سید حسین سجادی
مجلس یکی از ارکان جمهوری نظام است که میتوان گفت: یکی از ضرورتهای زندگی و نظام اجتماعی میباشد. بنابراین همه افرادی که نامزد انتخابات مجلس میشوند باید به منافع آینده کشور و منافع و حقوق مردم بیندیشند. نمایندگان مجلس نمایندگان ملتاند و باید در دو حوزه قانونگذاری و نظارت به بهترین شکل عمل کنند. در واقع باید قوانینی وضع شود که مستقیما مشکلات و گرفتاریهای مردم را رفع کند و در حوزه نظارت هم نمایندگان باید بر دستگاههای اجرایی نظارت داشته باشند که قوانین را به درستی اجرا کنند. برای مثال در حوزه اقتصاد لازم است که همه نمایندگان تمام انرژیشان را بر رفع مشکلات معیشتی بگذارند زیرا اکنون بزرگترین مشکل مردم اقتصاد است. از سوی دیگر نمایندگان باید ریلگذاری درستی برای دولت ایجاد کنند تا دولت در مسیر درستی حرکت کند.
نکته بعدی آن است که مجلس نباید تکبعدی باشد؛ به این معنا که نباید صرفا تمرکزش بر موضوعات فرهنگی یا سیاسی باشد و از اقتصاد غافل شود و البته بالعکس. از تخصص تا تعهد باید در مجلس آینده تقویت شود. نمایندگان ضمن اینکه باید تعهد کامل به نظام و مردم داشته باشند باید اِشراف کاملی به مسایل کلان کشور هم داشته باشند. نگاه مجلس دوازدهم باید کلانمحور و راهبردی باشد. یک سری از طرحهای خوب در مجلس یازدهم مطرح شد اما بهدلیل کمبود وقت به مجلس دوازدهم میرود که به هر حال نمایندگان بعدی باید آنها را به سرانجام برسانند. همچنین لازم است گامهای مهمی در حوزههایی مانند اشتغال و مسائلی که به طور مستقیم به زندگی مردم مرتبط است، برداشته شود.
مجلس میتواند با قوه مجریه یا قوه قضائیه تعامل داشته باشد اما تعامل به معنی پذیرش بیقید و شرط هرآنچه دولت گفت، نیست. خوب است که مجلس و دولت همدل باشند و سعی کنند مسیر را بر یکدیگر هموار کنند اما اینکه فرضا دولت بخواهد دستوری بدهد و مجلس آن را اجرا کند، این حالت درست نیست زیرا اصل تفکیک قوا را زیرسوال میبرد. در یک جمله باید گفت مجلس باید در راس امور باشد.
اصليترين قسمت مراسم تجليل از قهرمانان ورزش ايران، نه تعارف تكهپاره كردنهاي مسئولان كه سخنان نازنين ملايي، بانوي مدالآور ورزش ايران بود. صحبتهايي كه البته خيليها حتي آن را پوشش ندادند! حالا سؤال اينجاست كه آيا رئيسجمهور اين درددلها را شنيد؟
باز تورنمنت بزرگي در راه است و مسئولان يادشان افتاده که بايد از مدالآوران كشور تقدير كنند. باز هم خبري از ترك عادتهای بد گذشته نبود و ورزشكاران دو سال صبر كردند تا اين مراسم برگزار شود. همه حاضران در جلسه حرفهاي زيادي براي گفتن داشتند. نازنين ملايي حرفهاي خوبي زد و در اصل صحبتهايش درددلهاي همه ورزشكاران بود. حرف زدن بيواسطه با رئيسجمهور و درخواست حمايت بيشتر از ورزش زنان، حرف دل خيليها بوده و هست، ولي متأسفانه اهميتي به آن داده نميشود. مدالآوران ايراني براي فتح قلههاي موفقيت هر مانعي را پشت سر ميگذارند و هر سختي را تحمل ميكنند. منتها يادشان نميرود كه بسياري از مسئولان ميتوانستند و وظيفه داشتند بسياري از موانع و سختيها را از سر راه بردارند، اما کاری نکردند! كمتوجهي به ورزش بانوان نيز يك واقعيت تلخ ديگر است. بانوي قايقران ایران تأكيد كرد زيرساختهاي ورزشي، حمايت از تيمهاي ملي بانوان، اردوهاي تداركاتي، تجهيزات تمريني و در كل سرمايهگذاري در بخش بانوان به هيچ وجه قابل قياس با بخش مردان نيست. اين در حالي است كه وظيفه سنگين مادري و همسري نيز همزمان به دوش بسياري از ورزشكاران زن است.
