صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۷:۵۱  ، 
کد خبر : ۳۳۸۰۸۹

یادداشت روزنامه‌های ۲۸ خرداد

روزنامه کیهان**

چرا درد حماسه انتخابات 1400 برای دشمن دوچندان بود؟/ محمد صرفی

امروز سالگرد برگزاری دوره سیزدهم انتخابات ریاست جمهوری است. 28 خرداد 1400 با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا، عدد انتخابات در ایران پس از انقلاب به 39 رسید.
قبل از هر چیز، نفس برگزاری این تعداد از انتخابات طی این چهار دهه- با حد نصاب تقریبی سالی یک مورد- محل تامل و نکته‌ای افتخارآمیز است. این موضوع از چند منظر قابل تحلیل و مهم است. پیش از انقلاب و در دوره پهلوی، انتخابات اساساً یک نمایش مضحک بود.
یکی از رجال این عصر که خود سابقه نمایندگی نیز داشته در این مورد می‌نویسد:
«نمایندگان مجلس هفتم به بعد بدون استثنا اول باید رضایت دربار پهلوی را تحصیل کنند و شرط معین را هم که رأی دادن به هر لایحه‌ای از طرف دولت می‌آید به مجلس بدون اعتراض تقبل کنند آنگاه نام آنها داخل فهرست نمایندگان در آن دوره شده با تعیین آنکه از چه محل انتخاب شوند، آن فهرست به دست نظمیه مرکز و ولایات داده شده آنها هم تکلیفشان معین است و همه‌ چیز در دست خودشان و کارکنان مخصوصی است که دارند. نظمیه‌ها در موقع انتخابات دارالتحریری تشکیل داده هزارها اوراق مطابق فهرست دولت نویسانده حاضر می‌گذارند و آنها را به توسط سردسته‌ها به افراد می‌دهند که در صندوق انتخابات بریزند.
در این صورت نتیجه قطعی است که مطابق دستور دولت از قبل انجام شده و گاهی اهل محل به‌هیچ‌وجه نمایندگان خود را نمی‌شناسند بلکه شاید اسمش را هم نمی‌دانند.»
آن رژیم دست‌نشانده و پوسیده رفت و جای خود را به نظامی داد که سرنوشت کشور در دست خود مردم بوده و انتخابات یکی از مصادیق و جلوه‌های بارز دخالت مستقیم مردم در این موضوع است. پس عجیب نیست که آن قدرت‌هایی که روزی در ایران ترکتازی می‌کردند و شاه می‌بردند و شاه می‌آوردند، امروز عصبانی باشند؛ 
از جمهوری اسلامی، از مردم ایران، از انتخابات و از هر چیز و هر کسی که نسبتی با آن رابطه ارباب و رعیتی نداشته و نافی آن باشد. 
انتخابات 1400 برای این قدرت‌ها سوزش و درد مضاعفی داشت.
هشت سال دولتی بر سر کار بود که غربی‌ها امید داشتند از طریق آن کار و اهداف خود را پیش ببرند. اگر چه از سیاست‌ها و جهت‌گیری‌های دولت تدبیر و امید، آبی برای مردم گرم نشد اما طرف‌های غربی را امیدوار کرد که با این دولت می‌توان جمهوری اسلامی را مهار کرد و آینده‌ای متفاوت را در مناسبات دو طرف رقم زد. «نرمالیزاسیون» اسم رمز این مهار بود و پرونده هسته‌ای تنها یک بهانه و قطعه‌ای از پازل بزرگ‌تر.
رفتن چنین دولتی برای طرف غربی و دشمنان ملت ایران دردناک بود. کم نیستند تحلیل‌ها و مواضعی در غرب که تقریباً به شکل آشکار و بی‌پرده تاسف خود را از پایان دولت پیشین و جایگزین شدن آن با دولت آقای رئیسی ابراز کرده‌اند.
یکی از عناصر ضدانقلاب در این خصوص با اشاره به حمایت از آقای روحانی در انتخابات دوره دوم خود، می‌گوید: «ما در انتخابات 96 تحلیل داشتیم. این جوری نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاح‌طلبیم یا عاشق روحانی هستیم.
مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. می‌خواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصل‌تر با هم صحبت بکنیم.
آیا اگر رئیسی یا قالیباف سر کار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی که ایجاد شد، آیا بود؟ می‌شود این‌جوری هم تعبیر کرد و یک‌سری سناریوها را کنارش گذاشت.
با توجه به شرایط سیاسی داخلی و خارجی، ما به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت سر یک فردی مثل روحانی. ما شیفته و دلباخته کسی نبودیم. من همین الان هم از کاری که آمدنیوز در انتخابات 96 کرد، دفاع می‌کنم. چون ما با تحلیل این کار را کردیم. کشور باید به نقطه جوش می‌رسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سر کار می‌آمد، کار به نقطه جوش نمی‌رسید».
همانقدر که این تغییر برای طرف بیگانه ناامیدکننده بود، برای مردم با شور و شعف همراه بود. واقعیت آن است که کشور در بسیاری از مقاطع و بزنگاه‌های مهم، در وضعیت بی‌دولتی قرار داشت.
