سعدالله زارعی
انتخابات هشتم تیر ماه در راه است. تنها 22 روز مانده و کارزار رسمی تبلیغات کاندیداهای انتخابات تا ده روز دیگر شروع میشود. پس فرصت و فاصله چندانی نداریم. اگر هر فردی که کاندیدا شده را نماینده و نمادی از بخشی از مردم بدانیم، هجوم کاندیداهای مختلف برای نامنویسی، حتی از سوی کسانی که اصل اینکه این نظام بر پایه جمهوریت و رأی اکثریت مردم بنا شده و بر اساس آن تا امروز استمرار پیدا کرده، حرف داشتند و حتی هنگام نامنویسی هم از تغییر قانون اساسی سخن گفتند، در حالی که بر اساس قبول آن به وزارت کشور رفته بودند! و نیز حضور نمایندگانی از طیفی که چهار ماه پیش انتخابات جمهوری اسلامی را بهطور غیررسمی تحریم کرده و به تحریم آن افتخار هم میکردند، نشاندهنده وضعیت مشارکتبرانگیز نظام در سطح مردم و نخبگان است. اما در عین حال آن جریانات و شخصیتهایی که به فاصله چهار ماه نظر خود را از «تحریم غیررسمی» به «حضور فعال رسمی» تغییر دادهاند، در واقع ظاهر و باطن خود را بروز دادهاند، به ظاهر ژست همراهی با مردم و در باطن شفاف و حقیقت خصومت با مردم و نظامی که برآمده از آراء میلیونها شهروند است. درخصوص انتخابات پیشرو نکاتی وجود دارد:
1ـ فلسفه انتخابات قوه مجریه در کشورها و از جمله در کشور ما، فقط ادامه روند اجرائی نیست، بلکه جبران کاستیها، رخنهها و پر کردن حفرههای اقتصادی و فرهنگی (و هر آنچه در مسئولیت قوه مجریه میباشد) نیز هست. انتخابات باید با پر کردن این خلأها، مسیر حرکت به سمت جلو را هموار نماید و این در حالی است که کشور ـ همانطور که در نام امسال آمده ـ به «جهش» نیاز دارد؛ بنابراین هم خود انتخابات و هم حاصل و خروجی این انتخابات باید جبران کاستیها و حرکت به سمت جلو و جهش کشور باشد.
2ـ در شرایط «خیلی خاص» قرار داریم، جهان در حال چرخش از وضعی به وضعی دیگر است و به نظر بعضی از سیاستمداران بینالمللی ـ نظیر جوزف بورل رئیس سیاست خارجی و امنیت ملی اتحادیه اروپا ـ این تغییر بینالمللی و تغییر ریل جهان اتفاق افتاده است. در این شرایط انتخابات هشتم تیر ماه از دو حیث ـ میزان مشارکت و خروجی مشارکت مردم ـ مورد توجه جهان قرار میگیرد. این انتخابات به این سؤال کلیدی پاسخ میدهد «آیا ایران ظرفیت و اراده لازم را برای ورود در معادلات جدید جهان دارد یا خیر؟» انتخابات ایران و خروجی آن باید به این سؤال پاسخ مثبت دهد. ایران، امروز برای ورود در معادلات جدید به نیروهایی با تفکر و توان و تحرک متناسب نیاز دارد. چنانکه دیدیم به دلیل تفکر تغییر و تحرک بالای تیم وزارت خارجه دولت آقای رئیسی ـ و البته وقتگذاری شخص ایشان ـ همکاری کشورهای مختلف دنیا جلب شد و این در حالی بود که خیلی از مقامات دولتهای سابق کشور از انزوای ایران حرف میزدند و عدم موفقیتهای خود را به منزوی بودن کشور در صحنه بینالمللی مرتبط میکردند و حال آنکه واقعاً هیچگاه در وضعیت انزوا نبودهایم و روابط محدود، ناشی از «رفت و آمد محدود» و کانالیزه شدن مناسبات دولت به سمت غرب بوده است. ملت ایران در این شرایط خاص بینالمللی باید دولتی متناسب با تحولات کلان بینالملل که خود انقلاب اسلامی مهمترین نقش در وقوع این تحولات داشته است، سر کار بیاورد.
بعضی از کاندیداهای مطرح ریاستجمهوری در این ترازند و بعضی از کاندیداهای مطرح هم اصولاً نماد تفکری هستند که دیگر منسوخ گردیده است.
3ـ در فضای جدید بینالمللی، ملتی میتواند به اهداف و آرمانهای خود برسد و یا به آن نزدیک شود که از پیشرانهای طبیعی و انسانی خود به نحو مطلوب استفاده کند. صحنه فعلی بینالمللی صحنه صفآرایی قدرتهای نوظهوری است که هر کدام ـ ازجمله جمهوری اسلامی ایرانـ با استعدادهای خاص خود وارد میدان شده و با یکدیگر به رقابت شدید مشغول هستند. در این کشاکش بینالمللی، مردم ایران باید ضمن حضور فعال در صحنه انتخابات و شکل دادن به «عدد افتخارآمیز»، فردی را بر سر کار بیاورند که در سابقه و جبین او استفاده کامل از استعدادهای طبیعی و انسانی کشور دیده شود. صحنه انتخابات ریاستجمهوری، صحنه ادعا نیست، صحنه «کارنامه» است. لذا ملت بزرگ ایران باید از «ادعا»ها عبور کرده و بر «کارنامه»ها تمرکز کند. خوشبختانه «کاندیداهای مطرح» این انتخابات دارای سوابق مدیریت بخشهای مختلف هستند و عملکرد آنان در هر مسئولیتی که بر عهده داشتهاند، در جلوی چشم مردم قرار دارد و مردم میتوانند در میان آنان به رئیسجمهوری با شاخصهایی نظیر فعال، پرکار، آگاه و معتقد به مبانی انقلاب اسلامی برسند.
4ـ انتخابات در جمهوری اسلامی باید با شأن این جمهوری و شأن مردمی که این جمهوری را پدید آوردهاند، متناسب باشد. حضرت امام خمینی قدس سره الشریف در مورد مجلس برآمده از آراء ملت نکات بسیار ارزشمندی فرمودهاند که البته در مورد کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری و شخص رئیسجمهور منتخب هم کاملاً صدق میکند. این نکات در تاریخ چهارم خرداد ۱۳۵۹ در اولین دیدار با نمایندگان دوره اول مجلس شورای اسلامی مطرح و در صفحه 345، جلد 12 صحیفه امام آمده است:
«باید همانطوری که تا حالا تحولات زیادی پیدا شده است در این ملت، شما که وکیل از جانب ملت هستید، و عصاره فضائل ملت هستید، باید در آنجا همان معنایی که مأمور او شدید از طرف ملت، همان معانی باشد. ملت یک ملت اسلامی است و اسلام را میخواهد و احکام اسلام را میخواهد. شما وکیل نیستید که بروید آنجا بنشینید و حسابهایی که خودتان با هم دارید صاف کنید. اگر یک همچو کاری بشود، این انحراف است و غصب است آن محل برای شما. شما باید ـ انشاءالله همین طور هم هست ـ شما باید در آنجا معلم اخلاق باشید از برای همه کشور، برای اینکه مطالب شما به همه کشور بسط پیدا میکند. وقتی که همه مردم در تمام کشور دیدند که این وکلایشان با راستی و صداقت در خدمت کشور هستند و در خدمت اسلام هستند، و مناظرههایی که میکنند مناظرههای اسلامی است، و بحث و تفتیشی که میکنند، بحث و تفتیش اسلامی است، این یک تعلیمی میشود به همه افرادی که در این کشور هستند، و به آنجایی که این موجها میرسد در خارج کشور. ما باید همه قشرها را تربیت کنیم.»
بعضی از جریانات سیاسی که برخلاف اسلام و عقل، بنا به تصریح خودشان اصولاً برای حکومت، منشأ الهی و شرعی قائل نیستند و به آن صرفاً به عنوان یک امر عرفی نگاه میکنند، دستیابی به قدرت را اصل اول دانسته و فقط به اصول و مبانی سکولار ناظر به تصاحب قدرت توجه دارند. از این رو در حالی که به دنبال تصاحب موقعیتهای نظام دینی هستند، در مباحث تئوریک، از عرفی بودن حکومت دم میزنند و این در حالی است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصول مختلف خود از جمله در اصل دوم، نظام جمهوری اسلامی را منبعث از اصل توحید و «اختصاص حاکمیت و تشریع به خداوند و لزوم تسلیم در برابر امر او» و اصول نبوت، معاد، عدل و امامت دانسته است. این تشنگان قدرت، در عمل هم به هر شیوهای برای رسیدن به قدرت دست میزنند. کما اینکه شاهد بودیم که جریان نهضت آزادی در اولین ماههای پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، کمر به انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی بست و احزاب بعدی دست پرورده آن، نظیر مشارکت و کارگزاران در سال 88 کمر به ابطال انتخابات و کنار زدن آراء مردم بستند و کشور را به آتش کشیده و صحنه عزت ملی را به صحنه درگیری و نزاع تبدیل کردند. که البته در نهایت این جمهوریستیزی، یکی با مخالفت حضرت امام و دیگری با مخالفت رهبر معظم انقلاب مواجه گردید و شکست خورد.
این سکولارهای جمهوریستیز، الان هم در این انتخابات آمدهاند و بعید نیست شورای نگهبان برخی از آنها را تحت ملاحظاتی تأیید کند؛
و از این رو از سوی نظام و مردم «محترم» شمرده شوند، اما این اقدام شورا و محترم شمرده شدن قانونی، به معنای تأیید اخلاقی و عملی و فکری آنان نبوده و به هیچ وجه به معنای آن نیست که اینها خطری برای کشور ندارند و در صورت به دست آوردن رأی، صلاحیت اداره کشور را دارند. مگر هر شخص محترمی برای تصاحب هر کاری سزاوار است؟ و مگر بارها نتیجه خسارتبار ریاست آنان بر مناصب حساس کشور را ندیدهایم؟
5ـ بعضی از این کاندیداها به لوازم ریاستجمهوری ـ که یکی از آنها پایبندی به اصول و قوانین کشور و صلاحیتهای نهادهای برآمده از آن میباشد ـ
پایبند نیستند. مثلاً یکی از افراد صاحبنام کاندیدا شده، با صراحت بیان کرده است که صلاحیت احراز یا عدم احراز شورای نگهبان را قبول ندارد. این در مقام رئیسجمهور چگونه ملتزم به مصوبه مجلس شورای اسلامی که به تأیید شورای نگهبان رسیده است، خواهد بود؟ چنین فردی به قانونی اجازه اجرا میدهد که شخصاً آن را قبول داشته باشد و این یعنی براندازی جمهوریت نظام و استقرار استبداد و دیکتاتوری. بعضی از این کاندیداها عدم پایبندی خود به منافع ملی را نشان دادهاند. آنانکه هنوز هم «برجام ضدملی» را مطابق منفعت ملی معرفی کرده و در حالی که تشت برجام از پشتبام افتاده است، از آن دفاع میکنند، چطور میتوانند در موضوعات دیگر تأمینکننده منافع ملی ایران باشند؟
بعضی از این کاندیداها در فضای رقابت، برای رسیدن به موفقیت خود، به تخریب دیگران نظر دارند و هنرشان لکهدار کردن حیثیتهایی است که خداوند آنها را محترم شمرده و مؤمنان را از ورود به چنین مهلکههایی پرهیز داده است. افرادی که به جای ارائه تصویری از برنامههایی که برای پیشرفت کشور تدارک دیدهاند، صحنه انتخابات را به آوردگاهی غیراخلاقی تبدیل میکنند و از طریق بدگویی، تهمت زدن، لجنپراکنی کردن، سعی در جلب توجه دارند، به آبروی ملی لطمه میزنند و در تراز ریاست جمهوری اسلامی ایران نیستند.
مسئله تورم روی میز دولت چهاردهم
مهدی حسن زاده
خراسان در سلسله گزارش هایی با مهر «تا انتخابات» سراغ مهم ترین مسائل روز کشور و پرونده های پیش روی رئیس جمهور آینده رفته است تا به سهم خود به تبیین مهم ترین مسائل کشور و تبدیل این مسائل به دستور کار پیش روی نامزدهای تصدی پست ریاست جمهوری کمک کند. در حوزه اقتصاد، خراسان از روز گذشته با تیتر «رشد اقتصادی مثبت اما نفتی» نخستین گزارش خود را با مهر «تا انتخابات» درباره وضعیت رشد اقتصادی کشور کار کرد اما امروز با تیتر «نسخه پیچیده تورم مزمن» به سراغ شاخص ملموس تورم رفته است. شاخصی که همه ما حقوق بگیران کاملا آن را درک می کنیم. از اجاره هایی که سال به سال جهش می زند تا مواد غذایی که هفته به هفته افزایش قیمت می یابد، همگی فشاری سنگین به معیشت خانوارها وارد می کند. از اواخر دهه 40 که رشد درآمدهای نفتی موجب شد تا اقتصاد ایران به درآمد نفت وابسته شود، تورم نیز به جزء ثابت اقتصاد ایران تبدیل شد و تنها در معدودی از سال ها توانستیم به صورت مقطعی تورم تک رقمی را تجربه کنیم. به ویژه از سال 97 تاکنون اقتصاد ایران وارد دوره ای از تورم حاد با میانگین نرخ 40 درصد شده است. به عبارتی 5 سال مستمر تورم بالای 40 درصد که در اقتصاد ایران بی سابقه است. درباره ریشه های تورم بحث های زیادی مطرح است اما در نهایت رشد نرخ ارز و رشد نقدینگی را باید جزو عوامل اصلی دانست. رشد این دو شاخص نیز به ناترازی های داخل اقتصاد ایران که در ادامه فهرست شده بازمی گردد. 1 - ناترازی ارزی - تجاری که نشان می دهد اقتصاد ایران بدون نفت در تامین ارز مورد نیاز خود برای واردات مواد غذایی و کالاهای واسطه ای کمبود دارد و زمانی که سراغ ارز نفتی می رود به دلیل نوسان شدید قیمت و حجم صادرات نفت (در شرایط تحریم) در سال های کمبود درآمد نفتی دچار کسری ارزی می شود. 2 - ناترازی انرژی که خود را بیش از همه در بنزین، گاز و برق نشان می دهد. به طور مشخص در سال گذشته بیش از 3 میلیارد دلار به واردات بنزین و گازوئیل اختصاص یافت اما رشد قیمت بنزین و مصلحت جویی های سیاسی و اجتماعی که به ویژه پس از آبان 98، افزایش قیمت بنزین را سخت کرده است. همچنین پیش افتادن مصرف برق از تولید آن و خطر کاهش تولید گاز از پارس جنوبی به دلیل افت فشار این میدان، ما را در تامین انرژی دچار مشکل خواهد کرد و اثر این اتفاق در واردات بنزین و کاهش صادرات برق و گاز موجب افت درآمدهای ارزی و تورم شده است. 3 - ناترازی بودجه که ناشی از کسری بودجه به دلیل افت درآمدهای نفتی است. اگرچه اقدامات مثبتی برای افزایش سهم درآمدهای مالیاتی در بودجه شده است اما شدت افت درآمدهای نفتی و جبران آن با جهش نرخ ارز و همزمان تداوم رشد هزینه های جاری بودجه به ویژه از منظر ناترازی صندوق های بازنشستگی و وابستگی فزاینده این صندوق ها به بودجه دولت موجب شده است تا استقراض دولت از بانک مرکزی، از بانک های عامل و در مجموع روش های تامین مالی تورم زا در سال های اخیر بیشتر شود. 4 - ناترازی بانکی که به ویژه به تناسب رشد بانک های خصوصی و مشابه این بانک ها و موسسات اعتباری در جذب سپرده با نرخ های سود بالا و اختصاص منابع بانکی به شرکت های زیرمجموعه، همزمان با فشار دولت به بانک ها برای تامین مالی طرح های مدنظر دولت، موجب شده است تا نظام بانکی و به ویژه برخی بانک های مخرب به موتورهای رشد نقدینگی تبدیل شوند. در چنین شرایطی می بینیم که مهار تورم برخلاف تصور رایج در بخشی از مدیریت اجرایی که بر تشدید نظارت بر بازار و قیمت گذاری برای مهار تورم نظر دارد، به چاره اندیشی برای کاستن از ناترازی های اقتصاد بازمی گردد. در حقیقت مهار تورم به مجموعه گسترده ای از سیاست های اقتصادی بازمی گردد که بتواند ناترازی ها در بخش های ارزی، انرژی، بودجه و نظام بانکی را درمان کند. پیمودن این مسیر سخت است و اگرچه دولت و مجلس اقداماتی را در این زمینه آغاز کرده اند اما دولت چهاردهم برای رفع ناترازی در هر یک از این بخش ها باید اقدامات متعدد و مستمری را در پیش بگیرد.
انتخابات اخلاقمدار علیکم بمکارمالاخلاق!
حمیدرضاشاهنظری
بسیاری از ما اگر به ویدئوهای مناظرات فکری و سیاسی اوایل انقلاب نگاه کنیم از فضای حاکم بر این مناظرات از حیث رعایت اخلاق شگفتزده خواهیم شد. مناظراتی مانند مناظرات اندیشمندان اسلامی با اندیشمندان کمونیست؛ مناظراتی که در یک سو کسانی، چون شهید بهشتی و مرحوم آیتالله مصباح یزدی و در سوی دیگر چپهایی، چون احسان طبری و کیانوری حضور داشتند. از احسان طبری نقل شده که در یک مناظره با شهید بهشتی، در خواندن آیهای از قرآن اشتباه کرده بود که شهید بهشتی متوجه این اشتباه شده و در کاغذی آیه را به صورت صحیح نوشته و بدون جلب توجه به طبری میدهد و او هم اصلاح میکند. طبری بعد از مناظره به شهید بهشتی گفته بود اگر تو یکی از جملات مارکس یا انگلس به عنوان بزرگان مارکسیسم را اشتباه میگفتی، من در همان جلسه از این استفاده و وصلش میکردم به بیسوادی شما عمامه به سرها. شهید بهشتی در پاسخ گفته بود: «ما برای رسیدن به حق و حقیقت مناظره میکنیم نه اثبات درستی خودمان و مچگیری از شما.»
با فاصله گرفتن از فضای ابتدای انقلاب به ویژه سالهای دفاع مقدس- که حقاً و انصافاً آن دوران، بهخصوص در فضای جبهه و جنگ، آینه تمامنمای یک زندگی اخلاقی بود و به قدری ارزشهای اخلاقی در اوج قرار داشت که وقتی امروز به آن فکر میکنیم گو اینکه خوابی شیرین بود که به پایان رسید- سالهاست که وضعیت اخلاقی در میان بخشهایی از جامعه رو به افول است و این موضوع صرفاً مختص روابط میان مردم هم نیست و بدترین بیاخلاقیها در سطح روابط بین اصحاب قدرت و در سطح سیاسی مشاهده میشود. برای نمونه فضای سیاسی به طور اعم و فضای انتخابات به طور اخص رسماً از حالت یک رقابت سالم سیاسی خارج شده و به یک دعوای استادیومی بین چند گروه دشمن با یکدیگر تبدیل شده است و تأسفبارتر آنکه در بسیاری از مواقع کسی در این میدان گوی سبقت را از دیگران میرباید که در دهاندریدگی و بیاخلاقی سرآمد باشد. این در حالی است که انقلاب اسلامی یک انقلاب کاملاً اخلاقی بود و اسوههای این انقلاب از امامین آن تا شهدا و شخصیتهایی، چون شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید سلیمانی و رئیسجمهور شهید آیتالله رئیسی و خیل شهدای گرانقدر انقلاب و دفاع مقدس، اسوههای اخلاق بودند.
بیاخلاقی یکی از دردهای جامعه امروز ماست که آن را به صورت روزمره در تعاملات اجتماعی خود با تمام وجود لمس میکنیم و این زمانی دردناکتر میشود که مشاهده کنیم کسانی که داعیه ریاست و وکالت در تراز نمایندگی مجلس شورای اسلامی یا ریاست جمهوری کشور با عظمتی، چون ایران با آن سابقه درخشان تاریخی و انقلاب شکوهمند اسلامی را دارند، در بیاخلاقی الگوی مردم شوند و سخنانشان نقل محافل! البته این سخن انتقادی مصادیق روشن خودش را دارد وگرنه همچنان بودند و هستند شخصیتهای والامقامی، چون شهید سیدابراهیم رئیسی که در اوج بیاخلاقیها و تخریبها، اخلاق و سعه صدر بالای خود را نشان دادند و نمونه یک سیاستورزی اخلاقی را در عمل معرفی کردند.
امروز سقوط اخلاقی لااقل در بخشها و لایههایی از جامعه ایران به مرز خطرناکی رسیده است و در بروز این بلیه، علاوه بر علل جامعهشناختی میتوان از دستهای دشمن نیز نام برد که کاملاً برنامهریزی شده و به صورت شبانهروزی در حال ترویج اباحهگرایی و بیاخلاقی، فحاشی و خشونت در جامعه ایران هستند. نهاد خانواده تضعیف شده و طلاق از اقدامی مکروه و ناشایست به عنوان اقدامی عرفی و مباح و حتی مستحب مورد توجه است. حرمت زنان مورد خدشه قرار گرفته و زنانی که باید آیندهسازان این کشور و پرورش دهنده نسلهای قدرتمند، مؤمن و وطنپرست باشند به جلوهگری در فضای مجازی و کف خیابان تشویق میشوند. حجب و حیا معنای خود را در بخشهایی از جامعه از دست داده و این فقط در سطح روابط اجتماعی نیست بلکه برخی متصدیان امور نیز در موضوعاتی مانند مفاسد اقتصادی، هیچ شرمی از ارتکاب جرم و فساد ندارند. دروغ گفتن و حتی فحاشی به سکه رایجی تبدیل شده که نه تنها در بین بخشهایی از مردم در روابط اجتماعی و اقتصادی فیمابین رواج یافته است، بلکه برخی سیاسیون نیز در استفاده از آن به عنوان ابزاری برای کسب قدرت یا رتق و فتق امور ابایی ندارند! حجب و حیا در بخشهایی از جامعه رنگ باخته و صله رحم رو به زوال است و ساختار اجتماعی از جامعهای دارای روابط خویشاوندی گسترده به ساختاری هستهای و بدتر از آن به سمت سلولی و فردی شدن در حال افول است و نتیجه طبیعی این وضعیت، رواج آسیبهای اجتماعی روزافزون و رایج شدن و مطلوب شدن بیاخلاقی به اسم زرنگبازی و کاربلدی است. تجربه روزمره نشان میدهد که شخص در برخورد با بخش قابل توجهی از افراد باید مراقب باشد که مورد استثمار و سوءاستفاده قرار نگیرد. فضایی که روز به روز ما را تبدیل به انسانهایی منفعتطلب، بیاحساس، تنها و رها خواهد کرد. روندی که تداوم آن، باعث ضرر جمعی همه مردم ایران و نسلهای آینده خواهد شد و جامعه ایران را به ناکجاآباد خواهد برد.
امروز روزی است که تا دیر نشده باید برای این بیاخلاقیهای بعضاً رایج شده در جامعه چارهای اندیشید. اینکه چه عواملی باعث آن شده قطعاً در جای خود باید بررسی شود و تردیدی نیست که علل متعدد جامعهشناختی و روانشناختی دارد که مجال پرداخت به آن نیست، ولی روشن است که روش و منش نخبگان جامعه اعم از نخبگان سیاسی، فکری و سایر نخبگان و گروههای مرجع در اخلاقیات اجتماعی مردم نقش اساسی دارند و معروف است که «الناس علی دین ملوکهم» و به همین خاطر است که سیاسیون و به خصوص کاندیداهای انتخابات نقش اساسی در بهبود یا بدتر شدن فضای اخلاقی جامعه دارند. اسلام دین اخلاق است و پیامبر اسلام (ص) فرمودند که من برای کامل کردن مکارم اخلاقی برانگیخته شدم. رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خامنهای نیز در بیاناتشان در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) برای چندمین بار تأکید کردند که در صحنه رقابت انتخاباتی پیش رو باید اخلاق حاکم باشد و از بدگویی کردن، تهمت زدن و لجنپراکنی کردن پرهیز شود. تذکری که بارها داده شده ولی با این حال در گذشته و امروز طوری به آن عمل نشده که نیاز به تکرار آن نباشد. همین چند روز اخیر با گذشت زمان اندکی از شهادت شهدای خدمت و عطرآگین شدن فضای جامعه به عطر شهادت و بازگویی فضایل اخلاقی این عزیزان، چنان فضای سیاسی و رسانهای انتخابات به بیاخلاقی آلوده شده که انسان از تعجب حیرت میکند.ای عزیزانی که کاندیدای انتخابات شدهاید وای هواداران کاندیداها! فراموش نکنید که یکی از مهمترین سجایای اخلاقی شهید عزیز سیدابراهیم رئیسی، اخلاقمداری و حسن خلق بود که او را عزیز ملت کرد. رهبر معظم انقلاب هم که مجدداً بر اخلاقمداری در این رقابت تأکید کردند. برای رشد معنوی ملت ایران و عظمت کشور ایران و پیروزی اخلاقی خودتان هم که شده اگر در ادعاهایتان برای پیشرفت ایران صادق هستید، موضوع اخلاق در عرصه انتخابات را سرلوحه خود قرار دهید و اگر لازم است اشتباهات رخ داده را نیز سریعتر جبران نمایید و بدانید که رفتار شما در منظر و مرئای میلیونها نفر دیده میشود و اثر خود را میگذارد و بالاتر از آن در محضر خدای بزرگ ثبت و ضبط میگردد و روزی مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت.
عواقب سنگین سیاسی کاری آژانس
حنیف غفاری
سرانجام شورای حکام آژانس بینالمللی انرژیاتمی پس از سه روز بحث و بررسی ظاهری، به قطعنامه غیرحقوقی و کاملا سیاسی انگلیس، فرانسه و آلمان درباره پرونده هستهای ایران رأی مثبت داد. همراهی واشنگتن و تروئیکای اروپایی در روند صدور پیشنویس و اصل قطعنامه بهوضوح از بازی تاکتیکی غرب در ذیل استراتژی فشار حداکثری علیه ایران پرده برداشته است.
از ۳۵ عضو شورا، ۱۲ کشور به این قطعنامه رأی منفی، ۲ کشور رأی ممتنع و ۲ کشور رأی منفی دادهاند. کلیت این رأی بیانگر عدم اقناع بخش قابلتوجهی از اعضای شورای حکام در قبال سیاسیکاری پرهزینه غرب در تقابل مطلق با فعالیتهای هستهای کشورمان است. خبط هستهای بزرگ آمریکا و تروئیکای اروپایی در دو بعد متنی و فرامتنی قابل بررسی است.
در بعد حقوقی و متنی، گنجاندن مطالبات کلی که آن نیز ناظر بر کاهش تعهدات ایران وفق مفاد ۲۶ و ۳۶ برجام بوده در ذیل یک قطعنامه توجیهی ندارد. این قطعنامه از ایران میخواهد که برای رفع نگرانیهای آژانس «فورا» با بازرسان همکاری کند و به ابهامهای موجود درباره برنامههستهایاش پاسخ «قانع کننده» دهد. گویا رافائل گروسی تعهدات خود در سفر به ایران را برای چندمین بار زیر پاگذاشته و این بار نیز به مثابه مهره بیاراده غرب، وارد بازی با ایران شده است. بهتر است مدیرکل آژانس، آمریکا و تروئیکای اروپایی بدانند که ایران پاسخ این اقدام را با صبر راهبردی نخواهد داد.
در بعد فرامتنی، غرب در حال هدایت استراتژی مخرب مشترک دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا مبنی بر اعمال فشار همهجانبه علیه تهران است. رمزگشایی از این استراتژی چندان دشوار نیست.
آمریکا ساعاتی پیش از رأیگیری با حمایت از این پیشنویس اعلام کرد که این قطعنامه باید بخشی از یک استراتژی گستردهتر در قبال برنامه اتمی ایران باشد! این استراتژی گستردهتر همان سیاست مهار همهجانبه ایران است که البته در بطن استراتژی مقاومت فعال به آن پاسخ خواهیم داد. سناریوی طراحیشده از سوی غرب و آژانس قطعا به نقطه پایان مدنظر آنها ختم نخواهد شد. محاسبه عواقب و هزینههای راهبردی و حتی تاکتیکی این اقدام به مراتب بیشتر از حد تصور دشمنان ایران خواهد بود.
انتخابات و نشانه شناسی ثبتنام نامزدها
علی میرزا محمدی
فرایند ثبتنام انتخابات ریاست جمهوری که از ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ آغاز شده بود با نامنویسی ۸۰ نامزد در ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ به پایان رسید. از منظر جامعه شناسی رسانه، حرکتها و اظهارات در فرایند نامنویسی نامزدها را میتوان همانند نشانههایی حاوی معانی، مورد بررسی قرار داد. معانی که از کنش متقابل نامزدها با افراد مختلف در مکانهای واقعی و مجازی و در بستر انعکاس رسانهها به مخاطبان شکل میگیرد. برخی از مهمترین عناصر دخیل در شکلگیری این معانی عبارتند از :
جنگ هویتی و ایرانی بودن نامزدها: هر چند ایرانیبودن یکی از شرایط اصلی نامزدی در انتخابات ایران تلقی میشود اما برخی نامزدها توسط رقبای خود، به طعنه به هویت غیرایرانی متهم شدهاند. این جنگ هویتی از جا تشدید میشود که نشان دادن شناسنامه به عکاسان و تصویربرداران در جریان ثبتنام در رصد همگان قرار دارد. در این میان تولد برخی نامزدها در خارج از ایران(چون لاریجانی) فرصتی برای نامزدهایی چون احمدینژاد فراهم کرده است که با نشان دادن شناسنامه خود به طعنه بگویند این شناسنامه ساخت ایران است!؟ در پاسخ به اینگونه طعنهزنیها هم، رقبای احمدینژاد و برخی منتقدین او، این شائبه را ایجاد کردهاند که او نام خانوادگی خود را از صباغیان به احمدینژاد تغییر داده است و دلیل آن این بود که خانوادههای صباغیان اصالتا” یهودی و از منطقه قفقاز به ایران مهاجرت کردهاند؟!
این جنگ هویتی در انتخابات ایران، پیش از این هم وجود داشته است. برای مثال جلالالدین فارسی به دلیل شائبه اصالت افغانی خود در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری مجبور به کنارهگیری از نامزدی شد.
همراهان ثبتنام: حضور همراهان نامزد میتواند نشان دهنده رویکرد نامزد در انتخاب کابینه، و حتی ائتلاف با جریانهای سیاسی دیگر باشد. حضور امیرحسین ثابتی(به عنوان نماینده مجلس، و مجری سابق تلویزیونی) در کنار جلیلی و حضور جمعی ازمدیران سابق دولتی در کنار احمدینژاد نمونههایی از این همراهیهاست. حضور افراد خانواده نیز (برای نمونه همراهی دختر پزشکیان با او) ضمن القای مسایل عاطفی، حاوی اهمیت خانواده در رویکرد نامزد است. ضمن آنکه، نحوه پوشش و مد لباس آنها نیز حاوی پیام است. همراهان در نامنویسی نامزد بر اساس نظریه دیویدگرگن (David Gergen) میتوانند ضمن افزایش اعتماد به نفس نامزد، برای در امان نگه داشتن نامزد از برق رسانهها و آسیبهای رویتپذیری رسانهای سپر بلا بشوند و در مواقعی که سوالهای چالشی از نامزد مطرح میشود با زیرکی به جای او پاسخ دهند و یا با کنترل وضعیت، مانع از گاف و سوتی نامزد شوند. برای مثال در صورت حضور همراه رسانهای در ثبتنام ناصر همتی در پاسخ طعنه خبرنگار که چرا دستت میلرزه؟ میتوانست به جای او پاسخ دهد و جلوی تعبیر و تفسیر پاسخ داده شده توسط او در رسانهها را بگیرد. در برخی همراهیها، اظهارات همراهان معروف و مطرح نیز خود عاملی برای معرفی دیدگاهها و تاختن بر رقبا میشود. برای مثال ثابتی همراه جلیلی به وزارت کشور رفت و به ظریف و روحانی طعنه زد. کارکرد دیگر همراهان پرشور مردمی در ثبتنام آن است که محبوبیت نامزد را به دیگر رقبا به رخ میکشد. البته این همراهیها را نمیتوان به راحتی نشانه محبوبیت کشوری نامزد تلقی نمود.
اثبات اطاعتپذیری از رهبری: حرکتها و اظهاراتی که بر اطاعتپذیری از رهبری و نقش او دلالت داشتند در فرایند ثبتنام بسیار پررنگ بود. درباره این مساله دو عامل را میتوان ذکر نمود: اول اینکه به احتمال برخی از این حرکتها، درباره نامزدهای معروف و با رایآوری قابل توجه، به منظور عبور از فیلتر شورای نگهبان صورت میگیرد. دوم آنکه این نامزدها از این حرکتهای رصد شده و اظهارات بازتاب یافته به عنوان پشتوانهای در آینده سیاسی خود و حتی سهمخواهی در قدرت بهره میگیرند. اما در این میان ثبتنام وحید حقانیان که به دفتر رهبری منتسب میشود با وجود اذعان او به تصمیم شخصی با واکنش منفی خبرگزاری تسنیم مواجه شده است. از دیدگاه این خبرگزاری هیچکس در انتخابات، گزینه دفتر رهبری نیست.
توییت بازی : در این دوره، نقش تیم رسانهای برخی نامزدها بسیار پررنگ بود. انتشار توییتهای تصویری با جملات کوتاه یک روز قبل از ثبتنام، شگردی بود که توسط برخی نامزدها به کار گرفته شود. توییت لاریجانی با تصویر کروکی مقصد/ مبدا، با ایجاد ابهام و چالش فکری در مخاطب، واکنشهای مختلفی در رسانهها برانگیخت. واکنش ثابتی در تیم جلیلی و پاسخ آذری جهرمی در تیم لاریجانی به او، از آن جمله بود. رونمایی توییتری لاریجانی از دو شعار انتخاباتی خود در توییتر با کلیدواژه ملت قوی، دولت زمینهساز و عبارت ارتفاع بگیریم نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت و حتی واکنش انتقادی روزنامه کیهان را نیز به همراه داشت. توییت همتی با انتشار عکسی از عدد ۱۴ که به چهاردهیمن دوره انتخابات ریاست جمهوری اشاره داشت و عبارت آینده روشن است چندان مورد توجه قرار نگرفت. اما گاف عجیب جلیلی در عکس انتخاباتی از دفتر کارش در استفاده از دایرهالمعارفهای ارزشمند به عنوان پایه مانیتور، مورد توجه کاربران قرار گرفت. تغییر یا تداوم مسیر: نامزدهای مطرح در نامنویسی را می توان به دو دسته خواهان تحول و خواهان تداوم مسیر دولت فعلی دستهبندی نمود. نامزدهای اصولگرای سنتی چون جلیلی، قالیباف، زاکانی و اسماعیلی بر تداوم مسیر رئیس جمهور فقید تاکید داشتند. اما جو حاکم به گونه ای رقم خورده است که رقبای انتخاباتی دیروز رئیس جمهور فقید، رقابت با او را مانند ناصر همتی انکار میکنند! بر این اساس اظهارات انتقادی نامزدهای خواهان تحول، همراه با احتیاط بوده است.
جنسیت نامزدها: در این دوره نیز تعداد نامزدهای زن در مقایسه با مرد بسیار کم بود. ۴ زن از ۸۰ نامزد؛ یعنی ۵ درصد. این نابرابری جنسیتی دلایل متعدی دارد که خود میتواند به عنوان موضوعی جداگانه بررسی شود.
القای معانی با دستها: از دستها به ویژه انگشتان برای القای معانی و مفاهیم در زندگی روزمره و به ویژه صحنه سیاست بسیار استفاده میشود. برخی همانند کواکبیان از علامت معروف v پیروزی استفاده نمودند. اما بیشتر نامزدها، فقط دست راست خود را به علامت احترام بالا بردند. الیاس نادران، نیز با نشان دادن علامت ۳ مدعی شد دو رئیس جمهور از سمنان بوده و من هم سومی هستم!
دو قطبی سازی: اصولا” تمامی نامزدهای غیرپوششی که تایید صلاحیت بشوند رقیب یکدیگر هستند و اگر تعداد نامزدها n باشد به تعداد۲/ (n-1)*n دو قطبی می تواند شکل بگیرد. برای نمونه اگر ۴ نامزد وجود داشته باشد ۶ ، دو قطبی امکان شکلگیری دارد. اما در دنیای واقعی انتخابات، برخی دو قطبیها دارای اهمیت نیست و دوقطبیهایی که رقابت اصلی را شکل میدهند قدرت رسانهای شدن و بارز شدن پیدا میکنند. در مرحله ثبتنام، دو قطبی لاریجانی- جلیلی در فضای رسانهای شکل گرفته است اما اینکه این دو قطبی در مقایسه با دیگر دو قطبیهای پنهان، پس از تایید صلاحیتها ادامه خواهد یافت بستگی به چینش نامزدها دارد. دو قطبی لاریجانی- جلیلی در فضای مجازی بین حامیان و تیم رسانهای آنها هر روز محتوای جدیدی را خلق میکند.
در مجموع، ما چه مانند نگاه انتقادی حجاریان این فرایند ثبت نام را سیاستورزی و انتخابات ندانیم!» و یا مانند کرباسچی آن را «تبدیل کردن اصلی ترین نماد دموکراسی یک کشور به نمایش فکاهی یا استندآپ کمدی تلقی کنیم» و چه آن را توان بالای کشور در ایجاد ایجاد ظرفیت و فرصت برای ورود سیاست ورزان به صحنه رقابت ریاست جمهوری تلقی کنیم، اظهارات و نمادها و نشانههای به کار گرفته شده در جریان قبل، حین و بعد ثبتنام تا زمان تایید صلاحیتها نشان دهنده اشتیاق جدی نخبهها و جناحهای حامی آنها برای تصاحب قدرت و یا سهیمشدن در آن است. اما اینکه آتش این اشتیاق تا چه حد در میان اقشار مردم نیز سرایت خواهد کرد نیازمند زمان است.
80 داوطلب ریاستجمهوری و فقدان تفکر تحزبگرایی
محمدهادی جعفرپور
ثبتنام 80 چهره سیاسی حکومتی در انتخابات ریاستجمهوری که غالبا به دو، سه جناح و دیدگاه شناختهشده در سیاست ایران وابسته هستند، مبین فقدان تفکر تحزبگرایی و ضرورت حیات احزاب به معنای واقعی کلمه در اندیشه سیاستورزان ایران است. ثبتنام چندین چهره وابسته به فلان جناح در انتخابات آتی از جنبههای مختلفی شایان تحلیل است که ابتداییترین آن، باورنداشتن به کارکرد حزب و مختصات لازمالرعایه برای شکلگیری احزاب است که بهانههایی همچون پیشگیری از عدم حضور چهرههای وابسته به جناح مدنظر به جهت ردصلاحیت از سوی شورای نگهبان را دلیل موجهی برای این شکل از ثبتنام و تکثر چهرههای وابسته به یک جناح خاص میدانند. به همین بهانه، نگاهی به تاریخچه احزاب و جایگاه آن در ساختار سیاسی ایران خواهم داشت. بنا بر مستندات موجود و تألیفاتی که تا به امروز در باب تاریخچه احزاب در ایران نگارش شده، خاصه تألیف استاد محسن مدیرشانهچی تحت عنوان احزاب سیاسی ایران، میتوان گفت بیش از یک قرن است که ادبیات سیاسی ایران با عبارتی مانند حزب، جناح و تشکل آشناست. شاید اولین تشکل جدی را بتوان به سال۱۳۲۱ نسبت داد؛ آنجا که جمعی از فعالان کارگری تحت هدایت یوسف افتخاری تشکلی به نام اتحادیه کارگران و برزگران تأسیس کردند و یک سال بعد این تشکل دارای رسانهای با عنوان روزنامه گیتی شد. از آن تاریخ تا به امروز تشکلها و احزاب متعددی در فضای سیاسی، اجتماعی و صنفی ایران تأسیس شدهاند، اما به جرئت میتوان مدعی شد هیچیک از این تشکلها به معنای واقعی کلمه، رسالت نام و عنوانی را که برای خود برگزیدهاند به سرانجام نرساندهاند. مؤلفان ادبیات سیاسی در اظهارنظری به اتفاق اعلام کردهاند که چون احزاب و گروههای سیاسی به دلایل مختلف، دارای پیوستگی و انسجام لازم نبودهاند، جایگاه و کارکرد لازم را در نظام سیاسی ایران نداشتهاند. اما به نظر میرسد از منظر حقوق اساسی-سیاسی، مشکل و چالش عدم کارایی احزاب پیش از انسجام و پیوستگی در تعریف و ماهیت حزب در نظام سیاسی ایران مستتر است. در راستای همین ادعا و با توجه به تعاریف متعددی که از حزب آمده، ضمن ضرورت شناخت و تعریف صحیح حزب، بدیهی است پس از این مرحله، تحقق تحزبگرایی مستلزم رشد و بلوغ سیاسی است. تعریف حزب: تعریفهای گوناگونی از حزب شده است که برخی ناظر به کارکرد ویژه حزب هستند و برخی هم به انگیزه شکلگیری حزب توجه کردهاند. برای نمونه ادموند برک، حزب سیاسی را چنین تعریف میکند: هیئتی از مردم که به خاطر پیشبرد منافع ملی، با کوشش بر اساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شدهاند. موریس دوورژه در تعریف حزب میگوید: یک حزب مجموعهای از گروههای پراکنده در اطراف کشور است که به وسیله سازمانهای هماهنگکننده به هم پیوستهاند و مهمترین وظیفه سازمان حزبی تلاش برای کسب قدرت است.