با در نظر گرفتن اين موارد، تعلل در پرداخت پاداشها و تقدير از نفرات برتر پذيرفتني نيست. در فاصله چند روز تا شروع بازيهاي آسيايي مسئولان يادشان افتاده مراسمي را كه بايد خيلي زودتر از اينها برگزار ميكردند، برگزار كنند. آنها هميشه از ورزشكاران انتظار بهترين نتيجه و خوشرنگترين مدال را دارند، ولي نميگويند چقدر به ورزشکاران رسيدگي شده و آيا انتظاراتشان با توجهات همخواني دارد يا نه. در آستانه اعزام به تورنمنتهاي سرنوشتساز، خيليها به فكر حمايت از ورزشكار ميافتند و اتفاقاً شعار و وعدههاي زيادي هم ميدهند، ولي به همان سرعت وعدههايشان را فراموش میکنند و منتظر تورنمنت بعدي ميمانند. چندين سال است كه قهرمانان از مشكلات معيشت رنج ميبرند و هر كدام براي گذران زندگي اجباراً پا به مسيرهاي غيرورزشي ميگذارند، آن وقت است كه ديگر نميتوان از آنها انتظار داشت تمام فكر و ذكرشان معطوف به ورزش حرفهاي باشد، درحاليكه اگر مسئولان به وعدههايشان عمل ميكردند و قانون مصوب را به اجرا درميآوردند، مشكل بيكاري قشر ورزشكار حل ميشد. استخدام مدالآوران قانوني است كه به دستگاهها ابلاغ شده، اما شواهد و قرائن حاكي از آن است كه اين قانون از سوي بسياري ناديده گرفته ميشود. حتي در بحث پرداخت پاداشها نيز قولها عملي نميشود. اينكه ورزشكاري پس از يكي، دو سال تازه پاداش قهرماني دوره گذشته را بگيرد قطعاً تأثير لازم را نخواهد داشت. اگرچه واريز پاداش شايد گوشهاي از مشكلات آنها را حل كند، ولي شكي نيست كه ارزش پاداش دو سال پيش حالا بسيار پايين آمده است. تبعيض بين امكانات و رسيدگي بين فوتبال و ساير رشتهها نیز همواره بسيار بحثبرانگيز بوده است. همچنين نارضايتي بانوان از بيتوجهيها هم تغيير محسوسي نداشته است.
نكته اينجاست كه ورزشكار ايراني بهرغم همه دغدغههاي موجود كماكان به فكر درخشش براي كشورش است، آنهم درحاليكه ميداند رويكردهاي حمايتي از مدالآوران مثل سابق است و اصلاً نبايد انتظار شگفتي از مسئولان را داشته باشد. بازيهاي آسيايي اين ادعا را دوباره ثابت خواهد كرد. تا کی قرار است ورزشكاران ما مدال بياورند و روي سكوي افتخار بروند، اما پز و افتخارش بماند براي ديگران! پرداخت بودجه مصوب، تأمين نيازهاي اوليه، برگزاري اردو و اعزام به مسابقات، حداقل كاري است كه مسئولان ورزش در حق تيمها و ورزشكارانشان انجام ميدهند. بااينحال مشكلات، كمبودها و نواقص زيادي وجود دارد كه راه را براي درخشش مليپوشان ايران سختتر ميكند.
پس از پیروزی انقلاب، ایالات متحده که همواره تلاش کرده تا نقش هژمون را در منطقه غرب آسیا ایفا کند، رویکردی خصمانه در قبال ایران در پیش گرفت و حالا نیز در دوره ریاست جمهوری «جو بایدن» جنگی ترکیبی را به بهانه های مختلف به راه انداخته است. از جمله اقدامات آمریکا علیه ایران، تلاش برای ایجاد و دامن زدن به ناآرامی ها و اغتشاشات در ایران با ادعای حمایت از مردم ایران به ویژه زنان و تشویق و حمایت از گروهک های تجزیه طلب در ایران است. هدف آن ها این است تا با براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران و تجزیه کشوری که دارای سابقه تمدنی چند هزار ساله است، ایران را بر اساس تقسیمات قومیتی به خیال خود به چند پاره تجزیه کنند. آمریکایی ها مدت هاست به دنبال اجرایی کردن این طرح هستند. برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم «جیمز بیرنز» وزیر خارجه وقت آمریکا در آن هنگام گمان می کرد ایران در معادلات سیاست جهانی، کشور مهمی نیست لذا طرح تجزیه ایران به هفت کشور کوچک تر را ارائه کرد. پس از وقوع انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، تلاش های آمریکا برای تجزیه ایران با استفاده از اختلافات قومیتی و مذهبی بار دیگر در دستور کار قرار گرفت. طرح «خاورمیانه بزرگ»، برنارد لوئیس استاد دانشگاه آمریکایی صهیونیست نیز برتجزیه کشورهای منطقه غرب آسیا تاکید دارد اما کانون مرکزی و بخش اصلی طرح وی تجزیه ایران بود: «طبق طرح لوئیس ایران به شش تکه تقسیم میشود. در واقع بخشهایی از ایران به کشورهای همسایه میپیوندد و اقوام بلوچ و عرب و ترک و کرد از ایران جدا میشوند.» بدین ترتیب آمریکا به عنوان دشمن اصلی جمهوری اسلامی همواره به دنبال عملی کردن طرح خصمانه خود در زمینه تجزیه ایران است و در این راستا واشنگتن طرح های متعددی برای بحران سازی در ایران با ایجاد و دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی، بحران سازی جنسیتی با ادعای حمایت از زنان ایرانی و حقوق آن ها دارد که به ویژه در ناآرامی های سال گذشته بسیار مورد تاکید قرار گرفت؛ اما و شاید مهم ترین برنامه آمریکایی ها عبارت است از بلوک سازی علیه ایران با محوریت رژیم صهیونیستی با هدف محاصره ایران و مهار دیپلماسی فعال. در این خصوص باید چندین نکته را ذکر کرد: اولا این اقدام آن ها از زمان شروع «پیمان ابراهیم» بود. با این اقدام رژیم صهیونیستی از مرزهای خود خارج شد و یکی یکی به دنبال عادی سازی با کشورهای پیرامونی ایران و البته جهان اسلام رفت. این باعث میشود تا عملا حوزه نفوذ و عمق استراتژیک صهیونیستها از منظر امنیتی گسترش پیدا کند. انتقال حوزه اسرائیل از یوروکام به سنتکام، حضور افسران نیروی هوایی اسرائیل در پایگاههای آمریکایی در منطقه و انجام اقدامات مختلف با هدف تنشزایی و خرابکاری، احداث ایستگاههای امنیتی و اطلاعاتی موساد در شمال عراق و جمهوری آذربایجان با هدف پایش و خرابکاری و احیای تروریسم و داعش در افغانستان با هدف ناامنی در شرق کشور و هجوم سیل پناهندگان به ایران و ایجاد جنگقومی و مذهبی در افغانستان و منطقه با انحراف افغانستان از پیگیری روند سیاسی برای تشکیل دولت وحدت ملی و فشار اقتصادی به این کشور با هدف سوق دادن مردم افغانستان به گروههای تروریستی از جمله برنامه های آمریکا در حوزه امنیتی ایران است که بناست کشور، درگیر بحران در مرزها و با کشورهای اطراف شود و از پیگیری اهداف مهم مانند توسعه اقتصادی کشور بازبماند. طبعا گام بعدی آنها کشاندن این ناامنی به داخل کشور با حمایت از اشرار و تقویت جریانهای تجزیه طلب مرزی است. اگرچه در مقابل نیز نهادهای نظامی و امنیتی کشورمان عزم خود را جزم کرده اند که یک بار برای همیشه بساط تروریستهای تجزیه طلب را که در چهار طرف ایران خیمه زده و برای ملت و نظام هزینه سازی میکنند، جمع کنند. ازطرفی با توجه به استفاده آمریکا و رژیم صهیونیستی از ظرفیت اقلیم کردستان عراق و بهره گیری گستردهتر تلآویو از این تروریستها طی ماههای گذشته، اولویت اول کردستان عراق است. مهلت به عراق برای خلعسلاح تجزیهطلبهای کرد در اقلیم کردستان 28 شهریور به پایان می رسد. قطعا در صورتی که دولت مرکزی بغداد خود بساط این تروریستها را برای همیشه طی هفته آینده جمع نکند، حملات قدرتمندتر، جدیدتر و حتی سناریوی ورود نیروهای مسلح و تشکیل منطقه امن دور از دسترس نیست. از سوی دیگر پس از غائله زاهدان، ظرفیت زیادی از تروریستهایی که برای حمله به برخی شهرها آماده بودند، نابود شد. هر چند مامن این تروریستها در دو کشور پاکستان و افغانستان است، محدودیتها و معذوریتهایی در هدف قراردادن مواضع تروریستها در این دو کشور وجود دارد که البته قابل رفع است. به هر روی نیروهای مسلح قدرتمندانه در مرزهای شرق کشور نیز مستقر هستند. این روزها تامین امنیت مرزهای شمال غرب کشور هم با توجه به فضای متشنج قفقاز از ظرافتها و پیچیدگیهای فراوانی برخوردار است. اما جمهوری اسلامی ایران به مثابه یک ستون مستحکم در قفقاز جنوبی عمل کرده وبا تصمیم قاطع جلوگیری از تصرف سیونیک،مانع از اجرای طرحهای انگلیسی - صهیونیستی شده است. هرچند که نباید از تلاش دشمن برای بحران سازی های جدید غافل بود. همچنان که رهبر حکیم انقلاب دیروز در دیدار مردم سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی فرمودند: «البته این که میگوییم دشمن در حال ضعیف شدن است به معنی ناتوانی او از مکر و نقشهکشی و ضربه زدن نیست. بنابراین ما یعنی آحاد مردم و مسئولان باید بیدار و مراقب باشیم.»
«دولت مردمی» عنوانی است که دولتیها و طرفدارانش برای دولت سیزدهم برگزیدهاند و این روزها نیز بارها از آن در تبلیغات شهری استفاده میشود. آقای رئیسی در سفر اخیر خود به خراسان جنوبی و در جمعهای مختلف نیز بسیار از «مردم» سخن گفت؛ سخنانی که به نظر هرچه بیشتر تکرار میشود، همدلی کمتری را در همین «مردم» برمیانگیزد. چرا؟! شاید مشکل در نحوه ارتباط و مواجهه دولت با همین «مردم» است. در همین سفر خراسان جنوبی، آقای رئیسی در جمعی گفت: «اگر کسانی فکر میکنند که بنده از تریبونهای مختلف مشکلات را به جامعه منتقل خواهم کرد، هرگز چنین کاری نخواهم کرد. ما آمادهایم که مشکلات را حل کنیم...» (رسانهها- 6/16) و در جمعی دیگر عنوان کرد: «دولت مردمی قائل به این است که امور باید به مردم واگذار شده و دولت صرفا به هدایت، حمایت و نظارت بپردازد» (رسانهها- 6/16).
سؤال این است که چگونه ممکن است مردمی که از مسائل و مشکلات بیخبرند؛ یعنی نه دولت این موارد را با آنان در میان مینهد و نه امکان و فضای لازم برای طرح این مسائل و مشکلات به منتقدان و مخالفان دولت داده میشود و گاه با آنان برخورد هم میشود (توقیف سایت «انتخاب»)، توان اداره امور کشور و قدرت حل مسائل و مشکلاتی را که نمیدانند چیست، داشته باشند؟!
یک فرض هم البته آن است که اگر همه کارها خوب پیش میرود و همه چیز آرام است، اصولا چه نیازی به مشارکت مردم وجود دارد؟ خود دولت و دستگاه اداریاش حی و حاضرند دیگر! مگر آنکه برای «مردم» نقش کودک پولتوجیبی بگیری را قائل باشیم که مشارکتش در امور خانواده و دخل و خرج آن، محدود به همان هزینهکرد پولتوجیبی ماهانهاش باشد و نه دخالت و فضولی در امور بزرگترها! وقتی دست کمک دولت برای حل مشکلات به سوی مردم دراز نمیشود و به آنان از وضعیت ناگوار کسری بودجه گفته نمیشود که دیگر چاپ پول و انتشار اوراق قرضه و افزایش مالیاتها و بازی با قیمت دلار و... هم جوابگوی آن نیست و کار به فروش اموال دولتی تحت عنوان «مولدسازی داراییها» رسیده است یا مشکلات شدید صندوقهای بازنشستگی و سازمان تأمین اجتماعی که حجم بدهیهای دولت به آنها چند صد هزار میلیارد تومان برآورد میشود (446 هزار میلیارد تومان سازمان تأمین اجتماعی و حدود 230 هزا میلیارد تومان صندوقهای بازنشستگی، در صورت صحتداشتن تسویه 210 هزار میلیارد تومان از بدهی 448 هزار میلیارد تومانی از طرف دولت فعلی- ایران- 19/6) یا ناترازی شدید بانکها و بدهیهای عظیم شرکتهای دولتی و... (مجموع بدهی دولت به نظام بانکی و سازمانها حدود هزارو 144 هزار میلیارد تومان و بدهی شرکتهای دولتی نیز حدود هزارو 894 هزار میلیارد تومان و بدهی دولت به صندوق توسعه ملی حدود 74 میلیارد دلار است- معاون سازمان برنامه- 13/3/1402) یا تورمی که در خوشبینانهترین حالت شاهد تداوم نرخ 40درصدی آن در انتهای سال خواهیم بود (وزیر اقتصاد: اگر بانک مرکزی بتواند نوسان ارزی را مدیریت کند، اسفند را با تورمی در حدود 40 درصد به پایان خواهیم رساند– رسانهها- 19/6) و فاجعه محیطزیستی و خشکشدن رودها و تالابها و فرونشستها و... که جلوی چشم همگان است و... با مردم در میان گذاشته نمیشود و در چارچوب یک برنامه مشخص و منسجم علمی، راهکارهایی با مشارکت جامعه برای حل مسائل و ساختن ایران آینده تعریف نمیشود، چرا باید توقع همدلی مردم را داشته باشیم؟ وقتی مسئلهای نیست و همه چیز آرام است و حتی تأکید میشود کشور بهغایت ثروتمند است؛ آنهم ثروتی آسانیاب (تیتر رسانههای اصولگرا از موفقیت دولت در فروش نفت و گاز و... افزایش چهار برابری صادرات نفت... درآمد ماهانه فروش نفت به چین از 3.3 میلیارد دلار عبور کرد. روزنامه جوان- 20/6)، چرا جامعه جز درخواست سهمش از این ثروت، وظیفه دیگری برای خود قائل باشد؟! این سخنان را شاید هریک از ما در طول روز یا هفته از افراد مختلف میشنویم که «میدانید چقدر ثروت داریم؟ چقدر معدن طلا داریم، معدن آهن، مس و... آن وقت خودمان...» یکی از آخرین دفعات که این عبارت را شنیدم، از زبان یک راننده محترم اسنپ بود که میگفت: «آقا میدونید ما چقدر معدن طلا داریم؟! میتونیم به همه دنیا طلا صادر کنیم و خوب و خوش زندگی کنیم و...» به راننده محترم عرض کردم اطلاعاتش درست نیست و کشورمان به لحاظ معادن طلا، کشوری غنی محسوب نمیشود و هفت، هشت تن طلا در سال تولید میکنیم و در رده پنجاهم، شصتم دنیا قرار داریم. البته معادن غنی دیگر و نفت، گاز و... داریم و بهتازگی یک روزنامه آمریکایی (والاستریت ژورنال) ایران را پنجمین کشور دارای منابع معدنی و منابع طبیعی معرفی کرده است؛ اما به راننده محترم عرض کردم در جهان امروز ثروت نه منابع و معادن، بلکه آدمها هستند. در واقع رونق و آبادانی کشورها حاصل مواهب و داشتههای طبیعی آنها نیست، بلکه حاصل توان خلاقیت و نوآوری مردم آن کشورهاست. یک مهندس ایرانی تازه فارغالتحصیلشده با حقوق متوسط ماهانه 300 و 400 دلار در داخل کشور (در حالت بسیار خوشبینانه) با آموزش ششماهه و یکساله تبدیل به یک مهندس پنج، شش هزار دلاری در خارج از کشور میشود؛ یعنی ارزش افزوده 15 تا 20 برابری؛ این ثروت اصلی است که باید قدرش را بدانیم و حفظش کنیم که متأسفانه هر روز دارد از کفمان میرود. دولتی که مشکلات را با مردم در میان نمینهد و زمینههای لازم برای مشارکت واقعی آنان را فراهم نمیکند (تضمین آزادیهای فردی و شهروندی و ایجاد تشکلها، احزاب و...) و مردمی که منابع طبیعی را ثروت میپندارند و قدرت خود را باور ندارند، دو سویه توسعهنایافتگی هستند. چنانکه هابرماس میگوید: توسعه حاصل میداندادن دولتها به نهادها و جامعه مدنی و کنشگری افراد است. کار دولتها ایجاد آگاهی و رضایت کاذب و تولید «خیال و رؤیا» و خوابکردن مردم نیست؛ خوابی که کابوسهای وحشتناکی را در پی دارد. وظیفه دولتها بیان تهدید- فرصتها و هشیارکردن مردم در راستای تلاش و کامیابی ملی است!
حنیف غفاری
هیئت رسانهای جمهوری اسلامی ایران در بغداد با محمد شیاع السودانی، نخست وزیر عراق دیدار و گفتوگو کرد .مباحث مطرح شده در این نشست به وضوح نشان دهنده توجه دو همسایه مسلمان در منطقه غرب آسیا نسبت به دغدغه های مشترک و حتی مجزای دیگری می باشد. نخست وزیر عراق در بخشی از این دیدار تاکیدکرد: «خود را موظف میدانیم که نگرانیهای امنیتی تهران را از بابت جریانهای تروریستی مستقر در اقلیم کردستان برطرف کنیم .
با جدیت مصمم هستیم تا تمام تعهدات بغداد در توافقنامه امنیتی با تهران را به سرانجام برسانیم.»
تاکید بر نقش رویداد اربعین حسینی در تقریب دولتها و ملت های ایران و عراق و عزم بغداد در تقویت مناسبات منطقه ای، اقتصادی، امنیتی و سیاسی با تهران جملگی بیانگر پیوند عمیق و تعیین کننده ایست که روز به روز بیشتر شاهد تثبیت و تقویت آن هستیم فرامتنی که دولت شیاع السودانی نسبت به آن توجه دارد ، نوعی همگرایی میان تهران و بغداد بر اساس مولفه های ذاتی و اکتسابی بوده است.
مولفه هایی که هم ریشه در تاریخ و ژئو پلیتیک و هم ریشه در واقعیات منطقه و نظام بین الملل دارد. در اینجا شاهد انطباق کامل فرامتن (بستر) و متون (وقایع) هستیم.در تشریح این مسئله، دو نکته مهم وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:نخست اینکه میان سه مولفه همسایگی، همکاری و هم افزایی به لحاظ ماهوی و عملیاتی تفاوت ملموسی وجود دارد. همسایگی و همکاری( تا حدودی )، می تواند منبعث از یک جبر محیطی و جغرافیایی تلقی گردد اما هم افزایی، معطوف به یک جبر جغرافیایی و حتی امنیتی نیست!روابط کنونی تهران -بغداد را باید در ذیل کلید واژه هم افزایی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. هم افزایی دو کشور ایران و عراق ، در فرامتنی کاملا منسجم و آینده پژوهانه صورت می گیرد و این مسئله تحسین برانگیز است.در اینجا، بسیاری از دغدغه های کلان و خرد طرفین با یکدیگر ادغام شده و ترکیب کاربردی و موثری را به سود منافع ملت ایران، ملت عراق و ملت های منطقه ایجاد کرده است.
نکته دوم، به تلاش وقیحانه آمریکا و مهره های بازی آن در منطقه برای تقلیل سطح روابط تهران -بغداد از سطح هم افزایی به همکاری و حتی همسایگی باز می گردد. فراموش نکنیم که تنها پادزهر نقشه راه خطرناک دولت های جمهوری خواه و دموکرات آمریکایی تحت عنوان فدرالیزه کردن عراق ( بر اساس مولفه های قومیتی و مذهبی ) ، تقویت مصادیق هم افزایی تهران -بغداد در سطوح گوناگون می باشد. از این رو تقویت پیوند طرفین، نه تنها مطلوب غرب و رژیم صهیونیستی نمی باشد، بلکه خط قرمز نانوشته دشمنان و بدخواهان منطقه محسوب می شود.
بنابراین، دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان باید کماکان تلاش تحسین برانگیز خود را جهت تکمیل و بسط مناسبات تهران -بغداد صورت دهد.مواضع دولت سیزدهم و دولت شیاع السودانی نشان می دهد طرفین علاوه بر اراده لازم ، از ابتکار کافی نیز جهت تسریع این روند برخوردار هستند. این فرصت طلایی را باید قدر دانست…..