عباس شمسعلی
اندیشمندان برجسته سیاسی در گوشهای از تعریف مفهوم آزادی، به طرح نکتهای میپردازند که قابل تأمل است؛ اینکه گاه انسان در مسیر زندگیاش تصمیماتی شخصی میگیرد که برخلاف اینکه گمان میکند این انتخاب و تصمیمش بر اساس آزادی کامل و سلیقه و ذائقه خودش است، کاملا یا تا حد زیادی تحت تأثیر هنجارهای نانوشته و سلیقههای اجتماعی برساخته به او تحمیل شده است. به عبارتی شاید و به احتمال نزدیک به یقین ممکن است اگر این تحمیل پردامنه و سوق دادن اجتماعی او را دربر نگرفته بود، تصمیمش چیز دیگری بود.
اتفاقاً یکی از نمونهها و مثالهای عینی که در برخی کتب و مقالات این اندیشمندان سیاسی به آن اشاره شده؛ مثال زنانی است که تصمیم به جراحی زیبایی میگیرند و خود را در معرض انواع و اقسام اعمال به اصطلاح زیبایی قرار میدهند. از نظر این اندیشمندان، این زنها به ظاهر با انتخاب و سلیقه و تصمیم آزادانه خود دست به چنین انتخابی زدهاند اما درواقع، این انتخاب نه از روی آزادی بلکه تحت تاثیر هنجارهای نانوشته زیبایی و دیده شدن و با همه هزینههای مادی، جسمی، خطرات و تبعاتش به آنها تحمیل شده است که به آن میپردازیم و باید دید چه عواملی به این ماجرا دامن میزند. بحث برهنگی و پوشش نامتعارف در دنیا و تاثیرات این القائات بر انتخاب الگوهای پوششی نامناسب هم از این دسته است که در جای خود باید به آن پرداخت.
جدای از مسئله جهانی که در این نوشتار خیلی مورد توجه نیست، واقعیت آن است که در جامعه ما نیز چند سالی است که شاهد رشد محسوس و به عبارتی جهش گرایش به اعمال زیبایی غیرضروری و کاذب هستیم تا جایی که اکنون کارشناسان نسبت به تبعات این سیر صعودی هشدار میدهند.
چند هفته قبل بود که یک عضو هیئتمدیره جامعه جراحان ایران در خصوص افزایش تمایل به عملهای جراحی زیبایی اظهار داشت: «میل به عمل جراحی زیبایی در ایران افزایش قابلتوجهی داشته و جراحیهای زیبایی در همه زمینهها افزایش پیدا کرده است.»
وی با بیان اینکه «تمایل به عملهای جراحی زیبایی در مردان افزایش پیدا کرده و بیشتر مراجعهکنندگان برای عمل جراحی زیبایی بین سنین ۳۰ تا ۵۰ سالگی هستند»، هشدار داد: «در حال حاضر تمایل به عمل جراحی زیبایی در بین نوجوانان سنین ۱۴ تا ۱۸ سال که والدین خود را وادار به پذیرش این کار میکنند، در حال افزایش است... افزایش بیرویه عملهای جراحی زیبایی، افراط و یک مسئله عمدتاً فرهنگی است که راهحل آن نیز باید از طریق فرهنگ در نظر گرفته شود.»
هفته گذشته نیز رئیس سازمان نظام پزشکی کشور با بیان اینکه «حوزه زیبایی مقام اول را در بحث قصور پزشکی دارد»، اعلام کرد: «شکایتها بهویژه در حوزه عمل زیبایی و خدمات زیبایی رو به افزایش است و برای رفع این مشکل لازم است سطح سواد مردم را در این حوزه بالا ببریم، چون میزان تقاضا برای خدمات زیبایی در کشور بیمارگونه است. بهترین راه مدیریت این موضوع افزایش آگاهی مردم است، اگر بتوانیم مردم را در مقابل تبلیغات اغواگرانهای که در فضای مجازی وجود دارد واکسینه کنیم، مؤثر است و همچنین باید آگاهی مردم را بالا ببریم که در بسیاری از حوزهها نیاز به خدمات زیبایی وجود ندارد.»
در خصوص این رفتار عجیب و تمایل رو به گسترش انجام اعمال غیرضروری زیبایی در کشورمان باز هم نظرات و هشدارهای دیگری وجود دارد که به همین دو اظهارنظر بسنده میکنیم؛ اما با کمی تامل در همین دو اظهار نظر که طبیعتاً از روی اطلاع و مشاهده میدانی و رصد بیان شده است به چند نکته مهم میرسیم؛ از جمله افزایش بیرویه عملهای جراحی زیبایی و افزایش تمایل به اعمال زیبایی در مردان همپای زنان، کاهش خطرناک سن انجام جراحیهای زیبایی به سنین نوجوانی، غیرضروری و افراطی بودن بخش عمده این جراحیها، اینکه این رفتار افراطی یک مسئله عمدتاً فرهنگی است که راهحل آن نیز میتواند فرهنگی باشد، افزایش شکایتها از نتیجه جراحیهای زیبایی (که بخش عمده آن از نرسیدن به آن نتیجه مطلوب و رؤیایی مورد تصور است)، نیاز به بالا بردن سطح سواد و افزایش آگاهی مردم در این حوزه، بیمارگونه بودن میزان تقاضا برای خدمات زیبایی در کشور و آسیبپذیر بودن مردم در مقابل تبلیغات اغواگرانه فضای مجازی.
طبیعی است که آن هنجارهای نانوشته اما مؤثری که در ابتدا به آن اشاره و بیان شد که این توان و قدرت را دارند تا انسانها را به سمت تصمیماتی سوق دهند که یا برای آنها سودی ندارد یا باعث رنج و سختی آنها میشود، از سالهای گذشته تاکنون در جامعه ما نیز خودنمایی میکنند. باید دید که چطور میشود که در یک جامعه ارزشی تا این حد روی ملاکهای ظاهری و بهواقع غیرمنطقی زیبایی جسمی تاکید میشود که برخی افراد از دارا و ندار و سطوح مختلف درآمدی بخش زیادی از درآمد یا هزینه خانواده را صرف رسیدن یا نزدیک شدن به فلان الگوی زیبایی مینمایند و آخر کار هم به احتمال زیاد به آنچه فکر میکردند نمیرسند یا گرفتار شکایت و آسیبهای برخی سوداگران و فرصتطلبان کیسه دوخته میشوند؟
چه اتفاقی افتاده است که اگر تا دیروز اعمال جراحی زیبایی در بین برخی از زنان اهمیت داشت، اکنون بسیاری از مردان هم به این سمت گرایش پیدا کردهاند و در سطح محله و جامعه فراوان مردان و پسران جوان را میبینیم که در این چرخه گرفتار شدهاند؟ از آقا «نادر» که دنبال ترمیم گونه است؛ تا آقا «ناصر» که دنبال جراح خوب برای عمل زیبایی بینی است!
اینکه نوجوان ما به جای تمرکز روی درس و تعلیم و تربیت، دچار درگیری ذهنی کاذب و دغدغه زیبایی آن هم از طریق اعمال جراحی باشد، برای آینده کشور خسارت نیست؟ نباید شک کرد که کسانی به هر بهانهای دنبال این شکستن تمرکز هستند؟
وقتی صحبت از بیمارگونه شدن گرایش به یک رفتار افراطی و غیرضروری و لزوم بالا بردن آگاهی جامعه در این خصوص و فرهنگی بودن زمینه گرایش و راهکار مقابله با آن و رفتارهای مشابه صحبت میشود، یک وظیفه سنگین روی دوش همه دستگاه فرهنگی، تبلیغی، آموزشی و پرورشی، رسانهها و... گذاشته میشود که باید دید تا چه حد متوجه آن یا دغدغهمند به آن هستند؟
متاسفانه در سالهای اخیر، گذشته از اثرات منفی فضای مجازی (چند سال قبل روزنامه انگلیسی دیلیمیل، نتایج یک بررسی محققان دانشگاه جانز هاپکینز را منتشر کرد که بر اساس آن، شبکههای اجتماعی یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در رشد جراحیهای زیبایی هستند) و انبوه شبکههای ماهوارهای که دنبال اثرگذاری فرهنگی و ارائه الگوی مورد نظر خود از سبک زندگی هستند، در داخل کشور دستگاهها و نهادهای فرهنگی مسئول علاوهبر اینکه آنطور که باید نتوانستهاند به وظیفه خود در نشان دادن الگوی درست و سبک زندگی صحیح مبتنی بر فرهنگ غنی ایرانی - اسلامی به نسل نوجوان و جوان و عموم مردم موفق باشند، گاه خود مروج سبک و الگوهای نامأنوس و مخربی میشوند که یکی از نتایج آن چیزی جز همین گرایش افراطی و به قول رئیس سازمان نظام پزشکی، «بیمارگونه» به جراحیهای زیبایی نیست. از سینمایی که برخلاف سالهای گذشته که هنر و توانایی هنری، مقدم بود، در بسیاری موارد چهره و رنگ چشم و میزان اعمال زیبایی هنرپیشه باعث سپردن نقشها و برجستهتر کردن او میشود تا صدا و سیمایی که به جای توجه عمیق به مسئولیت مهم خود در ترویج سبک زندگی ایرانی - اسلامی و تأکید بر ارزشهای انسانی و مثلاً تبیین ملاکهای اصلی و منطقی ازدواج؛ ساعتها در هر روز ملاک مناسب بودن یک مرد گزینه ازدواج را نداشتن چروک صورت جار میزند! و در بسیاری از فیلمها و سریالها و اجراها؛ با تبعیت از همان راه اشتباهِ سینما در توجه به چهره افراد و دامن زدن به رقابت جراحی زیبایی برای ماندگاری در قاب رسانه طی طریق میکند، به وظیفه فرهنگی خود عمل کردهاند؟
نمیتوان پذیرفت که این حجم از سرگرم کردن وسواسگونه و آسیبرسان به اعتماد به نفس زنان و دختران و پسران و مردان این جامعه به جراحیهای زیبایی اتفاقی و... بدون پشتوانه و بدون صرف هزینههای فراوان از سوی کسانی باشد که نهتنها خیرخواه ما نیستند بلکه میخواهند این سرمایههای عظیم اجتماعی و جوانان ارزشمندی که میتوانند هر کدام باعث شکوفایی و رشد کشور شوند دچار درجازدن و حاشیههای کمارزش شوند.
طبیعتاً بیان هشدار در خصوص گسترش خطرناک این رفتار افراطی مخالفت با زیبایی و آراستگی نیست چرا که هم فرهنگ ایرانی و هم آموزههای اسلامی خود مروج زیبایی منطقی، در چارچوب و سفارشدهنده به آراستگی باطنی و ظاهری هستند، سخن و مقصود دامی است که باید هم مردم و هم متولیان فرهنگی و اجتماعی مراقب آن باشند.
فصل تازه همکاریهای امنیتی ایران - پاکستان
دکتر هادی محمدی
وزیرخارجه کشورمان در سفری یکروزه به اسلام آباد پایتخت پاکستان رفت تا هم پایانی باشد بر یک تنش بین دو کشور دوست و بسیار نزدیک و هم آغازی باشد بر تقویت مبارزه مشترک ایران و پاکستان با بحرانی به نام تروریسم که هر دو کشور از آن ضربه خورده و میخورند. در این میان اشاره به چند نکته اهمیت دارد؛ اول اینکه ایران و پاکستان حدود 900 کیلومتر مرز مشترک دارند که بدون همکاری نزدیک دو کشور امکان کنترل کامل بر آن نیست. برای این منظور دو کشور توافق کردند تا افسران عالیرتبه از سوی نیروهای مسلح ایران و پاکستان در کشورهای همدیگر مستقر کنند تا در مواقع لزوم و ایجاد تنش اینها وارد عمل شوند و با هماهنگی یکدیگر موضوع را فیصله دهند. این توافق امنیتی در حال اجرایی شدن بود و تنها استقرار افسران مذکور باقی مانده بود که تنش اخیر رخ داد که حالا توافق صورت گرفته بین دو وزیر خارجه مبنی بر اعزام این افسران میتواند یکی از راههای جلوگیری از افزایش تنش باشد. موضوع دیگر ارتباطات بیشتر میان دو کشور است. در توافقات روز گذشته قرار شد تا وزرای خارجه ارتباط مستقیمی برای همکاریهای متنوع به ویژه در دو سوی مرز داشته باشند و با این مشورتها اصولا از هر اتفاق ناگواری جلوگیری کنند. نکته دیگر توجه ویژه به اقتصاد مرزنشینان و دو استان همجوار مرز در هر دو کشور است که به لحاظ اقتصادی وضعیت ناگواری دارند و همین از ریشههای شکل گیری روندهای تروریستی است. در ملاقات روز گذشته توافق شد علاوه بر فعال سازی بازارچههای فعلی ، 5 بازارچه جدید هم ایجاد شود که میتواند به اقتصاد مرزنشینان محروم در ایران و پاکستان و کاهش حجم قاچاق کمک شایانی کند. متاسفانه حجم تعاملات اقتصادی ایران و پاکستان که روی هم بیش از 330 میلیون نفر جمعیت دارند، بسیار کم است و حدود 1.8 میلیارد دلار برآورد شده اما حجم قاچاق بالاست و به همین میزان تخمین زده میشود. رونق بازارچههای مرزی هم به افزایش تبادلات اقتصادی مجاز کمک میکند و هم در کاهش قاچاق موثر است. حضور افراد نظامی و امنیتی در هیئت همراه وزیرخارجه در سفر روز گذشته موضوع دیگر قابل توجه است. یک قرارداد امنیتی میان ایران و اسلام آباد وجود دارد که تصویب در مجلس پاکستان را نیاز دارد. در این قرارداد تصریح شده اگر گروههای مسلح یک کشور به طرف مقابل حمله کنند، نیروهای مسلح میتوانند با هماهنگی کشور دیگر وارد آن کشور شوند. تصویب نهایی این قرارداد میتواند کمک زیادی به حل موضوعات امنیتی کند که باید دید در این سفر چقدر به تحقق این امر نزدیک شده ایم. درمجموع به نظر میرسد فضای جدید میتواند عزم دو کشور به ویژه طرف پاکستانی برای مقابله با گروههای تروریستی لانه کرده در خاک این کشور را بیشتر کرده و در فضای جدی تری به مقابله با دشمن مشترک این روزهای منطقه بپردازند. همکاریهای اطلاعاتی و نظامی در کنار هماهنگیهای دیپلماتیک حتما به دو طرف کمک شایانی خواهد کرد. دولت آینده پاکستان با فهم درست شرایط منطقه و سرعت بخشیدن به اجرایی شدن توافقات امنیتی نقش مهمی در این مسیر خواهد داشت
جای خالی مسئولان در صفهای اتوبوس و مترو
محیا حسینی
مردم در فصل سرما با وعدههای بدون عمل برخی مدیران شهری یخ زدند. صفهای طولانی اتوبوس و ازدحام جمعیت برای مترو خلاف آن چیزی است که وعدهاش را داده بودند.
مردم در فصل سرما با وعدههای بدون عمل برخی مدیران شهری یخ زدند. صفهای طولانی اتوبوس و ازدحام جمعیت برای مترو خلاف آن چیزی است که وعدهاش را داده بودند. عمده مشکلات از آنجا نشئت میگیرد که آقایان مسئول از بطن جامعه دور هستند. آنها که از بدو ورودشان به ساختمان شهرداری بارها و بارها در خصوص افزایش ناوگان حملونقل عمومی میگفتند، کدامشان تا به امروز در ایستگاههای مترو حاضر شدهاند مشکلات را از نزدیک ببینند؟ آیا آنها، یک روز، ساعت ۱۷:۱۵ سری به ایستگاه متروی میرزایشیرازی زدهاند تا ببینند مسافران سمت آزادگان باید حداقل ردشدن چهار یا پنج قطار را تماشا کنند و بازهم منتظر بمانند تا به زور، خودشان را لابهلای جمعیت جای دهند؟ آن هم با انواع و اقسام توهینها، چراکه هیچ ظرفیتی برای سوارشدن حتی یک مسافر هم نیست، اما چاره آن کسی که حتی بعد از سوارشدن به مترو، هنوز سه ساعت راه تا خانه دارد، چیست؟ او چند ساعت دیگر باید منتظر قطار خلوت بماند تا سوار شود؟
آنها که در مدیریت شهری، مسئولیت قبول کردهاند حتی یک بار برای نمونه در ایستگاه فردوسی یا امام خمینی (ره) یا آرژانتین به انتظار اتوبوس نشستهاند تا ببینند ۵/۱ ساعت انتظار برای رسیدن اتوبوس چه وضعیتی دارد؟ اگر از گرمازدگی تابستان بگذریم، مسافران حتماً زیر سرمای استخوانسوز مچاله خواهند شد، اما کاش فقط سرما باشد. این سرما نه تنها اعصاب آنها را به هم میریزد که قرار است دیر به محل کار خود برسند بلکه احتمال انواع و اقسام بیماریها را نیز تشدید میکند. حال بماند که تمام مسافران این خطها، فقط افراد شاغل نیستند و بسیاری از بازنشستگان و از کارافتادگان نیز در آنجا حضور دارند و ناچارند شهر را زیرپا بگذارند تا از محلی که اندکی قیمتش با جیب آنها همخوانی دارد، خرید کنند.
حرف زدن راحت است، شاید اصلاً برخی مدیران شهری متوجه این ایرادات نباشند، بنابراین کافی است آنها ۵/۱ ساعت در یک ایستگاه اتوبوس به انتظار بنشینند تا معنای سرمای استخوانسوز و انتظار اعصاب خردکن را درک کنند. هر چند بعید است رنج چنین کاری را به جان بخرند! البته معضل کمبود اتوبوس و قطار مترو، تنها مختص میدان آرژانتین، میدان امام خمینی (ره) یا متروی میرزای شیرازی نیست. افرادی که به دلیل شرایط مالی ناچار به استفاده از خطوط مترو و اتوبوس هستند، جیب آنها اگر یاری میکرد، توهین سوارشدن هر روزه به مترو و اتوبوس را به جان نمیخریدند و مانند خیلیها از وسیله نقلیه شخصی خود استفاده میکردند.
حال پاسخ این پرسش برای مردم بسیار مهم است که کدام یک از مسئولان حاضر خواهد شد، حتی یک هفته، نه بیشتر از وسایل حملونقل عمومی برای تردد استفاده کند؟ بعید است حتی یک نفر از آنها هم حاضر شود ساعتها وقت خود را در ازدحام جمعیت و انتظار اتوبوس و مترو هدر دهد. اگر غیر از این بود، مردم امروز و هر روز در تکتک اتوبوسها و ایستگاههای مترو این مشکلات را با پوست و گوشت خود لمس نمیکردند.
ضربالمثل «سواره از حال پیاده خبر ندارد» شاید این روزها به وضوح در صفهای اتوبوس و مترو مصداق داشته باشد، البته حتی این ضربالمثل هم نمیتواند واقعیت فاصله بین مردم و مدیران شهری را به درستی به تصویر بکشد
عدالت رسانهای با ۲۰۰کانال انتخاباتی
سیدتقی سهرابی
امسال برای نخستینبار، تبلیغات نامزدهای ورود به مجلس شورای اسلامی شکل تازهای به خود میگیرد، چون قراراست از ظرفیت رسانهملی برای این کاراستفاده شود.
راهاندازی ۲۰۰ کانال انتخاباتی به صورت محلی در محدوده جغرافیایی حوزههای انتخابی پیشبینی شده که با هماهنگی وزارت کشور و شورای نگهبان، فعالیتشان را از ابتدای زمان قانونی تبلیغات شروع میکنند و تا پایان مهلت قانونی به کار خود ادامه میدهند. بهرهگیری از این ظرفیت فعال و پویای ملی، پیش از این در انتخابات ریاستجمهوری تجربه و موجب گرمتر شدن تنور انتخابات و افزایش مشارکت مردم پای صندوقهای رأی شدهاست، تجربهای که اینک در انتخابات ملی، اما در محدودههای جغرافیایی کوچکتر و برای انتخاب نمایندگان مردم در خانه ملت رقم خواهد خورد.
از برنامهریزی و تدارک فنی گسترده این کار که خود قصهای طولانی دارد بگذریم، به ابعاد اجتماعی و فرهنگی چنین تصمیمی خواهیم رسید؛ سیاستی که نهفقط موافقان شرکت در انتخابات با آن موافق هستند، بلکه حتی آن دسته از افراد که هنوز تصمیم به شرکت در این رویداد دینی و ملی نگرفتهاند را هم کنجکاو میکند که پای کانالهای تلویزیونی انتخاباتی بنشینند و آنچه تاکنون با واسطه شنیدهاند را اینک از زبان نامزدها بشنوند. درروزگاری که تعاملات ارتباطی بهواسطه ظهورشبکههای اجتماعی، دگرگون شده و دیالوگ، جایگزین منولوگ و تکصدایی شده، باز هم این ابزار فراگیر همچون تلویزیون است که مرجعیت خبری و رسانهای خود را حفظ کرده و همگام با سایر رسانهها و حتی فراتر از آنها، در مسیر اطلاعرسانی گام برمیدارد؛ به واقع هم جامعه سنتی ایرانی و هم قشر جوان و آشنا با مظاهر وابزارهای مدرن ارتباطی، چشم به صفحه تلویزیون دارند، چرا که رسمیت این رسانه به پشتوانه حاکمیت مستقر، نقشی اساسی در پیگیری وعدهها و گفتههای نامزدهای انتخابات دارد. آنچه آنها در کانال تلویزیونی به زبان جاری میکنند، مستند و غیرقابل خدشه است و هیچگاه نمیتوان آن را به دیگری نسبت داد، بنابراین یکی از کارکردهای راهاندازی کانالهای انتخاباتی، مستندنگاری وعدههایی است که نامزدهای انتخابات پیشرو، بر آنها تاکید دارند و در صورتی که رأی مردم را از آن خود کنند و در جایگاه نمایندگی قرار بگیرند، فرصت بازخواست این وعدهها از آنها بیش از گذشته فراهم خواهد بود.
