آيت الله هاشمي رفسنجاني به عنوان يکي از اعراد موثر در جمهوري اسلامي در خاطرات خود، روايتي شنيدني از چگونگي برگزاري رفراندوم جمهوري اسلامي دارد.
مرحوم آيت الله هاشمي رفسنجاني از پيشگامان و همراهان نهضت امام خميني(س) و از موثرترين افراد در پيشبرد اهداف جمهوري اسلامي در خاطرات خود به چگونگي انتخاب اسم براي راي گيري، پافشاري امام بر کلمه جمهوري اسلامي و وقايع ديگر برگزاري رفراندوم جمهوري اسلامي اشاره کرده که خواندني است:
ما در شوراي انقلاب، بالاترين مرکز تصميم گيري بوديم. بحث داغي در جريان بود که چه موادي را به رفراندوم بگذاريم. آن کلمه اي که مي خواهيم روي کارت بنويسيم و به دست مردم بدهيم، چه باشد؟ بحث هاي بسيار طولاني داشتيم. در آنجا يکي مي گفت: بنويسيم جمهوري اسلامي . يک عده مي گفتند: نه! جمهوري دموکراتيک ايران. عده اي ديگر مي گفتند: جمهوري دموکراتيک خلق ايران. آنهايي که ملاحظه مي کردند تا کلمه اسلام هم داشته باشيم، به اين عنوان رسيدند، مسأله روي لفظ بود؛ يعني اگر کسي شيطان نبود، خيال مي کرد دارند بر سر لفظ بحث مي کنند.
به امام اطلاع رسيد، فرمودند: «نه! فقط يک سؤال از مردم بکنيد که جمهوري اسلامي مي خواهيد يا نمي خواهيد؟ اينکه بياييد و گول بزنيد و يک کلمه دموکراتيک بياوريد که اکثر اين مردم نمي دانند اين دموکراتيک چيست؟ و بعداً براساس آن بشود انحرافي به وجود آورد، اين نمي شود، صاف بپرسيد مردم اسلام را مي خواهند يا خير!»
به هر حال، امام اصرار کردند و من اعتراف مي کنم که اگر اصرار امام نبود ، ما نمي توانستيم در شوراي انقلاب مقاومت کنيم. اولاً: ما اينقدر حساسيت نداشتيم و آن ديد تيز امام را هم، فاقد بوديم. ثانياً: عرضه اين همه مقاومت را نداشتيم. اين مقاومت ها را امام به ما القا مي کرد، من الآن مي فهمم؛ يعني با همه وجودم احساس مي کنم، همه ذرات وجودم مي فهمد که اين اصرار امام که نگذارند خط اين انقلاب از حدود اسلام حقيقي و جدي ـ متن اسلام ـ تجاوز کند.[۱]
با تأکيد امام مبني بر اينکه «آنچه اينجانب به آن رأي مي دهم، جمهوري اسلامي است و آنچه ملت شريف ايران در سرتاسر کشور با فرياد از آن پشتيباني نموده، همين جمهوري اسلامي بوده است نه يک کلمه زياد و نه يک کلمه کم. من از ملت شريف انتظار دارم که به جمهوري اسلامي رأي دهند که تنها اين مسير انقلاب اسلامي است.»[۲] محتوا و شکل رفراندوم تعيين نظام سياسي کشور، مشخص تر شد.
در اين ايام، برخي هم، بشدت اصرار داشتند که رفراندومي صورت نگيرد و مي گفتند که نيازي به اين کار نيست. اين افراد معتقد بودند با اعلام حمايت هاي مکرر مردم از امام و انقلاب، خواست و نظر مردم روشن و براي همگان مسجل است، بنابراين، نيازي به برگزاري رفراندوم نيست. اما امام اين نظر را هم نپذيرفتند و بر برگزاري هر چه سريعتر رفراندوم تأکيد کردند. به هر حال، نظر قطعي امام، نقطه پايان اين اختلافات بود و همگان، چه آنها که رفراندوم را ضروري نمي دانستند و چه آنهايي که عنوان ديگري براي جمهوري، پيشنهاد مي کردند، اين نظريات را پذيرفتند و تسليم شدند و سرانجام دربارۀ نحوه اجراي رفراندوم، قرار شد برگه هايي با سؤال مشخص «جمهوري اسلامي، آري، نه» و دو رنگ ـ که انتخاب آنها نيز مورد اختلاف بود ـ چاپ و منتشر شود. البته با توجه به اجازه امام، مقرر شد به کساني که نوع حکومت ديگري مورد نظرشان هست، فرصت داده شود که نام حکومت دلخواه خود را بر روي برگه «نه» بنويسند و در صندوق بيندازند، همچنين روز آغاز رأي گيري، ۱۰ فروردين و مدت آن، دو روز و حداقل سنّ رأي دهندگان ۱۶ سال تمام تعيين شد و هر نوع تظاهرات در روزهاي همه پرسي و حمل سلاح، به جز توسط مأموران انتظامي، ممنوع شد.
با مشخص شدن اين خصوصيات، اکثريت احزاب و گروه هاي سياسي، با انتشار اعلاميه هايي بر حضور گسترده در اين رفراندوم تأکيد کردند، البته گروهک هاي کوچکي از کمونيست ها هم خواستار تحريم انتخابات شدند و تلاش کردند با سمپاشي و پخش شايعاتي در بين برادران اهل سنت، در برخي مناطق از جمله: گنبد، زاهدان و اردبيل، مردم را از حضور در رفراندوم باز بدارند که با پيام به موقع امام، در يک روز قبل از شروع رأي گيري و با تأکيد ايشان مبني بر اينکه «ما به برادران خود اطمينان مي دهيم که تمام اقشار کشور ـ چه اهل سنت و چه شيعه ـ به حقوق خود خواهند رسيد و هيچ فرقي بين طوايف مسلمين در حقوق سياسي و اجتماعي و غير آن نيست.»[۳] توطئه اين گروه ها نقش بر آب شد، به طوري که در صبح روز ۱۰ فروردين، همه چيز مهياي حرکت تاريخي و ماندگار مردم شد و نخستين انتخابات کاملاً آزاد، در طول تاريخ معاصر کشور برگزار شد.
امام و مراجع معظّم تقليد نيز، در همان ساعات اوليه روز نخست رأي گيري، در پاي صندوق ها حاضر شدند و آراي خود را درون آنها ريختند و به اين ترتيب، ميليون ها انسان، در حرکتي شورانگيز آمدند و با رأي آزاد خود، زوال ۲۵۰۰ سال نظام شاهنشاهي را گواهي دادند و پايه هاي نظام نوپاي «جمهوري اسلامي» را پي ريزي کردند.[۴]
در پايان دو روز رأي گيري و شمارش آرا براي تعيين نظام سياسي کشور، آقاي احمد صدر حاج سيد جوادي وزير کشور دولت موقت ـ که مجري رفراندوم بود ـ طي گزارشي مقدماتي از نتيجه انتخابات اعلام کرد که بيش از ۹۸ درصد از واجدين شرايط (معادل بيست ميليون و دويست و هشتاد و هشت هزار و بيست و يک نفر) براي دادن رأي و نظر خود در اين رفراندوم، شرکت کردند و بيش از ۹۷ درصد آنها (معادل بيست ميليون و يکصد و چهل و هفت هزار و پنجاه و پنج) رأي «آري» دادند. در نتيجه از ساعت ۱۲ شب يکشنبه ۱۲ فروردين ماه ۱۳۵۸ هجري شمسي، رژيم کشور ايران با پيام امام خميني، رسماً جمهوري اسلامي، اعلام شد.
پيام تاريخي امام، شيريني و حلاوت اين روز را جاودان کرد: «... من در اين روز مبارک که روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملّت است، جمهوري اسلامي را اعلام مي کنم... صبحگاه ۱۲ فروردين که روز نخستين حکومت اللّه است، از بزرگترين اعياد مذهبي و ملّي ماست. ملّت ما بايد اين روز را عيد بگيرند و زنده نگهدارند.»[۵]
از همان روز رأي گيري و بعدها در ماه ها و حتي يکي دو سال اول پيروزي انقلاب، برخي اشخاص و گروه ها، تلاش داشتند چنين القا کنند که «مردم آن روز آگاه نبودند و مخالفي نبود و چون امام گفتند، مردم به جمهوري اسلامي رأي دادند.» اما واقعاً اينطور نبود. آن روزها، همه مردم آگاه بودند تبليغات مخالفان هم جدّي بود و حتي ارگان اجرايي انتخابات يعني استانداري ها، فرمانداري ها و بخشداران، اکثرا" در اختيار طرفداران نهضت آزادي بود که قاعدتاً با آن نظرياتي که داشتند، از مخالفان اسم «جمهوري اسلامي» براي نظام جديد تلقي مي شدند. اما سرانجام با حضور ميليون ها انسان عاشق امام و انقلاب، آن نتيجه جالب توجه و غير منتظره، که نشان از آگاهي مردم بود، به دست آمد و انقلاب در مسير تثبيت جايگاه خويش، نخستين گام را محکم برداشت.[۶]
برشي از کتاب امام خميني به روايت آيت الله هاشمي رفسنجاني، ص ۱۰۴-۱۰۷
اين خاطره و خاطرات مشابه نشان دهنده اهميت برگزاري رفراندوم در انديشه حکومتي امام خميني (س) است و براي اطلاعات بيشتر درباره سيره حکومتي ايشان به زندگينامه امام خميني (س) مراجعه کنيد.
۱. هاشمي رفسنجاني، اکبر؛ خطبه هاي نماز جمعه؛ ج ۲، ص ۵۹ـ۶۰.
۲. صحيفه امام؛ ج ۶، ص ۲۶۵.
۳. صحيفه امام؛ ج ۶، ص ۴۳۰.
۴. انقلاب و پيروزي؛ ص ۲۴۹ـ۲۵۰.
۵. صحيفه امام؛ ج ۶، ص ۴۵۳ـ۴۵۴.
۶. انقلاب و پيروزي؛ ص ۲۵۴ـ۲۵۶.