البته از منظری عجیب هم نبود. دولت آقای روحانی تمام تخم مرغ‌های خود را در سبد برجام چیده بود و با فروپاشی رسمی و نهایی آن، دولت نیز از منظر ماهیتی و کارکردی دچار نوعی فروپاشی و انهدام شد 
به طوری که دولت پیشین در پایان عمر هشت ساله‌اش، بیش از آنکه یک کارنامه قابل سبک و سنگین کردن از خود برجای بگذارد، به شکل یک عبرت در تاریخ کشور ثبت شد. 
دو گروه از انتخابات 1400 عصبانی شدند و به آن تاختند و همچنان هم بامناسبت و بی‌مناسبت به آن می‌تازند. دسته نخست بیگانگان هستند که شرح چرایی عصبانیت آنها به طور مختصر در سطور فوق بیان شد. گروه دوم مدعیان اصلاحات هستند که از جنبه‌های مختلف به حماسه 28 خرداد 1400 تاختند.
از نظر این عده، انتخاباتی خوب است که آنها پیروز آن باشند و اگر عرصه را به رقیب واگذار کردند، باید حضور و مشارکت مردم را زیرسؤال برد و آن را خفیف و بلکه خوار کرد.
 یکی از بهانه‌های اصلی آنها برای این هجمه، میزان مشارکت در این انتخابات است. آنان مشارکت حدود 50 درصدی در این انتخابات را زیر سؤال برده و با وارونه‌نمایی سعی کردند و می‌کنند آن را مایه سرافکندگی جلوه دهند. اما اگر درست و دقیق به صحنه بنگریم، آیا می‌توان چیزی جز شکوه و حماسه سیاسی دید؟
در حالی نیمی از مردم پای صندوق‌های رای آمدند که دولت وقت با عملکرد عجیب و غریب خود، اصل و ماهیت دولت را در ذهن مردم ملکوک کرد.
آقای روحانی در فیلم تبلیغاتی دوره اول خود گفت: «من سال‌هاست وقتی بین منزل و اداره‌ تردّد می‌‌‌کنم و مردم را می‌‌‌بینم و چهره‌‌‌ها را مطالعه می‌‌‌کنم، می‌‌‌بینم چقدر گرفته و عبوس است و خنده در چهره‌‌ها نیست».
چند سال بعد کارگردان این فیلم اعتراف کرد؛ «متن‌‌‌های سخنرانی روحانی را در سال 92 من نوشتم... روز به ‌روز با سیطره رسانه‌‌‌ها، آدم‌‌هایی انتخاب می‌‌شوند که به شومن و بازیگر نزدیک‌‌ترند تا سیاستمدار...
از روحانی خواستم در فیلم بگوید من سالهاست وقتی بین منزل...»! وقتی سال 98 بی‌تدبیری دولت آن وقایع دردناک را رقم زد، جناب روحانی با خنده به دوربین زل زد و گفت من خودم صبح جمعه فهمیدم بنزین گران شده است.
ماجرای مفاسد ریز و درشت در دولت وقت و اطرافیان آنها از برادر رئیس‌جمهور و معاون اول گرفته تا صندوق ذخیره فرهنگیان و اختصاص 
بی‌حساب و کتاب میلیاردها دلار ارز 4200 تومانی به فرصت‌طلبان و شارلاتان‌های اقتصادی، بعد دیگری از ماجراست.
به موازات این مسائل، پارسال این روزها کشور بشدت درگیر اپیدمی کرونا بود. هیچ شهری در وضعیت آبی قرار نداشت و روزانه حدود 140 نفر فوت می‌کردند.
به همه اینها هجوم بی‌امان و بمباران سنگین رسانه‌ای دشمن را هم اضافه کنید که خود موضوعی بسیار مهم و مجزاست.
با در نظر گرفتن همه این مسائل، حضور نیمی از واجدین شرایط پای صندوق‌های رای را چگونه باید ارزیابی کرد؟
رویدادی مایه شرمندگی یا حماسه‌ای افتخارآمیز؟
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت آنکه آنهایی در خارج و داخل به انتخابات 1400 و میزان مشارکت آن خرده می‌گیرند که 12 سال پیش و در انتخابات 88 که میزان مشارکت 85 درصد بود هم بساطی دیگر را به راه‌انداختند و حماسه را به فتنه مبدل کردند. همین قضیه به تنهایی نشان می‌دهد درد آنها میزان مشارکت مردم نیست و بقول خودشان؛ «انتخابات بهانه است/اصل نظام نشانه است».
پارسال این موقع جلوی نمایندگی‌های دیپلماتیک ایران در خارج از کشور کمین کرده و مشارکت کنندگان را مورد توهین و فحاشی قرار داده و حتی کتک می‌زدند و در عین حال اربابان آنها برای میزان مشارکت سیاسی در ایران مرثیه‌سرایی کرده و تحلیل‌های 
آبدوغ خیاری ارائه می‌کردند. 
رهبر انقلاب در پایان بیانات مراسم 14 خرداد امسال هفت توصیه مهم داشتند. در چهارمین مورد از این توصیه‌ها فرمودند: 
«دروغ و فریب و جنگ روانی دشمن را افشا کنید. یک روزی بود زمان امام، نه اینترنت بود، نه ماهواره‌ها به این شکل بود؛ آنجا امام می‌گفت که دشمن با قلم با شما مبارزه می‌کند؛ با قلم. امام متوجّه بود.
امروز بحث قلم نیست، امروز بحث فضای مجازی است، بحث ماهواره‌ها است؛ جنگ روانی است؛ جنگ روانیِ همه‌گیر و همه‌جایی. نگذارید جنگ روانی دشمن در کشور تأثیر بگذارد.»
انتخابات 1400 یکی از ده‌ها و بلکه صدها مورد از مصادیقی است که دشمن از روی آگاهی و برخی در داخل از روی نادانی ناشی از منافع شخصی و گروهی، سعی در تحریف و وارونه‌نمایی ماهیت آن دارند.
 
 
***************

روزنامه جوان**

تحریم دیپلماسی با «دیپلماسی تحریم»!

دولت جو بایدن روز پنج شنبه دور جدیدی از تحریم را علیه ایران اعمال کرد؛ تحریم‌هایی که برای اولین بار، مقام‌های امریکایی نیز تأیید می‌کنند که ناقض برجام هستند، ولی همین مقام‌ها از مجاری واسطه‌های اروپایی به ایران پیام داده‌اند که اگر برجام احیا شود این تحریم‌ها رفع خواهند شد.

با تحریم‌های روز پنج شنبه علیه چند شرکت پتروشیمی ایرانی، اماراتی و چینی، «بازی لبه پرتگاه» بین تهران و واشنگتن وارد مرحله‌ای جدید و البته جدی‌تر شد. دفتر کنترل دارایی‌های خارجی وزارت خزانه‌داری امریکا می‌گوید که با تحریم‌های جدید، شبکه‌ای از تولیدکنندگان پتروشیمی ایرانی و همچنین شرکت‌های پوششی آن‌ها در چین و امارات را تحریم کرده که از شرکت پتروشیمی تریلیانس و شرکت بازرگانی پتروشیمی ایران حمایت می‌کنند.

بر اساس تحریم‌های روز پنج‌شنبه، دو شخص حقیقی و ۹ شرکت با ادعای فروش محصولات پتروشیمی ایران تحریم شده‌اند. وزارت خزانه‌داری امریکا ادعا کرده این شرکت‌ها نقش مؤثری در دلالی فروش محصولات پتروشیمی ایران در خارج از این کشور دارند و به انجام معاملات بین‌المللی و دور زدن تحریم‌های ایران کمک می‌کنند. تا قبل از تحریم روز پنج‌شنبه، دولت بایدن حدود ۱۵۰ مورد تحریم دیگر هم انجام داده بود که همه آن‌ها را با برجام سازگار می‌دانست یا به عبارتی معتقد بود ناقض برجام نیستند و اگر توافقی هم برای احیای برجام به دست می‌آمد، آن‌ها را رفع نمی‌کرد.

با این حال، لارنس نورمن، خبرنگار وال‌استریت ژورنال در حساب کاربری خود در توئیتر نوشته که برخی منابع به او گفته‌اند دولت بایدن معتقد است تحریم‌هایی که روز پنج‌شنبه اعمال شده‌اند با برجام مغایرت دارند. نکته مهم‌تری که نورمن به آن اشاره کرده، این است که دولت بایدن گفته که اگر مذاکرات برای احیای برجام به سرانجام برسد و توافق احیا شود، تحریم‌های روز پنج شنبه برداشته خواهد شد. نورمن نوشته که دولت بایدن از اروپایی‌ها خواسته این پیام را به ایرانی‌ها انتقال دهند.

سید ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران، دیروز با گفتن اینکه «من از امریکا‌یی‌ها متعجبم که از سویی پیغام مذاکره و توافق می‌فرستند و از سویی بر لیست تحریم‌ها می‌افزایند»، تلویحاً چیزی را که لارنس نورمن گفته، تأیید کرد. همین سناریو، در جریان صدور قطعنامه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی علیه ایران نیز تکرار شد.

چند روز قبل از صدور قطعنامه آژانس هم طرف‌های اروپایی و هم امریکا از مجاری غیر رسمی به ایران پیام داده بودند که قطعنامه صادر شده ملایم بوده و در آن اشاره‌ای به ارجاع مسئله ایران به شورای امنیت نشده تا مانع واکنش تند و تیز ایران شوند.

طرح B که وجود ندارد
با تحریم‌های روز پنج‌شنبه، تصاعد تنش که طرف‌های غربی با تصویب قطعنامه شورای حکام آن را کلید زدند، یک گام دیگر به سمت جلو رفت. اروپا و امریکا با طراحی قطعنامه در شورای حکام، تعامل با ایران را یک گام به سمت ناپایداری سوق دادند و حالا امریکا با اعمال تحریم علیه شبکه پتروشیمی ایران در حال هدایت این روند «تا آستانه درگیری فعال با هدف دستیابی به یک نتیجه مثبت برای خود است.»‌

با وجود تحریم‌های جدید، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا عصر پنج شنبه گفت که دولت بایدن در پیگیری مسیر دیپلماسی معنادار برای دستیابی به بازگشت متقابل به اجرای کامل برجام صادق و استوار بوده است.

به گفته بلینکن، پتروشیمی‌های وابسته به ایران در خارج از این کشور به انجام معاملات بین‌المللی و دور زدن تحریم‌ها کمک می‌کنند و از فروش محصولات پتروشیمی ایران به مشتریان در چین و سایر بخش‌های شرق آسیا حمایت می‌کنند.

وی در عین با تأکید بر تداوم دیپلماسی، گفته که امریکا در صورت عدم دستیابی به توافق، «همچنان از اختیارات تحریمی خود برای محدود کردن صادرات نفت، فرآورده‌های نفتی و محصولات پتروشیمی از ایران» استفاده خواهد کرد.

