در راستای تحقق این تصمیم است. به این ها باید لغو محدودیت برد موشکی کره جنوبی و ساخت ناو از سوی ژاپن را هم اضافه کرد. بر این اساس، آمریکا که نمیتواند چین را مهار کند، با شکل دادن به محیطی که پکن در آن رشد می کند، سعی در محدود کردن چین دارد.
تقابل نظامی اولویت چین نیست