جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران گفت: در مقطعی هستیم که مواجهه تعیین‌کننده‌ای میان جهان استکبار و نظام سلطه با محوریت قدرت‌های غربی از سویی و انقلاب اسلامی و هواداران آن از سوی دیگر شکل گرفته است. از تاریخ آموخته‌ایم برای بقا در مقابل قدرت‌هایی که خواستار نظمی ناعادلانه هستند، تنها راه، قدرتمند شدن است. در مقابل دشمن تنها باید قوی بود.
صبح صادق ظرفیت‌های ایران و عوامل تأثیرگذار در تحولات منطقه را بررسی می‌کند
 هادی محمدی/ با اینکه در تنش روزافزون امنیتی بین روسیه و آمریکا، ناتو و غرب، عوامل دیگری نقش داشتند، ولی در پیامدها یا رهیافت‌سازی روسیه در غرب آسیا، ایران جایگاه ویژه‌ای دارد و مشوق حوزه‌های همکاری‌های راهبردی با روسیه است. اساساً ماهیت این تنش امنیتی بین دو قطب قدرت جهانی به سوی یک بحران جدی‌تر به پیش می‌رود و انتظار هم این است که روس‌ها و به‌ویژه پوتین دست به یک آرایش و چیدمان جدید در ساختارهای داخلی و رویکردهای خارجی بزند، که بهره و سهم این تغییرات جدید در رویکردهای روسی در غرب آسیا یا در همکاری با ایران، نمی‌تواند در محاسبات راهبردی آمریکایی و غربی نادیده گرفته شود. شتاب همکاری‌های امنیتی – نظامی روسیه – ایران در پرونده سوریه به سرعت به عمق راهبردی رسیده و تکرار یا گسترش این همکاری در عراق، لبنان و یمن و سطوح دو جانبه، ظرفیت‌های جدیدی برای دو طرف در بر خواهد داشت و بی‌تردید آثار این همکاری در صحنه‌های پرالتهاب منطقه‌ای، جدی خواهد بود. به‌ویژه اینکه شبکه هم‌پیمانان آمریکایی در منطقه، به شدت فرسوده شده و در مرز آسیب جدی قرار گرفته‌اند. این نکته از آن جهت مهم است که راهبردهای امنیتی – نظامی آمریکا در غرب آسیا، متکی به رویکردهای نیابتی است و رفتار غیر نیابتی در وضعیت کنونی منطقه یا مؤلفه‌های حیاتی در آمریکا غیر قابل اجرا و دربرگیرنده هزینه‌های مهلک است؛ از این رو ابزارهای پیشران در رویکردهای نیابتی به نقاط ناکارآمدی، ورشکستگی یا فروپاشی از درون رسیده‌اند، به نحوی که آمریکا ناچار است با جابه‌جایی و تغییر ابزارهای جنگ نیابتی، اوضاع خود در منطقه را بهبود بخشد. بحران‌های منطقه‌ای متکی بر تروریسم تکفیری دو هدف روشن دارند که ابتدا برای مهار و نابودی قدرت جمهوری اسلامی و سپس برای بازتولید مؤلفه‌های قدرت همسو با آمریکا و ائتلاف هم‌پیمانان و احیای هژمونی آمریکایی است.
هر دو هدف راهبردی آمریکا در تصویر مؤلفه‌های قدرت در منطقه با چالش جدی روبه‌روست؛ چرا که در بیش از پنج سال گذشته، تمامی عرصه‌های چالش که از سوی آمریکایی‌ها و علیه منافع و حوزه‌های نفوذ جمهوری اسلامی مدیریت شده‌اند، با تدبیر و برنامه‌های خاص از سوی ایران، به فرصت‌های جدید تبدیل شده و موازنه کلان قدرت منطقه‌ای ایران در قبال غرب و آمریکا را ارتقا بخشیده‌اند.
حفظ و کنترل داعش در عراق از دست آمریکا خارج شده و روزشمار نابودی و پاک‌سازی مناطق از این ابزار آمریکایی – صهیونیستی کاملاً در دسترس است. فراز و نشیب‌های مرتبط با تروریسم داعش و اجرای پروژه آن در عراق، موجب شد تا برخی کارت‌های بازی آمریکایی در این کشور به شرایط سوخته و حذف برسند که چهره‌های سیاسی اهل سنت در عشایر شمال عراق را شامل می‌شود و لذا در اوضاع کنونی نه تنها اهرم امنیتی ناشی از تروریسم داعش، بلکه ظرفیت‌های سیاسی و اجتماعی که پیشتر آمریکا و انگلیس مورد بهره‌برداری قرار دادند نیز، به شدت آسیب دیده و ظرفیت‌های گذشته را ندارند و این امر به معنای این است که آمریکا، هم عرصه امنیتی و هم عرصه سیاسی عراق را از دست داده که بازیگر اصلی آن ایران خواهد بود.
با اینکه پروژه تروریسم در عراق و سوریه در سراشیب شکست قرار دارد، با این حال هنوز از سوی بازیگران حامی رها نشده و با تلاش حداکثری به دنبال تبدیل آن به مزیّت و منافع سرزمینی و سیاسی و امنیتی و مذاکراتی هستند. در عراق با بهانه مبارزه با تروریسم داعش، حتی عربستان و ترکیه هم خود را علاقه‌مند به مبارزه با داعش نشان می‌دهند تا مبارزه با داعش را به ابزاری برای احیای نفوذ در جامعه عراقی و به‌ویژه مناطق سنی‌نشین تبدیل کنند. سفیر سعودی، ثامر السبهان که یک نیروی اطلاعاتی و آموزش‌دیده است و احتمالاً از سوی دستگاه‌های انگلیسی هدایت می‌شود، پس از آزادی شهر الرمادی، پروژه کمک‌رسانی و حتی ساخت‌وساز مناطق آسیب‌دیده را در دستور کار خود قرار داده است. آمریکا نه تنها خود را جلودار مبارزه با داعش و تروریسم معرفی می‌کند؛ بلکه برای مشارکت و عدم مشارکت واحدهای نظامی در عملیات موصل هم به خود حق مداخله می‌دهد. سفیر آمریکا در عراق در مصاحبه اخیر خود آمار مضحکی ارائه کرده که موجب تمسخر رسانه‌ها شده است. وی اعلام کرده که در یک سال گذشته و طی عملیات‌های آمریکا در عراق 45 هزار داعشی کشته شده‌اند!! که معلوم نیست این رقم از عدد 45 نفر هم فراتر برود و عمده عملیات‌های آمریکایی برای نجات نیروها و فرماندهان داعش در حمرین، فلوجه، صلاح‌الدین و شمال الرمادی و تکریت بوده و اطلاعات آن ثبت شده است. 
در سوریه به دلیل ژئوپلیتیک و بازیگران متعدد، شرایط پیچیده‌ای حاکم است، ولی معادله و موازنه قدرت و ابتکار عمل از دست تروریسم و حامیان غربی و منطقه‌ای آنها خارج شده است و بازی‌سازی‌های جدید هنوز در جریان است. آمریکا برای کسب ابزار چانه‌زنی، با پوشش حمایت از کردهای سوریه، جغرافیا و زمین را با داعش تقسیم کرده و در شمال‌شرق و شمال سوریه، وضعیت جدیدی به‌وجود آورده است. حمایت از کردها، برای ترکیه پذیرفتنی نیست، ولی در عین حال برای تجاوز علنی به خاک سوریه و اجرای طرح‌های سال گذشته که معمولاً با مخالفت آمریکا روبه‌رو می‌شده است، جنگ با داعش صورت نمی‌پذیرد و داعشی‌ها شهر و پیرامون جرابلس را برای ورود ارتش ترکیه خالی می‌کنند. نکته جالب اینکه ترکیه، نیروهای ارتش خود و دسته‌جات وابسته به خود مانند سلطان مراد و زنکی را از طریق مرزهای خود وارد جرابلس می‌کند و درگیری موجود و اصلی در این منطقه با کردها و گروه‌های طرفدار آنهاست. ترکیه با ورود به جرابلس و نشان دادن خیز عملیاتی به سمت مناطق غربی آن در حاشیه مرز، پروژه آمریکا برای حرکت از منبج به سمت الباب و عفرین را متوقف کرده و حتی این ظرفیت وجود دارد که ترک‌ها در مناطق شرقی فرات هم وارد عمل شده و کردها را تحت فشار قرار دهند. نکته مهم این است که اگر آمریکا ابتکار عمل ویژه‌ای داشت، به ترکیه اجازه ورود نمی‌داد و اکنون که هم تروریست‌ها آسیب‌پذیر شده‌اند و هم حمایت از آنها پرهزینه است و هم ائتلاف نانوشته روسی – ایرانی – سوری با قوت بیشتری عمل می‌کند، ناچارند با مانورها و مداخله ترکیه مقابله و مخالفت نکنند. مؤلفه‌های ناشی از صحنه‌های میدانی، پروژه‌های آمریکا در شمال سوریه را بدون چشم‌انداز نشان می‌دهد و لذا بودجه 2017 پنتاگون با تکیه بر یک برنامه جنگ فرسایشی و طولانی کردن بحران در سوریه، پروژه (vso) را برای ساماندهی نیروها و گروه‌های کاملاً قابل اعتماد در سوریه دنبال می‌کند. اگر این مؤلفه‌های میدانی را در کنار مؤلفه‌های کلان منطقه‌ای که از خلال همکاری‌های جدید روسیه – ایران تولید می‌شود، قرار دهیم، دلیل آشفتگی آمریکایی‌ها را بهتر احساس می‌کنیم. محاسبات راهبردی آمریکا اینگونه ارزیابی می‌شود، که عمیق‌تر شدن همکاری‌های عملیاتی روسیه – ایران که در پایگاه نوژه همدان علنی شد، بسیاری از متغیرهای اثرگذار بر موازنه قدرت منطقه‌ای را فعال خواهد کرد و شرایط را به زیان آمریکا و هم‌پیمانان آسیب‌پذیر آنها تغییر خواهد داد. اگر سیر شتاب تنش‌های امنیتی روسیه – غرب به سمت نوعی آرایش نظامی در مناطق حساس جهان به پیش برود، روس‌ها برای بازگشت به یمن، تردید نشان نمی‌دهند و این نشانه‌ها را به‌تازگی چه در شورای امنیت و چه در قبال تحولات سیاسی و ساختاری و میدانی، به شکل علنی آشکار کرده‌اند؛ لذا خبر ورود همکاری‌های نظامی به عرصه‌های عمیق‌تر بین روسیه و ایران، برای آمریکا و غرب، خبر خوشحال‌کننده‌ای نخواهد بود.
شرایط پیچیده و آشفته در سوریه موجب می‌شود تا آمریکا بیشتر به نوعی توقف موقت درگیری‌ها متمایل باشد تا اینکه محاسبات و برنامه‌ها و ساماندهی ابزارها را برای آمریکا تسهیل کند و این در حالی است که بازیگران دست دوم مانند ترکیه یا تروریست‌ها برای بهبود وضعیت خود نیازمند تحرک میدانی جدید هستند. ترک‌ها حداقل برای یک نوار مرزی که پیشتر هم از آن سخن گفته بودند، تردید نخواهند کرد، ولی این برنامه ترکیه با موانع و دیدگاه‌های دیگر بازیگران چون آمریکا، کردها و میزان توانایی عملیاتی گروه‌های طرفدار ترکیه مرتبط است. تروریست‌های داعش از یک سو و جفش (جبهه فتح الشام) که همان النصره و گروه‌های هم‌پیمان القاعده هستند نمی‌توانند وضعیت فعلی را در خطوط درگیری بپذیرند و به دنبال تغییر موازنه میدانی خواهند بود. این رویکرد تروریست‌ها، به‌ویژه جفش، عرصه بازی برای عربستان، قطر، اردن و رژیم صهیونیستی را فراهم می‌کند؛ از این رو باید منتظر داغ شدن برخی محورهای عملیاتی باشیم. اگرچه بن‌بست‌های عملیاتی و سیاسی در یمن، برای آمریکا و عربستان، از وزن و حضور سعودی‌ها کاسته است، ولی به موازات تحولات در یمن، تلاش می‌کنند در پرونده‌های منطقه‌ای مثل عراق و سوریه یا لبنان بهره‌برداری‌های موردی داشته باشند.
اردوغان نشان داد که با وجود چالش‌های اقتصادی و امنیتی و سیاسی مهلک در درون و تا حدودی محیط خارجی چگونه ماهرانه برای خود در داخل و خارج ترکیه ظرفیت‌سازی می‌کند. پاشنه آشیل اردوغان و هر حکومت در اوضاع کنونی ترکیه، اقتصاد توریستی و مسئله کردهاست که سکوهای اولیه را به‌خود اختصاص می‌دهند. اقدامات و بازی‌های سیاست خارجی ترکیه برای بهبود و ساماندهی مؤلفه‌های فوق است و با وجودی‌که در یک ماه گذشته اردوغان بر اوضاع مسلط شده، ولی برخی شواهد حکایت از این دارد که آمریکایی‌ها تمایل بیشتری به یک آلترناتیو در ترکیه دارند و لذا دیپلماسی و سیاست منطقه‌ای ایران نمی‌تواند نسبت به چنین وضعیتی غافل باشد و در قبال حذف اردوغان، به گزینه‌های خود فکر نکند. اکنون اوضاع ترکیه شرایط باثباتی را در محیط داخلی و منطقه‌ای نشان نمی‌دهد، ولی نمی‌توان از این مسئله غفلت کرد که ترک‌ها هم در شمال سوریه و هم در شمال عراق مطامع سرزمینی دارند و آن را با بهانه‌های قومیتی در یک ادبیات عثمانی‌گری دنبال می‌کنند. اگر آمریکا‌یی‌ها ناچار به نوعی خویشتن‌داری در قبال رفتار ترکیه در شمال حلب هستند و طرح کردی خود در غرب فرات را متوقف یا غیرفعال کرده‌اند، ولی این احتمال که ترک‌ها، شریک راهبردی آمریکا و غرب هستند و کاخ سفید یک ترجیح راهبردی به ترکیه در قبال بازیگران کوچک‌تر نشان می‌دهد، وجود دارد. این یعنی آمریکا با تشویق طمع سرزمینی ترک‌ها در شمال سوریه، درگیری محدود ترکیه – سوریه را در گزینه‌های مدیریت بحران در سوریه نادیده نگیرد و برای بر هم زدن معادله قدرت در عراق نیز، پشت طمع سرزمینی ترکیه در شمال عراق پنهان شود؛ یعنی برخی از فراز و نشیب‌های سیاست خارجی و امنیتی اردوغان را نوعی زمینه‌سازی تفاهم با کاخ سفید می‌توان ارزیابی کرد. 
پرونده یمن، معادله قدرت منطقه را برای آمریکا و سعودی و دیگر همراهان آنها با شوک و تهدید جدی روبه‌رو کرده است. رهیافت سیاسی و نظامی یمنی‌ها، هم در تشکیل شورای عالی سیاسی و حرکت به سمت تشکیل کابینه و هم در رویکردهای هجومی نظامی به داخل اراضی سعودی، به سرعت به نقطه بازدارندگی نزدیک می‌شود. پیام‌هایی که آمریکایی‌ها ارسال می‌کنند تا اوضاع انفجاری در یمن را مهار کنند، از یک سو حکایت از بحران جدی در عربستان برای ادامه جنگ و تجاوز به یمن دارد و از سوی دیگر حاکی از نقش برتر منطقه‌ای ایران است. این نکته حائز اهمیت است که آمریکایی‌ها در بحران‌های منطقه‌ای از عراق تا سوریه و یمن، با ایران آماده مذاکره هستند، ولی این نقش را برای روسیه قائل نیستند؛ زیرا مؤلفه‌های میدانی و روی زمین را در مدیریت و کنترل ایران می‌دانند و اگر با روس‌ها هم وارد مذاکره می‌شوند، برای مهار ایران است. این تصویر روشنی از مؤلفه‌های قدرت منطقه‌ای است و در کنار بی‌ثباتی اوضاع هم‌پیمانان آمریکا مانند ترکیه، عربستان و... می‌توان درک کرد که آمریکا برای حفظ منافع استعماری خود از همه حربه‌ها و ابزارهای ارعاب، فریب و جنگ پنهان و نیابتی استفاده خواهد کرد. هم آشفتگی مواضع فرماندهان پنتاگون در خلیج فارس و هم پیام‌های محرمانه برای برجام‌های منطقه‌ای و هم امیدواری به فتنه‌های جدید در داخل و هم اعتراف به جایگاه و نقش منطقه‌ای ایران قابل درک است. معامله و مذاکره با آمریکا در منطقه به معنای نابود کردن تمامی ظرفیت‌های قابل گسترش ایران برای تبدیل شدن به یک بازیگر جهانی است و آمریکا، ایران را یک بازیگر منطقه‌ای دست‌آموز می‌خواهد.

 مصطفی قربانی/ در یک نگاه اجمالی، می‌توان «استحکام‌بخشی ساخت درونی»، «اقتصاد مقاومتی»، «تأکید بر اعتمادناپذیر بودن آمریکا و حفظ حساسیت و دشمنی با آن و طاغوت اعظم دانستن آمریکا»، «حساسیت نسبت به حفظ استقلال کشور»، «تعریف انقلاب به مثابه یک صیرورت دائمی و حقیقتی جاودان»، «تبیین هندسه انقلاب اسلامی»، «انقلابی‌گری»، «حفظ هویت انقلابی و استکبارستیزانه نظام» «موضوع نفوذ، خطرات، ابعاد و راه‌های مقابله با آن»، «ماندگاری انقلاب و راه‌های آن»، «جهاد کبیر»، «تأکید بر توانمندی‌های نظام» و... را از جمله مهم‌ترین موضوعات مورد تأکید رهبر معظم انقلاب دانست که از کنار هم قراردادن آنها، دغدغه «ماندگاری انقلاب و حفظ مرزهای آن» استنتاج می‌شود. به بیان دیگر، بررسی بیانات معظم‌له در بازه زمانی دو سال اخیر،‌ حاوی دغدغه‌ها و موضوعات فراوانی است که از سوی ایشان در قالب رهنمود ارائه شده و در عین حال، چارچوبی برای سیاست‌گذاری و اقدام است که باید مورد توجه دستگاه‌های مختلف قرار گیرد. با این وجود، به نظر می‌رسد که در بازه مذکور یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های ایشان که همواره بر آن تأکید دارند؛ «آینده انقلاب اسلامی و ماندگاری آن و حفظ مرزهای گفتمان انقلاب اسلامی» است. در واقع، مجموع رهنمودها و اندیشه‌ورزی‌های معظم‌له در بازه مورد بررسی از یک سو حاوی نکاتی برای مقابله و خنثی‌سازی اقدامات و عواملی است که ماندگاری انقلاب را مورد هجمه قرار می‌دهند و از سوی دیگر، حاوی رهنمودها و خط‌مشی‌هایی برای حفظ پویایی، پیش‌روندگی، پیش‌برندگی،‌ اقتدار و عزت انقلاب و نظام اسلامی و بنابراین، تضمین تداوم آن است. بنابراین، رهنمودهای ایشان هم وجه سلبی و مقاومت‌گرانه دارد و هم وجه ایجابی و شکوفاکننده. 
حال پرسش این است که چرا معظم‌له نسبت به آینده انقلاب و ماندگاری آن دغدغه دارند؟ در پاسخ باید گفت که دغدغه ایشان به دلیل اهمیت موضوع و تمرکزی است که دشمن برای برهم زدن آن دارد. در واقع، تأکید ایشان مبنی بر اینکه دشمن می‌خواهد عوامل ماندگاری، بقا و کارآمدی نظام اسلامی را از بین ببرد، به خوبی بیانگر اهمیت این دغدغه نزد ایشان و قرار گرفتن آن در مرکز ثقل است: «تمام تلاش دشمنان در طول سال‌های گذشته اعم از جنگ تحمیلی، محاصره اقتصادی و تحریم‌های گسترده اخیر، با هدف از بین بردن ماندگاری انقلاب اسلامی بوده است که البته در هر دوره، ابتکارات جدید هم انجام می‌دهند.» (بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم، 19/10/1394). به بیان دیگر، اگر دشمن امروز درصدد نفوذ در کشور است و یا اینکه می‌خواهد جهاد کبیر نظام اسلامی را خدشه‌دار کند و... همه این اقدامات برای دستیابی به یک هدف بلندمدت و راهبردی است؛ «از بین بردن عوامل بقا، ماندگاری و تداوم انقلاب اسلامی». برای این منظور نیز دشمن از روش‌های ترکیبی استفاده می‌کند؛ در عین آنکه برای نفوذ دادن مهره‌های خود در دستگاه‌های تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری تلاش می‌کند، تا وجهه نیروها و نهادهای انقلابی را نیز خدشه‌دار کند،‌ زمینه را برای پذیرش نسخه‌های بیرونی و غیربومی برای توسعه کشور تجویز کند تا زمینه‌های استحکام درونی و استقلال و عزت ملی و اسلامی را خدشه‌دار سازد، می‌کوشد تا با ایجاد دوگانه‌های کاذب مردم و مسئولان را دچار خطای محاسباتی کند و... . بنابراین، انقلاب اسلامی اکنون درگیر یک نبرد همه‌جانبه،‌ تمام‌عیار و پیچیده با استکبار است؛ نبردی که در آن «ماندگاری انقلاب» هدف است. دقیقاً به همین دلیل است که این موضوع یک دغدغه مهم نزد رهبر معظم انقلاب است. در این شرایط نیز به طور طبیعی تلاش برای حفظ جهاد کبیر انقلاب اسلامی در مقابل استکبار به عنوان عدم تبعیت از دشمن و حفظ حساسیت و دشمنی نسبت به وی، که هم سدکننده نفوذ دشمن است و هم مانع اختلاط با وی و کم‌رنگ شدن مرزهای گفتمان انقلاب اسلامی می‌شود، تلاش برای تقویت استحکام درونی با اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، تقویت و استحکام توانایی‌های درونی نظام، حفظ روحیه و جهت‌گیری‌های انقلابی و... راهکارهایی عملی برای خنثی‌سازی نقشه دشمن در از بین بردن عوامل ماندگاری انقلاب و استمرار حرکت رو به جلوی انقلاب و نویدبخش آینده‌ای روشن،‌ امیدبخش، متعالی و الهام‌بخش برای مظلومان و مستضعفان سراسر جهان خواهد بود.

 حسن مولایی/ ورود مستقیم روسیه به جنگ سوریه در 9 مهر ماه سال 94، انتقال کامل سامانه پدافند هوایی اس۳۰۰ به کشور در ماه‌های اخیر و استفاده روسیه از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان برای پرتاب بمب‌افکن‌های راهبردی به منظور هدف قرار دادن اهداف تروریستی در خاک سوریه در کنار مراودات دیپلماتیک و هماهنگی‌های رسانه‌ای چشمگیر بین دو کشور ایران و روسیه حاوی دو نکته بسیار مهم است؛
 1ـ ضعف آمریکایی‌ها در مدیریت بحران‌های منطقه‌ای
در ابتدا ذکر این نکته بسیار مهم است که بگوییم در وهله اول آنچه روس‌ها را بیش از پیش به جمهوری اسلامی ایران نزدیک می‌کند، بی‌اعتبار و کم‌اثر شدن قدرت و توان آمریکایی‌ها در مدیریت بحران‌های منطقه‌ای است. تداوم بحران سوریه، عراق، یمن و لیبی نشانه‌ای از این واقعیت است که متحدان منطقه‌ای ایالات متحده که همواره یکی از اصلی‌ترین بازوهای سیاست جهانی این کشور پس از جنگ جهانی دوم بوده‌اند، امروز درک مشترکی از بحران‌های منطقه‌ای ندارند و نمونه این تفاوت دیدگاه‌ها بین آمریکایی‌ها و متحدان اروپایی و خاورمیانه‌ای‌اش را می‌توان به ترتیب در حوزه بالتیک و خاورمیانه به وضوح مشاهده کرد.
چون اگر قدرت آمریکایی‌ها و متحدان منطقه‌ای‌شان، همانند گذشته از یک اعتبار هژمونیک برخوردار بود، به طور منطقی روس‌ها می‌توانستند بیشترین سهم و دستاورد را فقط از طریق همکاری به دست آورند تا بی‌طرفی یا ایجاد یک بلوک منطقه‌ای در مقابل متحدان غربی؛ همان الگوی رفتاری که ما از روس‌ها درباره حمله به ناتو به افغانستان (2001) عراق (2003) و لیبی (۲۰۱۱) شاهد آن بودیم.
۲ـ گسترش سیستم درک تهدیدات مشترک 
در این میان تشکیل محور روسیه، ایران و سوریه مبتنی بر بالاترین سطح از اراده سیاسی مقامات سه کشور است که درک یکسان آنها از تهدیدات مشترک را نشان می‌دهد؛ با آگاهی از این نکته که در کوران سرگردانی و بدبختی‌های آمریکایی‌ها و متحدان منطقه‌ای آنها، «به یک رقیب ضعیف هر چقدر مصمم‌تر و محکم‌تر حمله کنی، راحت‌تر خواهی برد.»
بنابراین، همکاری روسی‌ـ ایرانی این توانایی را دارد که متحدان منطقه‌ای ایالات متحده را به این واقع‌گرایی برساند که هیچ معجون آمریکایی برای حلّ مشکلات‌شان جز پذیرش واقعیت منطقه و توافق وجود ندارد.
اما نکته مهم اینجاست که آیا دایره همکاری‌های مشترک روسی و ایرانی می‌تواند فراتر از سرکوب گروه‌های تکفیری در سوریه به سمت همکاری‌های دو کشور در دریای عمان و اقیانوس هند علیه ایالات متحده یا حساسیت بیشتر در قبال تحولات یمن نیز گسترش پیدا کند؟
به نظر می‌رسد، این موضوع ارتباط مستقیمی با توان بازیگری آمریکایی‌ها در مناطق دیگر، مانند خلیج فارس و عدن، دریای عمان و حوزه آسیای مرکزی و قفقاز دارد. گویا اراده همکاری‌های سیاسی در بالاترین سطح از رهبران سیاسی دو کشور وجود دارد؛ اما نکته مهم‌تر این است که روس‌ها به این نتیجه برسند که از رودررویی صریح در مقابل آمریکایی‌ها در کنار ایرانی‌ها دستاورد بیشتری به دست می‌آورند یا با همکاری با آنها؟ پاسخ این معادله ارتباط مستقیمی با میزان شایستگی‌های ایالات متحده و متحدان منطقه‌ای آن در مناطق مختلف جهان دارد.

 منصوره خداوردی/علی مطهری که در انتخابات هیئت‌رئیسه موقت نتوانسته بود اعتماد نمایندگان مجلس را کسب کند، در انتخابات هیئت‌رئیسه دائم با وجود انتقادات فراوان و پس از رایزنی‌ در مجلس، با اختلافی اندک  به عنوان نایب‌رئیس دوم مجلس انتخاب شد، حالا و پس از گذشت مدت بسیار کوتاهی از عمر نایب رئیس آن با اعتراض نمایندگانی روبه‌رو است که می‌گویند این عضو فهرست اصلاح‌طلبان پایتخت صلاحیت نشستن بر صندلی نایب‌رئیسی مجلس را ندارد! نمایندگان با نگارش دو نامه خطاب به علی لاریجانی و هیئت نظارت بر مجلس شورای اسلامی خواستار عزل علی مطهری از نایب‌رئیسی مجلس شورای اسلامی شده‌اند! نامه‌هایی که در آن نمایندگان به دلیل ناتوانی علی مطهری در اداره جلسات مجلس؛ چرا که هرگاه وی بر مسند ریاست می‌نشنید صحن علنی دچار تشنج می‌شود و نامه اخیر مطهری به حجت‌الاسلام پورمحمدی، درباره فایل صوتی تازه منتشره شده از  منتظری، خواستار برکناری وی شدند.
 مطهری پس از انتشار  فایل صوتی از سوی احمد منتظری، در حالی که پشت پرده انتشار این فایل همزمان با  تلاش ویژه سعودی - آمریکایی برای احیای گروهک تروریستی منافقین که دستش به خون هزاران هزار نفر از هموطنان‌مان آلوده است و سابقه سیاه همکاری اطلاعاتی با صدام و حمله نظامی به کشور خود و ده‌ها جنایت ریز و درشت دیگر را در پرونده خود دارند، کاملاً روشن و واضح است و همه نیروهای سیاسی کشور، از جریان‌های مختلف این شبهه‌افکنی و وارونه جلوه دادن موضوع  برخورد با این گروهک ضد انسانی را محکوم کرده‌اند، با انتشار نامه‌ای به وزیر دادگستری دولت یازدهم خواستار توضیحات وی درباره محاکمه منافقین شده است! موضوعی که با استقبال گسترده رسانه‌های ضد انقلاب روبه‌رو شد، تا آنجا که کارشناسان بخش فارسی رسانه سلطنتی انگلستان از این نامه به عنوان یک فرصت نام می‌برد! اما این اولین بار نیست که مطهری چنین عجیب سخن می‌گوید. علی مطهری که در انتخابات مجلس هفتم با کارت ویژه محمود احمدی‌نژاد به فهرست اصولگرایان اضافه و راهی مجلس شد، سابقه طولانی در گرفتن مواضع جنجالی و عجیب و غریب دارد. وی که علاقه وافری نسبت به ورود به موضوعات جنجالی و اتخاذ مواضع با بیشترین فاصله ممکن از واقعیت امر را دارد! او یک روز درباره حصر سخنان باور نکردنی بر زبان می‌آورد و تلاش می‌کند به تطهیر سران فتنه‌ بپردازد که به تعبیر رهبر معظم انقلاب کشور را تا لبه پرتگاه بردند و روزی دیگر عامل مؤثرتر از سران فتنه در اغتشاشات تهران را رئیس دولت دهم می‌داند که باید به پای میز محاکمه کشیده شود و تأکید می‌کند «آنها (فتنه‌گران) اصل انقلاب و نظام را قبول دارند، رهبری را هم قبول دارند، فقط این وسط آقای احمدی‌نژاد آمد و کشور را به هم ریخت و همه را به جان یکدیگر انداخت.» موضوع رد صلاحیت نماینده اصفهان نیز از دیگر موضوعات محبوب مطهری بود و وی در این زمینه نیز تلاش کرد تا اقدام قانونی شورای نگهبان را غیر قانونی جلوه دهد.
 او که متخصص گرفتن مواضع جنجالی و چرخاندن نگاه‌ها به سوی خود است، یک روز  در اقدامی نادر تصاویر زنان ساپورت‌پوش را در مجلس به نمایش درمی‌آورد و روز دیگر برای مخالفت با نظر امام جمعه مشهد که می‌گوید باید در برگزاری کنسرت‌ها و ... حریم حرم رضوی رعایت شود در کمال ناباوری مدعی می‌شود اصلاً حرم حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(علیه‌السلام) حریمی ندارد! و مواضع بسیاری دیگر که همچنان ادامه دارد و مشخص نیست علی مطهری به دنبال چه می‌گردد...؟!