همچنین ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه امریکا در نشستی با خبرنگاران گفت: «ما هنوز معتقدیم، پتانسیل به نتیجه رساندن بازگشت دوجانبه به پایبندی به برجام (توافق هسته‌ای) وجود دارد، البته اگر ایران مسائل فرابرجامی را کنار بگذارد و روی طرح توافقی که مدتی می‌شود روی میز است، تمرکز کند.»‌پرایس، در پاسخ به این سؤال که با توجه به تحریم‌های جدید، واشنگتن چه کاری برای ترغیب ایران به بازگشت بر سر میز مذاکره انجام می‌دهد و آیا ضرب‌الاجلی برای توافق وجود دارد، گفت: «ضرب‌الاجل وجود دارد.

این ضرب‌الاجل روزی است که مزایای بازگشت به برجام بر اثر توسعه‌های برنامه هسته‌ای ایران رنگ ببازد.»‌او گفته که دلیل اینکه «امریکا به دنبال بازگشتی دوجانبه به برجام» است این است که بازگشت به برجام «همچنان در راستای منافع ملی امریکا و منافع جمعی شرکا و متحدان بین‌المللی ماست.»

او با این حال، تأکید کرد: «همیشه این طور باقی نخواهد ماند، به ویژه به خاطر اینکه ایران در حال انجام دادن اقداماتی است که ذیل برجام ممنوع بود، مانند فعال بودن سانتریفیوژ‌های پیشرفته، ذخیره اورانیوم در سطوح مختلف، ذخیره آب سنگین و هر کاری که اگر دوباره مشمول محدودیت‌های سخت برجام شود، مطرح نخواهد بود.»
هم موضع‌گیری بلینکن و هم صحبت‌های ند پرایس نشان می‌دهد که طرف امریکایی به رغم اصرار بر رویکرد تهاجمی با اعمال تحریم‌های جدید، برای احیای برجام اصراری قابل‌تأمل دارد. واقعیت این است که برآیند نگاه دولت جو بایدن به توافق هسته‌ای با ایران، همان چیزی است که کریس مورفی، سناتور دموکرات پیش از این آن را به زبان آورده است: «بدون توافق [برای احیای برجام]هیچ راهی جهت متوقف کردن ایران در مسیر دستیابی به سلاح هسته‌ای وجود ندارد.»‌

روز چهار شنبه به فاصله یک روز قبل از تحریم‌های جدید امریکا، مقامات دولت بایدن در نشست طبقه بندی شده سنای امریکا شرکت کردند، جایی که از جمله رابرت مالی، نماینده ویژه امریکا در امور ایران در آن شرکت داشت.

آنگونه که منابع امریکایی گفته‌اند، هدف این جلسه، مطلع کردن سناتور‌های امریکایی از طرح به اصطلاح «B» دولت بایدن در صورت شکست مذاکرات بوده است. پرایس با اشاره به این نشست گفته است: «اگر ایران نخواهد این کار انجام شود، اگر انتخابش این باشد که مسائل فرابرجامی را مطرح کند، ما گزینه‌های دیگری هم داریم که در دسترس‌مان هستند. این گزینه‌ها مواردی هستند که ماه‌هاست با شرکا و متحدان‌مان درباره‌شان صحبت کرده‌ایم و آن‌ها را پیگیری خواهیم کرد.»‌

با این حال، سناتور‌ها پس از این نشست سنا گفته‌اند که دستان کاخ سفید در این زمینه خالی است. مارکو روبیو، سناتور جمهوریخواه ایالت فلوریدا پس از این نشست نوشت: «فکر نمی‌کنم آن‌ها (دولت بایدن) طرح B داشته باشند.

آن‌ها چیزی در این مورد به ما نشان نداده‌اند.» سناتور تاد یانگ جمهوریخواه نیز گفته است: «در مورد پلان B وضوح زیادی وجود ندارد. برخی از آن‌ها فقط تابعی از این واقعیت است که گزینه‌های عالی زیادی وجود ندارد.»

مدیریت بحران یا تصاعد تنش؟
در جلسه طبقه‌بندی سنا، سناتور‌ها گفته‌اند که امید‌ها برای مسیر دیپلماتیک برنامه هسته‌ای تهران کمرنگ شده است، با این حال، در واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی درباره اینکه در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات، گزینه جایگزین چه خواهد بود، نگرانی‌های جدی وجود دارد. برخی خبرنگاران از قول سناتور مارکو روبیو دموکرات در جلسه طبقه‌بندی شده سنا نقل کرده‌اند که دستیابی ایران به یک بمب هسته‌ای گریزناپذیر است. ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه امریکا بدون اینکه مطرح شدن چنین دیدگاهی از سوی مارک روبیو را رد کند، گفته است: «ما بر این باور نیستیم که دست یافتن ایران به یک بمب هسته‌ای گریزناپذیر است. در واقع، رئیس‌جمهور بایدن تعهد کرده است که ایران هیچ‌گاه به یک سلاح هسته‌ای دست پیدا نکند.»‌

در اروپا روز جمعه یک دیپلمات اروپایی در گفتگو با شبکه العربیه با ابراز نگرانی از روند مذاکرات در وین در خصوص شکست مذاکرات هشدار داد و گفت که شکست مذاکرات هسته‌ای با ایران موجب بروز «چالش‌های خطرناکی» می‌شود و همزمان تأثیر منفی بر روابط اروپا با ایران می‌گذارد. با این حال، جوزف بورل، کمیسیونر سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفته که «همچنان با همه طرف‌ها در تماس است تا ترتیب بازگشت به برجام و اطمینان از اجرای کامل را ایجاد کند.» او گفته است: «عناصر و شرایط اساسی برای انجام این کار شناخته شده و روی میز است. زمان تصمیم‌گیری اکنون است.»