از دیگر سو با توجه به تدارک متفاوت نامزدها در هر حوزه انتخابیه برای انجام تبلیغات، اینک فرصتی برابر برای همه آنها و نیز حامیان و طرفدارانشان بهوجود آمده تا فارغ از بودجه تبلیغاتی و فضاهای در اختیار، بتوانند در جمع دیگران سخن بگویند و از برنامههایشان دفاع کنند. اگر انتقادی هست و اگر پیشنهادی در این فضا امکان ارائه آنها فراهم شده و در مجموع رسانهای فراگیر و در عین حال با هزینهای اندک برای نامزدها در اختیارشان قرار گرفته تا بتوانند آنچه در چنته دارند را به بهترین فرم و در متقنترین ساختار، بنمایانند؛ اقدامی شایسته در راستای تحقق شعار عدالتمحوری که جزء جداییناپذیر سیاستهای رسانهملی در دوره تحولی اخیر به شمار میرود.
آمریکا بر سر دوراهی!
صلاح الدین خدیو
اکنون پرسش اصلی پس از حوادث اردن این است که آمریکا چگونه جواب خواهد داد؟ پاسخ دادن به این پرسش برای آمریکایی ها سخت تر از ناظرانی است که از دور رخدادها را تحلیل می کنند. دست کم از هفتم اکتبر که حملات پراکنده نیروهای شبه نظامی به مواضع آمریکا و متحدانش در سوریه و عراق افزایش یافته، کاخ سفید بر سر یک دوراهی قرار داشته است. اگر جواب ندهد، حمل بر ضعف و دو دلی می شود و بازدارندگی آمریکا را به تدریج فرسوده می کند.
اگر هم مستقیما پاسخ دهد، باید با مخاطره گسترش تنش و درگیری غزه به جهات دیگر منطقه دست و پنجه نرم کند. تبدیل جنگ غزه به یک درگیری منطقهای فراگیر، آخرین چیزی است که کاخ سفید که سخت درگیر جنگ اوکراین و مهار چین است، به دنبال آن است. از این رو دولت بایدن برای فرار از این دو راهی یک خط قرمز فرضی تعیین کرد. نباید هیچ آمریکایی کشته شود! اما اکنون سه سرباز آمریکایی کشته شده و جهان منتظر واکنش آمریکاست.
هم جو بایدن و هم وزیر دفاع و سایر مقامات آمریکایی، انگشت اتهام را به سوی گروه های مورد حمایت ایران نشانه رفتهاند. همزمان گفته شده که آن ها مشغول تعیین دقیق گروه مسئول حمله هستند. عباراتی که مسئولیت حقوقی متوجه ایران نمی سازد ولی در عین حال سهم آن را نادیده نمی گیرد. از لحن مقامات آمریکایی پیداست که احتمالا حملات تلافی جویانه شدیدتری علیه متحدان ایران در سوریه و عراق انجام میشود.
اما بنا نیست که دامنه تنش با حمله مستقیم به ایران بالاتر برود. در عین حال دشواره اصلی این است که آیا واکنش آمریکا به توقف حملات گروه های نیابتی منجر خواهد شد؟
و اگر حملات مزبور ادامه پیدا کند، احیانا آمریکا تا حوادثی مثل روز قبل باز به رفتار کج دار و مریز خود ادامه می دهد؟ با این وصف این چرخه کنش و واکنش تا زمانی نامشخص ادامه می یابد. هم اکنون با تشدید تنش ها در دریای سرخ منطقه در حال انفجار است و آمریکا قصد ندارد با گشودن جبههای تازه، فضا را بیش از پیش علیه جنگ ویرانگر اسرائیل علیه غزه تحریک نماید.
صبر استراتژیک آمریکا در این زمینه تا حدی مشابه رفتار اسرائیل در ژانویه ۱۹۹۱ و جنگ کویت است. زمانی که صدام حسین تصمیم گرفت برای ایجاد شکاف در ائتلاف بین المللی حمله کننده به عراق، اسرائیل را که در جنگ شرکت نداشت، با موشک بزند.
آمریکایی ها با التماس و تمنا از اسرائیل خواستند به جهت جلوگیری از تبدیل جنگ به نبرد عرب ها و اسرائیل، دندان روی جگر گذاشته و پاسخ ندهد.
در عوض آن ها به جای تل آویو انتقام گرفته و ماشین جنگی صدام را منکوب می کنند! خاورمیانه امروز برای آمریکا و انگلیس که در راس یک ائتلاف دریایی در حال مهار حوثی ها هستند و در جاهای دیگر مانند اوکراین هم سرشان شلوغ است، مانند جنگ اول خلیج فارس برای اسرائیل است
پازل حداقل مزد قانونی در وضعیت تورم بالا
زهرا کریمی
براساس قانون کار حداقل مزد باید براساس تورم به نحوی تعدیل شود که هزینههای زندگی یک خانوار کارگری را تأمین کند. با توجه به تورم مزمن حدود 20 درصد در سه دهه پس از انقلاب (1357-1390) و عدم تعدیل متناسب مزد به دلیل ملاحظات اقتصادی، در این مدت قدرت خرید حداقل مزد قانونی حدود 40 درصد کاهش یافت. ولی از سال 1391 با اعمال تحریمهای بسیار شدید بینالمللی علیه ایران تورم شتاب پیدا کرد. هرچند در فاصله سالهای 1393-1396، در دوران مذاکرات دولت روحانی با 1+5 و سپس امضای برجام، تورم روندی نزولی به خود گرفت و برای دو سال تکرقمی شد ولی با خروج آمریکا از برجام در سال 1397 تورم با آهنگ بسیار تندی افزایش یافت و برای سالهای متوالی بالای 40 درصد باقی مانده است. با آن که دولت در اقدامی کمسابقه در سال 1401 حداقل مزد قانونی را 57 درصد افزایش داد ولی تنها در فاصله سالهای 1390 - 1402 حداقل مزد قانونی بیش از 30 درصد قدرت خرید خود را از دست داده است. به این ترتیب شکاف میان حداقل مزد قانونی و هزینه زندگی خانوار کارگری به نحو چشمگیری عمیق شده است و بخش فزایندهای از نیروی کار کشور دیگر حاضر نیست که با دریافت حداقل مزد قانونی کار کند.
بسیاری از واحدهای متوسط و بزرگ صنعتی و خدماتی در تهران و شهرهای بزرگ و متوسط در سراسر کشور برای جذب نیروی کار ساده، حتی با مزدهای بالاتر از حداقل قانونی با مشکل جدی مواجه هستند و نیروی کار خارجی نسبتا ارزان در بسیاری از بنگاهها جایگزین نیروی کار ایرانی شده است. در حالی که حداقل مزد قانونی 176 هزار تومان در روز است، کارگران خارجی در شهر بابلسر برای هشت ساعت کار روزانه 400 هزار تومان مزد میگیرند.
مشاغل غیررسمی قانونی مانند دستفروشی و کار برای تاکسیهای اینترنتی درآمدهایی چندین برابر حداقل مزد قانونی ایجاد میکند به همین جهت میلیونها نفر به این مشاغل جذب شدهاند. مشاغل غیرقانونی با درآمدهای نجومی مانند قاچاق بنزین و گازوئیل و سایر کالاها جاذبه بسیار زیادی دارند و در استانهای مرزی شمار کثیری در اینگونه فعالیتها اشتغال دارند. گفته میشود که مالک و راننده یک نیسان بهاصطلاح شوتی که بنزین و گازوئیل قاچاق میکند روزانه حدود 50 میلیون تومان درآمد دارد.
تورم بالا و هزینههای سنگین زندگی از یک سو و تحریمهای بینالمللی و افزایش شدید هزینه واردات و صادرات از سوی دیگر اقتصاد ایران و به تبع آن بازار کشور را گرفتار بحران کرده است.
حضور میلیونها کارگر خارجی در بازار کار ایران صورتمسئله را کمرنگ کرده ولی به مشکلات دیگری دامن زده است. کارگر خارجی نسبتا ارزان خلأ نیروی کار ساده در بخش ساختمان و واحدهای صنعتی و خدماتی را کموبیش پر میکند ولی مشکل اشتغال میلیونها جوان ایرانی در فعالیتهای غیرمولد یا با ارزش افزوده پایین نادیده باقی میماند. بهعلاوه با افزایش چشمگیر شمار کارگران خارجی در بنگاهها احتمال بروز مشکلات فرهنگی نیز بالا میرود.
بسیاری از کارفرمایان در بنگاههای بزرگ، متوسط و کوچک، از نیروی کار زنان استفاده میکنند. گروه بزرگی از بنگاهها بخشهایی از تولید یا مونتاژ قطعات و برخی از فعالیتهای خدماتی را به زنان خانهدار محول میکنند و به آنان به صورت کارمزدی دستمزد میپردازند. در برخی واحدهای صنعتی زنان جایگزین کارگران نیمهماهر مرد نیز شدهاند. ولی درآمد بخش اعظم زنان شاغل، بهویژه در خدمات خانگی، بسیار بالاتر از حداقل مزد است. پرداخت 500 هزار تومان برای هشت ساعت کار در روز برای تمیزکردن منزل امروزه حتی در شهر کوچک بابلسر نرخ بالایی نیست.
در مجموع تورم بالا در چند سال اخیر عملا حداقل مزد قانونی را بیاثر کرده است. با وجود این میزان افزایش سالانه حداقل مزد قانونی برای شاغلان بنگاههای بزرگ حائز اهمیت است؛ چون این نرخ میزان تغییر در مزد آنان را تحت تأثیر قرار میدهد. به نظر میرسد با توجه به تداوم تورم بالا، شکاف میان حداقل مزد قانونی و هزینه خانوارهای کارگری پرشدنی نیست. تنها راه چاره حل تنشهای داخلی و بینالمللی ایجاد آرامش و ثبات و فراهمآوردن زمینه مناسب برای رشد سرمایهگذاری، تولید و اشتغال مولد و مهار تورم است. افزایش مزد در شرایط کنترل تورم به ارتقای سطح رفاه نیروی کار منجر خواهد شد
سیمرغ به قلب تلآویو خورد
جواد شاملو
ادامه دادن به راهی که میروی و نزدیک شدن به مقصدی که در نظر داری، همیشه دشمن را خشمگینتر میکند تا آنکه دست از مسیر برداری و با او درگیر شوی. درگیری با دشمن گاهی لازم است اما زمانی که ما را به هدفمان نزدیک کند یا مانعی از پیش رو بردارد. به همین جهت، پرتاب موفقیتآمیز ماهوارهبر سیمرغ و قرار گرفتن سه ماهواره ایرانی در مدار زمین، شاید برای دشمن دردناکتر از شلیک موشکهای نظامی به سمت مواضعش باشد. شاهدش اینکه هم در زمان پرتاب ماهواره نور ۳ و هم با پرتاب ماهواره ثریا با ماهوارهبر قائم ۱۰۰، آمریکا و سه کشور اروپایی عضو برجام ایران را محکوم کردند.
بهانه این محکومیت این بود که این اقدامات در راستای توسعه صنعت موشکی و بهویژه موشکهای بالستیک است. گذشته از اینکه توسعه صنایع نظامی هم حق و هم تکلیف کشورهای آزاده و مستقل به شمار میرود، روشن است که این بهانه مستمسکی بیپشتوانه بوده و اصل مطلب، جلوگیری از پیشرفت علمی ایران است. پیشرفت علمی گاهی بیش از پیشرفت نظامی برای یک کشور اقتدار میآورد. قوی شدن همهجانبه ایران بهعنوان کشوری که بالقوه میتواند یک قدرت جهانی باشد برای دشمن خیلی ترسناکتر از این است که ما بهطور مستقیم در درگیریهای مختلف منطقهای وارد شویم. اگر قوت و شدت عمل ایران در مسائل نظامی برایمان اهمیت دارد و گاهی از سر غیرت، نیروهای مسلح کشور را به واکنشهایی فعالانهتر در برابر دشمن دعوت میکنیم، باید اخباری همچون پرتاب ماهوارهبر سیمرغ هم برایمان مهم باشد.
ماهوارهبر سیمرغ پنج تلاش ناموفق داشت، شکستهایی که باعث میشد دشمنان ایران زبان بهطعنه و تمسخر صنعت بالغ و بالنده هوا و فضای ایران بگشایند. اما حالا که سیمرغ توانست برای اولین بار سه ماهواره را بهصورت همزمان به فضا پرتاب کند همه شکستهای پیشین همرنگ پیروزی میگیرند. این رمز توسعه و پیشرفت است؛ بلندپروازی، نهراسیدن از شکستها و یاوهگوییها و ختم شکستهای کوچک به پیروزیهای بزرگ.
این الگو در تمام بخشهای کشور قابل پیادهسازی است. اقتدار همهجانبه کشور کارآمدتر و دشمنشکنتر از شدت عمل صرف در امور نظامی است. اقتدار فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ما، انتقام از تمام ظلمهایی است که در طول تاریخ به سرزمین و آیین ما رفته است. اگر ما به رسانههایی پرمخاطب دستیابیم و اقتدار فرهنگی را رقم زنیم، مثل این است که سیمرغ هوا کردهایم و اقتدار علمی کسب کردهایم. همچنین اگر انتخاباتی با مشارکت بالا داشته باشیم، مثل این است که دشمن را موشکباران کردهایم.