روزنامه کیهان **
چرا معماران برجام هم به آن لگد میزنند؟/ محمد صرفی
یکی از گزارههای اصلی دولت و طیف سیاسی حامی آن در توجیه وضعیت چند سال اخیر، آن بود که خروج ترامپ از برجام عامل وضعیت حاضر است و اگر برجام پابرجا بود وضعیت چنین نبود. حامیان این استدلال تا جایی پیش رفتند که روی کار آمدن ترامپ در آمریکا را بدشانسی دولت روحانی توصیف کردند. این هم از عجایب و غرایب دنیای سیاست است که توافقی را بینظیر و عالی بدانید اما سرنوشت آن به انتخابات یکی از 7 کشور امضاکننده آن بند باشد!
بیستم فروردینماه سال 1394 یعنی چند ماه پیش از توافق هستهای، رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهای خود به موضوعی مهم اشاره کرده و فرمودند: «من البتّه هیچوقت نسبت به مذاکره با آمریکا خوشبین نبودم. نه از باب یک توهّم بلکه از باب تجربه؛ تجربه کردیم. حالا اگر یک روزی - ما که در آن روز قاعدتاً نخواهیم بود - شماها انشاءالله در جریان حوادث و جزئیّات و یادداشتها و نوشتههای این روزها قرار بگیرید، خواهید دید که این تجربه ما از کجا حاصل شده؛ تجربه کردیم.»
عدهای به این موضع رهبر انقلاب در آن روزها خرده گرفتند و گفتند اساساً دنیای دیپلماسی دنیای خوشبینی و بدبینی نیست و باید مذاکره کرد؛ چیزی داد و چیزی گرفت. اتفاقات بعدی نشان داد چه کسی ماجرا را منطقیتر میدیده و چه کسی دچار توهم و خوشخیالی بوده است. آمریکاییها کاملاً هوشمندانه و با بدبینی صد درصدی به ایران مذاکرات را پیش بردند و حداقل دو اهرم برای حفظ منافع خود تدارک دیدند؛ نخست آنکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی - که کاملاً تحت نفوذ و سیطره غرب است - را به عنوان ناظر بر عملکرد ایران و انجام تعهدات برجامی آن تعیین کردند. اهرم دوم «مکانیسم ماشه» بود که در صورت تخطی ایران از تعهداتش به سادهترین و سریعترین شکل ممکن قطعنامههای تحریمی پیشین احیا میشد. البته آمریکا اهرم سومی نیز در اختیار داشت و آن عبارت بود از توانایی اعمال مجدد تحریمهای ثانویه که بر اساس برجام قرار بود رفع شوند. این سه اهرم به آمریکا اجازه میداد که با خیال راحت وارد توافق با ایران شود.
دولتمردان و دستاندرکاران برجام مدعی هستند که هرگز به آمریکا اعتماد نداشتهاند و مذاکره و توافق بر اساس اعتماد نبوده است. بیان لفظی عدم اعتماد به آمریکا شایسته و بایسته است اما متاسفانه با واقعیت و آنچه در عمل رخ داد همخوانی ندارد. بهراستی اگر خوشبینی در حد خوشخیالی و متعاقب آن اعتماد وجود نداشت، باید ایران نیز اهرمهایی را برای خود تدارک میدید که در صورت بدعهدی طرف مقابل بتواند از آنها استفاده کند. اگر آژانس به عنوان ناظر بر عملکرد ایران در زمینه تعهدات خود تعیین شد، چرا کسی برای نظارت بر تعهدات طرف مقابل تعیین نشد؟ اهرم متقابل ما در برابر مکانیسم ماشه چرا طراحی و تعبیه نشد؟
وقتی در آن زمان دولت اوباما همچنان به اقدامات ضدایرانی خود ادامه میداد و در ایران درباره ضمانت اجرایی رفع تحریمها سؤال میشد، دستاندرکاران برجام امضای جان کری را به عنوان تضمین معرفی کردند و عراقچی از نامه وزیر خارجه وقت آمریکا به ظریف خبر داد و گفت: «این نامه به امضای وزیر خارجه آمریکا رسیده که همچون نامههای با امضای رئیس هر دولت، دارای تعهد حقوقی و سیاسی برای آن کشور است. این یک نامه معمولی نیست. در روابط بینالملل، نامه دو نفر، تعهدآور است که یکی نامه رئیس دولت است و دیگری نامه وزیر امور خارجه. این نامه، امضای وزیر خارجه آمریکا را دارد و اجرای موفق برجام را تضمین کرده است». این گوشهای از فضای ذهنی و عملی آقایان نسبت به آمریکاییهاست. همان کسانی که مدعی بوده و هستند که برجام براساس اعتماد به آمریکا شکل نگرفته است.