صنم وکیل از اندیشکده چتم‌هاوس معتقد است که هیچ کدام از طرف‌ها حاضر نخواهد بود که توافق موجود از بین برود، به‌خصوص که به نظر او جنگ اوکراین باعث شده طرف غربی فاقد قدرت مانور لازم برای نقش‌آفرینی در بحران با ایران باشد. در نتیجه وکیل معتقد است: «هیچ طرح B مؤثری وجود ندارد...

وضعیت موجود یک استراتژی مدیریت بحران برای باز نگه داشتن باب مذاکرات است.» با این حال، دیگران هشدار می‌دهند طولانی کردن بازی رویارویی با ایران برای گرفتن امتیاز، می‌تواند منجر به تصاعد بحران شود.

کرزیزانیاک در گفتگو با آسیا‌تایمز می‌گوید: «این امکان وجود دارد که هر دو طرف از نردبان تنش پایین بیایند و به سرعت برای امضای توافق روی میز در وین حرکت کنند، اما هر اقدام و واکنش جدید، احتمال چنین نتیجه‌ای را کمتر و کمتر می‌کند.» علی واعظ، رئیس بخش ایران در گروه بحران‌های بین‌المللی در گفتگو با فایننشال‌تایمز هشدار می‌دهد: «ما در شرایطی هستیم که برای اولین بار است که ایران توانایی فرار هسته‌ای و ظرفیت تولید مواد کشف نشده شکافت‌پذیر کافی برای یک سلاح را دارد. ما در آغاز چرخه باخت-باخت تصاعد (تنش) هستیم.»

**************

روزنامه خراسان**

الزامات مقابله با نبرد هیبریدی صهیونیستی/ محمدصادق مرادی

چند روزی است فضای رسانه‌ای منطقه با سخنان عجیب صهیونیست‌ها پر شده است.در ابتدا سخن از تشکیل فرماندهی مشترک پدافند هوایی صهیونیست‌ها و ارتجاع عرب منطقه به میان آمد و بعد از آن درخواست نخست‌وزیر این رژیم از رئیس‌جمهور آمریکا برای تشکیل یک ائتلاف منطقه‌ای علیه ایران به رهبری آمریکا!
علت تعدد بالای این مدل سخنان در چند روز گذشته به خوبی مشخص است. دشمن ضربات پنهانی مهلکی دریافت کرده و خود را به علت کارزار جنگ اوکراین در گوشه رینگ تنها می‌بیند.رئیس‌جمهور آمریکا در راه منطقه است و قرار به سفر مستقیم از تل‌آویو به ریاض دارد. اعراب و صهیونیست‌ها هم درحال آماده‌سازی پیش‌زمینه‌های درخواست‌های گران قیمت خود ازآمریکا هستند. شاید لازم باشد به بایدن ماجرای ترور حاج قاسم یادآوری شود که در آن ترامپ فریب نتانیاهو را خورد و هزینه زهر اسرائیلی را عین‌الاسد آمریکایی داد. بایدن باید بداند که قمارهای بزرگ تر، بازندگان بزرگ تری هم خواهند داشت.

باید به این نکته اشاره کرد که صهیونیست‌ها نیز دقیقا با عینک ترامپ به اعراب نگاه کرده و توقعی بیش از "گاو شیرده" از آنان ندارند.در چنین شرایطی بدیهی است ارسال هشدار ملموس که با پیوست رسانه‌ای گسترده همراه باشد می‌تواند جلوی اشتباهات محاسباتی طرف مقابل به ویژه برخی کشورهای منطقه را بگیرد. قاعدتا مختصات این هشدار باید بر این نکته استوار باشد که هرگونه سازمان دهی علیه منافع کشورمان بدون پاسخ نخواهد ماند.

پاسخی که طبعا با توجه به صف بندی‌های موجود و توانایی‌های محور مقاومت برای طرف مقابل غیر قابل چشم پوشی است.
همان طور که در ماه‌های اخیر به ویژه در هفته‌های متاخر شاهد بوده ایم در حوزه میدانی، نبرد هیبریدی(ترکیبی) میان جمهوری اسلامی و اسرائیل در جریان است. البته تاریخ نشان داده رژیم اشغالگر قدس باهدف تکمیل پازل عملیات روانی خود بسیاری از حوادث صنعتی و... را از قصد به نام خود ثبت کرده و فضا را به نفع خویش به تصویر می‌کشد.

دشمن در راستای راهبرد "مرگ با هزار ضربه چاقو" بیان کرده است که از این به بعد قصد دارد به جای بازوهای منطقه‌ای به اصطلاح به آن چه وی سر اختاپوس می‌خواند حمله کند!

اظهاراتی که تا حد زیادی معطوف به شرایط داخلی بغرنج دولت نفتالی بنت است. به عبارتی این دولت که خود را در لبه تیغ فروپاشی ائتلاف و کابینه می‌بیند سعی کرده است با تند کردن فضای سیاست خارجی خود به نوعی راه فراری برای خود بیابد.

نگاهی به موضع گیری‌ها و اظهار نظرهای وی حداقل در یک ماه گذشته به خوبی این سناریوی نخ نما را هویدا می‌کند.
در عین حال با توجه به همکاری کامل سازمان‌های بین‌المللی با طرف مقابل و محکوم نشدن هیچ کدام از جنایات دشمن تقریبا هیچ امیدی به سازوکارهای بین‌المللی برای توقف توحش احتمالی اسرائیل وجود ندارد.همگان همیاری و همکاری مستمر این دست نهادها را با رژیم اشغالگر قدس در طول سالیان اشغال فلسطین و تجاوز به خاک لبنان و سوریه دیده‌اند.
باید توجه داشت که دشمن بیشترین تلاش خود را در حوزه رسانه و دیپلماسی به کار بسته و برای مثال با دادن اعلان هشدار مبنی بر امکان عملیات ایران به شهروندان خود در کشورهای خارجی سعی بر دامن زدن بر ایران‌هراسی موجود در فضای رسانه‌ای جهانی دارد، پس رعایت الزامات رسانه‌ای در مقابله بااین رژیم درواقع به کارگیری یک عنصر رزمی تلقی می‌شود .لذا به نظر می‌رسد علاوه بر سفت و سخت کردن سیستماتیک مقوله "حفاظت اطلاعات"، "حفاظت اشخاص" و "حفاظت از زیرساخت‌ها" باید این نکته را نیز در نظر داشت که با تنوع و تغییر تهدیدها و عملیات‌های این رژیم باید آمادگی برای پاسخ به آن در حوزه عملیاتی نیز متناسب شود.

 

**************

 روزنامه ایران**

 

عبور از وضع بی‌دولتی/ کمیل نقی پور
 
سردبیرامروز سالگرد سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است. انتخاباتی که رئیس وقت قوه قضائیه را در جایگاه رئیس قوه مجریه نشاند. سالگرد انتخابات بهانه مناسبی است که به این سؤال پاسخ داده شود چه شد که مردم، آیت‌الله رئیسی را به عنوان رئیس جمهور منتخب خود برگزیدند؟
این سؤال یک پاسخ سه وجهی دارد یا به بیان دیگر باید برای پاسخ به آن به سه سؤال زیر پاسخ داد:‌
سؤال اول آنکه عملکرد دولت روحانی و مدل مواجهه او با مردم و مسائل کشور چگونه بود؟ سؤال دیگر عملکرد آیت‌الله رئیسی در دستگاه قضا و مدل مواجهه او با مردم و مسائل مربوط به حوزه قضا چگونه بود؟ و در پایان، در سال 1400، چه گفتمان و رویکردی در کشور حاکم بود و مردم انتظار چه رویکردی را می‌کشیدند؟
پاسخ به سه سؤال بالا درک مناسبی از چرایی پیروزی آیت‌الله رئیسی در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به دست می‌دهد. برای همین نیاز است به سال 92 یعنی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بازگردیم.
حسن روحانی پدیده انتخابات آن سال به حساب می‌آمد؛ کسی که به عنوان یار پوششی اکبر هاشمی‌رفسنجانی در انتخابات حاضر شده بود، پس از رد صلاحیت او، پا در کارزار انتخاباتی سال 92 گذاشت. خردادماه گرم سال 1392 اما پرخاطره‌ترین ماه زندگی این سیاستمدار 65 ساله آن زمان بود؛ خردادی که در واپسین روزهای آن، روحانی به عنوان رئیس‌جمهور ایران انتخاب شد و این‌گونه شخصی که حضورش در انتخابات به عنوان «یارپوششی» بود، کلید ساختمان پاستور را در دست گرفت. اما آنچه از یک کاندیدای غیرجدی، یک رئیس‌جمهور ساخت، اظهارات، شعارها و وعده‌های حسن روحانی بود.
حسن روحانی زمانی پا در عرصه انتخابات گذاشت که دلار 3 هزار تومانی سر و صدای زیادی در مطبوعات و بازار به راه ‌انداخته بود، سکه با افزایش چند‌ ده هزار تومانی نسبت به سال 91 به کمی بیشتر از یک میلیون تومان رسیده بود و همین موضوع یک نقطه‌ ضعف جدی برای دولت دهم و حتی جریان اصولگرایی به حساب می‌آمد.
از سویی نزاع میان رئیس‌جمهور و رئیس مجلس وقت و... وضع آشفته‌ای را در عرصه سیاسی به بار آورده بود که بر نوسانات اقتصادی نیز بی‌تأثیر نبود. مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای 1+5 مانند 10 سال گذشته بدون آنکه به توافق جامعی ختم شود، همچنان ادامه داشت. حسن روحانی دقیقاً دست خود را بر نبض همین موضوعات گذاشت.
به عنوان مثال وی در نطق‌های انتخاباتی‌اش با انتقاد از سیاست‌های هسته‌ای کشور این سیاست‌ها را منجر به وارد آمدن فشارهای اقتصادی بر مردم عنوان و این اظهارنظر را مطرح کرد که همزمان با چرخ سانتریفیوژها باید چرخ کارخانه‌ها نیز بچرخد. او وعده داد بزودی با کشورهای غربی به یک توافق هسته‌ای دست می‌یابد که در نتیجه آن تمام تحریم‌های اقتصادی و غیراقتصادی برداشته می‌شود.
او وعده داد 100 روزه مشکلات و معضلات اقتصادی را برطرف و در ماه‌های اول معضل اشتغال را حل می‌کند! یا اینکه آنچنان مردم را از درآمد سرشار می‌کند که اصلاً به یارانه ۴۵ هزار تومانی نیازی نداشته باشند. شعارها و وعده‌هایی که بیانگر آن بود که در آینده کوتاه‌مدت زندگی ایرانیان متحول می‌شود.
فیلم تبلیغاتی خوب، بهره‌گیری از فرصت مناظرات تلویزیونی و بهره‌گیری از برخی گروه‌های مرجع مثل بازیگران و ورزشکاران در نهایت او را به ریاست‌جمهوری رساند. اما آنچه که روحانی در 8 سال دولتمداری خود رقم زد با آنچه که مردم با تمام وجود خود حس کردند، فاصله نجومی داشت. نه‌تنها برخلاف شعارهای او مشکلات کشور حل نشد، بلکه به شکل غیرقابل باور و تصاعدی به مشکلات کشور افزوده شد.
در سال‌های پایانی دولت روحانی و در انباشت مشکلات پیش آمده، فارغ از تورم بالای کالاهای اساسی، مردم برای خرید این دست از کالاها ساعت‌ها در صف منتظر می‌ماندند. کمبود دارو شکل بی‌سابقه‌ای به خود گرفته بود، حتی مردم برای تهیه سرم در ساعت‌های پایانی شب نیز باید در صف می‌ایستادند. 8 سال در زمینه مسکن اقدامی صورت نگرفته بود، همین امر موجب شد اوضاع مسکن و اجاره‌بها به شکل تصاعدی هر سال بدتر از سال گذشته بشود. بیکاری بهتر نشده بود.
تورم در تاریخ ایران رکورد زد و قیمت خانه در ایران هم مانند تورم رکورددار شد. مردم همانند زمان ریاست‌جمهوری هاشمی برای خرید خودرو باید حواله می‌خریدند و همه این اوضاع و احوال در شرایطی بود که دولت پاسخگوی مردم نبود. بر همه اینها فاجعه مدیریتی آبان ماه 98 و مرگ و میر روزانه 700 نفر بر اثر بی‌توجهی دولت وقت به واردات واکسن را باید اضافه کرد.
اوضاعی که حسن روحانی رقم زده بود باعث شد که از اقدامات او به عنوان مین‌گذاری یا از شرایط کشور به عنوان  وضعیت هزار «مین» یاد کنند. طبیعتاً با این شرایط رئیس جمهور بعد از او کار دشواری در سروسامان دادن به اوضاع کشور داشت بویژه آنکه حل برخی مسائل و مشکلات نیاز به اقدامات اصلاحی ریشه‌ای داشتند که نتایج آن در ماه‌های اول و چه بسا سال اول و دوم دولت بعد هم قابل لمس نبود.
میراث حسن روحانی در سیاست خارجی نیز دست کمی از اوضاع و احوال اقتصادی نداشت.
گشایش اوضاع کشور پس از توافق هسته‌ای سرابی بیش نبود، روحانی به‌ رغم آنکه صنعت هسته‌ای را تعطیل کرد و به یک برنامه کوچک شده هسته‌ای تن داد اما گسترده‌ترین تحریم‌ها در تاریخ علیه جمهوری اسلامی به اجرا درآمد.
دولتی که کشور را به امید دستیابی به توافق هسته‌ای و حل مشکلات اقتصادی در نتیجه بستن با کدخدا تعطیل کرده بود، در سه سال پایانی دولتش عملاً قوه اجرایی کشور تعطیل شده بود، مسأله بی‌آبی که قرار بود با توافق هسته‌ای سامان یابد، با درک ناصیح از مسأله به چالش دیگری برای دولت او و میراث شوم دیگری برای دولت بعد از او تبدیل شده بود.
 

**************

روزنامه شرق**

 برجام، مرده‌ای که دولت سیزدهم نمی‌تواند دفنش کند/ مهدی بازرگان

در بحبوحه بن‌بست مذاکرات وین این تک‌جمله تکراری به‌عنوان موتیف دیپلماتیک در مواضع تهران و واشنگتن بارها تکرار شده است؛ آمریکایی‌ها می‌گویند «برجام در دسترس است، اگر...»؛ ایرانی‌ها هم می‌گویند «برجام در دسترس است، اگر...».

 ایرانی‌ها هم می‌گویند «برجام در دسترس است، اگر...». ادامه این جمله هرچه باشد فعلا واقعیت‌ها نشان می‌دهد برجامی در کار نیست، به‌ویژه در 10 روز اخیر پس از صدور قطع‌نامه شورای حکام آژانس با واکنش‌های تهران در برابر این قطع‌نامه، امیدها برای احیای برجام عملا به صفر رسیده است.

این در حالی است که باقری‌کنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه، صبح پنجشنبه گذشته در اجلاسیه کانون دانشگاهیان ایران اسلامی در تالار فردوسی دانشگاه تهران اظهار کرد: «این واقعیت که دولت (رئیسی) همه تخم‌مرغ‌های سیاست خارجی را در سبد مذاکرات نگذاشته است، هیچ خدشه‌ای به اراده جدی، اهتمام مستمر و تلاش جدی دستگاه دیپلماسی برای به‌نتیجه‌رساندن مذاکرات وارد نکرده و نمی‌کند».

این جمله کلیدی مذاکره‌کننده ارشد ایرانی در دل خود حاوی دو پیام بسیار مهم است؛ نخست آنکه دولت سیزدهم با وجود تمام سروصداهای رسانه‌ای و فشارهای سیاسی بعد از صدور قطع‌نامه شورای حکام که از خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها، محافل حزبی، سیاسی تا مجمع تشخیص مصلحت نظام برای خروج از NPT، خروج از توافق هسته‌ای و خروج از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کشیده شده است، با درک واقعیت‌های صحنه جهانی به‌واسطه ۱۰ ماه حضور در بدنه اجرائی کشور کماکان به احیای برجام امیدوار است. پیام دیگر آن است که حتی اگر به باور، خواست و فشار جریان داخلی ضد توافق هسته‌ای بخواهیم برجام را پس از صدور قطع‌نامه شورای حکام مرده فرض کنیم، دولت رئیسی نمی‌تواند آن را دفن کند؛ بنابراین این دولت، نه تمایل و نه اساسا توانی برای خروج از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، خروج از NPT و به طریق اولی اعلام خروج رسمی جمهوری اسلامی ایران از مذاکرات وین را ندارد، چراکه به‌خوبی با تبعات منفی آن آشناست.

به موازات این شرایط پیچیده و بغرنج بود که چهارشنبه گذشته کمیسیون اصل ۹۰ در گزارشی از استنکاف حسن روحانی، رئیس‌جمهور سابق و علی‌اکبر صالحی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی، از اجرای کامل مصوبه مجلس یازدهم موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها خبر داد؛ این بازی سیاسی پایداری‌های مجلس یازدهم تنها با هدف مقصرجلوه‌دادن دولت دوازدهم در رسیدن ایران به این نقطه (بن‌بست مذاکرات وین و صدور قطع‌نامه شورای حکام) منتشر شده است.

حال آنکه یگانه مقصر بن‌بست ۹۹ روزه مذاکرات وین و نتیجه مستقیم آن یعنی صدور قطع‌نامه شورای حکام به نگاه دولت سیزدهم در مدیریت مذاکرات یا بهتر بگوییم فقدان مدیریت مذاکرات و سپردن گفت‌وگوها به مسکو و اولیانوف، ثمره‌ای بهتر از این وضعیت را در پی نخواهد داشت.

شاید به باور دولت رئیسی و جریان همسو بتوانند با انداختن توپ ناتوانی‌هایشان در زمین دولت سابق، افکار عمومی را منحرف کنند و زمین و زمان را به هم بدوزند که دولت روحانی را بانی شرایط کنونی جلوه دهند، اما در این مورد خاص جامعه به خوبی بر این واقعیت انکارناپذیر واقف است که دولت سابق تا چه اندازه خواستار حصول توافق هرچه سریع‌تر در وین برای احیای برجام با هدف لغو تحریم‌ها بود تا بتواند در واپسین ماه‌های حیاتش سر و سامانی به وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور بدهد که با کارشکنی مجلس یازدهم و دیگر نهادها مواجه شد.

از این منظر گزارش کمیسیون اصل ۹۰ با فشار چهره‌هایی مانند خضریان، نبویان و...، صرفا به این دلیل منتشر شده است که باز هم مسئولیت شکست دولت رئیسی در عرصه سیاست خارجی مانند دیگر شکست‌های این دولت به گردن دولت روحانی بیفتد، چراکه به باور آنها اگر بندهای قانون مذکور به طور کامل اجرا می‌شد، طرف‌های غربی با محوریت آمریکایی‌ها و به دنبالش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و شورای حکام، صدور قطع‌نامه علیه ایران را کلید نمی‌زدند.

شاید در ظاهر نام این قانون مجلس یازدهم اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها باشد، اما هر کسی که اندک شناختی از فضای جامعه جهانی داشته باشد به خوبی می‌داند که اجرای کامل این مصوبه، نه به لغو تحریم‌ها که صرفا به کشاندن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و فعال‌شدن مکانیسم ماشه منجر خواهد شد تا نهایتا پیچ تحریم‌ها علیه ایران از این هم سفت‌تر شود؛ سناریویی که به نظر می‌رسد ایدئال‌ترین شرایط برای جریان کاسب تحریم و دلواپس در سایه تحرکات پایداری‌چی‌های مجلس یازدهم باشد.

هرچند افکار عمومی دیگر گوشی برای شنیدن این جملات  نخ‌نما و کلیشه‌ای ندارد.

حتی اگر این ادعای پایداری‌چی‌های حاضر در کمیسیون اصل 90 را ذیل گزارش چهارشنبه گذشته بپذیریم، سؤال مهمی که باید پرسید این است که اگر دولت روحانی بنا به صلاحدید خود از اجرای کامل بندهای قانون مجلس یازدهم که اتفاقا با بدعتی در شورای عالی امنیت ملی ناظر به موافقت دبیر شورا (شمخانی) برخلاف نگاه رئیس سابق این شورا (روحانی) همراه بود، چرا دولت رئیسی طی 10 ماهی که قدرت را به دست گرفته است از اجرای تمام و کمال بندهای این قانون استنکاف می‌ورزد؟!

مگر آنکه پیرو نکته کلیدی یادشده در سطور پیشین، این دولت توان اجرای کامل این قانون یا به عبارت دیگر دفن‌کردن برجام را ندارد، کما اینکه جملات باقری‌کنی هم برخلاف فشارهای سیاسی و سروصداهای رسانه داخلی همین جریان ضدبرجام به معنای مخالفت ضمنی با اجرای کامل قانون مجلس است.

 

**************************************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات