چالش پیش آمده در نسل جدید، در مورد ارتباط با مربیان، به دلیل شیوۀ غالب عادت، تلقین و تحمیل است که بازدهی مناسبی نداشته است. اگر مبنای تربیت، بر مبنای قرآن که پرورش عقلانیت و تفکر و شناسایی معیارهاست بازگردد، بدون هیچ چالشی تربیت نسل جدید ضمانت شده است
مقدمه:
در سلسله مقالات پیش رو، سعی بر آن است که با توجه به چالش پیش آمده در تربیت نسل جدید و ارتباط او با نسل قبل، مؤلّفههای تعلیم و تربیت را بازبینی کرده و راه حلی برای آن، مطابق با دستورات الهی قرآن ارائه شود. با ارائۀ پیشنهاد عملی، مؤلّفههای تربیت، شامل تبیین، معیار، تحرک درونی و نقّادی و مؤلّفههای تدیّن شامل اعتقادی و فکری، تجربۀ درونی، التزام درونی و عمل و همچنین عوامل مؤثّر بر انسان شامل وراثت و محیط و عامل محیط انسانی که خانواده و مدرسه و جامعه را در بر میگیرد، بازشناسی شود. چالش پیش آمده در نسل جدید، در مورد ارتباط با مربیان، به دلیل شیوۀ غالب عادت، تلقین و تحمیل است که بازدهی مناسبی نداشته است. اگر مبنای تربیت، بر مبنای قرآن که پرورش عقلانیت و تفکر و شناسایی معیارهاست بازگردد، بدون هیچ چالشی تربیت نسل جدید ضمانت شده است. در صورتی که تفکر در متربی نهادینه شود، دیگر برای عدم حضور متربی در محیطهای نامناسب، نیاز به حصاربندی مربی نیست، بلکه این خود متربی خواهد بود که خود را در قرنطینه نگه میدارد، ولو آن که در محیط حضور داشته باشد.
1- اصلاح روشهای تربیتی
ما در دوران خاصی از قرن بیست و یکم ایستاده ایم. شکسته شدن مرزها و ساختها و کارکردها در زمینههای تربیتی و دینی و اخلاقی در حال وقوع است. در حالی که نظامهای تربیتی در گذشته بایدها و نبایدهایی را تبیین میکردند تا افراد را از محیطهای نامطلوب دور و محدود کرده و در محیطی سالم قرار دهند، به نظر میآید در فضای کنونی، آن بایدها و نبایدهای دورههای قبل مورد چالش قرار گرفته است و شرایط محیطی به نوعی تغییر کرده که آن محدودیتها برای سالم سازی محیط تربیتی، کاربردشان کم رنگ شده است.
شکی نیست که تصور برخی از تربیت دینی، قرار دادن افراد در حصارهای سخت و نفوذناپذیر است. موفقیت این نوع نگاه به این است که بتوان این مرزها را برای افراد حفظ کرد. با توجه به شرایط ساختارشکنانه موجود، آیا این تاکتیک تربیتی همچنان به قوت خود باقی است و یا باید در مواجهه با شرایط کنونی به طرز مؤّثر چرخش کرده و برای تربیت افراد، بدون زیر پا گذاشتن اصول، شیوۀ نوینی برگزید؟ به نظر میآید در فضایی که اطّلاعات مانند هوا همه جا پراکنده و غیر قابل کنترل است، باید با ارائۀ مفهومی متفاوت از تربیت، ضمن آموزش طرز تفکر صحیح به متربیان، چگونگی رفتار و عمل را بر مبنای اصول آموزش به آنها تبیین کرد. اهمیت این تحقیق، بر پافشاری بر سبک مورد تأیید اسلام و قرآن ـ برانگیخته کردن تفکر و تعقل ـ است.
قرآن کریم و بعثت انبیاء و کوششهای امامان، هرکدام در جای خود و همگی به طور مجموعی، نظامی تربیتی بوده و هستند. اعتقاد ما بر آن است که تعلیم و تربیت قرآنی دارای طرح و برنامهای برای تربیت نوع نسل انسان در تمام زمانها و مکان هاست. قرآن کریم با نام خداوند سبحان به عنوان مربی، آغاز و با کلمۀ ناس به عنوان متربی خاتمه مییابد و آن چه موضوع آیات قرآن قرار میگیرد، آگاه کردن نسل بشر و تعلیم عقیدۀ صحیح نسبت به جهان هستی و هدایت او به راهی از سعادت و کمال است که انبیاء برای آن مبعوث شده اند.
چون غرض از این سلسله مقالات، واکاوی تربیت دینی با ارائۀ پیشنهاد عملی برای جذب نسل جدید است، لذا باید مؤلّفههای تربیت شامل تبیین، معیار، تحرک درونی و نقادی و مؤلّفههای تدیّن شامل اعتقادی و فکری، تجربۀ درونی، التزام درونی و عمل مورد بررسی قرار بگیرد. سپس عوامل مؤثر بر انسان، شامل وراثت و محیط و عوامل محیطی انسانی و غیر انسانی بازشناسی شده و چالش پیش آمده در امر تربیت در حیطۀ انسانی تبیین گشته و از طریق نهادینه کردن تفکر و تعقل، ترمیم گردد. وراثت عاملی است که زمینۀ انسان را برای تربیت، آماده و ساماندهی کرده و به محیط تحویل میدهد. محیط در دو فضای عوامل انسانی و عوامل غیر انسانی میتواند محتویات تربیتی را در زمین وراثتی غرس کند. تفکر و تعقل همان سبکی است که اسلام بر آن تأکید داشته و موجب پویایی نظام تربیتی مبتنی بر آن خواهد شد.
۲ ـ معنای تربیت
۲ ـ ۱ ـ از نظر لغت: واژۀ تربیت از ریشۀ «ربو» در باب تفعیل به معنای زیادت و فزونی است. ربیت الولد فَرَبا یعنی فرزند را تربیت کردم و رشد کرد. به قولی دیگر، اصلش از مضاعف یعنی «ربّ» است که یک حرف آن برای تخفیف در لفظ به حرف «ی» تبدیل شده است. (راغب اصفهانی، تفسیر لغوی و ادبی قرآن، ج ۲، ص ۳۹)
«الرّبّ» در اصل به معنای تربیت و پرورش، یعنی ایجادکردن حالتی پس از حالتی دیگر در چیزی تا به حد نهایی و تمام و کمال آن برسد. (همان، ص ۲۹)
در «المنجد» تربیت به معنای فراهم آوردن موجبات فزونی و پرورش است (المنجد، واژۀ ربو، ج ۱، ص ۴۸۴)
۲ ـ ۲ ـ از نظر اصطلاح: برخی از دانشمندان تربیت را تبدیل قوه به فعل دانسته و میگویند انسان در آغاز نوزادی مجموعهای از قوه هاست. اگر کسی بتواند این قوهها را به فعلیت برساند، کار چنین شخصی تربیت خواهد بود. این کار تا آخرین لحظات زندگی انسانها ادامه دارد. عدّۀ دیگری تربیت را استخراج نیروها و استعدادهای بدنی انسان میدانند. از رسول خدا (ص) نقل شده است: «الناسُ مَعادنٌ کَمعادِنِ الذّهَبِ و الفِضّه» (سفینه البحار، ج ۶، ماده عدن، ص ۱۷۸) در این صورت مربی واقعی کسی است که بتواند نیروهای سرشار انسانی که در حدیث، به ارزشمندی طلا و نقره تشبیه شده را استخراج کند. نیروهایی که در عین ارزشمند بودن، میتوانند بسیار متفاوت از یکدیگر بوده و کاربردهای گوناگونی داشته باشند. (رشیدپور، آشنایی با تعلیم و تربیت اسلامی، ص ۸ ـ ۹)
در بیان دیگر، تربیت را پرورش دادن استعدادهای درونیای که بالقوه در یک شئ موجود است، تعریف میکند؛ لذا تربیت فقط در مورد جانداران (گیاه، حیوان، انسان) صدق میکند و باید تابع و پیرو طبیعت و سرشت موجود باشد و بتواند استعدادهای او را به فعلیت برساند. (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ۵۶ ـ ۵۷)
بعضی دیگر با توجه به معنای لغوی، تربیت را به معنای رشد و نمو میدانند و لذا مربی کسی است که متربی را به رشد و زیادتی در آورده و او را ارزشمند سازد. بدیهی است که این رشد و زیادتی، در پرتو ایجاد دگرگونیهایی است که مربی در او به وجود میآورد. طبیعتاً این دگرگونیهای تربیتی از آغاز کودکی تا واپسین لحظات عمر بوده و هر مرحله نسبت به مرحلۀ قبل عمیقتر و شاید مترادف تزکیه باشد. (همان، ص ۱۱)
از نظر فلاسفه و علمای اخلاق، تربیت، پروردن قوای جسمی و روحی انسان برای وصول به کمال مطلوب مقدّر انسانی و علمی است که آسان کردن رشد فکری، معنوی و مسئولیّت اجتماعی کردن انسان را به عهده دارد. روانشناسان، تربیت را علمی آگاهانه و دارای هدف از سوی فردی بالغ میدانند که فرد دیگری را میپروراند به گونهای که تواناییها و استعدادهای او شکوفا شود. اما جامعه شناسان، تربیت را انتقال سنن و آداب و رسوم و فرهنگ یک جامعه به اعضای جوانتر یعنی انتقال طرق تفکر و احساس و عمل یک جامعه به آیندگان، میدانند. (قائمی، زمینۀ تربیت، ۲۴ ـ ۲۵)
علامه جعفری نیز تربیت را نوعی انتقال میداند. اما نه انتقال علم، بلکه انتقال خود فرد، یعنی کودک و نوجوان و حتی شخص میانسال و بزرگسال از حیات طبیعی محض به حیات معقول منتقل شود. (علامه جعفری، تعلیم و تربیت اسلامی، ۱۵۴)
در یک جمع بندی، اگر تربیت را به معنای پرورش دادن از «ربو» در نظر آوریم، مرحلۀ پایانی آن هنگامی خواهد بود که فرد کفایتی یافته و قادر به تنظیم امور خویش شود. به عبارت دیگر در مفهوم مزبور که اساساً دورۀ طفل بودن انسان را حیطۀ کار خود قرار میدهد، مربی تا هنگامی دست به کار تربیت است که این خصیصه در متربی موجود باشد. اما اگر مراد از تربیت از ریشۀ «ربب» ربوبی شدن و ربوبی ساختن انسان باشد، دورۀ طفولیت بیرون از متن اصلی تربیت و به منزلۀ دورۀ تمهید برای ورود به آن است و در این صورت دامنه مراحل تربیت، گسترۀ زندگی را در خود میگیرد. در این صورت نمیتوان دستورالعملهایی که در اخبار و روایات دربارۀ سه دورۀ هفت سال وارد شده (بازی ـ تبعیت ـ وزارت) را به منزلۀ طرحی برای مراحل تربیت در نظر گرفت. ممکن است روایات مزبور به مقصود دیگری، همچون مراحل به استقلال رساندن فرد و زندگی، روایت شده باشد. (باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ۲۴۲)
به این ترتیب، تربیت، هنر ساختن و پروردن انسان و ایجاد تغییرات مطلوب در اوست. تغییراتی که استعدادهای نهفتۀ او را شکوفا کند و زندگی او را از حیات گیاهی و حیوانی به انسانی سوق دهد که لازمۀ این کار انتقال سرمایههای جامعۀ بشری، شامل آداب و رسوم و فرهنگ به فرد است. شخصی که به این مرحله برسد، توانمندی ادارۀ خود در جامعه را داشته و میتواند تفکر، احساس و عمل خود را در جامعه مدیریت کند. به نظر میآید تربیت از ریشۀ «ربب» مورد عنایت بیشتر علمای تربیتی است و تربیت از ریشۀ «ربو» بیشتر به معنای رشد جسمی منظور شده است.