سیدمحمد مشکوهالممالک/ رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان و مسئولان سپاه تأکید کردند: «اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتي را به معناي واقعي محقق و كشور را از جادوي مالي و پولي دشمن خلاص كنند و ارزش و آقايي دلار را در زندگي اقتصادي بشكنند، كشورهاي ديگر را نيز نجات دادهاند و براي آنها الگو خواهند شد.»
با توجه به این رهنمود امام خامنهای خبرنگار هفتهنامه صبح صادق گفتوگویی را با سه نفر از اقتصاددانان و استادان دانشگاه ترتیب داده که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
مدیریت مقاومتی کارآمد
دکتر ابراهیم حلاجیان*
اینکه رهبر معظم انقلاب در بیانات خود اقتصاد مقاومتی را راهبردی کارآمد برای رهایی از جادوی مالی و پولی خارجی و آقایی دلار آمریکایی اعلام کردند، رویکرد و تذکر هوشمندانه و عالمانهای است؛ زیرا کلیدیترین مؤلفه بازدارنده در مقابل اقتصاد مقاومتی فشارهای ناشی از جریان مالی، پولی و بانکی غرب به اصطلاح توسعهیافته میباشد.
برای آنکه بدانیم چه باید کرد تا این رهایی صورت گیرد؛ پاسخ به ارزش پول ریال برمیگردد. در واقع، این کاهش ارزش ریال به کاهش قدرت اقتصادی کشور، کاهش سطح بازرگانی بینالمللی و به کاهش میزان صادرات و ذخایر ارزی در سطح ملی مربوط میشود که متأسفانه در دهههای اخیر تضعیف شده است. در واقع، پول به معنای انواع آن؛ بانکی، نقدی، الکترونیک، سپردهها، تسهیلات، چکهای مسافرتی، اوراق قرضه، سهام و قراردادهای بازخرید ارزش مقدار کاری است که با آن میتوان پول خارجی را به دست آورد؛ یعنی قدرت واقعی پول قدرت خرید کالا و خدمات داخلی و خارجی میباشد.
کاهش، تضعیف و تنزل ارزش ریال در سالهای اخیر از یک سو با تورم و رکود، خویشاوندی پیدا کرده است و از سوی دیگر پول خارجی را در برابر پول ملی قویتر کرده است که این امر به هیچوجه به نفع اقتصاد کشور و اقتصاد مقاومتی نیست.
همانطور که گفته شده علاوه بر عوامل اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و بینالمللی، حفظ وقار، هویت و ارزش پول ملی عامل بسیار مهمی برای ایجاد تعادل اقتصادی در تولید، توزیع و مصرف است که خود نیازمند تعهدات دولت، انضباط مالی، تنظیم کسری بودجه، نقدینگی مناسب با رشد، ارتقای بهرهوریها، اشتغالزایی، افزایش تولیدات داخلی، جلوگیری از چاپ بیرویه پول بدون پشتوانه و نظایر اینها میباشد که در مدیریت اقتصاد مقاومتی موارد یاد شده باید به طور هماهنگ دیده شود تا قابلیت ظرفیت اقتصاد ایران قدرت تحرکآفرین و توان حفظ ریال داخلی را پیدا کند و الگو شود.
اقتصاد مقاومتی یعنی تمرکز همهجانبه جریان اقتصاد خودی و ملی بدون ترک و رهاسازی اقتصاد فراملی که اساساً به رویکرد درونزایی بومیـ ملی تأکید دارند، بنابراین به رسمیت شمردن نهادهای بینالمللی یاد شده با اقتصاد مقاومتی منافات ندارند، ولی نه دنبالهروی از برنامههای اقتصادی نهادهای مالی و پولی بینالمللی که هژمونی اقتصادی جهانیسازی و جهانی شدن کشورهای پیرامون را تعقیب میکنند؛ لذا بیشترین نشانه روی آنها بر مؤلفه پول ملی کشورهای پیرامونی و دور از مرکز رشد و توسعه با مقیاس جهانی شدن قرار دارد.
در پایان باید تأکید کرد حفظ ارزش پول ملی، ذخیرهسازی درآمدهای اضافی نفت، تمرکز بر جریان تولید کالا و خدمات داخلی، توجه به اقتصاد دانشبنیان و گسترش آموزشهای تولید، توزیع و مصرف میتواند اولاً اقتصاد مقاومتی را در اقتصاد و نظام اجتماعیـ اقتصادی کشور تثبیت کند، ثانیاً میتواند مدیریت مقاومتی کارآمد را برای رهایی از جادوی پولی، مالی، بانکی و ارزش و آقایی دلارهای آمریکایی اثربخش نماید.
* استاد دانشگاه
مردم نقشآفرینی کنند
دکتر حجتالله عبدالملکی*
اقتصاد ما این قابلیت را دارد که برنامه داشته باشد، از جهان غرب متفاوت باشد و بتواند الگوی دیگران قرار بگیرد، هر چند ممکن است زمانبر باشد، به صورت نسبی همین امروز میتواند این اتفاق بیفتد. ما میتوانیم نظامی بانکی را طراحی کنیم که در تعاملات بینالمللی مشکلی نداشته باشد و مبنای مناسب برای تعاملات بینالمللی داشته باشد، در تأمین مادی و اجرای اصول بانکداری اسلامی هیچ مقاومتی وجود ندارد، در نظام اقتصاد دولتی، سهمیه اجتماعی سیاستهای مالی دولت هم میتواند در عین حالی که ارتباطی را با خارج از کشور تنظیم میکنید، تعاملات داخلی که برای مدیریت نهادهای داخلی اقتصاد کشور هستند را اجرا کرده و اقتضائات دینی را رعایت کند، این همان اقتصاد مقاومتی درونزا است؛ یعنی عوامل درونی را تحت نظر میگیرد و در داخل کشور منابع را به عنوان اصل اساسی و مأخذ اصلی قرار میدهد، اما در بُعد بیرونی هم سازوکاری طراحی و اجرا میشود که حداکثر تعامل را با کشورهای خارجی در چهارچوبهایی که مورد قبول نظام داخلی باشد، انجام دهد، این سیستم کاملاً شدنی است و احتیاج به بررسی دقیقتر و همت جدیتر دارد.
به جای اینکه مؤسسات و نهادها متولی باشند، خود مردم متولی باشند و از اصولی که وجود دارد استفاده کنند. در این بخش اقتصاد مردم میتوانند نقشآفرینی کنند، برای این کار یک بستر قانونی وجود دارد که اجمالاً خوب است. در این قسمت مسئله این است که از یک سو مردم برای ایفای نقش، توانایی ندارند و از سوی دیگر پشتیبانی جدی از آنها صورت نمیگیرد. باید این دو مؤلفه را به صورت نهادی در سیستم اجرا کنیم، اولاً توانمندسازی مردم ما به برنامههای آموزشی و تربیتی نیاز دارد که باید از کودکی و خردسالی اجرا شود؛ چراکه نظام آموزش را باید پیش از ابتدایی و تا آخر دانشگاه پیاده کنیم، به نحوی که در هر بخش، هر فردی که میخواهد از سیستم آموزشی خارج شود، استانداردی از توانمندی را داشته باشد. اگر مردم در اقتصاد توانمند شوند، قطعاً علاقهمند میشوند که در قالب تولید و کارآفرینی نقش ایفا کنند، اما بعد از اینکه وارد عرصه کسبوکار میشوند طبیعتاً به پشتیبانی نیاز دارند، اما نهتنها نظام آموزشی ما این توانمندی را ایجاد نمیکند؛ بلکه نظام اجرایی ما نیز پشتیبانی مورد نظر را صورت نمیدهد و لذا شما بسیاری از افراد را میبینید که توانمند و مایل به انجام کار هستند، اما سر درگماند، کسی نیست که در باز کردن این گره آنها را راهنمایی کند، یا خودش بیاید و به باز کردن گره کمک کند. این مسئله همان پشتیبانی است که باید نهادهای اقتصادی دولتی آن را انجام دهند؛ یعنی وزارت کشاورزی قرار است کشاورزها را کمک کند. هنگامی که گرهی پیش میآید متأسفانه بسیاری از نهادهای اقتصادی ما خودشان گرهی را روی گره بعدی اضافه میکنند، اگر خودشان هیچ کاری نکرده و مشکل جدیدی ایجاد نکنند باید از آنها تشکر کرد. در بسیاری از موارد ممکن است به اصلاحات قانونی نیاز باشد که طبیعتاً این کار باید صورت بگیرد.
* استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)
فقط اراده میخواهد
البرت بغازیان*
ویژگیهایی وجود دارند که میتوان با استفاده از آنها اقتصاد مقاومتی را تعریف کرد و آن را تحقق ببخشید. مقاومسازی میتواند از چند طریق صورت بگیرد که مهمترین آن مصرف کالای داخلی است، اینکه ما بتوانیم واردات را جایگزین ساخت کالای داخلی و با کیفیت کنیم؛ همان کیفیتی که مدنظر مصرفکننده ما است و کالای خارجی آن ویژگی را داراست. همچنین برای کاهش قیمت که از دیگر ویژگیهای مهم به شمار میرود نیازمند تقاضای مردم هستیم که در کشور ما مشکل تقاضا نداریم، تنها مشکلی که به چشم میخورد این است که ما بتوانیم کالای داخلی را جایگزین کالای خارجی کنیم. از سویی مردم ما باید انتظارشان را از کالای داخلی بالا ببرند که تولیدکننده مجبور باشد کیفیت کالای خود را افزایش دهد. خرید کالای داخل سبب میشود ظرفیتسازی شود و قیمت تمام شده پایین بیاید، تا این جای صحبت ما سهم مصرفکننده بود. اما سهم تولیدکننده نیز این است که بتواند این کارها را انجام دهد، تولیدکنندهای که چشم به حمایت دولت داشته باشد و با گرفتن ارز ارزانتر برای واردات اقدام کند و هیچ تلاشی برای افزایش کیفیت و تمایل مشتری نداشته باشد، قطعاً قسمتی از حلقههای این زنجیره اتصال برقرار نمیکند. پس ما میتوانیم خودمان مصرف داخلیمان را افزایش دهیم، تولیدکننده هم سهم تولید را افزایش دهد که این مسئله غیرقابل وصول نیست؛ بلکه انجام این کار اراده میخواهد. از سویی واردکنندهها هم نباید تنها به منفعت نگاه کنند و کالایی را وارد کنند که تولید نمیشود. صادرکننده ما نیز باید بازارهایی را پیدا کند که کالای داخلی ما در آن اشباع شده باشد و مازاد را صادر کند تا مانند نوسانات کشاورزی رخ ندهد که باعث کاهش انگیزه تولید شود.
در زمینه تأثیر و پیامدهای دنبالهروی از برنامههای اقتصادی از مؤسسات بینالمللی مانند صندوق پول بر اقتصاد و جامعه ما باید عرض کنم کارشناسان نیز باید حواسشان باشد که شرایط به ما تحمیل نشود و چانهزنی ما در سازمانها افزایش پیدا کند. در واقع، این نهادها، هم محاسنی دارند و هم شیطنتهایی که گروه اعزامی باید متوجه باشد و به منافع ملی فکر کند.
در پاسخ به اینکه آیا اقتصاد ما این قابلیت را دارد که ما را از جهان غرب جدا کرده و بتواند الگوی دیگران قرار بگیرد، باید عرض کنم که شروع ما همیشه با یک الگوی خوبی همراه بوده است. بانکداری اقتصادی، اقتصاد مقاومتی و... مسائلی است که در حد خود منحصربهفرد بوده است؛ اما مهمترین مسئله بحث پیادهسازی اینها است که اگر پیادهسازی را به درستی انجام دهیم میتواند الگو قرار بگیرد. الگوی اقتصاد مقاومتی هم اگر بتواند در قالب یک برنامه شش ساله باشد، قطعاً کاربردیتر است. در حال حاضر اگر ما مالزی یا چین را الگو قرار میدهیم باید بدانیم که آنها طبق شرایط فرهنگی خودشان تصمیم گرفتهاند که البته ما هم میتوانیم، فقط اراده میخواهد و اینکه شاخصهایمان را بهبود ببخشیم، همچنین دولت، موافقان، منتقدان و مخالفان بتوانند با هم زبانی مشترک پیدا کنند. بنابراین دور از انتظار نیست که بتوانیم الگوی دیگر کشورها قرار بگیریم.
*اقتصاددان