صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۱  ، 
کد خبر : ۱۳۷۲۰۷

امام خمینی و انقلاب اسلامی در آینه اندیشه جهان(1)

یکی از محورهای مهم و اصلی که از مجموعه سخنان و اظهارنظرها و خاطرات افراد غیر ایرانی پیرامون امام می‏توان بیان کرد، الهام‏گیری از سخنان و رهنمودهای ایشان در مبارزه با استکبار جهانی و بیداری امت جهانی است.

بصیرت:تاکنون نویسندگان و اندیشمندان بزرگ داخلی پیرامون شخصیت امام و نقش کارآمد و خارق‏العاده و رهبری الهی و پیامبرگونه آن بزرگوار داد سخن داده‏اند و هر کدام به تناسب توان و مایه شور و شوق و معرفتی که داشته‏اند در تحلیل انقلاب اسلامی و نقش بی‏نظیر امام در شکل‏گیری، تکوین، حیات و تداوم انقلاب مطالبی را به گونه شفاهی یا کتبی ضبط و ثبت کرده‏اند، اما نباید پنداشت که سخن آنها سخن آخر است و با وجود انبوهی از مصاحبه، خاطره، و تحلیل تصور کرد که به پایان راه رسیده‏ایم.
عظمت و گستردگی و تنوع ابعاد امام و اثرات و برکات انقلاب بحدی است که هرچه بیشتر بیندیشیم و قلم بزنیم به ضعف و کم‏کاری خود بیشتر پی‏می‏بریم. امروز هم برای تبیین بسیاری از مسائل و جریانها و روشن شدن مرز حق و باطل و صحت و سقم حرکتها و مواضع، دقیقترین و صحیحترین معیار و فرقان، همان سخنان و رهنمودها و سیره و سنت مبارک حضرت امام است و بس. در همین راستاست که ماندگارترین و محبوبترین و موجه‏ترین افراد و جریانها آنانند که مواضع و سمت و سویی نزدیک به امام و خط و مشی و مرام او دارند. البته در صورت تغییر زاویه دید و خود را در جایگاه دیگران قرار دادن چه بسا که برخی تلقی‏ها و تعریف‏ها و شناخت‏ها از انقلاب و امام متفاوت باشد و آنان که در طی طریق، دچار اعوجاج و لغزش می‏شوند هم از این نقطه و تغییر زاویه یا برداشت غلط و کج اندیشانه و استنباط و تفسیر به رای از خط و کلام و مرام امام است. با ذکر این مقدمه وارد بحث و مدخل اصلی مورد نظر می‏شویم که همانا "امام و انقلاب اسلامی در آیینه اندیشه جهان " است.
خارجی‏ها را باید به دو گروه کلی و اصلی تقسیم کرد. گروهی که از هر جهت مخالف انقلاب اسلامی و امام، اسلام و ارزشهای مکتبی اسلام، تفکر و اندیشه اسلامی‏اند، این جماعت‏یا گروه یا فرقه را تحت هر شرایط و موضع نمی‏توان به سمت و سوی بهبودی و اصلاح هدایت کرد و باید پذیرفت که واقعیت هم دارند و متاسفانه اندک و ضعیف هم نیستند انتظار کوچکترین تعریف، تحسین، تمجید و تاکید از انقلاب اسلامی و امام راحل هم از این جریان و تفکر، امری بیهوده و انتظاری واهی می‏نماید. اما در برابر این گروه و جریان و در مواقعی در نقطه مقابل آنها، باید از جریانی نام برد که دقیقا و واقعا عاشق امام و مرید آن ابر مردند. امام را عصاره و نماد همه خوبی‏ها، بزرگی‏ها، آزادگی‏ها، ارزشها و تجلی ایمان و اخلاص و اسلام و هدایت امت اسلام می‏دانند و تمام آمال و آرزوهای معنوی خویش را در آن وجود مبارک و وارسته و الهی می‏جویند. یکی از تفاوتهای اساسی در مقایسه و تطبیق جریانها و جناحهای داخلی با خارجی در این است که هسته مرکزی نیروهای داخلی از دیرباز در صف مریدان، عاشقان، و مقلدان امام بوده‏اند و قبل از آنکه امام برایشان بعنوان رهبر انقلاب مطرح باشند بعنوان مرجع دینی و فقیه سترگ و نستوهی مطرح بوده‏اند. اما در جهان خارج، گروه خاصی که پس از تبعید امام و در شرایط سخت و دشوار امنیتی ایران و حصار و محدودیت‏سازمانها و نیروهای امنیتی عراق، باز گرد شمع وجود امام جمع می‏شدند و به هر طریق از برکت وجودی آن حضرت بهره‏مند می‏شدند. غیر از این طیف که بیشتر از صنف روحانی و دانشگاهی، بعنوان پاسداران اندیشه‏های ناب امام در داخل و خارج بودند، در اذهان متفکران و اندیشمندان و حتی عالمان سایر کشورها با امام خمینی قبل از تبعید چندان آشنا نبودند و این خود از نکات بسیار مهم در تحلیل رابطه امت و امام در انقلاب اسلامی است. وقتی امام چراغ نهضت را در 15 خرداد 1341 روشن کرد، از قشر عظیم جوانان انقلابی خبری نبود. وقتی اراده الهی و لطف و مهرش نسبت‏به کسی تعلق خاص می‏گیرد، از دل این امت، در روزگار ضعف و فترت دین و مذهب و در قرن کنار زدن و در حاشیه نشاندن ارزشهای دینی، مسیحا نفسی را شناسایی، رشد، حمایت و بالنده و سرآمد می‏کند که گویا از فیض روح‏القدس در آن نفخه‏ای دمیده‏اند و اگر اندکی تاریخ تکوین و پیروزی انقلاب را با تامل و درنگ باز بخوانیم بخوبی درمی‏یابیم که بواقع وجود سلامت و هدایت امام را باید بهره‏مند از پشتوانه معنوی الهی و عنایت‏خاص خدا دانست، زیرا کافی بود آن روزها که امام تنها و یک تنها پنجه در پنجه استکبار و عوامل تا بن دندان مسلح آن درافکند، تنها بماند و خدا مهر و محبت آن مرد را در دل امت نیفکند، در آن صورت چون جرقه‏ای در دل ظلمت‏خاموش می‏شد، کما اینکه گهگاهی در طول تاریخ از این موارد می‏توان سراغ گرفت که خوش درخشیدند ولی صد افسوس که دولت مستاجل بودند. آنک مردی در برهه‏ای از تاریخ جهان و ایران و اسلام قد برافراشته بود که نه چشم به شرق داشت و نه امید به غرب، حتی در نقطه مقابل آن دو ابر قدرت ایستاده بود، مردی که با غرب همانگونه در ستیز و تضاد بود که با شرق. از آنجا که در بدو امر افکار و اصول و اهداف آن بزرگمرد آنهم در لباس روحانی، معمولا در سطح جهان چندان مطرح نبود، تا مدتها برای ابرقدرتها قابل هضم نبود که بسادگی بپذیرند، ممکن است در شرایط حاکمیت کاملا دوقطبی جهان، فردی خلاف آمد انتظار و توقع دو ابرقدرت حرکت کند و موضع بگیرد. چون اکثر نهضت‏ها و انقلاب‏ها در سده اخیر و در کشورهای مختلف جهان یا با حمایت و برنامه‏ریزی یکی از ابرقدرت بوده است و یا در هایت‏به یکی از دو قطب بزرگ جهان تکیه کرده، وابسته شده و چراغ سبز نشان داده‏اند یا سرانجام خود پس از چند سال به کشوری استعمارگر اما در درجات پایین‏تر تبدیل شده‏اند و یا در طیف و جهت‏یکی از دو ابرقدرت قرار گرفته‏اند، به همین جهت و عادت تاریخی حتی برای سیاستمداران کهنه‏کار جهان هم، براحتی جا نمی‏افتد که ممکن است فردی روحانی، رهبری و هدایت انقلابی را با آن عظمت‏بعهده بگیرد. نهضتی از دل کشوری قد بکشد که کاملا زیر سلطه و وابسته به آمریکاست. و خواست و سرلوحه انقلابشان اعتراض به سیطره، حضور و دخالت آمریکا در کشورشان و حتی در منطقه باشد. مردی که با ایستادگی و شکست‏ناپذیری‏اش به مردم جهان، به مردم تحت‏ستم دنیا، درس مبارزه با آمریکا و شعار مرگ بر آمریکا را یاد دهد، در عین حال که به شرق آن روز توجهی نداشت. آنهم در کشوری که در همسایگی شوروی بود. اگرچه برای اندیشمندان و مردان سیاسی هر دو ابرقدرت بسیار سنگین و غیرقابل باور بود، اما هر روز که از استمرار و تداوم نهضت و نظام اسلامی ایران می‏گذشت و به مناسبتهایی مواضع و خط و اندیشه‏های امام شفاف و تبیین و روشنتر می‏شد بیشتر در باور آمریکا جا می‏افتاد که بالاخره این واقعیت (انقلاب اسلامی) را نمی‏شود نادیده گرفت و با محدودیتهای خبری و تبلیغاتی آن را انکار کرد. پس از گذر از مرحله اعلام و برپایی نظام جمهوری اسلامی باید پذیرفت که در جغرافیای سیاسی جهان و در قاموس ادبیات سیاسی انقلابهای قرن حاضر ؟ ثبت‏شده و جا باز کرده و وارد شده است. با وجود تمام توطئه‏ها، مخالفت‏ها، تبلیغات سؤ و کذب، حملات مستقیم و غیرمستقیم، طراحی کودتا، تحریم اقتصادی، انزوای سیاسی، آشوبهای داخلی طرح تفکر و نقشه شوم تجزیه‏طلبی، بسیج و سازماندهی نیروهای ورشکسته از انقلاب اسلامی و ستون پنجم داخلی و... برای مخدوش کردن چهره تابناک امام و انقلاب حتی از ترور شخصیت‏ها و زدن شاخ و برگهای آن درخت گشن و تنومند و طوبای سر به فلک کشیده نیز دریغ نمی‏ورزیدند. اما آن مرد چونان کوهی استوار پابرجا ایستاده بود، مردی که در سخنان او همیشه طرحی نو برای اداره جهان نمود پیدا می‏کرد، حتی بیگانگان از مواضعی که در قبال آنها و سیاستهای به اصطلاح حسابشده آنها می‏گرفت همیشه عاجز و عقب بودند. مردی که تنها به یک اشاره و کنایه انقلاب سنگ و انتفاضه را در فلسطین راه انداخت، مردی که با وجود تمام حمایتهای استکبار جهانی از اسرائیل، توانست مسلمانان جهان را در یک روز خاص موسوم به روز قدس با شعار مرگ بر اسرائیل بسیج کند. مردی که در دوران دفاع مقدس با اشارتی کوتاه قادر بود بیش از یکصد هزار جان بر کف را برای حضور در میدانهای شهادت و برای دفاع از کیان کشور اسلامی ایران بسیج کند.
مردی که در مراسم بازگشت پس از سالهای سیاه تبعید، بیش از چند میلیون شیدا و شوریده، آمدنش را با گل و اسفند استقبال کردند و در رفتنش از این جهان خاکی میلیونها انسان را در سراسر عالم مشکی‏نشین فراق و هجران خود ساخت. مردی که با یک فتوا و به پشتوانه ایمانی خلل ناپذیر، فقط برای رضای خدا و در جهت اجرای احکام الهی، تمام محاسبات و معادلات و روابط سیاسی اقتصادی را با کشورهای حامی سلمان رشدی ملحد و مرتد بهم زد. یک تنه با تمام کفر درافتاد اما از دفاع از حکم شرعی و پاسداری و صیانت از دین خدا سر سوزنی عقب‏نشینی نکرد. مردی مردستان که معتقدم باز هم ابعادی از آن وجود نازنین ناشناخته مانده است و باید او را دوباره کشف کرد، بازشناخت. اظهارنظرهای اندیشمندان، متفکران، سیاستمداران، دولتمردان سایر کشورها پیرامون شخصیت امام حتی اگر اندکی به مصلحت‏سیاسی آمیخته باشد باز هم بسیار مهم، تامل برانگیز و اعجاب‏آور است.
یکی از محورهای مهم و اصلی که از مجموعه سخنان و اظهارنظرها و خاطرات افراد غیر ایرانی پیرامون امام می‏توان بیان کرد، الهام‏گیری از سخنان و رهنمودهای ایشان در مبارزه با استکبار جهانی و بیداری امت جهانی است. وقتی در مالزی که قبل از انقلاب شاید در ذهن و زبان ملت ما جایگاهی نداشت، پیروزی انقلاب اسلامی را جشن می‏گیرند، در تفسیر و فلسفه برگزاری جشن برای انقلاب ما می‏گویند: "پیروزی انقلاب اسلامی که ما امروز جشن می‏گیریم، در واقع پیروزی تمام مستضعفین دنیاست ". باید پذیرفت این توجه به انقلاب و شور و شعف در وجود آنان نسبت‏به انقلاب اسلامی ایران از جانب خداوند با عنایات حضرت حق سبحانه و تعالی صورت گرفته است.
ذیل عنوان الهام‏گیری از افکار و اندیشه‏های امام و انقلاب بهتر است‏به قسمتی از بیانیه هیات جنبش مونتونرو آرژانتین که بواقع در آنسوی عالم است‏بیندیشیم. از همین چند سطر درسهایی می‏توان گرفت که اتفاقا از شناخت دقیق اهداف انقلاب اسلامی از جانب رهبران و متفکران آن جنبش خبر می‏دهد:
1 - انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری امام خمینی ضربه محکمی به امپریالیسم این قرن وارد کرده است.
2 - انقلاب اسلامی ایران گویای حرکت توده‏های محروم علیه امپریالیسم، ظلم، استثمار، حکومت‏شاه ظالم بوده است.
3 - شاه دست‏نشانده امپریالیسم و ارتجاع منطقه بوده است.
4 - انقلاب اسلامی ایران و وجود روح قهرمانانه و آرمانخواهی ملت ایران و رهبری ضدامپریالیستی امام خمینی می‏تواند برای مبارزه ملتهای دیگر نمونه و سرمشق روشن و درخشانی باشد.
اینک قسمتی از متن بیانیه مذکور:
"انقلاب ایران تحت رهبری امام خمینی ضربه محکمی به امپریالیسم این قرن وارد ساخته و نمایانگر قیام توده‏های محروم در دنیا علیه امپریالیسم، ظلم، استثمار، حکومت ظالم شاه، دست‏نشانده امپریالیسم و ارتجاع، توسط روح قهرمانانه مبارزه ملت ایران شکست داده شد و به صورت نمونه درخشانی برای ملتهای مبارز دیگر درآمد ". (1)
با وجود همه کینه‏ورزی‏های پنهان پاکستان علیه ایران و انقلاب اسلامی که توسط برخی از جناحها و دولتمردان سیاسی آن صورت گرفته و در این سالها اندک اندک برخی از آن شعبده‏بازیهایشان در اصول و سیاست‏خارجی رخ می‏نماید؛ در بسیاری موارد از جانب اندیشمندان و شخصیت‏های سیاسی - حکومتی آن کشور به توصیفها و تعریفهایی از انقلاب اسلامی و بخصوص نقش سرآمد امام خمینی برمی‏خوریم که نظرهایی عمیق و از سر شناخت است و در مواردی هم از چاشنی لطافت‏برخوردار. از جمله بعنوان نمونه روی قسمتهایی از سخنان نواب محمداکبر خان وزیر عالی و ریاست وقت‏بلوچستان پاکستان اندکی تامل کنیم:"در عظمت و قدرت و شخصیت‏حضرت امام و انقلاب اسلامی همین بس که بزرگترین قدرتهای عالم و هزاران سلاح پیچیده و مرگبار آنان همچون ریسمانی در دست معظم‏له چنان درهم پیچیده شدند که هنوز پس از ده سال از انقلاب گره از کار آنان باز نشده است. " (2)اندیشمندان و متفکرانی که جریانها و نهضتها و انقلابها را در نقاط مختلف و کشورهای گوناگون جهان تحلیل و تفسیر می‏کنند، همیشه ساز مخالفت‏با انقلابها را کوک نمی‏کنند. با وجودی که شاید همگی از روحیه آزادگی و آزادمنشی برخوردار نباشند و حتی در جهت‏یافته‏ها، گفته‏ها و نظریاتشان حرکت نکنند و موضع نگیرند. اما در موارد متعددی هم بر مبنای علمی بسیار عمیق مسائل را دنبال می‏کنند. بخصوص در جهان غرب از کنار مسائل، جریانها و حرکتهای سیاسی انقلاب کشورشان بسادگی نمی‏گذرند. البته با بسیج امکانات و نیروها و در اختیار داشتن آمارهای مختلف و اطلاعات و سوابق گوناگون به شناخت و تحلیل انقلابها می‏پردازند و چه بسا به نکات مهمی هم دست‏یابند که برای دیگران حداقل بسادگی حاصل آمدنی نباشد. بالاخره باید پذیرفت، بسیاری از نگاهها بیرون از انقلاب، به انقلاب و سرنوشت آن دوخته شده است. با وجودی که در بسیاری موارد هم دچار اشتباهات فاحش می‏شوند و نکات بسیار خنده‏داری را اصل قرار می‏دهند اما با دقت و تیزبینی و نکته‏سنجی از لابلای سخنان آنها قطعا به نکات باریک و سرنخهایی می‏رسیم. آنچه از محتوای تحلیل چاپ شده در روزنامه اسپانیایی (ا. ب، ت) برمی‏آید، گویای نکات ظریف زیر است. بی‏تردید تا کسی نگرشی همه جانبه و عمیق به انقلاب، حتی تاریخچه و محتوای اسلامی آن نداشته باشد، نمی‏تواند به این اصول و عبارات دست‏یابد و چنین عناوین و مدخلهای قابل‏توجهی را از انقلاب و امام خمینی بازگو کند. عناوین مهم و قابل توجه بدین قرارند:
1 - تفکر آیت الله خمینی بشدت و سریع و در بسیاری از نقاط جهان در حال گسترش است.
2 - شورش سیاهپوستان جزایر "ترینیداد و توباگو " آسیب‏پذیری غرب در مقابل اسلام را در هر نقطه از جهان بازگو کرد.
3 - غلبه بر یک تفکر و ایدئولوژی بسیار مشکلتر از پیروزی بر یک ارتش است.
4 - اسلام دینی اجتماعی است که می‏تواند مبنای تشکیل حکومت جدیدی در جهان باشد.
5 - اسلام دینی است که بین زندگی روزمره و حیات جاودان وحدت حاصل می‏آورد.
6 - اسلام اعتماد به نفس خاصی بین معتقدانش بوجود می‏آورد.
7 - در آمریکا منسجمترین و منظمترین طبقات مردم سیاهان مسلمانند.
8 - بنیادگرایی سیاهان، بسیار فراتر از بنیادگرایی کنونی اعراب خواهد بود.
9 - و سرانجام هشدار و اعلام خطری که پس از این سخنان بسیار عمیق و عبرت‏انگیز و عالمانه و جامعه‏شناسانه بدست می‏دهد که: "بهوش باشیم اگر بقیه سیاهان نیز اسلام را به عنوان راه خود برگزینند، ما غربیها باید خود را برای یک رویارویی بزرگ آماده کنیم. 
سخن این است که حتی دولتمردان و اندیشمندان ایران هم هرگز فکر نمی‏کردند ممکن است‏با وجود تمام موانع و حصارهای مستحکم تبلیغاتی و حتی جریان ضدتبلیغی که از جانب غرب علیه ایران در انقلاب اسلامی و افکار بلند امام بسیج‏شده است، انقلاب ایران بتواند موضوع تحقیق متفکران غرب باشد. اینک تمام تحلیل روزنامه مذکور را می‏آوریم:
"اکنون در نقاطی که حتی جانشینان آیت‏الله خمینی فکر آن را نمی‏کنند (انقلاب اسلامی) در حال گسترش است. شورش اخیر مسلمانان سیاهپوست جزایر ترینیداد و توباگو، آسیب‏پذیری غرب در مقابل اسلام را در هر نقطه‏ای از جهان نمودار کرد و این حوادث شدید آن است که غلبه بر یک ایدئولوژی، بسیار دشوارتر از پیروزی بر یک ارتش است. باید توجه داشت اسلام دینی اجتماعی است که حتی می‏تواند مانند ایران تبدیل به حکومت‏شود. مفاهیم اسلام واضح و روان است، وحدت بین زندگی روزمره و حیات جاویدان در این مذهب و اعتماد به نفسی که به خود می‏دهد برای سیاهان، عنصر پر ارزش می‏باشد و علاوه بر اینکه اسلام برای سیاهان یک نظام است، غرور وحدت نیز به همراه دارد، حتی در آمریکا منسجمترین و منظمترین طبقات مردم سیاههایی هستند که به دین اسلام درآمده‏اند، به هوش باشیم که اگر بقیه سیاهان نیز اسلام را به عنوان راه خود برگزینند ما غربیها باید خود را برای یک رویارویی بزرگ آماده کنیم؛ چرا که با توجه به خصوصیات سیاهان، بنیادگرایی سیاهان بسیار فراتر از بنیادگرایی کنونی اعراب خواهد بود ". (3)
ساده‏اندیشی است اگر معتقد باشیم تلقی‏های همه از اسلام در سرتاسر جهان یکسان است آنها - چه هواداران انقلاب اسلامی و چه معاندان و دشمنان - حتی از سالها قبل به قرائت‏های متفاوت از اسلام رسیده‏اند. اگر بدین درجه از شناخت نرسیده بودند و تفاوتها و تلقی اساسی در اسلام را درنیافته بودند به این مرزبندی نمی‏رسیدند که بگویند:
"اسلام عربستان اسلام ناکامیها و اسلام ایران اسلام شرافتمندانه است، دامنه اسلام ایران است که هم اکنون در بیرون جریان دارد ". (4)
آنچه در جمله مذکور قابل تامل است اینکه، حتی سایر کشورها هم بخوبی بین اسلام ایران و عربستان تفاوتی عمیق و فاحش قائلند، دیگر اینکه اسلام ایران است که توانسته است مرزها را درنوردد و در جهان اظهار وجود کند، مسلمانان را بحرکت و جوش و خروش و فریاد و بیداری وادارد. استکبار هم از همین قرائت از اسلام است که احساس خطر می‏کند، همان هشداری که مفسر روزنامه اسپانیایی به غربیها داد. منتهی مشکل غربی‏ها این است که از اصول و شیوه‏های اسلام ایران آگاهی ندارند و فقط با عوارض آن روبرو می‏شوند.
می‏دانیم که یکی از شبکه‏های سیاسی و مرموز جهانی در میان شبکه‏های خبری، شبکه رادیو تلویزیون "بی. بی. سی " انگلیس است. هرگز بیاد نداریم که این شبکه سخنی، تحلیلی، تفسیری و حتی نقل‏قولی را پیرامون انقلاب اسلامی داشته باشد که پشت آن توطئه یا تضعیف انقلاب و اسلام نباشد. اینکه از برنامه‏ای از برنامه‏های مختلف آن بوی حمایت‏یا صداقت‏به مشام برسد، آرزویی محال و غیرممکن است، و حق هم همین است. انگلیس که سالها شیره جان این کشوررا مکیده و در روزگار بی‏دریغی منابع ارزشمند نفت، ثروت ملی و خداداد ما را غارت کرده است، امروز هوادار ایران اسلامی باشد. اگر در موارد بسیار نادر و استثنایی از سخنان و تحلیلهای گردانندگان شبکه "بی. بی. سی " احساس و بوی حقیقت‏گویی به مشام برسد آن هم نه سر اعتقاد و صداقت آنهاست که بی‏تردید از عظمت و شوکت امام و انقلاب است که دیگر نمی‏توانند آن را بپوشانند. در عین حال که به بارخوانی یک نمونه از تحلیلهای شبکه تلویزیونی مذکور می‏پردازیم در ادامه خواهیم گفت‏حتی در نمونه زیر هم نوعی شیطنت نهفته است.
"آیت‏الله خمینی یکی از قدرتمندترین رهبران خاورمیانه در قرن اخیر بوده، او از سوی بنیادگرایان در سراسر جهان اسلام به عنوان رهبر معنوی انقلاب اسلامی مورد احترام و تحسین بود، اما بسیار کسان در غرب به او به چشم یک عارف خطرناک که در آرزوی گسترش جهانی اسلام است، می‏نگریستند ". (5)
نخست اینکه این سخنان دقیقا چهار ماه پس از رحلت امام بیان شده است. یعنی روزی که امام در قید حیات نیست. دیگر اینکه از زاویه‏ای می‏گوید، امام بود که فقط از سوی بنیادگرایان سراسر جهان بعنوان رهبر معنوی انقلاب اسلامی مورد احترام و تحسین بود، یعنی جانشین امام از نفوذ و معنویت و قدرت برخوردار نیست. دیگر اینکه آنها از تعبیر بنیادگرایی مفهومی خلاف تمدن جدید و ترقی و پیشرفت را در ذهن دارند که این خود نوعی شیطنت تبلیغاتی است زیرا وقتی می‏گوید بنیادگرایان امام را قبول داشتند یعنی روشنفکران، اندیشمندان، صاحبان تفکر جدید تحصیلکردگان و متفکران دانشگاهی را از آن جمع خارج می‏کند. دیگر، تعبیر "عارف خطرناک " در قسمت پایانی عبارت است. این تعبیر اگرچه از دیدگاه آنها درست است زیرا امام بواقع برای آنها خطرناک بود، زیرا تمام کیان و حیثیت و وجودشان را زیر سوال برد، حتی بر آنها خط بطلان کشید. امام در طی سالهای نهضت و پس از پیروزی انقلاب دقیقا چهره و نقش مرموز انگلیس را افشا کرده است. پیرامون نیرنگها، رنگها و رابطه استعماری آنها نکاتی را به ملت‏یاد داده است که شاید ده‏ها سال دیگر هم نتوانند از ذهن و خاطر و یاد مردم، آنها را بزدایند. تعبیر "روباه پیر استعمار برای انگلیس " بسیار عمیق، حسابشده و پیامدار است. اگر این برکات را در هدایتها و درسهای روشنگرانه امام در نظر بگیریم، سخنانی که درباره شناخت چهره واقعی و پلید آنها بسیار کارساز بوده است، بواقع باید بپذیریم امام فرد خطرناکی برای آنها بوده است. البته این تعبیر و ترکیب خارج از مصادیقی که آنها در نظر دارند، تعبیر غلطی است و در قاموس واژگان و ترکیبهای زبان فارسی نمی‏گنجد، زیرا عارف خطرناک نمی‏شود. همواره عارفان منشا تفکر، اندیشه، شناخت، معرفت‏بوده‏اند. البته نکته ظریف دیگر این است که، نوع نگرش و مشی عرفانی امام برای آنها بسیار پیچیده یا حداقل ناشناخته بود. تلقی آنها مثل بسیاری از دیگران از عرفان و عارف وجود ساده‏لوحی، ظاهربینی، پوسته‏نگری و... است. شاید همان عرفان محرفی که به عرفان منفی معروف است مقبول آنهاست. عرفان گوشه‏گیری، عزلت‏گزینی، دوری از مردم، خلوت نشینی در خانقاه، به بسیاری از سنن و آداب و رسوم اجتماعی پشت پا زدن، اهل ذکری بودن که به حال و روز و درد مردم نخورد، عرفانی که در سیاست دخالت نکند، عارفی که اگر تمام ثروت، حیثیت ذخایر منابع و حتی کیان و ناموس کشورش را بغارت بردند از لاک خویش خارج نشود. اگر شناخت آنها از عرفان از این نوع است که باز باید پذیرفت‏سخن دقیق و عمیق و تعبیر پرباری را انتخاب کرده‏اند. اما از نظر ما عرفان امام خمینی عرفان ناب و واقعی است، عرفان برگرفته از اندیشه‏ها و مشی و مرام حضرت علی - علیه‏السلام - است عرفان ظلم‏ستیز، عرفان اعتراض؛ عرفان بیداری، عرفان روشنگری، عرفان حقیقت‏گویی است. اصولا اختلاف اسلام و قرائت امام از اسلام هم در همین امر ریشه دارد، غربی‏ها اسلام ناب آمریکایی را تبلیغ می‏کنند و قبول دارند و امام راحل اسلام ناب محمدی، اسلام پابرهنگان عالم اسلام و مستضعفان خاک را.

همانگونه که اشارت رفت انقلاب اسلامی ایران به زعامت امام (ره) سرمشق مبارزاتی برخی از کشورها و ملتهای مسلمان شد و در روحیه مقاومت، ستیز و مبارزه را تقویت و احیا کرد از جمله فلسطین، افغانستان، لبنان و سایر کشورها. برای برخی از کشورها موجب شکست و ترس و خوف و یاس و خطر شد. غیر از این دو طیف و گروه برای سران برخی از کشورها هم پیام تنبه و زنگ بیداری و خطری را بصدا درآورد که بخود آیند. در کشورهای اسلامی که با تفکر و اندیشه انقلابی - اسلامی ما سنخیت داشتند افزون بر آن امیدواری به احیا مجدد اسلام و رنسانس جدید اسلامی را در قرن حاضر در پی داشت که اقل پیامش، سربلندی و احساس غرور و افتخار برای کل جهان اسلام بود. مگر افکار امام چگونه است که در کشوری چون نپال هم که هیچ رابطه و پیوند عقیدتی با کشور ایران نداشت‏بی‏تاثیر نبوده است. امروز در جغرافیای سیاسی جهان میزان و سرعت تاثیر و تاثر بقدری آشکار شده است که احتمال مرزبندی فکری را به حداقل رسانده است. موج نهضت‏ها، انقلابها حتی با تفاوت بنیادین و ریشه‏ای به آنسوی سواحل دنیا می‏رسد. آنچه از متن گزارش آسوشیتدپرس از مصاحبه با نخست‏وزیر سابق نپال آقای "بی پی کوثیر " برمی‏آید اینکه حتی تصمیم پادشاه نپال مبنی بر انجام یک همه پرسی برای تعیین بنیاد سیاسی آینده کشورش هم بی‏تاثیر از انقلاب اسلامی ایران نبوده است. عجیب اینکه در شورشهای دانشجویی و اعتصابهای دانشگاهی و روستایی نپال که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رخ می‏دهد و نتیجه آن اعتصابها هم پذیرش همه‏پرسی ملی یا رفراندوم فراگیر در آن کشور بوده است همه را، برگرفته از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی می‏داند. این همان درس عبرتی است که از بلندنظری و آینده‏نگری امام در آغاز انقلاب نمود پیدا کرد. آنانکه حافظه قوی دارند در یاد دارند که از همان آغاز انقلاب، امام موضوع صدور انقلاب را مطرح می‏کردند و بر آن تاکید می‏ورزیدند و بعنوان واقعیتی غیرقابل انکار از آن سخن می‏راندند. در آن شرایط متاسفانه برخی کوته‏بینان داخلی هم در برابر تئوری صدور انقلاب که در حال انجام بود از خود ضعف نشان دادند. حتی ما قدرت درک آن را نداشتیم، گوشمان قدرت دریافت فرکانس و طول موج بیرون از ایران انقلاب را در حد امام عزیز نداشت. نمی‏توانستیم عبارت امام را درک کنیم. یکی از دولتمردان آن روز گفت مگر انقلاب نخود و لوبیاست که صادرکردنی باشد. اینک که به گذشته برمی‏گردیم درمی‏یابیم که کوتاهی از جانب افراد اجرایی آن روز ایران صورت گرفته است، زیرا آنها این مساله اساسی و مهم را از سخنان امام درک نکرده بودند. اگرچه در صورت درک هم، اصولا برای اداره کشور انقلابی ایران افرادی ضعیف بودند - شاید آن کج‏فهمی‏ها یا سؤ تلقی‏های آنان از سخن روشنگرانه امام، از آن منتج می‏شد که تصور و انتظار کوته‏نظران آن بود که کشورهای جهان بلافاصله پس از شنیدن ندای انقلاب اسلامی به اسلام رو آورند. در حالی که انتظار در آن سطح از کم‏تجربگی برخی برمی‏خاست. مگر نه اینکه یکی از زمینه‏های صدور انقلاب اسلامی جسارت بخشی به سایر کشورهای جهان بود. حداقل بر کشورهایی که از جهت اداره کشور و نظام ستمشاهی با ما وجه اشتراک داشتند. مگر نه اینکه در اثر انقلاب ما، ملتها یاد گرفتند به تغییر حکومت، پادشاه یا حکومتهای جابرانه بیندیشند. همینکه انقلاب و امام ما، برخی فریاد را یاد داد نوعی صدور انقلاب است. بخوبی می‏دانیم، کشورهای استعمارگر که سالها علی‏الظاهر از دموکراسی و حقوق بشر دم می‏زنند بگونه‏ای در نظر ممالک حت‏سلطه و جهان سوم مطرح شده بودند که هرگز روابط آنها با سایر ممالک به بیداری و هوشیاری و خشم و اعتراض کشیده نشود. با سیاستهای بسیار دقیق و پیچیده و نظارت مستقیم و غیرمستقیم در اداره امور کشورهای تحت‏سلطه، بگونه‏ای عمل کرده بودند که پس از سالها استعمار و استثمار از آنها ندای اعتراض بلند نمی‏شد. گویا کشورهای فقیر را مسخ کرده بودند. مگر روابط آمریکا و شوروی با ما بگونه‏ای نبود که تا سالیان سال ملت ما جرات حتی سوال از چگونگی روابط با آنها را بخود نمی‏داد. بخصوص برای نسل جوان و آیندگان باید بازگو کرد که در روزهای آغازین انقلاب در هیچ ذهن و خاطری نمی‏گنجید که می‏شود حتی زیر لب به حکومت پهلوی و نظام شاهنشاهی اعتراض کرد. نمی‏شد حتی زیر لب زمزمه کرد که شاه مردنی و رفتنی است. شرایط را بگونه‏ای پیش برده بودند که حتی برخی از بزرگان و عالمان دینی وقتی در خانه نشسته بودند و می‏شنیدند که سیل خروشان امت‏حق طلب و آزادیخواه ایران در مقابل نیروهای مسلح و گارد شاهنشاهی شعار مرگ بر شاه را سرودخوانان و دسته‏جمعی سر می‏دهند بخود می‏لرزیدند و توجیه می‏کردند که نباید به شاه کاری داشت، این شعارها خیلی خطرناک است. مگر بسادگی در مخیله آنها می‏گنجید که شاه عامل آمریکاست. این بماند که حتی در آغاز نهضت‏برخی از متحجرین و خشک مغزان حتی به امام اعتراض کردند که آقا روح‏الله یا آقای خمینی - تعابیری قریب به این مضامین - با شاه چکار دارید. شاه تنها پادشاه شیعه در جهان است. پس بهتر است‏با او کنار آمد او را حمایت کرد و راهنمایی کرد و او را نگه داشت! گویا آقایان می‏ترسیدند اگر شاه شیعی بمیرد یا عوض شود قرار است‏شاه غیرشیعی جای آن بنشیند که در آن صورت تضعیف شیعه است.

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات