سیدعبدالله متولیان
رهبر معظم انقلاب در دیدار بسیجیان (۵ آذرماه ۱۴۰۳) از هنر و قدرت امام راحل در تبدیل تهدید دشمن به فرصت با خلق بسیج مستضعفین به عنوان پدیدهای بینظیر که از متن فرهنگ و هویت ملی و تاریخ کهن ایران جوشیده است یاد کرده و جوشش و تقویت ایمان و اعتماد به نفس (خداباوری و خودباوری) در منظومه و شبکه بسیج را دو پایه اصلی خنثی کننده توطئه دشمن برای تحقیر ملت ایران برشمردند. خداباوری و خودباوری مردم که در قالب تفکر و فرهنگ بسیجی متجلی شده، باطلالسحر همه تلاشهای سلطهگران و مستکبران غربی برای تحقیر و به تسلیم واداشتن ملت ایران است.
بررسی تحولات تاریخی کشورهای اسلامی به ویژه در منطقه غرب آسیا در قرنهای اخیر نشان میدهد استعمارگران و کشورهای سلطهگر غربی برای تسلط بر کشورهای اسلامی مجموعهای از اقدامات نظیر «تجزیه دو امپراتوری بزرگ ایران و عثمانی»، «شکل بندی مرز کشورها بر اساس اختلافات دائمی مرزی»، «فرقهسازی بهائیت و وهابیت»، «تشدید جنگهای مذهبی و قومی» را تدارک دیده و به اجرا گذاشتند.
از میان همه روشهای مستکبران و سلطهگران غربی برای تسلط بر جهان اسلام، آن که نقش زیربنایی و ریشهای دارد، موضوع تحقیر ملتها است. بررسی تاریخ فراز و فرود تمدنی ملتها و کشورها، به عیان گواهی میدهد که در طول تاریخ، هیچ ملتی تحت انقیاد و سلطه درنیامده، مگر آنکه در دام خودتحقیری و پذیرش پستتر بودن خویش از یکسو و برتر دانستن فرهنگ سلطهگران از سوی دیگر گرفتار شده باشد. پیدایش و تقویت تفکر غربزدگی در عصر پهلوی، به عنوان یک راهبرد دقیق و چاره ساز از سوی غرب در همین راستا قابل تحلیل است. منطق استکبار بر تحقیر هرچه بیشتر ملتها به عنوان مقدمه قطعی تسلیمسازی و به اطاعت کشاندن کشورها و ملتها استوار است و این دقیقاً و بیکم و کاست همان کاری بود که رضاخان و فرزندش محمدرضا برای اربابان غربی انجام داده بودند.
مرور خاطرات محمدرضا پهلوی گویای این حقیقت تلخ است که خاندان پهلوی بر اساس خودتحقیری و باور به این موضوع که بدون استعانت از قدرتهای خارجی، هرگز قادر به اداره امور کشور نیستند، ضمن دریافت رشوه با تن دادن به قراردادهای ذلت بار، اداره امور کشور را به بیگانگان واگذار کرده و زمینه تشدید: «تحقیر ملی»، «باور به ناتوانی حتی در ساخت آفتابه گلی» و «تخریب خداباوری و خودباوری» را (تا جایی که سگ امریکایی بر هر یک از ملت ایران اولویت و شرف داشت) فراهم میکردند. شاه و دولتمردان خوشگذران با دریافت مبالغ کلان، تطمیع میشدند و مصالح عمومی جامعه را قربانی منافع خویش و بیگانه میساختند. حتی شخصیتهای سیاسی، چون دکتر مصدق نیز به کرات تأسف و تأثر خود را از دخالت بیگانگان در همه سطوح کشور ابراز داشته اند: «.. کدام مجلس؟ همان مجلس که در زمان تسلط شاه فقید هیچ وکیلی به مجلس نرفت مگر با تصویب سفارت انگلیس و باز همان مجلس که رئیس آن را یک اکثریت متکی به سیاست بیگانه انتخاب نمود».
اساس حرکت بنیادین حضرت امام خمینی از همان سالهای آغازین نهضت در سال ۱۳۴۱ بر تقویت خداباوری و خودباوری استوار بوده است. امام راحل با فرمان تشکیل بسیج مستضعفین در همان روزها و ماههای اول انقلاب، پایه گذار مکتب فکری و اندیشهای شد که ملت ایران را در سلسله طولی در مسیر «تسلیم در برابر خدا»، «توکل و تکیه به نصرت و کمک خداوند» و «اعتماد، باور و یقین به وعده خدا» و در سلسله عرضی در مسیر «کشف ظرفیتهای خود اعم از جسمی، روحی و قلبی، فکری و...»، «ظهور و بروز عملی ظرفیتهای شناسایی شده» و «به کارگیری همه ظرفیتها برای عزتمندی ملی و عبور از همه بنبستها و تحقیر دشمن» قرار داد. با این وصف قاطعانه میتوان گفت فرهنگ، تفکر و مکتب بسیج، کشور و انقلاب اسلامی را بیمه کرده است.
امروز تفکر و اندیشه بسیج، نه تنها در جهان اسلام و منطقه غرب آسیا میدان دار شکلگیری محور و جبهه مقاومت بر اساس دو پایه ایمان به خدا و اعتماد به نفس رزمندگان مقاومت شده است، بلکه از مرزهای جغرافیایی جهان اسلام عبور و گفتمان مقاومت در برابر ظالمان، مستکبران و سلطهگران را برای عدالتخواهی در سطح جهان فراگیر کرده است. این حقیقت، انکارناپذیر است که امپراتوری رسانهای غرب در برابر گسترش فرهنگ ظلم ستیز و مقاومت بسیجی، ناتوان و عاجز شده است و رفته رفته ملتهای دربند با تکیه بر فرهنگ بسیج، راه خود را برای درهم شکستن و رهایی ملتها از زنجیرهای تحقیر پیدا میکنند. در خاتمه، این وجیزه را به بخشی از آخرین فرمایش حضرت روحالله درباره بسیج مزین میکنیم که فرمودهاند: «.. بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفههای آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق میدهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدستههای رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر دادهاند. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بینشانی گرفتهاند. بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نمودهاند».
مهدی تدینی
در کابینه ترامپ یک نام بیش از دیگران به چشم می آید.
هگست از آن دست اسرائیلدوستان است که معتقد به حمایت کامل از تلآویو است. در همان سال ۲۰۱۸ در کنفرانسی که در هتل کینگ داوید در بیتالمقدس/اورشلیم برگزار میشد، همهچیزِ اسرائیل را «معجزه» خواند و مشتاقانه از اعجازهای بعدی سخن گفت. در سخنان پرشوری که با تشویق حضار روبرو بود میگفت: ۱۹۱۷ معجزه رخ داد (صدور بیانیۀ بالفور که در آن انگلستان قول یک خانه یا میهن را به یهودیان داد)، در ۱۹۴۸ معجزه رخ داد (وقتی اسرائیل اعلام موجودیت کرد)، در ۱۹۶۷ معجزه رخ داد (شکست اعراب در جنگ ششروزه و تصرف بیتالمقدس/اورشلیم توسط اسرائیل)
. البته ۲۰۱۷ نیز به اعتقاد او معجزۀ دیگری رخ داده بود، وقتی ترامپ اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و در نهایت نتیجه گرفت معجزات دیگری هم رخ خواهد داد و معبد یهودیان دوباره برپا خواهد شد؛ البته با کمک همهجانبۀ آمریکا ــ و البته هگست چیزی تحت عنوان «کرانۀ باختری» نمیشناسد. از نظر او آن منطقه یهودا و سامره و بخشی از اسرائیل است.
هگست همینقدر که صهیوندوست است، با مخالفان صهیون نیز دشمن است. به همین خاطر در دور پیشین ریاستجمهوری ترامپ معتقد بود آمریکا باید انبارهای تسلیحاتی ایران را بمباران کند، حتی اگر در مراکز فرهنگی قرار داشته باشند. هنوز شک دارید که اگر نتانیاهو میخواست وزیر دفاعی برای آمریکا انتخاب کند، همین هگست را انتخاب میکرد؟
اما برویم سراغ وزیر خارجۀ ترامپ. مارکو روبیو؛ سیاستمدار نومحافظهکار کوباییتبار که چندان با آن دولتِ انزواگرا که انتظار میرفت ترامپ بچیند، جور درنمیآید، زیرا روبیو مانند نئوکانها معتقد است آمریکا باید در جهان مداخله کند. روبیو منتقد سرسخت اوباما و بایدن بود؛ چه در سیاست داخلی و چه خارجی. از نظر او، اوباما مقصر وضعیت سوریه بود، زیرا در سرنگونی اسد تعلل کرد. او اوباما را به دلیل گشایشهایی که برای کوبای کمونیست انجام داده بود سخت ملامت میکرد.
اجازه دهید در مورد روبیو هم بسنده کنم به دیدگاههایش دربارۀ اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران. بعید است فرق چندانی میان روبیو و هگست باشد. بهتر است زیاد راه دور نروم و همین ماههای اخیر را یادآوری کنم. پس از حملۀ موشکی ایران به اسرائیل، روبیو از اسرائیل خواست با قدرت به این حملات پاسخ دهد. او در بیانیهاش گفت اسرائیل حق دارد به گونهای نامتناسب به این تهدید پاسخ دهد ــ در اینجا تعبیر «نامتناسب» مفهوم کلیدی است. او در شبکههای اجتماعی نوشت: «اسرائیل باید همانگونه به ایران پاسخ دهد که اگر کشوری ۱۸۰ موشک به سمت ما شلیک کند، آمریکا پاسخ میدهد.» نظر او دربارۀ درگیری با حزبالله هم همینقدر بیمماشات است. روبیو به سخره میگفت بایدن با ایران مانند «دیپلماتهای بلژیکی در سازمان ملل» رفتار میکند. نتیجۀ روشنی که از دیدگاههای روبیو میتوان گرفت این است که او در مقام وزیر خارجۀ آمریکا نه تنها جلوی دست دولت اسرائیل را نمیگیرد، بلکه پشتیبانی بیپروا هم خواهد بود.
نُه ماه پیش نوشتم نتانیاهو جنگ را ادامه میدهد تا ترامپ را به کاخ سفید برگرداند، زیرا این جنگ در هر حال باعث ریزشی دوـسهدرصدی در رأی هریس میشد (و همین کمک بزرگی به ترامپ بود). البته نه فقط نتانیاهو، بلکه طبق نظرسنجیها قریب هفتاد درصد اسرائیلیها طرفدار ترامپاند. حال با این ترکیب دولت او، تصور گشایش در مذاکره با آمریکا متوهمانه به نظر میرسد، در حالی که از دیگر سو، بدهبستانی هم میان پوتین و ترامپ سر اوکراین در راه است که امیدواریم ایران بازندۀ آن نباشد.
حامد رحیم پور
روحالله نجابت
طی روزهای گذشته منابع خبری اخباری مبنیبر شکلگیری مذاکرات ایران و سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس در جمعه آینده منتشر کردند که مورد تایید سخنگوی وزارت خارجه نیز قرار گرفت. مطابق اعلام ایشان، این گفت وگوها طیفی از موضوعات منطقهای و بینالمللی ازجمله موضوع فلسطین و لبنان را در برمیگیرد.
اصل مذاکره با طرفهای بینالمللی حتما مفید خواهد بود، اما بهشرط مذاکره با طرفهای قابلاعتماد و البته با طرح و برنامه مشخص برای تأمین منافع ملی.
