صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۴  ، 
کد خبر : ۳۴۲۰۶۳

در 16 آذر سال 1332 چه گذشت؟/ نگاهی به پیشینه جنبش دانشجویی در ایران

اما با روی کار آمدن دولت و مجلس اصلاحات در سال 1376، «چپ‌گرایی» و «مذهب» از هم‌ گسسته شدند و با تغییر جریان سیاسی و نیز نفوذ اپوزیسیون به فضای دانشگاهی، برخی تشکل‌های دانشجویی دچار استحاله شده

در 16 آذر سال 1332 چه گذشت؟
به منزله یکی از عوامل فشار در دوره پهلوی دوم و از عوامل بی‌سابقه در تاریخ سنتی ایران باید از دانشگاه، به‌ویژه دانشگاه تهران نام برد که نقش شگرفی در آگاهی نسل جوان و راندن آن به صحنه سیاست ‌بازی کرد. به طور مسلم هنگامی ‌که رضاشاه در کنار حوزه علمیه قم به تأسیس دانشگاه تهران دست زد، به‌ درستی نمی‌دانست که این مراکز تحصیل طلاب و دانشجویان روزگاری به یکی از سنگرهای مهم مبارزه با سلطنت پهلوی و یکی از منابع نگرانی فرزندش در آینده تبدیل خواهد شد. اگرچه دانشگاهیان اعم از استاد و دانشجو از آغاز فضای باز سیاسی پس از سقوط رضاشاه در ایران در تحولات و حوادث آن دوره حضور داشتند؛ اما آغاز نقش جدی دانشگاه را باید ناشی از ممنوعیت فعالیت‌های حزبی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ دانست که نقطه اوج آن تظاهرات دانشجویی ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در اعتراض به برقراری روابط سیاسی میان ایران و انگلیس و کشتار سه نفر از دانشجویان دانشکده فنی به اسامی شریعت رضوی، بزرگ‌نیا و قندچی به دست نیروهای انتظامی بود.
خبر واقعه 16 آذر به‌ سرعت در تمام تهران پخش شد. در روز 17 آذر تمام دانشگاه‌های تهران و اغلب شهرستان‌ها در اعتصاب کامل به سر بردند؛ حتی بسیاری از دبیرستان‌ها هم با تعطیل کردن مدرسه خود هم دوش دانشگاهیان در تظاهرات علیه فجایع 16 آذر و سفر نیکسون به تهران شرکت کردند.
فردای آن روز نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود، دریافت کرد. در این روز یکی از مطبوعات در سرمقاله خود با عنوان «سه قطره خون» این‌گونه نوشت: «آقای نیکسون! وجود شما آنقدر گرامی و عزیز بود که در قدوم شما، سه نفر از بهترین جوانان این کشور، یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند.»
برای کم‌رنگ کردن واقعه 16 آذر، جنایتکاران شروع به سفسطه کردند. در مقابل خبرنگاران گفتند: «دانشجویان برای گرفتن تفنگ سربازان حمله کردند و سربازان نیز اجباراً تیرهایی به هوا شلیک نمودند و تصادفاً سه نفر کشته شد.» در همان روزها یکی از مطبوعات نوشت: «اگر تیرها هوایی شلیک‌شده، پس دانشجویان پر درآورده و خود را به گلوله زدند»!
رژیم برای اینکه واقعه 16 آذر زودتر از یادها برود، از برپایی مراسم یادبود شهدا جلوگیری کرد.
برادر شهید شریعت رضوی می‌گوید: «بعد از شهادت این سه تن به ما اجازه برگزار کردن شب سوم در خانه‌های‌مان را هم ندادند؛ ولی در مراسم چهلم به خاطر پافشاری زیادی که کردیم، فقط 300 کارت که مهر حکومت ‌نظامی روی آن خورده بود، به من دادند. هر کس می‌خواست به‌طرف امام‌زاده عبدالله برود کارتش را کنترل می‌کردند.»
برادر شهید بزرگ‌نیا نیز می‌گوید: «از طریق علم، شاه به پدرم تسلیت گفت و پیغام داد 200 هزار تومان خون‌بها بدهند که جواب رد دادیم؛ بعد می‌خواستیم مجلس ختم و شب هفت بگیریم، مخالفت کردند. تا اینکه خودم پیش سرتیپ بختیار فرماندار نظامی رفتم و متعهد شدم، اگر اتفاقی افتاد خودم مسئول باشم.»
دکتر علی شریعتی، در توصیف سه شهید دانشجوی رویداد 16 آذر 1332 می‌نویسد: «اگر اجباری که به زنده ماندن دارم، نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم؛ همان‌جایی که 22 سال پیش، «آذر»مان در آتش بیداد سوخت. او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند... این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی می‌توانستم این سه آذر اهورایی را با تن خاکستر شده‌ام بپوشانم، اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه‌ دارم.»
پس‌ از این حادثه، بعد سیاسی دانشگاه به‌تدریج رشد کرد و این محل به یکی از میدان‌های مهم رقابت افکار سیاسی گوناگون تبدیل شد. انسجام تشکیلات دانشجویی به ‌گونه‌ای بود که می‌توانست در برابر تحولات گوناگون در سیاست‌های خارجی و داخلی دولت از طریق اعتصاب و تظاهرات عکس‌العمل سریع نشان دهد.
باید در نظر داشت که نوشته‌ها و سخنرانی‌های دکتر شریعتی و شهید مطهری سبب شد پایگاه روشنفکری چپ، یعنی دانشگاه به‌تدریج تحت تأثیر تشیع انقلابی به سمت جناح فعال مذهبی حوزه گرایش یابد. اگرچه همان‌طور که شریعتی نیز به‌درستی خاطرنشان می‌کرد، سخنان و نقطه نظرات امام خمینی(ره) از آغاز و بیشتر از آنکه مظهر روح کلی حاکم بر حوزه‌ها باشد، در میان قشرهای جوان و دانشگاهی پیروان بی‌شماری یافته بود. این امر به معنای پیوند میان قشر دانشگاهی و علماست؛ پدیده‌ای که انقلاب مشروطه را نیز ممکن کرد.

پیشتازان تمدن‌ساز

مروری بر مطالبات امام خامنه‌ای از دانشجویان

بی‌تردید، جنبش دانشجویی به دلیل ویژگی‌های ذاتی و ممتازش (جوانی، برآمدن از حوزه‌های علمی و دانشگاهی و استقلال از احزاب و جناح‌ها) گسترده‌ترین و اثرگذارترین جریان اجتماعی هر کشوری به شمار می‌آید؛ از همین رو همواره در تشکیل تحول با تغییر گفتمان‌های اجتماعی یا ساختارها و ارزش‌های هر کشور سهم دانشجو و دانشگاه نسبت به گروه‌ها و جریان‌های دیگر اجتماعی و سیاسی آن کشور ملموس‌تر بوده است. اهمیت این مسئله در کشور ما نیز به ‌اندازه‌ای است که به‌دفعات، رهبر عظیم‌الشأن انقلاب در بیانات خود با اشاره به آن، موارد مهمی را گوشزد کرده‌اند. در این گزارش به بهانه فرارسیدن 16 آذر و روز دانشجو، بخشی از بیانات حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) را بازخوانی کرده‌ایم تا چراغی پیش روی جامعه دانشگاهی کشور روشن شود.

تقویت بنیه دینی و انقلابی

من اولین انتظاری که از تشکّل‌ها دارم، این است که بنیه‌ دینی و انقلابی‌تان را تقویت کنید؛ از این مسئله آسان عبور نکنید؛ این خیلی مهم است؛ تقویت فکری، تقویت دینی. حالا گفتند که من کتاب یا آدم معرّفی کنم برای مراجعه؛ به نظر من می‌توانید خودتان با افراد زیادی در حوزه‌ قم آشنا بشوید. حالا در حوزه‌ها، از جمله عمدتاً حوزه‌ [علمیّه‌] قم خوشبختانه در این چند سال اخیر کارهای بسیار خوبی و حرکت‌های خوبی انجام داده‌اند؛ شخصیت‌هایی هستند که می‌توانند مرجع و مشاور امینی در مسائل فکری و اسلامی و دینی برای شما باشند.(21/2/1400)

اثرگذاری فکری

بایستی تلاش شما برای همفکر کردن و همراه کردن مجموعه‌ دانشجویان، یک تلاش جدی، برنامه‌ریزی ‌شده و اساسی باشد. هیچ لزومی ندارد که آنها بیایند جزء تشکّل شما بشوند؛ امّا لزوم دارد که تحت تأثیر تفکّر شما قرار بگیرند و تلاش حداکثری برای اثرگذاری فکری و دینی و باز کردن گره‌های فکری آنها [انجام شود].(21/2/1400)

حرکت خودجوش

آنچه ما از بچه‌های دانشجو، از شما جوان‌های عزیز که من خیلی به شماها واقعاً‌ علاقه‌مندم، انتظار داریم این است که شماها باید خودجوش باشید، باید خودکار باشید، باید منتظر این نباشید که شما را به کار وادار کنند؛ به خصوص جوان‌هایی که مثلاً مربوط به تشکّل‌های گوناگون دانشجویی هستند. باید خودکار حرکت کنید، باید بچه‌هایی که اهل اندیشه هستند؛ بعضی‌ها هستند در اندیشه‌ورزی پیشرو هستند، بعضی‌ها در حرکت‌های اجرایی پیشرو هستند؛ هرکدام در هر قسمتی که توانایی‌اش را دارید، بایستی خودجوش و خودکار باشید؛ مثل مبارزات مبارزین زمان طاغوت. خب، اگر باور می‌کنید ما هم یک‌ وقتی هم سنّ شما بودیم، یک‌زمانی در همین دوره [بودیم].(1/3/1398)

هنر جذب حداکثری

یک وظیفه‌ دیگری برای تشکّل‌ها وجود دارد و آن توسعه‌ مخاطبان در سطح دانشجویی است؛ مخاطبان‌تان را افزایش بدهید. از این پنج میلیون دانشجو، تعداد کسانی که مخاطبان شما هستند خیلی کمند، نسبت‌شان خیلی نسبت پایینی است؛ کاری کنید که این نسبت بالا برود؛ نمی‌گویم صد درصد، نمی‌گویم هشتاد درصد امّا بالاخره نسبت را بالا ببرید. این‌هم راه دارد؛ راهش را پیدا کنید.(12/4/1395)

ضدیت با استکبار

از مسائلی که به نظرم می‌توانید شما [دانشجویان] انجام بدهید، تشکیل یک جبهه‌ واحد ضدآمریکایی و ضدّصهیونیستی در سطح دانشجویان جهان اسلام است؛ این کار را بکنید. بنشینید، فکر کنید، بعد یک جبهه‌ ضدّصهیونیستی و ضدّآمریکایی [تشکیل بدهید]. امروز وسیله‌ ارتباط هم آسان است، دیگر نامه‌نگاری و پست و تلگراف و مانند اینها لازم ندارد. در فضای مجازی تماس بگیرید، کما اینکه در موارد مشابهی این کار انجام ‌گرفته. به قول این فرنگی‌مآب‌ها یک کمپین‌های عمومی دنیای اسلامی تشکیل بدهید علیه تسلّط آمریکا، از لحاظ ضدّیّت با سیاست‌های آمریکایی و سیاست‌های صهیونیستی.(12/4/1395)

بینش عمیق

تشکّل‌های دانشجویی، روی معارف اسلامی کار کنند. کتاب هم کم نداریم؛ کتاب خیلی داریم. یک روزی ما ناچار بودیم فقط به کتاب‌های شهید مطهّری ارجاع بدهیم‌ـ البتّه آن کتاب‌ها باز هم همچنان در قلّه است و خیلی باارزش است‌ـ امّا امروز غیر از آنها هم کتاب‌های زیادی داریم؛ [دانشجویان] می‌توانند شیوه‌ها و روش‌های مطالعاتی انتخاب بکنند، مطالعه کنند، کار کنند، بحث کنند، جلسه‌ خطابه بگذارند، به‌اصطلاح کنفرانس بگذارند، میزگرد بگذارند؛ یعنی سطح را [بالا ببرند].(20/4/1394)

عدالتخواهی

جنبش دانشجویی در کشور ما در تاریخ ثبت ‌شده و شناخته‌شده‌ خود، همیشه ضد استکبار، ضد سلطه، ضد استبداد، ضد اختناق و به شدت عدالت‌خواه بوده است. این ممیزات جنبش دانشجویی ما از روز اول است تا امروز. اگر کسی مدعی جنبش دانشجویی باشد، اما این ممیزات را نداشته باشد، صادق نیست... . جنبش دانشجویی خصلت و خاصیتش در کشور ما لااقل این‌جور است که ضد استکباری، ضد سلطه، ضد دیکتاتوری و طرفدار عدالت است. شروع این حرکت یا مقطع شناخته‌شده‌ این حرکت، همین ۱۶ آذر است.(24/9/1387)

نقش‌آفرینی در مسیر تمدن‌سازی

بعد از پیروزی انقلاب این حرکت دانشجویی صحنه‌ عجیبی است. در همان ماه‌های اول، مسئله‌ تشکیل سپاه پاسداران و حضور فعال دانشجویان در سپاه است و به فاصله‌ چند ماه، تشکیل جهاد سازندگی به‌وسیله‌ خود دانشجوهاست... سال 1359 با شروع دفاع مقدس، حضور دانشجوها در جبهه است که نمونه‌های مختلفی از آن وجود دارد... بعد هم که در همان اوایل دهه‌ ۶۰، وقتی بازگشایی دانشگاه‌ها انجام شد، جهاد دانشگاهی تشکیل شد که یکی از نقاط حساس و یکی از مراکز مایه‌ افتخار، جهاد دانشگاهی است. قبل از اینها هم در سال 1358، تسخیر لانه‌ جاسوسی به دست جنبش دانشجویی است... حالا این ‌یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دوران مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظه‌های حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، با گذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند.(24/9/1387)

 

مغضوب دشمن

نگاهی به پیشینه جنبش دانشجویی در ایران

زمانی که در دهه 1930، آمریکا «جبهه دانشجویی ملی» به «جبهه دانشجویی دموکراسی صنعتی» پیوست، جنبش دانشجویی مدرن آغاز شد و از همان زمان، اتحادیه دانشجویی آمریکاییAsu) ) را تشکیل دادند. رفته‌رفته در دهه 1960 میلادی، جنبش دانشجویی در کشورهایی، همچون فرانسه و آلمان پدیدار شد؛ به‌ گونه‌ای ‌که می‌توان آن را پس از جنبش کارگری، دومین جنبش اجتماعی مهم در اروپا تلقی کرد. توجه به این نکته ضروری است که جنبش دانشجویی دهه 1930 آمریکا پیشگام جنبش‌های دانشجویی دهه 1960 و سال‌های پس‌ازآن بود. نمود اجتماعی بحران اقتصادی دهه 30، میزان بالا‌ی بیکاری و تبعیض نژادی از عوامل شکل‌گیری جنبش دانشجویی در این سال‌ها به شمار می‌رود. در اروپا نقطه اوج جنبش دانشجویی به سال 1968 میلادی در فرانسه بازمی‌گردد. جنبشی اعتراضی که موفق شد از راهروهای دانشگاه به خیابان‌ها آمده و ظرف یک هفته میلیون‌ها فرانسوی را به میدان مبارزه بکشاند. با این ‌حال، درباره جنبش ۱۹۶۸ فرانسه عقاید متفاوت و گاه متضادی مطرح می‌شود؛ به‌ گونه‌ای ‌که برخی آن را گسترش دامنه آزادی و شکوفایی و بالندگی انقلاب کبیر فرانسه می‌خواندند و عده‌ای هم آن را غوغای عوام، روان‌پریشی توده‌ای یا کارناوال می‌نامیدند.

اهمیت نهاد دانشگاه

به دلیل تأثیرگذاری دانشگاه در پیشرفت‌های علمی، مناسبات سیاسی و به دلیل نگاهی که بدنه عمومی جامعه به دانشگاه داشت و دانشجو را قشری فرهیخته، اندیشمند و پیشرو در مسائل گوناگون قلمداد می‌کرد، نهاد دانشگاه در ایران در مقایسه با غرب اهمیت و جایگاه دوچندانی یافت. در واقع، با ورود دانشگاه به عرصه سیاسی و اجتماعی ایران در دهه 1330 شمسی، مجموعه مناسبات اصلی سیاست، قدرت اجتماعی و حاکمیت به‌نوعی به دانشگاه متصل شدند. بنابراین، هم‌زمان با آغاز حرکت به‌سوی غربی شدن و مدرنیته و پیروی از اصول و اهداف غربی در ایران، دانشگاه پیشتاز حرکت‌های تقلید از غرب شد. متأسفانه، در حرکت به سمت هرچه غربی شدن و شبیه شدن به زندگی و منش غربی یکی از حوزه‌های اصلی که به خدمت گرفته شد، «دانشگاه» بود. بنابراین، ورود دانشگاه به ایران بر اساس اصول و اعتقادات مذهبی ایرانیان نبود و به همین دلیل در دهه‌های نخستین تأسیس دانشگاه در ایران، دانشجوها کارکرد اسلامی و عقیدتی نداشتند، اما فعالیت نیروهای مذهبی و ارزشی اصیل اسلامی سبب شد این مسئله تداوم نیابد.

از سوی دیگر، با اعزام دانشجویان ایرانی به غرب و بازگشت آنها با عنوان «روشنفکر»، جریان روشنفکری با چپ‌گرایی درآمیخت و با ظهور تشکیلاتی، مانند جبهه ملی و افرادی، همچون مرحوم دکتر شریعتی سوسیالیسم، مارکسیسم، مذهب و ملی‌گرایی به‌صورت معجونی بر محیط‌های دانشجویی ایران حاکم شد، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و پس از انقلاب فرهنگی، فرهنگ جنبش دانشجویی در دانشگاه‌ها، فرهنگی اسلامی‌ـ انقلابی و توأم با رادیکالیسم بود.

استحاله دانشجویی در دهه 70

موضوع اسلامی شدن دانشگاه‌ها، اگرچه پس از انقلاب اسلامی در سرلوحه بعضی از اقدامات و برنامه‌ها قرار گرفت، از همان دهه‌های آغازین ورود دانشگاه به ایران دنبال شد؛ اما با روی کار آمدن دولت و مجلس اصلاحات در سال 1376، «چپ‌گرایی» و «مذهب» از هم‌ گسسته شدند و با تغییر جریان سیاسی و نیز نفوذ اپوزیسیون به فضای دانشگاهی، برخی تشکل‌های دانشجویی دچار استحاله شده و موضعی جدید را پیش گرفتند. این تحولات و چرخش‌های تند و سریع سبب شد، جریان دانشجویی در کشور ما به دلیل نداشتن خاستگاه بومی جایگاه متزلزلی داشته باشد. به ‌عبارت ‌دیگر، یکی از آفت‌های جدی که همواره گریبان‌گیر جنبش‌های دانشجویی بوده، این است که بدنه دانشجوی ما همیشه در خط تبدیل ‌شدن به شاخه دانشجویی احزاب در دانشگاه بوده و دانشگاه به محلی برای نزاع میان احزاب و جناح‌های سیاسی تبدیل‌ شده است.

جنبش دانشجویی به دلیل اینکه بدنه فعال دانشگاه را تشکیل می‌دهد، در سطح جهان همیشه حرکتی مؤثر بوده است؛ اما در ایران با نگاهی به تاریخچه این جنبش به این جمع‌بندی می‌رسیم که به دلیل اعتماد بدنه اجتماعی به حرکت دانشجویی، زمانی که این جنبش متناسب با باورها و اعتقادات بدنه جامعه و توده مردم فعالیت کرده، توفیق یافته است؛ اما آن بخش‌هایی از بدنه دانشجویی که متناسب با این باورها و اعتقادات نبودند، پس از مدتی افول کرده و هیچ‌وقت نتوانستند گفتمان غالب فضای دانشجویی کشور باشند. این ویژگی در دهه ۱۳۷۰ نمود آشکاری یافت؛ به ‌گونه‌ای که جنبش دانشجویی در هیچ دوره‌ای، این‌گونه به ابزار گروه‌های سیاسی تبدیل نشده بود؛ چرا که احزاب، گروه‌ها و جناح‌های سیاسی متصل به جریان سیاسی اصلاحات، برای به ثبات رساندن گفتمانی که در حال ترویجش بودند، از بدنه دانشجویی استفاده کردند تا تأییدکننده آن گفتمان باشد و با این روش بتوانند جامعه را با خود همراه کنند؛ اما از آنجا که آن بدنه دانشجویی به واسطه دارا بودن روح استکبارستیزی، خود به این گفتمان نرسیده بود، نتوانست در جریان سیاسی کل کشور تأثیر بگذارد و با شکست مواجه شد.

 

استحاله در دستور کار دشمن

نگاهی به مواجهه دشمن با جنبش دانشجویی

پس از کودتای 28 مرداد، بسیاری از احزاب تعطیل و رهبران ملی شدن صنعت نفت هم منزوی شدند. از این ‌رو با محدود شدن فعالیت نهادهای مدنی و احزاب، جنبش دانشجویی تلاش کرد جای خالی حضور آنها در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی کشور را پر کند؛ به همین دلیل، افزون بر فعالیت در عرصه علم و دانشگاه، اتفاقات و حوادث سیاسی و اجتماعی کشور را زیر نظر می‎گرفت و پیگیری می‌کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی، جنبش دانشجویی در بسیاری از حوادث سرنوشت‌ساز کشور پیشگام شد و جریان انقلاب را همراهی کرد؛ از این ‌رو می‌توان گفت، همواره بسیاری از نقاط عطف تاریخ به دانشگاه و دانشجو بازمی‌گردد. تسخیر لانه‌ جاسوسی، انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها، حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی و... از اقدامات درخشان جنبش دانشجویی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که «آرمان‌خواهی» و «عدالت‌طلبی» دو ویژگی اصلی آن است.

صف اول مطالبه‌گری

در دهه‌های متمادی، جنبش‌های دانشجویی نوک پیکان مطالبه‌گری به شمار رفته‌اند؛ اما در فراز و فرودهای سیاسی کشور، ورود احزاب سیاسی و برخی صاحبان قدرت به عرصه جنبش‌های دانشجویی، سبب شده است برخی دانشجویان آشوب را جایگزین مطالبه‌گری کنند و خود را در برابر واکنش‌ها و برخوردها مصون بدانند. به بیان واضح‌تر، از دهه 90 محیط دانشگاه، مانند دیگر نقاط کشور درگیر فضای مجازی، ماهواره و جنگ ترکیبی دشمن علیه ایران شد و برخی دانشجویان در قامت یک اغتشاشگر علیه نظام، الگو گرفته و متأثر از جریان بیرونی دانشگاه، به آشوب دست زدند. نمونه بارز آن اتفاقات و حوادث اخیری است که می‌توان از آن به «فتنه 1401» یاد کرد. دشمن به یک جنگ ترکیبی تمام‌عیار علیه ملت ایران دست زد و در همین راستا جمعیت اندکی در جو دانشگاهی با ایجاد اغتشاش به بهانه کسب آزادی‌های غیرمتعارف فضا را ملتهب کردند و حتی شعارهای ساختارشکنانه سر دادند.

 

پای اغتشاش به دانشگاه باز شد

برای نمونه، می‌توان به یکی از وقایع اخیر در دانشگاه صنعتی شریف اشاره کرد که در روز نخست آبان ماه امسال اتفاق افتاد. ماجرا از این ‌قرار بود که تعدادی از دانشجویان تحت تأثیر رسانه‌های ضدانقلاب، با حمله به سلف‌سرویس دانشگاه، درها و پنجره‌های سالن غذاخوری البرز این دانشگاه را شکستند و با مسئولان حراست دانشگاه و برخی دانشجویان درگیر شدند و به آنها صدمه زدند. مطالبه این دانشجویان که بیشتر آنها پسر بودند، حضور مختلط در سلف ‌سرویس دانشگاه بود. روز بعد جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در اعتراض به هتاکی‌ها و حرمت‌شکنی‌های رخ‌داده در سطح این دانشگاه مقابل دانشکده کامپیوتر ـ که در ضلع جنوبی سلف مرکزی دانشگاه شریف قرار دارد ـ تجمع کردند. این دانشجویان که نسبت به رفتارهای خارج از عرف و ناهنجار روز گذشته عده‌ای از دانشجویان در سلف برادران و تبدیل آن به سلف مختلط و نیز سکوت و تسامح حراست و مسئولان دانشگاه با این عده اعتراض داشتند، در شعارهای خود خواستار استعفای مسئولان مربوطه و برخورد انضباطی با دانشجویان خاطی شدند.

فاصله‌ای از زمین تا آسمان

حوادث اخیر در فضای دانشگاهی کشور گویای این است که میان جنبش دانشجوییِ استکبارستیز که پس از انقلاب در فضای سیاسی کشور جریان ساز و اثرگذار بود، با آنچه امروز از رفتار دانشجوها شاهد هستیم، زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد. این قبیل رفتارها به ‌هیچ ‌عنوان در چارچوب تفکر و اعتقاد جنبش دانشجویی نیست و متأثر از فضای بیرون دانشگاه، نه‌تنها استکبارستیز نیست؛ بلکه به مجری نقشه‌های دشمن و جریان نفوذ در دانشگاه تبدیل ‌شده است. وقایع اخیر می‌تواند ارتباط مستقیمی با این سؤال داشته باشد که «چرا دانشجویان پس از ورود به دانشگاه برخی رفتارهای خاص سیاسی را از خود بروز می‌دهند؟» به نظر می‌رسد، بخش قابل ملاحظه‌ای از این رفتارها به گروه‌های خارج از دانشگاه و اهداف آنان بازمی‌گردد. فعالیت سیاسی و اجتماعی دانشجو باید در وهله نخست درون‌زا باشد و در این راستا نباید تحت تأثیر اغراض و امیال سیاستمداران بیرون از دانشگاه قرار گیرد. اگر گروه‌های معاند در جایگاه سکان‌داری فکر و عمل مجامع دانشجویی قرار گیرند، سعی خواهند کرد فضای دانشگاه را در قالب خواسته‌های خود شکل دهند؛ کما اینکه در وقایع اخیر هم‌ چنین امری اتفاق افتاد. بنابراین، می‌توان گفت دانشگاه و جنبش دانشجویی در ایران همواره از این موضوع رنج برده است؛ چراکه برای احزاب و تشکل‌های بیرونی استفاده از این منبع پرنشاط و کانون متراکم انرژی رویایی است که همواره اندیشه آن را در سر پرورانده‎اند و در صورت تحقق خواسته‌های‌شان، متأسفانه تنها برنده این ماجرا احزاب و گروه‌های بیرون از دانشگاه و جریان های معاند و تجزیه طلب خواهند بود.

 

 

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات