وحید استرون
طبق آمارهای منتشرشده توسط دولت ترکیه، از سال ۲۰۱۵ تا آوریل ۲۰۲۳ در مجموع ۳۸ هزار و ۵۶۴ واحد مسکن در ترکیه توسط اتباع ایرانی خریداری شده و پس از عراق و روسیه، بیشترین میزان سرمایهگذاری در بازار مسکن ترکیه از سوی شهروندان ایرانی صورت گرفته است. برآوردها و مشاهدات میدانی حاکی از این است که بخش عمدهای از سرمایهگذاری در بازار مسکن ترکیه به ویژه از سوی شهروندان کشورهایی مانند ایران، با انگیزه کسب شهروندی ترکیه صورت گرفته است؛ امری که به ویژه با قوانین جدید ترکیه برای افزایش جذابیت سرمایهگذاری در این کشور افزایش یافته است. همانطور که گزارش فوق نشان میدهد انگیزه اصلی از خرید ملک در ترکیه دریافت شهروندی این کشور است. این موضوع در یکدهه اخیر تاثیرات منفی زیادی برای اقتصاد ایران به لحاظ خروج سرمایه داشته است. در اقتصاد معمولا سرمایه به سویی می رود که در آن بازده آن بیشتر و نیروی کار ارزان باشد. اما برآوردها نشان میدهد که بازده مسکن در ایران بیشتر از ترکیه است، حال این پرسش مسرح میشود که با این وجود، چرا سرمایه به ترکیه مهاجرت میکند؟ این موضوع توسط «پارادوکس لوکاس» قابل توضیح است. نظریهپردازان دلایل این تناقض را به دو دسته «عقبماندگی ساختارهای اجتماعی-اقتصادی» و «خطرات مربوط به ملیسازی و عدم تقارن اطلاعاتی» تقسیم میکنند. حال لازم است سیاست گذاران به سمت اصلاحات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی حرکت کنند تا بستر عدم خروج سرمایه و حتی جذب آن را فراهم کند. باید توجه داشت که براساس برنامه هفتم توسعه رشد اقتصادی ایران ۸ درصد برآورد شده است که مهمترین مولفه برای تحقق آن سرمایه گذاری است که متاسفانه روند مطلوبی ندارد. باید توجه داشت که جلوگیری از خروج سرمایه تنها با دستور و سیاست های امری محقق نمی شود و نیازمند اصلاحات واقعی و عینی است. برای نمونه، اعضای ستاد هماهنگی اقتصادی دولت به منظور ارتقا و بهبود شاخصهای سرمایهگذاری و برای جلوگیری از روند خروج سرمایه از کشور، بسته سیاستهای جلوگیری از خروج سرمایه از کشور را تصویب کردند. اما سوال اینکه تا چه اندازه این مصوبه موفق بوده است
«انقلابی، جوان و پرتحرک» از محاسن مجلس یازدهم بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با نمایندگان مجلس در روز سوم خرداد بر آن تأکید کردند و یادآور شدند که «بعد از سه سال درمجموع این مجلس را همچنان انقلابی جوان و پرتحرک میدانم، البته این نگاه کلی و بدون در نظر گرفتن استثنائاتی است که ممکن است در مجلس وجود داشته باشد.»
