«استفن کینزر» نویسنده، روزنامه‌نگار و چهره دانشگاهی آمریکایی گفته است: رهبران ما گفتند پایان جنگ سرد، آمریکا را قدرتمندتر از همیشه خواهد کرد، ما به دلیل ساخت سلاح‌های کشتار جمعی به عراق حمله کردیم و مقررات‌زدایی از اقتصادمان و امضای توافقات تجاری زندگی مردم عادی را بهبود خواهد بخشید. بنابراین نتوانستیم درک کنیم که وقتی وسعت این فریب‌ها روشن شود، مردم خشمگین خواهند شد. نخبگان آمریکایی کسانی هستند که مردم‌شان را به گمراهی کشانده‌اند.
جریان‌شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصر(32)
 علی‎اصغر نصیری ـ عبدالله شمسی/ در شماره‌های گذشته، به اختصار با بخشی از سیاست‌ها، ابزارها و فعالان جریان فمینیستی در دوره پهلوی دوم (1357 ـ 1320) آشنا شدیم. در این مطلب مهم‌ترین عملکردهای جریان فمینیسم را در این برهه زمانی بررسی می‌کنیم.

۱ـ تلاش برای استمرار بخشیدن به کشف حجاب
حجاب و پوشش اسلامی ـ ایرانی زنان که نماد فرهنگ عفاف و تعلّق خاطر عمیق مردم به اسلام است، همواره مانعی عمده بر سر راه غرب‌گرایی و جنبش فمینیستی بوده است. بر اساس این، حجاب‌ستیزی جزء عمده‌ترین فعالیت‌های چنین جریاناتی در زمان پهلوی دوم بود و به جدّ از سوی رژیم حمایت می‌شد. برای نمونه، انجمن بانوان حساس یکی از گروه‎های فمینیستی است که در راستای حفاظت از کشف حجاب و جلوگیری از برگشت زنان به حجاب، اقدام به انتشار اعلامیه و ارسال نامه‎هایی به مراکز مختلفی، مانند کانون بانوان، دولتمردان کشور، سفارتخانه‎های خارجی، از جمله سفارت‌های انگلستان و آمریکا و حتی شوروی می‌کرد. در یکی از نامه‎های این انجمن از برگشت حجاب، به صداهای موحش و از چادر به پرده سیاه جهالت تعبیر شده است.(۱) 
کانون بانوان نیز یکی دیگر از گروه‎های فمینیستی است که در دهه 1320، نگران بازگشت حجاب است. و در جهت مقابله با آن و استمرار بخشیدن به بی‎حجابی در جامعه تلاش می‎کند. این انجمن از دولت می‎خواهد که مانع بازگشت حجاب به جامعه شود. در بخشی از نامه کانون بانوان به نخست‎وزیر در تاریخ 26/10/1326 آمده است: «اکنون در عوض آنکه از این قبیل مؤسسات در هر شهرستانی تأسیس بشود و بیش از پیش، زنان را برای پرورش نسل آینده کمک کند، زمزمه‎ای مرموز و نامعقول برای بازگشت حجاب شنیده می‎شود و هر روز بر عده چادر‎سرکن‎ها می‎افزاید و به تازگی، ورقه به دفتر کانون فرستاده‎اند که معلوم نیست از طرف کی آن اعلامیه تهیه شده؟... کانون بانوان که حافظ بانوان است، بر خود واجب می‎داند از این قبیل انتشارات بی‎اساس جلوگیری کند.»(۲) 
۲ـ تلاش به منظور 
اعطای حق رأی به زنان
شورای متحده مرکزی اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران با داشتن مرام کمونیستی، در اسفند ماه 1324، مصادف با هشتم مارس، روز جهانی زن، در نطقی رادیویی ضمن بزرگداشت آن روز، خواستار اعطای حق رأی به زنان شد.(۳)
حزب زنان ایران، زنان طرفدار حقوق بشر و تشکیلات زنان ایران نیز ضمن ائتلاف با یکدیگر در سال 1325 بیانیه‎ای به منظور اعطای حق رأی به زنان صادر کردند. آنها در آن بیانیه، ضمن توجه دادن به برخی مواد قانون اساسی مانند متساوی‎الحقوق بودن همه مردم ایران در مقابل قانون، اعطای حقوق اجتماعی بیشتر برای زنان، مانند حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و اعطای فرصت‎های شغلی بالایی برای زنان در حدّ وزارت و وکالت را خواستار شدند.(۴) 
کانون بانوان نیز خواستار اعطای حقّ رأی به زنان شد. صدیقه دولت‎آبادی، رئیس کانون بانوان در پایان سیزدهمین سال تحصیلی کانون در سال 1327، از شمس و اشرف پهلوی تقاضا کرد تا در جهت برخورداری زنان از حق رأی تلاش کنند.(۵)
شورای عالی زنان هم در حمایت از اعطای حق رأی به زنان، به‌ویژه درباره لایحه انجمن‏های ایالتی و ولایتی، اقدامات گسترده‌ای، از جمله تبلیغات گسترده مطبوعاتی، برگزاری تظاهرات(۶)، صدور بیانیه در اعتراض به لغو آن لایحه(۷) و برگزاری اعتصابات یک روزه(۸) انجام داد.
۳ـ شرکت در نشست‌های 
خارج از کشور
پس از برکناری رضاخان، برخی زنان فعال جریان فمینیسم، در نشست‌های متعددی که در کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا برگزار شد، شرکت کردند. صفیه فیروز، هاجر تربیت، فاطمه سیّاح، پروانه صدراعظم نوری و اشرف پهلوی از جمله زنانی هستند که در آن نشست‌ها به نمایندگی از ایران شرکت کردند. 
با توجه به ارتباط ارگانیک جریان فمینیستی در ایران با فمینیسم غربی، اطلاع از دستور‎العمل‏های جدید فمینیسم جهانی و به عبارت دیگر به‌روز شدن جریان‎های فمینیستی در کشورهای تحت نفوذ فرهنگ غرب، ارائه گزارش از فعالیت‎های جریان‎های فمینیستی در کشورهای تحت نفوذ، اطلاع و استفاده از تجربیات کشورهای موفق در رابطه با حقوق زنان به سبک غربی و همفکری در زمینه نحوه پیشرفت هر چه بیشتر اهداف جریان فمینیسم غربی در کشورهایی، نظیر ایران را می‎توان از جمله اهداف برگزاری چنین نشست‌هایی تلقی کرد. 
۴ـ تغییر در قوانین حقوق خانواده
تغییر در قوانین مربوط به خانواده در قالب طرح قانون حمایت از خانواده، یکی دیگر از اقدامات جریان فمینیسم در دوره پهلوی دوم محسوب می‎شود(۹) جریان فمینیسم با استفاده از قدرت پهلوی دوم توانست در دو مرحله و در سال‌های 1346 و 1354 در راستای تحقق آزادی و برابری فمینیستی، تغییراتی در حقوق خانواده، اعم از ازدواج، طلاق، حضانت، سقط جنین، ریاست مردان در خانواده و... ایجاد کند که در واقع مدرنیزه کردن خانواده تلقی می‌شود.(۱۰)
در واقع، جریان فمینیسم به واسطه تصویب قانون فوق، علاوه بر ایجاد محدودیت‎هایی در حقوق مردان در خانواده، از جمله حق طلاق، حق تعدّد زوجات و حق حضانت، حقوقی را در هر سه مورد فوق برای زنان قائل شد. در این قانون، دادگاه جایگاه کلیدی پیدا کرد؛ به گونه‎ای که اجرای هر یک از حقوق سه‎گانه یاد شده به تشخیص و کسب اجازه از دادگاه مشروط شد. 
در قانون سال 1354 نیز محدودیت‎هایی در مسئله حق طلاق مردان، تعدّد زوجات و نیز سنّ ازدواج مورد توجه واقع شد. برای نمونه، حداقل سن ازدواج برای دختران از 15 سال به 18 سال و برای پسران از 18 سال به 20 سال افزایش یافت. افزون بر این، در قانون 1354 اختیاراتی مشروط به زنان برای ایجاد محدودیت در حوزه شغلی شوهران خود اعطا شد. مسئله سقط جنین نیز در ابتدا در اواسط دهه 1340 قانونی اعلام شد؛ اما به دلایلی از جمله افزایش فزاینده سقط جنین، انجام سقط به دست افراد بی‎تجربه و با استفاده از روش‎های خطرناک و پیش پا افتاده، در سال 1356 غیرقانونی اعلام شد و قانون جدیدی برای آن تصویب شد که در آن شروط و محدودیت‎های متعددی برای انجام سقط جنین قرار داده شد.(۱۱)
اگرچه تصویب قانون حمایت از خانواده در دوره پهلوی دوم، منافع و نتایجی را در راستای آزادی و برابری‎خواهی فمینیستی برای جریان فمینیسم در پی داشت؛ اما به اعتراف فعالان فمینیست، آن قانون نتوانست آزادی و برابری کامل میان زنان و مردان را در حوزه مسائل خانواده محقق کند.
