صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۵۷۹۵۸

یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۳

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۱۶ فروردين پاسخ به اسرائیل اینگونه باشد

جعفر بلوری
چرا رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولی ایران در دمشق حمله کرد؟ آیا اداره کنندگان این رژیم، به دنبال اینند که مستقیما وارد جنگ با ایران شوند تا، فشارها از روی این رژیم برداشته شده و جامعه از هم فروپاشیده آن، کنار یکدیگر متحد شوند؟ واکنش ما به این حمله چگونه باید باشد؟ آیا ادامه همین وضعی که صهیونیست‌ها گرفتارش هستند برای تنبیه این رژیم کافی است و نیازی به پاسخ متناسب نیست؟ وضعیت اقتصادی و نَوَسانات ارزی حاصل از پاسخ به این حمله چه می‌شود؟ اینها سؤال‌هایی هستند که پس از حمله سیزدهم فروردین ماه رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولی سفارت کشورمان در دمشق بین کارشناسان، مردم عادی و احتمالا مسئولین تصمیم‌گیرنده مطرح شده و هرکسی بسته به روحیات، تخصص و شرایط، پاسخ یا پاسخ‌هایی برای آن داده یا همین روزها خواهند داد! رصد پاسخ‌های داده شده نشان می‌دهد، هیچ ایرانی مخالف پاسخ متناسب دادن به این رژیم نیست چون می‌داند، عدم پاسخ یعنی تکرار این جنایات.. اختلاف فقط و فقط در نوع و احتمالا مکان و زمان این پاسخ و همینطور در شدت آن است که، این نوع اختلافات نیز کاملا طبیعی است. در این یادداشت تلاش می‌کنیم، ما هم پاسخی برای این سؤال‌ها بیابیم. 
«رژیم‌هایی که در حال از بین رفتنند، برای بقا، دست به هر کاری می‌زنند.» این خلاصه پاسخی است که می‌توان به سؤال اول این یادداشت و به طور کلی به چرایی رفتارهای این روزهای رژیم صهیونیستی داد. نتانیاهو رهبر چنین رژیمی است. بیایید کمی از دریچه ذهن نتانیاهو به تحولات این رژیم بنگریم. در این صورت تحلیل رفتارهای جنون‌آمیز او شاید کمی ساده‌تر شود.
شکاف‌های اجتماعی در این سرزمین، به شکل بی‌سابقه‌ای عمیق شده و صهیونیست‌ها امروز نتانیاهو و کابینه‌اش را نمی‌خواهند. همین دیروز صهیونیست‌ها به ساختمان کنست یورش برده و برای ساعاتی آن را تسخیر کردند. در تل‌آویو، جنگی خیابانی بین شهرک‌نشینان و خانواده‌های اُسرای صهیونیست با نیروهای ویژه و پلیس ضدشورش در جریان است و به گفته رئیس شاباک «اوضاع خطرناک شده و می‌تواند از کنترل خارج شود.» فشارهای بین‌المللی به ویژه افکار عمومی را که به این رژیم وارد می‌شود، به این شرایط اضافه کنید. نتانیاهو به خوبی حس می‌کند این فشارها بی‌سابقه است. امروزه هیچ کشوری در دنیا -لااقل در ظاهر- نمی‌تواند از این رژیم و رفتارهایش دفاع کند حتی آمریکایی که از هیچ کمکی به این رژیم دریغ نکرده و نمی‌کند، در ظاهر هم که شده نشان می‌دهد با صهیونیست‌ها دچار اختلاف شده است. با این توصیفات بعید است صهیونیست‌ها به این زودی‌ها بتوانند اعتماد دنیا را جلب کرده و بین مردم سراسر جهان سر بلند کنند. رژیم صهیونیستی امروز در منزوی‌ترین شرایط و منفورترین حالت خود قرار دارد و این برای نتانیاهو و سایر رهبران این رژیم «غیر قابل تحمل» است.
رژیم اسرائیل و شخص نتانیاهو فقط افکار عمومی در میان خود  و «جهان» را نباخته‌اند. آنها در میان رهبران سیاسی خود نیز منفورند و چه کسی است که نداند، وزیر جنگ این رژیم با نتانیاهو «قهر» است و تا آنجایی که رسانه‌های این رژیم اجازه انتشار اخبار آن را داشته‌اند، آنها با یکدیگر حرف نمی‌زنند. در بسیاری از جلسات اگر یکی از آنها حضور داشته باشد آن دیگری شرکت نمی‌کند. این اختلافات بین وزیر امنیت داخلی یا وزیر اقتصاد این رژیم با سایر مقامات هم دیده می‌شود. اختلافات بین اعضای کنست هم در اوج است و بارها تصاویری از درگیری لفظی و حتی فیزیکی آنها بر سر تحولات غزه منتشر شده است. نتانیاهو در میدان جنگ هم، قافیه را کاملا باخته و طبق اعلام رسمی ارتش این رژیم، تا این لحظه نزدیک به 800 نظامی‌اش از دست داده است. این در حالی است که در بهترین حالت، عدد اعلامی یک‌سوم عدد واقعی است و صهیونیست‌ها چیزی بالغ بر 2500 نظامی خود را از دست داده‌اند. در میان این کشته‌ها از ژنرال بگیر تا سرباز صفر دیده می‌شود. این تلفات آن‌قدر زیاد شده که به این فکر افتاده‌اند خدمت سربازی را برای «حریدی»‌ها هم اجبار کنند. حریدی‌ها یا همان «فرا ارتودکس‌ها» طیف افراطی- مذهبی هستند که از خدمت سربازی معافند و این امر همیشه باعث خشم سایر طیف‌های یهودی در سرزمین‌های اشغالی بوده است. «اسرائیل» در طول هفتاد و اَندی سالی که از عمر پلیدش می‌گذرد، در خواب هم نمی‌دید طی 6 ماه این همه تلفات بدهد. این سَوای از خسارات اقتصادی است که این رژیم در این شش ماه متحمل شده است. فقط به عنوان یک مورد به گزارش دیروز یدیعوت آحارونوت اشاره کرده و می‌گذریم. طبق گزارش این سایت عبری زبان، حتی یک توریست در اسرائیل دیده نمی‌شود و صنعت توریست این رژیم به طور کامل و صد در صد از هم فروپاشیده است. صنعت توریسم یکی از اصلی‌ترین منابع درآمد ارزی این رژیم است (بود). و این شرایطی که به آنها اشاره کردیم، همه بی‌سابقه است.
امروز از این «بی‌سابقه»‌ها و «ترین»‌ها در سرزمین‌های اشغالی فراوان است. جبهه‌ای که صهیونیست‌ها با آن درگیرند نیز با دفعات قبل متفاوت است. صهیونیست‌ها امروز از جبهه‌های مختلف زیر فشارند و این طور نیست که فقط با حماس درگیر شده باشد. حزب‌الله لبنان، مقاومت عراق، انقلابیون یمن و جهاد اسلامی در کنار گروه‌های دیگر، از همه جهت بر سر صهیونیست‌ها آوار شده‌اند و آن گروهی که شهر بندری ایلات را تعطیل و نیمی از کارکنان آن را به مرخصی بدون حقوق و همیشگی فرستاده است، همین یمنی‌ها هستند. خلاصه این که نتانیاهو اینها را می‌بیند و دچار جنون می‌شود. 
«مایکل برچر»، متفکر حوزه روابط بین‌الملل که در حوزه «بحران» و «مناقشات بین‌المللی» آثار درخوری دارد، وقتی به تعریف «بحران» می‌رسد می‌گوید وقتی ارزش‌های اساسی یک دولت به عنوان بازیگر صحنه روابط بین‌الملل از سوی یک‌سری اقدامات قاطع و توأم با خشونت تهدید می‌شود، می‌توان گفت آن دولت وارد بحران شده است. به اعتقاد برچر، «بی‌ثباتی» یکی از ویژگی‌های قطعی بحران است و در این حالت باید منتظر به چالش کشیده شدن مناسبات بین‌المللی از سوی دولت بحران زده هم باشیم. در چنین حالتی احتمالا شاهد تغییر و تحولاتی در رفتار این دولت به شکل بروز خشونت و رفتارهای غیر عادی خواهیم بود. (نقل به مضمون)
برگردیم به سؤال اصلی این یادداشت. گفتیم، پاسخ به رفتارهای غیرعادی این رژیم بحران زده (حمله به ساختمان سفارتمان در دمشق) قطعی است و در این مورد هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. اما چگونگی و شدت آن همین‌طور زمان و مکان اهمیت زیادی دارد. صهیونیست‌ها خوب می‌دانند این پاسخ داده خواهد شد. این را، هم اعلام کرده‌اند و هم می‌توان از رفتارهایی که نشان می‌دهند فهمید. مثلا اعلام شده، سفارتخانه این رژیم در جمهوری آذربایجان تخلیه شده است. یا به تمام دیپلمات‌های این رژیم در سراسر جهان و به تمام سفارتخانه‌های آن آماده‌باش داده شده است. اینها نشان می‌دهد، صهیونیست‌ها خود را آماده دریافت پاسخ کرده‌اند. ما فکر می‌کنیم، پاسخی که ایران می‌دهد باید طوری باشد که در محاسبات دشمن نیامده باشد؛ در این صورت قطعا بازدارندگی لازم را خواهد داشت. زمان هم «مهم» است. این پاسخ باید تا زمانی که این خشم مقدس ایرانیِ باغیرت وجود دارد داده شود یعنی با قید «فوریت»!
و اما نوسانات ارزی. پاسخ این سؤال هنوز به درستی داده نشده است که، «گردانندگان کانال‌های تلگرامی تعیین‌کننده قیمت لحظه‌ای ارز چه کسانی هستند؟» آیا در داخل کشور حضور دارند یا بیرون از ایرانند؟ آنها با چه متر و معیاری قیمت ارز را بالا یا پایین می‌کنند؟ پاسخ این سؤال‌ها ارتباط مستقیمی با بحث این یادداشت دارد. ما فکر می‌کنیم، خباثت‌های رژیم صهیونیستی در حوزه امنیت، یک «خط» است و بالا و پایین شدن بدونِ متر و معیار نرخ ارز خطی دیگر. این دو خط موازی بوده و با هم کار می‌کنند. کارکرد خط دوم ایجاد مانع در پاسخ دادن به چنین خباثت‌های امنیتی است. باور بفرمایید در هیچ نقطه‌ای از این کره خاکی، معیشت مردم یک کشور را به چند کانال تلگرامی گره نمی‌زنند. مرجعیت تعیین قیمت را از این کانال‌های مشکوک بگیرید و همزمان با پاسخ «متناسب»، «فوری» و «غافلگیرکننده» به خباثت‌های امنیتی رژیم صهیونیستی، به خباثت‌های اقتصادی نیز پاسخ متناسب بدهید.
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز پنجشنبه ۱۶ فروردين

مردمی سازی به جای شبه دولتی سازی

مهدی حسن زاده
تمرکز بر «تولید» به عنوان محوری ترین مولفه اقتصاد در نام‎گذاری چند سال اخیر از سوی رهبر معظم انقلاب مشهود بوده است اما به طور ویژه نام‎گذاری سال 1403 به عنوان «جهش تولید با مشارکت مردم» نشان از توجه ویژه به نقش مردم و ضرورت تعریف اقدامات مشخص برای فعالیت آحاد مردم در تقویت تولید دارد. در هر اقتصادی با هر گرایشی، تولید بیشتر، هدف نهایی و اصلی است. حتی در نظام های اقتصادی که عدالت و توزیع برابر درآمد به نظر می رسد هدف اصلی باشد، باز هم تولید هرچه بیشتر کالاها و خدمات برای بزرگ کردن کیک اقتصاد حداقل هم‎پای توزیع عادلانه، هدف گذاری می شود چرا که تمرکز بر توزیع عادلانه بدون توجه به ضرورت تقویت تولید عملا منجر به توزیع فقر خواهد شد. در این میان در دوگانه دولت و مردم در اقتصاد، ترسیم بایسته های نقش مردم در جهش تولید ضروری است. شاید بتوان مسئله را به بعد مبنایی تر آن یعنی ترسیم نقش دولت و مردم در اقتصاد کشاند و به طرح این بحث پرداخت که نقش دولت و مردم در اقتصاد چیست؟ به ویژه در نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران که نه سرمایه داری کامل به معنای نقش حداقلی دولت در آن جریان دارد و نه اقتصاد کاملا دولتی با دخالت حداکثری دولت در آن است. نخستین چالش در این میان در هم ریختگی بخش غیردولتی است. در قانون اساسی، بخش های فعال در اقتصاد کشور شامل بخش های دولتی، خصوصی و تعاونی عنوان شده است اما فارغ از حضور کم جان بخش تعاونی که آن را هم باید به عنوان شکلی از فعالیت بخش خصوصی دانست، در حقیقت نیاز به تقسیم بندی جزئی تری از بخش های فعال در اقتصاد داریم. در حقیقت بخش دولتی شامل بخش دولت به معنای خاص یعنی وزارتخانه ها و سازمان های دولتی و بخش شرکت های دولتی به معنای شرکت هایی است که بیش از نیمی از سهام آن در اختیار دولت است. با این حال مسئله محل ابهام بخش خصوصی است. ما در تعاریف رسمی خود همه بخش های غیردولتی را خصوصی تعریف کرده ایم در حالی که بخش بزرگی از این بخش شامل بخش های عمومی و شبه دولتی می شود که خود همین بخش ها نیز تنوع گوناگونی دارند. بخش های اقتصادی وابسته به آستان های مقدس و اوقاف، مجموعه های بزرگ حاکمیتی غیردولتی از جمله ستاد اجرایی و بنیاد مستضعفان، شهرداری ها و بخش های عمومی خارج از دولت نظیر فدراسیون های ورزشی و بنیادهای عام المنفعه و خیریه ها و در نهایت بخش های اقتصادی وابسته به صندوق های بازنشستگی، اگرچه غیردولتی هستند اما در حقیقت بخش خصوصی نیستند. در بخش خصوصی واقعی نیز با طیف وسیعی از شرکت های بزرگ تا واحدهای صنفی و کسب و کارهای کوچک و بعضا تک نفره ای مواجه هستیم که می توان به همه این ها بخش خصوصی اطلاق کرد. با نگاهی به این فهرست بالا می بینیم که چگونه بخش های عمومی غیردولتی که سهم آن ها در یکی دو دهه اخیر در اقتصاد بیشتر شده است، جای بخش خصوصی را در اقتصاد تنگ کرده است. بخشی از این مسئله به واگذاری شرکت های دولتی در شرایطی باز می گشت که بخش خصوصی واقعی به دلایلی از جمله فقدان اعتماد به دولت، فضای نامساعد کسب و کار، جاذبه فعالیت در بخش های غیرمولد و به ویژه سوق یافتن واگذاری ها به شکل رددیون به صندوق های بازنشستگی و بخش های عمومی دیگر، در عمل نتوانست بخشی از سهم دولت را بستاند و این سهم به بخش شبه دولتی واگذار شد. شاید بتوان مهم‎ترین چالش پیش روی نقش آفرینی مردم در جهش تولید را در همین مسئله دید یعنی تبدیل خصوصی سازی به شبه دولتی سازی. به نظر می رسد فارغ از ابعاد وسیع و مفصل نقش آفرینی مردم در جهش تولید، یکی از ابعاد اساسی این مسئله در شفاف شدن سهم واقعی مردم به معنای فعالان اقتصادی بخش خصوصی از اقتصاد و تفکیک آن از بخش شبه دولتی باشد. در این میان مهم‎ترین راهبرد می تواند خروج بخش های شبه دولتی از مالکیت کامل و حداکثری بر شرکت ها و سپردن بخشی از سهام آن ها به بخش خصوصی باشد اما فراتر از این مسئله ورود بخش خصوصی را قبل از تغییر مالکیت می توان حتی با فرض مالکیت بخش های دولتی و شبه دولتی در قالب واگذاری مدیریت به بخش خصوصی رقم زد. به ویژه از این جهت که آفت اصلی مدیریت در شرکت های دولتی و شرکت های شبه دولتی تبدیل کرسی های مدیریت در این بخش به سازوکار توزیع رانت و ابزار فعالیت سیاسی است و هرگونه تلاش برای واگذاری مدیریت این شرکت ها به بخش خصوصی خلاق و متخصص، گام مهمی در مسیر مشارکت دادن مردم در اداره اقتصاد و جهش تولید است.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز پنجشنبه ۱۶ فروردين
 
رژیم صهیونیستی دشمن انسان، اسلام و ایران
حمیدرضا‌شاه‌نظری

 رژیم نامشروع صهیونیستی موجودیتی است که بر اساس تلاقی اهداف کاملاً سلطه‌جویانه دولت‌های مستکبر غربی و برنامه سلطه جهانی صهیونیسم بین‌الملل در منطقه غرب آسیا به وجود آمد. بررسی تاریخچه این رژیم که بر دریایی از خون تأسیس شده و تداوم یافته است نشان می‌دهد که در پس آن، برنامه سلطه بر کل ملت‌های غرب آسیا چیده شده و هیچ کشور و هیچ ملت و هیچ شخصی نمی‌تواند خود را از تأثیرات آن دور بداند. امروز اگر به منطقه غرب آسیا نگاه کنیم هر مشکل و مصیبت عمده‌ای که در این منطقه وجود دارد به طور مستقیم عاملیت رژیم صهیونیستی در آن مشخص است؛ از تشکیل گروه‌های نیابتی سلفی، تکفیری که با مدیریت امریکا و نقش‌آفرینی این رژیم محقق شد - و کم‌ترین دلیل صدق این ادعا هم علاوه بر اعترافات مقامات امریکایی، عدم شلیک حتی یک گلوله تاکنون به سوی صهیونیست‌ها به دست این جریانات و در عوض تقابل دائمی و همیشگی آنان با محور مقاومت است- تا قتل عام و جنایات روزانه علیه ملت فلسطین و سایر کشور‌های منطقه. 
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در استراتژیک‌ترین و مهم‌ترین نقطه از جهان زندگی می‌کنیم؛ در غرب آسیا که مهد ادیان الهی است و صحنه اصلی درگیری خیر و شر. در جایی که استراتژیست‌ها آن را نقطه کانونی جهان می‌دانند و متفق هستند که هرکس بر این منطقه تسلط داشته باشد می‌تواند جهان را مدیریت کند. در سرزمین وسیعی که عمده نفت جهان به عنوان مهم‌ترین محصول استراتژیک جهان را در خود جای داده است. در منطقه‌ای از جهان که نقطه اتصال مناطق و قاره‌های مختلف و محل گذر دالان‌ها و گذرگاه‌های راهبردی جهان است و در این منطقه است که تمدن بشری شکل گرفته و تمدن تاریخی و باشکوه ایرانی- اسلامی نضج گرفته و بالنده شده است و این راز تقابل صهیونیست‌ها با ایران و ایرانیان است. امروز ایران اسلامی بعد از چند قرن، در مسیر تمدن‌سازی قرار گرفته و به دنبال شکل دادن به تمدن نوین اسلامی است. همین مسئله برای دشمنی غرب و صهیونیست‌ها با ایران و کشور‌های منطقه به خصوص کشور‌هایی که خود را در این چارچوب می‌بینند کافی است. غرب به عنوان یک ماهیت فکری و مادی توانسته طی دو سه قرن اخیر بسیاری از تمدن‌ها را به شکست وادار کرده و هژمونی خود را توسعه دهد ولی در برابر تمدن اسلامی که نماینده اصلی آن ایران است، به خصوص بعد از انقلاب اسلامی دچار چالش جدی شده است. 
اگر از موضع تمدنی به جهان اسلام نگاه شود به طور کلی دو تفکر و دو نوع نگاه قابل تشخیص است. نگاه عقلانی تمدن‌ساز که نماینده اصلی و سرچشمه آن ایران است که با توجه به تاریخچه حکمی و فلسفی و تمدنی خود و با تکیه بر حکمت شیعی به دنبال تمدن‌سازی و مقابله با سلطه‌جویی و برتری‌طلبی تمدن غرب است و یک نگاه، اسلام متصلب ضدعقل واپس‌گرا که اتفاقاً با سلطه غرب همراه شده و در تقابل و دشمنی با نگاه اول قرار دارد. پس روشن است که ماجرای فلسطین و رژیم نامشروع صهیونیستی، صرفاً یک منازعه محلی بین دو گروه از اهالی آن محل نیست. بلکه داستان تقابل تمدنی و سلطه‌جویی کسانی است که با هدف ایجاد یک پایگاه دائمی در منطقه و توسعه سلطه خود یک پادگان نظامی مجهز متشکل از افرادی از سراسر جهان شکل داده‌اند. از این منظر صهیونیست‌ها نه تنها با اسلام به لحاظ اعتقادی و مذهب دشمنی داشته و آن را مانع توسعه‌طلبی خود می‌دانند و به نیابت از غربی‌ها در چارچوب جنگ تمدن‌ها باید اسلام را شکست داده و تحت انقیاد درآورند، بلکه خود را مهم‌ترین دشمن تمدن ایرانی و ایرانیت دانسته و ایران را بزرگ‌ترین مانع در برابر اهداف شوم خود می‌بینند. امروز رژیم صهیونیستی در وضعیتی به سر می‌برد که هر روز توسط گروه‌های مقاومت مختلف مورد حمله قرار می‌گیرد. تجارت و اقتصادش ضربه شدیدی خورده و وضعیت اجتماعی داخلی‌اش کاملاً متزلزل است و علاوه بر تشدید روند مهاجرت معکوس، ایده کشور صهیونیستی دچار چالش اساسی شده و برای اولین بار انگاره فروپاشی و ازاله موجودیت این رژیم در اذهان صهیونیست‌ها شکل گرفته است. 
امروز وضعیت به قدری برای صهیونیست‌ها بغرنج است که چهارمین ارتش مدعی دنیا نتوانسته از پس یک گروه کوچک مقاومت در غزه برآید و در تقابل با حزب‌الله وضعیت به گونه‌ای شده که هزاران نفر از ساکنان صهیونیست مناطق شمالی دیگر حاضر به برگشت به این مناطق نیستند. در سطح جهانی نیز با کشتار هزاران زن و کودک بیگناه در غزه و جنایات ضدبشری که حتی در مجامع بین‌المللی همچون دادگاه لاهه نیز باعث محکومیت این رژیم شد، افکار عمومی جهان به شدت نسبت به ماهیت پلید، ضدبشری و شیطانی این رژیم آگاه شده واین رژیم بدترین وضعیت را از نظر تلقی و نگاه جهانیان دارد. بالا رفتن تقابل و اقدامات ددمنشانه رژیم صهیونیستی علیه ایران در چند ماه گذشته و به خصوص اقدام تروریستی و جنایت‌آمیز در حمله به کنسولگری ایران در دمشق بعد از ناکامی در رسیدن به اهداف خود در حمله به نوار غزه، برای جبران شکست ترمیم‌ناپذیر در عملیات طوفان‌الاقصی بوده و نشان‌دهنده ناتوانی، به استیصال رسیدن و درکی عمیق و جدی از تهدید موجودیتی معتبر توسط این رژیم است که تلاش می‌کند با تغییر زمین بازی و درگیر کردن حامیان غربی‌اش با ایران، شاید راهی برای نجات خود از این مخمصه پیدا کند. اقدامی که البته مشروعیت جهانی برای وارد کردن ضربات نهایی بر پیکره این رژیم نامشروع را فراهم نموده و در نهایت به پایان آن سرعت خواهد داد. امام خمینی (ره) درکی الهی از ماهیت منحوس رژیم صهیونیستی داشت که از همان ابتدای نهضت، همواره ضدیت با این رژیم را سرلوحه خود قرار داد و با اعلام روز قدس، حرکت دائمی ملت‌های منطقه و جهان برای نابودی این موجودیت منحوس را پی‌ریزی کرد. روز قدس روز مقابله با کودک‌کشی، جنایت و شرمطلق است. روز مقابله با رژیمی جعلی است که علاوه بر دشمنی با اسلام، خود را بزرگ‌ترین دشمن ایران و تمدن ایرانی می‌داند. رژیمی که اگر به پایان نرسد هیچ ابایی از انجام این جنایات علیه دیگر کشور‌ها و دیگر ملت‌ها ندارد. از این روست که شرکت در راهپیمایی روز قدس، کمترین اقدام اخلاقی و عقلانی هر انسان با هر نگرش برای نابودی شر مطلقی است که در جنگ با اسلام، انسان و ایران قرار دارد

حمیدرضا‌شاه‌نظری

رژیم صهیونیستی دشمن انسان، اسلام و ایران

 رژیم نامشروع صهیونیستی موجودیتی است که بر اساس تلاقی اهداف کاملاً سلطه‌جویانه دولت‌های مستکبر غربی و برنامه سلطه جهانی صهیونیسم بین‌الملل در منطقه غرب آسیا به وجود آمد. بررسی تاریخچه این رژیم که بر دریایی از خون تأسیس شده و تداوم یافته است نشان می‌دهد که در پس آن، برنامه سلطه بر کل ملت‌های غرب آسیا چیده شده و هیچ کشور و هیچ ملت و هیچ شخصی نمی‌تواند خود را از تأثیرات آن دور بداند. امروز اگر به منطقه غرب آسیا نگاه کنیم هر مشکل و مصیبت عمده‌ای که در این منطقه وجود دارد به طور مستقیم عاملیت رژیم صهیونیستی در آن مشخص است؛ از تشکیل گروه‌های نیابتی سلفی، تکفیری که با مدیریت امریکا و نقش‌آفرینی این رژیم محقق شد - و کم‌ترین دلیل صدق این ادعا هم علاوه بر اعترافات مقامات امریکایی، عدم شلیک حتی یک گلوله تاکنون به سوی صهیونیست‌ها به دست این جریانات و در عوض تقابل دائمی و همیشگی آنان با محور مقاومت است- تا قتل عام و جنایات روزانه علیه ملت فلسطین و سایر کشور‌های منطقه. 
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در استراتژیک‌ترین و مهم‌ترین نقطه از جهان زندگی می‌کنیم؛ در غرب آسیا که مهد ادیان الهی است و صحنه اصلی درگیری خیر و شر. در جایی که استراتژیست‌ها آن را نقطه کانونی جهان می‌دانند و متفق هستند که هرکس بر این منطقه تسلط داشته باشد می‌تواند جهان را مدیریت کند. در سرزمین وسیعی که عمده نفت جهان به عنوان مهم‌ترین محصول استراتژیک جهان را در خود جای داده است. در منطقه‌ای از جهان که نقطه اتصال مناطق و قاره‌های مختلف و محل گذر دالان‌ها و گذرگاه‌های راهبردی جهان است و در این منطقه است که تمدن بشری شکل گرفته و تمدن تاریخی و باشکوه ایرانی- اسلامی نضج گرفته و بالنده شده است و این راز تقابل صهیونیست‌ها با ایران و ایرانیان است. امروز ایران اسلامی بعد از چند قرن، در مسیر تمدن‌سازی قرار گرفته و به دنبال شکل دادن به تمدن نوین اسلامی است. همین مسئله برای دشمنی غرب و صهیونیست‌ها با ایران و کشور‌های منطقه به خصوص کشور‌هایی که خود را در این چارچوب می‌بینند کافی است. غرب به عنوان یک ماهیت فکری و مادی توانسته طی دو سه قرن اخیر بسیاری از تمدن‌ها را به شکست وادار کرده و هژمونی خود را توسعه دهد ولی در برابر تمدن اسلامی که نماینده اصلی آن ایران است، به خصوص بعد از انقلاب اسلامی دچار چالش جدی شده است. 
اگر از موضع تمدنی به جهان اسلام نگاه شود به طور کلی دو تفکر و دو نوع نگاه قابل تشخیص است. نگاه عقلانی تمدن‌ساز که نماینده اصلی و سرچشمه آن ایران است که با توجه به تاریخچه حکمی و فلسفی و تمدنی خود و با تکیه بر حکمت شیعی به دنبال تمدن‌سازی و مقابله با سلطه‌جویی و برتری‌طلبی تمدن غرب است و یک نگاه، اسلام متصلب ضدعقل واپس‌گرا که اتفاقاً با سلطه غرب همراه شده و در تقابل و دشمنی با نگاه اول قرار دارد. پس روشن است که ماجرای فلسطین و رژیم نامشروع صهیونیستی، صرفاً یک منازعه محلی بین دو گروه از اهالی آن محل نیست. بلکه داستان تقابل تمدنی و سلطه‌جویی کسانی است که با هدف ایجاد یک پایگاه دائمی در منطقه و توسعه سلطه خود یک پادگان نظامی مجهز متشکل از افرادی از سراسر جهان شکل داده‌اند. از این منظر صهیونیست‌ها نه تنها با اسلام به لحاظ اعتقادی و مذهب دشمنی داشته و آن را مانع توسعه‌طلبی خود می‌دانند و به نیابت از غربی‌ها در چارچوب جنگ تمدن‌ها باید اسلام را شکست داده و تحت انقیاد درآورند، بلکه خود را مهم‌ترین دشمن تمدن ایرانی و ایرانیت دانسته و ایران را بزرگ‌ترین مانع در برابر اهداف شوم خود می‌بینند. امروز رژیم صهیونیستی در وضعیتی به سر می‌برد که هر روز توسط گروه‌های مقاومت مختلف مورد حمله قرار می‌گیرد. تجارت و اقتصادش ضربه شدیدی خورده و وضعیت اجتماعی داخلی‌اش کاملاً متزلزل است و علاوه بر تشدید روند مهاجرت معکوس، ایده کشور صهیونیستی دچار چالش اساسی شده و برای اولین بار انگاره فروپاشی و ازاله موجودیت این رژیم در اذهان صهیونیست‌ها شکل گرفته است. 
امروز وضعیت به قدری برای صهیونیست‌ها بغرنج است که چهارمین ارتش مدعی دنیا نتوانسته از پس یک گروه کوچک مقاومت در غزه برآید و در تقابل با حزب‌الله وضعیت به گونه‌ای شده که هزاران نفر از ساکنان صهیونیست مناطق شمالی دیگر حاضر به برگشت به این مناطق نیستند. در سطح جهانی نیز با کشتار هزاران زن و کودک بیگناه در غزه و جنایات ضدبشری که حتی در مجامع بین‌المللی همچون دادگاه لاهه نیز باعث محکومیت این رژیم شد، افکار عمومی جهان به شدت نسبت به ماهیت پلید، ضدبشری و شیطانی این رژیم آگاه شده واین رژیم بدترین وضعیت را از نظر تلقی و نگاه جهانیان دارد. بالا رفتن تقابل و اقدامات ددمنشانه رژیم صهیونیستی علیه ایران در چند ماه گذشته و به خصوص اقدام تروریستی و جنایت‌آمیز در حمله به کنسولگری ایران در دمشق بعد از ناکامی در رسیدن به اهداف خود در حمله به نوار غزه، برای جبران شکست ترمیم‌ناپذیر در عملیات طوفان‌الاقصی بوده و نشان‌دهنده ناتوانی، به استیصال رسیدن و درکی عمیق و جدی از تهدید موجودیتی معتبر توسط این رژیم است که تلاش می‌کند با تغییر زمین بازی و درگیر کردن حامیان غربی‌اش با ایران، شاید راهی برای نجات خود از این مخمصه پیدا کند. اقدامی که البته مشروعیت جهانی برای وارد کردن ضربات نهایی بر پیکره این رژیم نامشروع را فراهم نموده و در نهایت به پایان آن سرعت خواهد داد. امام خمینی (ره) درکی الهی از ماهیت منحوس رژیم صهیونیستی داشت که از همان ابتدای نهضت، همواره ضدیت با این رژیم را سرلوحه خود قرار داد و با اعلام روز قدس، حرکت دائمی ملت‌های منطقه و جهان برای نابودی این موجودیت منحوس را پی‌ریزی کرد. روز قدس روز مقابله با کودک‌کشی، جنایت و شرمطلق است. روز مقابله با رژیمی جعلی است که علاوه بر دشمنی با اسلام، خود را بزرگ‌ترین دشمن ایران و تمدن ایرانی می‌داند. رژیمی که اگر به پایان نرسد هیچ ابایی از انجام این جنایات علیه دیگر کشور‌ها و دیگر ملت‌ها ندارد. از این روست که شرکت در راهپیمایی روز قدس، کمترین اقدام اخلاقی و عقلانی هر انسان با هر نگرش برای نابودی شر مطلقی است که در جنگ با اسلام، انسان و ایران قرار دارد.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز پنجشنبه ۱۶ فروردين

اطمینان ملت ایران از مجازات رژیم صهیونیستی

سیدرضا صدرالحسینی

این روز‌ها برای بررسی مسائل منطقه باید به چند نکته توجه کرد؛ رژیم صهیونیستی در آستانه ششمین ماه از شکست‌های مستمر و ترمیم‌ناپذیر خود قرار دارد و در این زمان دست به اقداماتی زده که خلاف همه کنوانسیون‌ها و تعهدات بین‌المللی است.

از جمله کنوانسیون وین که به امضای بیشتر کشور‌ها رسیده و در این کنوانسیون مطرح شده که سفارتخانه‌ها و همه ساختمان‌هایی که پرچم کشوری در آن قرار دارد، خاک آن کشور محسوب می‌شود و از مصونیت سیاسی و نظامی برخوردار است. در این بین بررسی هدف رژیم صهیونیستی از انجام حمله ناجوانمردانه و وحشیانه به بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق نیز مهم است. در این خصوص لازم به یادآوری است که رژیم صهیونیستی در کنار شکست‌های مستمری که طی ماه‌های اخیر داشته، در حوزه مسائل اقتصادی نیز با مشکلات بسیاری رو‌به‌رو شده است. افزون بر این با اقداماتی که مقاومت عراق انجام داده، مناطق مهمی از بنادر رژیم صهیونیستی مانند بندر اشغال‌شده ایلات نیز به تعطیلی کشیده شده است. به این ترتیب تعطیلی یکی از مهم‌ترین بنادر رژیم در کنار تعطیلی کارخانجات و مزارع و افزایش مهاجرت شرایط را برای رژیم صهیونیستی بسیار دشوار کرده است. این در حالی است که ارتش ملی یمن نیز در باب‌المندب شرایط خاصی را برای رژیم صهیونیستی ایجاد کرده است. علاوه بر این مسائل، رژیم صهیونیستی در داخل نیز با مشکلات عدیده سیاسی مانند اعتراضات دائمی و مستمر مردم رو‌به‌روست. در کنار این مسائل باید توجه داشت که قطعنامه سازمان ملل متحد نیز با اکثریت آرا علیه رژیم صهیونیستی مصوب شده است؛ بنابراین چنانچه مجموعه فشار‌هایی را که رژیم صهیونیستی در حوزه‌های مختلف با آن رو‌به‌روست، کنار هم بگذاریم، متوجه خواهیم شد که حمله به بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی در دمشق توسط یک موجود وحشی زخم‌خورده و در حال احتضار رخ داده است، یعنی شاهد حرکتی عصبی و بسیار غیرعاقلانه از سوی رژیم صهیونیستی بوده‌ایم و این نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی برای بقای خود دست به هر کاری خواهد زد. به این ترتیب باید توجه داشت که رژیم صهیونیستی دست به این اقدام وحشیانه زده تا جمهوری اسلامی ایران را به جنگ بکشاند. در واقع آن‌ها تلاش می‌کنند از این طریق به اهداف خود دست یابند. لازم به یادآوری است که یکی از مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی گفته بود که آن‌ها بعد از شکست در عملیات طوفان‌الاقصی به‌دنبال این مسأله هستند که بهانه‌ای برای بمباران مراکز مختلف از جمله مراکز هسته‌ای جمهوری اسلامی ایجاد کنند و این بهانه زمانی ایجاد خواهد شد که جمهوری اسلامی ایران به‌طور مستقیم وارد جنگ شود؛ بنابراین باید توجه داشت که جمهوری اسلامی برای گرفتن انتقام این اقدام وحشیانه باید غیرعجولانه و با عقلانیت کامل اقدام کند و این اقدام حتما از سوی جبهه مقاومت انجام خواهد شد، چراکه هیچ ضرورتی برای یک اقدام واکنشی در این رابطه وجود ندارد. این در حالی است که ملت ایران نیز مطمئن است که رژیم خبیث صهیونیستی به دست دلاورمردان ما مجازات می‌شود و آن‌ها از این جنایت و امثال آن پشیمان خواهند شد. لازم به یادآوری است که رژیم صهیونیستی با اقدام اخیر خود ثابت کرد یک رژیم تروریست دولتی است و به هیچ‌یک از معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی پایبند نیست و نخواهد بود. البته همه این موارد را می‌توان به پای حامی اصلی این رژیم یعنی آمریکا نوشت.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز پنجشنبه ۱۶ فروردين

ترکش‌های آتش بس غزه به مسکو رسید

علیرضا تقوی نیا

 از اولین جملات پوتین بعد از حمله تروریستی تالار کروکوس این بود : از وتو کردن قطعنامه شورای امنیت و حمایت از مردم غزه پشیمان نیستیم، حتی اگر به ما ضربه بزنید.

چرا پوتین حمله تروریستی اخیر در مسکو را مرتبط با وتوی روسیه بر پیش نویس قطعنامه پیشنهادی آمریکا در خصوص آتش بس فوری در غزه می داند ؟

 واقعیت ماجرا اینست که آمریکا کوشش دارد با ایجاد آتش بسی که مفادش به نفع اسرائیل باشد، نبرد غزه را فریز کند تا با خیال راحت بتواند بر جنگ اوکراین تمرکز کرده و توان خود را برای شکست ارتش پوتین بسیج کند.

روسیه و چین نیز که دست آمریکا را خوانده بودند ، برای این که ایالات متحده نتواند بر جبهه اوکراین معطوف شود و همزمان در جبهه غزه نیز درگیر باشد، پیش نویس قطعنامه واشنگتن را وتو کردند.

البته این وتو را که در اصل برای منافع خودشان بود، به حماس و مردم غزه فروختند.

 این روزها آمریکا در ۲ جبهه درگیر است؛ اول جبهه نبرد درغزه ( که اسرائیل به اهداف خود نرسیده و از طرفی نتانیاهو نیز از دستورات بایدن و بلینکن سرکشی می کند و عزم حمله به رفح دارد) و دوم جنگ بزرگ اوکراین.

یانکی ها نیک می دانند روسیه تا ۲ ماه دیگر حمله بزرگی را انجام خواهد داد و آنها باید برای عدم موفقیت دشمن شان کاری کنند و ایضا ملتفت اند که نتانیاهو دارد برخلاف منافع ایالات متحده عمل می کند و نبرد در غزه را کِش می دهد.

 پس باید هر طور که شده بحران غزه را (ولو برای چند هفته )خاموش کنند والا در میدان اوکراین روسها یکه تازی خواهند کرد.

اما مشکل اصلی نتانیاهوست که نه توانسته نبرد را به سود اسرائیل پایان دهد و نه از دستورات بایدن پیروی می کند‌‌.

احتمالا آمریکا طی هفته های آتی باید برای مدیریت این چالش ها، تصمیمات سختی بگیرد.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز پنجشنبه ۱۶ فروردين

نفس‌کشیدن در فضای شهری

ترانه یلدا
فکر نمی‌کنم نیازی به ارائه آمار تراکم ساختمانی در منطقه یک تهران باشد، برای اینکه بگوییم در سال‌های پس از جنگ تحمیلی، منطقه شمیرانات با ساخت‌وساز شدید و انبوه مواجه شد و جمعیتی بسیار بیشتر از تصور و تعادل در آنجا ساکن شدند. این واقعیت چنان ملموس است که خود ساکنان منطقه -که زمانی نه‌چندان دور، خوش‌‌‌آب‌وهواترین کوهپایه باغ‌شهری تهران با خانه‌های ویلایی یک و دو طبقه بود- هوا و آسمان برای تنفس کم‌ آورده‌‌اند. ترافیک منطقه هم سال‌هاست چنان وضعیتی به خود گرفته که دیگر کمتر کسی مایل است برای انجام کاری یا حتی دیداری خانوادگی به آنجا برود. درست از تقاطع صدر یا چمران با شریعتی یا ولیعصر خیابان‌ها قفل است و ترافیک متر به متر جلو می‌رود؛ اما اکنون وضع به جایی رسیده است که اگر شهرداری تغییر رویه‌‌ای در کارش ندهد و به اصول علمی شهرسازی همچنان پایبند نماند، این قضیه بغرنج‌‌تر و در آینده به بن‌بستی اصلاح‌‌ناشدنی خواهد انجامید.

باید یادآور شد که مصوبات مختلفی از سه دهه پیش ساخت‌وساز پنج طبقه مسکونی را در همه جای شهر مجاز شمردند؛ سپس با مصوبه برج‌باغ ساخت‌وساز برج‌های 10 تا 15 طبقه و بیشتر در هر کجای شهر رایج شد. سپس ضوابط و مقررات طرح جامع اجازه ساخت برج‌های اداری را در دو طرف تمام شریانی‌‌ها؛ یعنی خیابان‌های اصلی شهر داد. این مجوزها ساخت‌وساز اداری-تجاری حجیمی را به شهر افزود؛ اما بیشترین حملات ساخت‌وساز و تغییر سیمای شهری به منطقه یک وارد آمد که قیمت‌ها در آن بالاتر بود. مدام صحبت از محو و نابودی هزاران هکتار باغ خصوصی و درختان شد و شد... تا اینکه دیگر خسته شدیم. ظاهرا زور سازندگان یا به قولی «developer‌»ها می‌چربید و همچنان می‌چربد. حتی شهرداران دوره آقای روحانی هم نتوانستند این آهنگ ساختن را آرام‌تر کنند؛ اما در سال‌های اخیر که انتظار نگاهی معنوی‌‌تر، انسانی‌‌تر و چاره‌‌جویانه داشتیم، وضعیت بدتر شد که بهتر نشد. و با اینکه هم جای ساخت‌وساز تنگ‌‌تر شده و هم سرمایه‌‌گذاری و تحرکات سازندگان روندی نزولی یافته، شهرداری تهران به جای آنکه مردم را تشویق به مرمت و به‌سازی کند و خود شرایط بهبود کیفیت زندگی و خدمات محلی در بافت‌های مسکونی موجود را برای شهروندان آماده کند، مرتبا پروژه‌های پرهزینه و دشواری را پیشنهاد می‌کند که معلوم نیست چقدر به درد شهر بخورد؟ لازم به ذکر نیست که بسیاری‌‌ از این پروژه‌‌ها وظیفه شهرداری نیست. به‌علاوه وقتی طبق مقررات و قوانین جاری شهرسازی عملی نشوند یا به هر حال عملا بلاتکلیف بمانند، اعتماد مردم به شهرداری‌شان را سست می‌کنند. برای همین است که یادداشت اولم در این سال نو را با این آرزو می‌نویسم که شهرداری شهر عزیزمان امسال با توجه به نیازهای شهر و شهروندان (که ما در جداول من شهردارم! در دو نوبت پر کردیم) و نیز قوانین و مقررات شهری جاری، اولویت‌‌هایش را فراروی برنامه‌ریزی‌‌های امسال خود قرار دهد.

در اینجا به نمونه‌هایی از این پروژه‌‌های بزرگ اشاره می‌کنم؛ یکی پروژه مسکن‌سازی میلیون‌واحدی بود، دیگری هتل‌سازی در پارک‌های جنگلی تهران و آخری ساختن ده‌ها مسجد در پارک‌های تهران که در هفته‌های اخیر بر سر زبان‌ها بوده است.

درباره ساخت برج‌ها و شهرک‌های مسکونی از طرف شهرداری و دیگر نهادها زیاد شنیده بودیم. مثلا همان پروژه معروف شمال باغ گیاه‌شناسی؛ اما سال گذشته اینکه چینی‌‌ها بیایند و بافت‌‌های به‌اصطلاح «فرسوده» جنوب تهران را بکوبند و به جایش مجتمع‌های مسکونی نو بسازند، توجه همه شهرسازان خودی را جلب کرد. پرسیدند: چرا چینی‌‌ها؟ آیا مطالعات پروژه و ساکنان آتی معلوم‌اند؟ و... .

همان سال گذشته بیانیه‌‌ای از طرف انجمن طراحان شهری ایران در اعتراض به لایحه جدید باغات (پیشنهادی شورای شهر) تحت عنوان «احیای مصوبه برج‌باغ» نگرانی دیده‌‌بانان شهری را برانگیخت. این بیانیه حاکی از آن بود که به بهانه تأمین منافع معدود مالکان باغات پایتخت و البته اغلب سوداگران املاک، شورای شهر اقدام به تنظیم لایحه‌ای جدید بدون توجه به نیازهای پایتخت کرده است؛ درحالی‌که وظیفه شورا و شهرداری در درجه اول توجه به حقوق عامه مردم بر شهر است.

مورد دیگر اینکه شهردار تهران سال قبل اعلام کرد که قرار است تعدادی هتل‌ در «بوستان‌های جنگلی تهران» ساخته شود؛ آن‌هم در شرایطی که گردشگری بسیار ضعیف است. او همان‌جا گفت که حدود ۴۰۰ هزار میلیارد تومان پروژه مشارکتی در شهرداری تهران تعریف شده است که بخشی از آنها ساخت هفت تا هشت هتل پنج تا هفت ستاره است که قرار است با شریک ساخته شوند. مردم از خود پرسیدند چرا هتل‌هایی در بوستان‌های جنگلی؟ حتی اگر تهران ۴۴ هزار هکتار فضای سبز پیرامونی داشته باشد، چرا باید بخشی از این فضاهای جنگلی که اکنون دیگر تنها ریه‌های شهر تهران هستند، از فضای عمومی شهری جدا شده، به فضاهایی نیمه‌خصوصی برای پذیرایی گردشگران تبدیل شوند؟ آن‌هم در پهنه‌های سبز حفاظتیِ ساخت‌وساز ممنوع... .

و اما مورد زنده آخر که سر‌و‌صدای اعتراض ساکنان محترم منطقه اطراف پارک قیطریه و چیذر را درآورده، داستان ساخت مسجدی در یکی از ورودی‌های پارک قیطریه است که ظاهرا یکی از چندین و چند مسجدی است که شهرداری تهران قصد احداث آنها را در داخل پارک‌های بزرگ‌تر تهران دارد و می‌‌خواهد مغازه‌ها و قرارگاه‌‌هایی را در آنها مستقر کند. تحقیقات فوری شهرسازان نشان داد که طبق قوانین مصوب قبلی، نه چنین کاری مجاز است و نه به صلاح محلاتی که ساکنان‌‌شان، هم مسجدِ کافی دارند و هم مشکل ترافیکی! حال چگونه نفس بکشیم در این فضای شهر شلوغ‌‌مان؟ به‌‌سختی!

روزنامه وطن امروز

خطای جبران‌ناپذیر صهیونیست‌ها
محمدمهدی ایمانی‌پور
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت شهادت سردار رشید اسلام سرلشکر پاسدار «محمدرضا زاهدی» و جمعی از همرزمان ایشان به دست رژیم مجعول صهیونیست تاکید کردند: آنها را از این جنایت و امثال آن پشیمان خواهیم کرد؛ به حول و قوه‌ الهی.
درباره پیام گویا و قاطعانه رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی نکات سه‌گانه‌ای وجود دارد که لازم است در کنار یکدیگر مورد توجه قرار گیرد. 
۱- جنایت اخیر رژیم اشغالگر قدس فراتر از جنبه همیشگی جنایات این رژیم که آکنده از توحش، نقض اصول انسانی و حتی اصول ابتدایی منازعه است، نقض قواعد آمره و حقوق دیپلماتیک مندرج در کنوانسیون وین محسوب می‌شود. ما اکنون نه تنها از یک جنایت، بلکه از یک «جرم آشکار» سخن می‌گوییم. زمانی که در معادلات حقوقی سخن از «جرم» به میان می‌آید، متعاقبا موضوع «مجازات مجرم» نیز موضوعیت پیدا می‌کند. از این رو پاسخ جمهوری اسلامی ایران به جنایت صورت‌گرفته از سوی صهیونیست‌ها، به لحاظ اجرایی قطعیت و به لحاظ حقوقی نیز موضوعیت دارد و رژیم اشغالگر قدس عوارض و تبعات سنگین آن را درک خواهد کرد. رهبر حکیم انقلاب اسلامی وعده داده‌اند رژیم صهیونیستی از این جنایت و «امثال آن» پشیمان خواهد شد. معنای این عبارت مشخص است: اینکه پاسخ جمهوری اسلامی ایران به اندازه‌ای شدید است که نه تنها معطوف به جنایت اخیر صهیونیست‌ها می‌شود، بلکه هزینه تکرار این جنایات را از سوی تل‌آویو افزایش خواهد داد. 
۲- نکته بعد معطوف به چرایی اقدام جنایتکارانه و وقیح اخیر صهیونیست‌ها در دمشق است. بدون شک کمتر عقل سلیمی تصور می‌کند اقدام تجاوزکارانه اخیر، برگرفته از ابتکار عمل میدانی و راهبردی رژیم اشغالگر قدس و تسلط آن بر صحنه است! شکست صهیونیست‌ها در جنگ غزه و عدم تحقق اهداف سه‌گانه نتانیاهو مبنی بر «اشغال غزه»، «نابودی حماس» و «آزادی اسرای صهیونیست» سبب شده تل‌آویو با بحرانی مزمن و عمیق مواجه شود. این بحران در ۳ سطح داخلی، منطقه‌ای و جهانی قابل فحص و بررسی است. صهیونیست‌ها نه تنها میدان نبرد، بلکه فرامتن آن را نیز از دست داده‌اند. از این رو اقدام اخیر صهیونیست‌ها نه مصداق یک «کنش مقتدرانه»، بلکه نماد نوعی «واکنش ناشی از استیصال» محسوب می‌شود.
گذشت زمان و فرسایشی شدن جنگ غزه، بیش از پیش رژیم اشغالگر قدس را بین افکار عمومی دنیا منفور ساخته و نه‌تنها گذشته و حال، بلکه آینده این رژیم جعلی و کودک‌کش را هدف قرار داده است. در چنین شرایطی سخن گفتن از ابتکار عمل و عقلانیت راهبردی در اردوگاه صهیونیست‌ها بیشتر به یک طنز شبیه است. 
۳ـ جنگ ترکیبی دشمن صهیونیست علیه بشریت، خصوصا ملت‌ها و دولت‌های آگاهی که در حال افشای ماهیت پلید، اشغالگرانه و نامشروع این رژیم هستند، شدت گرفته است. این تهدید ترکیبی، مقاومت ترکیبی و هوشمندانه‌ای را می‌طلبد که لزوما بر واکنش در برابر دشمن متمرکز نیست و در بسیاری مقاطع باید خلاقانه و کنشگرانه عمل کند. خیزش جهانی در راهپیمایی روز جهانی قدس، یکی از مصادیق مقاومت ترکیبی و اثرگذار در برابر دشمن صهیونیست محسوب می‌شود. آنچه بیش از پیش تل‌آویو و حامیان غربی آن را در جنگ شناختی، نظامی، فرهنگی، سیاسی و... علیه فلسطینیان ناکام می‌گذارد، بسط و تکمیل شبکه مقاومت جهانی علیه آنهاست. پس از وقوع عملیات توفان الاقصی، چنین مسیر مقدسی با صلابت و سرعت بیشتری طی شده و قطعا پس از برگزاری راهپیمایی باشکوه و متفاوت فردا ـ روز جهانی قدس ـ شدت و عمق بیشتری به خود خواهد گرفت.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات