اخیرا سعید حجاریان در یادداشتی تحت عنوان "دنیاهای موازی" جامعه و ساخت قدرت را دو دنیای موازی تلقی کرده که هر کدام هنجارها و ارزش های خود را دارند و هر یک از دیگری ناامید هستند. سپس کارویژه اصلاح طلبان را نمایندگی نیروهای محذوف و انعکاس صدای آنها شمرده است.
با توجه به راهبرد کاندیداهای اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری که ذیل راهبرد کلی اصلاح طلبان است، بیان چند نکته در مورد سخنان حجاریان، معتنابه است:
اصلاح طلبان زمانی که به قدرت می رسند یا در قدرت هستند برای نیروهای محذوف (به زعم خودشان) محلی از اعراب قائل نیستند اما هنگامی که به رای آنها نیاز دارند خود را نماینده آنها و بیان کننده و پیگیر مطالبات آنها جا می زنند.
اگرچه طی 25 سال اخیر بر تعداد افرادی (از همان به اصطلاح نیروهای محذوف) که به این موضوع آگاه شده اند افزوده شده اما اصلاح طلبان هنوز هم به دنبال جذب آنها هستند که درصدی از این مورد را باید فرصت دانست با این فرض که ممکن است برخی از همان به اصطلاح نیروهای محذوف به فعالان سیاسی خارج از کشور گرایش پیدا کرده باشند که اگر مجددا به اصلاح طلبان گرایش پیدا کنند، درواقع فرصتی است برای دوری آنها از گرایشات رادیکال و هرجومرجخواهانه خارج از کشور.
اما موضوع به همین جا ختم نمی شود، آنچه اهمیت دارد این است که اصلاح طلبان با گرفتن رای این افراد، ایجاد توقع در میان آنها و بی توجهی به خواسته آنها پس از رسیدن به قدرت (یا حتی عدم توانایی در محقق ساختن خواسته یا شعار آنها) نهایتا آنچه که از جمهوری اسلامی نمایش می دهند "اصلاحناپذیری" است که آسیب آن بسیار بیشتر از فرصتی است که ایجاد کرده اند.
بطور کلی، عدم وجود خیلی از چیزها (چه انتزاعی باشد چه غیرانتزاعی) به خودی خود، مشکلی ایجاد نمی کند زمانی فقدان یک چیز، نارضایتی ایجاد می کند که یا تجربه شده باشد یا انتظار آن ایجاد شده باشد؛ در این صورت ذهن برای رسیدن به آن (یا تکرار آن) بی قراری می کند، که اگر محقق نشود موجبات نارضایتی، ناراحتی، و حتی خشم را فراهم مینماید.
اینکه اصلاح طلبان مرتبا از حجاب اختیاری می گویند یا حضور زنان در ورزشگاه را به اولویت جامعه تبدیل می کنند، یا در مناظرات انتخاباتی از ارسال پیامک به زنان ابراز نگرانی می کنند، یا شجریان و فردوسی پور را به مبارزان سیاسی تبدیل می کنند و... در راستای همین تحلیل و استفاده از هواداران آنها (نیروهای محذوف) با دادن وعده های خلاف است.
این وعده ها؛ یا شدنی اند که طبعا مشکلی برای هواداران ایجاد نمی کند زیرا به خواسته خود رسیده اند، یا نشدنی اند که باعث تجمیع انتظارات محقق نشده می شوند که آسیب های خود را به همراه دارد، بالاخص اینکه با تعمیم این موضوعات به موضوعات کلان مانند برجام، راهبرد سیاست خارجی، راهبرد دفاعی، اقتصاد و... تصمیم گیری های نظام را محل پرسش قرار می دهند زیرا علی الاصول توان رقابت و محاجه با سیاست های نظام در موارد اخیر را ندارند.
آنچه ساخت قدرت و بخشی از جامعه را به زعم جناب حجاریان "دو دنیای موازی" کرده، نه خواسته ها، هنجارها، و ارزش های هر دو، بلکه قرار گرفتن اصلاح طلبان در میان این دو با هدف بهره برداری سیاسی و نیل به صندلی قدرت است.
در این راستا شاید بتوان با بلاموضوع کردن دستاویزهای اصلاح طلبان (ادعای تحقق خواسته های نیروهای به اصطلاح محذوف)، نه تنها این ابزار را از آنها گرفت بلکه آدرس غلط موجود را نیز تغییر داد که طبعا این مورد به بررسی و تبیین راهبرد نیاز دارد.