۵ـ تأسیس انجمن‎ها 
و سازمان‎های فمینیستی
جریان فمینیسم در دوران پهلوی دوم نیز همچون گذشته انجمن‎ها و سازمان‎های فمینیستی و زنانه تأسیس کرد. بسیاری از این انجمن‎ها تا پیش از شکل‎گیری شورای عالی زنان، از استقلال نسبی برخوردار بودند. به این معنا که تحت سلطه رژیم پهلوی قرار نداشتند؛ اما دارای وابستگی‏های حزبی بودند. این سازمان‎ها پس از شکل‎گیری شورای عالی زنان، به‌ویژه سازمان زنان ایران از سوی رژیم پهلوی دوباره تحت سلطه و نظارت آن رژیم قرار گرفتند. 
۶ـ برگزاری
 کنگره بین‌المللی زنان
کنگره بین‎المللی زنان به ریاست اشرف پهلوی، رئیس سازمان زنان در اسفند 1342 در ایران تشکیل شد. اشرف پهلوی در سخنرانی افتتاحیه این کنگره بر توجه هر چه بیشتر نسبت به تعلیمات و تحصیل زنان تأکید کرد. به طور کلی مسئله بی‎سوادی زنان در این کنگره، به صورت جدی‌تر مطرح شد.(۱۲) فاطمه استاد ملک در این‌باره می‎نویسد: «در کنگره سال 1342 مسئله مبارزه با بی‎سوادی زنان، خیلی جدی‎تر مطرح می‎گردد و از دولت خواسته می‎شود طبق ماده 3 قانون تصویب‌شده در سال 1280 (ه. ش) در مورد تعلیم و تربیت و تأکید بر آن در سال 1322 (که آموزش ابتدایی را مجّانی و اجباری تصویب می‎نماید) از وزیر آموزش و پرورش که مسئول مستقیم است خواسته می‎شود که تمام امکانات خود را جهت اجرای این مهم به کار گیرد.»(۱۳)
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت بیستم
 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/به اعتقاد محققان، ابزارها یکی از وجوه تمایز بین جنگ سخت و نرم هستند. در این میان برخی تنها ابزارهای نرم را در زمره بررسی مطالعات جنگ نرم مورد توجه قرار می‌دهند، در حالی که واقعیت ابزارهای جنگ نرم را باید در نوع بهره‌برداری و هدفی که از آن اراده می‌شود، جست‌وجو کرد. براین اساس ابزار در جنگ نرم به کلیه وسایلی اطلاق می‌شود که بتواند «پیام» مورد نظر عامل جنگ نرم را برای تأثیرگذاری بر مخاطب انتقال دهد. به این صورت هر نوع ابزار اعم از سخت و نرم که بتواند تأثیری روانی و نرم‌افزاری بر شبکه ذهنی، باوری و گرایشی مخاطب داشته باشد، به مثابه ابزارهای جنگ نرم محسوب می‌شود. با این تعریف، زمانی که از تجهیزات نظامی برای تغییر محاسبات جامعه مخاطب بهره گرفته شود، می‌تواند کارکرد جنگ نرم را داشته باشد. ابزارهای عمومی جنگ نرم در عرصه سیاسی به ابزارهایی گفته می‌شود که علاوه بر کارکردهای تأثیرگذاری بر حوزه سیاسی، بر سایر حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، امنیتی، دفاعی، اقتصادی نیز چنین نقشی را دارند. ابزارهای عمومی متعددند، مهم‌ترین آنها عبارتند از:
1ـ وسایل ارتباط جمعی: به وسایلی گفته می‌شود که جمعیت زیادی از جامعه را مخاطب خود قرار می‌دهد. وسایل ارتباط جمعی در جنگ نرم در تمام عرصه‌ها نقش‌آفرین است. با این حال از جمله وسایل ارتباط سیاسی است که بسیار توجه سیاستمداران، ارتباط‌گیران سیاسی و بازیگران جنگ نرم را به خود جلب کرده است. مطبوعات، رادیو، تلویزیون، ماهواره، رایانه، اینترنت، تلفن‌های همراه هوشمند وسایل ارتباط جمعی هستند که به ترتیب از حیث میزان نفوذ یا استفاده از آنها و تأثیرگذاری بر مخاطب فرصت‌های بی‌بدیلی را در اختیار مهاجمان و حتی مدافعان قرار داده است. از آنجا که نظام سلطه و بازیگران اصلی جنگ نرم تسلط بلامنازعی بر این رسانه‌ها دارند، آن را به وسیله جادویی در دستان دشمنان برای تغییرات مختلف از جمله سیاسی تبدیل کرده است. 
2ـ رادیو: اولین ایستگاه‌هاي رادیویی به مفهوم امروزي در اوایل دهه 1920 میلادي در انگلستان و آمریکا و به تدریج در بقیه کشورهاي اروپایی شروع به کار کردند. تأثیرگذاری رادیو بر تحولات سیاسی انکارناپذیر است. غرب برای مقابله با نظام‌های غیرهمسو، مانند نظام‌های بلوک شرق، شبکه‌های رادیویی تحت عناوین مختلفی مانند رادیو آزاد راه انداخت. دشمنان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران و تغییر نگاه سیاسی مردم آن نیز با استفاده از ابزار رادیو بسیار فعالند. 
3ـ تلویزیون: فراگیرترین رسانه در پنج دهه اخیر، تلویزیون است و با وجود فناوری‌های رسانه‌ای هنوز جریان اصلی رسانه‌ای در هر کشور محسوب می‌شود. ورود شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی قدرت تأثیرگذاری تلویزیون را بالا برده و بازیگران جنگ نرم برای انتقال پیام‌های سیاسی و تغییر و جهت‌دهی سیاسی از این ابزار استفاده راهبردی می‌کنند.  
4ـ مطبوعات: اگرچه مطبوعات گستره و عمق تأثیرگذاری رسانه‌های جمعی موصوف برای افکار و نگرش‌های سیاسی توده‌های مردم را ندارند؛ اما از اهمیت آن در نزد نظام سلطه و بازیگران جنگ نرم کاسته نشده است. مطبوعات به نشریاتی  گفته می‌شود كه به‌طور منظم با نام ثابت و تاریخ و شماره در زمینه‌های گوناگون خبری‌، انتقادی‌، اجتماعی‌، سیاسی‌، اقتصادی‌، كشاورزی‌، فرهنگی‌، دینی‌، علمی‌، فنی‌، نظامی‌، هنری‌، ورزشی و نظایر اینها منتشر می‌شوند. روزنامه‌ها، هفته‌ها، ماهنامه‌ها، فصلنامه‌ها و کتب ابزارهای مطبوعاتی هستند که هنوز سرمایه‌گذاری بازیگران جنگ نرم بر روی آنها کم نشده است. فراگیرترین نشریات در سطح جهان را بنگاه‌های خبری مانند رویترز، آسوشیتدپرس، یونایتدپرس و فرانس‌پرس که بیش از ۵۵ هزار دفتر در سراسر جهان دارند، منتشر می‌‌کنند. کتاب نیز از ابزارهای بسیار مؤثر در تغییر نگرش‌ها از جمله نگرش سیاسی است. بازیگران نرم از ابزار کتاب به شکل‌های مختلف، مانند کتب علمی، دانشگاهی، تاریخی، آموزشی، ادبی و رمان برای نفوذ و تأثیرگذاری استفاده می‌کنند. در این میان دو دسته از کتب برای بازیگران جنگ نرم حائز اهمیت است؛ یکی-  کتب آموزشی که به صورت برنامه‌ریزی شده ترجمه شده و با فرایند بسیار عادی جزء متون درسی دانشگاهی و غیر‌دانشگاهی قرار داده می‌شوند؛ یکی کتب رمان که از جمله کتاب‌های پر خواننده است و به صورت گسترده تولید، ترجمه و منتشر می‌شوند. (نگارش،1380، ص 110)
5ـ اینترنت: اینترنت یک وسیله ارتباطی چندرسانه‌ای و تعاملی است و دامنه نفوذ آن در جوامع به شدت فراگیر و قدرتمند شده است؛ به‌گونه‌ای که بر بسیاری از شئونات زندگی انسان‌ها تأثیرگذار است.  بازیگران جنگ نرم این پدیده را فرصت بزرگی برای تغییر فرهنگ‌ها و هویت‌ها از یک سو و دگرگونی نگرش سیاسی مخاطبان از سوی دیگر دانسته و دنبال می‌کنند. جوزف نای، صاحب کتاب قدرت نرم، معتقد است قدرت سایبری می‌تواند برای حصول نتایج مطلوب در داخل فضای سایبر استفاده شود، یا می‌تواند از ابزارهای سایبری برای کسب نتایج مطلوب در حوزه‌های دیگر و خارج از فضای سایبر استفاده کند.(۱) از نظر وی هر دولتی در قرن بیست‌ویکم بر سایبر مسلط باشد می‌تواند قدرت جهانی را از آن خود کند.