مجلس شورای اسلامی بهعنوان یکی از نمادهای اصلی مردمسالاری در نظام جمهوری اسلامی از جایگاه ویژهای برخوردار و در مقایسه با دیگر نهادها بیشترین حجم از اصول قانون اساسی را به خود اختصاص داده است. این مجلس در طول ۱۱ دوره گذشته خود توانسته است منشأ خدمات ارزشمندی در نظام جمهوری اسلامی باشد و به همین دلیل امامین انقلاب با واژگانی نظیر عصاره ملت، عصاره انقلاب، در رأس امور، پایگاهی مستحکم برای دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی از آن یادکردهاند. اگرچه در مقاطعی از تاریخ نظیر دوران مجلس ششم عملکرد عوامل برخی از جریانهای سیاسی سبب ملکوک شدن چهره مجلس و حتی صفبندی آن در برابر نظام شده بود، اما بهرغم آن همواره این انتظار بوده و هست که مجلس شورای اسلامی بهویژه در گام دوم انقلاب، راهبردیتر و مبتنی بر افق تمدنی انقلاب اسلامی و ارتقای کارآمدی نظام عمل کند. سال گذشته زمانی که رهبر معظم انقلاب از مجلس یازدهم بهعنوان مجلس انقلابی یادکردند در ادامه به این نکته اشاره کردند که بعضیها از این تعبیر خوششان نیامد، اما این تعبیر حقیقی بود چراکه مردم نمایندگانی را برای مجلس انتخاب کردهاند که شعارها و جهتگیریهای آنها انقلابی بود. در عرصه قانونگذاری نیز تصویب قوانینی نظیر قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها، قانون حمایت از جوانی جمعیت، قانون جهش تولید دانشبنیان نمادی از این انقلابیگری است. علاوه بر آن روحیه جهادی و حضور در میدان و موقعیتهای موردنیاز مردم، رویکرد جدیدی است که نمایندگان مجلس یازدهم را نسبت به دورههای سابق مجلس متمایز کرده است. پیگیری مسائل اصلی کشور نیز در این سه سال از سوی شاکله مجلس موردتوجه و اهمیت قرارگرفته است. در این راستا میتوان به مهمترین مصوبات مجلس در حوزه اقتصاد و سیاست اشاره کرد. تدوین طرحهای بسیار مهم در حوزه اقتصادی، بهوضوح نشاندهنده انگیزه و تحرک مجلس یازدهم برای حل مسائل اقتصادی است. اما تداوم این شرایط بهویژه در یک سال باقیمانده از عمر مجلس یازدهم منوط به اهتمام در عرصههای زیر است:
الف:حفظ شاخصههای انقلابیگری در عمل کلی مجلس پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب، هدفگیری آرمانهای انقلاب و اهتمام برای رسیدن به آنها، پایبندی به استقلال کشور، حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن و عدم تبعیت از او و داشتن تقوای دینی و سیاسی از جمله این شاخصههاست. رعایت این شاخصههای کلی که خوشبختانه مجلس یازدهم در عمل به آن کارنامه موفقی دارد، این ظرفیت را ایجاد میکند که مجلس بتواند در راستای تحکیم اصول و ارزشهای انقلابی و تثبیت این اصول و آرمانها گام برداشته و حمایت قاطبه مردم را به همراه داشته باشد. این امر در تقویت مشارکت تودههای اجتماعی در انتخابات آینده نقشی اساسی دارد. ب: حفظ شاخصههای یک نماینده مردمی و انقلابی ساده زیستی و اسیر تجملات نشدن، حفظ هویت ایمانی و انقلابی، مسئولیتپذیری و مردمی بودن، مقدم داشتن مسائل اصلی کشور بر مسائل محلی و اجتناب از تبعیض و فساد و... که درواقع نمایانگر یک نماینده انقلابی هستند، این امکان و ظرفیت را برای مردم فراهم میکنند که هم در صحت انتخاب خود یقین کنند و هم به قابلیت و اثربخشی انتخاب خود در آینده امید داشته باشند.
