در مورد آخرين وضعيت اردوگاه جريان انقلابي ميتوان چنين نوشت که تلاش براي وحدت آغاز شده است، اما تا رسيدن به وحدت حداکثري هنوز راه طولاني در پيش است. وجود نامزدهاي متعدد و متکثر احتمالاً چالشهايي را براي اين جريان به همراه خواهد داشت.
در آستانه انتخابات 1400، بوي تغيير در فضاي کشور شنيده مي شود. هشت سال براي تفکر دولت اعتدال کافي بود که تمام هنر و توانايي خود را براي اداره کشور نشان دهد و اينک مردم در آستانه شکل گيري دولتي متفاوت از گذشته هستند که شايد حرفهايي نو براي حل مشکلات کشور داشته باشند. اين وضعيت موجب شده تا اردوگاه اصولگرايان و جريان انقلاب خود را آماده ورود به ميدان رقابت انتخاباتي کرده و پرچمدار تغيير در 1400 شود!
اردوگاه اصولگرايان
بعد از به قدرت رسيدن جريان اصلاحات در دوم خرداد 1376 و ناكامي طيف راست سنتي در انتخابات، زمينه شكلگيري جريان جديدي از درون بخشهاي مذهبي و حزبالله جامعه فراهم آمد كه به تدريج نام اصولگرايان بر خود نهاد. اصولگرايان در اولين گام توانستند فاتح دومين انتخابات شوراهاي شهر و روستا شده و در اوج دوران دوم خرداد، بر رقيب قدرتمند خود فائق آيند و با تقويت پايگاه اجتماعي و افزايش هواداران و مطلوبيت شعارها فاتح مجلس هفتم و هشتم و رياستجمهوري نهم و دهم شوند. اين همه در حالي صورت گرفت كه در مجموع اصولگرايان با توجه به حضور رقيب قدرتمند در صحنه، به صورت يكپارچه و متحد در صحنه انتخابات حاضر شده بودند.
جريان اصولگرا بعد از خروج رقيب سياسياش از حاكميت و رقابت سياسي در ماجراي فتنه 88 و در آستانه انتخابات مجلس نهم، در مسير واگرايي حركت كرده و تلاش براي وحدت به ثمر نرسيد و با اخراج حلقه انحرافي از اردوگاه اصولگرايان و حضور مستقل جبهه پايداري در انتخابات شاهد تكثر در اردوگاه اصولگرايان بوديم. تفرقي که در انتخابات سال 1392، عاملي ناکامي در انتخابات رياست جمهوري بود. اين جريان در انتخابات رياستجمهوري دور دوازدهم در سال 1396 در مسير وحدت و همگرايي مجدد حرکت کرد و تحت عنوان و صورتبندي جديد «جبهه مردمي انقلاب اسلامي» در صحنه سياسي کشور حاضر شد و اکنون تحت عنوان جبهه انقلاب اسلامي در انتخابات 1400 حاضر خواهد شد.
مهمترين تشکلهاي سياسي در اين اردوگاه عبارتند از: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، جامعه روحانيت مبارز تهران، گروههاي سنتي شامل (حزب مؤتلفه، جامعه مهندسين، پيروان خط امام و رهبري، جامعه زينب، انجمن اسلامي پزشکان،...)، جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي، جمعيت رهپويان انقلاب اسلامي، جبهه پايداري، جبهه ايستادگي (جريان حامي محسن رضايي)، جبهه ياران کارآمدي و تحول ايران اسلامي (يکتا)، جريان نواصولگرايي (جريان حامي محمدباقر قاليباف)، جريانهاي مستقل دانشجويي.
الف. اهداف کلان فعاليتهاي سياسي
نيروهاي انقلاب در فرآيند فعاليتهاي سياسي خود به دنبال تحقق چند هدفاند:
1. تحقق دولت اسلامي
رهبر معظم انقلاب اسلامي در طول سالهاي اخير از فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي در پنج گام سخن گفته اند. از نگاه معظم له فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي را ميتوان به پنج مرحله تقسيم بندي نمود: 1- پيروزي انقلاب اسلامي 2- تحقق نظام اسلامي 3- تشکيل دولت اسلامي 4- شکل گيري کشور اسلامي 5- ساختن دنياي اسلامي. تاكنون مراحل اول و دوم محقق شده و اكنون در مرحله تلاش براي تشكيل دولت اسلامي هستيم. تحقق اين فرآيند همان جهتگيري کلاني است که در طول سالهاي اخير تلاش شده تا به مطالبه عمومي ملت از دولتمردان بديل گردد، اما همچنان با تحقق آن فرسنگها فاصله داريم. جريان انقلابي کلان پروژه فعاليت سياسي خود را در طول سه دهه اخير تحقق اين امر قرار داده است و بطور خاص در 1400 نيز بدنبال تکميل آن است.
2. تحقق بيانيه گام دوم
انقلاب اسلامي با گذر از فراز و نشيبهاي مختلف تاريخي و عليرغم کارشکنيهاي مختلف دشمنان، به دهه پنجم حيات طيبه خود وارد شده است. و در مقابل خود آرمانهايي را مرور ميکند که هنوز تا تحقق کامل آنها فاصله دارد. امروز چگونگي تداوم حرکت انقلاب و عبور از موانع پيش رو تا دستيابي به قلهها، از جمله مهمترين مسائلي است که افکار عمومي انقلابيون را به خود مشغول کرده است. صدور بيانيه گام دوم را ميتوان پاسخي به اين دغدغه و آغازي بر دور جديدي از مديريت کشور در عرصههاي مختلف فرهنگي، اقتصادي، سياسي دانست که ميتواند کشور را در ريل تحقق آرمانها قرار دهد. مبتني بر بيانيه گام دوم زمان براي چرخش نسلي نخبگان و مديران کشور فرا رسيده است و بايد تغييراتي در اين عرصه محقق گردد.
روح و گوهر بيانيه گام دوم به اين حقيقت اشاره دارد که در چهل ساله دوم انقلاب اسلامي بايد شاهد تحولي جدي در فعالين سياسي، فرهنگي، اقتصادي کشور باشيم. بيانيه گام دوم، حرکت انقلاب را به مثابه «دو امدادي» ميبيند که دوندگان دور اول آن به خط پايان رسيدهاند و بايد امور انقلاب را به دوندگان جوان و پرانرژي و پرانگيزه و آماده به خدمت در دور دوم بسپارند! لذا قرار نيست که دور دوم اين مسابقه و ميدان را نيز همان نسل اوليها طي نمايند! قرار نيست که فعالين گام اول براي ميدان داران گام دوم انقلاب برنامه ريزي نمايند و آنان را مديريت نمايند! فعالين گام اول بايد اين باور را قلبا بپذيرند که همانطور که روزگاري خود در جواني مسئوليت هاي خطير انقلاب را برعهده گرفتند، امروز نيز جوانان اين سرزمين از همين توانايي و صلاحيت برخوردارند. جريان انقلاب تحقق فرآيند چرخش نخبگان مبتني بر الگوي بيانيه گام دوم را يکي از اهداف فعاليت هاي سياسي خود دنبال مي کند.
3. تشکيل دولت جوان انقلابي
جوانگرايي و گردش نسلها در حوزه مديريتي کشور و سپردن تدريجي امور به جوانان ضرورتي تاريخ در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامي است، تا انرژي، پشتکار، خلاقيت و ابتکار جواني در خدمت تحول مديريتي در کشور قرار گيرد. اول خرداد 98 بود که رهبر معظم انقلاب اسلامي در تبيين ضرورتهاي گام دوم انقلاب گفتند: «ما يک حرکت عمومي لازم داريم براي رسيدن به چشم انداز. اين حرکت طبعاً با محوريت جوان متعهد انجام ميشود. جوان هم لزوماً ۲۲ و ۲۵ ساله نيست. منظورم اين است که ۳۵ سالهها و ۴۰ سالهها هم جوانند. اينها ميتوانند در نظام مديريت کشور، تحول عظيم ايجاد کنند»
ايشان در ادامه يه گام به جلو آمده و با صراحت بيشتري در ارديبهشت ماه سال 1399 خطاب به جوانان دانشجو اعلام داشتند: «اگر چنانچه انشاءالله شما جوانها زمينه را براي روي کار آوردن يک دولت جوان و حزب اللهي آماده کنيد، بنده معتقدم که بسياري از اين نگراني هاي شما و غصّههاي شما پايان خواهد پذيرفت.»
