از سرفصلهای مهم روندهای جاری در هر نظام سیاسی، انتخابات است. در این آوردگاه همه جامعه بازیگران عرصه قدرت به میدان میآیند که مبتنی بر رسالت و منافعشان نقشآفرین باشند. نظام سیاسی تلاش میکند انتخاباتی مطلوب و معقول برگزار نماید و مبتنی بر آن بر ثبات و مقبولیت و امنیت و وحدت ملی بیفزاید. احزاب سیاسی فعال میشوند تا بتوانند نامزد مورد علاقه خودشان را بر مسند قدرت بنشانند تا فرصتی برای نقشآفرینی بیشتر در حکمرانی بیابند. نخبگان سیاسی نیز تلاش دارند در امر انتخاب کردن به تودهها کمک کنند و کیفیت آرا را ارتقا بخشند و محصول مرغوب از درخت انتخابات بچینند که حاصل آن نشست کارآمدان و نخبگان بر صندلی قدرت باشد.
اما در این میان بازیگران اصلی میدان انتخابات مردماند. انتخابات طراحی شده تا حاکمیت مردم اعمال گردد و در این میان خواست و انتخاب و اراده آنان است که قرار است به پیش رود. مردم به این میدان رقابت از منظر حل مشکلات مینگرند! مسئله آنان حل مشکلاتی است که با آن دست و پنجه نرم میکنند و انتظار دارند مسئولان بر این مشکلات فائق آیند. آنان چهار سال پیش نمایندگانی را برای این امر انتخاب و راهی مجلس کردهاند. اینک فصل پاسخگویی فرا رسیده است. اگر نمایندگان بتوانند برای عملکرد خود دفاع قانعکنندهای داشته باشند، امکان رأیآوری آنان افزون خواهد شد. اما اگر ناتوان از اقناع افکار عمومی باشند، کنار گذاشته خواهند شد تا این بار کسانی به قدرت برسند که نسخه آنان برای حل مشکلات کشور با اقبال بیشتری برخوردار گردیده است.
نکته اساسی در این میان آن است که مهمترین مسئلهای که مردم در انتخابات در پی آن هستند حل مشکلات کشور است؛ حقیقتی که حکیم انقلاب اسلامی در دیدار مردم استان کرمان و خوزستان به آن چنین تأکید فرمودند: «اگر مشکلات وجود دارد، راه حل مشکلات چیست؟ راه حل مشکلات انتخابات است. اتفاقاً برای اینکه مشکلات برطرف بشود، بایستی در انتخابات شرکت کرد.»
دشمنان این ملت البته تلاش دارند توجه افکارعمومی را از این حقیقت دور نگه دارند و نسخه غلط برای درمان مشکلات بپیچند! آنان میکوشند تا بلوا و ناآرامی را به عنوان راه حل مشکلات کشور معرفی کنند، در حالی که آنچه بر آن نام «سیاستهای خیابانی» گذاشتهاند، بیراههای است که سر از ترکستان در خواهد آورد و حاصلی جز تضعیف امنیت و وحدت ملی به همراه نخواهد داشت.
حقیقت آن است که کشور دچار مشکلات مختلفی است که باید برای آن راهکار ارائه گردد. داشتن مجلس قوی بدون شک یکی از مهمترین اهرمهای حل مشکلات کشور است. مجلس قوی مجلسی توانمند در قانونگذاری و نظارت است. مجلسی که نمایندگان آن اشراف کامل به تواناییها و ناتوانیها و تهدیدات و فرصتها دارند و محیط بینالمللی و شرایط کشور را به خوبی درک میکنند و با تدبیر و تدبیر بهترین تصمیمات را قانونی میکنند. فراموش نکنیم که به فرموده رهبری «مجلس شورای اسلامی، طبق قانون اساسی، ریلگذاریکننده آینده کشور است. اگر کشور مشکلاتی دارد، برای رفع این مشکلات نیاز به قانونگذاری و حضور مدبرانه مجلس شورای اسلامی است»
البته مجلس قوی محصول کمیت و کیفیت آرای مردم است. هر چقدر مردم بیشتر در پای صندوق رأی حاضر شوند و هر چه با دقت نظر و چشمانی باز بر کیفیت آرایشان بیفزایند، بدون شک مجلس قویتری شکل خواهد گرفت. اما اگر مسیر مشارکت ناهموار گردد و از حضور پرتعداد مردم کاسته شود و به تعبیر رهبری «اگر مشارکت ضعیف باشد، مجلس ضعیف خواهد شد و مجلس ضعیف توانایی کامل برای رفع مشکلات نخواهد داشت. اگر میخواهیم مشکلات برطرف بشود، باید مشارکت را بالا ببریم؛ این وظیفه همه است. هر که میخواهد مشکلات کشور برطرف بشود، راهش این است. این، مسئله مشارکت.»
آنچه گفته شد شرط لازم برای تحقق مجلس قوی است، اما شرط کافی برای آنکه انتخابات به معبری مطمئن برای حل مشکلات کشور بدل گردد آن است که در میدان انتخاباتی آنچه صفآرایی میکند برنامهها باشد نه نامها! به واقع هر کس که میخواهد وارد این رقابت گردد باید برنامهای برای حل مشکلات کشور در دست داشته باشد تا مردم با مطالعه برنامهها، نامزد خود را برگزینند؛ و رأیها به برنامهها تعلق گیرد. رسیدن به این جایگاه است که خروجی رقابت سیاسی را در تراز الگوی مطلوب انتخاباتی در نظام مردسالاری دینی تعریف خواهد کرد.
در آستانه انتخابات آنچه موجب تقویت ملی این سرزمین است، پذیرش قاعده بازی «حل مشکلات کشور از طریق انتخابات» است، چه آنها که آبادانی کشور را در «تداوم» راه مجلس یازدهم میدانند و چه آنهایی که راه پیشرفت و بهبود اوضاع را در «تغییر» و «عبور» از مجلس یازدهم میدانند، همگی به مشارکت در انتخابات میاندیشند!
سیدمحمود صدری
موضع روسها در مورد جزایر ایرانی از اهمیت بسیار زیادی بر خوردار است. باید توجه داشت که سیاست خارجی کشورها شایسته است که بر اساس خردمندی وبا در نظر گرفتن اولویت منافع ملی بر دیگر عوامل باشد . چنانچه سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی، نظرات گروهی وحزبی، منافع دستجات ویا احیانا تحت نفوذ سرویسها قرار گیرد مشکلات عدیده ای را برای کشور بوجود می آورد .همچنین سیاست خارجی نمیتواند بر اساستوهم ها ، آرزوها واحساسات شکل بگیرد چرا که در این صورت با کمترین تحولات وتغییرات،این احساسات وتوهمات وآرزوها مواضع جدید غیر خردمندانه ای را بهوجود می آورند که خسارتها وزیانهای غیر قابل جبرانی را بر جای میگذارد.
چنانچه کشور وجامعه پس از موضع اخیر طرف روسی شاهد است که همین کسانیکه ذهنیت وتوهم روابط راهبردی با روسیه را دارند بسیار تند شده ومسائلی از قبیل اشغالی بودنشبه جزیره کریمه و تجاوز به اکراین ومناطق اشغال شده را مطرح میسازند ویا جزایر کوریل با ژاپن را ذکر میکنند که نه تنها اثری ندارد بلکه تخریب روابط با این کشور را موجب میشود. متاسفانه در جمهوری اسلامی بعضی از این عوامل در سیاست خارجی دخالت جدی دارند .به همین دلیل ، کشور وجامعه شاهد مشکلات عدیده ایست. اندیشه وتفکر بر این مبنا قرار دارد که بین ایران وغرب امکان تعامل وهمکاری برابر ویا سازش ونوعی توافق برد برد وجود ندارد .در واقع راهبرد کشور مقابله با غرب وتوسعه مناسبات با شرق وبهخصوص دو قدرت مطرح یعنی روسیه وچین است.این مسیری است که سیاست خارجی کشور بر اساس آن تنظیم گردیده و جریان دارد .به بیان دقیقتر تنها یک مسیر برای داشتن روابط در پیش روی کشور قرار دارد وشانس ویا احتمال راه دیگر در راهبرد کشور جایی ندارد.
موضعگیری چین وسپس روسیه درباره سه جزیره ایرانی بدلایل مختلف صورت گرفته است .چین از یک طرف نیازجدی به انرژی منطقه دارد و از جانب دیگر این کشورهای بسیار ثروتمند را بازار مناسبی برای کالاهای خود میداند. روسها در شرایط بحرانی فعلی اولا نیاز به همکاری عربستان برای قیمت نفت و مقدارتولید دارند .آنها همچنین بهطور گسترده در تامین نیازها ودور زدن تحریمها از امارات استفاده میکنند .ثانیا به آرای اعراب در سطح جهان نیازمند هستند.ثالثا با توجه به نفوذ سه کشور خلیج فارسی در سطح منطقه وثروت آنها،روسها بطور جد ملاحظات آنها را در نظر میگیرند. این عوامل در کنار موضع ضعف کشورمان سبب گردیده که مقامات روس وچین ملاحظه ای در طرفداری در موضوع سه جزیره را نداشته باشند چرا که عکس العمل ایران فراتر از اعتراض نمیتواند باشد . دولتهای خلیج فارس از مدتها پیش درصدد اخلال در روابط ایران و روسیه بوده اند. دستجات سیاسی که در توهم روابط استراتژیک هستند و بر مبنای واقعیتهای میدانی حرکت نمیکنند در این چند روز عکس العمل های احساسی را داشته اند .سخن از کریمه ویا تجاوز به اکراین و اشغالگری روسها به دیگر کشورها ،نشان از همین بی اصولی وعدم شناخت این گروهها دارد .بدیهیست با توجه به موقعیت فعلی کشورمان در جهان، مواضع ضد روسی تاثیری در سطح منطقه وجهان ندارد وتنها عکس العمل آنها در مسائل حساس را میتواند در پی داشته باشد
1-حفظ تمامیت ارضی کشور و دفاع از مرزهای تغییرناپذیر ایران یکی از مهمترین و ابتداییترین وظایف دولتها است. واکنش جدی و چندوجهی به امضای بیانیه روسیه که در این بیانیه به صورت جدی و مابازای عینی میتواند هشدار جدی به روسیه باشد که بابت خطای فاحش رویداده از ملت ایران به صورت رسمی عذرخواهی کند. احضار سفیر روسیه به وزارت خارجه و صدور بیانیه رسمی و اعلام هشدار جدی به روسیه هم از اقدامات متعارف دیپلماتیک است که باید فوری در دستور کار قرار گیرد.
2-روسیه کشور بدسابقهای در تاریخ سیاسی ایران در 220 سال گذشته است. فرقی هم نمیکند روسیه به دست تزارها اداره شده یا کمونیستها بر روسیه حاکم بودهاند یا اینکه جمهوری یلتسینی و پوتینی بر روسیه حکمفرما باشد. در دوره تزاری بخش بزرگی از ایران جدا و به روسیه ضمیمه شد. در انقلاب مشروطه روسها و حتی در دوره نصب شوستر فجایع بزرگی در ایران آفریدند و مردم رشت و تبریز و قزوین را با خشونتی وصفناپذیر روبهرو کردند. در دوره کمونیستی هم بهویژه با اشغال ایران در جنگ دوم جهانی فرقههای تجزیهطلبی را در تبریز و مهاباد تأسیس کردند و بر آن بودند تا شمال ایران را به بهانه دریافت امتیاز نفت شمال ایران به تجزیهطلبان بسپارند. در دوره جنگ هشتساله تحمیلشده به مردم ایران نیز شوروی بزرگترین و مهمترین منبع تأمینکننده اسلحه برای رژیم عراق به رهبری صدام حسین بود. در زمان یلتسین نیز روسیه ضعیف اجازه ابتکار عمل ایران در قفقاز را گرفت و حتی در مناسبات ایران و ارمنستان و خطوط انتقال انرژی به ارمنستان با بازیهای روشن و شفاف مانع از تقویت نفوذ ایران شد. در دوره پوتین نیز روسیه پای هر پنج قطعنامه علیه ایران را امضا کرد و در نتیجه تحریمهای سنگینی بر ایران تحمیل شد. ملت ایران در این ایام اگرچه شاهد حذف بخشی از این تاریخ جفای روسیه به کشورمان در کتابهای درسی بوده است که روسیه با امضای بیانیههای پیدرپی ضد ایرانی منافع خود را دنبال میکند. تنوعبخشی روسیه به دوستان خود در گستره جهانی، بخشی از سیاستهای معمول روسها است و تنگترکردن حلقه دوستان سیاست سالهای سال ایران؛ در نتیجه کشوری که در مناسبات جهانی تنها است، نیازمند روسیه است که شاید در شرایط سخت به کار آید!
3-بازبینی تجارب سیاست خارجی کشور نیازمند بهرهگیری از خرد جمعی و استفاده از ظرفیتهای کشور است. این مهم نیازمند بازبینی موانع توسعه روابط با دیگر کشورها بهویژه کشورهای غربی و اروپایی بر پایه منافع ملی است. روسیه نشان داده که کشوری نیست که در روزهای سخت بر پیمان خود استوار باشد و از ایران دفاع کند. تنوعبخشی به کانونهای قدرت جهانی که دارای روابط دوستانه با ایران هستند، به کشور قابلیت مانور بیشتری در سطح بینالمللی میدهد و در نتیجه قدرت بیشتری میدهد. در غیراینصورت کشورمان همچنان نیازمند کمک از کشورهای پیمانشکنی است که در روزهای دشوار، منافع خود را حتی به قیمت قربانیکردن دیگر کشورها ترجیح میدهند. سیاستمداران و روسیهپژوهان و آشنایان با تاریخ معاصر ایران، این را بهخوبی میدانند که سیاست دیرین روسیه درباره دیگر کشورها ازجمله ایران بهسادگی تغییر نمیکند؛ مگر آنکه در عمل روسیه نشان دهد که چنین نیست. درباره ایران، روسیه بهعنوان گام نخست در ترمیم اشتباهات خود باید از ملت ایران بابت امضای بیانیه ضد ایرانی به صورت رسمی پوزشخواهی کند. وزارت خارجه نیز به شیوههای مختلف باید به صورت جدی منافع ملی را مدنظر قرار داده و اقدام کند
جواد شاملو
اگر فهرست آثاری که رد پای صدایش بر آن هست را نگاه کنی یک دور شاهکارهای سینمای جهان و اسطورههای حرفه بازیگری برایت مرور میشود. شاهکارها و هنرمندانی که بدون صدای او خیلی چیزها کم داشتند. دوبلور هم از جهتی شبیه مترجم است.
او باید احساس و شخصیت یک بازیگر را ترجمه کند و این علاوهبر صدای مخملین و نرم و عمیق و پخته، هنر انسانشناسی هم میخواهد. ناصر طهماسب صدایی کاریزماتیک و پرجذبه داشت و حق بازیگرها و شخصیتهای با دیسیپلین سینمای کلاسیک و مدرن را ادا میکرد.
او همچنین کارنامه درخشانی در نریتوری و گویندگی گفتار متن مستندهای تاریخی و ملی دارد. صدای طهماسب برای مستندهای تاریخی از جهتی رنگوبوی تاریخ داشت و زنگ قدمت و پختگی از آن به گوش میرسید.
از جهت دیگر ایستادگی و استحکام و سربلندی ایرانیان و تاریخ آنان را یادآوری میکرد. او که نریشن میگفت انگار ایران داشت خودش را روایت میکرد. کارنامه گویندگی مستند مرحوم طهماسب حاوی اثری نیست مگر مربوط به تاریخ ایران و برهههای مهم و حساس آن.
اما از آنجا که سال گذشته عدهای ملیت را دور انداختند، امروز با وفات مرحوم طهماسب هم با شماتت و طعنه برخورد میکنند. این جای تعجب نیست. سال گذشته هیچ مقولهای که در آن شرف وجود داشته باشد نبود مگر آنکه عدهای به آن پشت کردند. مگر برخی تیم ملی مملکت را هو نکردند و باختش را جشن نگرفتند که با خیال خود با نظام جنگیده باشند حال آنکه با فطرت خود جنگیدند. حبالوطن امری فطری است؛ سوای آنکه امر ایمانی است.
آنچه جای تعجب دارد شخصیتهایی است که به وفات این هنرمند ملی واکنش طعنهآمیز نشان دادهاند. یکی از آنها را بسیاری از مردم هنوز با نقش عبدالله بن زبیر میشناسند. شخصیتی در سریال مختارنامه، سریالی کاملا دولتی، کاملا مذهبی و کاملا انقلابی. بازیگر چنین سریالی شاید برای خوشامد دنبالکنندههای اینستاگرامش ژست حکیم بودن میگیرد و میگوید ارزشش را داشت؟ مگر با هیتلر و صدام طرفی که این سؤال را میپرسی؟
از کی تا به حال گویندگی چهار مستند ملی برای تلویزیون مملکت شده است جنایت؟ شمایی که با عدم درک از رسانههای امروز و پشتپردههای سیاست جهانی علیه ایران، برای کشورتان ناآرامی روا داشتید و تهش هم خودتان ضرر کردید و هم برای ایران آسیب و خسارت رقم زدید نباید این سؤال را بپرسید. شمایی که سه ماه در توهم محض بودید و گمان میکردید سال ۵۷ است و اکنون به روی خودتان نمیآورید که اثری از آثار انقلابتان نیست، این سؤال را نپرسید. شمایی که در آشوبهایتان پرچم اسلام و ایران را آتش میزدند نپرسید ارزشش را داشت یا نه.
حالا ما به جای مرحوم ناصر طهماسب پاسخ میدهیم: آری! ارزشش را داشت. روایت تاریخ ایران در مهمترین آنتن و رسانه کشور ارزشش را داشت. بالا بردن آگاهی تاریخی ملتی که یک تنه استکبار را بیچاره کرد ارزشش را داشت. افزایش آگاهی تاریخی باعث میشود ملت گول شماها را نخورد؛ پس ارزشش را داشت