ابوالفضل صفری
شهادت، مرز میان فنا و بقاست، چراکه پروردگار فرموده است: «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ». مردان خدا، با خون خویش، حیات جاودانه یافته و در دل تاریخ، فانوسهایی فروزاناند که مسیر آزادگان را روشن میکنند. شهید سید حسن نصرالله نهتنها یک رهبر سیاسی و نظامی بلکه اسطورهای از جنس ایمان، استقامت و مبارزه بود که نامش در دفتر مقاومت جاودانه شد. تشییع باشکوه او، نه مراسمی برای سوگواری، بلکه تجدید پیمانی با آرمانهای والای مقاومت و شکستن توهماتی بود که افول جبهه مقاومت را در سر میپروراندند.
حزبالله لبنان، نهتنها یک گروه سیاسی بلکه جریانی ریشهدار در باورها و جانهای شیفتهای است که امنیت، عزت و سربلندی خود را در پرتو مقاومت یافتهاند. تشییع سید حسن نصرالله، تجلی وفاداری مردمانی بود که مقاومت، آنها را احیا کرده و به ایشان فخر و صلابت بخشیده است. این حضور گسترده نشان داد که حزبالله برخلاف تحلیلهای نادرست در داخل و خارج لبنان، همچنان جریانی تعیینکننده است که نفوذ آن نهتنها کاهش نیافته، بلکه ریشههای آن در میان مردم، عمیقتر از همیشه شده است.
دشمنان مقاومت، از سالها پیش در تلاش بودند تا با تبلیغات، تحریمها، فشارهای اقتصادی، جنگ اطلاعاتی و نظامی، حزبالله را تضعیف کرده و جایگاه مردمی آنرا متزلزل سازند. آنها گمان میکردند که با فشارهای داخلی و خارجی، میتوانند این جریان را از پای درآورند. در جریان جنگ اخیر نیز دشمن به صراحت گفت که میخواهد شیعه لبنان را آواره نماید، همانگونه که اهل سنت غزه را آواره کرد. دشمن، مردم جنوب را آواره نمود، خانهها و روستاها و شهرها را ویران کرد، جنایتها مرتکب شد، میخواست حزبالله را در قلبها و اذهان بیدار مردم جنوب لبنان سر ببرد و با از بین بردن پشتوانه مردمی حزبالله، کار مقاومت را یکسره نماید. دشمن میخواست هیچ مأمنی برای حیات حزبالله باقی نگذارد، اما مردم لبنان چه در جنگ و چه در بازگشت به جنوب، غیرت به خرج داده و با عبور از مرکاواهای صهیونیستها، به خانههای ویران شده خود بازگشتند، پرچمهای عزت و مقاومت را دوباره برافراشتند و دیروز نیز پیکر آیتالله شهید را با حضور بیمانند خود تشییع نمودند. حماسه تشییع، نشان داد که خون شهید، نیرویی مضاعف به مقاومت بخشیده و این امر برهمزننده محاسبات دشمن است. دشمنی که از همان لحظه انتشار خبر تشییع نصرالله، تلاش کرد با تفرقهافکنی و ناامنسازی، از شکوه این بدرقه تاریخی بکاهد، اما حضور میلیونی مردم در خیابانهای بیروت، مشابه حماسه تشییع سردار شهید سلیمانی، پیام روشنی داشت: مقاومت زندهتر از همیشه است و شهادت رهبران، نه پایانی بر این مسیر، بلکه نقطه آغازی برای فصلی جدید از مبارزه خواهد بود.
حزبالله همواره نشان داده که آماده ورود به هر مرحلهای از مبارزه است. تشییع باشکوه سید حسن نصرالله، بهنوعی اعلام آمادگی مجدد مقاومت برای مقابله با تهدیدات آینده بود. پیام این حضور گسترده، برای دشمنان، واضح است: هرگونه توطئه علیه حزبالله و لبنان، با پاسخ قاطع و حضور پرقدرت مردم مواجه خواهد شد. این حماسه، نهتنها نمایش قدرت بر مبنای بسیج مردمی، بلکه پشتوانهای برای ارتقای روحیه و قدرت رزم حزبالله نیز بود. حزبالله و مقاومت با اتکای بر حماسه تشییع سید شهید، با انگیزهای مضاعف و مشروعیتی بالاتر وارد صحنه نبردهای آینده خواهند شد. دشمن در خاک لبنان حضور داشته و محور غربی- عبری نیز درصدد تجزیه منطقه به نفع سلطه بیشتر برای رژیم صهیونیستی است. این وضعیت بدان معناست که معرکه آینده، زودتر از تصورات، شکل خواهد گرفت. حزبالله، در تجدید عهد با فرماندهان شهید و با اتکای بر سیل خروشان مردمی، اکنون آمادهتر از همیشه است تا در هر عرصهای، وارد عمل شود.
مراسم تشییع شهید سید حسن نصرالله، تنها یک رویداد داخلی در لبنان نبود، بلکه انعکاسی جهانی داشت. کشورهای منطقه و همه بازیگران فعال در صحنه غرب آسیا، این مراسم را تحت نظر داشتند. این تشییع، پیام روشنی به متحدان و دشمنان مقاومت فرستاد: محور مقاومت همچنان استوار و زنده است و شهادت فرماندهانش، این جریان را منفعل و منحرف نخواهد کرد. برخی از تحلیلگران غربی اذعان دارند که این مراسم نشاندهنده شکست پروژه منزویسازی حزبالله و کاهش نفوذ آن در لبنان است. به عبارتی، این رویداد، نهتنها به یک مسئله داخلی لبنان محدود نشد، بلکه تأثیرات گستردهای در معادلات منطقهای داشت.
تشییع آیتالله شهید سید حسن نصرالله، لحظهای تاریخی بود که بار دیگر نشان داد مقاومت، زنده و پویاست. حزبالله، برخلاف توهمات دشمنان، همچنان در قلوب و اذهان مردم لبنان جای دارد و نفوذش فراتر از محاسبات سطحی بدخواهان است. تشییع سید شهید، نهتنها اعلام پایبندی به آرمانهای مقاومت بود، بلکه آغازگر عصری جدید در مسیر مبارزه و مقاومت بود. این حماسه، یادآوری کرد که خون شهید، خاموشی نمیآورد، بلکه انگیزهای تازه برای ادامه راه است. حزبالله و محور مقاومت، با این روحیه، آماده رویارویی با دشمن شده و عهد خود را با سید شهید به سرانجام خواهد رساند. انشاءالله.
خون نصرا...، نابود کننده صهیونیسم خواهد بود
حجتالاسلام و المسلمین احمد مروی
شهید سیدحسن نصرا...، نماد مقاومت، ایثار و وفاداری به آرمانهای الهی، نه تنها یک رهبر سیاسی و نظامی، بلکه اسوهای معنوی و الگویی بیبدیل برای تمامی آزادگان جهان بود. اوکه به عنایات ائمه معصومین (ع) باورمند بود، در تمام لحظات زندگیاش، سایه الطاف الهی و حمایت اهل بیت (ع) را بر سر خود احساس میکرد.
این باور عمیق، او را به چراغی فراروی امت اسلامی تبدیل کرد که حتی شهادت او نیز نتواند نور این چراغ را خاموش کند. هدف رژیم صهیونیستی از آغاز حملات به لبنان، فقط ضربه زدن به حزبا...، که نابودی کامل جریان مقاومت بود. صهیونیستها گمان میکردند با شهادت رهبران حزبا... مانند شهید نصرا... میتوانند انسجام و روح مقاومت رادر هم بشکنند، اما درک نکرده بودند که خون شهیدان، نه تنها مقاومت را ضعیف نمیکند، بلکه آن را قویتر و مصممتر میسازد. خون پاک شهید نصرا...، به اذن الهی، بذر صدها مجاهد و نصرا... جدیدرا درسرزمینهای اسلامی خواهدپراکند. سیدحسن نصرا...، پرورشیافته مکتب امام خمینی (ره) و سربازی وفادار در برابر رهبر معظم انقلاب اسلامی بود. او درتمام مراحل مبارزهاش، خود را سربازی کوچک در برابر ولی فقیه در راستای خدمت به آرمانهای بزرگ اسلام و بشریت میدانست. این وفاداری و اخلاص، او را به نمادی بیبدیل در جبهه مقاومت تبدیل کرد. اونه فقط رهبری سیاسی و نظامی، بلکه الگویی از ایثار، آزادگی و جوانمردی بود که مرزهای جغرافیایی و تفکری را درنوردید. شهادت سید مقاومت، فخرجهان اسلام وخادم الرضا (ع)، به دست اشقیالاشقیاء، نه فقط مظلومیت مجاهدان راه خدا را آشکارتر کرد، بلکه حقانیت راه آنها را نیز به جهانیان ثابت کرد. اوکه سالها غبطه پرکشیدن هریک ازمجاهدان راه خدا را میخورد، خود نیز به دست خبیثترین موجودات عالم، صهیونیستهای کودککش و جنایتکار، به آرزوی دیرینهاش رسید. اما شهادت او پایان راه نیست، بلکه آغازگر فصل جدیدی ازمقاومت و پیروزی است. جنایت رژیم صهیونیستی در به شهادت رساندن سیدحسن نصرا...، فقط یک جنایت علیه فرد یا گروه نیست، بلکه جنایتی علیه بشریت است. صهیونیستها در سالهای اخیر، بارها ثابت کردهاندهیچ حد و مرزی درجنایت نمیشناسند. آنها با حمایت قدرتهای جهانی و سکوت مرگبار مجامع بینالمللی، هر روز بر حجم جنایتهای خود میافزایند. اما تاریخ به آنها ثابت خواهد کرد که خون شهیدان، پایههای ظلم و ستم را سست میکند و هم زوال این رژیم جنایتکار را تسریع خواهد کرد. امروز، وظیفه امت اسلامی است که با وحدت و همدلی، صهیونیسم جنایتکار را مهار کند. سکوت دربرابر این جنایتکاران، خیانت به آرمانهای شهداوخون پاک آنهاست. راه شهید نصرا...، راه مقاومت و ایستادگی دربرابر ظلم است و این راه، پررهرو و پربرکت خواهد ماند. شهید سیدحسن نصرا...، تنها به حزبا... یا لبنان متعلق نبود، بلکه متعلق به تمامی آزادگان جهان است. او الگویی است که نشان داد با ایمان به خدا و اتکال به اهل بیت (ع)، میتوان در برابر ظلم ایستاد و پیروز شد. خون او، چراغ راهی است که تا تحقق عدالت و آزادی، روشن خواهد ماند.
هوشمند سفیدی
دکتر”مسعود پزشکیان” روز پنجشنبه دوم اسفندماه در جریان بازدید استانی و در رویدادی که با مدیران غرب استان تهران داشت ، با انتقاد از ناترازی های گسترده و متنوع ، برخورد و مواجعه موفق با ناترازیها را در گرو باور به تغییر و انجام آن دانست و بر این نکته تاکید کرد که او “جعبه جادویی” ندارد و این مدیران هستند که باید خودشان اراده رفع ناترازی ها را داشته باشند و در این راستا ، اهتمام ورزند.
گرچه گزاره آقای پزشکیان مبنی بر اینکه “من جعبه جادویی ندارم” در جای خود صحیح است ؛ می توان گفت که این گزاره هم که “پزشکیان جعبه جادویی ندارد” هم به واقع صحیح است ! نکته دراینجاست که پزشکیان و ریاست جمهوری او ، وضعیتی دارد که به واقع او را به مجموعه ای از ویژگی ها و ابزارهایی مجهز کرده است که می توان آن را “جعبه جادویی” نام برد.
اما ، این جعبه شامل چه ابزارها و داشته هایی است که صفت “جادویی” را برای آن موجه می سازد.
مهمترین داشته این جعبه ، “وفاق” است ؛ یعنی رویکردی مبتنی بر دست برداشتن از اختلافات و تأکید بر اشتراکات و تمرکز بر اجماع و توافق عمومی که تاکنون هم مورد اقبال صاحبنظران قرار گرفته است.
دومین ابزار مهم این جعبه جادویی ، “صداقت” و راستگویی است . اینکه پزشکیان مدام می گوید من دروغ نمی گویم و این را در عمل هم نشان می دهد ، یکی از داشته های ارزشمند اوست که می تواند جعبه جادویی او را به یک ابزار مهم دیگر تجهیز کند. “سرمایه اجتماعی” را باید سومین ابزار این جعبه جادویی دانست.”سرمایه اجتماعی” امروزه بی تردید اهمیتی فراتر از سرمایه انسانی ، سرمایه فیزیکی و مادی دارد ، هم اعتماد آفرین است و هم می تواند به همکاری منجر شود . دکتر پزشکیان هم به لحاظ صداقت ، دانش ، پاکدستی و هم به لحاظ شریک کردن نیروهای سایر گرایش های سیاسی ، تلاش دارد علاوه بر جلب حمایت رای دهندگان به خود ، حمایت نسبی رای دهندگان به سایر رقبا و نیز افرادی را که در انتخابات ۱۵ تیرپای صندوق رای نیامدند ، به دست آورد و دایره ذی نفعان خود را گسترش دهد.
“عقلانیت” چهارمین ابزار جعبه جادویی پزشکیان است ؛ تصمیم گیری عقلانی بر اساس منافع ملی و ترجیح تصمیمات عقلانی بر تصمیمات هیجانی ، جناحی و زودبازده ، یکی دیگر از ابزارهای دولت وفاق است که با تجمیع عقلانیت با تجربه ، در مجموعه سیاستگذاران دولت در حال انجام است این ویژگی ، میتواند در آینده ، اصلاح و تکمیل هم بشود.
پنجمین ابزار جعبه جادویی پزشکیان ، “شجاعت” است ؛ ابزاری که به امکان می دهد علی رغم استراتژی و راهبرد “دعوا نکنیم” ، توانایی او را در دعوا برای تأمین انتظارات ملت به منصه ظهور برساند ؛ در واقع در جایی که لازم و در راستای منافع ملی باشد پزشکیان اهل دعوا هم است.
مواجهه شجاعانه او در تعامل (تبادل پیام) غیر مستقیم با ترامپ ، در این زمینه ، نشانه خوبی است. او ضمن تأئید بر مذاکره مستقیم با امریکا ، انجام آن را در یک مذاکره برابر ، همسنگ و دموکراتیک دنبال می کند و از مذاکره در فضای تهدید و ارعاب ، پرهیز می کند و تسلیم را بر نمی تابد . او هیچوقت در بیان مواضع خود ترسی به دل راه نمی دهد و نخواهد داد. بی تردید ، این شجاعت ، نتیجه حمایت بخش عمده ای از ملت از او و مواضع او در مبارزات انتخاباتی است. به نظرم ، همین ابزار ها ، می تواند جعبه او را “جادویی” نشان دهد ، گر چه ابزارهای مهم دیگری را نیز دارد : تکیه بر دیپلماسی ، تعامل با رهبری ، تأکید بر تخصص و … ، از دیگر ابزارهای اوست. بر این اساس ، آنچه توفیق رئیس جمهور را تضمین می کند ، استفاده بهینه از این جعبه جادویی است که در صورت تجهیز به قدرت تبیین علمی و ارتقای سطح مدارای مردم ، علی رغم گرفتاری های بسیار ، توفیق آن را در آینده نزدیک و البته به مرور نشان خواهد داد.
استراتژی نظامی پیشگیرانه چین در حوزه پاسیفیک در یک دیپلماسی خزنده تنیده شده و این «پارادایم هراسناک» امنیت جهانی را تهدید میکند. این تهدید اصلیترین عامل بهبود محدود مناسبات دیپلماتیک آمریکا و روسیه است. همزمانی جنگ اوکراین با گرایش دولت جدید آمریکا برای بهبود روابط با روسیه، دیپلماتهای اروپایی را نگران افزایش تهدیدات نظامی-ارضی روسیه کرده است. روسیه همواره مخالف پیشروی ناتو به شرق اروپا بوده و تمهیدات اولیه توافقات اخیر آمریکا و روسیه، مخالفت با عضویت اوکراین در ناتو است. در چنین شرایطی انگارههای سیاسی دیپلماسی اروپا نگران تهدیدات ارضی روسیه است. گویا در اینجا تهدیدات امنیتی چین وجود ندارد.
دیپلماسی خزنده چین بخش وسیعی از اقتصاد جهان را در بند کشیده و در حوزه بااهمیت پاسیفیک اهداف برتریجویانه این کشور در سایهروشن گستره روابط بینالمللی به بار نشسته است. حوزه پاسیفیک نقطه تعادل استراتژیک قدرتهای بزرگ است. برهمخوردن موازنه قوا به مفهوم تغییر گرانیگاه سیاسی-نظامی در این اقیانوسی بوده که میتواند ناآرام هم باشد. به گزارش اندیشکده هادسون «پناهگاههای مستحکم هواپیماهای چین در حوزه پاسیفیک به بیش از سه هزار واحد افزایش یافته است. این در حالی است که آمریکا اوایل دهه 2010 تنها دو پناهگاه احداث کرده است. براساس این گزارش اختلاف مزبور باعث میشود پایگاههای هوایی آمریکا بهشدت مورد حملات دقیق موشکی قرار گیرند.
چین با مستحکمسازی زیرساختهای خود در حوزه پاسیفیک انجام عملیات هوایی مداوم حتی در شرایط تحت حمله بودن را فراهم کرده که مزیت استراتژیک به شمار میرود. فرودگاههای نظامی آمریکا در حوزه اقیانوس آرام در برابر حملات پیشگیرانه چین بهشدت آسیبپذیرند». استراتژیستهای آمریکایی به این باور رسیدهاند که اتکا به رویکردهای جنگ سرد در مناطق حساس همانند حوزه پاسیفیک کارساز نیست. سویه نوین روابط بینالمللی چالشی در برابر سیاست یکجانبهگرایانه چین و تهدیدات امنیتی ناشی از آن است. نزدیکترین نشانه این گرایش و رویکرد در روابط بینالمللی چرخش در روابط آمریکا و روسیه است. این گرایش نگرانی دیپلماتیک اروپاییها را به دنبال داشته است. این نگرانیها بیشتر درباره تهدیدات روسیه در برابر اروپا بهویژه در حوزه دریای بالتیک است. اما چالش امنیتی بزرگ در حوزه پاسیفیک در حال شکلگیری است. اروپا همواره درباره مسائل حوزه اقیانوس آرام توجه کمتری داشته است. خیزآبهای بحرانهای امنیتی حوزه پاسیفیک و برهمخوردن موازنه قوای ژرف در این حوزه روابط فراآتلانتیکی و همه سیاره را درخواهد نوردید. اروپا تهدیدات امنیتی فراقارهای دوردستها را باید جدی بگیرد.
حامد رحیم پور
زهرا محسنیفر
غبار غم، از سر و روی مدینه میبارید. رحلت رحمهللعالمین در باور قاطبه مسلمانان نمیگنجید. آن که تار عنکبوتی و آشیانه کبوتری جانپناهش شده بود، چگونه در پناه خدا جان داده بود؟! وقتی عیسی روحالله، زنده و پاینده تا کنگره آسمان چهارم عروج کرده، چگونه خواجه معراج، محمد حبیبالله(ص) بدرود حیات گفته؟! پیامبر مزمل، رخت کالبد را از قامت روح درآورده و جسم بیجانش در پیشگاه همگان بود اما مکتبنشناسان، اسلام را به حیات پیامبر وابسته میدیدند، نه به صراط او. کوتهنظران را کجا این بصیرت بود که از شخص محمد(ص) به شخصیت طریقت برسند؟! چه میفهمیدند شناسنامه اسلام منقضی نمیشود؟!
فرشته وحی 20 سال پیش از فرشته مرگ این روزها را دیده و نشانهگذاری کرده بود. حافظه تاریخی بیش از محفوظات قرآنی به کار مسلمین میآمد اما انگار شیطان گرد نسیان بر حوادث دوران پاشیده بود و جز مؤمنان، کسی آن روز را به خاطر نمیآورد. همان روز که صدای چکاچاک شمشیرها با ناله زخمیها درآمیخته و در دامنه اُحد میپیچید و چیزی نمانده بود به غفلت مسلمین، تومار اسلام در هم پیچیده شود. دندان و لب پیامبر(ص) شکست و شکافت و کمر لشکر مدینه از هم گسست. شایعه قتل رهبر امت، تیر خلاصی بود که از حلقوم جنود شیطان بیرون آمد و بر قلب سستعنصران نشست. پایان محمد(ص)، پایان اسلام نبود اما ابوسفیانها چون سراب به آن دل بستند و مسلماننماها از هول آن گریختند. کلام وحی، چون شلاق بر تن تنگهگریزان نشست: «و محمد(ص) جز فرستادهاى نیست كه پيش از او [هم] پيامبرانى [آمده و] رفتهاند.
آيا اگر او بميرد يا كشته شود، از عقيده خود برمىگرديد؟» شایعه جعلی شهادت و خبر قطعی رحلت به فاصله 2 دهه در مدینه پیچید اما برخی در آزمون انکار اولی و باور دومی مردود شدند. اگر یادواره آیات اُحد نبود، عدهای خلود نبی را در دنیا، لازمه خاتمیت رسالت و امتداد شریعت میدانستند. وقتی به جبر آیات و مشاهده بینات بر وفات پیمبر اتفاق نظر شد، اختلاف نظرها تازه شروع شد. دیدگان پرتردید امت ذوقبلتین، در تشخیص سره و ناسره دودو میزد و دلهای هرزهگرد در تمییز حق و باطل، دَوَران میکرد. سوره توحید، در پس «تبت یدا» آمده بود تا بولهبها و حمالهالحطبها جای خود را به ابنابیطالبها و خیرالنساها بدهند اما موریانه تفرقه، شروع به جویدن حبلالله کرد و مسلمانان را دوباره به لبه گودال آتش کشاند. هر چه بود، جهان چرخید و قرنها گذشت و دفتر روزگار ورق خورد تا اسلام به عصر مقاومت رسید. سیدی از سلاله نبوی، از دل تاریخ سر برآورد تا در میانه جنگ حق و باطل، پرچم مقاومت را بلند کند و نهضت خمینی(ره) و شعاع ولایت خامنهای را امتداد دهد. سیدالمقاومه، وارث ملاحت مصطفوی و بلاغت علوی و درایت حسنی و شجاعت حسینی بود. کوهی بود که به برکت تفکر مقاومت، هیچگاه پشت باریکه غزه را خالی نکرد، تا در شمار تنگهگریزان نباشد. سیدحسن، سنگری بود که با بمب سنگرشکن به مصافش آمدند. امروز عزت و اقتدار از سر و روی لبنان میبارد. آمیزهای از شور و حرکت و بهت و ماتم در خیابانهای بیروت دیده میشود. شهادت نصرالله، در باور قاطبه مردم نمیگنجد. آن که هیمنه و هیبت صهیون را چون تار عنکبوتی سست و بیبنیاد کرد، چگونه ممکن بود در جانپناهی عمیق جان دهد؟! شهادت، تقدیر حتمی او بود اما سنگینی سوگ، گاهی بدیهیات را از دایره باورپذیری خارج میکند. کودککشان، حزبالله را به حیات نصرالله وابسته میدیدند، نه به صراط او، غافل از آنکه بصیرت امت از شخص سیدحسن به شخصیت مقاومت رسیده است. کودکانی که در خرابههای غزه قرآن میخوانند، محفوظات آیات الهی را ضمیمه حافظه تاریخی میکنند. تشییع میلیونی نصرالله نشان میدهد شیطان بزرگ را یارای آن نیست گرد نسیان بر حادثه بزرگ دوران بپاشد. مظلومان عالم هرگز آن روز تاریخی را از خاطر نمیبرند. نصرالله، شناسنامه لبنان است و سرزمین مقاومت از او شخصیت گرفته. محبوبیتش مرزهای قومیت و مذهب و ملیت را درنوردیده و سیدالمقاومه بر تارک تاریخ لبنان نشسته. امضای شرافتش پای عهدنامه شهادتش میدرخشد. قهرمان ملی مردمان نجیب خطه عالمان بزرگ جبل عامل است. بگذار بوقهای شایعه از حلقوم رسانههای شیطان بیرون بیاید، تنها احمقها پایان نصرالله را پایان حزبالله میدانند و این حماقت تاریخی اهل باطل است که سران اهل حق را حذف فیزیکی میکند. خیابانهای بیروت شاهدند که سنگ، آیینه را هزار آیینه کرده و ققنوس از خاکستر خویش تکثیر شده. مرد و زن، کوچک و بزرگ و مسلمان و مسیحی به لبه گودال شهادت میروند تا به عروهالوثقای مقاومت چنگ بزنند. دیدگان مصمم امت، به قبله اول دوخته شده و اتفاق نظرها بر مسأله فلسطین تازه شروع شده. بلی! این بلوغ نهضت رسولالله(ص) است که پیروان آخرالزمانی مکتب اسلام رقم زدهاند. استیلا، از آنِ حزبالله است و نصرالله، همین نزدیکیهاست...