البته بايد به اين نکته توجه نمود که طراحي مکانيزمي براي چرخش نسلي و تربيت مديران جوان ضرورتي است که نبايد از آن غافل شد. به واقع بايد فرآيندي مدت دار و نهادينه شده را طراحي نمود که هر مديري قبل از رسيدن به پايان مدت اشغال و خط بازنشستگي، در کنار خود مديران جوان کارآزموده و آماده به کاري را تحويل سيستم مديريتي کشور دهد تا با خيال راحت بتوان جايگزيني را براي وي انتخاب نمود. فراموش نبايد کرد که در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامي، پذيرش مديريتهاي اجرايي کشور، جايگاهي براي کسب تجربه از طريق آزمون و خطا نيست و انتظار ميرود که مديريتها با کمترين خطا همراه باشد. لازمه اين کار تصويب قوانين اداره معطوف به تحقق اين مهم و پيگيري جدي و عملياتي کردن آن در سازمانهاي مختلف است. اگر اين اتفاق بيفتد، بدون شک بخش مهمي از مشکلات ناشي از تغيير مديريتي کشور حل گرديده و با گسست مديريتي در کشور مواجه نخواهيم بود.
به هر حال اين هدفگذاري اين روزها به مهمترين اهداف جريان انقلابي بدل شده و در تلاش است تا دولت جوان حزب اللهي را در خرداد ماه 1400 تشکيل دهد و مديريت اجرايي کشور در دهه پنجم انقلاب اسلامي را مبتني بر اين الگو برعهده گيرد.
ب. قوتها و فرصتها
در شرايط کنوني کشور معطوف به انتخابات 1400، اين جريان از قوتها و فرصتها و نيز ضعفها و چالشهايي برخوردار است که در ادامه به آنها ميپردازيم:
1) سوابق اجرايي قابل قبول
تجربه مديريتي نيروهاي اصولگرا در شوراهاي شهر و سازندگي شهر تهران به ويژه در دوران مديريت قاليباف و بعضاً در دولتهاي نهم و دهم، آنان را به عنوان مجموعهاي توانمند در کار اجرايي معرفي کرده است. افکار عمومي چنين حس ميکنند که نيروهاي انقلابي بيش از اينکه اهل شعارهاي روشنفکرانه باشند، اهل کار و عمل بوده و مهمتر اينکه اقدامات آنان را خالي از پشتوانه کارشناسي و تخصّصي نميدانند. البته دشمنان خارجي و رقباي داخلي با آگاهي از اين مزيت نيروها به شدّت در پي تخريب آن هستند، اما در مجموع اين مزيت راهبردي يکي از تکيهگاههاي حضور جريان انقلابي در حوزه سياست و پيروزي بر رقيب بوده و هست.
2) برخورداري از نيروهاي توانمند اجرايي
آنچه درباره سابقه مديريتي نسبتاً کارآمد نيروهاي انقلابي گفته شد، سبب شده تا در اين نيروها باور «ما ميتوانيم» نهادينه شود و همين باور منجر به تربيت و رشد مديران اجرايي جوان در ميان نيروهاي انقلابي شده است.
3) آگاهي از مسائل و مشکلات کشور
رويکرد مردمي انقلابيون و اصولگرايان و حضور بيشتر آنان در جامعه زمينه آشنايي بيشتر و آگاهي ميداني از مشکلات و مسائل کشور را فراهم کرده است. جريان انقلابي از لحاظ فکري، اصل رسيدگي به مستضعفين و محرومين در مکتب حضرت امام خميني(ره) را مهم دانسته و نسبت به آن متعهد است و همين موضوع رفتار آنان را به سوي توجه بيشتر به جامعه و طبقات پايين شکل ميدهد و سپس به افزايش شناخت آنان از مسائل و مشکلات واقعي کشور منجر ميشود.
4) عملکرد اميدبخش دستگاه قوّه قضائيه
هرچند قوه قضائيه ماهيت و عملکرد جرياني ندارد، اما با توجه به اينکه شخص رئيس اين قوه، حجتالاسلام رئيسي، در دور اخير انتخابات رياستجمهوري، نامزد اصولگرايان و رقيب اصلي آقاي روحاني بود، از نظر افکار عمومي، کارآمدي و اقدامات قاطع قوه قضائيه ميتواند نشاني از کارآمدي اصولگرايان تلقي شود و به دنبال آن سرمايه اجتماعي اصولگرايان تقويت گردد. نکته ديگر اينکه اصول فکري و تجربه رفتاري اصولگرايان بيانگر نزديکي بيشتر آنان به ارزش عدالت است و به عبارت ديگر افکار عمومي جامعه، اصولگرايان را بيش از اصلاحطلبان به دنبال تحقق عدالت ميدانند و اين موضوع نيز مزيتي ديگر براي نيروهاي انقلابي و اصولگرايان محسوب ميشود.
5) مجلس انقلابي
نيروهاي انقلابي تقريباً بيش از 220 کرسي مجلس يازدهم را در دست دارند. اين وضعيت به مثابه فرصتي براي نيروهاي انقلاب در جهت خدمت به مردم به حساب ميآيد که ميتواند در معرفي چهره کارآمد اين جريان مؤثر باشد. بدون شک عملکرد مؤثر مجلس يازدهم در حل مشکلات کشور ميتواند نقاط قوت اصولگرايان را بيش از پيش تقويت کند.
6) برخورداري از پايگاه رأي اعتقادي
جريان ارزشيـ انقلابي از پايگاه رأي ثابت و فعالي برخوردار است که عمق اسشتراتژيک اين جريان محسوب ميشود و با نگاه ارزشي و تکليفگرايانه در حمايت از اين جريان به ميدان ميآيند. وجود چنين پايگاه رأيي براي جريان انقلابي ميتواند بيثباتيهاي سياسي در اين جريان را کاهش دهد.
7) تعهد و گرايش به سياستهاي کلان نظام
جمهوري اسلامي ايران در طول بيش از چهل سال از عمر خود به تجربيات ارزشمندي در زمينه حکومتداري رسيده است و حاصل آن اتخاذ سياستهاي کلان نظام از جمله سند چشمانداز 20 ساله، سياستهاي اصل 44 قانون اساسي، سياستهاي اقتصاد مقاومتي، سند جامع آموزش و پرورش، سياستهاي کلي و سند تحوّل قضائي و... بوده است. در اين ميان نيروهاي انقلابي و اصولگرا بيش از ساير جريانات خود را به اجراي اين سياستها متعهد ميدانند. همين رويکرد به اجراي سياستهاي کلان امتياز مهمي براي انقلابيون محسوب ميشود، چرا که آنان را به مسائل واقعي کشور بيشتر پيوند ميدهد؛ آنها را متعهد به قوانين کشور معرفي کرده و موضعشان را مشروعيت بيشتري ميدهد و در مجموع جريان انقلابي را در افکار عمومي به عنوان يک جريان خواهان عمل و اقدام و نه اهل شعار و گفتار معرفي ميکند.
8) فرصت براي اتخاذ رويکرد انتقادي
کارنامه پرانتقاد دولت دوازدهم در حل مشکلات اقتصادي، بسترهاي انتقاد از آن را از سوي جريان منتقد فراهم آورده است. اين فرصتي است تا جريان انقلابي در توضيح و تبيين ريشههاي وضع موجود و مشکلات اقتصادي، بتواند با زبان انتقادي با مردم سخن بگويد. با توجه به جذابيت زبان انتقادي و استقبال از آن در فرهنگ سياسي مردم، اين موضوع فرصتي براي اصولگرايان و انقلابيون در انتخابات 1400 فراهم ميکند.
9) تلاش براي جوانگرايي و پوستاندازي
نيروهاي انقلاب پرچم جوانگرايي را مدتهاست که برافراشتهاند. تا پيش از انتخابات مجلس در اسفند ماه سال گذشته، جريان انقلابي نه در ترکيب چهرهها و نه در ايده و شعار، در مقايسه با گذشته، تغيير چنداني نداده بودند، اما در ترکيبي که اين جريان در انتخابات سال گذشته ارائه داد و اتفاقاً موفق به جلب آرا شد، غلبه با جوانان بود. هرچند شرايط انتخابات رياستجمهوري با مجلس متفاوت است، اما شعار جوانگرايي ميتواند به مثابه فرصتي براي اين جريان به حساب آيد.
ب. ضعفها و چالشها
1) چالش همگرايي و وحدت
يکي از معضلات پيش روي اصولگرايان وجود کاستي در مسير همگرايي و وحدت است. اضلاع جريان انقلاب در عين همگرايي با اختلاف نظراتي مواجه هستند و در مقابل هنوز مکانيسمي براي همگرايي طراحي نکردهاند. بزرگان مؤثر و محوري در ميان اين جريان نيز ديگر در جمعشان حاضر نيستند و اين فقدان خود به مانعي براي ائتلاف تبديل شده است. تجربيات گذشته نشان داده است، اين مسير چندان نيز هموار نيست، اما بنظر ميرسد عمده نيروهاي انقلابي به اين نتيجه رسيدهاند که موفقيت آنان در انتخابات 1400 در گرو وحدت و همگرايي است و احتمال رسيدن به يک گزينه، همانطور که در انتخابات سال 1396 محقق شد، دور از دسترس نميباشد.
2) افزايش انتظارات از مجلس انقلابي
مجلس يازدهم با اکثريت نيروهاي انقلابي و اصولگرا، اگرچه اميدهاي فراواني را براي کاهش مشکلات جامعه برانگيخته است، اما آسيبهايي نيز متوجه اين مجلس است. از جمله آنکه افکارعمومي انتظار سرعتبخشي بيشتر در امر رسيدگي به مشکلات مردم است. انتظار فزايندهاي که عدم پاسخگويي به آن که بخشي از آن خارج از توان مجلس است، به چالشي براي جريان انقلابي بدل شده است.
3) عملکرد مجلس تحت رصد کامل رسانهاي جريان مخالف
با توجه به نقش مهمي که عملکرد مجلس ميتواند بر قدرتگيري جريان انقلابي در انتخابات رياستجمهوري سال 1400 داشته باشد، از بدو تشکيل تاکنون مورد هجمه رسانهاي جريان رقيب و ضدانقلاب بوده تا از آن اعتبارزدايي کنند. در اين ميان عملکرد مجلس تحت نظر است و خط تخريب با همه توان از اولين فرصت براي ضربه زدن استفاده ميکند.
4) ضعف در توجه به مسائل فرهنگي– اجتماعي
فقدان برنامه جذاب و جوانپسند در عرصه فرهنگ يکي از چالشهايي است که جريان انقلابي به آن مواجه است. متأسفانه در سالهاي گذشته متأثر از تهاجم گسترده فرهنگي، ذائقه و سبک زندگي بخش عمدهاي از جامعه رنگ و بوي ديگري گرفته و اين امر کار را بر جريان انقلاب سخت کرده است. تغيير هنجارها که در جامعه مشهود است، برآمده از تغيير ارزشهايي است که متأسفانه به دليل غفلت دولتها و متوليان امر فرهنگ در طول ساليان اخير صورت گرفته است.
ج. آخرين وضعيت و چشمانداز آينده
در مورد آخرين وضعيت اردوگاه جريان انقلابي ميتوان چنين نوشت که تلاش براي وحدت آغاز شده است، اما تا رسيدن به وحدت حداکثري هنوز راه طولاني در پيش است. وجود نامزدهاي متعدد و متکثر احتمالاً چالشهايي را براي اين جريان به همراه خواهد داشت. مدعيان زيادي در اين اردوگاه ظرفيت نامزدي براي انتخابات را دارند که هر کدام نيز از هواداراني برخوردارند. مديريت اين تعداد از نامزد احتمالي نيازمند تدابير متقن و کار تشکيلاتي مدام و مستمر است.
1. شوراي ائتلاف نيروهاي انقلاب: هم اکنون «شوراي ائتلاف نيروهاي انقلاب» به دبيري «پرويز سروري» در حال تلاش براي رسيدن به وحدت است و رايزنيهاي خود را با اضلاع مختلف اردوگاه اصولگرايان آغاز کرده است. اين شورا با محوريت افرادي چون غلامعلي حدادعادل و مهدي چمران مديريت ميشود و همان شورايي است که در انتخابات اسفند 1398 محوريت وحدت جريان انقلابي را در انتخابات مجلس برعهده داشت.
2. شوراي عالي وحدت اصولگرايان: از سويي ديگر مجموعهاي با عنوان «شوراي عالي وحدت اصولگرايان» نيز با محوريت جامعه روحانيت مبارز فعاليت خود را آغاز کرده و در تلاش براي سامان دادن به اوضاع اردوگاه نيروهاي انقلاب است. کمال سجادي، سخنگوي جبهه پيروان نيز گفته است: «باتوجه به اينکه ما، جامعه مدرسين و جامعه روحانيت را به عنوان گروههاي مرجع ميشناسيم و با توجه به ارتباطي که در طول ساليان متمادي همواره با جامعه روحانيت مبارز داشتهايم، لذا سعي داريم که جايگاه و حالت پدري اين تشکل در جريان اصولگرايي حفظ شود.»
ترکيب شورا مجموعهاي از نمايندگان احزاب و گروههاي سياسي و نمايندگان اقشار مختلف جامعه است. کمال سجادي دبيرکل جامعه اسلامي کارمندان و سخنگوي جبهه پيروان خط امام و رهبري ميگويد: «با دعوت از احزاب تلاش کردند تا سازوکاري براي وحدت جريان اصولگرايي ايجاد کردند و حتي در اين مسير مقداري فراتر از عرف معمول عمل کردند. اما از همه احزاب اصولگرا و ارزشي که به ۴۰ حزب ميرسيدند، دعوت کردند و چنين فرآيندي براي نخستينبار در حال انجام است. در درون اين ۴۰ حزب هم يک بلوک بندي صورت گرفت و از هر ۸ حزب يک نماينده به شوراي وحدت معرفي شد تا در کنار نمايندگاني از روحانيت و نمايندگاني از سوي اقشار، ساختار شوراي وحدت را شکل دهند.»
نمايندگان جامعه روحانيت مبارز در اين شورا سه نفر( حجج اسلام آقايان سيدرضا تقوي، محمدحسن ابوترابي و پور محمدي)، نمايندگان بلوکهاي حزبي پنج نفر (آقايان دکتر روح الاميني، مهندس باهنر، دکتر صدر، دکتر بادامچيان و دکتر منوچهر متکي) و نمايندگان اقشار شش نفر (آقايان دکتر سيد محمد حسيني از تشکل استادان، دکتر حسين الله کرم از مجموعه پيشکسوتان جبهه و جنگ، دکتر منتظمي، دکتر قريشي وخانمها دکتر افتخاري و دکتر قوي) هستند. ظاهرا «جامعه مدرسين»، «جبهه پايداري»، «هيئت رزمندگان»، «زنان» و «دانشجويان و جوانان» نيز قرار است نمايندگان خود را در آينده مشخص کنند که در مجموع تعداد اعضاي شوراي عالي ۱۷ نفر ميشود. همچنين به شوراي ائتلاف اصولگرايان نيز سه کرسي پيشنهاد شده است تا مجموعه شوراي عالي وحدت يکپارچه شود. اين مجموعه دکتر منوجهر متکي را به عنوان سخنگوي خود برگزيده است.
کمال سجادي ميگويد: «ذيل شوراي وحدت دو هيات اجرايي تشکيل شده است که يکي از آنها مسئوليت انجام و پيگيري امور مرتبط با انتخابات رياست جمهوري را برعهده دارد و رئيس آن هم آقاي منوچهر متکي هستند که بنده نيز در اين عضويت دارم و همچنين هيات ديگر به منظور پيگيري امور انتخابات شوراها تشکيل شده و رياست آن برعهده آقاي مجاهد موسي پور است. اين دو هيات نيز ذيل خود کميتههايي را با هدف رسيدگي و ساماندهي اقشار مختلف طراحي و ايجاد کردند و هر يک از دوستان حاضر مسئوليت کميتهاي را برعهد دارند. اين يک سازوکار نمونه در مرکز است و مشابه هم با جمعيتهاي کمتر در استانهاي مختلف يا شکل گرفته يا درحال شکلگيري است.»
البته در وراي اختلافاتي که به ظاهرا شکل گرفته و بخشي از آن نيز توسط رقباي سياسي و رسانههاي آنها بزرگنمايي شده است، اميدهاي فراواني نيز براي حل اختلافات وجود دارد. در اين باره منوچهر متکي سخنگوي شوراي وحدت ميگويد: «شوراي وحدت و شوراي ائتلاف اختلافي مبنايي با هم ندارند و در بسياري از مواضع مباني مشترکي دارند و آرماني مشترک را دنبال ميکنند. در مورد انتخابات نظر شخصي من اين است که به مشترکاتي خواهند رسيد. در زمينه تجميع و ساماندهي نيروها و استفاده از موضع وسيعي از ظرفيتهاي سياسي و اجتماعي اين امکان وجود دارد که اختلافنظرهايي وجود داشته باشد که اين موارد هم در دست گفتوگو و مذاکره است.» او افزود: «من فکر ميکنم با توجه به زمينههاي مشترکي که در هر دو مجموعه وجود دارد اين امکان که ما در کنار هم به همگرايي عملي و تجميع ظرفيتهايمان برسيم به اعتقاد من بسيار بالا است.»
3. جبهه پايداري: ضلع سوم اردوگاه اصولگرايان را جبهه پايداري تشکيل ميدهد که در طول اين سالها همواره بازي مستقلي داشته است. اين جبهه در فقدان پدر معنوي خود مرحوم آيت الله مصباح يزدي، در انتخابات 1400 نيز تا امروز به شوراي ائتلاف و شوراي وحدت نپيوسته است و بازي مستقل خود را دنبال ميکند.