به تازگی سخنانی در فضای مجازی منتشر شده است مبنی بر اینکه ما به منزله یک متفکر، محقق یا مسلمان میتوانیم به پیامبران الهی «نقد» داشته باشیم و به آنان ایراد بگیریم که چرا در رفتار با امت خود آن گونه عمل کردهاند و چرا مانند پیامبر اسلام(ص) عمل نکردهاند؟
اول: بحث حول آیه 48 سوره «قلم» شکل گرفته است:»فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَ هُوَ مَكْظُومٌ»؛ (باز تو برای حکم خدای خود صبر کن و مانند صاحب ماهی (یونس که از خشم در عذاب امت تعجیل کرد) مباش که (عاقبت پشیمان شد و در ظلمت زندان شکم ماهی افتاد و) به حال غم و اندوه (خدا را بر نجات خود) خواند). باید گفت، ماجرای حضرت یونس(ع) را که با نافرمانی امتش، آنان را ترک کرد و طی اتفاقی به وسیله نهنگ بلعیده شد، شنیدهایم؛ اما این کلیت داستان است و ما جزئیات و حقیقت آنچه را که اتفاق افتاد، نمیدانیم و بر این مبنا نمیتوانیم این پیامبر الهی را قضاوت کنیم. البته اگر تمام جزئیات را میدانستیم هم در جایگاهی نیستیم که به ایشان نقدی وارد کنیم یا ایشان را سرزنش کنیم. آنچه در قرآن آمده، از سوی خداوند صادر شده و خداوند است که در مقام تمثیل برای پیامبر اسلام(ص) میتواند فعل پیامبران دیگر را مثال بیاورد، به رفتار آنان اشکال وارد کند یا به قول دوستان او را نقد کند.
دوم: چرا این ماجرا در فضای رسانه بیان شد که واکنشهای شدیدی هم به همراه داشته باشد؟ بیتردید گوینده میخواهد از دلسوزی پیامبر اسلام(ص) و مقام و جایگاه رفیعشان که دور از فهم و ادراک کامل ما هست، بگوید و برای این کار مقایسهای میان ایشان و پیامبران دیگر انجام میدهد که بگوید پیامبران الهی نتوانستند و نمیتوانستند مانند حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) دغدغه امتشان را داشته باشند؛ تا جاییکه خداوند از او میخواهد در راه هدایت مردم جان عزیزش را بهخطر نیندازد، اما ادبیاتی که در این گفتوگو دیده شد مورد انتظار نبود و کمی بیشتر از حدوحدود اخلاقی نسبت به پیامبران الهی بود با آنکه قصد بیان مقام پیامبر اسلام(ص) را داشت. شاهد این ادعا در قرآن آمده که خداوند پیامبر اسلام(ص) را در اوج محبت و دغدغه میبیند و ایشان را از این اصرار و نگرانی برای هدایت مردم منع میفرماید و میگوید: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا»؛ گویی میخواهی بهخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!(کهف/6) درباره شأن نزول این آیه ابن عباس میگوید: «سران قریش که مرکب از عتبةبنربیعة و شیبةبنربیعة و ابوجهلبنهشام و نضربنالحرث و امیةبنخلف و عاصبنوائل و اسودبنمطلب و ابوالبخترى بودهاند، اجتماع نموده بودند بر مخالفت با پیامبر و هر قدر از جانب پیامبر به آنان نصیحت و پند و اندرز داده میشد، در حال آنان تأثیرى نمىکرد و این امر بر رسول خدا(ص) فوقالعاده گران مىآمد و از اینکه به وى ایمان نمىآوردند، در حزن و اندوه فراوانى مستغرق شده بود، سپس این آیه نازل گردید.»(تفسير نور، ج5، ص142) اما اگر این شاهد هم وجود داشته باشد، ما نمیتوانیم در مقام مقایسه قرار بگیریم و بهتر است که بگوییم خداوند اینگونه فرموده و اینطور خواسته است.
سوم: درباره ماجرای حضرت یونس(ع) برداشتهای بسیاری میتوانیم داشته باشیم که البته همه آنها باید با حُسن نگاه باشد؛ مانند اینکه حضرت یونس(ع) عذاب برای امتش نخواست؛ بلکه منتظر وعدهای که گرفته بود، ماند و در این انتظار کمی بیتابی کرد و از اینکه عذاب از مردمش برداشته شد، تعجب کرد؛ در حالی که خبر نداشت آنان توبه کردهاند! بنابراین ایشان بهدلیل عذاب خواستن مورد مثال قرار نگرفت؛ بلکه برای آن نگرانی در برداشته شدن عذاب و نداشتن صبرش مورد اشاره قرار گرفت. خداوند همه بندگانش را به شدت دوست میدارد و برای بازگشتشان صبر میکند و از پیامبرانش میخواهد که صبر داشته باشند، همانطور که در قرآن حدود 20 مرتبه پيامبرش را به صبر دعوت كرده است؛ زيرا ارشاد مردم صبر و مقاومت لازم دارد. برداشتهای دیگر هم میتوان داشت که در این مختصر جای نمیگیرد.
چهارم: خداوند حضرت یونس(ع) را مورد رحمت خود قرار داد تا حال او را به خودش نزدیک کرده و توجهش را به مصالح خداوندی بیشتر کند و اتفاقاً ایشان را از مذمت و اشکال تراشی دور فرموده است؛ یعنی توجه خداوند به پیامبرش هم بسیار زیاد است و نمیخواهد ذرهای از خواست خداوندش و مقام والایی که دارد، دور شود. خداوند در آیه بعد میفرماید: «لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ»؛ اگر رحمت و لطفی از سوی پروردگارش او را در نیافته بود، یقیناً نکوهش شده به صحرایی بی آب و گیاه افکنده میشد.(قلم/49) بهعبارتی خداوند از نکوهش حضرت یونس جلوگیری کرد.