صبح صادق >>  نگاه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۸:۱۶  ، 
کد خبر : ۳۲۰۳۶۰
نگاهی به مختصات انقلاب اسلامی و علل دشمنی استکبار با آن

  ظلم‌ناپذیری و سلطه‌ستیزی

پایگاه بصیرت / محمدجواد یاری

انقلاب اسلامی در مقطعی از زمان رخ داد که جهان بین دو ابرقدرت شرق و غرب تقسیم شده بود. این دو ابرقدرت هر کدام با مکتب فکری، گفتمان سیاسی و نظامات فرهنگی، اقتصادی و نظامی خود، دو انتخاب را پیش روی جوامع و کشورهای ضعیف و متوسط قرار داده بودند؛ سلطه‌گر شدن و پیوستن به نظام سلطه و قرار گرفتن در جرگه و سیطره یکی از این دو ابرقدرت یا سلطه‌پذیر شدن. به ظاهر راه دیگری برای کشورها و رهبران آنها متصوّر نبود. وقوع انقلاب اسلامی به طور باورناپذیری این شرایط دوقطبی را با وجود اتحاد دو ابرقدرت برای مقابله با آن دشمن مشترک تغییر داد و راه سومی را پیش پای بشر گذاشت. این راه سوم به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، سلطه‌ستیزی بود. این آرمان و هدف متعالی را بسیاری از انسان‌ها و کشورهای آزادی‌خواه پسندیدند و در نظر یا عمل با تأسی از آن در روند مبارزه عملی‌ـ همانند گروه‌های جهادی منطقه غرب آسیا‌ـ یا منازعه منفی روانی‌ـ رسانه‌ای‌ـ همانند غالب کشورهای جهان‌ـ با سلطه‌گران قرار گرفتند. آنچه مهم بود پیام و هدف انقلاب مبنی بر ظلم‌ناپذیری و مبارزه با ستم بود که به دنیا صادر شد.

 

چالش غرب، اسلام و پیروزی انقلاب

تا سال 2000 میلادی حدود 500 پایان‌نامه درباره انقلاب اسلامی در آمریکا نوشته شده است که این بیانگر اهمیت انقلاب اسلامی برای آنهاست؛ چراکه انقلاب اسلامی بعد از 300 سال معادلات قدرت را به هم زد. در دورانی که منطق اقتصاد، نظامی‌گری و اصالت قدرت و ثروت حاکم بود، انقلاب اسلامی در راستای مفاهیمی چون عدالت، ارزش‌های انسانی، خیرخواهی و توجه به انسان و خدا ایجاد شد و اهداف والایی برای قدرت بازتعریف کرد. «ساموئل هانتینگتون» استراتژیست کهنه‌کار آمریکایی می‌گوید: «دلایل درگیری تازه میان اسلام و غرب، در پرسش‌های بنیادینی نهفته است که به قدرت و فرهنگ مربوط می‌شود؛ چه کسی باید اعمال سلطه کند؟ و چه کسی باید تحت سلطه باشد؟ تفاوت در دو برداشت از اینکه چه چیزی درست است و چه چیز غلط، و در نتیجه حق با کیست و باطل کدام است. تا زمانی که اسلام و غرب‌ بمانند، این درگیری بنیادین میان دو تمدن ‌بزرگ و شیوه‌های زندگی، تعیین‌کننده رابطه آنها در آینده است.»

«میشل فوکو» جامعه‌شناس شهیر فرانسوی انقلاب اسلامی را این‌گونه توصیف می‌کند: «انقلاب اسلامی ایران روح جهان بود و به‌راستی اگر این روح دیر یا زود به تمام جغرافیای ذهن و عین این عالم مستولی شود آیا در آن صورت باز هم بازوان پرتوان و پنجه‌هایی وجود خواهند داشت تا در جهت مطامع زورمداران و استعمارگران عصر فرانو به منابع ملت‌ها چنگ‌اندازی کنند؟» «نوام چامسکی» سیاستمدار کهنه‌کار آمریکایی نیز چنین می‌گوید: «ایران در سال 1357 با تحقق انقلاب اسلامی با گذر از خط قرمزها مستقل شد و از سیاست‌های آمریکا که می‌خواست همه تابعش باشند و هر چه می‌گوید، گوش کنند، سرپیچی‌کرد و همین مسئله باعث ‌شد که سردمداران کاخ‌ سفید رفتارهای خصمانه‌ای را در مقابل این انقلاب در پیش بگیرد. آمریکا ایران را به نقض حقوق بشر متهم می‌کند در حالی که بمباران صربستان، اشغال عراق یا افغانستان و اقدامات دیگر نشان می‌دهد که چه کسی ناقض حقوق بشر است.»2 همان طور که مسیحیت 300 سال، رنساس 200 سال و اسلام در ایران 200 سال زمان برد تا به تفکر و فرهنگی فراگیر تبدیل شود و دشمن نمیخواهد این مجال را به ما بدهد، قرنها صبوری لازم است تا ملتی به نقطه عطفی بزرگ برسد و موجد دوره تاریخی نو شود و ملتها را به دنبال خود بکشاند. «هانتینگتون» معتقد بود نظریه پایان تاریخ و اینکه لیبرال دموکراسی به عنوان نسخه نهایی زندگی بشر در همه زمینه‌هاست، در مسیر خود با تمدن اسلامی رو به روست که تحرک دارد و نوزایی می‌کند. در فضای داخلی کشور مشغولیت زیاد مسئولان و مردم مانع کارهای تئوریک شد و مبانی قدرت اسلامی را تئوریزه و معرفی نکردیم.

 

دو مؤلفه قدرت انقلاب

انقلاب اسلامی دو مؤلفه مهم را مطرح کرد؛ اول، باور،‌ اعتقاد و استقامت؛ یعنی معدل امکانات مادی (ثروت، دانش، جمعیت و سرزمین) در کنار باور و اعتقاد. اگر باور ضعیف باشد، کمترین امکانات را می‌دهد؛ مقاومت اسلامی یعنی داشتتن باور و ایستادن بر آن با حداقل امکانات. امام خمینی(ره) با ایستادگی بر این اصل، آن را محقق کرد، قرآن کریم نیز می‌فرماید: «هرگاه بیست نفر بااستقامت از شما باشند بر دویست نفر غلبه می‌کنند، و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند، پیروز می‌گردند.»(انفال/ 66)

مؤلفه دوم، باور به قدرت الهی بود؛ امام خمینی(ره) نشان داد می‌توان از منبع دیگر قدرت هم بهره برد؛ همان طور که خداوند متعال در سوره انفال آیات 11، 12 و دیگر آیات وعده کمک و امدادهای غیبی را به مؤمنان داده است. انقلاب اسلامی با این دو مؤلفه جهان را متلاطم و عرصه جدیدی از قدرت را بازتعریف کرد. با همین سازوکار، ایران امروز به مرحله توازن قدرت با آمریکا رسید، در حالی که در گذشته زیر سلطه آن قرار داشت.

انقلاب اسلامی در فضای مادی‌گرایی حاکم بر جهان اسلام، تشیع را احیا کرد. بعد از انقلاب، جغرافیای تشیع از تعداد پنج کشور به 120 کشور گسترش یافت.3 جریان شرق‌شناسی طی هشت قرن مطالعه درباره اسلام صد‌ها کتاب تألیف کرد؛ اما به اندازه یک جلد درباره تشیع از آن بیرون نمی‌آید. «گوستاو لوبون» 50 سال مطالعه متمرکز درباره اسلام داشته است، اما در زمینه تشیع به اندازه یک روز هم بحث و تألیف نکرده است. حتی دائرة‌المعارف دین اسلام در اروپا با اشاره‌ای گذرا از کنار تشیع رد شده است، که یکی از دلایل آن آگاهی مؤلفان از پتانسیل‌های مبارزاتی و حکومتی شیعه بود؛ از این‌رو تلاش می‌کردند آن را در حاشیه نگه دارند. اگر انقلاب حرفی برای گفتن نداشت، صدها پایان‌نامه در غرب پیرامونش تألیف نمی‌شد.

پیدایش خود انقلاب اسلامی در وهله اول و دستاوردها و آثار آن در وهله بعدی ثابت کرد اراده ملت‌ها می‌تواند هیمنه قدرت‌ها را در هم بشکند؛ آثاری از جمله درخشش‌های نظام اسلامی برآمده از آن در ایام دفاع مقدس، پیشرفت علمی، بن‌بست شکنی‌های جدید در عرصه دانش‌های برتر، راهبردهای هسته‌ای، موشکی و نفوذ منطقه‌ای و ساماندهی به ائتلاف بزرگ مقاومت منطقه‌ای که از جمله دستاوردهای آن موشکباران پایگاه راهبردی عین‌الأسد آمریکا در عراق به مثابه سیلی بر گوش ابرقدرت مدعی جهان در راستای انتقام سخت به دلیل شهادت سردار سپهبد سلیمانی بود، انقلاب اسلامی عظمت و هویت اسلامی را احیا کرد، آن هم در زمان حاکیمت لیبرالیسم غربی و سوسیالیسم شرقی که مخالف معنویت‌گرایی بودند و از سویی، ایران از نظر ژئواستراتژیک و ژئوپولتیک برای این دو قطب اهمیت داشت. باید با صبوری و شکوری این راه عزت، استقلال، هویت‌بخش و امیدآفرین را ادامه داد و با حضور حداکثری در انتخابات پیش‌رو برگ دیگری بر دفتر قطور کامیابی‌های انقلاب افزود و توطئه‌های دشمن را خنثی کرد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات