با سرعتگيري تحولات داخلي عربستان سعودي و خروجي پرنوسان كادر جديد سياسي اين كشور، گمانهزنيها در مورد آينده ساختار قدرت در عربستان افزايش يافته است. آينده قدرت در عربستان سعودي تحت تأثير متغيرهاي دروني و بيروني بسياري بوده است كه طيفي از برآوردن خواستههاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي جمعيت جوان اين كشور تا ميزان تنش يا كاهش تنش در حوزه سياست خارجي و ارتباط اين كشور با قدرتهاي بزرگ را در بر ميگيرد. با وجود اين، بررسي تغيير و تحولات در سطوح بالاي سياسي اين كشور به همراه ارزيابي كلي از جابهجايي افراد در ساختار قدرت عربستان در دوره ملك سلمان نشان ميدهد فضاي قدرت بهصورت برنامهريزي شدهاي بهسوي قبض قدرت در دستان فرزندان «سلمانبنعبدالعزيز» پيش ميرود.
تحول احتمالي در ساختار قدرت عربستان
به قدرت رسيدن محمدبنسلمان در پي دوران كوتاه ولايتعهدي محمدبننايف و تلاشهاي گسترده ديپلماتيك و رسانهاي وي براي تثبيت اين جايگاه، برجسته شدن خالدبنسلمان به عنوان چهرهاي مطرح در ساختار قدرت و تبديل شدن وي به مهرهاي مهم براي عربستان در ايالاتمتحده و سپس انتصاب به سمت قائم مقامي وزارت دفاع و محول شدن بخشي از سياست خارجي عربستان به خالدبنسلمان و در نهايت كنار رفتن خالد الفالح، وزير انرژي عربستان بهعنوان فردي باتجربه و انتصاب عبدالعزيزبن سلمان همگي نشانههايي از تحول احتمالي در ساختار قدرت عربستان و به دست گرفتن نهادهاي سياسي، امنيتي و اقتصادي در دست فرزندان سلمان است. اين امر زماني به واقعيت نزديكتر ميشود كه بدانيم ملك سلمان وضعيت جسمي مناسبي ندارد. در ادامه ابتدا شرايط كنوني ارزيابي خواهد شد، سپس پيامدهاي چنين شرايطي مورد توجه قرار خواهد گرفت.
شرايط قدرت
در مورد ارزيابي شرايط ذكر چند نكته قابل توجه است؛ نخست اينكه ملك سلمان به عنوان قطب سياسي و محمدبنسلمان به منزله مغز متفكر دولت جديد عربستان مطرح هستند؛ اما به نظر ميرسد ابتكار عمل تا حدود زيادي در دستان محمدبنسلمان بوده و وي در تغييرات سياسي اخير نيز نقش زيادي داشته است. بنسلمان كه در آغاز، دوران پر فراز و نشيبي را طي كرد به نظر ميرسد در حال كسب تجربه سياسي باشد. تجربههاي ناموفق جنگ يمن، برونگرايي سياسي و ظهور رسانهاي در كنار لرزشهاي ناشي از قتل جمال خاشقچي وي را بر آن داشته تا به دنبال «تعادل» در تصميمهاي سياسي خود باشد.
دوم اينكه پايش فضاي رسانهاي عربستان و افزايش فعاليتهاي «خالدبنسلمان» بهعنوان قطب امنيتي جديد حكايت از برجسته شدن چهرهاي جديد در فضاي سياسي عربستان دارد. خالدبنسلمان پيش از «ريما بنت بندر» سمت سفير عربستان در ايالاتمتحده را در اختيار داشت كه در بازگشت به عربستان بهعنوان قائممقام وزارت دفاع عربستان منصوب شد. در واقع ميتوان گفت خالدبنسلمان روند صعودي ساختار قدرت را به سرعت طي ميكند. سابقه تحصيلاتي و اظهارت ضد ايراني وي همواره نشان ميدهد او تمايل به در پيش گرفتن مواضع راديكال در مورد ايران دارد. پيش از اين محمدبنسلمان نيز چنين رويكردي داشته است. به نظر ميرسد با توجه به روند كنوني، نقش خالد بن سلمان در سياست داخلي و خارجي عربستان بيش از پيش خواهد بود.
سوم اينكه عبدالعزيز بن سلمان بهعنوان قطب اقتصادي؛ عبدالعزيز اولين فرد از خاندان سعودي است كه به چنين منصب اقتصادي مهمي دست يافته است. وي كه متولد 1960 بوده عمدتاً سمتهاي اقتصادي در وزارت انرژي و معدن دارد كه او را به فردي با تجربه در اين حوزه تبديل كرده است. به نظر ميرسد دستيابي يكي از شاهزادگان سعودي به ويژه از فرزندان سلمان، نقطه قوتي براي كسب قدرت حداكثري در ابعاد سياسي، امنيتي و اقتصادي براي فرزندان ملك سلمان خواهد بود. گذشته از سه مورد ياد شده در مورد شرايط كنوني قدرت در عربستان، بايد به چند نكته مهم ديگر نيز اشاره كرد.
تاكنون فضاي داخلي عربستان سعودي نشان داده كه تا حدودي برنامهها و چشمانداز اقتصادي عربستان در كنار آزاديهاي جزئي اجتماعي توانسته بهصورت نسبي نارسايي در حوزه مشاركتهاي سياسي در عربستان را پوشش دهد، اگرچه به نظر اين سياست چندان نميتواند دراز مدت باشد، زمان بيشتري را براي تصميمگيري در اختيار دستگاه حاكم قرار خواهد داد.
ديگر اينكه عربستان سعودي در حوزه سياست خارجي بهصورت جدي به «ديگرسازي» روي آورده است تا از اين طريق با تعريف دشمني مشترك نوعي انسجام ملي را فراهم كند. اين مسئله در مورد جنگ يمن نيز قابل بررسي است. اگرچه نميتوان گفت يمن دگري عربستان باشد، شروع چنين جنگي پس از نگرانيها از تحولات 2011 جهان عرب نميتواند چندان بيارتباط با تعريف دشمن مشترك براي شكلدهي به انسجام ملي باشد. تقويت تمركز بر ايران به ويژه از سوي رسانههاي دولتي عربستان سعودي نيز ميتواند در همين راستا ارزيابي شود. در مجموع اين مسائل حكايت از اين دارد كه عربستان سعودي با آزمون و خطاهاي متعددي تلاش دارد تا در حوزه سياسي «تجربيات تاريخي» خود را تئوريزه كند. در نهايت بايد گفت چنين شرايطي، پيامدهايي نيز ميتواند داشته باشد كه در ادامه مورد توجه خواهد بود.
پيامدها
پيامدهاي چنين شرايطي در حوزه داخلي و خارجي ميتواند نمود يابد.
نخست اينكه در حوزه داخلي كاهش مشاركت سياسي ساير فرزندان «ملك عبدالعزيز» و وقوع تعارضهاي دروني و شكلگيري اپوزيسيون قدرتمند داخلي را در پي خواهد داشت. دوم اينكه با توجه به افزايش جمعيت جوان، امكان اينكه همچنان ساختار مشاركتي محدود و تبعي در نتيجه قبض قدرت تداوم داشته باشد كاهش مييابد؛ در نتيجه شروط لازم براي وقوع تحولات سياسي دروني مانند انقلاب فراهم ميشود.
سوم اينكه برجسته شدن خالد بن سلمان در ساختار قدرت ميتواند قبض قدرت در خاندان سلمان را ايجاد كند و رقابت محمد بن سلمان و خالد را افزايش دهد؛ بنابراين نميتوان چنين فرضي را از نظر دور داشت كه در صورت وقوع رقابت ميان خالد و محمد، خاندان سلمان از درون دچار بحران خواهد شد.
در نهايت اينكه در حوزه سياست خارجي ميتوان گفت عمده فرزندان مطرح سلمان چهرههايي غربگرا و سكولار هستند و وجوه اشتراك كمتري با جمهوري اسلامي دارند؛ بنابراين تداوم تنش ميان ايران و عربستان و وارد شدن روابط دو كشور به نقطهاي برگشتناپذير محتمل به نظر ميرسد.
نتيجه
اين احتمال كه آينده ساختار قدرت در دست خاندان بن سلمان باشد افزايش يافته است؛ بنابراين سلسله مراتب احتمالي قدرت به اين صورت خواهد بود كه با فوت ملك سلمان، محمدبنسلمان بهعنوان پادشاه جديد و خالدبنسلمان به عنوان وليعهد منصوب خواهند شد و قطب اقتصادي عربستان نيز عبدالعزيزبنسلمان خواهد بود. البته چنين ساختاري ميتواند ساختاري مطلوب براي محمد بن سلمان تلقي شود.
در صورت وقوع چنين شرايطي، قدرت در ساختار سياسي عربستان بيش از پيش متمركز خواهد شد كه اين مسئله با روند تحولات و سياستهاي روبنايي عربستان در مورد آزاديهاي اجتماعي و برنامههاي اقتصادي چندان سازگار نيست. اين رويكرد متناقض هم ميتواند اپوزيسيونهاي داخلي منسجمتري از نوادگان عبدالعزيز عليه خاندان سلمان تشكيل دهد و هم در حوزه اجتماعي منجر به تحولات شود.
گذشته از اين در سوي ديگر قضيه اگر خالد يا عبدالعزيزـ با اولويت خالدـ به عنوان گزينه بديل محمدبنسلمان برجسته شوند، امكان افزايش تنش در ميان فرزندان ملك سلمان هم بيشتر ميشود. البته تاكنون مواضع محمدبنسلمان و خالدبنسلمان در حوزه سياست خارجي مشابه بوده است. بايد ديد با قدرتمندتر شدن خالد و عبدالعزيز آيا همچنان هر سه كنشگر قدرتمند همسو حركت خواهند كرد يا حالتهاي ديگر ساختار قدرت شكل خواهد گرفت.