اما چرا این وضعیت به وجود آمد؟ چون آمریکاییها بهطور حرفهای و منطقی راهبرد «توافق بد، بدتر از عدم توافق است» را دنبال میکردند و در این سوی میدان وزارت خارجه کشورمان کارگردانان سینما را به خط میکردند که بیانیه بدهند که «هر توافقی بهتر از عدم توافق است»! وضعیت در سطح اجتماعی و رسانهای به شکلی بود که حتی یک روز هم در رسیدن سریعتر به توافق یک روز است. در ایران بوی کباب بلند بود و در هتل کوبورگ وین داستان دیگری در جریان!
وضعیت دو سر باختی که امروز ایران در برجام دارد ناشی از روی کار آمدن ترامپ نیست بلکه ناشی از تغییر محاسباتی است که در طرف مقابل به وجود آمده و البته دولت جناب روحانی اصلیترین عامل این تغییر است. جناب روحانی در آستانه خروج ترامپ از برجام به مسئول سیاست خارجی وقت اروپا – فدریکا موگرینی- اطمینان داد که حتی در صورت خروج آمریکا نیز، ایران به تعهدات خود عمل خواهد کرد. ایران با این سیاست عملاً خود را از تنها اهرم طبیعی که در اختیار داشت محروم و در واقع خلع سلاح کرد. اهرم طبیعی ایران عبارت بود از کنار گذاشتن تعهدات خود در مقابل بدعهدی طرف مقابل. اما دولت به جای استفاده از این اهرم، باز هم خوشبینی و اعتماد را برگزید و این بار به وعدهها و قولهای اروپا دل بست؛ SPV و اینستکس و تعهدات یازدهگانه و یک مشت وعده توخالی دیگر. آنچه این اعتماد و خوشبینی را عجیبتر میکند آن است که سه ماه پیش از خروج آمریکا از توافق شرکتهای آلمانی از سوخترسانی به هواپیمای آقای ظریف در مونیخ خودداری کرده بودند. بهراستی جناب ظریف و سایر دولتمردان از خود نپرسیدند اروپایی که یک باک بنزین به وزیر خارجه ایران نمیدهد – آن هم زمانی که هنوز آمریکا در برجام بود- چگونه میخواهد به تعهدات برجامی خود عمل کرده و منافع اقتصادی ایران را تامین کند؟!
این میزان از خوشبینی و خوشخیالی نسبت به طرف مقابل، آمریکاییها را دچار تغییر اساسی محاسبات کرده است. ریچارد نفیو مشهور به معمار تحریمهای ایران در دولت اوباما که به تازگی به تیم بایدن پیوسته و معاون رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران شده است، در کتاب هنر تحریمها میگوید مخالفان آمریکایی برجام معتقد بودند باید امتیازات بیشتری – بهطور مشخص در زمینه مسائل منطقهای- از ایران گرفته میشد. وی مینویسد: «سؤال اصلی این نیست که برجام خوب بوده یا نه، بلکه سؤال اصلی این است که آیا فشار بیشتر میتوانست نتایج بهتری را به همراه داشته باشد، یعنی اگر دامنه، مدت زمان و شدت تحریمها علیه ایران افزایش مییافت آیا میتوانست ایران را وادار به دادن امتیاز بیشتر کند؟» نفیو بلافاصله تصریح میکند چنین امکانی وجود نداشته است و دلایلی هم برای آن میآورد.
حال چه شده است که همین آقای نفیو که به صراحت اعتراف میکند ایران حاضر نبوده در برجام امتیازات منطقهای بدهد، به دولتی پیوسته است که شرط بازگشت به برجام را گسترش آن به موضوعات منطقهای و حتی موشکی گذاشته است؟ مسئله فقط نفیو نیست. وندی شرمن نیز که در مذاکرات نقشی محوری داشت و قرار است در دولت بایدن معاون وزیر خارجه شود چند روز پیش گفت: «سال ۲۰۲۱، مثل سال ۲۰۱۵ که برجام مورد توافق قرار گرفت نیست. مثل ۲۰۱۶ که برجام اجرا شد هم نیست. واقعیتهای میدانی تغییر کردهاند. ژئوپولتیک منطقه تغییر کرده و امکان احیای توافق هستهای به شکل سابق وجود ندارد.»
