بی نتیجه بودن چهار ماه تلاش شبانه روزی ضد انقلاب در جریان آشوب ها و اغتشاشات اخیر در داخل کشورمان، ضد انقلاب و معاندین را دچار سردرگمی کرده است. طرفداران سلطنت طلبان و فالورهای امثال علی کریمی این سوال را از خود می پرسند که چرا علی رغم تمام وعده و وعیدهای داده شده جمهوری اسلامی ایران با قدرت سر جای خود ایستاده است؟ به عبارتی بسیاری به این نتیجه رسیدند که تغییر حکومت در ایران غیر ممکن است و همگرایی اپوزیسیون ها نیز بیشتر در راستای گرفتن بودجه برای خودشان می باشد. ریزش دلباختگان به این افراد و جریان ضد انقلاب باعث شده است تا آنها دوباره به فکر رفتار های سیرک گونه خود باشند. در شرایطی که مردم ایران سقوط رژیم دیکتاتوری پهلوی را جنش می گرفتند، رضا پهلوی صحبت از دموکراسی در ایران می کند. اتفاقی که شاید روح پهلوی ا نیز از آن آزرده شد. جمعه گذشته هشت نفر از شخصیتهای معاند جمهوری اسلامی ایران در قالب گردهمایی دانشگاه جورج تاون آمریکا با موضوع «آینده جنبش دموکراسی در ایران» گرد هم آمدند. ترکیب این هشت نفر طیفی از هنرمند و ورزشکار تا فعالان سیاسی را دربر میگرفت که با محوریت رضا پهلوی در این گردهمایی شرکت کردند. برونداد این جلسه علاوه بر تکرار حرفها و ادعاهای گذشته، «منشور همبستگی و سازماندهی» بود که مقرر شد تا پایان ماه میلادی جاری اعلام شود.
در چنین شرایطی عده ای ساده لوح و فریب خورده از سیرک برگزار شده در جورج تاون انتظار شرایط جدیدی را داشتند و اپوزیسیون خارج نشین از این وضعیت، انتظارات بسیار بالایی داشتند اما درنهایت آنچه دیده شد، به گفت و شنود معمولی از جنس آنهایی که روزانه در شبکه های اجتماعی اجرا میشوند، شباهت داشت.با وجود کم اثر بودن گردهمایی جورج تاون، این نشست را میتوان از جنبههای مختلفی قابل بررسی دانست.
عقب نشینی اروپا و فلش بک دوباره به آمریکا
ممکن است میزبانی دانشگاه جورج تاون تعبیر این وضعیت باشد که اروپا از جبهه مقابله با جمهوری اسلامی ایران عقب نشسته باشد. هر چند این عقب نشینی به طور کاملی رخ نخواهد دا، اما میتوان گفت اروپا با درس گرفتن از تجربه جنگ اوکراین، تلاش می کند پای آمریکا را در مقابله با جمهوری اسلامی ایران وسط بکشد و از بار خود بکاهد.در روزهای پس از ناآرامیهای ایران، اروپا به پرچمدار اعمال فشار علیه جمهوری اسلامی ایران بدل شد. قابل پیشبینی بود این موضوع بخشی از تقسیم کار آمریکا برای مبارزه با ایران باشد. از به آب و آتش زدنهای آلمان در شورای حقوق بشر ملل متحد و اعلام نظرهای غیر دیپلماتیک و مداخله جویانه مقام های آن علیه حاکمیت در ایران تا تلاش هماهنگ انگلیس و اتحادیه اروپا برای قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست موسوم به «سازمانهای تروریستی»، حاکی از تلاش مستمر اروپا برای زیر فشار گذاشتن جمهوری اسلامی دارد.
در این میان، آمریکا سیاست «یکی به میخ و یکی به نعل» را در رابطه با ایران دنبال میکرد و مقام های آمریکایی به ویژه رابرت مالی در نقش ضربهگیر میان ایران و آمریکا ظاهر میشد. عقب نشینیهای اخیر اروپا از بعضی مواضع رادیکال خود در قبال جمهوری اسلامی ایران ازجمله اقدام علیه سپاه پاسداران، حاکی از بازنگری آنها در سیاست خصمانه علیه تهران است.
اروپا در قضیه اوکراین نیز در زمین آمریکا بازی کرد و از طرف روسیه در زمینه انرژی مجازات شد. در حالی که آمریکا با در اختیار داشتن منابع انرژی و بُعد مسافت از کانون بحران، در حاشیه امن جنگ اوکراین قرار دارد و این اروپاست که باید هزینههای رقابتهای امنیتی آمریکا و روسیه را با افزایش بهای سوخت و رکود اقتصادی پرداخت کند.
به نظر میآید میزبانی دانشگاه جورج تاون در آمریکا نشانهای از این باشد که اروپا در جبهه مقابله با جمهوری اسلامی ایران عقب نشسته باشد. هر چند این عقب نشینی به طور کاملی رخ نخواهد دا، اما میتوان گفت اروپا با درس گرفتن از تجربه جنگ اوکراین، تلاش می کند پای آمریکا را در مقابله با جمهوری اسلامی ایران وسط بکشد و از بار خود بکاهد.
همبستگی و سازماندهی
هیچ گاه اپوزیسیون خارج از کشور بر موضوع محوریت رضا پهلوی به اجماع دست نیافتند. بعد از کارزار توهم برانگیز وکالت به رضا پهلوی، شوک ناشی از استقبال بسیار اندک از آن موجب شد معاندان درصدد اعاده حیثیت از از بازمانده پهلویها برآیند.
آنچه اپوزیسیون خارج از کشور در این سالها از آن رنج میبرد، به طور دقیق دو عنصر سازماندهی و همبستگی است. این دو عنصر نیازمند بازتعریف منافع و اهداف گروههای معاند است که در این حالت، فلسفه وجودی بسیاری از آنها از بین خواهد رفت.
علاوه بر این، فقدان کاریزمای لازم در رضا پهلوی امکان ایجاد وحدت معاندان پیرامون وی را ناممکن کرده است. با نگاهی به شخصیت های حاضر در گردهمایی جورج تاون نیز میتوان دریافت هیچ یک محبوبیت لازم را برای گردهم آوری اپوزیسیون ندارند و صرف فراوانی دنبال کنندگان آنها در شبکههای اجتماعی، الزاماً به معنای مرجعیت سیاسی این افراد نخواهد بود.
همبستگی و سازماندهی عناصری نیستند که به طور دستوری و با برگزاری گردهمایی و مشابه آن حاصل شوند. بعید است معاندان جمهوری اسلامی نیز به این سازوکارها امید بسته باشند؛ با وجود این، میکوشند بر آتش خاکستر شده التهابات ایران بدمند، بلکه فرجی حاصل شود و اسباب رونق کسب و کارشان فراهم آید.
برخی اوقات نهادهای امنیتی در غرب برای پروژههای براندازی در کشورهای ناهمسو، ردیفهای بودجهای از محل اعتبارات امور خارجه یا سازمانهای امنیت ملی تعریف میکنند. بخشی از این بودجهها صرف فعالیتهای رسانهای، پول پاشی میان مهرههای در خدمت نهادهای امنیتی و برگزاری گردهمایی میشود؛ اما بخشی دیگر در قالب حق حساب و پورسانت به سناتورها، لابی گران و نمایندگان مجالس قانونگذاری در کشورهای غربی تعلق میگیرد.
بی ثمر بودن پروژههای براندازی جمهوری اسلامی ایران ازجمله گردهمایی اخیر ذهن را به این مطلب متبادر میکند گویی هدف اصلی، پولی است که در جریان این فساد مالی، نصیب مقام های بلندپایه غربی میشود. در این میان ایرانیانِ پشت به وطن کرده مقیم خارج از کشور نیز به نان و نوایی میرسند و در همچنان بر همان پاشنه میچرخد.