روزنامه کیهان **
مأموریت آقای ظریف روشن است! / دکترمحمدحسین محترم
۱- اینکه برخی مسئولان در فضای داخلی کشور بهگونهای موضعگیری کنند و در فضای خارجی بهگونهای دیگر، نشان میدهد اولاً یک انسجام و اراده لازم برای تحقق راهبرد مقابله با سناریوهای دشمن در بین آنان وجود ندارد و ثانیاً احتمالاً مثل زمان مذاکرات هستهای پشتپرده خبرهایی است. اینکه رهبری فرمودند «تحریمها باید برداشته شود»، راهبردی قطعی و یک موضع انقلابی است که رهبری قبلاًً تصریح داشتند «من دیپلمات نیستم، یک انقلابی هستم و حرف را صریح و شفاف بیان میکنم». لذا آنجا که رهبری سخن قطعی نظام را بهعنوان موضع انقلابی صریح و شفاف اعلام میکنند باید مسئولان و حتی دیپلماتهای کشور نیز موضعی واحد اتخاذ و از ایجاد هرگونه شائبه و تردید در افکارعمومی جلوگیری کنند و نباید «سخنی بگویند که ارادهای دیگری به نظر میآید»! چراکه در شرایط کنونی آنچه موجب ادامه مقاومت ملت ایران و شکست سناریوهای دشمنان میشود انسجام مردم با اتخاذ مواضع واحدِ انقلابی از سوی مسئولان است و مسئولان باید متوجه باشند رویکرد عملیات روانی دولت آمریکا مشروط کردن برجام با بازی با افکارعمومی، شرطی و دوقطبی کردن دوباره جامعه و ایجاد بلاتکلیفی با هدف ایجاد اختلاف است تا بتواند به اهدافش برسد.
۲- آنچه از فضای سیاسی- رسانهای کشور و جهان آشکار است اینکه دولت ایران و دولت بایدن رایزنیهای مجددی درخصوص برجام آغاز کردهاند و این رایزنیها و مذاکرات به دو صورت غیرمستقیم از طریق اروپاییها که مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفته «هماهنگیهای بین تهران و واشنگتن را انجام میدهم» و مستقیم از طریق رسانهها که به قول رسانههای غربی «در اروپا ادامه دارد و هرچند جزئیات آن منتشر نشده اما قابل فهم است»! بر این اساس رسانههای غربی و برخی داخلیها در چند روز اخیر در یک خط خبری مشترک تلاش دارند تا استنتاجات خود را به افکارعمومی القاء کنند.
۳- اعلام برگشت صریح ایران به برجام از سوی برخی مسئولان، خلاف مواضع رهبری درباره عجله نداشتن ایران برای برگشت به برجام است. برخی تلاش دارند تا با جملاتی همچون «اگر آمریکا برگردد ما هم سریع برمیگردیم/ اگر آثار برگشت آمریکا مشاهده شود/ برگشت آمریکا باید مؤثر باشد/ و... حفظ برجام را مهمتر از برداشتن تحریمها القا کنند و از قاطعیت سخن قطعی نظام بکاهند و به طرفهای آمریکایی و اروپایی مثل زمان مذاکرات هستهای پیام دهند «برگشت به برجام به هر قیمتی» برای آنها مهم است و نه برداشتن تحریمها!
۴- سیانان در یک مصاحبه حرفهای با محمدجواد ظریف و با پخش اظهارات گزینشی و جانمایی شده بایدن و بلینکن و سالیوان در بین صحبتهای ظریف و تکرار اینکه اینها همتایان رئیسجمهور و وزیرخارجه ایران در کاخ سفید هستند، تلاش داشت بهنوعی یک مذاکره مجازی بین آنها القا کند و به نمایندگی از آمریکاییها سؤالات آنها را مطرح و با هدایت ظریف به سوی مطالباتشان اولاً با کسب اطلاعات، فضای ذهنی وزیر خارجه را ارزیابی و ساماندهی کند و ثانیاً با دریافت پاسخهای دلخواه، در فضای افکارعمومی و رسانهای درخصوص مواضع قاطع و سخن قطعی جمهوری اسلامی ایجاد تردید کند تا جاییکه نهایتاً ظریف در موضعی قرار میگیرد که بهجای لغو همه تحریمها خواستار صدور دستورات اجرایی رئیسجمهور آمریکا برای لغو تحریمهای اعمال شده از سوی ترامپ میشود! در این مذاکره مجازی، متأسفانه ظریف چند پیام ظریف کاری شده نادرست را ارسال میکند از جمله القای اجازه دادن ایران به اروپاییها برای میانجیگری و اجازه داشتن از رهبری در این خصوص! در این راستا خبرگزاریها و رسانههای غربی ادعا کردند «ظریف از بورل خواسته بهعنوان هماهنگکننده تدابیری که باید ایران اتخاذ کند، او طراحی کند و برای این پیشنهاد خود از پشتوانه رهبری برخوردار است.» ظریف بعد از فضاسازی درباره برگشت سریع ایران و آمریکا به برجام، با این ادعا که «ما برای حفظ برجام جدی و از اراده سیاسی کافی برخورداریم و تصمیم رهبر معظم انقلاب در این خصوص واضح است»، در مواضع نظام ایجاد شک و تردید القا میکند، گویی تصمیم رهبری درباره اراده سیاسی برای حفظ برجام واضح است، نه برداشتن تحریمها، و گویی رهبری از سخن قطعی خود درخصوص برداشتن یکجای تحریمها و بیاهمیت بودن بازگشت آمریکا به برجام عقبنشینی کردند و خواستار برگشت آمریکا به برجام هستند؟! اینکه یک روز بعد پایگاه اینترنتی دفتر رهبرانقلاب خبری به نقل از وزیر خارجه منتشر کرد مبنی بر اینکه محمدجواد ظریف تصریح کرد «بازگشت آمریکا به برجام کافی نیست، آمریکا باید همه تحریمها را لغو کند» برای جلوگیری از همین شائبه و تردید در مواضع دیپلماتهای خارجه و در افکارعمومی کشور و جهان بود. البته ظریف روز بعد برای اینکه بار این اصلاح مواضع خود را نیز کم کند، در توئیتی مجدد ادعا کرد «به مجری سیانان گفتم با بازگشت آمریکا، ایران فوری برمیگردد و جوزپ بورل میتواند بین ایران و آمریکا برنامهریزی کند»! لذا سؤال این است ظریف اختیارات وزارت خارجه را بر اساس کدام مجوز به جوزپ بورل تفویض کرده است؟! ظریف همچنین در یک پیام ظریفکاریشده دیگر اولاً از بایدنِ مؤدبتر از اوباما میخواهد فرصت برگشت را در دولت حسن روحانی از دست ندهد. ثانیاً به او پیام میدهد که مسئله تحریمها، ثانویه و برگشت سریع به برجام، اولیه است و ثالثاً برای آسوده کردن خیال آقای بایدن از برگشت سریع به برجام، ادعا میکند «حالا ما میتوانیم مسائل دیگری را که رئیسجمهور بایدن (انگار رئیسجمهورِ ظریف هم هست؟!) مطرح کرده، مورد بحث قرار دهیم!» امپراتوری رسانهای جهان از جمله خبرگزاری فرانسه و شبکه روسیاالیوم هم مدعی شدند «ایران امروز با لحن نرمتری از مواضع خود عقبنشینی کرد! و ظریف پیام مستقیمی به آمریکا داد!» نکته مهم در این فضاسازیها پسزدن آمریکاییها و اروپاییها با دست و پیش کشیدن با پا، و برخورد تحقیرآمیز و از موضع بالای با پیامهای ارسالی و پیشنهادهای ظریف بود، از جمله ند پرایس سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت: «دولت آمریکا بیش از آنکه به تعامل با ایران نیاز داشته باشد و قبل از اینکه آماده پذیرش پیشنهاد از سوی ایران باشد، با متحدان خود گفتوگو میکند». بلینکن هم گفته «تبادل زندانیان و برجام هیچ ربطی به هم ندارد». براین اساس رسانهها وانمود میکنند که ایران هر روز در حال ارسال پیام و پیشنهاد به آمریکا و آمریکا هر روز در حال رد کردن پیشنهادات مسئولان ایرانی است! تا جایی که شبکههای خبری مصاحبه ظریف با سیانان را تلاشی برای خروج ایران از بنبست و ادعای سخنگوی دولت ایران مبنی بر عقبنشینی ایران از گامهای کاهش تعهدات برجامی را در جهت کامل نمودن پیامهای ظریفکاری شده ظریف توصیف کردند! لذا دوگانگی در مواضع حاکمیت و دولت و در خود دولت به مراتب خطرناکتر از خود تحریمهاست.
۵- اما با آشکارتر شدن مطالبات زیادهخواهانه بایدن و تیمش، تحلیلگران معتقدند که «مواضع بایدن بدون هیچ تغییری نسبت به ترامپ به منزله آزمایشی برای سنجش افکارعمومی آمریکا و ایران است.» روسیاالیوم تأکید میکند «هیچ نشانهای وجود ندارد که دولت بایدن مواضع آمریکا را تغییر دهد و از شروط دولت ترامپ در زمینه موشکی و منطقهای ایران دست کشیده باشد.» برتراند بدی متخصص روابط بینالملل و استاد دانشگاه علوم سیاسی پاریس هم در مصاحبه با رادیو بینالمللی فرانسه تأکید میکند «بایدن در سیاست خارجی خود در خاورمیانه فقط یک تغییر ظاهری، یا بهتر بگوییم یک تغییر دستور زبانی انجام خواهد داد و نباید انتظار چرخشی در سیاستهای آمریکا داشته باشیم چرا که فضای جولان دادن برای بایدن محدود است.» وزیر خارجه آلمان هم با همین تغییر دستور زبانی ظاهری جهت بزک کردن چهره خود و فریب ملت ایران ادعا کرده «اگر آمریکا به برجام برگردد تحریمها لغو میشود و هیچ تحریم دیگری اعمال نمیشود!» نکته جالب این است که هایکو ماس این ادعای مزورانه را در نشست سالیانه موسسه مطالعات امنیت اسرائیل، جاییکه برای اعمال تشدید فشارها بر جمهوری اسلامی هزاران سناریو و توطئه طراحی میشود، بیان میکند.
۶- با توجه به آشکار شدن مواضع دولت بایدن مبنی بر حفظ برجام با حفظ تحریمها نه برداشتن تحریمها، همانگونه که رهبر معظم انقلاب تأکیدکردند «بازگشت آمریکا به برجام ممکن است به ضرر ایران هم باشد.» وقتی بایدن و تیمش برجام را تاریخ گذشته میدانند و صراحتاً تأکید کردهاند «در برنامه مهار ایرانِ درصدد لغو تحریمهای تهران در کوتاهمدت نیستیم، بلکه بهدنبال عامل افزایش فشار بر ایران هستیم نه کاهش فشارها!»، چگونه میتوان انتظار داشت بر اساس برجام تحریمها را لغو کنند؟ براین اساس است که رهبری تأکید دارند «تا چند سال آینده هم تحریمها برداشته نمیشود و باید به فکر خنثیسازی تحریمها بود.» لذا باید مراقب بود فرصت پیش آمده به تهدید دیگری مثل خود برجام تبدیل نشود. هرچند رهبری در وصف فرازها و فرودهای انقلاب و کشور میفرمایند «افرادی خدمت میکنند و افرادی ظرفیتهای کشور را از دست میدهند، اما حرکت کشور و انقلاب رو به جلو است و دشمنان هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.» در این مسیر نیز مأموریتی که نظام برای آقای ظریف تعیین کرده برداشتن یکجای همه تحریمهاست نه برگشت به برجام، چراکه برجام بدون برداشتن تحریمها «خسارت محض»! است و ملت ایران دیگر اجازه نمیدهد در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ مجدداًً اقدام به «دستاوردسازی از هیچ!» کنند.
*********************************
روزنامه وطن امروز **
چگونه با غفلت و تعلل وزارت ورزش در ثبت قراردادهای استقلال، قانون دور خورد جولان صفرها/محمد رشوند
همین الان هم در فضای مجازی، از سوی هواداران ۲ تیم استقلال و پرسپولیس، وزارت ورزش و شخص وزیر متهم به جانبداری از دیگری هستند، البته از آنجا که طبق قانون، هر ۲ باشگاه تحت مدیریت وزارت ورزش هستند، این اتهامها بعضا رنگ و بوی قانونی هم به خود میگیرد اما حقیقت این است که وزارت ورزش بیشتر از آنکه به سود یکی از ۲ تیم عمل کند، با مدیریت ضعیف، باعث ضربه زدن به هر ۲ مجموعه شده است. روز نخستی که احمد مددی به عنوان جانشین احمد سعادتمند، شروع به کار کرد، پرده از یک راز بزرگ برداشت. او به عنوان مدیرعامل وظیفه داشت به تعهدات باشگاه نسبت به بازیکنان، جامه عمل بپوشاند اما نگاهی گذرا به قراردادها نشان میداد بودجه باشگاه به هیچ عنوان کفاف تامین هزینهها را نمیدهد.
سعادتمند که روزهای پایانی مدیریتش را در استقلال میگذراند، بدون توجه به ضوابط قانونی، تکتک بازیکنان قدیمی و جدید را به طبقه بیستوسوم یکی از هتلهای مجلل تهران دعوت کرد تا قراردادهای جدیدی را امضا کنند. در حالی که باشگاه استقلال ساختمان خود را برای این کار داشت.
او سخاوتمندانه و بدون هیچ دغدغهای، ناگهان مرزهای قرارداد در فوتبال ایران را در همان هتل جابهجا کرد. آنچه امروز از دل حرفهای مدیرعامل استقلال استنباط میشود یک چیز است؛ 9 بازیکن هستند که با قراردادهای نجومی با این تیم تمدید کردهاند. البته در این بین یک کار غیرقانونی هم انجام شده و آن فسخ بیجهت قرارداد کاپیتان استقلال است که مشخص نیست چرا سعادتمند، حاضر به انجام چنین کاری شده است. طبق قرارداد قبلی، وریا غفوری باید سال اول ۲ میلیارد و 200 میلیون تومان و سال دوم ۲ میلیارد و 700 میلیون تومان میگرفت اما مدیرعامل سابق آبیها برای اینکه خودش را نزد هواداران، قهرمان جلوه دهد و بگوید موفق به حفظ همه بازیکنان شدم، بدون توجه به سقف درآمدهای باشگاه، خیلی راحت، این قرارداد را به سال اول 6 میلیارد و سال دوم 8 میلیارد تومان تغییر داد. در کجای جهان چنین مبلغی برای بازیکن 34 ساله پرداخت میشود؟ همین امروز باشگاه رئالمادرید برای تمدید قرارداد کاپیتان و مهمترین بازیکنش حاضر نشده به خواستههای خارج از عرف راموس تن دهد. قرار نیست باشگاه برای راضی کردن هوادار تن به هر کاری بدهد. راموس 35 ساله است و میخواهد قرارداد 3 ساله به ارزش 12 میلیون یورو در سال ببندد اما باشگاه رئالمادرید میگوید تنها 2 ساله و به ارزش سالی 5/10 میلیون یورو.
این فوتبال حرفهای جهان است. قرار نیست یک بازیکن مسن به خاطر فشار هواداران، انضباط مالی باشگاه را به هم بزند. اما متاسفانه در ایران، همه چیز از دیدگاه هواداران مورد قضاوت قرار میگیرد. بیتوجه به اینکه اگر باشگاهی نتواند از عهده هزینههای جاری بر بیاید، حواشی به وجود آمده در این راستا به خودی خود بزرگترین رقیب برای نرسیدن به جام تلقی خواهد شد.
و حالا سوال مهم درباره این قصورات این است: وزارت ورزش به عنوان مالک و متولی استقلال چرا در آن برهه هیچ نظارتی روی عقد قراردادها نداشت؟ البته موضوع تنها مربوط به استقلال نیست. طبیعتا باید همه قراردادهای سرخابیها مجددا مورد بازبینی قرار بگیرد تا مشخص شود مدیران دولتی روی چه حسابی، صفرهای قراردادها را اضافه کردند. پیش از این مهدی رسولپناه عنوان کرد چون از لحاظ قانونی نمیتوانست قرارداد قدیمی شجاع خلیلزاده را تغییر دهد، دست به قرارداد او نبرد و همین سبب شد این بازیکن یکطرفه فسخ کند و برود. اما سعادتمند خیلی راحت هزینههای جاری باشگاهش را دقیقا چند برابر کرد. او حتی هیچ نگرانیای از بازخواستهای آینده نداشت؛ گویی پشتش به جایی گرم است.
اما حالا با نامه رسمی باشگاه استقلال که در پاسخ به خواسته کمیته اخلاق مبنی بر آگاهی از رقم قرارداد غفوری فرستاده شد، دستکم از متن یکی از این قراردادها آگاه هستیم. میدانیم چگونه قرارداد 2 ساله به ارزش مجموع 4 میلیارد و 900 میلیون تومان 3 برابر شده و به مبلغ نجومی 14 میلیارد تومان رسیده است.
مدیریت آبیها صریحا میگوید توان پرداخت این مبالغ را ندارد و طبیعتا با این روند و وجود حواشی متعدد، نه تنها استقلال با این بازیکنان موفق به صید قهرمانی (بعد از چندین سال ناکامی) نمیشود، بلکه ممکن است اختلافات وسیع ضربات متعدد و جبران ناپذیری را به پیکره این تیم وارد کند.
وزارت ورزش چند ماه قبل برخلاف وظیفهای که بر عهده داشت به قضیه قراردادها ورود نکرد اما حالا که یکی از این قراردادها رسانهای شده، وظیفه نهادهای نظارتی است که به این موضوع ورود کنند. سعادتمند و اعضای هیاتمدیره که عامل اصلی این موضوع هستند باید حتما پاسخگو باشند تا مشخص شود قصور اصلی در کجا شکل گرفته است.
وزارت ورزش که اصرار به فروش سهام ۲ تیم در بورس و فرابورس دارد، میداند در صورت خصوصی شدن با این قراردادها، چه سرنوشت شومی در انتظار پرهوادارترین تیمهای باشگاهی ایران است؟
آنها که بار بزرگی را به رسم امانت پیش خود دارند متاسفانه نه موفق شدند مدیریت درستی را اعمال کنند و نه ذرهای نگران آینده ۲ باشگاه هستند. تنها تصور میکنند با فروش سهام و خصوصی شدن، این بار از روی دوششان برداشته میشود و دیگر مهم نیست آیا قرار است هفتتپههای جدیدی این بار در فوتبال خلق شود یا نه.
*********************************
روزنامه خراسان**
شمشیر دموکلس « فرار هستهای »/دکتر سید علی علوی
برجام با مجموعه ای از داده ها و ستانده ها و پس از مجموعه ای از بدعهدی های طرف های آمریکایی و اروپایی به نقطه ای رسید که جز ساختاری کم خاصیت از آن باقی نماند. ایران براساس بندهای 26 و 36 برجام که به کشورمان اجازه می دهد در صورت انجام ندادن تعهدات طرف مقابل در برجام میزان تعهدات خود را کاهش دهد بدون آن که از برجام خارج شود، با تاخیری سه ساله اقدام به واکنش متقابل کرد. در واقع آن چه باعث رسیدن به توافق برجام شد، ظرفیت های ایران برای چانه زنی بود. ظرفیت هایی که در قالب داده های ایران در برجام قرار گرفت و اینک پس از گذشت حدود شش سال از برجام و خروج آمریکا از این توافق و اعمال تحریم های حداکثری بی سابقه سه ساله، دولت جدید آمریکا با زیاده خواهی اعلام کرده که اگر ایران به تعهدات برجامی بازگردد به میز مذاکره برخواهد گشت. به نظر می رسد در این مقطع دو موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ نخست این که پس از شکست اجماع جهانی علیه برنامه هسته ای ایران و به رسمیت شناختن حق غنی سازی وبرنامه هسته ای کشورمان و همچنین بسته شدن پرونده « پی ام دی» و قطعنامه های شورای امنیت به عنوان بخشی از ستانده های برجام، هنوز بخش قابل توجه و عمومی برجام یعنی مسئله رفع تحریم ها به عنوان بخش مهم دیگری از ستانده هایی که قرار بود در سبد ایران قرار گیرد، بر زمین مانده است . اما سوال و مسئله مهم در قبال رفع تحریم ها این است که طرف ایرانی در میز مذاکره از چه ابزارهای چانه زنی برخوردار است؟ در یک نگاه کلی، طرف آمریکایی طی سه سال گذشته از تمامی ابزارهای خود استفاده کرده است، درواقع تقریبا می توان گفت اهرم دیگری برای فشار حداکثری باقی نمانده است که مورد استفاده قرار نگرفته باشد به گونه ای که عملا طی ماه های پایانی دولت ترامپ، طرف آمریکایی به تحریم های چندباره و جنگ روانی اقدام کرد، تحریم هایی که حتی ابعاد بهداشتی و درمانی همچون پاندمی کرونا را هم در برگرفت.براین اساس در حالی که عملا طرف آمریکایی در میز مذاکره اهرم فشار دیگری ندارد، در این شرایط پایبندی کشورمان به تعهدات برجامی باعث شده بود ایران نیز حداقل تا 18 اردیبهشت سال 98 که فرایند کاهش تعهدات برجامی آغاز و نهایتا با تصویب قانون هسته ای مجلس وارد فاز جدی تری شد، عملا از ابزار چانه زنی مناسبی برخوردار نباشد.تصمیم ایران به آغاز غنی سازی براساس مکانیزم های پیش بینی شده در اقدام متقابل برجامی، اینک تقریبا به مهم ترین و سریع ترین ابزار چانه زنی ایران در میز مذاکره تبدیل شده است.به عبارت دیگر، در حالی که در این مقطع رفع تحریم ها مهم ترین اولویت جمهوری اسلامی است، برای رسیدن به این هدف ادامه افزایش غنی سازی مهم ترین و سریع ترین ابزار چانه زنی است، موضوعی که از همان ابتدای دولت بایدن نیز مورد توجه طرف آمریکایی قرارگرفت چون هر روز و هر هفته و هر ماه، ادامه غنی سازی قدرت چانه زنی و خطر فرار هسته ای ایران را برای طرف آمریکایی بیشتر میکند لذا درحالی که اهرم های فشار برای آمریکا به اتمام رسیده است، معقول به نظر نمیرسد که اسیر جنگ رسانه ای طرف مقابل شود چرا که بازی چماق و هویج بایدن برای مجاب کردن ایران به بازگشت به تعهدات آغازین برجام بدون لغو کامل تحریم ها، عملا پذیرش ادامه تحریم هاست. به نظر می رسد در شرایط موجود موثرترین مسیر در مقطع کنونی برای لغو تحریم ها ادامه سریع فرایند فعلی غنی سازی است و اگرچه رویکرد ایران دست یابی به سلاح هسته ای نیست و بارها نیز به طور رسمی این مسئله اعلام شده است اما ترس طرف های آمریکایی و اروپایی از فرار هسته ای که اکنون مانند شمشیر دموکلس روی سر آن ها قرار گرفته، مهم ترین برگ برنده ایران برای لغو کامل تحریم هاست.
*********************************
روزنامه ایران **
راهی که در 42 سال آمدیم/ابوالحسن نواب
رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب
امــــروز در ســــالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینـــــی(ره)، پرسش این است که انقلاب اسلامی پس از گذشت 42 سال چه دستاوردهایی داشته است؟ آیا انقلاب توانسته است اهداف خود را محقق کند؟ هنگامه پیروزی انقلاب اسلامی ما سه شعار اساسی داشتیم؛ «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.» و یک شعار کلیدی در کنار اینها یعنی «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی». امروز باید خدا را شاکر باشیم که توانستیم به بخش عظیمی از این شعارها دست یابیم. به عنوان مثال شعار «نه شرقی، نه غربی» بهطور کامل محقق شده است. ما امروز هم با شرق ارتباط داریم و هم با بخش عظیمی از غرب. اما به این معنا نیست که ما شرقی یا غربی هستیم، بلکه با عزت و از موضع اقتدار با همه کشورهای جهان، بجز امریکای جهانخوار و رژیم اشغالگر قدس ارتباط داریم و با منطق گفتوگو و تعامل و از جایگاه برابر با این کشورها مذاکره و تبادلنظر میکنیم.
درباره امریکا نیز واقعیت این است که این کشور حاضر نیست روابط عادلانه و عاقلانهای با ما داشته و از موضع دو کشور با جایگاه برابر با ما صحبت کند.
نکته دیگر مردمسالاری دینی است. جمهوری اسلامی در تحقق این شعار صددرصد موفق بوده است، زیرا امروز مردم با رأی خودشان سرنوشت خود را مشخص میکنند. برگزاری نزدیک به
40 انتخابات در 42 سال گذشته مؤید این ادعا است. یکی دیگر از شعارهایی که به طور کامل و چه بسا بالاتر از کامل محقق شده، استقلال است. امروز به صورت فوقالعاده و استثنایی در جهان، مستقل هستیم و هیچ کشوری نمیتواند برای ما تعیین تکلیف کند. این استقلال در بعد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی نیز مصداق دارد. البته این استقلال، نافی این واقعیت نیست که تحریمهای اقتصادی اجازه نداد ما بهطور صددرصد استقلال اقتصادی داشته باشیم. هرچند ما تا آن اندازه استقلال داریم که در تأمین نیازهای خارجی خود، از هر کشور و از هر نقطهای که بخواهیم خرید میکنیم. اما به دلیل تحریمها دست ما در این زمینه کاملاً باز نیست.گذشته از این دستاوردهای انقلاب اسلامی، ما همچنان با چالشهایی روبهرو هستیم. یکی از این چالشها امنیتی شدن بیش از حد لازم کشور است. کشور جمهوری اسلامی ایران نباید تا این حد گرفتار مسائل امنیتی باشد.
جمهوری اسلامی ایران با داشتن یک رهبر مقتدر، در منطقه آشوبزده خاورمیانه که غرب و شرق ما دستخوش بحرانهای امنیتی همچون داعش هستند، در کمال امنیت بسر میبرد. باوجود این ظرفیت و داشتن چنین رهبری توانمندی، لازم نیست کشوری با این اقتدار و آرامش، به این اندازه رنگ و بوی امنیتی داشته باشد. کشورهای غربی به مراتب از کشور ما امنیتیتر هستند، اما نکته اینجاست که آنها حفظ ظاهر میکنند تا جایی که برخی گمان میکنند این کشورها رنگ و بوی امنیتی ندارند. جمهوری اسلامی ایران نیز باید به این مرحله برسد که هیچکس احساس نکند فضای کشور امنیتی است. این امر نافی بیتوجهی به مسأله امنیت نیست. نکته اینجاست که در عین حفظ اقتدار امنیتی کشور، باید از فضای درون کشور امنیتیزدایی شود. به عبارت دیگر، نباید شرایط به گونهای باشد که کسی احساس کند مسائل کشور در ابعاد اقتصادی و سایر مسائل رنگ و بوی امنیتی دارد. چه بسا این نگاه باعث شود در بسیاری از موارد لجبازیهای بیجایی علیه نظام انجام شود.
چالش دوم این واقعیت است که ما در 42 سال گذشته نتوانستیم عدالت اجتماعی و اقتصادی را بهطور کامل در کشور پیاده کنیم. تلاشهای زیادی در این باره شده که بهبود ضریب جینی و افزایش سطح رفاه مردم از آن جمله است، اما کشور ما هنوز با آنچه از آن در زمینه عدالت توقع میرود فاصله زیادی دارد. در این زمینه بیش از آنکه دولتها مقصر باشند، ما مقصر هستیم. به این معنی که ثروتمندان ما و کسانی که توانایی دارند، شاید به قدر لازم از ثروت خود انفاق نمیکنند و به زیردستان خود نمیرسند. بنابراین همه گناه گسترده نشدن عدالت بر گردن دولتها نیست، زیرا دولتها در مقابل عدم تحقق عدالت اجتماعی به این حجت تمسک میکنند که دست ما باز نبود و تحریمها جلوی ما را گرفتند و مانع شدند تا سفره مردم را گشادهتر و دست آنان را بازتر کنیم.
به هر رو، نگاهی به راهی که در این 42 سال آمدهایم، هم نشانه موفقیتها و کامیابیهای ما است و هم نشاندهنده چالشهایی که هنوز پیش روی ما است. مسأله این است که ما با تکیه بر دستاوردهای خود، میتوانیم بیش از گذشته در مسیر حل چالشها گام برداریم. این انتظاری است که از انقلاب اسلامی در دوره بلوغش میرود.
*********************************
روزنامه شرق **
نوع نگرش به فناوری دیجیتال در ایران/اسفندیار جهانگرد*
نقل شده است از سه سنگتراش پرسیدند چه میکنید؟ اولی گفت «سنگ میتراشم تا خرج زن و بچهام را درآورم». دومی در حالی که مشغول چکشزدن بر سنگ بود، گفت «هنرنمایی میکنم. من بهتر از هر سنگتراشی در این شهر سنگ میتراشم» و سومی همچنان که سرش پایین بود و بر سنگ کار میکرد، گفت: «عبادتگاه میسازم» و نگاه آیندهنگرانه و راهبری در سر داشت. سنگتراش اول توقعش از کارش را میدانست و سعی میکرد آن توقع را برآورده کند؛ پس آماده بود وارد یک معامله منصفانه شود: «یک روز کار در برابر یک روز دستمزد». این سنگتراش قطعا راهبر و مدیر نبوده و هرگز هم به این منزلت نخواهد رسید. در نگاه سنگتراش دوم، استادی و مهارت لازم است و در سطح جامعه هم اگر کشوری از عوامل تولیدش توقع انجام کار ماهرانه را نداشته باشد، فاسد میشود. این خطر و ریسک هم همواره هست که عوامل تولید تصور کنند کاری انجام میدهند کارستان، درحالیکه مثلا سنگی را صیقل میدهند یا به عبارتی به کار پیشپاافتاده و حاشیهای در تقسیم کار جهانی مشغول هستند. در اقتصاد باید به مهارت و هنرمندی بها داد، اما هنرمندی و مهارت همیشه باید به نیاز جامعه و دنیا هم پاسخ دهد. با این نقل، به نوع نگاه در زمینه فناوری دیجیتال در اقتصاد میپردازیم. فناوری رو به جلو حرکت میکند. همه باید آماده نسلهای بعدی روند فناوری مانند رمزپولها، اینترنت اشیا، هوش مصنوعی، 5G و 6G، بیومتریک، نسل Z، واقعیت آمیخته و... باشند که ممکن است از مسیرهای پیشبینینشده وارد شوند. دراینباره نوع نگاه و قدرت تطبیق و پذیرش «افراد»، «حاکمیت» و « کسبوکارها» در دنیا با فناوریهای روز در کشورهای مختلف، متفاوت و در موفقیت اقتصادی آنها بسیار حائز اهمیت است. حاکمیت با فراهمکردن شرایط رقابت و تنظیمگری علائم اقتصادی صحیح دراینباره نقش مؤثری در کسب منافع ناشی از تطبیق فناوریهای روز در هر کشور دارد. برای روشنشدن این موضوع، به یک تجربه تاریخی و درسهایی که میتوان از آن گرفت، پرداخته میشود. خطرات نپذیرفتن و سپس نداشتن انعطاف لازم را در زمینه پذیرش فناوریهای دیجیتالی روز میتوان در داستان سیستم مینیتل کشور فرانسه مشاهده کرد. در دهه 80 میلادی، فرانسویها به واسطه وجود شبکه کامپیوتری گسترده مینیتل، در زمینه معاملات آنلاین در جهان پیشتاز بودند. این شبکه از سوی فرانستلکام حمایت و کنترل میشد. پیش از رواج اینترنت، میلیونها مشترک فرانسوی برای بهدستآوردن اطلاعات و انجام معاملات امن آنلاین از سیستم مینیتل استفاده میکردند؛ تا جایی که مینیتل ادعا میکرد 35 میلیون مشترک فرانسوی و 25 هزار فروشنده دارد. یکی از دلایلی که مینیتل توانسته بود این میزان از مشترکان را جذب کند، این بود که کاربران هر بار که از یک سایت تجاری دیدن میکردند، هزینهای به فرانستلکام میپرداختند و بخشی از این هزینه به فروشندگان تعلق میگرفت.
این مدل کسبوکار با چیزی که بعدها در شبکه اینترنت مشاهده شد، متفاوت بود. با وجود این، درمقایسهبا اینترنت، سیستم مینیتل محدود به نظر میرسید و فرانسه در حرکت به سوی استفاده از اینترنت دچار عقبماندگی شد. همانطورکه در دهه 70 میلادی شرکتهایی که در سیستمهای پردازش کلمات سرمایهگذاری کرده بودند، در حرکت به سوی کامپیوترهای شخصی دهه 80 میلادی کُند عمل کردند، فرانسویها نیز در ابتدا در سرمایهگذاری روی تجهیزاتی که میتوانند به اینترنت متصل شوند، کُند عمل کردند. در آن زمان، تنها سه درصد از جمعیت فرانسه از اینترنت استفاده میکرد که بسیار کمتر از میزان 20درصدی استفاده از اینترنت در ایالات متحده آمریکا و 9درصدی استفاده در بریتانیا و آلمان بود. تقریبا 15 درصد از شرکتهای فرانسوی وبسایت داشتند؛ درحالیکه 35 درصد از کسبوکارهای آمریکا وبسایت داشتند. سال 1997 برای فرانسه از این منظر سال مهمی بود و نوع نگاه خود به اینترنت را تغییر داد. در این سال، دولت فرانسه پذیرفت اینترنت نمیتواند ابزاری برای گسترش فرهنگ خاصی در دنیا باشد و راه رسیدن به آینده، نه مبتنیبر مینیتل، بلکه مبتنیبر شبکه اینترنت است. بعد از آن فرانستلکام بهدنبال معرفی ترمینالهای نسل بعدی مینیتل برآمد که علاوهبر مینیتل، به اینترنت نیز دسترسی داشته باشند؛ به عبارتی نگاه سنگتراشی را که عبادتگاه میسازم، نسبت به دو نگاه دیگر ترجیح داد. از بیان این موضوع تاریخی برای پذیرش فناوری، تصمیمگیری و سیاستگذاری کشورمان چه چیزی میتوان آموخت؟ کندی فرانسویها در حرکت به سوی اینترنت دو علت داشت که در بسیاری از شرایط و فناوریهای روز، البته با کمی تفاوت، مشابه برخورد کشور ما با برخی فناوریها و پدیدههای جدید است. نخست، فرانستلکام و فروشندگانش برای حفظ درآمدهای حاصل از مینیتل انگیزه داشتند و به آن قفل شده بودند. این موضوع قابل فهم بود، اما در اینجا بهرهگیری از یک سیستم قدیمی به بهای نتایج نامطلوب آینده تمام میشد. بهرهگیری کامل از یک سیستم گاهی بهترین کاری است که میتوان انجام داد، اما این موضوع را نباید یک قانون فرض کرده و باید حسابشده، با نگاه به آینده و آیندهنگری عمل کرد. دوم، درمقایسهبا مصرفکنندگان در ایالات متحده، حرکت به سوی اینترنت برای مصرفکنندگان فرانسوی مستلزم هزینههای انتقال جمعی گزافی بود؛ دقیقا بهدلیل موفقیت مینیتل، اینترنت از جذابیت کمتری برخوردار بود. نتیجه استراتژیک در اینجا این است که برای تطبیق و پذیرش فناوری در اقتصاد، نیازمند نگاه متعالی و سرشار از آیندهنگری و طراحی یک مسیر مهاجرت بهویژه از طرف حاکمیت است. اگر کشوری نتواند سیستم مبتنیبر فناوری آنالوگ و سنتی خود را با گذشت زمان ارتقا و با فناوریهای روزآمد دیجیتال تطبیق دهد و تنها سازگاری با نسخههای قدیمیتر را در دستور کار قرار دهد یا نگاه فرصتطلبانه به کسب منافع فنارویهای روز نداشته باشد، بنگاهها/ کشورهای دیگر دنیا بهزودی گوی سبقت را در عرصه بینالمللی و رفاه اقتصادی از آن میربایند و این کشور در توزیع درآمد و تقسیم کار بینالمللی همیشه در گروه بازندهها قرار خواهد گرفت. البته پذیرش هر فناوری، منافع و مضار خاص خود را دارد و علم اقتصاد موضوع هزینه و فایده را اینجا بهعنوان راهحل مطرح میکند. انعطافناپذیری بهمعنای نابودی در دنیای امروز و آینده است؛ مگر اینکه شما یک پلتفرم دیجیتالی واقعا بزرگ ایجاد کنید که در صورت دسترسی به مزیت آن نیز بدون ایجاد ارتقا از بین خواهد رفت. مثالهای زیادی در ایران دراینباره از منظر تاریخی و حال وجود دارد که تطابق لازم را با این نوع نگاه در فناوریهای دیجیتال ندارد که غالبا بهدلیل نگاه رانتجویانه و بعضا غیراقتصادی در کشور شکل گرفته و زمینه را برای تحول در اقتصاد فراهم نکرده است. نکته اساسی این است که نسلهای بعدی فناوری را باید پیشبینی کرد و آن را با فراهمکردن بستر قانونی، جزئی از اقتصاد، نگاه و نگرش خود کرد. دراینباره از همه جهات مراقب ریسکها و تهدیدها نیز باید بود و از این واقعیت نهایت استفاده را برد. مایکروسافت باوجود همه آیندهنگری و هوشمندیاش، باید برای مصالحه با پدیده اینترنت عجله میکرد تا تهدیدهایی را که علیه کسبوکار اصلیاش وجود داشتند، از بین ببرد. بنابراین، مایکروسافت در بُعد بنگاهی و برخی کشورها مانند چین، استاد این استراتژی بودهاند و همواره ارتقاها را پیشبینی کرده یا از آنها کپیبرداری کرده و درنهایت آنها را در محصولات خود ترکیب کردهاند. دنیای تحول دیجیتال این پیام را میدهد که نباید اجازه داد موفقیتهای مقطعی و موردی در یک فناوری خاص، اقتصاد را در جای خود ثابت نگه دارد. اقتصاد و تنظیمگران آن باید زمینه را برای یک استراتژی ورود بازیگران تازهوارد فراهم کنند. همه خدمات اقتصادی باید یک مسیر مهاجرتی هموار به مردم و همچنین کسبوکارها ارائه کنند و از فناوری پیشرفته بهرهمند باشند. دراینباره در کنار تحول در نگاه و نگرش مداوم و پایدار، فراهمکردن شرایط رقابت در کنار شمولیت، کارایی، نوآوری و پیشبینی آینده فناوری و بالابردن انعطافپذیری و قدرت پذیرش و تطبیق با فناوریهای نو، از سیاستهای مهم و اصلی کشور باید باشد و از نگاههای تکبعدی و نوع نگاه سنگتراش اول و دوم و فرصتسوزی باید بهشدت پرهیز شود. اگر اصل را بر این بگذاریم که «تغییر» یعنی «تهدید»، هرگز نوآور نخواهیم شد و جایی در تقسیم کار جهانی نخواهیم داشت.
* دانشیار اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
*********************************