در تعریف دیگر حزب آمده: سازمان سیاسی که از همفکران و طرفداران یک آرمان تشکیل شده است و با داشتن تشکیلات منظم، برنامههای سیاسی کوتاهمدت و درازمدت برای نیل به آرمانهای خویش از دیگر اشکال سازمانی نظیر جبهه و گروه سیاسی مشخص میشود و معمولا برای به دست گرفتن قدرت دولتی یا شرکت در آن مبارزه میکند. از مجموع این تعاریف میتوان گفت ارکان لازم برای شکلگیری حزب عبارتاند از: ۱- حزب باید دارای سازمانهای مرکزی و رهبریکننده و پایدار و ماندنی باشد. به بیان دیگر تشکیلات حزب نباید با مردن رهبران و بنیانگذاران حزب منحل شود. ۲- حزب باید دارای سازمانهای محلی پایدار و در ارتباط با سازمانهای مرکزی حزب باشد. ۳- رهبران مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی را در کشور، خواه به تنهایی و خواه به کمک حزبهای دیگر، به دست گیرند و آن را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر روی قدرت سیاسی حاکم اکتفا کنند. ۴- حزب باید از پشتیبانی مردم برخوردار باشد. بهطور کلی یک حزب باید دارای حوزه، واحد، بخش، کمیته، کمیته مرکزی و کنگره باشد. با این مختصات نمیتوان صرف گردهمآمدن عدهای را در قالب حزب تعریف کرد، بلکه در خوشبینانهترین حالت، ممکن است با تکیه بر تعریف گروه یا جناح، آنچه را شکل گرفته برخلاف ادعای مؤسسان در قالب گروه یا جناح جانمایی کرد. گروه: هنگامی که اشخاصی به دلیل یا به دلایلی مشترک دور هم گرد میآیند، گروه شکل میگیرد. معمولا گروه از یک جمع در واحدهای سازمانی نسبتا کوچکی تشکیل میشود که هر فرد در طول حیات خود، عضویت تعدادی از آنها را میپذیرد. تنوع میان این گروههای کوچک که به مناسبتهای مختلف (سیاسی، ورزشی، اقتصادی، اداری، فنی و جز اینها) ممکن است تشکیل شود، بسیار زیاد است. هر یک از این گروههای کوچک و مختلف، شیوه رفتار و آداب رسوم و باور و توقعات ویژهای را به وجود میآورد که آثار خود را برطرز تفکر، رفتار و توقعات اعضای خویش باقی میگذارد. در این بین افرادی نیز بهعنوان سمپات یا اپوزیسیون ظهور و حضور دارند که ممکن است با برخی اهداف گروهها وجه اشتراک یا اختلافنظر داشته باشند، اما چون با کلیت اهداف گروه موافق یا مخالف نیستند، تمایلی به اعلام موجودیت تشکلی نداشته و به عنوان افراد مستقل پا در کارزار فعالیت مینهند. تاریخ مؤید و گواه این امر است که در حاکمیتهای متکی بر حزب، احزاب مختلف به انحای متنوعی در اداره امور نقش داشتهاند و هر یک در حاکمیت مستقیم یا غیرمستقیم نقشآفرینی دارند و قدرت تحت سلطه یک حزب نخواهد بود؛ . تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران مثالهای قابل لمسی از آفتهای جناحگرایی و بازیهای سیاسی دارد. شوربختانه این شکل مثالها در هر نسل و دوره تاریخی آتشی را افروخته که دود آن به چشم مردم رفته. گویی بنا بر یک قاعده نانوشته، دو جناح سنتی در هر دوره از جابهجایی قدرت، نام و عنوان جدیدی گرفته، با همان تفکرات سنتی عنوان و نامی جدید بر تشکل خود نهاده، سیستم را با شعارهای فریبنده نقد کرده و مردم را ترغیب به حضور در کارزار انتخابات میکنند و چنانچه شاهد هستیم، بنا بر تکرار ادعاهای بدون پشتوانه تعقل و تفکر، روز به روز از اشتیاق مردم برای حضور در عرصه انتخابات کاسته شده و به همین دلیل است که پس از سالها هنوز جناحهای سنتی چپ و راست در تقسیمبندی قدرت حضور دارند.
آفت عمده چنین تفکری، تقسیمبندی خودی و غیرخودی است. نمونههای بسیاری از این قسم تقسیمبندی در مقاطع زمانی متفاوت آنچنان واضح دیده شده که نیازی به تصریح ندارد. مقابله با چنین تفکری در بعد کلان آن، در شرایط سیاسی کشورهای جهان سوم، امری است دشوار که بنا بر تئوری جامعهشناسان سیاسی، مشق دموکراسی و تغییر چنین تفکراتی در سندیکاها و صنوف مختلف قابلیت اجرا دارد. توسعه اجتماعی مستلزم تعالی و رشد اصناف مؤثر در جامعه است. نظریهپردازان اجتماعی بنا بر الگوهای موفق در کشورهای توسعهیافته، بر این باورند که چنانچه دموکراسی به معنای واقعی خود در اداره تشکلهای اجتماعی و صنوف رعایت شود، پایههای ابتدایی دموکراسی در جامعه بنا خواهد شد.
خلق حماسه جدید !
محمدكاظم انبارلویی
۱- یکی از مؤلفههای دوام و بقای نظامهای سیاسی بهویژه انقلابها «قدرت ترمیم» است. انقلاب اسلامی فراز و فرودهای بزرگی را طی کرده است.تنها در ۶ ماهه اول سال ۶۰ شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام و رئیسجمهور و نخستوزیر کشور به شهادت رسیدند و قبل از آن یکی از کادرهای اصلی انقلاب یعنی امام خامنهای تنش را با تیغ ترور تا مرز شهادت زخمی کردند.این ضربه در رأس هرم قدرت بود. در قاعده هرم قدرت، یعنی مردم عادی و کوچه و بازار هم در یک جنگ داخلی و هم در یک جنگ خارجی با جان خود هزینه بقای انقلاب را سخاوتمندانه میپرداختند. شمار شهدای ترور تا مرز ۱۷ هزار نفر پیش رفت و صدها هزار نفر هم در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. اما «قدرت ترمیم» انقلاب به جایی رسید که حتی پس از رحلت امام خمینی (ره) به سرعت آن جایگاه محفوظ ماند و حتی پرقدرتتر در سپهر سیاست ایران، منطقه و جهان درخشید.
۲- ثبت نام واجدین شرایط سمت ریاست جمهوری به پایان رسید. به روایت سخنگوی وزارت کشور ۸۰ نفر آمادگی خود را برای پذیرش این سمت به شرط رأی مردم اعلام کردند. از این تعداد ۸ نفر حداقل تمام یا برخی شرایط این جایگاه را دارند. مفهوم این کثرت این است که انقلاب «قدرت ترمیم» دارد. اگر مسئول یا مسئولانی به هر دلیل نتوانند این مسیر را ادامه دهند. دهها نفر در «اتاق اجرا» و «تقنین» و سمتهای دیگر وجود دارند که کاستیها در سطوح مدیریتی را ترمیم کنند. آنهم سمتهایی که احتمال ترور و شهادت وجود دارد.
۳- مردم عزیز ایران در حال خلق حماسهای در هشتم تیر امسال هستند.
رهبر معظم انقلاب در مرقد امام (ره) فرمودند :
- عزاداری مردم برای رئیسجمهور یک حماسه بود.
- حماسه انتخابات مکمل حماسه بدرقه شهیدان است.
- انتخابات باشکوه یک دستاورد بزرگ برای ملت است.
- صحنه انتخابات صحنه عزت، حماسه و رقابت برای خدمت است.
- حضور مردم در اجتماعات روی معادلات منطقه اثر خواهد گذاشت.
تصویر آینده همین است که معظمله فرمودند . انتخابات آینده آوردگاه کم کردن شکاف دولت و ملت است. دولت آینده قطعا با برکت خون شهید رئیسی و یارانش قویتر و کارآمدتر از قبل خواهد شد.
حتی کسانی که با بیمهری انتخاباتهای قبل را تحریم و شبهتحریم کردند برای ترمیم درد وجدان خود به پای صندوقهای رأی خواهند آمد. از میان ثبتنامکنندگان حداقل ۱۷ نفر اصلاحطلب یا با گرایش اصلاحطلبی وجود دارد.
۴- در میان ثبتنامکنندگان ۴۵ اصولگرا و ۱۹ نفر مستقل دیده میشوند که انتظار میرود شمار زیادی از آنها قبل یا بعد از اعلام احراز صلاحیتها به نفع عناصر برجستهتر و کارآمدتر و پرکارتر کنار روند.
از دولت شهید رئیسی حداقل ۵ وزیر و معاون رئیسجمهور نامزد شدهاند. طبیعی است یکی میتواند به نمایندگی از دولت مدعی نمایندگی تداوم راه شهید رئیسی را داشته باشد. عناصری از مجلس و دیگر نهادها نامزد شدهاند که هر کدام برجستگی خاص خود را دارند.
مقام معظم رهبری در بیانات ۱۴ خرداد در مرقد امام فرمودند :
- کشور به یک رئیسجمهور فعال ، پرکار ، آگاه و معتقد به مبانی انقلاب نیاز دارد.
- مردم جمع شوند با آراء بالا رئیسجمهور بعدی را انتخاب کنند.
در انتخابات مجلس یک منطقی برای گزینش نمایندگان پیدا شد که ظاهرا منطق درستی بود گفته میشد باید انتخابات شاخصمحور باشد شخصمحور نباشد . همچنین میگفتند دوران پدرخواندگی و قبیلهگرایی پایان یافته است.
این حرف درستی بود به شرطی که خود این منطق، منجر به پدیداری «قبیله جدید»
و «پدر خوانده جديد»نشود.
شاخصهای گزینش یک رئیسجمهور کارآمد در بیانات رهبری و قانون اساسی مشخص است و همین شاخص ها در قانون انتخابات را میشود در یک جدول درجهبندی کرد و رجال سیاسی و مذهبی که نهایتا مورد تأيید شورای نگهبان قرار میگیرند در آن جدول قرار داد. کسی که بیشترین نمره را آورد بهعنوان رئیسجمهور آینده مورد اجماع ملی قرار دارد.
کشور امروز نیازمند یک رجل سیاسی و مذهبی است که در مورد او اجماع ملی صورت گیرد. تا او بتواند همه گرایشهای سیاسی که درجهای از کارآمدی دارند زیر چتر دولت جدید به کار گیرد. رجال سیاسی مطرح ، احزاب و گروههای پشتیبانیکننده آنها باید به این درجه از رشد در سیاستورزی برسند که مصالح ملی را به مصالح قبیلهای و فرقهای ترجیح دهند. اگر از تجربه انتخابات سالهای ۷۶ ، ۸۴ ، ۸۸ ، ۹۲ ، ۹۶ ، ۱۴۰۰ ریاست جمهوری جمعبندی درستی داشته باشیم خطاهای احتمالی را به صفر کاهش خواهیم داد و به یک دولت قوی ، پرتلاش و کارآمد خواهیم رسید.
با این رویکرد می توان یک حماسه جدید خلق کرد.
رژیم صهیونیستی در اغما
دکترمحمدمهدی ایمانیپور
حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در سخنرانی مراسم سیوپنجمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه، نکات مهمی را درباره عملیات توفان الاقصی و تاثیر آن بر آینده مساله فلسطین مورد توجه قرار دادند. حضرت معظمله در این باره فرمودند: «عملیات توفان الاقصی یک ضربه تعیینکننده به رژیم صهیونیستی بود. حضرت امام فرمودند خود مردم فلسطین باید در میدان عمل حق خودشان را بگیرند و رژیم صهیونیستی را وادار به عقبنشینی کنند. فلسطینیها در توفان الاقصی دشمن را به کنج میدان بردند که راه نجات ندارد. توفان یک ضربه تعیینکننده به رژیم صهیونیستی بود. حمله توفان الاقصی نقشههای دشمن را بر باد داد. حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی، واکنش عصبی به باطل شدن نقشه آنهاست». درباره فرمایشات رهبر معظم انقلاب، ۵ نکته اساسی و مهم وجود دارد که لازم است به صورت همزمان مورد توجه و مداقه قرار گیرد.
۱- توفان؛ نقطه عطف تاریخ مقاومت
عملیات توفان الاقصی نه یک حادثه مقطعی و گذرا، بلکه یک «نقطه عطف» در تحولات منطقه غرب آسیا، جهان اسلام و نظام بینالملل محسوب میشود. ضربه تعیینکننده توفان الاقصی به رژیم اشغالگر قدس، قطعا فصل نوینی را در تاریخ مقاومت رقم خواهد زد. آیندهنگاری دوران پساتوفان به اندازهای برای واشنگتن و تلآویو هولناک است که استراتژیستها و مقامات سیاسی آنها ترجیح میدهند کمتر درباره آن سخن بگویند!
۲- جنس گفتمانی عملیات توفان
اگرچه عملیات توفان الاقصی به لحاظ میدانی و تاکتیکی از بینقصترین و دقیقترین عملیاتهای تاریخ مقاومت علیه صهیونیستها محسوب میشود اما نمیتوان ماهیت گفتمانی این عملیات بزرگ و غرورآفرین را منکر شد. یکی از اصلیترین دلایل شکست صهیونیستها در جنگ ۸ ماهه اخیر غزه و ناتوانی مطلق آنها در عملیات توفان، عدم اشراف آنها بر ابعاد عمیق و غنی گفتمان مقاومت و درک ماهیت و متعلقات آن است.
۳- رشد صهیونیستستیزی در جهان
رژیم اشغالگر قدس از یک سو به واسطه عدم تحقق اهداف سهگانهاش در میدان جنگ غزه (نابودی حماس، اشغال غزه و آزادی اسرای صهیونیست بدون آتشبس) به طرف مغلوب میدان تبدیل شده و از سوی دیگر، برای نخستین بار در تاریخ روابط بینالملل شاهد شکلگیری و تثبیت اجماعی جهانی در تقابل با ماهیت و عملکرد این رژیم اشغالگر و نامشروع هستیم.
خیزشهای گسترده دانشجویی در آمریکا و اروپا و رشد تصاعدی صهیونیستستیزی میان شهروندان 5 قاره دنیا، از این روند رو به رشد پرده برمیدارد.
۴- ابطال نقشه راه صهیونیستها در قرن ۲۱
عملیات توفان الاقصی، مبطل نقشه راه صهیونیستها در قرن بیستویکم بود. این نقشه راه مبتنی بر تحقق ۲ مولفه بوده است: ایجاد حاشیه امن گفتمانی و نظری برای صهیونیسم از طریق مترادفسازی یهودستیزی و صهیونیستستیزی و دیگر، نابودی غزه، کرانه باختری و حتی تسخیر بخشی از خاک اردن به عنوان گام نخست تسخیر نیل تا فرات و شکلدهی به خاورمیانه جدید. آمریکا و اتحادیه اروپایی حامیان اصلی صهیونیستها در هر ۲ رکن و مولفه این نقشه راه خطرناک بودند. عملیات توفان الاقصی هر ۲ مولفه مذکور و متعاقبا نقشه راه ترسیمشده از سوی تلآویو و حامیانش را هدف قرار داد و
نابود کرد.
۵- واکنش عصبی صهیونیستها به شکست
هزینه شکست راهبردی، گفتمانی و تبلیغاتی صهیونیستها در عملیات توفان و متعاقبا جنگ غزه به صورت تصاعدی افزایش یافته است. در این میان، تل آویو قاعدتا ۲ راهحل بیشتر پیش رو ندارد: پذیرش این شکست همهجانبه و تن دادن به تبعات گسترده آن و دیگر، تعمیق دامنه این شکست از طریق اصرار بر ادامه جنگ. به یقین هر ۲ گزینه موجب ذوب شدن صهیونیسم و تسریع حرکت آن به سوی سقوط نهایی خواهد شد. در چنین شرایطی قطعا مصادیق و نشانههای استیصال بیش از هر زمان دیگری در اراضی اشغالی نمود دارد.