در شرایطی که تجربه مذاکره با این کشورهای اروپایی، نشاندهنده بدعهدی آنهاست که ازجمله آن میتوان به نقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت اشاره کرد که از انجام تعهدات خود در توافق هستهای (برجام) خودداری کردهاند، چرا باید مجدد به آنها اعتماد کرد؟
رهبر معظم انقلاب در مراسم تنفیذ حکم رئیسجمهور محترم در مرداد ۱۴۰۳ فرمودند:«یکی از اولویتها ارتباط مستحکم با کشورهایی است که در این سالها در قبال فشارها از ما حمایت کردهاند، به ما کمک کردهاند؛ چه در سازمان ملل، چه در غیر سازمان ملل، چه در میدان عمل، همکاریهای اقتصادی و غیره، از ما حمایت کردهاند؛ ما قدرشناسی باید بکنیم؛ ارتباطاتمان را با اینها بایستی مستحکم کنیم؛ این سیاست اولویتدار ما است. البتّه اینجور نیست که ما بگوییم یک انگیزه مخالفت و دشمنیای با بعضی از کشورها، مثلاً کشورهای اروپایی ــ که حالا من جزو اولویتها آنها را ذکر نکردم ــ داریم؛ نه. علّت اینکه کشورهای اروپایی را بنده بهعنوان اولویت ذکر نمیکنم، این است که اینها با ما این چندساله خوب رفتار نکردند؛ با ما خوب برخورد نکردند. در قضیّه تحریمها، در قضیّه نفت، در قضایای گوناگون، در عناوین جعلی مثل حقوق بشر و امثال اینها، با ما بدرفتار کردند؛ [اگر] این رفتار بد را نداشته باشند، البتّه آن [کشورها] هم جزو اولویتهای ما است، آنهم جزو مواردی است که ارتباط با آنها برای ما دارای اولویت است. البتّه چند کشور هستند که ما اذیّتهای آنها و رفتار عناد آمیزشان را فراموش نمیکنیم.»
این نوع از مذاکره صرفا با کشورهای اروپایی بدون حضور کشورهای دوست و دارای اولویت در سیاست خارجی ما چه اولویتی دارد؟!
در روزهای اخیر که این کشورها اعلام کردند هواپیمایی و کشتیرانی ایران را تحریم میکنند آنهم به بهانه ادعای بیاساس دخالت ایران در جنگ روسیه و اوکراین، چرا باید به این مذاکرات خوشبین بود؟
گفتوگو با کشورهای اروپایی با مختصات پیشگفته آنهم با موضوع فلسطین و لبنان، چه نسبتی با برنامههای اعلامشده وزارت خارجه در جهت تعمیق حمایت از گروههای مقاومت دارد؟
در جدیدترین رخداد، این سه کشور اروپایی با پیشنهاد قطعنامهای سیاسی و غیر فنی در اجلاس اخیر شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی که البته بهصورت غیراجماعی به تصویب رسید، نقش غیرسازندهای در خصوص حل و فصل ابهامات آژانس پیرامون برنامه صلحآمیز هستهای ایران ایفا کردند. حداقل پاسخ دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی به قطعنامه ضد ایرانی شورای حکام که با تلاش همین کشورهای اروپایی و همراهی آمریکا علیه ایران به تصویب رسید، تعویق و تعلیق مذاکرات از قبل برنامهریزیشده پیشرو در ژنو است.
جمهوری اسلامی ایران همواره موافق گفتوگوی سازنده و مذاکره در جهت منافع خود بوده است، اما سؤالی که اکنون مطرح میشود این است که به جریان افتادن دوباره مذاکرات، درست در زمانی که طرفهای مقابل بیشترین فشار را به ایران وارد کردهاند، چه پیامی به همراه دارد؟
به نظر میرسد ازسرگیری مذاکرات درزمانی که این کشورهای اروپایی اقدامات غیرمنطقی و خصمانهای را در قبال جمهوری اسلامی ایران در پیشگرفتهاند، اعتمادسازی یکجانبه و یکطرفهای است که پیامی جز به نتیجه رسیدن فشارها علیه ایران ندارد و ابراز نیاز ایران به مذاکره از سمت طرف مقابل تلقی میشود و بیتردید طرفهای مقابل را به اعمال فشار بیشتر ترغیب میکند.
در یک جمعبندی کلی باید گفت ازسرگیری مذاکرات، بدین شکل آنهم در مقطع کنونی نمیتواند نتایج سازندهای برای کشور در پی داشته باشد و منافع مردم ایران را تأمین نخواهد کرد.
مکتبی برای نجات ملتها
محمد قادری
بیانات روز گذشته آیتا... العظمی خامنهای در دیدار با جمع زیادی از بسیجیان که در سالروز فرمان تاریخی امامخمینی (ره) مبنی بر تشکیل شجره طیبه «بسیج مستضعفین» ایراد شد، علاوه بر تشریح مفهوم، جایگاه و کارویژه این تشکل مردمی، حاوی نکات برجستهای بود که دقت نظر در آنها و استخراج و عملیاتیسازی راهبردهای برآمده از آن میتواند بسیاری از گرههای موجود در معادلات امروز جامعه ایرانی و بلکه حوزه مقاومت را باز کند.
یکی از مهمترین محورهای این سخنرانی در تبیین مفهوم «بسیج» را شاید بتوان این جمله دانست که: «بسیج نقطه مقابل تحقیر ملی است. سلطهگران برای اینکه بتوانند تسلط پیدا کنند، باورهای ملی را دستکاری میکنند تا آن را خراب و تحقیرش کنند.»
این ویژگی «بسیج» که مبتنی بر دو رکن فکری ــ عقیدتی «ایمان و اعتمادبهنفس» یا همان «خداباوری و خودباوری» است، همان نقطه کانونی است که بسیجی را در عرصه عمل به سلاح «جهاد مخلصانه» تجهیز میکند تا دیگر هیچ مانعی نتواند در برابر اراده او عرضاندام کند. مثالهای فراوانی در این خصوص وجود دارد که هریک از آنها را میتوان بهعنوان نمونهای از اراده و توان یک ملت برای عبور از مشکلات و دشمنیها نام برد و از آن برای آیندگان و البته غیرایرانیان الگوسازی کرد، چراکه بدونشک هیچ ظرفیتی جز «مکتب بسیج» برای برونرفت از مهلکه «تحقیرشدگی» وجود ندارد که اینگونه بتواند با بهرخکشیدن اراده و ایمان خود، مارپیچ سکوت خودفروختگان و جریانهای خودتحقیر داخلی را بشکند و دشمن بیرونی را انگشت به دهان بگذارد.
از سویی، چنانچه ازبیانات رهبر حکیم انقلاب برمیآید، کارویژه «مقابله با تحقیر ملی»، امروز در عرصه فراملی نیز کارآمدی خود را نشان داده و الگوگیری ملتهای آزاده در منطقه غربآسیا از «مکتب بسیج»، کار را به جایی رسانده که با وجود جنایات فراوان دشمن آمریکایی ــ صهیونیستی و استفاده حداکثری آنها از تمام ابزار و امکانات موجود برای دستیابی به یک پیروزی حداقلی، حتی با گذشت بیش از یکسال از «طوفان الاقصی» ناکام مانده و مانع تحقیر ملتهای مظلوم و مقاوم فلسطین و لبنان شده است. آیتا... العظمی خامنهای دقیقا با دستگذاشتن بر همین موضوع، در بخش پایانی سخنانشان ضمن اشاره به مسائل جاری در فلسطین و لبنان گفتند: «احمقها خیال نکنند که بمباران خانه و بیمارستان و اجتماعات مردم نشانه پیروزی آنهاست. در دنیا هم هیچکس این را پیروزی نمیداند. دشمن در غزه و لبنان با وجود همه جنایات جنگیاش پیروز نشده و نخواهد شد. حکم بازداشتی هم که برای نتانیاهو صادر کردند کافی نیست و باید حکم اعدام او و این سران جنایتکار صادر شود.» نیک اگر بنگریم، در منظومه فکری بنیانگذار انقلاب اسلامی و خلف صالح او بهدلیل همان دو اصل خداباوری و خودباوری، اساسا هیچ جای تردیدی درخصوص انجام شجاعانه ومخلصانه تکلیف وجودندارد وهمین خمیرمایه اولیه است که پایههای مکتبی مردمی و آزادهپرور را تشکیل داده و همچون روحی پرتوان و ظلمستیز در کالبد تشکلی بهنام بسیج حلول کرده است که امروز الگوبرداری از آن توسط دیگر ملتها برای سردمداران نظام سلطه به کابوسی بزرگ تبدیل شده است.
نبود توازن فزاینده در بودجه، در صندوقهای بازنشستگی، در محیط زیست و... از چالشهای بزرگ اقتصاد ایران است. در ضرورت حل این ناترازیها اختلاف نظری میان کارشناسان و سیاستگذاران وجود ندارد. تقریبا همه بر ضرورت اجرای اصلاحات ساختاری تأکید دارند ولی سؤالی که پاسخ قطعی برای آن ارائه نشده، این است که هزینه اصلاحات ساختاری را چه گروههایی باید بپردازند. آیا بار هزینههای سنگین اصلاحات ساختاری بر دوش خانوارهای متوسطالحال و کمدرآمد تحمیل خواهد شد، که درحالحاضر زیر بار تورم کمر خم کردهاند؛ یا این بار بر حسب توانایی تحمل فشار بین گروههای مختلف توزیع خواهد شد؟ اتحاد شوروی در دهه 1980 با افول رشد اقتصادی و تشدید کمبود کالاها و خدمات مورد نیاز مردم مواجه شد. کسر بودجه دولت افزایش یافت و تورم در بازار سیاه شتاب گرفت. هرچند دولت کالاهای اساسی را قیمتگذاری میکرد ولی عرضه این کالاها در فروشگاههای دولتی کم شده بود؛ و مردم ناگزیر بودند برای تأمین نیازهای خود به بازار سیاه مراجعه کنند. دولت اتحاد شوروی میدانست که ادامه این وضع، به دلیل نارضایتی فزاینده مردم ناممکن است. دولت خواستار اصلاح ساختار بودجه از طریق کاهش هزینههای مازاد و تغییر برنامه واحدهای صنعتی بزرگ در راستای افزایش تولید کالاهای مورد نیاز مردم بود. ولی گروههای قدرتمند که از تداوم وضعیت موجود منافع عظیمی کسب میکردند، با اجرای اصلاحات اقتصادی مخالف بودند و مانع از انجام اصلاحات شدند.
اصلاحات ساختاری در ایران باید از بودجه آغاز شود
بخش مهمی از تورم، ناشی از افزایش پایه پولی است که از سوی بانک مرکزی با هدف تأمین مالی کسری بودجه انجام میشود. برای مهار تورم دولت باید درآمدها را افزایش و هزینهها را کاهش دهد. یک سوی درآمد دولت به صادرات نفت بستگی دارد که بر اثر تحریمها با نااطمینانی جدی مواجه شده و با روی کار آمدن ترامپ خطر کاهش این درآمد جدی است. مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم منبع مهم دیگری برای تأمین درآمد دولت است. بسیاری از بنیادها و نهادهای اقتصادی شبهدولتی و شرکتهای تابعه آنها از پرداخت مالیات معاف هستند. در شرایط دشوار کنونی این مؤسسات بزرگ و قدرتمند اقتصادی باید در تأمین هزینههای دولت مشارکت کنند و بخشی از بار هزینه اصلاحات ساختاری را متقبل شوند. پرداخت بودجههای هنگفت برای نهادهای موازی یکی از معضلات نظام حکمرانی در ایران است. درحالحاضر تعداد زیادی خبرگزاری رسمی و غیررسمی در کشور مشغول به کار هستند که مستقیم و غیرمستقیم از بودجه دولتی تغذیه میشوند. صداوسیمای جمهوری اسلامی یکی از نهادهای حاکمیتی است که با وجود داشتن درآمدهای هنگفت از تبلیغات، به بودجه دولت وابسته است. بودجه این نهاد در طول سالهای 1402- 1403 سه برابر شد و از هشت همت در سال 1402 به 24 همت در سال 1403 افزایش یافت. صداوسیما مؤسسات وابستهای دارد؛ به طور مثال روزنامه جام جم و سایت آن و خبرگزاری صداوسیما و دانشگاه صداوسیما، که قطعا بودجههای درخورتوجهی دارند. در شرایط دشوار کنونی حذف این مؤسسات میتواند به کاهش کسری بودجه کمک کند، بدون اینکه مشکل عمدهای را به وجود بیاورد. برخی از وزارتخانهها و نهادهای دولتی و شبهدولتی، دانشگاهها و دانشکدههایی تأسیس کردهاند یا روزنامههای متعددی منتشر میکنند که به طور مستقیم و غیرمستقیم از بودجه دولت ارتزاق میکنند و بدون حمایت مالی مستقیم و غیرمستقیمِ دولت خیلی زود از پا درمیآیند، بنابراین برای کاهش هزینهها و مهار کسر بودجه، ایجاد تحول در ساختارهای حاکمیتی ضروری است. شاید گفته شود که هزینههای نهادها و مؤسسات متعدد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دولتی و شبهدولتی، در مقابل یارانههای آشکار و پنهان انرژی مقادیر ناچیزی هستند، ولی از قدیم گفتهاند یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به مردم.
بدون انجام اصلاحات ساختاری در ادارات، سازمانها و مؤسسات دولتی و شبهدولتی در راستای کاهش هزینهها و افزایش درآمدهای دولت، انجام اصلاحات ساختاری گسترده و تحمیل هزینه به مردم ناممکن خواهد بود. برای کنترل کسر بودجه نمیتوان سهم آموزش و بهداشت را در هزینههای دولت کاهش داد و بار اصلاح ساختار بودجه را بر دوش خانوارهای کمدرآمد و متوسطالحال گذاشت؛ مسدودکردن ردیفهای بودجه که در 20 سال گذشته ایجاد شدهاند و نظارتی بر نحوه هزینهکرد منابع دریافتی وجود ندارد. انجام اصلاحات در درون سازمانهای دولتی و شبهدولتی در راستای افزایش درآمد و کاهش هزینههای دولت گام مهمی در راستای جلب اعتماد عمومی و حرکت به سوی شفافسازی بودجه خواهد بود. فشار بر بخش خصوصی برای دریافت مالیات بیشتر در وضعیت کسادی کسبوکار، درحالیکه امکان دریافت مالیات از برخی مؤسسات بزرگ شبهدولتی وجود ندارد، میتواند به نارضایتی بیشتر در میان کارآفرینان منجر شود که در وضعیت نااطمینانی ناشی از تورم بالا، نوسانات شدید نرخ ارز و کمبود تقاضا برای ماندن در بازار تقلا میکنند. دولت اعلام کرده است که از واردآمدن شوک به مردم جلوگیری خواهد کرد و مانع از آن خواهد بود که فقرا زیر چرخ اصلاحات ساختاری له شوند. برای اجرای موفقیتآمیز برنامه اصلاحات ساختاری و توزیع منصفانه هزینههای آن، اجماع نظر و همکاری میان ارکان نظام حکمرانی ضروری است. واقعیتی که دولت پزشکیان بهعنوان تلاش در راستای وفاق، بر آن تأکید میکند. کشورهای همسایه برای شتاببخشیدن به رشد و توسعه بهشدت تلاش میکنند. موفقیتنداشتن در انجام اصلاحات مانع بزرگی بر سر راه رونق اقتصادی کشور خواهد بود و به تعمیق شکاف میان ایران و کشورهای منطقه منجر خواهد شد.