به شاه عبدالعظیم می رود، دست بر شانه زائران می گذارد و می گوید قلب مردم ایران به رویش باز است. در مشهد به حرم امام رضا(ع) می رود. از سقاخانه آب می خورد و با زائران گرم می گیرد.
به باشگاه پرسپولیس و استقلال می رود و با مسئولان و کادر فنی دو تیم دیدار می کند. وقتی مهمان تمرین تیم استقلال شد و به رحمتی پنالتی زد، شائبه آبی بودنش قوت گرفت اما در جام جهانی تمجید مفصلی از بیرانوند کرد تا موازنه قرمز و آبی برقرار شود.
در سفر به تبریز سری هم به باشگاه تراکتورسازی می زند و با مسئولان آن دیدار می کند. با مسئولان استان از استاندار گرفته تا شهردار و دیگران دیدار می کند و همینطور به بازار قدیمی شهر هم می رود. با پیرمرد باربر خوش و بش می کند و جغور بغور می خورد. با نان سنگک تازه!
از زنان غافل نیست. انتخاب شهرداران زن را با عکسشان تبریک می گوید و به دیدار اولین زن رئیس هواپیمایی کشور می رود و برایش آرزوی موفقیت می کند. پشت فرمان نیسان آبی هم عکس دارد و می گوید این ماشین هنوز مثل اسب کار می کند. با پوست فروش های بازار کاشان دور آتش می نشیند و چای می نوشد، همینطور کنار پیرمرد کاشی قالیباف، به جنوب تهران می رود و از مدرسه کودکان افغانستانی بازدید می کند، در شوشتر پیرمرد آسیابان از طرز کار آسیاب آبی برایش می گوید، در تهران سوار پیک موتوری می شود و پشت فرمان هم می نشیند، سوار بی آر تی هم می شود و با مسافران گپ می زند، دست دوستی بر شانه چوپان دماوندی می گذارد، مهمان ایل بختیاری می شود. شب را در سیاه چادر می خوابد و مهمان نوازی شان را ستایش می کند...
این لیست بیشتر شبیه لیست کارهای یک ایرانگردِ همیشه در سفر است اما اینطور نیست. اینها بخشی از فعالیت ها و سفرهای «میشائیل کلور برشتولد» سفیر آلمان در ایران است. وی که از دی ماه سال 95 به تهران آمده و به عنوان سفیر مشغول به کار شده، دیپلماسی عمومی را بطور جدی در دستور کار خود قرار داده است.
اصطلاح دیپلماسی عمومی نخستین بار در سال 1965 در آمریکا توسط «ادموند گولیون»؛ رییس مدرسه حقوق و دیپلماسی فلچر در دانشگاه تافتز به کار گرفته شد و عبارت است از ارتباطات معطوف به منافع ملی یک کشور از راه ارتباط با مردم خارج از مرزهای جغرافیایی. «گیفورد مالون» –نویسنده و اندیشمند سیاسی معاصر آمریکا- دیپلماسی عمومی را ارتباط مستقیم یک دولت با مردم خارجی با هدف تاثیرگذاری بر نحوه تفکر آنها و در نهایت تاثیرگذاری بر سیاست های دولت آنها معرفی می کند. هانس تاچ نیز دیپلماسی عمومی را به مثابه فرآیند دولتی برای ایجاد ارتباط با مردمان خارجی؛ تلاش برای به وجود آمدن درکی مطلوب از ایدهآلها و آرمانها، فرهنگ و نهادهای آن و همین طور سیاستها و اهداف ملی برای آن مردم تعریف کرده است.
مهر ماه سال گذشته و با تهدیدهای ترامپ علیه توافق هسته ای، سفارت آلمان در تهران تابلوهایی را با عنوان «آری به برجام» روی دیوار این سفارتخانه نصب و در معرض دید رهگذران و رسانه ها قرار داد. آقای سفیر هم در پیاده روی خیابان فردوسی حاضر شد و با رهگذران در این باره صحبت کرد و با آنها عکس یادگاری گرفت. ماجرا فراتر از بیان موضعی سیاسی بود و آن را باید در چارچوب دیپلماسی عمومی بررسی کرد چرا که برشتولد با صدور یک بیانیه مطبوعاتی هم می توانست نظر سفارت درباره برجام را بیان کند.
با گذر زمان و پیشرفت های سریع و همه جانبه در ابزارهای ارتباطی، «دیپلماسی عمومی» نیز دستخوش تحول و تغییرات فراوانی شده است و امروزه دیگر محدود به ارتباط یک سویه با مردم خارجی از طریق رسانه های یک طرفه نیست.
یکی از کارهای معمول هر سفارتخانه ای جمع آوری اطلاعات و انتقال آن به کشور خود برای ایجاد درک صحیح از کشور میزبان و اتخاذ سیاست های صحیح و به موقع است. بسیاری از سفارتخانه ها این وظیفه را با رصد رسانه های آشکار کشور هدف و روابط خاصی که دارند، به انجام می رسانند. اما سفیر آلمان که گویا هوش بالا و شم اطلاعاتی خوبی دارد، می داند که برای درک عمیق و همه جانبه جامعه ایرانی نمی توان به رسانه ها محدود ماند و باید میان مردم رفت. آنچه او در رسانه های اجتماعی از سفرها و ملاقات های خود منتشر می کند، تنها بخشی از این فعالیت هاست. نوع فعالیت و کارکرد برشتولد در جایگاه سفیر آلمان در تهران یک تیر با چند نشان است. ارتباط و جمع آوری اطلاعات بی واسطه توسط شخص سفیر و انعکاس ظریف و با برنامه این ارتباط در شبکه های اجتماعی، یکی از مصادیق قابل تامل دیپلماسی عمومی است که می تواند از سوی دیپلماتهای ایرانی در خارج از کشور مورد بررسی قرار گیرد. شاید برخی بگویند باربر بازار تبریز، قالیباف کاشانی، پیک موتوری تهرانی، چوپان دماوندی، آسیابان شوشتری و ایلیاتی بختیاری چه اطلاعات خاص و ارزشمندی دارند که هم نشینی با آنها برای یک دیپلمات اروپایی جذاب باشد؟ این مراودات بی واسطه با اقشار، نژادها و طوایف مختلف مردم در گوشه و کنار کشور، منجر به شناختی می شود که ارزش واقعی آن را برشتولد عمیقاً درک می کند، چرا که می داند مردم در جمهوری اسلامی ایران چه قدرت و جایگاهی دارند.