این نعیمی که خدای متعال در دنیا قرار داده و بساط شیطان بهدنبال ایجاد غفلت از آن است، چیزی جز امام نیست. ما نسبت به امام مسئولیت داریم. ما هر چقدر که در این دنیا امکانات داشته باشیم، اگر امام نداشته باشیم، نعیم نخواهیم داشت. به تعبیر دیگر، اگر خدای متعال همه چیز به ما میداد، ولی امام قرار نمیداد، به ما نعیم نداده بود و رابطه ما با عالم نعمت قطع بود. بقیه امکانات به تنهایی نعمت نیستند و فقط وقتی که با امام باشند، نعمت میشوند. اصلا جهنمیها با همین نعمتهای بدون امام جهنمی میشوند؛ هیزم جهنم همین نعمتهای بدون امام است. اگر این نعمات با امام همراه بشود، به نعمتهای بهشتی تبدیل میشود؛ «أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ الْعَمَى وَ عَلَّمَهُمْ بِنَا مِنَ الْجَهْل»؛ لذا آن نعیمی که ما در مقابل آن مسئول هستیم و باید به آن مشغول باشیم، امام است و شیطان هم، این بساط الهاء را به پا میکند که ما را از امام مشغول کند. البته این هم واضح است که وقتی میگوییم نعیم امام است و از چیز دیگری از ما سؤال نمیشود، معنایش این نیست که بیخیال باشیم و هر کاری که بخواهیم بکنیم و بگوییم از اینها که سؤال نمیکنند. بعضیها دچار همین انحراف شده بودند و میگفتند اگر کسی با امام همراه بشود و امام را قبول کند، دیگر هر کاری که بکند مهم نیست؛ این حرف اشتباه و باطل است و یک نوع انحراف است. معنای نعیم بودن امام این نیست که انسان اگر امام را قبول داشت، دیگر از همه عالم و آدم آزاد است و هیچ مسئولیت دیگری ندارد. خیر؛ اتفاقاً امر بر عکس است. اگر کسی امیرالمؤمنین (ع) را قبول کند، مسئولیت سنگینی بر روی دوشش میآید و آن، این است که تمام امکانات خودش را به حضرت گره بزند و با حضرت همراه بشود. بعضیها خیال میکنند که اگر انسان فقط قلبش را به امام گره بزند، کار تمام است و چیز دیگری نیاز نیست. اینها میگویند من حضرت را در قلبم دوست دارم؛ این حرفها کافی نیست. خدای متعال این همه امکانات به ما داده است؛ در قیامت از ما سؤال میکند که این گوش را به چه کسی پرداخت کردی؟ حضرت فرمود: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ»؛ از ما سؤال میکنند که امکانات خودت را با امام همراه کردی یا نه؟ لذا اینکه بعضیها خیال میکنند دل آدم با امام باشد کافی است، اشتباه است.
در روایتی آمده است، خدای متعال به این خاطر حضرت را «فاطمه» نامید که ایشان طمع دشمنان خدای متعال را قطع کرد. آنها میخواستند جریان حق را از بین ببرند، ولی حضرت نگذاشت. یکی دیگر از علتهایی که خدای متعال حضرت را فاطمه (س) نامید، این بود که «فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ» این فریق را ایشان جدا کرد. اگر اقدام حضرت زهرا (س) در مقابل طرح سقیفه و ابلیس نبود، ما همه بهدنبال شیطان میرفتیم و وارد آتش جهنم میشدیم. حضرت بود که این فریق را جدا کرد و نگذاشت که اینها بهدنبال شیطان حرکت کنند. شیطان بهدنبال جذب خوبان عالم بود، حضرت هم همینطور؛ در این درگیری حضرت موفق بودند؛ نه ابلیس. بههمین دلیل به حضرت کوثر گفتهاند؛ آنها میگفتند نبی مکرم اسلام (ص) ابتر است، یعنی طرحش ادامه پیدا نمیکند؛ ولی حضرت زهرا (س) آمدند و این راه را تا قیامت باز کردند. این همان معنای «کوثر» است.