بیت مرحوم آیت‌الله خزعلی در نامه‌ای به سردار حاج قاسم سلیمانی بخشی از وصیت‌نامه آن مرحوم را منتشر کردند. در این وصیت‌نامه آمده است؛ «سلام مرا به سردار سلیمانی برسانید و بر دستان پر توان آن پرچمدار سپاه اسلام بوسه زنید» ما نیز به تبعیت از ایشان، وظیفه خود می‌دانیم از رشادت‌های مخلصانه و سیاست‌های حکیمانه جناب‌عالی تشکر و تقدیر نماییم.
وزرای آموزش و پرورش دولت‌های هفتم و دهم از سوء استفاده در صندوق ذخیره فرهنگیان می‌گویند
 مجتبی برزگر /  اختلاس8000 میلیارد تومانی در صندوق ذخیره فرهنگیان موضوعی است که نیاز به رمزگشایی دارد؛ زیرا خروج این مقدار پول از جیب معلمانی که در سالیان گذشته مشکلات بی‌شماری را متحمل شده‌اند، بسیار دردناک و سؤال‌انگیز است. برای اطلاع از این موضوع گفت‌وگویی را با دو نفر از وزیران آموزش و پرورش که هر یک چهار سال در منصب هدایت این وزارتخانه بوده‌اند، انجام داده‌ایم. آنچه در ادامه می‌خوانید ماحصل این گفت‌وگو است.  

 اختلاسی انجام نشده است
حسین مظفر، وزیر آموزش و پرورش دولت هفتم و معاون فعلی نظارت مجلس درباره ماجرای این اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان، به خبرنگار صبح‌صادق گفت: «صندوق ذخیره فرهنگیان با هدف فراهم کردن شرایط مالی مناسبی برای معلمان‌، تشکیل شد، ولی متأسفانه به لحاظ مشکلات مالی که در دولت‌ها به وجود آمد و به این دلیل که دولت سهم خود را پرداخت نکرده، این صندوق به اهدافش دست نیافته است.» وی در ادامه با بیان اینکه به اختلاس به این معنا که مدیران سوء‌استفاده کرده باشند اعتقادی ندارم، افزود: «بی‌نظارتی مدیران باعث شده که برخی از مسئولان بانک‌ها و هیئت‌مدیره‌های بانک‌ها که ربطی به وزیر آموزش و پرورش ندارد در قبال درخواست‌های وام وثیقه لازم را اخذ نکنند و این مربوط به دوران وزیر فعلی هم نمی‌شود و مربوط به دوران گذشته‌ای است که پیگیری آن از مجلس هشتم آغاز شده و الان این شرایط به گونه‌ای پیش رفته که مردم متوجه این اتفاق شده‌اند. وزارتخانه هم برای حل‌وفصل آن پیگیری‌های زیادی انجام داده است.»
وی گفت: «فقط 500 میلیارد تومان آن مربوط به دولت یازدهم است که الآن فرد خاطی نیز دستگیر شده است؛ یعنی مدیران یا هیئت مدیره اختلاس نکرده‌اند. متقاضیانی که درخواست وام کرده‌اند وثیقه لازم در قبال دریافت وام ارائه نداده‌اند. وقتی مدیران ناشایست و نالایقی در رأس کار قرار بگیرند، به تبع این‌گونه مسائل اتفاق می‌افتد؛ از این رو باید شایسته‌سالاری رعایت بشود و انتخابات براساس توانمندی‌ها صورت بگیرد. متأسفانه فرآیند انتخاب مدیران در کشور ما ناقص است و بخش نظارتی هم ضعیف عمل می‌کند.»
مظفر در پایان تأکید کرد: «متأسفانه مجازات در زمینه مفاسد اقتصادی به طور جدی انجام نمی‌شود. وقتی مدیری نظارت نشود و ضوابط، معیارها و امکانات به گونه‌ای باشند که دخل و تصرف مدیران را بالا ببرد و قوانین جزایی هم آن طور که باید و شاید حاکم نباشد، طبیعی است که این اختلاس‌‎ها هر روز تنوع اعتباری بیشتری پیدا می‌کنند.»

بی‌انضباطی مالی در صندوق ذخیره ۲۷ ساله است
حمیدرضا حاجی‌بابایی، وزیر آموزش و پرورش دولت دهم و عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس دهم نیز در این باره به خبرنگار صبح‌صادق گفت: «دستگاه‌های نظارتی ورود پیدا کنند. این ماجرا دیروز و امروز ندارد. این بی‌انضباطی مالی در صندوق ذخیره 27 ساله است. هم دادگاه و هم مجامع نظارتی بررسی کنند و هر تخلفی مربوط به هر زمان، دوره و شخصی است بدون تعارف با او برخورد شود. البته، ناگفته نماند که صندوق ذخیره 44 درصد حق‌السهم دارد و بانک سرمایه این کار را در سهم بیشتری مدیریت کرده است. حال بیایند و این پنج نفر متخلف را معرفی کنند.»
وی افزود: «متأسفانه امروز هر اتفاقی می‌افتد می‌گویند دولت قبل! بنده در زمینه فساد نه از دولت قبل دفاع می‌کنم و نه از دولت فعلی، اما انتظار دارم قانون هرچه زودتر و قاطعانه متخلفان را پاسخگو کند. این را هم بدانید وزیر در زمانی مشکل دارد که در موضوعات صندوق ورود داشته باشد و نفراتی را برگزیند. یا مثلاًً به رؤسای بانک سرمایه گفته باشد شخصی را استخدام کنند یا به کسی تسهیلات بدهند.» 
حاجی‌بابایی در پایان تأکید کرد: «من در طول چهار سال وزارتم یک بار به بانک سرمایه یا به صندوق فرهنگیان شفاهی یا کتبی دستور ندادم یک نفر را استخدام کنند، یا یک نفر آشنای خودم را وارد نکردم و یک ریال برداشت نکردم. در طول 27 سال گذشته صندوق، سال مالی شهریور 91 تا شهریور 92 تنها سالی است که ما نسبت به سال قبل سود صندوق را از 350 میلیارد تومان به 1150 میلیارد تومان رساندیم. این قله صندوق است نه قبل و نه بعد هیچ وقت نزدیک به این رقم اتفاق نیفتاده است.» 
مسئولیت‌ها را به امانت‌دارها بدهید
یکی از معلمان عضو صندوق ذخیره فرهنگیان که بنا به دلایلی راضی نشد اسم او را در این گزارش بیاوریم، از سال 92 در صندوق ذخیره فرهنگیان نام‌نویسی کرده و ماهیانه مبلغی از حقوق دریافتی‌اش برداشته می‌شود که به گفته خودش وقتی بازنشسته شوند دولت دو برابر سپرده را به او پاداش می‌دهد، وی این طور بیان می‌کند: «فلسفه تشکیل این صندوق کمک به معلمان بود، اما متأسفانه تا به امروز ما شاهد هیچ‌گونه امتیازی از طرف این صندوق نبوده‌ایم.» 
وی افزود: «اگر امروز میزان اختلاس‌ها و بی‌انضباطی‌های مالی به 8000 میلیارد رسیده به دلیل ضعف در نظارت بوده است.» 
این معلم اشاره کرد: «ما معلمان نه می‌توانیم شکایت کنیم و نه پول‌های‌مان را پس بگیریم!! مسئولان ما وظیفه دارند مواظبت کنند. 219 هزار شهید در جنگ و به صورت نسبی 3000 صندلی مدیریتی در کشور وجود دارد؛ اگر این 219 هزار شهید را به 3000 نفر مسئول تقسیم کنیم، می‌بینیم که برای هر صندلی مدیریتی یک کربلا به پا شده است. آیا تصمیم‌گیرندگان نظام نباید این صندلی‌ها را به کسانی بدهند که امانت‌دار باشند؟!» 

   منصوره خداوردی/ پس از برجام به FATF و بعد از مدتی به IPC و چند روز بعد به پالرمو (Palermo) رسیدیم. خدا به خیر بگذراند تا پایان سال به کجا خواهیم رسید! دوران پسابرجام و اتفاق مهمی به نام پیوستن دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون‌های مختلف به اصطلاح بین‌المللی، موضوعی است که بسیاری از ناظران سیاسی آن را تعبیر آنچه حسن روحانی، رئیس دولت یازدهم از آن به عنوان برجام2، 3 و... می‌خواند، می‌دانند. در حالی که در هفته‌های گذشته بحث‌های فراوانی درباره چگونگی پیوستن کشورمان به FATF شده بود و کارشناسان مختلف سیاسی، اقتصادی،  نظامی و...  نسبت به عواقب پیوستن به کارگروه اقدام مالی هشدار داده بودند‌ـ که خودتحریمی و محدودسازی نیروهای انقلابی در داخل و بسته شدن دست کشورمان در حمایت از محور مقاومت و امنیت کشور در منطقه، از جمله سرفصل‌های مهم این انتقادات بود و همچنان این انتقادات ادامه دارد و مسئله پیوستن یا نپیوستن کشورمان به این کارگروه مشخص نشده است‌ـ رسانه‌ها از عزم دولت برای پیوستن به یک کنوانسیون دیگر به ظاهر بین‌المللی خبر دادند تا این بار نام کنوانسیون «پالرمو» توجه‌ها را به خود جلب کند. 
اما کنوانسیون پالرمو چیست؟ جامعه بين‌المللي و در رأس آن سازمان ملل متحد در اواخر قرن بيستم موضوع تدوين يك سند بين‌المللي لازم‌الاجرا به منظور ايجاد هماهنگي و همكاري براي مبارزه با جنايات سازمان‌یافته فراملی را مطرح کرد تا در نهايت طرح كنوانسيوني در این زمینه تهيه و در دسامبر 2000 در پالرمو (ايتاليا) نهایی شد؛ ولی این تنها ظاهر ماجراست و ابعاد پنهان کنوانسیون «ملل متحد برای مقابله با جرایم سازمان‌یافته فراملی» زمانی روشن می‌شود که بدانیم بر اساس این کنوانسیون گروه‌های مقاومت، از جمله حزب‌الله در فهرست گروه‌های تروریستی قرار می‌گیرند و امضاکنندگان آن، نه‌تنها حق هیچ‌گونه کمک به این گروه‌ها را ندارند؛ بلکه ملزم به مقابله با آنها هستند.
گفتنی است، دولت یازدهم در سال 93 نیز موضوع پیوستن به کنوانسیون پالرمو را به مجلس تقدیم کرده بود و مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی به منظور بررسی ابعاد حقوقی این کنوانسیون با حضور تمام کارشناسان حقوقی دستگاه‌های ذی‌ربط، خواستار مسکوت ماندن سه ماهه لایحه مورد نظر شده بود. این مرکز سرانجام پس از سه ماه در سوم تیرماه سال 93، با ردّ درخواست دولت درباره پیوستن به این کنوانسیون، درباره آن توضیح می‌دهد: «الحاق به کنوانسیون پالرمو در موارد متعددی الزامات و تعهدات به جرم‌انگاری را برای دولت به وجود می‌آورد. بدین ترتیب الحاق به این توافق فراملی این الزام را برای جمهوری اسلامی ایران به ‌وجود می‌آورد تا قوانین و فرایندهای کیفری خود را همسو با انتظارات کنوانسیون بازنگری و ترمیم یا در مواردی که رفتاری مجرمانه تلقی نشده است، اقدام به جرم‌انگاری کند، بنابراین الحاق بدون توجه به این الزامات جرم‌انگاری و پیش‌بینی تمهیدات لازم برای بازنگری در قوانین و مقررات کیفری می‌‌تواند به ابزاری برای فشار در سطح فراملی نسبت به ایران تبدیل شود.» کریمی قدوسی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در مصاحبه‌ای اعلام کرده است: «به‌تازگی متوجه شده‌ایم که تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، توافق کرده که ایران به کنوانسیون «پالرمو» بپیوندد تا به اسم مبارزه با جرایم سازمان‌یافته، با گروه‌های مقاومت مقابله کند.»
موضوعی که بسیاری بر این باورند با خوش‌بینی دولت نتیجه‌ای جز مهار قدرت اثرگذار جمهوری اسلامی ایران در جهان و به‌ویژه در غرب آسیا نخواهد داشت؛ اتفاقی که به خالی شدن زیر پای جریان مقاومت می‌انجامد و در نهایت می‌تواند به اجرایی شدن طرح آمریکایی‌ـ صهیونیستی در منطقه غرب آسیا کمک کند. طرح‌هایی که نه تنها بر آتش جنگ‌های منطقه خواهد دمید؛ بلکه تهدید بالقوه‌ای برای امنیت کشورمان خواهد بود. 

 ابوذر احمدی/  به تازگی، یکی از فرماندهان عملیاتی منطقه جولان طی اظهاراتی اعلام داشته است: «اسرائیل گروه‌های مسلح را برای درگیری با حزب‌الله لبنان و تکمیل کردن کمربند امنیتی در جولان، به سمت اشغال منطقه «الحضر» و رسیدن به ناحیه بیت جن سوق می­دهد.»
این ژنرال صهیونیستی با تأکید بر اینکه نیروهای مسلح (گروه‌های تکفیری) از حیوانات باربر برای انتقال نیرو و تجهیزات و مهمّات از منطقه جولان استفاده می‌کنند، تصریح کرده است: «این تماس و تحرکات به طور پراکنده انجام می‌گیرد و نیروهای مستقر در آنجا، این تحرکات را زیر نظر دارند و اجازه خروج نیروهای مسلح برای ارتباط با حامیان خود در داخل شبعا و عرقوب را می‌دهند؛ به ویژه در سایه وجود هسته‌های خفته و غیرفعال از لبنانی‌های مسلح در منطقه که منتظر فرصت مناسب برای تصرف مناطقی از لبنان هستند.» این فرمانده عملیاتی در اظهاراتی تأمل‌برانگیز افزوده است: «هدف حمله موسوم به «قادسیه جنوب»، کنترل نیروهای مسلح بر آنجا بود که این امر اجازه ایجاد یک سپر انسانی بزرگ را می‌داد که دشمن «اسرائیل» محسوب نمی‌شد، اما زمان برای آنها از دست رفت، زیرا یک گروه ملی بزرگ، نظیر «السرایا الوطنیه» (گروهان‌های ملی) وجود دارد که به طور مستقیم در متوقف کردن حمله نیروهای مسلح سهیم بود.»
جالب آنجا بود که ژنرال صهیونیستی اعلام کرده است، این گروهان‌ها از مدت‌ها پیش آموزش نظامی زیادی کسب کرده و سازوکار و اولویت‌ها برای آنان تعیین شده است؛ همچنین مسئولان بخش‌ها و مناطق مختلف با ارتش سوریه برای فعال کردن این جبهه در زمان مناسب تلاش می‌کنند؛ چرا که این جبهه برای «اسرائیل» اهمیت دارد. 
حال در وضعیتی که ارتش رژیم غاصب صهیونیستی به تازگی با بهانه مضحک‌آور مقابله با گروه‌های تروریستی در مناطق مرزی سوریه، تحرکات نظامی خود را در بلندی‌های جولان تشدید کرده است، چنین اظهاراتی آن هم از سوی فرماندهان عملیاتی رژیم اشغالگر قدس از راهبرد جدید مقامات جانی صهیونیستی در برخورد با بحران سوریه حکایت دارد؛ از این رو برای احصای دقیق این مسئله ذکر چند نکته مهم ضرورت می‌یابد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
نخست، مقامات جانی صهیونیستی با تقویت گروه‌های مسلح در مناطق مرزی جولان در راهبردی جدید به دنبال آن هستند تا از یک سو حزب‌الله را دور زده و آن را در مناطق شبعا سرگرم کنند و از سوی دیگر، با تحت کنترل درآمدن مناطق مرزی لبنان، از جمله «بیت جن» بدون هیچ تحرک نظامی به اراضی مرزی لبنان دسترسی پیدا کنند.
دوم، ورود حزب‌الله لبنان به خط درگیری‌های سوریه در یک سال و اندی گذشته سبب احساس نگرانی و ترس رژیم غاصب صهیونیستی از دستاوردهای مقاومت لبنان شده و در معادله‌های قدرت و تسلیحات در مرزهای شمالی این رژیم اختلال ایجاد کرده است. در این راستا، رژیم صهیونیستی خط قرمزهایی برای خود ترسیم کرد و آن را ممانعت از تسلط حزب‌الله بر مرزهای سوریه و لبنان دانست و مدعی شد، این اقدام می‌تواند خطوط پشت جبهه و لجستیک را برای دولت سوریه در صورت بروز هر نوع درگیری آینده با رژیم اشغالگر قدس فراهم کند. 
سوم، با توجه به موفقیت‌های ارتش سوریه در محور راهبردی حلب و تحت فشار قرار دادن گروه‌های تروریستی تکفیری در سایر مناطق عملیاتی، رژیم غاصب صهیونیستی در اقدامی پیشگیرانه تلاش دارد تا با تسلیح گروه‌های تروریستی در مناطق مرزی جولان ضمن ایجاد کمربند امنیتی در این منطقه، اهرم فشاری را برای حزب‌الله در جبهه لبنان فعال کند.
نکته پایانی، از آنجا که رویکرد اصلی جریان صهیونیسم در برخورد با بیداری اسلامی در منطقه بر تجزیه کشورهای محور مقاومت، به ویژه در حوزه شامات قرار داشته است؛ از این رو پس از شکست سیاست‌های خود در سوریه به دنبال شعله‌ور کردن آتش جنگ در محور جنوب لبنان است. 

 رضا قاسمیان/ در تاریخ معاصر و در جنگل تنازع بقای سیاست بدون دین و ایمان، مصادیق‌ فراوانی را می‌توان برای این صحنه‌ رقت‌بار پیدا کرد: دکتر محمد مصدق به آمریکا اعتماد کرد و کودتای 28 مرداد را هدیه گرفت، آخرین شاه پهلوی ایران غرق در عیش و نوش مستظهر به حمایت‌های غرب بود که او را در دربه‌دری و سرگردانی‌ رها کردند، یاسر عرفات از تجلیل غرب لذت می‌‌برد، یلتسین شوروی سابق در تمجیدهای غرب برای ایجاد فضای باز سیاسی و اقتصادی مست شده بود، استخوان‌های پاکستان و افغانستان با کودتا و جنگ در زیر دندان‌‌های آمریکا خرد شد، پس از انقضای تاریخ مصرف صدام در عراق، گردنش در زیر چکمه‌های کارفرمایش شکسته شد، اوکراین به دلیل یک امضا به نفع شرق، به دست غرب به آتش کشیده شد و نقشه جغرافیایی‌اش نیز پاره گشت، محمد مرسی در مصر از نوازش آمریکا و رژیم صهیونیستی، واقعاً لذت می‌برد، برخی همسایگان ما که غرق در لذت ارتباط با غرب بودند با تکانه‌های دلار، بلایی بر سرشان آمد که هم‌اکنون نیز مردمانش در پرداخت اقساط بانک‌ها به زخم معده گرفتار شده‌اند و ده‌ها و صدها مصداق
دیگر.
پروردگار متعال در قرآن کریم با ذکر مفهوم «جهاد کبیر»، یعنی «وجوب اطاعت نکردن از دشمن»، به مسلمانان هشدار می‌دهد که در شناسایی و معادلات ارتباطی دوست و دشمن، نباید دچار خطای محاسباتی شوند. یکی از مهم‌ترین الزامات بصیرتی برای مسلمانان، توجه و دقت در پنج مؤلفه مهم راهبردی می‌‌باشد: 1- چگونه دوستان خود را بشناسیم؟ 2- چگونه دشمنان خود را بشناسیم؟ 3- چگونه دوستان خود را توسعه بدهیم؟ 4- چگونه دشمنان خود را محدود بکنیم؟ 5- چگونه مخالفان خود را به دوست تبدیل بکنیم؟. 
برای کسب آگاهی درباره هر یک از این مؤلفه‌ها، روش‌های روشنی را می‌توان ذکر کرد. در بحث دشمن‌شناسی برای شرایط امروزی کشور ما، ذکر برخی نکات مهم، لازم و ضروری به نظر می‌رسد که به صورت استفهامی مطرح می‌شود: چه حکومت‌هایی از افزایش اعتیاد، طلاق، قاچاق کالا و بیکاری در کشور ما خوشحال می‌شوند؟ آیا افزایش تولید 40 برابری مواد مخدر با حضور آمریکا در افغانستان، نمی‌تواند برای ما پیام داشته باشد؟ آیا ترور دانشمندان ایران و تدبیر برای سلامتی قاچاقچیان از سوی نظام سلطه، نباید سبب تأثّر وجدان نخبگان غربگرای ما باشد؟ چه کسانی و چه حکومت‌هایی، خوشبختی در خارج از دایره غرب را امکان‌پذیر نمی‌دانند؟ چه کشورها و حاکمانی، غرب آسیا را غرق در خون کرده‌اند و به نابودی سیاست، فرهنگ، تاریخ، اقتصاد و مردم کشورهای منطقه مشغولند؟ این پرسش‌ها و صدها پرسش دیگر از این دست، ما را در بحث دشمن‌شناسی به فکر
 وامی‌دارند. 
اعتماد به دشمن و حساب باز کردن روی سیاست‌های او، تاریخ کشورهای اسلامی را با عبرت‌های رقّت‌انگیزی مواجه کرده است. در این تاریخ، مهم‌ترین نقش حوادث بر عهده «بَزک‌کنندگان دشمن» بوده است. چه کسانی در وضعیت امروزی ما، به مثابه زبان نرم و گرم دشمن عمل می‌کنند؟ 
پس از کودتای 28 مرداد 1332، تعدادی تحصیلکرده ایرانی از آمریکا به تهران برگشتند که در دانشگاه‌ها به «ماساچوستی‌ها» یا «کت سه‌چاکی‌ها» مشهور بودند. این شیک‌پوشان تنها مأموریتی که داشتند تعریف و تمجید از آمریکا بود. هرکس پای درس‌های این پیام‌آوران خوشبختی می‌نشست، چنان به الطاف و عنایات غرب، به ویژه آمریکا ایمان می‌آورد که براساس ثبت تاریخی با عشق و علاقه هیجان‌انگیزی برای واکس زدن بر کفش مستشاران آمریکایی خیز برمی‌داشت. اکنون اگرچه این واژه دیگر متداول نیست؛ اما روش‌های آنها برای اعتماد به آمریکا و وابستگی به آن ادامه دارد.
و اما امروز هم این داستان غم‌انگیز ادامه دارد. «تانک فکری» به نخبگانی گفته می‌شود که مدافع حقوق دشمن در کشور خودشان هستند. دشمن به جای «تانک»، با «تحصیلکرده» به کشورهای هدف حمله می‌‌کند. در ماجرای برجام و مذاکرات هسته‌ای، چه کسانی در کشور ما با ذوق‌زدگی در مقابل زیاده‌خواهی‌های آمریکا فرش قرمز پهن می‌کردند؟ چه کسانی افکار عمومی کشور ما را در تغافل از پنجه‌ آهنین، با دستکش مخملین دشمن نوازش می‌دادند؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار فرماندهان سپاه یکی از مؤلفه‌های قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران را «بی‌اعتمادی مطلق به قدرت‌های سلطه‌گر جهانی» دانستند و با تأکید بر لزوم گسترش بی‌اعتمادی مطلق به آمریکا، افزودند: «متأسفانه برخی‌ها حاضر نیستند این بی‌اعتمادی را قبول کنند و اگرچه به زبان می‌گویند آمریکا دشمن است، اما احساس واقعی بی‌اعتمادی به آمریکا، در آنها وجود ندارد.»
ایشان خاطرنشان کردند: «هنگامی که در انسان احساس دشمنی و بی‌اعتمادی واقعی به طرف مقابل وجود داشته باشد، در مذاکرات و دیدارها، الزامات آن را رعایت می‌کند و به گفته‌های طرف مقابل مطلقاً اعتماد نخواهد کرد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی، بی‌اعتمادی مطلق به آمریکا را نتیجه‌ عقلانیت ناشی از فکر و تعمق و تجربه دانستند و گفتند: «موضوع دشمنی آمریکا را در طول سال‌های متمادی بعد از انقلاب و در قضایای اخیر مذاکرات هسته‌ای و در مسائل دیگر دیده‌ایم.»
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای به یک نمونه تاریخی اشاره کردند و افزودند: «در قضیه‌ مشروطه، هنگامی که به انگلیسی‌ها اعتماد و راه به‌سمت سفارت آنها کج شد، ضربه‌ اساسی وارد و نتیجه‌ آن ۷۵ سال عقب ماندن کشور شد.»
حکمت و فلسفه بیان صریح رهبر معظم انقلاب در همین نکته نهفته است که اگر ملت ایران از راه امام(ره) خارج شود، سیلی خواهد خورد. اطاعت از دشمن و ترک جهاد کبیر، نتیجه‌ای جز ذلت و سیلی خوردن از دشمن نخواهد داشت و این یکی از قوانین ثابت حیات سیاسی‌ـ اجتماعی است. راه امام(ره)، یعنی هوشیاری در مقابل دشمن و استکبارستیزی و استقلال‌طلبی، یعنی غفلت نکردن از مکرهای شیطان بزرگ.

دانسته‌ها و بایسته‌های حقوقی‌ـ ۱۱
 شهریار اقتصاد/ ب‌ـ دادگاه‌های انقلاب پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی با توجه به شرایط خاص حاکم در آن زمان، وجود دادگاه انقلابی که نسبت به توطئه‌های معاندین انقلاب به موقع برخورد کند و همچنین نسبت به جرایم خاص اقدام متناسب انجام دهد، کاملاً احساس شد. به همین دلیل دادگاه انقلاب، به منظور رسیدگی به بعضی از جرایم خاص به وجود آمد. گفتنی است، این دادگاه متشکل از یک رئیس است که در صورت نبودن وی، دادرس علی‌البدل به امور رسیدگی می‌کند. دادگاه انقلاب در مرکز هر استان تشکیل شده است و در صورتی که رئیس قوه‌ قضائیه ضرورت تشکیل آن را در شهرستان‌های یک استان تشخیص دهد، این دادگاه در شهرستان نیز تشکیل می‌‌شود. در معیت دادگاه‌های انقلاب، دادسرای عمومی و انقلاب است که متشکل از دادستانُ، بازپرس و دادیار می‌باشد. در این راستا، رئیس کل دادگاه‌های شهرستان مرکز استان با تصویب رئیس کل قوه‌ قضائیه می‌تواند تمام یا بخشی از اختیارات خود را در زمینه دادگاه‌های انقلاب به رئیس شعبه اول آن دادگاه‌ها تفویض کند. در این صورت رئیس شعبه اول دادگاه‌های انقلاب در سمت معاون رئیس کل دادگستری مرکز همان استان انجام وظیفه خواهد کرد.
جرایمی که در صلاحیت دادگاه انقلاب است، عبارتند از:
1ـ کلیه جرایم علیه امنیت داخلی، خارجی، محاربه یا افساد فی‌الارض؛ 2ـ تبلیغ علیه نظام، تحریک و تشویق نیروهای نظامی در حال جنگ به فرار از جبهه، همکاری با دول متخاصم و...؛ 3ـ توهین به مقام شامخ بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر معظم انقلاب؛  4ـ توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران یا اقدام مسلحانه و تخریب مؤسسات به منظور مقابله با نظام؛ 5ـ جاسوسی به نفع اجانب؛ 6 ـ کلیه جرایم مربوط به قاچاق و مواد مخدر.
مقصود از قاچاق، وارد کردن اسلحه به مملکت، صادر کردن از کشور، خرید و فروش، حمل‌ونقل، مخفی کردن، نگه‌داشتن اسلحه در داخل کشور و ... است. به طور کلی هر فرد در مورد مالی که موضوع درآمد دولت بوده و یا ورود و صدور آن ممنوع شده است و یا در انحصار دولت باشد، مرتکب قاچاق شود، رسیدگی به جرم وی در صلاحیت دادگاه انقلاب است.
جرایم مربوط به مواد مخدر عبارتند از: کشت خشخاش به طور مطلق، کشت شاهدانه به منظور تولید مواد مخدر، وارد کردن و صادر کردن، تولید، نگهداری، حمل، خرید، توزیع و فروش مواد مخدر و دایر کردن یا اداره کردن مکان برای استعمال مواد مخدر و همچنین استعمال مواد مخدر به هر شکل، مگر در مواردی که قانون اجازه داده است و همچنین تولید آلات و ادوات و ابزار مربوط به تولید و استعمال مواد مخدر و ... که رسیدگی به کلیه این بزه‌ها در صلاحیت دادگاه انقلاب است.
دعاوی مربوط به اصل 49 قانون اساسی، یعنی رسیدگی به ثروت‌های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوء‌استفاده از موقوفات، سوء‌استفاده از مقاطعه‌کاری‌ها و معاملات دولتی، فروش زمین‌های موات و مباحات اصلی، دایر کردن اماکن فساد و سایر موارد غیر مشروع که پس از بررسی و ثبوت امر، اموال مذکور اخذ و به صاحب حق رد می‌‌شود. اصل 49 قانون اساسی، حسب مورد در صلاحیت دادگاه عمومی یا انقلاب است.
شایان ذکر است، آرای صادره درباره مواد مخدر فقط نزد رئیس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور قابل اعتراض خواهد بود.