6ـ شبکه‌های اجتماعی: ظهور شبکه‌های اجتماعی تحت وب و تلفن‌های همراه به کمک رشد و توسعه فناوری‌های ارتباط نوین سبب شکل‌گیری هویت جدید رسانه‌ای تحت عنوان رسانه‌های خُرد شده است که تأثیرگذاری آنها کمتر از رسانه‌های کلان نیست، به‌گونه‌ای که بازیگران جنگ نرم با فهم دقیق از قدرت آن، استفاده زیادی برای براندازی نرم دولت‌های ناهمسو کرده‌اند.
 البته، شبکه‌های اجتماعی تحت تلفن‌های هوشمند، انقلابی را در حوزه رسانه ایجاد کرد که از حیث فراگیری و تأثیرگذاری توده‌ای هیچ یک از رسانه‌های موجود، رقیب آن محسوب نمی‌شوند. کارکرد رسانه‌‌های خُرد به نحوی است که قادرند رسانه‌های بزرگ را مهار کنند. از سوی دیگر رسانه‌های خُرد، همچون وبگاه‌ها، وبلاگ‌ها و پیامک‌ها، شبکه‌های اجتماعی محتوایی را به صورت گسترده پوشش می‌دهند که رسانه‌های بزرگ همچون شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی، نمی‌توانند از راهبرد‌ بایکوت یا تحریف بهره ببرند. 
پی‌نوشت:
۱ـ فضای سایبر کلید قدرت در قرن ۲۱ خواهد بود، جوزف نای، قابل دسترسی در
  http://www.farsnews.com

بررسی نظریه در علوم سیاسی با تشخیص شش رهیافت طی سه بخش هستی‌شناسانه، معرفت‌شناسانه و روش‌شناسانه در کتاب «روش و نظریه در علوم سیاسی» به قلم «دیوید مارش» و «جری استوکر» با ترجمه امیرمحمد حاجی‌یوسفی و به کوشش پژوهشکده مطالعات راهبردی تاکنون هشت بار چاپ و منتشر شده است.
در بخشی از پیشگفتار این کتاب آمده است: «یکی از ابزارهای کارآمد و ضروری علوم انسانی و به‌ویژه علوم سیاسی، نظریه‌پرداز است. پدیدارهای اجتماعی و سیاسی در علوم اجتماعی و سیاسی توسط نظریه‌ها تبیین می‌گردند. تبیین پدیدارهای سیاسی که در چارچوب یک یا ترکیبی از چند نظریه انجام می‌شوند، تجویز و پیشگویی را تسهیل می‌نماید. تسهیل پیشگویی و تجویز نیز به نوبه خود سیاست‌سازان را در طراحی نقشه‌های سیاسی خود یاری می‌دهد و به آنان امکان بهره‌‌برداری بهینه از اوضاع سیاسی را اعطا می‌نماید. نظریه و نظریه‌پردازی علی‌رغم سابقه غنی که در غرب دارد در کشور ما چندان پیشرفتی نداشته است.»این کتاب در 14 فصل با عنوان‌های «نظریه هنجاری»، «رهیافت نهادی»، «تحلیل رفتاری»، «نظریه انتخاب عقلایی»، «دیدگاه فمینیستی»، «نظریه گفتمان»، «تحلیل کیفی»، «روش‌های کمّی»، «روش مقایسه‌ای»، «ساختار و کارگزار»، «کثرت‌گرایی»، «نخبه‌گرایی»، «مارکسیسم» و «تقارب میان نظریه‌های دولت» تدوین شده است.به عقیده نویسندگان این کتاب، گام دیگری که از آن بوی معرفت‌شناسی استشمام می‌شود، شکافتن پوسته نظریه‌پردازی، راهیابی به درون آن و تبیین نحوه انجام فعل و انفعالاتی است که حاصل آنها نظریه و در نهایت علم سیاست است. می‌توان حدس‌ زد که این گام بسی مشکل‌تر از نفس نظریه‌پردازی است. این امر نیز در ادبیات غرب سابقه به نسبت زیادی دارد و علوم سیاسی در کشور ما، از این حیث در آغاز راه است. پُر کردن چنین خلأیی تولید ادبیاتی غنی را می‌طلبد و چنین امری تا حدودی از طریق برگرداندن آثار دانشمندان این حوزه به فارسی ممکن است. 
البته، در کنار نقاط قوت کتاب که آن را به منبعی نسبتاً مناسب در بین کتاب‌های روش‌شناسی در علوم سیاسی تبدیل کرده است، می‌توان از برخی نقاط ضعف آن نیز سخن گفت. گنگ و مبهم بودن ترجمه و ناتوانی در تسهیل فهم روش‌شناسی‌های مورد استفاده در متن کتاب برای مخاطبان فارسی‌زبان یکی از مشکلات این کتاب است.

توسعه فناوری رسانه‌های اجتماعی در رایانه‌های شخصی، اشاعه دستگاه‌های بی‌سیم، تلفن‌های همراه و دیگر دستگاه‌های دیجیتال شخصی، به تدریج ساختار اجتماعی و روش‌های مبادله اطلاعات جامعه بشری را تغییر می‌دهد. بر همین اساس و برای اولین بار «هوارد رینگلد» مفهوم «جمعیت هوشمند» را درباره افراد در شبکه‌های اجتماعی مجازی مورد استفاده قرار داد. وی در کتابی با عنوان «جمعیت هوشمند: انقلاب اجتماعی بعدی» در این باره نوشته است: «تفاوت بین جمعیت هوشمند و جمعیت عادی در روش‌های تبادل اطلاعات نهفته است. جمعیت هوشمند از کامپیوترهای شبکه‌ای برای توزیع اطلاعات استفاده می‌کنند و بدین ترتیب به یک نوع تشریک مساعی جمعی دست می‌یابند.»
فعالیت‌های سیاسی وب‌محور، ناشی از دیپلماسی الکترونیکی، به طور معمول با یک «جمعیت هوشمند» ناگهانی و خودجوش به وجود می‌آید. در این فرایند یک واقعه خبری بزرگنمایی شده و با استفاده از فناوری شبکه‌ای و با اعلامیه‌های اینترنتی، عملیات‌های ایذایی، تحقیر کردن، هک کردن، فاش کردن رسوایی‌ها یا انتشار اطلاعات تحریف شده اعتراضات سیاسی هماهنگ می‌شوند.
اینترنت می‌تواند در جامعه به مانند شمشیری دو لبه عمل کند. رینگلد درباره پیدایش دو نوع جامعه افراطی ولی محتمل‌الوقوع هشدار می‌دهد که عبارتند از:
۱ـ جامعه‌ای که شدیداًً از سوی دولت و از طریق شبکه دیجیتالی کنترل می‌شود.
۲ـ جامعه‌ای پر از مشکلات که به‌وسیله جمعیت‌های هوشمند با اهداف خاص پدید می‌آیند.
در اغلب موارد یک موجود مستقل (سازمان یا فرد) نظام جمعیت هوشمند را کنترل می‌کند، موجودیتی که مخاطبان خاص را در زمان مقتضی تحریک می‌کند تا به قربانی یا قربانیان مورد نظر حمله کنند. هدف اصلی دیپلماسی عمومی وب‌محور پدید آوردن «جمعیت هوشمند» در دیگر کشورهاست. در حقیقت، پس از آغاز عصر اطلاعات، رهبران برجسته دولت‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که اطلاعات و فناوری‌های اینترنتی مهم‌ترین اسلحه آنها در نبردهای ایدئولوژیکی است.
اقدام آمریکا در وقایع سال 1388 نمونه‌ای از رویکرد آن به اعمال دیپلماسی وب‌محور با هدف مضاعف‌سازی فشارهای روانی و فنی به ایران است، به طوری که پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 در ایران، سنای آمریکا بودجه‌ای 55 میلیون دلاری را با عنوان آنچه حمایت از «قربانیان سانسور در ایران» می‌خواند، به تصویب رساند. بر اساس سخنان سناتورهای ارائه‌دهنده این طرح، هدف اصلی از تصویب این طرح، باز کردن فضای ارتباطات اینترنتی برای معترضان ایرانی بود.

طبق پژوهش‌های متعدد در دایره‌المعارف دین و بیشتر فرهنگ‌های لغت، دو معنا برای كلمه دكترین (doctrine) در نظر گرفته شده است. مفهوم نخست آن که دارای ساختاری فلسفی است، به معنای «تصدیق کردن یا اعتقاد داشتن به یك حقیقت» است و مفهوم دوم آن که جنبه عملی دارد، به معنای «آموزه»  و مترادف با كلماتی چون «tenet/ اعتقاد»، «teaching/ آموزه، تعلیم» و «dogma/ آیین» می‌باشد. از منظر اصطلاح‌شناسی كلمه دكترین در علوم متفاوت، معانی و كاربردهای جداگانه‌ای دارد؛ در علوم سیاسی به معنای طرح و مدل یا یك اصل سیاسی است كه از جانب یك سیاستمدار یا اندیشمند سیاسی مانند «دكترین تساوی انسان» و «دكترین ترومن» مطرح می‌شود. در علوم تجربی و معارف بشری به معنای تئوری علمی است كه روند اثبات را طی می‌كند؛ اما هنوز به مرحله اثبات نرسیده است، مانند «دكترین تكامل». در ادیان و مذاهب، از واژه دكترین آموزه‌های مذهبی و كلامی اراده می‌شود، مانند «دكترین مهدویت».
اندیشه سیاسی مسلمانان ـ ۳۵۷
 فتح الله پریشان/پس از آشنایی با ضرورت، مشروعیت و گونه‌شناسی حکومت از منظر اندیشه سیاسی شیخ‌اخباری علامه یوسف بحرانی، این سؤال مطرح می‌شود که در منظومه فکری وی، کدام حکومت با چه ویژگی‌هایی در عصر غیبت معصوم مطلوب نظر است؟ برای ورود به این بحث، ابتدا لازم است درباره حکومت در عصر حضور ائمه(ع) مطالبی گفته شود. شیخ‌بحرانی در مبحثی در زمینه امامت ائمه اثنی‌عشر، خلافت و امامت را ریاست عامّه در امور دین و دنیای مردم به نیابت از پیامبر(ص) می‌داند و سپس درباره راه‌های تعیین امام معتقد است که به طور کلی دو راه برای تعیین امام وجود دارد که یکی مورد اعتقاد شیعه و دیگری مورد اعتقاد اهل‌سنت می‌باشد. به اعتقاد شیعه هر کس که بر امامت وی نصّ صریح وارد شده باشد؛ یعنی پیامبر یا امام قبل به امامت او تصریح کرده باشند، وی امام و خلیفه است، چه مردم سخن و فرمان او را اطاعت کنند، چه اطاعت نکنند.(۱) از طرف دیگر، اهل‌سنت تصریح پیامبر یا امام قبل را لازم نمی‌دانند و معتقدند که هر کس را مردم انتخاب کرده و او را مقدم بدارند، وی خلیفه و امام است.از بررسی آثار و آرای مرحوم بحرانی درباره حکومت در عصر غیبت، چنین برداشت می‌شود که حکومت فقیه جامع‌الشرایط را برای عصر غیبت پذیرفته است. دیدگاه این فقیه با مقدمات و مفروضات زیر به دست می‌آید.
۱ـ از صفات حاکم، فقاهت وی است. به اعتقاد بحرانی غیرفقیه نمی‌تواند برخی از وظایف حاکم نظیر قضاوت، حکم و فتوا را عهده‌دار شود و از آنجا که تفکیک این امور از حکومت، دامنه اختیارات حاکم را به حدّی کاهش می‌دهد که حکومت و خلافت مفهوم خود (ریاست عامّه) را از دست می‌دهد، به این دلیل نمی‌توان آن وظایف را از دامنه اختیارات حاکم کاست، پس حاکم یا امام معصوم است، یا فقیه.(۲)
۲ـ بحرانی حاکمی را که از سوی ائمه(ع) مجاز به حکومت نباشد، طاغوت می‌نامد و معتقد است در عصر غیبت تنها کسی می‌تواند حاکمیت را به دست گیرد که از طرف ائمه معصوم مجاز به آن باشد. در احادیث به تواتر آمده که فقهای جامع‌الشرایط خلفای ائمه هستند و مردم باید حاکمیت آنها را بپذیرند.
۳ـ واژه نایب امام که بحرانی در مباحث خود به کار می‌برد و گاه از آن به حاکم شرعی تعبیر می‌کند، فردی غیر از قاضی و مفتی است: «همان‌گونه که در حکم به امامت امام که سبب پیروی و اقتدای به او می‌شود، لازم است امامت وی شناخته شده و دلایل آن برای فرد روشن شود. همچنان در نایب ایشان نیز لازم است فرد کاملاً شناخته شود که آیا موجبات نیابت در او وجود دارد یا خیر.»(۳) با توجه به این عبارت این تردید که نایب امام، در کلام وی ممکن است همان قاضی باشد نیز برطرف می‌شود.با توجه به مقدمات مذکور می‌توان گفت که به اعتقاد بحرانی، حکومت فقیه جامع‌الشرایط تنها حکومت مطلوب در عصر غیبت است؛ زیرا تنها فردی که از معصوم برای حکومت اذن داشته و نیابت از او را برعهده دارد و مشابهت بیشتری با منوب‌عنه خود دارد، فقیه جامع‌الشرایط است. بحرانی با این اعتقاد مستندات مخالفان این نظریه را بررسی کرده و می‌نویسد: «مخالفان این نظر روایاتی را مستند خود ساخته و معتقدند روایاتی که در آنها حکومت و قضاوت به پیامبر(ص) یا وصیّ وی منحصر شده است، با نیابت و حکومت فقها منافات دارد.» سپس به نقل روایت‌هایی از ائمه(ع)، به‌ویژه امام صادق(ع) در خصوص اختصاص قضاوت و حکومت به پیامبر یا وصی وی پرداخته، در پاسخ اعتقاد دارد که روایات دیگر، این‌گونه روایات را تفسیر می‌کند؛ یعنی روایاتی مثل روایت کلینی از امام صادق(ع) که از قول حضرت علی(ع) به شریح می‌گوید در جایگاهی نشسته‌ای که جز پیامبر(ص) یا وصیّ او بر آن تکیه نمی‌زند، بر فردی که نایب آنان و منصوب از طرف آنان است (فقیه جامع‌الشرایط) حمل می‌کنیم؛ زیرا عمل به گفته نایب همان عمل به گفته منوب‌عنه است و ائمه در روایات دیگری، کسی را که نایب‌شان را نپذیرد مانند کسی دانسته‌اند که شخص آنان را نپذیرفته است.(۴) خلاصه این دو دسته روایات که حکومت را به پیامبر(ص) و وصیّ ایشان اختصاص داده و منحصر می‌کنند، با توجه به روایات دیگر که فقها را نوّاب و جانشینان واقعی ائمه قرار می‌دهند، به این صورت تفسیر می‌شود که حکومتِ نایب امام نیز همان حکومت امام است و این دو دسته روایات در تضاد با هم نیستند.پس از روشن شدن دیدگاه بحرانی درباره حکومت فقها در عصر غیبت، این سؤال مطرح می‌شود که آیا فقها که به موجب روایات زیادی نُواب ائمه هستند، تنها در عصر غیبت نایبند، یا اینکه در عصر حضور معصوم(ع) نیز می‌توانند به نیابت از ایشان متصدی مناصب خاصّه آن حضرت شوند؟ نخست باید گفت بحرانی تصریح دارد که ظاهر کلام اصحاب و فقها این است که روایات مربوط به عصر غیبت می‌شود و در زمان حضور سرپرستی این مناصب بدون اذن خاص از امام معصوم نافذ نیست. البته، چنانچه امام معصوم متمکّن از اجرای احکام نباشد حکم زمان غیبت برای دوره حضور نیز جاری است. در شماره آینده به تصدی غیرفقیه بر حکومت در عصر غیبت خواهیم پرداخت.
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.