ج:عمل به توصیههای رهبری: مقام معظم رهبری در توصیههای خود به مجالس گذشته و بهویژه به مجلس یازدهم در چهار دیدار خود در امسال و سالهای اخیر بر نکات مهمی تأکید کردهاند که برخی از آنها در دو محور گذشته مورد تأکید و برخی دیگر نظیر توجه به جو زده نشدن و عقلانی عمل کردن، توجه به اصلوفرعها در تصمیمگیری، مردمی بودن و نه عوامزده و هیجانی موضع گرفتن، مراقبت بر اینکه در نقدها و نطقها دچار بیانصافی نشدن، توجه همزمان به آرمانخواهی و عقلانیت در تصمیمگیریها، توجه به جایگاه مجلس در هماهنگی با دیگر مدیران و قوا، تأکید بر رویکرد همکاری و همافزایی قوا، خودداری از واردکردن مناقشات در روابط دولت و مجلس، همراه کردن تقوا و صداقت با حریت و صراحت از جمله توصیههایی است که عمل به آن مجلس را در تراز مجلس انقلاب قرار میدهد.
د: اهتمام بر حل نیازهای قانونی کشور: در یک سال باقیمانده از عمر مجلس یازدهم که زمان کمی هم نیست، اگر به فهرست کارهای مجلس نگاه شود قوانین متعددی را میتوان یافت که بعضی حتی سالها منتظر طی فرآیند تصویب در مجلس را میگذرانند نظیر طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی، طرح شفافیت قوای سهگانه، دستگاههای اجرایی و سایر نهادها و یا همین لایحه عفاف حجاب که این روزها فضای اجتماعی و رسانهای کشور را درگیر خودکرده و تصویب آنها میتواند باقیاتالصالحاتی برای نمایندگان مجلس یازدهم باشد و همچنین تصویب برنامه هفتم توسعه، و پیگیری تحقق شعار سال. اما قرار گرفتن مجلس در سال چهارم که درواقع سال پایانی عمر مجلس یازدهم است این مجلس را در برابر آزمونی سخت قرارداده است چرا از یکسو هدفگیری کسب آرای مردم برای انتخابات بعدی بهطور طبیعی نمایندگان مجلس را محافظهکار کرده که بهگونهای عمل کنند که مواضع و دیدگاههای آنها باعث کاهش آرای آنها در حوزههای انتخابیه نشود، در نقطه مقابل آن هدف متعالی آن است که نمایندگان بتوانند با جبران خلأها و قصورها، همانگونه که سرافراز وارد مجلس شدند، بتوانند سرافراز از مجلس خارج شوند.
انتخابات ترکیه، سیاست خارجی و ایران
محمدصادق مصدق
همان گونه که انتظار میرفت، اردوغان پیروز انتخابات ترکیه شد. او با همه تلاشی که کرد، نتوانست بالای 55 درصد آرا را به دست بیاورد (انتظار داشت که همه آرای سنان اوغان به سبد او ریخته شود)، اما چیزی حدود 3 درصد آرا بیش از دور اول به دست آورد،اما آن چه انتخابات دیروز را متمایزتر از قبل و واجد لقب «تاریخیترین»انتخابات ترکیه میسازد؛ نخست رقابت تنگاتنگ و بیسابقه دو اردوگاه رقیب بود.برای اولین بار در ترکیه یک دوقطبی شدید شکل گرفته و برآوردهای میدانی نشان می داد این دو قطبی ها سه محور دارد:
1-دوقطبی بین ترک و کرد
2-دوقطبی بین بی دین و با دین و
3-دوقطبی بین شرق گرا و غرب گرا. به باور بسیاری از صاحبنظران، جامعه ترکیه در سالهای اخیر دوپاره شده است. نتیجه مرحله نخست انتخابات ریاستجمهوری این کشور هم تا حد زیادی این گمان را تایید کرد. برخی سیاستهای رجب طیب اردوغان در سالهای زمامداری او و البته سیاستورزی مخالفانش در این دوران، بر این دوپارگی موثر بوده است.دومین وجه تمایز این بود که رقابت حول محور حذف یا ماندن اردوغان و حزبش پس از دو دهه حکمرانی شکل گرفته بود که انتخابات را نیز به نوعی «همهپرسی» تبدیل کرده بود.نکته دیگر این که در تاریخ ترکیه هیچ گاه هیچ شخصیتی خود را «علوی» معرفی نکرده بود. این اولین بار بود که فردی همچون اوغلو خود را علوی معرفی میکند و سوابق تاریخی ترک بودن و علوی بودن خود را میگوید و این که از کدام منطقه آمده و اجداد او چه کسانی بودهاند.بیان این نکته که البته اصل آن در بطن جامعه و تاریخ ترکیه ریشه دارد، هم سیاست داخلی و هم سیاست خارجی ترکیه را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
از وجوه متمایز دیگر نبود قطعیت نتایج بود. اگرچه مشخص بود اردوغان اگر بتواند حدود 2 درصد از آرای مردد را قانع کند که به او رای بدهند، برنده انتخابات است، اما نبود قطعیت نخست وضعیت سلامت جسمانی اردوغان بود که متغیر مهمی از نظر رایدهنده است. اگر وضع سلامت وی وخیمتر می شد، میتوانست هم در برگرداندن آرای مردد از وی و هم در ریزش آرای اردوغان در مرحله اول اثرگذار باشد. نبود قطعیت دوم در مشارکت کسانی بود که به هر دلیل در دور اول رای نداده بودند.با این حال اردوغان برنده دور دوم انتخابات شد.
انتخاباتی که تاثیرات مهمی بر جنگ اوکراین، آینده سوریه و لیبی، مناقشه قرهباغ و کریدورهای انرژی و حتی معماری امنیتی اروپا دارد.ترکیه کشوری است که امروزه نهتنها در بحرانهای مناطق پیرامون خود، بلکه در آسیای مرکزی، شمال آفریقا، شبهجزیره عربی و آفریقا هم حضور جدی دارد. موقعیت ژئوپلیتیک ترکیه در اتصال مدیترانه و یال جنوبی ناتو به دریای سیاه تاثیر بسزایی در آینده معادلات امنیتی در قفقاز و آسیای مرکزی و طرح یک جاده یک کمربند چین دارد.ما نیز با ترکیه 540 کیلومتر مرز مشترک داریم و 3 گذرگاه اصلی که تبادلات با اروپا و غرب، عمده از این مسیرهاست .11 تا12 میلیارد دلار حجم تجارت تهران با آنکاراست و ترکیه شریک سوم اقتصادی ایران بعد از چین و امارات است. استقلالطلبی استراتژیک اردوغان برای ایران نیز از جهاتی تهدید است؛ چراکه در سوریه، عراق و قفقاز حضور دارد و از جهاتی فرصت است؛ زیرا آنکارا در مدار امنیتی غرب نخواهد بود.
از طرفی واقعیت سیاست خارجی نیز این است که سیاسیون با این که در انتخابات به دلیل رقابتهای داخلی برخی شعارها را میدهند، ولی زمانی که به عنوان رئیسجمهور انتخاب میشوند، سعی میکنند در حوزه سیاست خارجی تغییری ایجاد نکنند. شاید اولویتها را تا حدودی تغییر دهند و به عنوان مثال تمرکزشان را از یک منطقه به منطقه دیگر معطوف دارند، اما به طور کامل دست به تغییر در ساختار سیاست خارجی کشور نخواهند زد.
از این منظر اردوغان به نوعی سیاستهای گذشتهاش را ادامه خواهد داد و بر همان روند قبلی که یک فرد پراگماتیست و اهل معامله و ریسک بود، پیش خواهد رفت.به هر شکل،فراموش نکنیم که در جهان در حال گذار، این جذابیت و هنر کشورها در بازی با اهرم و کارتهای خود است تا منافع ملی را بیشینه کند. در جهان جدید، دشمنی صرف یا دوستی صرف معنا ندارد و همه کشورها در عین رقابت، همکاری هم دارند و این فقط به هنر، توان و قدرت ما بستگی دارد که چگونه تهدیدات منافعسوز را مدیریت و از فرصتهای منافعساز استفاده کنیم.
همچنین میتوان پرسش کرد که برای ترمیم شکاف و سرمایه اجتماعی بزرگی که آسیب دید و هزینههایی که پرداخت شد، راه و روش مدبرانهای در دسترس نبود؟ آیا از همه امکانات کشور و ظرفیتهای موجود برای ترمیم و اصلاح بهره گرفته شد؟ برگزاری دادگاه دو روزنامهنگار بازداشتی به صورت علنی و مطابق مرّ قانون و آزادی هر دو روزنامهنگار یکی از فرصتهای ترمیمی در اختیار مسئولان کشور است. امروز بیش از هر زمان دیگری ترمیم سرمایه اجتماعی نیاز ایران ماست. مواجهه کشور با انواع مسائل و مشکلات و آسیبها و پرهیز از گرفتارشدن جامعه در گرههای پیچیده دیگر یکی از بدیهیات منطق حکمرانی مبتنی بر منافع ملی است. جایگاه ارجمند حرفه پرمخاطره روزنامهنگاری برای گذر از این پیچ تاریخی در این شرایط حساس بر خیرخواهان کشور پوشیده نیست. نوع برخورد با این دو روزنامهنگار و انعطاف و تدبیری ویژه میتواند نهتنها به آزادی این دو روزنامهنگار بلکه تزریق امید و اعتماد به این صنف منجر شود. چشمهای بسیاری از خانواده بزرگ روزنامهنگاران کشور و دیگر هموطنان مشفقانه و نگران به دادگاه این دو دوخته شده است. امید است با درایت، تدبیر و قانون بهزودی این پرونده ختم به خیر شود.
محمد ایمانی
۱- ممکن است برخی حاکمان در میان کشورهای همسایه نفهمند یا اجازه نداشته باشند که بفهمند. اما جمهوری اسلامی به اقتضای شرع و عقل، همسایگی را فرصت همکاری و همافزایی برای پیشرفت کشورهای منطقه میداند. این رویکرد، نقطه مقابل سیاست انگلیس و آمریکا و صهیونیسم بینالملل است که برای غارت کشورهای منطقه، تخم تفرقه کاشته و با استفاده از عوامل خود، دو بههمزنی کردهاند. راهبرد «صهیونیسم مسیحی»، جنگافروزی و شرارتافکنی نیابتی در منطقه است و مهرههایی مانند صدام و داعش و برخی دولتهای مرتجع هم به عنوان بخشی از واقعیت منطقه، کم شرارت نکردهاند. اما برآیند نگاه تمدنساز و امنیتآفرین جمهوری اسلامی، تهدیدزدایی صبورانه و فرصتسازی برای تعمیق پیوند ملتها در جهت پیشرفت همافزا بوده است.
۲- همسایگان به گردن هم حق دارند. اما افغانستان و ایران، فقط همسایه نیستند. افغانستان، قرنها پاره تن ایران بوده، و فرهنگ و مردمش، با ما عجین بودهاند. دست استعمار انگلیس، میان ما و افغانستان جدایی انداخت، چنانکه میان بسیاری از ملتهای منطقه. افغانستان، دههها مستعمره انگلیس بود؛ تا اینکه پای شوروی و آمریکا به این کشور باز شد. چند بار هم در دو دهه اخیر، میان طالبان و دولت غربگرا دست به دست شد. با وجود همه این تحولات، تنها حاکمیتی که در دوران طولانی رنج و ناامنی، در کنار ملت افغانستان ایستاد و در حد توان از آلام آنها کاست، جمهوری اسلامی ایران بود. ایران تنها کشوری است که برادری خود را با ملت افغانستان ثابت نموده و حتی برای آن، هزینه پرداخته است.
۳- درباره گروه طالبان، بحثهای دامنهداری در میان کارشناسان مطرح بوده، مبنی بر اینکه آیا یک جریان مستقل است، یا وابسته به برخی دولتها مثل آمریکا، انگلیس، پاکستان، عربستان، امارات و قطر؟ گروهی واحد و متمرکز و منسجم است، یا دو پارگی و چنددستگی در آن جریان دارد؟ شرور و ستیزهجو و مسئولیتگریز است، یا میخواهد به عنوان دولتی مسئولیتپذیر و قائل به تعامل سازنده با همسایگان پذیرفته شود؟ در این باره، شواهد متناقضی از سوی طرفداران هر یک از دو دیدگاه ارائه میشود. برخی گروههای منتهی به تاسیس طالبان، توسط سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و پاکستان و با دلارهای سعودی و مدارس وهابی (تکفیری)، تعلیم و تجهیز شدند.
۴- هنگامی که مجاهدان افغانستانی با اشغالگران شوروی میجنگیدند، آمریکا (با کمک انگلیس) سران بخشی از جنگجویان را که طالبان بعدی را تشکیل دادند، تحت حمایت گرفت و آنها نیز «نه» نگفتند. هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا، سال ۲۰۰۹ در یکی از کمیتههای کنگره گفت: «طالبان و القاعده که اکنون در حال جنگ با آن هستیم، ۲۰ سال پیش با حمایت ما شکل گرفت. ما نمیخواستیم شوروی بر آسیای میانه مسلط شود. با عربستان و پاکستان و دیگران همکاری کردیم و اسلام وهابی را وارد افغانستان کردیم. میلیاردها دلار سرمایهگذاری کردیم و گفتیم فروپاشی شوروی، ارزشش را داشت».
اشاره او به تلهگذاری علیه شوروی بود؛ همان که زبیگنیو برژینسکی (مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا) خرداد ۱۳۹۶ در گفت و گو با نشریه نوول ابزرواتور و با جزئیات بیشتر فاش کرد: «در روایت رسمی گفته میشود سازمان سیا، کمک به مجاهدان را بعد از اینکه ارتش شوروی، افغانستان را در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹ اشغال نمود، آغاز کرد. اما شش ماه قبل از اشغال بود که کارتر، اولین کمک مستقیم و مخفیانه را برای مخالفین رژیم هوادار شوروی در کابل فرستاد. من به پرزیدنت کارتر نوشتم کمکها، ارتش شوروی را به دخالت تحریک میکند. عملیات سرّی، این تاثیر را داشت که شوروی را با پای خود به تله بیندازد. روزی که روسها از مرز گذشتند، من به کارتر نوشتم ما این فرصت را داریم که به روسها «جنگ ویتنامشان» را نشان دهیم. برای ۱۰ سال، مسکو مجبور بود در جنگی وارد شود که توانایی پیشبرد آن را نداشت و ناامیدی به بار آورد و در نهایت باعث فروپاشی امپراطوری شوروی شد». برژینسکی همچنین در میان شماری از «جنگجویان ضد شوروی» گفته بود: «ما اعتقاد عمیق طالبان به خدا را میدانیم و مطمئن هستیم که آنها در این مبارزه پیروز خواهند شد. زیرا شما برحقید و خدا با شماست».
۵- شش سال پس از سخنان برژینسکی، «لیندسی گراهام» سناتور جمهوریخواه، از تلهگذاری مشابهی میگوید که علیه روسیه و این بار به قیمت ویرانی اوکراین انجام شد. او وقیحانه در دیدار با زلنسکی گفت: «روسها دارند میمیرند. این، بهترین پولی است که ما تا به حال خرج کردهایم»! پیش از گراهام نیزُ رابرت کندی (نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا) اذعان کرد: « در جنگ آمریکا علیه روسیه، ۳۰۰ هزار اوکراینی کشته شدند. لوید آستین وزیر دفاع آمریکا، آوریل ۲۰۲۲ گفته بود هدف ما از پای درآوردن ارتش روسیه است. از پای درآوردن یعنی چه؟ یعنی به کشتن دادن اوکراینیها. بیایید صادق باشیم. این درواقع، جنگ آمریکا به خاطر مسائل ژئوپلیتیکی علیه روسهاست؛ دسیسهای که توسط نهادهای اطلاعاتی و نومحافظهکاران در سال ۲۰۱۴ آغاز شد. ما ۳۰۰ هزار اوکراینی را به کشتن دادیم».
۶- آمریکاییها در افغانستان برای شوروی تله گذاشتند، اما دو دهه بعد، خودشان در همان تله گرفتار شدند. آنها به هدف نهایی ۲۰ سال اشغال افغانستان که تهدید چین و از آن مهمتر ایران بود، نرسیدند و مجبور شدند پس از صرف هزینههای گزاف اقتصادی، انسانی و حیثیتی، نیروهای خود را خارج کنند. پس از این اتفاق،٩٠ ژنرال آمریکایی، ضمن مطالبه استعفای وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک ارتش نوشتند: «از دست رفتن میلیاردها دلارتجهیزات نظامی فاجعهبار است. لطمهای که به اعتبار ایالات متحده وارد شده، قابل توصیف و جبران نیست. تا سالیان دور در هر توافق یا عملیات چند ملیتی، شریکی غیرقابل اتکا دیده خواهیم شد. دشمنان، حالا به دلیل ضعفی که نشان داده شد، برای اقدام علیه ما جسور شدهاند. ابتدا چین و بعد از آن روسیه، ایران، کره شمالی و دیگران، بیشترین نفع را میبرند». مدتی بعد هم جو بایدن گفت: «ایالات متحده برخلاف ٢٠ سال پیش که وارد جنگ در افغانستان شد، فاقد هدف روشن و مشخص است. ما ٢٠ سال است روزانه٣٠٠ میلیون دلار در افغانستان هزینه میکنیم و نمیتوانستیم به این هدر دادن ادامه دهیم. دنیا در حال تغییر و تحول است. ما درگیر رقابت جدی هستیم. چین و روسیه آرزو دارند که آمریکا ۱۰ سال دیگر در افغانستان گرفتار شود».
۷- آمریکا و پادوهای منطقهای آنها حماقت کردند و سالها درگیر چالشهای فرساینده در افغانستان، عراق، سوریه و یمن شدند و حالا آرزو و نقشه دارند که مثل خود احمقشان، ایران را هم درگیر چالشهای مشابه با همسایگان کنند؛ یا از آن طرف، در مقابل ایجاد شرارت و ناامنی، منفعل نگه دارند و هزینههای امنیتی و سیاسی و اقتصادی تحمیل کنند. آمریکاییها معتقدند دیگی که یرای من نمیجوشد، سر سگ در آن بجوشد. آمریکا در افغانستان شکست خورد اما به جریان رسانهای و سیاسی مزدور ماموریت داد تا این سرشکستگی را برای ایران فاکتور کنند! بنابراین، بیغیرتهای همیشگی، ناگهان غیور شدند و گفتند ایران باید به جنگ طالبان برود و به افغانستان حمله کند. دلقکهایی هم آن طرف مرز بودند که به دستور سرویسهای جاسوسی، مرتکب برخی خبطها شوند، یا ویدئو های تحریکآمیز پر کنند و برای عملیات روانی، در اختیار ستاد همکار موازی (غربگرایان ایرانی) قرار دهند.
۸- برخی تحلیلگران میگویند طالبان، طیفی از نیروهاست و قضاوت یکسره درباره همه آنها نمیتواند دقیق باشد. میگویند هم ضدآمریکایی دو آتشه در میان طالبان هست و هم کسانی که از گذشته، پیوند و تبانی با آمریکا (و برخی رژیمهای مشابه) دارند، یا در مرور زمان خریده شدهاند. طالبان از نگاه این تحلیلگران، سازمانی یکدست نبوده و بعضا حتی میان دو طیف درون آن، تسویهحسابهای خونینی شکل گرفته است. هر چند تفاوت میان برخی طوایف حاضر در جرگه طالبان قابل انکار نیست، اما در عین حال، طالبان، حکومت مستقر در افغانستان است و بنابراین مسئولیت و پیامدهای هر نوع نقض حقوق همسایگان، با اوست. ضمنا دولت طالبان عمدتا با زور اسلحه مستقر شده و دارای مشروعیت کافی از نظر حقوق بینالملل نیست؛ بنابراین، باید بیش از هر دولت دیگری مراقب رفتار اجزای خود باشد.
۹- ما دشمن اصلی را گم نمیکنیم. مطلوب آمریکا و انگلیس و اسرائیل - به عنوان پشت صحنه اتاق عملیات علیه ایران- بیثباتسازی منطقه و فرسایش کشورهای همسایه در درگیری با یکدیگر است؛ در حالی که راهبرد ما، دوستی و همکاری و همافزایی میان کشورها بوده است. ترجیح جمهوری اسلامی در احقاق حقوق و تامین امنیت خود، گفتوگو و تعامل است و این مدل راهبردی را با هر دولت دیگری (به استثنای رژیم نامشروع صهیونیستی) به اجرا گذاشته است. اما در عین حال، آنجا که برای احقاق حق و تامین امنیت لازم بوده، از تأدیب متجاوز دریغ نکرده است؛ صدام بوده باشد، یا گروههای تروریستی در دیرالزور سوریه و کوی سنجق و اربیل عراق، و یا دزدان آمریکایی و انگلیسی در ماجرای نفتکشها و پهپادهای متجاوز. نیروهای مقتدر ما، در اغلب این موارد، عملیات را با نقطهزنی دقیق و موثر، به سرانجام رساندهاند.
۱۰- منطق بازدارندگی این است که هر شرارتی، بلافاصله و متناسب پاسخ داده شود. این ماموریت مهم، باید با افزایش رصدهای اطلاعاتی و ماهوارهای و پهپادی،در مرز سیستان و بلوچستان و از طریق سامانههای عملیاتی پدافندی تقویت گردد. احترام متقابل، شرط رعایت حسن همجواری است و اگر همسایهای مرتکب شرارت شود یا عناصر شرور را میزبانی کند، حرمت همسایگی را شکسته و مسئول عواقب آن خواهد بود. ما در صیانت از امنیت مرزهای خود، سر سوزنی اهمال و اغماض نمیکنیم؛ چنانکه آیتالله مدرس گفته بود. شهید مدرس (ره) که مشی او پایهگذار اخراج انگلیس و آمریکا از ایران شد، یکصد سال قبل (۲۱ خرداد ۱۳۰۲) در جلسه ۲۸۴ مجلس شورای ملی فرمود:
«ما نسبت به دُوَل دنیا، دوست هستیم، چه همسایه چه غیر همسایه، چه جنوب، چه شمال، چه شرق چه غرب. و هر کسی متعرض ما بشود، متعرض آن میشویم. هر چه باشد، هر که باشد، به قدری که ازمان برمیآید و ساخته است. همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانی کردم. گفتم که اگر یک کسی از سرحد ایران، بدون اجازه دولت ایران، پایش را بگذارد در ایران، او را با تیر میزنیم و هیچ نمیبینیم که کلاه پوستی سرش است،یا عمامه یا شاپو. بعد که گلوله خورد، دست میکنم ببینم ختنه شده است یا نه. اگر ختنه شده، بر او نماز میکنیم و او را دفن مینماییم و الّا که هیچ. پس هیچ فرق نمیکند. دیانت ما عین سیاست ما هست، سیاست ما عین دیانت ماست. ما با همه دوستیم، مادامی که با ما دوست باشند و متعرض ما نباشند».