پس مسئله بدشانسی دولت روحانی و روی کار آمدن ترامپ نبوده و نیست که اگر بود با رفتن او و آمدن همان تیم معمار برجام در آمریکا باید حل میشد. مسئله تغییرات محاسباتی است که خود در آن نقش اصلی را داشتهایم و اینک نیز هیچ چاره و راهی جز تغییر دوباره این محاسبات زیادهخواهانه و بدون مرز آمریکا پیش روی ایران نیست. درباره چگونگی و روشهای این تغییر لازم و ضروری در مجالی دیگر باید نوشت.
*********************************
روزنامه وطن امروز **
اشتهای روزافزون چین به نفت خام، فرصتی برای ایران/فاطمه فهیمی
چین با 4/1 میلیارد نفر جمعیت با رشد سریع اقتصادی در رده بالاترین اقتصادهای جهانی قرار دارد. رشد و توسعه سریع اقتصادی و صنعتی این کشور موجب شده مصرف نفت خام در این کشور در سال 2020، به بیش از 14 میلیون بشکه در روز برسد که این رقم ۴ برابر مصرف آن در سال 2008 است. مصرف نفت خام چین معادل 14 درصد مصرف جهانی آن است.
این میزان مصرف نفت خام موجب شده تامین نفت، به یکی از مسائل مهم امنیت انرژی این کشور تبدیل شود. چین برای تامین نفت مورد نیاز خود، راهبردهای متعددی را در پیش گرفته است.
* افزایش تولید
چین به منظور تامین امنیت انرژی خود در گام اول تلاش کرده است حداکثر میزان خودکفایی در تولید نفت را به دست آورد. طبق اطلاعات اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده (EIA)، چین با 62/25 میلیارد بشکه، سیزدهمین ذخایر ثابتشده نفت متعارف جهان را در اختیار دارد. ذخایر اثباتشده غیرمتعارف نفت چین، از جمله نفت سنگین و فوقسنگین، شن و ماسههای نفتی، نفت فشرده و نفت کروژن نیز در میان بزرگترین منابع جهان است. در سالهای اخیر چین تلاش بسیاری برای افزایش تولید نفت خود کرده است اما سیاستهای چین با هدف تولید بیشتر نفت در داخل منجر به رشد قابل توجهی در تولید نفت نشده است. محدودیتهای زمینشناسی، فناوری و اقتصادی، تولید نفت غیرمتعارف چین را با محدودیت مواجه کرده است. در حال حاضر پکن توانایی تولید ۲۷ درصد نفت خام مصرفی خود را در داخل دارد.
* واردات نفت خام
رشد مصرف نفت خام و ناتوانی چین در تولید نفت مورد نیاز خود موجب شده این کشور از سال ۱۹۹۳ به یک واردکننده بزرگ نفت خام تبدیل شود. چین در سال ۲۰۲۰ به طور متوسط روزانه 85/10 میلیون بشکه نفت خام وارد کرده است؛ این رقم معادل 4/73 درصد مصرف نفت خام مصرفیاش بوده است. واردات چین در سال ۲۰۲۰ نسبت به سال۲۰۰۰ بیش از ۳ برابر افزایش پیدا کرده است. این حجم از واردات، چین را از سال ۲۰۱۷ به واردکننده شماره یک نفت خام در جهان تبدیل کرده است.
وابستگی انرژی به منابع خارجی میتواند گزینههای سیاسی چین را در داخل و خارج از آن کشور محدود و امنیت ملی آن را با چالشهای اساسی روبهرو کند. جابهجاییهای ناگهانی در بازار انرژی و بیثباتی سیاسی خارج از مرزهای چین، ممکن است دسترسی به منابع انرژی خارجی را کاهش دهد یا هزینه واردات انرژی را به طرز چشمگیری افزایش دهد و توانایی چین را برای دستیابی به اهداف ملی خود با مشکل مواجه کند.
چین برای اطمینان از تامین کافی، بموقع و مناسب نفت وارداتی مورد نیاز خود، چند استراتژی را دنبال کرده است. به عنوان نخستین گام، چین در سالهای اخیر تلاش کرده منابع بینالمللی تامینکننده نفت خام خود را تنوع بخشد. در گام دیگر چین تلاش کرده است سرمایهگذاری گستردهای در زمینه اکتشاف و تولید نفت در خارج از کشور داشته باشد و سهم داراییهای خود را در این سرمایهگذاریها به نحو مناسبی کنترل کند. سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختی خط لولههای انتقال نفت و تلاش برای متنوع کردن مسیرهای انتقال انرژی به چین و ایجاد امنیت در آن، از دیگر راهبردهای کلان چین در این حوزه بوده است. ابتکار کمربند و جاده را میتوان در این مسیر برای چین بسیار راهگشا دید. افزایش ذخایر نفت استراتژیک نیز راهبرد دیگری است که چین تلاش کرده آن را بویژه در زمانهایی که قیمت نفت پایین است، دنبال کند.
* تنوع پایگاههای وارداتی استراتژیک برای تضمین امنیت انرژی چین یا رقابت صادرکنندگان نفت برای کسب سهم بازار نفت خام چین
شرایط مختلف سیاسی- اقتصادی کشورهای صادرکننده نفت، مرتبا بر میزان صادرات نفت آنها به چین اثر گذاشته است، هر چند کشورهای صادرکننده نفت همواره تلاش میکنند سهم خود را از این بازار بزرگ حفظ کنند و آن را توسعه دهند.
سال ۲۰۲۰ عربستان با 69/1 میلیون بشکه در روز، بیشترین صادرات نفت به چین را داشته و بیش از ۱۵ درصد سهم بازار صادرات نفت خام به چین را در اختیار دارد. پس از عربستان، روسیه با فاصله اندکی با 67/1 میلیون بشکه در روز در جایگاه دوم قرار دارد. رقابت تنگاتنگی در سالهای اخیر بین مسکو و ریاض برای صادرات نفت به چین شکل گرفته است. در سالهای اخیر روسیه تلاش کرده با قراردادهای تجاری و سرمایهگذاری مشترک بلندمدت با چین، زیرساختهای استخراج و انتقال نفت خود به چین را به طور گستردهای توسعه دهد و صادرات پایدار خود به به چین را تضمین کند.
واردات نفت خام چین از ایالات متحده در سال 2019 در نتیجه جنگ تجاری میان این ۲ کشور و اعمال تعرفهها بر بسیاری از کالاهای وارداتی از ایالات متحده- از جمله نفت خام- بشدت کاهش یافت اما در ابتدای سال ۲۰۲۰ دولت ترامپ با امضای توافقنامه تجاری توانست میزان فروش نفت خام خود را به چین در مقایسه با سال ۲۰۱۹ بیش از ۳ برابر افزایش دهد. متوسط صادرات نفت آمریکا به چین در سال ۲۰۲۰ به ۳۹۴ هزار بشکه در روز رسید و آمریکا در رتبه هفتم صادرکنندگان بزرگ به چین ایستاد.
تحریمهایی که از سال ۲۰۱۹ علیه ایران و ونزوئلا اعمال شد، به طور قابل توجهی بر توانایی آنها در صادرات نفت تأثیر میگذارد و سهم آنها از واردات نفت چین را کاهش داد. این امر موجب شد عراق با 28/1 میلیون بشکه در روز در سال 2020 به سومین صادرکننده نفت به چین تبدیل شود.
علاوه بر تلاشهای سیاسی و اقتصادی کشورها برای صادرات نفت به چین، صادرات نفت به چین را باید در پازل بزرگتر روابط آمریکا- چین به عنوان ۲ ابرقدرت هم دید. وابستگی زیاد چین به نفت غرب آسیا از یک سو و وابستگی بیشتر کشورهای این منطقه به ایالات متحده و نفوذ آمریکا بر سیاستهای آنها، موجب میشود چین از وابستگی بیش از حد به این کشورها امتناع کند. نفوذ آمریکا بر این کشورها میتواند میزان جریان نفت آنها به چین را تحت تاثیر قرار دهد که این امر بویژه برای چین در زمان بالا گرفتن اختلافات احتمالی میان چین و آمریکا خطرناک است، لذا چین تمایل دارد بتواند در عین رابطه تجاری با کشورهای حامی آمریکا در منطقه غرب آسیا به نوعی از وابستگی خود به آنها بکاهد.
* سهم ایران در بازار نفت چین
سهم ایران در بازار چین در دهه گذشته متأثر از تحریمهای بینالمللی و ایالات متحده با تغییراتی روبهرو بوده است. سال ۲۰۱۱ ایران با صادرات روزانه ۵۵۷ هزار بشکه در روز ۱۱ درصد نفت وارداتی به چین را تامین میکرد. سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ چین تحت تاثیر تحریمهای اعمالشده علیه ایران، ۲۰ درصد خرید خود را از ایران کاهش داد و سهم ایران از بازار نفت وارداتی چین به ۸ درصد رسید.
سال ۲۰۱۳ پیشرفت در مذاکرات هستهای موجب شد چین خرید خود را از ایران ۲۸ درصد افزایش دهد. از آن زمان تقریبا میزان واردات نفت چین از ایران ثابت ماند و امضای توافقنامه برجام نیز در آن تغییر چشمگیری ایجاد نکرد. واردات نفت از ایران سال ۲۰۱۶ نسبت به سال ۲۰۱۵ تنها 7/3 درصد افزایش داشت. با خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریمها علیه ایران، چین تلاش کرد سهم خرید نفت خود از ایران را حفظ کند و در این مدت تلاش کرد آن را تا حدی افزایش دهد. در پایان مهلت معافیت شش ماهه آمریکا به ایران در آوریل ۲۰۱۹، چین میزان خرید خود از ایران را به ۸۰۰ هزار بشکه در روز رساند. اما با پایان معافیتهای تحریمی آمریکا در مه ۲۰۱۹، چین در ابتدا خرید نفت از ایران را به طور رسمی متوقف کرد. اما دادههای غیررسمی نشان میدهد تاجران چینی و ایرانی در این مدت مسیرهای جدیدی را برای تجارت نفت پیدا کردهاند و صادرات نفت ایران در ۲ ماه آخر تابستان گذشته به ۳۳۸ هزار بشکه در روز رسید که این رقم معادل ۶۷ درصد کل صادرات نفت ایران در این مدت بوده است. تلاشهای چین برای خرید نفت از ایران با وجود گستردگی بازار فروش نفت و موانع تحریمی موجود برای خرید از ایران نشانگر اهمیتی است که ایران برای چین دارد.
باید توجه داشت ایران به عنوان بازیگری مستقل در منطقه غرب آسیا که برخلاف بیشتر صادرکنندگان نفت این منطقه به چین، به آمریکا وابسته نیست، میتواند نقش مهمی در تعادل رابطه چین و آمریکا در این منطقه و صادرات نفت به چین بازی کند و بازی برد-بردی را با چین رقم بزند. مسلما این عمل نیازمند برنامهریزی و هوشمندی سیاستگذاران و تصمیمگیران این حوزه است. بیتوجهی به این امر در میانمدت میتواند موجب شود دیگران گوی سبقت را در این عرصه ربوده و مزیت نسبی ما اثرگذاری خود را از دست بدهد.
*********************************
روزنامه خراسان**
آقای رئیس جمهور این پالس را نفرستید!/دکتر سید علی علوی
روز گذشته رئیس جمهور در جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا سخن از تاثیر تحریم ها بر بی ثباتی قیمت ها و همچنین تاثیر آن بر معیشت مردم به میان آورد. موضع گیری که در اواخر دولت ترامپ و ماه های آغازین دولت جو بایدن مکرر تکرار شده است. به این موضع گیری رئیس جمهور از جنبه های مختلف می توان نگریست اما آن چه مهم به نظر می رسد این است که این گونه سخنان می تواند چه تاثیری بر پایان رویکرد تحریمی آمریکا علیه کشورمان داشته باشد و از طرفی تحریم ها چه سهمی در بی ثباتی قیمت ها و معیشت مردم دارد. براین اساس چند نکته قابل تامل به نظر می رسد.
براساس آن چه ذکر شد، گرچه تحریم های آمریکا در حد اعلای خود طی سه سال گذشته فشار حداکثری را بر اقتصاد کشور گذاشته اما واقعیت آن است که به اذعان کارشناسان این تحریم ها به خودی خود می توانست تاثیری 20 تا 30 درصدی بر اقتصاد کشور داشته باشد اما در هم افزایی با عوامل و پارامترهای داخلی همچون موارد ذکر شده تاثیری جدی برسفره و معیشت مردم گذاشته است. با این حال گرچه در یک نگاه مقطعی، به نظر می رسد دولت دوازدهم می خواهد براساس مصالح خود موضوع توافق را در همین دولت با چانه زنی یا ایجاد مطالبه عمومی به سرانجام برساند اما به نظر می رسد این راهبرد در روزهایی که بیش از آن که ایران نیازمند توافق باشد طرف آمریکایی نیازمند توافق است، پالس کارآمدی تحریم ها را مخابره خواهد کرد که پالسی خطرناک است و نتیجه آن به رفع عملی تحریمها منجر نمیشود. موضوعی که به نظر می رسد در یکی دو هفته اخیر توسط دولت جدید آمریکا مورد توجه قرار گرفته تا آن جا که جوبایدن، «ریچارد نفیو» معمار تحریم های آمریکا در دولت اوباما را دعوت به کار کرده است که علاوه بر این که نشان می دهد بی ارتباط با موضع داخلی ما نیست، بایدن همچنان امیدوار به ابزار تحریم است. کوتاه سخن آن که بی شک تحریم های آمریکا سخت، حداکثری و در برخی زمینه ها از مصادیق جنایت علیه بشریت بوده اما این روزها و هفته ها و ماه ها زمان فرستادن پالس کارآمدی تحریم به طرف آمریکایی نیست.
*********************************
روزنامه ایران **
ایران میراثدار نهاد دانشگاه/منصور غلامی
وزیر علوم تحقیقات و فناوری
ســـرزمین ایــــــران را میـراثدار نهــاد دانشگاه میدانیم؛ چــرا کـــه بلنـــدای سابقه ایــن نهــاد، فراتـــــر از دامنــــــه زمانــی سـنتهای دانشگاهی مطرح در مغرب زمین است. نهاد دانشگاه بنا به جایگاه بلندی که در ذهن و ضمیر اصحاب خرد دارد شناسنامه زرینی است که کشورها خویشتن فرهنگی و تمدنی خود را با آن تعریف میکنند و در چشم جهانیان خود را با آن بازنمایی میکنند. خوشبختانه با تلاش و مساعی دوستداران ایران، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) دوره زمانی به قدمت 1750 سال تأسیس دانشگاه کهن جندی شاپور را ثبت کرد و گرامی داشت.
این رویداد را به ملت فهیم ایران، دانشگاهیان و اصحاب خرد و اندیشه تبریک میگویم. این رخداد از این نظر محل اندیشه و اعتنا است که تا پیش از این دانشگاههای مطرح جهان چون آکسفورد، کمبریج، بولونیا و سوربون با قدمت نزدیک به 1180 سال خود را به عنوان آغازگر سنت دانشگاهی دانسته…
لیکن ثبت قدمت جندی شاپور امتداد و عقبه سنت دانشگاهی را تاریخیتر ساخت و کانون آن را این بار از مغرب زمین به مشرق زمین و آن هم سرزمین تاریخی ایران انتقال داد که نزد هر صاحب خردی خود برگ زرینی در تاریخ این مرز و بوم و حرکتی تحسین برانگیز است. پر واضح است که نهاد دانشگاه همواره تاریخساز و تمدنآفرین بوده است و اهتمام به آن گواه بر علم دوستی و تعظیم امر دانش است. البته انقطاع معرفتی و فراز و فرودهای حاصل شده در این بازه بلند تاریخی بسیار محل تأمل است و همچنان درباب آن اصحاب اندیشه باید غور و مداقه خود را داشته باشند که بی تردید برای زمانه و امروز دانشگاه نیز میتواند درس آموز باشد. دانشگاه جندیشاپور در زمانه خود واجد خصایصی بوده که امروزه نیز امعان نظر دانشگاههای مترقی و سازمانهای فرهنگی چون یونسکو است. ویژگیهای ممتازی چون تولید و ترویج علم در شاخههای مختلفی چون پزشکی، داروشناسی، ریاضیات، نجوم، فلسفه، گیاهشناسی و ...؛ تقسیمبندی و ردهبندیهای نظاممند درون هر شاخه علمی؛ حضور عالمان با مشربهای فکری و عقیدتی مختلف از اقصا نقاط جهان؛ وجود دانشجویان با منشأ و زادبومهای سرزمینی متفاوت که برای علمآموزی در این نهاد و مرکز علمی حضور پیدا کرده و پس از فراگیری دانش و مهارت لازم به خدمت در زادبوم مادری خود پرداختهاند و نیز داشتن یک ذخیره بی بدیل از آثار و کتب تولید شده در حوزههای دانشی گوناگون در قالب بزرگترین کتابخانه در اختیار، آن هم به زبانهای چندگانه پهلوی، سریانی، یونانی و سانسکریت حکایت از خردمداری، رواداری، وسعت نظر، برنامهمداری و پرهیز از تعصبات ناروا و جزم اندیشی دارد. نهاد دانشگاه هم مسئول تولید دانش و حرکت در مرزهای دانش است و هم انتقال سنتهای فکری، ارزشهای اجتماعی و فرهنگی را وظیفه خود میداند. به این سبب لازم است گرامیداشت رویداد ثبت ۱۷۵۰ سال تأسیس دانشگاه کهن جندی شاپور مورد توجه اصحاب اندیشه و خرد قرار گرفته و نسبت به واکاوی تاریخ علم و تمدن این سرزمین؛ مساعی خود را بکار گیرند که حاصل آن سرمایهای است فرا راه نسل جدید جویندگان علم و معرفت که بیگمان برای آنها الهامبخش و مایه امید است.
