صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۲  ، 
کد خبر : ۳۶۹۸۹۳

یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳

چرا آمریکا، اسرائیل و حوزه عربی نگران تحولات سوریه هستند؟، بنی‌امیه بازگشتی دوباره!، اقتدار بازوان مقاومت و ...؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۲۷ آذر

چرا آمریکا، اسرائیل و حوزه عربی نگران تحولات سوریه هستند؟ 

سعدالله زارعی
جدای از اینکه تحول راهبردی هفتم تا هجدهم آذر ماه سوریه بر مبنای طراحی شناخته شده و مستند چند ساله صورت گرفته است، آینده سیاسی و حکمرانی و مناسبات خارجی سوریه در ‌هاله‌ای از ابهام قرار دارد. اجلاس فوری کشورهای عربی در اردن و بیانیه نهائی آن‌ها و اظهارات افراد ارشد تحریرالشام و اظهارات مقامات آمریکایی و مواضع و عملکرد رژیم صهیونیستی مجموعاً از «نگرانی» حکایت می‌کند. بر این اساس واقعاً تصویر روشنی از آنچه خواهد شد وجود ندارد. افراد ارشد تحریرالشام ضمن خویشتنداری زیاد در بیان مواضع، سعی کرده‌اند با وعده‌های پررنگ اقتصادی نظیر افزایش 400 درصدی حقوق‌ها، داخل را تحت کنترل قرار دهند و با وعده «شکل دادن به دولتی تکنوکرات» نگرانی‌های طرف‌های مختلف خارجی را برطرف نمایند اما به همان اندازه که عمل به وعده حل اقتصادی ـ به دلیل محدودیت‌ شدید منابع مالی ـ غیرممکن می‌باشد، تحقق وعده شکل‌گیری دولتی تکنوکرات ـ عمل‌گرا ـ هم که خواسته مشترک غربی‌ها و کشورهای عربی می‌باشد، دور از دسترس است. در میان گروه‌های چهار یا شش‌گانه شکل‌دهنده به گروه تحریرالشام هم درباره دولت عملگرا توافق وجود ندارد، چه رسد به حدود 15 گروه اصلی که در بخش‌های مختلف سوریه فعال هستند. 
تخلف از وعده قبلی تحقق یک خلافت اسلامی هم مدعیان حکومت جدید را با چالش اساسی امنیتی داعش مواجه می‌گرداند. هم‌اینک و با از بین رفتن زندان‌ها، لااقل 20 هزار نیروی داعش در سوریه به‌خصوص در نواحی شرقی و شمالی سوریه حضور دارند و در کمین گروه‌های تحریرالشام نشسته‌اند. این موضوع مهم است و سران مدعی حکومت در دمشق را در صورت پذیرش دولتی تکنوکرات تحت فشار شدید قرار می‌دهد و وضع داخلی را از کنترل آن‌ها خارج می‌کند. همین چند روز پیش بیانیه‌ای علمایی با ده‌ها امضا از کشورهای مختلف خطاب به سران تحریرالشام صادر گردید که در آن بر تأسیس یک دولت مذهبی و احیاء خلافت تأکید شده بود. گروه مدعی حکومت در دمشق با فشار امنیتی داعش و مطالبه علمایی که هر کدام در واقع پدران مذهبی تروریست‌های تکفیری کشور خود بوده و در ترکیب گروه‌های تروریستی سوریه سهم دارند، چه می‌خواهد بکند؟ تحریرالشام بزرگی این چالش را می‌داند. 
در سطح همسایگان و تا دوردست‌ها در حوزه عربی و اسلامی، احیاناً تنها ترکیه ایده خلافت را پشتیبانی می‌کند اما اولاً نه خلافتی از جنس داعش و نه با مرکزیت دمشق، ترکیه ایده «خلافت تکنوکراتیک سنی با مرکزیت آنکارا» یا شهری دیگر در ترکیه را مطلوب می‌داند. این ایده که منحصر به رهبران حزب عدالت و توسعه ترکیه می‌باشد، از یک‌سو خلافتی شریعت‌مدارانه از نوع آنچه داعش دنبال می‌نماید را رد می‌کند و از سوی دیگر بازخیزی خلافت از نوع اموی را رد می‌نماید. بنابراین می‌توانیم بگوئیم فعلاً همه آنانکه در سرنگونی دولت اسد به‌ هم رسیده بودند، در شکل دادن به «یک حکومت جایگزین» دچار اختلاف می‌باشند و این، سوریه را با چالش «استقرار» و چالش دولت مستقر مواجه می‌گرداند. 
الان کم و بیش مشخص شده همه آنانکه برای سرنگونی دولت متحد مقاومت همداستان و همدست شده‌اند در مورد «جایگزین»، یا ایده مشترکی نداشته‌اند یا آنچه در عمل با آن مواجه گردیده‌اند، ایده مشترک آنان را بر باد داده است. این را می‌دانیم که در داخل گروه‌های مسلح تروریستی سوریه اختلاف شدید وجود داشته و بارها کار به درگیری شدید مسلحانه میان آنان کشیده شده و این چیزی نیست که با پیروزی مشترک بر بشار حل شده باشد. برای گروه‌هایی که به مسایل معنوی آراسته نیستند و در عین حال به دین تمسک می‌‌نمایند تا به قدرت دست پیدا کنند، صحنه پیروزی، صحنه امتیاز و سهم‌خواهی است. پس یک سطح اساسی تعارض در داخل است که ماهیتاً و نتیجتاً تعارض امنیتی می‌باشد و با تعارض چند حزب سیاسی متفاوت است. 
در تغییر دولت در سوریه، ترکیه خود را دایرمدار می‌بیند و در تدارک ایجاد یک دولت تکنوکرات و مذهبی وابسته به خود در سوریه است، به گونه‌ای که مورد پذیرش منطقه‌ای و بین‌المللی قرار بگیرد و در آینده تقویت‌کننده تمایلات شریعت‌مدارانه در ترکیه نباشد، چرا که چنین تمایلاتی با ایده‌های پان‌تورانی اردوغان و حزب عدالت و توسعه در تعارض بوده و مانع همکاری کشورهای سکولار ترک در دو سوی خزر با پروژه مذکور می‌شود. اما آیا تحقق دولتی تکنوکرات و مذهبی بر مدار ترکیه در سوریه به سادگی نوشتن عباراتی است که رجب اردوغان و‌ هاکان فیدان روی کاغذ رقم زده‌اند؟ مسلماً خیر. چرا که این ایده در داخل سوریه معارض دارد، در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی هم معارض دارد. از جمله دولت‌های عربی حتماً زیر بار چنین ایده‌ای نمی‌روند و این هزینه ترکیه را به ‌شدت بالا می‌برد. با این حال آیا ترکیه از نظر اقتصادی و سیاسی ظرفیت پیش گرفتن ایده خود در سوریه علی‌رغم مواجه بودن با نظرات شدیداً مخالف حوزه‌های عربی، غربی و روسی دارد؟ رفتار ترکیه طی یک هفته‌ای که از سقوط دولت سوریه می‌گذرد از نگرانی و احتیاط مقامات این کشور حکایت می‌کند. مقامات ترکیه با تأکید بر «فراگیر بودن دولت»، «رعایت حقوق اقوام و مذاهب»، «همگرا با محیط منطقه‌ای» و «خواستار روابط با ایران و حزب‌الله» سعی کرده‌اند محیط را برای شکل‌گیری دولت مدنظر خود در سوریه آرام نمایند. 
مفاد جلسه و بیانیه اخیر کشورهای عربی و گروه تماس و نیز فوریت تشکیل جلسه، نشان‌دهنده نگرانی آنها از تحول معطوف به شکل‌گیری دولت در سوریه است. در اظهارات و بیانیه، حمله رژیم صهیونیستی و اشغال بخش‌هایی از سوریه کمترین میزان توجه را به خود اختصاص داد، در حالی که مهم‌تر و فوری‌تر بود. آنان در اظهارات خود روی «غیرمذهبی بودن» و «تحت نفوذ خارجی نبودن» و «همگرا بودن با اتحادیه عرب» دولت جدید در سوریه تأکید کردند و تشکیل فوری جلسه سران اتحادیه عرب در اردن هم معنی‌دار و در تقابل با محوریت ترکیه بود. مدل حکومتی مطرح شده در بیانیه، «حکومتی سکولار عربی» (در واقع بازتولید جمهوری عربی سوریه) است که با مدل ترکیه تفاوت اساسی دارد. دولت‌های عرب‌ شرکت‌کننده در اجلاس اردن، در هر صورت مرکزیت عربی دمشق را قبول ندارند و تأسیس دولتی خلافت‌گون یا اخوان‌محور را برنمی‌تابند. این یک چالش اساسی اولاً برای مدعیان دولت در سوریه و ثانیاً برای دولت ترکیه است. 
آمریکا و رژیم اسرائیل ضمن آنکه از شکسته شدن حلقه مقاومت در سوریه بسیار خوشحال هستند و این را برای خود یک موفقیت راهبردی به حساب می‌آورند اما در مورد «آنچه پیش می‌آید» به ‌شدت بیمناک می‌باشند. آمریکا به ‌خصوص نشان داده در اداره محیط‌های آنارشیک عاجز است. یک زمانی گفته می‌شد راهبرد آمریکا در غرب آسیا «هرج و مرج هوشمند» است، اما وضع پیش‌آمده در عراق، افغانستان و یمن اثبات کرد این ایده با شکست در سه حوزه آنارشیک، ناکارایی خود را نشان داده است. رژیم اسرائیل و دولت آمریکا این گزاره را از نظر دور نداشته‌اند که ممکن است آنچه پیش می‌آید از آنچه با آن مواجه بوده‌اند پردردسرتر باشد. خود این نگرانی‌ها بیانگر آن است که به احتمال خیلی زیاد، جایگزین دولت اسد، دولت جولانی یا البشیر علی‌رغم آنکه حتی در حد تحویل کامل جولان به رژیم ابراز آمادگی کرده‌اند، نیست. دو وضعیت می‌تواند وضعیت سوریه را برای آمریکا، رژیم اسرائیل و همگرایان منطقه‌ای آن‌ها بدتر کند؛ وضعیت اول این است که یک جریان تکفیری خارج از کنترل شکل بگیرد و ناخواسته بستر استفاده مخالفان رژیم و آمریکا در سوریه را فراهم کند. در این صورت، این دو دولت به‌شدت آسیب‌پذیر خواهند بود. وضعیت دوم این است که از دل این آنارشی، نسخه سوری «حزب‌الله لبنان» متولد شود و ماهیت مقاومتی سوریه را بازسازی کرده و در درازمدت تقویت نماید. اگر این اتفاق ـ که شواهد و بستر آن وجود دارد ـ رخ دهد، آمریکا و اسرائیل را از موقعیت برنده تغییر به موقعیت بازنده تغییر منتقل می‌گرداند. به همین دلیل درخصوص آنچه پیش خواهد آمد، از سوی مقامات و محافل آمریکایی ـ اسرائیلی ابراز نگرانی شده است. این نشان می‌دهد واشنگتن و تل‌آویو در موقعیت عدم قطعیت قرار دارند. 
یک جنبه مهم تغییر، وضعیت اقتصادی است. تغییر سیاسی در سوریه عمدتاً به دلیل عدم توانایی دولت در تأمین اقتصادی مردم، صورت گرفته است و متقابلاً این اقتصاد است که دولتی را مستقر می‌کند و یا باعث تغییر زود به زود دولت‌ها و شکل‌گیری پی‌در‌پی شورش‌ها و حاکم شدن آنارشی خواهد شد. دقیقاً به همین دلیل، گروه جدید وعده بهبود وضعیت و افزایش شدید حقوق‌ها و درآمدها داده و در بیانیه‌های عربی هم بر ضرورت کمک به حل مشکلات اقتصادی سوریه تأکید شده است. اما آیا در عمل کمکی به حل مسئله اقتصادی سوریه خواهند کرد یا خیر؟ تجربه می‌گوید کشورهای ثروتمند عربی ـ و به‌طور خاص امارات، عربستان و قطر ـ بدون آنکه تضمین منافع داشته باشند، در عمل کمک زیادی نخواهند کرد. کمااینکه کشورهای عربی تقریباً کمک اقتصادی مؤثری به حکومت‌های سابق و فعلی افغانستان نکرده‌اند و نیز به لبنان، سومالی، سودان و بعضی دیگر ـ و همین سوریه در دوره اسد‌ـ که درگیر بحران شدید اقتصادی بوده‌اند، کمک چندانی نکرده‌اند. حتی اگر بپذیریم از سوی ابوظبی، دوحه و ریاض کمکی اقتصادی به دمشق ارائه می‌شود، حتماً این کمک بسیار کمتر از آن خواهد که به عادی‌سازی اقتصادی سوریه منجر شود. این در حالی است که وضع اقتصادی ترکیه هم آن‌قدر روبه‌راه نیست که بتواند جمعیتی
25 میلیون نفری که درگیر انواعی از گرفتاری‌های اقتصادی هستند را برای مدتی طولانی کفالت و کفایت کند. بنابراین مدعیان جدید دولت در سوریه، فضای ماه‌عسل وعده‌های کنونی را در همین یکی دو ماه آینده، پشت ‌سر می‌گذارند و با واقعیت «تنهائی اقتصادی» مواجه می‌گردند.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۲۷ آذر

بنی‌امیه بازگشتی دوباره!

مهدی مولایی

 «ما برای خدا با بنی‌امیه دشمنی کردیم و تا روز قیامت با آنان دشمن خواهیم ماند». این روایتی از حضرت امام حسین علیه‌السلام است که یک چشم انداز وسیع تاریخی از جدال پایدار و همیشگی جبهه حق با خاندان بنی‌امیه و دنباله‌های ایدئولوژیک آنان را به‌خوبی ترسیم می‌کند. جدالی که از روز ظهور اسلام آغاز شده و تا لحظه قیامت پایانی بر آن نخواهد بود. 
به عبارت دیگر، محور مرکزی تقابل تاریخی حق و باطل طی قرون گذشته، در واقع همان جدال پیروان اهل‌بیت با پیروان بنی‌امیه بوده است. چه در زمان هزارماه حکمرانی ظاهری خاندان بنی‌امیه بر قلمرو اسلامی، چه پس از آن در زمان حاکمیت بنی‌عباس که از لحاظ ایدئولوژی تقابل با اهل بیت، طابق‌النعل بنی امیه بوده‌اند و چه حتی پس از آن. بسیاری از محققان و پژوهشگران تاریخ اسلام بر این عقیده‌اند که حاکمیت و دوام بنی‌امیه هرگز به پایان نرسیده است، بلکه آنان پس از اضمحلال حکومت ظاهری خود در سرزمین‌های اسلامی، به سوی اندلس و جنوب اروپا گریختند و به دست خلیفه عبدالرحمن یکم حاکمیت اموی را در پوسته‌ای جدید توسط خلافت قرطبه اعمال کردند و خلفای بنی امیه یکی پس از دیگری بر این سرزمین حکومت و افکار و ایدئولوژی خود را ترویج کردند. 
این حاکمیت رفته رفته مورد پذیرش حکومت‌های مسیحی اروپا نظیر لئون و ناوارا قرار گرفت، به طوری که آنها خراج و مالیات سالانه به امویان پرداخت کردند و فرستادگان تبلیغی امویان را در سرزمین‌های خود پذیرفتند. این حاکمیت نوتأسیس در زمان خلافت عبدالرحمن سوم به اوج خود رسید و افکار و نظرات این حاکمان در سرتاسر اروپا نفوذ بسیاری پیدا کرد. گرچه خلافت قرطبه نیز پس از چندسال در پی جنگ‌های داخلی براندازی شد، اما به عقیده برخی از پژوهشگران، نطفه نخستین اشرافیت و دنیاطلبی و استکبار در افکار اروپای بدوی، توسط همین بازماندگان دستگاه اموی ایجاد شده و بسط پیدا کرده است؛ لذا گرچه حکومت اموی در طی تاریخ با فراز و فرود‌ها و فتح و شکست‌هایی همراه بوده، اما فکر اموی همواره در رگ‌های تاریخی جبهه باطل جاری بوده است. در روز‌ها اخیر با سقوط نظام سوریه و ظهور گروه سلفی تحریرالشام دوباره نام بنی‌امیه بر سر زبان‌ها افتاده است. آنها به صراحت خود را دنباله تئوریک بنی امیه معرفی می‌کنند. 
الجولانی رهبر این گروه نخستین خطابه خود را نه در کاخ ریاست جمهوری دمشق که در مسجد جامع اموی ایراد می‌کند. مسجد جامع اموی محل خلافت معاویه، یزید و خلفای بنی‌امیه بوده است که امروز مهم‌ترین نماد تاریخی بازمانده از عصر اموی محسوب می‌شود. نیرو‌های تحریرالشام در ویدئویی که اخیراً منتشر کرده‌اند در صحن این مسجد تجمع کرده و شعری در مدح بنی‌امیه قرائت کرده و می‌گویند «بنی امیه از طلاست و ما فرزندان بنی‌امیه هستیم». همچنین در ویدئویی دیگر تعدادی از اعضای این گروه با اشک و گریه با معاویه بن ابوسفیان تجدید بیعت می‌کنند. 
کار به همین جا ختم نمی‌شود و یکی دیگر از اعضای این گروه در ویدئویی پربازدید در حرم حضرت رقیه حاضر شده و صریحاً می‌گوید که «ای شیعیان بنی‌امیه بازگشت!» آنان در نخستین انتقام‌جویی خود به سراغ شیعیان و علویان سوریه رفته و به آزار آنها پرداخته‌اند. همچنین با حضور در اعتاب مقدسه دمشق به جمع‌آوری پرچم‌ها و بیرق‌ها و نماد‌های اهل بیت اقدام کرده‌اند. 
فارغ از اینکه نقشه راه جمهوری اسلامی ایران در تعاملات سیاسی با حکومت جدید سوریه به چه شکل خواهد بود نباید در تعاملات فکری و ایدئولوژیک با این نظام از عقبه فکری و باورمندی‌های اموی و داعیه‌داری احیای امپراطوری اموی توسط سربازان الجولانی غافل شد. آنها هویت تاریخی خود را صریحاً در تقابل با تشیع و پیروی از اهل‌بیت تعریف کرده‌اند و در بعد مذهبی و تاریخی هیچ قرابتی میان خود و شیعیان نمی‌بینند. در ترسیم سیاست‌های پیش روی منطقه از بنیان‌ها و پشتوانه‌های فکری حاکمان غفلت نکنید!

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز سه‌شنبه ۲۷ آذر

اقتدار بازوان مقاومت

اسماعیل کوثری

تحولات اخیر سوریه را باید از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد، اما فارغ از هرگونه تحلیلی در این زمینه باید به این واقعیت توجه داشت که مقاومت بدون وقفه به کار خودش ادامه می‌دهد. اتفاقاتی که در سوریه رخ داد در اثر کوتاهی مسئولان این کشور بوده است. نوع تعامل جمهوری اسلامی ایران با سوریه در چهارچوب محور مقاومت هم به این شکل بود که این کشور مسیری بود برای رسیدن به لبنان و حزب‌ا... و فلسطین.

تا زمانی که سوریه می‌خواست اقتدار خودش را حفظ کند، مخصوصا در زمان داعش، دیدیم که حتی وقتی ۸۵درصد خاک سوریه توسط این گروه تروریستی تصرف شده بود حکومت این کشور توانست آنها را شکست دهد، اما این‌دفعه به دلایل مختلف کوتاهی کردند و مسأله را نباید به جبهه مقاومت ارتباط داد و تأثیری هم بر قدرت محور مقاومت ندارد، چون حزب‌ا... اکنون در حد بسیار بالایی خودکفا شده است. البته این به معنی آن نیست که ما دیگر با حزب‌ا... ارتباط برقرارنمی‌کنیم، بلکه این کاررا قطعا از مسیر‌های دیگر انجام خواهیم داد و به پشتیبانی‌های خود از محور مقاومت و حزب‌ا... لبنان ادامه خواهیم داد. اما اصل قضیه این است که مسئولان سیاسی و نظامی سوریه و شخص بشار است در زمان داعش درخواست کمک کردند و ما نیز به آنجا رفتیم و علاوه بر کمک به آنها یاد دادیم که غیر از ارتش، از مردم این کشور و کسانی که دل‌شان برای مملکت‌شان می‌سوزد و می‌خواهند به کشورشان کمک کنند در قالب دفاع وطنی بهره بگیرند، نه این‌که تنها تکیه‌گاه‌شان ارتش باشد. براساس همین نگاه درزمان داعش ازمردم استفاده کردندوهمین امردرکنار کمک کشور‌های دوست سوریه باعث نابودی داعش شد. اگر این‌دفعه هم به همان شکل اقدام می‌کردند می‌توانستند موفق شوند، اما متأسفانه ارتش سوریه از زمان داعش درس نگرفته بود و نه‌تن‌ها نیرو‌های مردمی را تقویت نکرد، بلکه کاری کرد که مردم و ارتش سوریه بی‌انگیزه شوند و باعث شد کشورشان به دست کسانی بیفتد که یا معارضند و یا بیگانه. اینجاست که باید دوباره تاکید کرد تحولات سوریه نتیجه کوتاهی و سستی مسئولان این کشور بود و البته اگر این اتفاقات نمی‌افتاد قطعا برای منطقه بهتر بود، اما جبهه مقاومت بدون توجه به تحولات این کشور کار خودش را می‌کند. جبهه مقاومت، محکم و مصمم به راه خود ادامه می‌دهد و نیرو‌های مقاومت در یمن، حزب‌ا...، حشدالشعبی عراق و همچنین نیرو‌های مقاومت فلسطین کار خودشان را دنبال می‌کنند و جمهوری اسلامی ایران هم که در رأس مقاومت است به حمایت‌های خود از این محور باصلابت ادامه می‌دهد. حالا شاید کسانی بگویند چرا عملیات وعده صادق ۳ انجام نمی‌شود که در پاسخ به آنها باید گفت این عملیات قطعا در زمان خودش و با اهداف خودش عملی خواهد شد و ردخور ندارد. پس به امید خدا و با پیش‌بینی‌ای که مقام معظم رهبری برای جوانان غیور سوریه داشتند شاهد آزادسازی مناطق اشغال‌شده سوریه خواهیم بود. این تجربه‌ای است که در گذشته در عراق و افغانستان محقق شده و در سوریه هم اتفاق خواهد افتاد. البته تحقق آن زمان می‌برد که ان‌شاءا... آن زمان دور نیست. 

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز سه‌شنبه ۲۷ آذر

راهبرد اردوغان در سوریه

مهدی تدینی

تحولات به گونه ای پیش می رود که می‌توان گفت حاکم ترکیه دوباره به مدعی‌العموم فلسطین تبدیل خواهد شد زیرا دوباره آرایش اول قرن بیستم تکرار شد و صهیونیسم و عثمانی روبروی هم قرار گرفتند. اردوغان و به ویژه فرماندهش در سوریه، جولانی، قصد ندارند مردم خستۀ سوریه را امروز درگیر نبردی جدید کنند؛ ضمن اینکه بی‌تردید برای اردوغان مسئلۀ کُردها در اولویت است تا جلوداری برای مسئلۀ فلسطین. آلمانی‌ها ضرب‌المثلی دارند که می‌گوید: «طول می‌کشد تا پروسی‌ها شلیک کنند!»؛ اشاره دارد به زمانی که طول می‌کشیده است تا یک سرباز پروسی تفنگش را پر و آمادۀ شلیک کند. به گمانم اینک جا دارد بگوییم: عثمانی‌ها هم طول می‌کشد تا شلیک کنند. اول باید یک دولت اخوانی در سوریه ساخت، کشور را یک دست کرد، خاکروبه‌های قدیم را دفن کرد، کُردها را خنثی کرد و بعد می‌توان با تشکیل یک دولت شبه‌حماس بزرگ در سوریه به سراغ «بیت‌المقدس» رفت. اگر این گمانه‌زنی‌ها بیراه از کار درنیاید، باید در ادامه گفت ترکیه رفته‌رفته نقشی را بر عهده می‌گیرد که جمهوری اسلامی ایران در سوریه و برای فلسطین انجام می‌داد. فلسطین به مسئلۀ عثمانی‌گرایان‌ـ‌اسلام‌گرایان ترکیه تبدیل می‌شود و احتمالاً نقش ایران در مسئلۀ فلسطین به حدی رنگ می‌بازد که اسرائیل در سیاست‌های کلان خود نسبت به ایران بازنگری اساسی کند. همان‌طور که زمانی اسرائیل با کل جهان عرب درگیر بود و رفته‌رفته عرب‌ها یک به یک سر در گریبان کشور خود بردند و پس از انقلاب ۵۷ جمهوری اسلامی به هماورد اصلی اسرائیل بدل شد، به مرور ترکیه جایگزین ایران می‌شود و به ردیف اول رویارویی با اسرائیل می‌رسد. اسلام‌گرایی همچنان یک ظرفیت بسیار بزرگ در کشورهای عربی است و با رهبری جولانی و پشتیبانی ترکیه بعید نیست هسته‌های مشابه در منطقه شکل بگیرد.
همۀ اینها یعنی سقوط اسد و سجدۀ شکر جولانی در میدان ورودی دمشق سرآغاز عصر جدیدی است. حال می‌توان فهمید انهدام تأسیسات نظامی سوریه به دست اسرائیل «صدای ناقوس آغاز» این عصر جدید بود. شاید بپرسید اگر قرار است جولانی سردار پیشتاز عثمانی در شام باشد، چرا ترکیه به نابودی تأسیسات نظامی سوریه واکنشی نشان نداد؟ دلیل آن روشن است؛ اولاً نباید به این زودی رو بازی کرد؛ ثانیاً هر چه سوری‌ها در این مرحله ندارتر باشند، بیشتر وابستۀ ترک‌ها خواهند شد. هر پیچی که ترک‌ها در سوریه سفت کنند، جایگاه خود را تحکیم کرده‌اند ــ برای ترکیه ساختن نیروی هوایی در سوریه کار چندان سختی نیست.
اسرائیل هم که می‌داند عصر جدید و هماورد تازه‌نفسی از راه رسیده است، با قدری پیشروی در خاک سوریه پیش از سوت آغاز نبرد یک پیروزی برای خود کسب کرد و با انهدام توان نظامی سوریه هم کار ترکیه را پیشاپیش سخت کرد و هم چندین سال زمان خرید. آنچه اسرائیل در سوریه کرد، دقیقاً همان کاری است که در غزه کرده است؛ فقط اینکه در سوریه توان نظامیِ حماسی را نابود کرد که هنوز تشکیل نشده است. از طرف دیگر، همۀ اینها باعث خواهد شد قیمت ایران برای کُردها و یهودیان بالاتر رود؛ البته به شرطها و شروطها.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز سه‌شنبه ۲۷ آذر

دوراهی حل یک معما‌

حسین حقگو
 

«صنعتی‌شدن» در کشورمان معمایی بزرگ است؛ معمایی حل‌نشده به قدمت حدود یک قرن. از پاگیری آن که با اقتدارگرایی و انحصار و غلبه ملاحظات سیاسی بر ملاحظات اقتصادی و... گره می‌خورد تا دهه‌ها که بدون راهبرد مشخص و بر اساس آمال و آرزوها و علایق و سلایق و البته منافع گروه‌های خاص پیش می‌رود و مجموعه عجیب و غریبی شکل می‌گیرد که نه فقط موتور محرکه اقتصاد کشور نیست که ‌بایدباشد، بلکه خود باری می‌شود بر دوش اقتصاد و جامعه.

چرایی این معضل تاریخی چنان‌که شاید بسیار گفته شده، به تعریف غلط از مفهوم «صنعتی‌شدن» بازمی‌گردد و اینکه این فرایند صرفا امری سخت‌افزاری قلمداد می‌شود و مجموعه‌ای از کارخانجات و نصب ماشین‌آلات و... که صنعتگران آن محصولاتی را طبق برنامه و خواست سیاست‌گذار تولید می‌کنند و در بازاری کنترلی به فروش می‌رسانند. این در حالی است که صنعت و توسعه صنعتی در جهان مدرن نه زیرمجموعه بخش اقتصاد بلکه به‌عنوان مرحله‌ای از توسعه اقتصادی و گذار به توسعه همه‌جانبه و عامل کلیدی برای ارتقای بهره‌وری دیگر بخش‌های اقتصادی و افزایش درآمد ملی، ایجاد اشتغال پایدار و توسعه مناسبات اجتماعی محسوب می‌شود. بر این اساس آنچه از صنعت در جهان امروز مورد نظر است، برآمده از تحول در ذهنیت و عینیت و فرهنگ جامعه و بر بستری از امنیت حقوق و مالکیت فردی، مناسبات خوب خارجی، ارتقای سطح دانش و مهارت، وجود زیرساخت‌های نهادی و فیزیکی مناسب، برقراری فضای مناسب در اقتصاد کلان و محیط مناسب کسب‌وکار و نظایر آنهاست. فروکاستن این امر بس مهم و ساختاری به ایجاد چند کارخانه و تولید چند میلیون تن از یک یا چند محصول آن هم متکی بر منابع طبیعی درکی ماقبل مدرن و صنعتی و متأسفانه تعریف غالب در فضای ذهنی تصمیم‌گیران کشور است. رمزگشایی از این معضل تاریخی، نقطه کانونی مباحث مطرح‌شده در «همایش چالش‌های صنعتی‌شدن ایران» بود که چند روز پیش برگزار شد؛ همایشی با حمایت مهندس محسن خلیلی، پیر و پیش‌کسوت صنعت ایران و بنیاد تحت نام ایشان (بنیاد توسعه صنعتی محسن خلیلی) و با سرپرستی علمی دکتر مسعود نیلی، اقتصاددان برجسته و دردمند کشورمان. در این همایش یکی از سخنرانان که خود از اقتصاددانان و محققان فرهیخته کشور است، چنین گفت که «صنعتی‌شدن در سپهری به وسعت همه ظرفیت‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه در یک سو و نظام حکمرانی در سوی دیگر به وقوع می‌پیوندد و همراهی و هم‌جهتی وجوه مختلف حکمرانی در کشورهای در حال توسعه و کیفیت حکمرانی، مهم‌ترین عامل صنعتی‌شدن بوده است». 

از سوی دیگر به گفته او «صنعت نقطه اتصال (و نه فقط ارتباط) اقتصاد با صنعت و اقتصاد جهانی است. بنابراین در دنیای امروز، اصطلاح «صنعت درون‌گرا» بی‌معنی است» (دکتر علیرضا ساعدی- 25/9).

این تحلیلی است که دکتر مسعود نیلی نیز در این همایش در قالب عباراتی دیگر بیان می‌کند و نجات صنعت را در گرو دو اقدام می‌داند: «کنارگذاشتن استراتژی جایگزینی واردات و پذیرش مشارکت سرمایه‌گذاران معتبر بین‌المللی در زنجیره ارزش و تغییر اساسی در استراتژی بخش انرژی و محور قراردادن فعالیت‌های مبتنی بر صرفه‌جویی انرژی» که این هر دو استراتژی به گفته ایشان «نیازمند غلبه برون‌گرایی بر رویکرد به توسعه صنعتی کشور است که در گرو تغییرات در مؤلفه‌های اصلی حکمرانی اقتصادی است اما جغرافیای سیاسی کشور مسیری خلاف روند مورد نیاز توسعه صنعتی را آدرس می‌دهد».

امروز کشورمان بر سر دوراهی تاریخی قرار گرفته است؛ دوراهی‌ای که گفتمان توسعه صنعتی آن را نمایندگی می‌کند: «در یک سو انقلاب صنعتی چهارم و گشایش‌های پس از آن و گذار سبز و چالش جایابی در زنجیره‌های ارزش در حال دگرگونی قرار دارد و در سوی دیگر جنگ و خونریزی و کشتار کودکان و مردم بی‌دفاع.

ما به‌عنوان کشوری در کانون جغرافیایی و سیاسی درگیری‌های نظامی رو به گسترش بر سر یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌ایم: راه اول فروغلتیدن در کام تنش‌ها و درگیری‌ها که تخریب باقی‌مانده صنعت و اقتصاد را در پی خواهد داشت و راه دوم تلاش بسیار در جهت تطبیق با تغییرات پارادایمی ناشی از انقلاب صنعتی چهارم و محدودیت‌های محیط‌زیستی در پیش در جهت بازار فروش محصولات صادراتی کشور و در یک کلام نجات صنعت».

در این میان اما می‌توان امیدوارانه نگریست و کفه نجات و توسعه صنعت را بس سنگین‌تر از کفه فروماندگی آن دانست. چراکه این عرصه هنوز صحنه تلاش‌ها و رنج و سختی‌های چه بسیار کارآفرینان و صنعتگران و مهندسان و کارگرانی است که عاشقانه جان و مال و زندگی خود را در مسیر صنعتی‌کردن و پیشرفت و توسعه این سرزمین نهاده‌اند و نمونه و مصداق مشخص آن مهندس محسن خلیلی است؛ کسی که خود را «اسبی از ارابه‌های صنعتی‌شدن» کشور می‌داند و در نیمه نهمین دهه عمر خود همچون شخصیت پیرمرد در رمان «پیرمرد و دریا» سودای صید ماهی‌های بزرگ دارد چراکه به باور او «برنده کسی است که به جاهای دور می‌رود» و در سوی دیگر شاهد حضور محققان، پژوهشگران، کارشناسان و فعالان رسانه‌ای است که بی‌چشمداشت کسب منفعت خاص و با آرمان پیشرفت و توسعه این سرزمین عمر خود را صرف درک و شناخت مسائل و مشکلات و چرایی عدم تحقق توسعه صنعتی به‌عنوان یک ضرورت حیاتی و نشر و ترویج آگاهی‌های لازم در این طریق کرده‌اند و نهایت اینکه «صنعتی‌شدن اقتصاد ایران هرچند بسیار دشوار هنوز هم ممکن است» (دکتر مسعود نیلی) امید که چنین شود.

روزنامه تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۳

لزوم ترک سندروم «مصلحت بر این است»

حمیدی 

 البته رئیس‌جمهور محترم از مردم بابت کمبود گاز عذرخواهی کرد، اگرچه ایشان وام‌دار میراث بدمدیریتی تولید و مصرف انرژی  ادوار گذشته است اما به‌هرحال رئیس‌جمهور مستقر است و باید پاسخگوی مردم باشد. از مقام عالی دولت در مشهد می‌پرسیم چرا تعطیلی‌ها را دیروقت اعلام می‌کنید پاسخ می‌دهد «اگر زودتر اعلام کنیم مردم عازم مسافرت می‌شوند و در این شرایط سخت آب و هوایی تصادفات و گرفتاری مسافران... »
چند سالی است که مدیران دچار سندروم دیر اعلام کردن، دیر متوجه شدن، دیر تصمیم گرفتن شده‌اند؛ البته در ستادها و اتاق‌های تصمیم به‌احتمال‌زیاد مدیران تصمیم را گرفته‌اند و بر مشکل و پیشامد آینده اطلاع کامل دارند اما حداقل در فقره سیل مشهد و چندین فقره دیگر این سندروم برای مدیران کارآمد نبود و به عارضه‌ای تبدیل‌شده که گویی شهروندان تصمیم گرفته‌اند هرچه مدیران بگویند آن‌ها برعکس عمل کنند که امیدواریم چنین نباشد. اما سوال؛ چرا مدیر مربوطه از خود سوال نمی کند دلیل این که مردم به رغم شرایط جوی بد به مسافرت می‌روند چیست؟ چرا مردم به دلیل تعطیلی توجه نمی‌کنند و صرفاً به بهره‌برداری از خود تعطیلی اندیشه می‌کنند؟
چند سؤال دیگر؛ استانداری سابق خراسان رضوی در پایان دوره کار دولت سیزدهم گزارش عملکردی منتشر نموده و مدعی شده است که در بخش های انرژی تولید را افزایش داده است، اگر چنین است چرا هنوز زمستان شروع نشده به طرز بی سابقه ای شاهد قطعی برق و انرژی و افزون شدن تعطیلات برای مدیریت مصرف انرژی در کشور هستیم و چرا کسری انرژی در استان به طرز بی سابقه ای افزایش پیدا کرده است؟
سوال دیگر؛ چرا در یخ‎بندان دی‎ماه ۱۴۰۱ که تقریبا اقتصاد را فلج کرده بود، حجم قطعی گاز و برق به اندازه ای که امروز شاهد آن هستیم، نبود؟
البته دولت چهاردهم با صدای رسا و نارسا اعلام کرده ذخایر سوخت را با کسری ۴۰ تا ۶۰ درصدی تحویل گرفته است اما اثرات این کسری را توضیح نداده و این‌که دلیل این کسری چیست را اعلام نکرده است، آیا این کسری دلیل این حجم قطعی برق در کشور است؟
وقتی استانداری خراسان رضوی در روزهای پایانی کار خود بولتن عملکردی منتشر کرد، در گزارشی به داده‌های اعلام‌شده و قابل‌تأمل استانداری مبنی بر صرفه‌جویی آن هم در شرایطی که سخت‌ترین دوره خشکسالی بر استان حاکم است نقدی نوشتیم اما مجال پرداختن به همه دستاوردهای اعلامی وجود نداشت.
بله آقای مدیر دلیل این‎که سندروم دیر اعلام کردن (مصلحت بر این است) شما امروز به عارضه ضداعتماد و ایجاد فاصله بین مردم و دولت تبدیل‌شده ، این است که از یک‌سو اعلام می‌کنید ما مشکلی نداریم و از دستاوردها سخن می‌رانید ولی در عمل قطعی برق مردم را از دو روز در هفته به همه‌روزه تغییر می‌دهید و به‌ناچار برای مدیریت مصرف گاز ادارات و مدارس را تعطیل می‌کنید؛ شاید امروز هم دیر باشد اما پیشنهاد می‌کنیم از این سندروم مصلحت سنجی برای دیر اعلام کردن سیاست و تصمیمات کمی فاصله بگیرید، به رسانه‌ها اعتماد کنید و مردم را در تصمیمات خود شریک بدانید و برای مردم توضیح دهید، با مردم صحبت کنید، نگران نباشید اگر فلان تصمیم را اعلام کنیم ممکن است مردم تبعیت نکنند، اگر شما به مردم اعتماد کنید و نمایندگان آن‌ها یعنی رسانه را در جریان بگذارید، مطمئن باشید رسانه در اقناع‌سازی عمومی یاری‌تان خواهد داد و در مصرف انرژی کمک‌حال دولت خواهد بود. ذکر این نکته در پایان  اهمیت فراوان دارد که رسانه فقط صدا و سیما نیست.
روزنامه تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۳

فیلترینگ با چاشنی دور زدن قانون و مردم

جواد شاملو
همچنان منتظریم. بیش از دو سال پیش بسته به شرایط امنیتی چند سکوی خارجی از دسترس مردم خارج شد. این مسدودیت قابل درک بود اما دولت وقت وعده داد با فروکش کردن تهدیدهای امنیتی، این مسدودیت اضطراری و خارج از قاعده نیز برطرف خواهد شد. مسدودیت سکوهایی که پیش از آن در سلسله‌طرح‌های موسوم به صیانت، بعد از طی شدن مراحل خاصی پیش‌بینی شده بود و اساسا مخالفت متخصصان این حوزه با طرح مذکور، بر سر همین راه‌‌گشایی آن برای مسدودیت‌ها و فیلترینگ‌های بیشتر بود. واقعیت آن است که طرح‌های صیانت از نقاط قوتی هم برخوردار بودند اما چون عملا مساوی با مسدودیت سکوهای مورد علاقه و مورد استفاده مردم بودند، با آن موج وسیع مخالفت رو به رو شدند. با بروز حوادث ۱۴۰۱ اما گروهی فرصت را برای مسدودیت دائمی این سکوها مناسب دیدند. امتداد یک تصمیم امنیتی و اضطراری به صورت دائمی، معنایی جز دور زدن قانون و فریب دادن مردم دارد؟ این، شجاعت نیست! شجاعت تبیین یک سیاست و اعمال آن و پذیرفتن عواقب آن است. اینکه تصمیمی بگیریم و خیال‌مان راحت باشد که کسی نمی‌داند مستقیما چه کسی پشت این تصمیم است، هرچه باشد رویکرد شجاعانه‌ای نیست و چهره حکمرانی را مخدوش می‌کند. اگر راهبردمان امتداد مسدودیت سکوهایی همچون گوگل‌پلی، واتس‌اپ و اینستاگرام است متهورانه بیان کنیم، دلایلمان را ذکر کنیم، با منتقدان وارد بحث شویم و پای تصمیم‌مان بایستیم. عرصه سیاست، عرصه قایم‌باشک نیست. دولت چهاردهم نیز همچون دولت شهید رئیسی به دنبال رفع این محدودیت‌های آزاردهنده و البته بی‌تأثیر است. این رویکرد درستی است.

 گمان نکنیم که چون مثلا مردم با مشکلات معیشتی و روزمره، همچون قطعی برق و... درگیرند پس مشکلاتی همچون مسدودیت اپ‌هایی که مردم چندین و چند سال با آن‌ها خو گرفته‌اند اصلا به حساب نمی‌آید. اتفاقا چون آن مشکلات هست، این مشکلات کوچک بیشتر احساس می‌شود.
 پس یک ضربه محکم، خون زیر پوست جمع می‌شود و سپس اشاره سوزنی کافی است تا خون بیرون بجهد. اقدام دولت برای رجیستر کردن گوشی‌های شرکت اپل اقدام خوبی بود. طولانی بودن مسیر حل کردن مشکلات بزرگ، نباید دولت را از تولید اخبار و وقایع کوچکی که حال بخشی از مردم را موقتا بهتر می‌کند بی‌نیاز بدارد. جامعه ما امروز هرچه بیشتر به رفع شکاف‌ها نیاز دارد. باید بهانه‌های کوچک و بزرگ را از دشمن بگیریم. رویکردی که امروز در مواجهه با برخی سکوهای خارجی در پیش گرفته شده در هیچ کجای جهان مرسوم نیست و اساسا درست هم نیست. همه‌جای جهان اگر فیلترینگ هست، سکوهای بی‌نقص جایگزین هم هست، نظرسنجی و افکارسنجی هم هست، تبیین مسئله و تنویر افکار مردم هم هست، آزادی‌های مدنی متعدد دیگر هم هست. خودمان را گول نزنیم.
منطق بی‌منطقی!
محمدکاظم انبارلویی
 1- مفروض ما در اعمال سیاست خارجی و تعامل با رقبای جهانی و دشمنان ایران و اسلام این است: حریف منطقی یا عقلایی عمل می‌کند. فکر می‌کنیم سیاست رفتاری رقبا بر اساس یک روش‌شناسی علمی است.
اما رصد رفتار آمریکا و ۳ کشور شرور اروپایی نشان می‌دهد حریف از منطق «بی‌منطقی» رنج و به تعبیر واقعی‌تر سود می‌برد.
مثلا در دوران «بوش کوچک» یک دوره تعامل با آمریکا ذیل «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را طی کردیم اما از طرف مقابل جز فحش و ناسزا و بدگویی و بدعهدی چیزی ندیدیم و نشنیدیم. در دوران اوباما هم یک دوره گفت‌وگو را تجربه کردیم که از دل آن توافق برجام درآمد. اما نه در دوران اوباما و نه در دوران ترامپ با برجام هم به نتیجه‌ نرسیدیم.
رصد رفتار دیپلماتیک غرب نشان می‌دهد آنها می‌خواهند به ما القا کنند، نمی‌توانید منطق ما را کشف کنید. ما پیش‌بینی‌ناپذیر هستیم! حتی القا می‌کنند در سیستم تصمیم‌گیری حاکمیت در آمریکا کسی نیست با شما توافقی کند؛ ممکن است شما با یک ضلع از اضلاع حاکمیت مثل کاخ سفید یا وزارت خارجه توافق کنید ولی کنگره و سیا آن را وتو می‌کنند به همین دلیل بخشی از تحریم‌ها، تحریم‌های دولت، برخی تحریم‌ها برای کنگره و برخی مربوط به جاهای دیگر است. شما باید با همه این اضلاع گفت‌وگو کنید و تازه اگر گفت‌وگو کردید و به توافق رسیدید، نهایتا ممکن است جلوی شما همان پشت میز، توافق را پاره کنند و بگویند توافق چی؟ کشک چی؟!
2- اگر فرضیه فوق را بپذیریم کار دیپلماسی ما دشوار می‌شود.
چه باید کرد؟ گفت‌وگو را تعطیل کنیم یا ادامه بدهیم، اگر ادامه بدهیم با کدام منطق؟!
بی‌منطقی امروز خود یک «منطق» است. پژوهشکده‌ها و اندیشکده‌ها در واشنگتن در حال تئوریزه کردن این «منطق» هستند.
3- جهان در دوران جنگ سرد دارای یک منطق در روابط بین‌الملل بود که نخبگان، ۲ سوی قدرت و رقابت آن را خوب می‌فهمیدند. جهان با ورود به هزاره سوم و پس از فروپاشی شوروی؛ آن منطق را باطل کرد و جنگ سرد وارد یک جنگ گرم شد که مردم دنیا حرارت آن را در غرب آسیا و بخشی از اروپا؛ در قصه جنگ اوکراین حس می‌کنند.
4- حضرت امام خامنه‌ای در دیدار هفته گذشته‌شان یک تصویر درست از میدان و یک نگاه واقعی از «تهدیدها» و «فرصت‌ها» به دست دادند و فرمودند:
- بزرگ‌ترین درس حادثه سوریه این بود: نباید از دشمن غافل شد، آن را حقیر شمرد و به تبسم او اعتماد کرد.
- آنچه در سوریه اتفاق افتاد یک نقشه آمریکایی – صهیونیستی بود.
غفلت ما از راهبردهای دشمن و اعتماد به تبسم او در گفت‌وگوها ما را در لبه پرتگاه و نابودی قرار می‌دهد. ارتش سوریه و اسد اگر می‌ایستادند، می‌فهمیدند هزینه مقاومت کمتر از هزینه تسلیم و سازش است. اگر آنها نیمی از خسارت‌هایی که رژیم صهیونیستی در چند روز بعد از فتح دمشق روی دست ملت سوریه گذاشته است، هزینه می‌کردند امروز از حیفا و تل‌آویو چیزی باقی نمانده بود.
صهیونیست‌ها پس از نابودی زیرساخت‌های سوریه به سوی نابودی زیرساخت‌های نیروی انسانی و نخبگان سوری در ارتش و سازمان اداری خواهند رفت و همه آنها را زیر تیغ ترور خواهند برد.
5- چه باید کرد؟ منطق ما در برابر راهبرد «بی‌منطقی» دشمن چه باید باشد؟
الف- به نظر می‌رسد رفتار ما برای دشمن باید پیش‌بینی‌پذیر نباشد. اگر به چاله پیش‌بینی‌پذیری بیفتیم، آنها ما را در چاه «بی‌منطقی» خود دفن خواهند کرد.
ب- نباید «فرصت» 7 اکتبر تبدیل به یک «تهدید» شود. راهی که حماس در غزه می‌رود درست‌ترین و بهترین راه است.
6- پایگاه‌های آمریکا در منطقه باید از سوی مقاومت مورد هدف قرار گیرد. آمریکا باید هزینه خود را در سرزمین‌های اشغالی بپردازد. این هزینه خارج از این قلمرو باید به ماشین جنگی و اقتصاد جنگی آمریکا تحمیل شود. ترامپ با همه بی‌منطقی زیر بار منطق هزینه جنگ نمی‌رود. او حتی اخیرا اعلام کرده اگر اعضای ناتو هزینه ندهند از ناتو خارج می‌شود. ترامپ را باید به چاه یک جنگ ویتنام و افغانستان در غرب آسیا کشاند تا بدانند یک من شیر (بخوانید اسد) در دمشق چند کیلو کره دارد!
7- حضرت امام خامنه‌ای فرمودند: سوریه به دست جوانان سوری آزاد خواهد شد. آن ظرفیت عظیمی که در سوریه در جریان سرکوب داعش در کنار ارتش سازماندهی شدند هنوز هستند. گردوخاک تروریست‌ها در دمشق از بین‌ برود این ظرفیت سر برون خواهد آورد. جبهه مقاومت باید در تجهیز این ظرفیت به میدان بیاید. 
خواهید دید در سوریه، آمریکا و صهیونیست‌ها با شگفتانه‌های زیادی روبه‌رو خواهند شد.
این ظرفیت، بی‌منطقی صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها را تا سرحد التماس به آتش‌بس با منطق مقاومت آشنا و آشکار خواهد ساخت.
۸- منطق مبارزه با بی‌منطقی آمریکایی‌ها را فقط باید در منطق مقاومت جست‌وجو کرد. آنجا که یحیی سنوار گفت: کار را شروع می‌کنیم؛ یا شهید می‌شویم و کربلا رخ خواهد داد یا پیروز می‌شویم به گونه‌ای که نتانیاهو ۱۰۰ بار مادرش را لعنت خواهد کرد که او را به دنیا آورده است. «بی‌منطقی» یک بازی جدید است که «بازی‌ساز» آن آمریکا و رژیم اشغالگر قدس هستند و در واقع بازیگران آن در منطقه مشخصند. اگر بدل آن را نزنیم، «بازی‌خورده» محسوب می‌شویم.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات