یادداشت: در روزهای اخیر بار دیگر جنجالهایی پیرامون روابط خارجی ایران با چین بهطور «خاص» و سیاست نگاه به شرق بهطور «عام» شکل گرفته و چه بسا عدهای نگاه به شرق ایران را به مثابه راهبردی عبث و ناکارآمد انگاشتهاند. در این رابطه توجه به دو نکته ضروری است.
نکات تحلیلی: نکته اول؛ روابط ایران با چین طی روزهای اخیر در حالی جنجال برانگیز شده است که این روابط از جنس روابط متوازن و افقی است، نه عمودی و دستوری. رهیافت حاکم بر روابط تهرانـ پکن مبتنی بر منافع مشترک و بردـ برد است. تاکنون نیز هیچگونه نشانهای دال بر اینکه چین دنبال سرسپردگی و وابستگی ایران در روابط خارجی باشد، وجود نداشته است.
نکته دوم؛ «راهبرد نگاه به شرق» و کشورهای شرقی که در سیاست خارجی کشور از منطق علمی و تاریخی و همچنین ریشههای جغرافیایی و سیاسی برخوردار است، هرگز به معنای غفلت از منابع و مراکز دیگر قدرت و ثروت جهانی، اعم از آفریقا و آمریکای جنوبی و غرب آسیا نیست. در این راستا باید توجه داشت، مهمترین انگیزه و عالیترین هدف در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تأمین منافع ملی است. امروز برخلاف آمریکا و اروپا، جنوب شرق آسیا، به ویژه چین مستعد تبدیل شدن به کانونهای اصلی ثروت و قدرت در جهان پیشرو هستند که پیشبینی میشود در یک دهه آینده از نظر مؤلفههای قدرت و ثروت جهانی گوی سبقت را از اروپا و آمریکا برباید. تجربه نشان داده است از سال ۱۳۵۷ تاکنون بر سر تأمین منافع ملی ایران از ناحیه اروپا و آمریکا موانع بنیادینی وجود دارد که دستیابی به وضعیت ائتلاف و همگرایی را عملاً غیرممکن کرده است. این در حالی است که مراکز اصلی قدرت و ثروت در شرق، به ویژه چین و کشورهای جنوب شرق آسیا با توجه به ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...، در حوزه تمدنی ایران قرار دارند و گزینههای مناسب و مطلوبی برای تأمین منافع ملی ایران به شمار میروند.
نکته راهبردی: تجارب تاریخی و ضرورتها و الزامات تأمین منافع ملی نشان میدهد، امتیازاتی که ایران از طریق توسعه روابط خارجی در عرصههای گوناگون با قطبها و کانونهای قدرت و ثروت در شرق دارد، به مراتب بیشتر از آمریکا و اروپایی است که همواره نگاه دستوری، سلطهجویانه و زیادهخواهانه در سیاست خارجی به ایران داشتهاند، از اینرو منطق قدرت ایجاب میکند، ایران مراودات و همکاری فیمابین با کشورهای شرق را بیش از پیش توسعه دهد.