*********************************
روزنامه شرق **
جلوه رحمانی در دیدار تاریخی/جاوید قرباناوغلی . دیپلمات بازنشسته
سفر پاپ فرانسیس به عراق بیتردید مهمترین رویداد سیاسی در چند دهه گذشته در جهان بود. رهبر کاتولیکهای جهان و بالاترین مرجع دین عیسی مسیح با پیروانی بیش از یکونیم میلیارد نفر در اقدامی جسورانه که در تاریخ کلیسا سابقه نداشت، به عراق مهد و خاستگاه ادیان ابراهیمی سفر کرد. پاپ به سرزمینی سفر کرد که تاریخی مشحون از کودتا، جنگ، دیکتاتوری، سرکوب وحشیانه، نابردباری مذهبی و در یک دهه گذشته اقدامات نفرتانگیز داعش، پیام صلح، تقدس ارزش جان انسان و مودت، دوستی و همکاری ملل و ادیان جهان بود. سفر سهروزه پاپ همانطورکه انتظار میرفت به مهمترین خبر همه رسانههای جهان تبدیل شد، ولی اغراق نیست اگر گفته شود دیدار او با آیتالله سیستانی به کانون این سفر و تیتر اول رسانهها تبدیل شد. سفر پاپ به نقاط مختلف عراق و از جمله به اربیل که هنوز داعش جای پایی هرچند نامستحکم در آن دارد و برگزاری مراسم عشای ربانی و سخنرانی در استادیوم این شهر با توجه به شرایط امنیتی و پروتکل دیدار مهمترین شخصیت مذهبی مسیحیان جهان هرچند بسیار مهم ارزیابی میشود، ولی دیدار با آیتالله سیستانی بسیاری از برنامههای این سفر را تحتالشعاع قرارداد. این رویداد در روزهای گذشته از زوایای مختلف مورد بحث و تحلیل قرار گرفته شده است. در این نوشتار مختصر با پرهیز از تکرار آن و بر چند نکته مهم اکتفا میکنم. از منظر سیاسی و امنیتی سفر پاپ نمایانگر ثبات کشور میزبان و اطمینان از نظم و امنیت این کشور در استقبال و پذیرایی از مهمترین شخصیت و مرجع جهان مسیحیت است. این تحول دستاورد بزرگی برای عراق در چند دهه و بهویژه پس از سرنگونی رژیم صدام حسین است و امتیاز مهمی برای الکاظمی پس از چهار دهه ناآرامی در این کشور محسوب میشود. در کنار اهمیت سیاسی ملاقات تاریخی با مرجع عالی شیعیان عراق، دیدار پاپ از شهر تاریخی اور و همچنین کلیساهای فرق مختلف مسیحیان بغداد و موصل و برگزاری مراسم عشای ربانی پیامآور تصویر درخشانی از اهمیت صلح، همزیستی مسالمتآمیز مدارا در زیست انسانی و نقش رهبران مذهبی در مدیریت تکثر و همزیستی برای کشوری است که تنوع قومیتی و گوناگونی ادیان و مذاهب در آن منشأ اختلافات و سوءاستفاده چهرههای سیاسی بوده است. الکاظمی در اقدامی هوشمندانه بر موج این رویداد تاریخی سوار شد. الکاظمی با نامگذاری شش مارس که مقارن با دیدار پاپ و آیتالله سیستانی است، بهعنوان روز «صلح و مدارا» بیشترین بهرهبرداری را از این سفر و ملاقات تاریخی کرد.
سیاستمداران جهان با وجود تضارب منافع و گونهگونی رژیمهای حکومتی با یکدیگر دیدار و گفتوگو میکنند.
این امر در پرتو شکلگیری نهادهای بینالمللی در دهههای اخیر، حلوفصل مناقشات سیاسی از طریق گفتوگو و مذاکره را برجسته کرده است. این در حالی است که پس از جنگهای صلیبی، جهان کمتر شاهد گفتوگوهای بینالادیانی بهویژه بین اسلام و مسیحیت بوده است. دیدار پاپ با آیتالله سیستانی از آن جهت حائز اهمیت است که ملاقات دو رهبر مذهبی، یکی بالاترین و تأثیرگذارترین در عالم مسیحیت و دیگری مرجع تأثیرگذار اسلامی در سپهر سیاسی و مذهبی عراق و خاورمیانه و جهان در واقع تصویری روشن از جلوه رحمانی آموزههای ادیان ابراهیمی را در منظر و مرئای جهان به نمایش گذاشت. نگاهی گذرا به عبارتهای به کار گرفتهشده در بیانیههای واتیکان و دفتر آیتالله سیستانی از این ملاقات و تأکید بر رنج و آلام ملل جهان از ظلم، فقر، ستم، فقدان عدالت اجتماعی، نفی اقدامات خشونتآمیز، آوارگی، محاصره اقتصادی و دعوت به حکمت و ریشهکنی جنگ از طریق آموزههای دینی و ارزشهای برخاسته از ادیان ابراهیمی در همزیستی مسالمتآمیز ملل و ضرورت احترام متقابل میان پیروان همه ادیان، مؤید این مطلب است. انگیزههای سیاسی سفر پاپ به عراق را نمیتوان انکار کرد، بهویژه اینکه این کشور به دلیل تنوع مسیحیان، قدمت آنان در این سرزمین و زادگاه حضرت ابراهیم، برای جهان مسیحیت از اهمیت بسزایی برخوردار است. بااینحال پذیرش ملاقات با پاپ از سوی مرجع عالی شیعیان عراق نمایانگر هوشمندی سیاسی آیتالله سیستانی است. به نظرم این ملاقات دو پیام مهم برای جهان داشت؛ اول، نفی چهرهای خشن و ضد انسانی از اسلام بود که در چند دهه گذشته گروههایی مانند القاعده، طالبان، الشباب و داعش به جهان نشان دادند. تصویر ساختهشده و شکلگرفته در اذهان بسیاری از ملل جهان و پیروان مسیحیت که اکثریت دینباوران در جهان را تشکیل میدهند از اسلام و مسلمانان، جنگ و ویرانی، صحنههای دلخراش سربریدن انسانهای بیگناه، اسارت زنان و دختران و فروش آن مانند برده و... بود. آیتالله سیستانی هوشمندانه و با یک اقدام کمهزینه سیاسی و البته انسانی بر این تبلیغات خط بطلان کشید و جلوهای رحمانی از واقعیت آموزههای اسلام را به نمایش گذاشت. ارزش و تأثیر این ملاقات تاریخی در اذهان بیش از یک میلیارد پیرو مسیحیت کاتولیک که اعتقادی راسخ به پاپ فرانسیس دارند، بسیار فراتر از سرمایههای میلیاردی برای تبلیغ اسلام از طریق رسانههای نوشتاری، تصویری و فضای مجازی است. (کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم). مسیحیان جهان زعیم و رهبر معنوی خود را نشسته در کنار رهبری دینی از مسلمانان مشاهده کردند که هر دو برای صلح و برادری و همزیستی انسانهای کره خاک فارغ از قومیت و مذهب دست به دعا برداشتهاند. نکته دوم که به نظرم بسیار مهمتر و تأثیرگذارتر است، تشریفات این ملاقات و تصاویر منتشرشده از آن در ابعاد وسیع جهانی است. در تاریخ از سادگی و بیآلایشی سلوک پیامبر اسلام و ائمه عظام و بزرگان اسلام در نشست و برخاست خواندهایم. پس از 1400 سال اینک میلیاردها نفر در اقصانقاط جهان مشاهده کردند که یک زعیم دینی با تأثیرگذارترین نقش در سپهر سیاسی کشوری درگیر جنگ و خشونت، در خانهای و امکاناتی بس ساده در حد اقشار فرودست و در عادیترین منطقه شهر نجف زندگی میکند. فارغ از دنیای فریبنده سیاست و اماکن و قصرهای مجلل و فاخر رهبران جهان در همان خانه ساده از برجستهترین رهبر مسیحی جهان استقبال میکند. پیام روش و سلوک آیتالله سیستانی و تصاویری که از دو رهبر قدرتمند نشسته بر صندلی و نیمکتهای چوبی ساده و تأثیرات آن قابل احصا و ارزیابی نیست. در دهههای اخیر نمونه دیگر آن ملاقات امام خمینی در اتاق کوچک و ساده جماران با ادوارد شواردنادزه، وزیر خارجه یکی از دو ابرقدرت زمان بود که متأسفانه به دلیل شرایط خاص آن زمان مانند این ملاقات مورد توجه قرار نگرفت. جهان در اوج حیرت تصاویر لحظات ورود پاپ به منزل آیتالله سیستانی در خانه سادهای و محلهای محروم و ملاقات بیپیرایه را مشاهده کرد. این ملاقات پیام تأثیرگذاری برای جهان داشت و آن اینکه بزرگی به زندگی در قصر مجلل، تکبر، در عرش نشستن و بر فرش نگریستن، فاصلهگذاشتن بین خود و مردم نیست.
*********************************