نماینده ولی‌فقیه در سپاه گفت: تهدید حمله را مانورهای موشکی پیامبر اعظم(ص) برداشته است. تهدید نظامی را قایق‌های تندرو در خلیج‌فارس کان‌ لم یکن کرده است، نه لبخند دیپلمات‌های ما با آقای کری و مذاکره‌کنندگان غربی. آن چیزی که باعث شد آمریکایی‌ها به این کشور حمله نکنند، قدرت دفاعی و قدرت نظامی ما بود، قدرت وحدت ملی و انسجام ملی ما بود، نه مذاکره.
مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران بخوانند!
 مهدی حقوقی/ خودش را به زحمت به ساختمان نشریه رسانده بود. با عصاهایی که زیر بغل گرفته بود؛ آرام‌آرام قدم از قدم برمی‌داشت. پاهایش هنوز درد می‌کرد و در هنگام صحبت با آن لهجه شیرین آذری‌اش این درد بیشتر نمایان می‌شد. چفیه‌‌اش را به تأسی از مولایش در زیر کت سورمه‌ای‌اش که حالا به زردی می‌زد؛ گذاشته بود. دستانش به شدت به رعشه افتاده بود. ساکن شهرستان هریس تبریز بود، اما چند روزی در تهران، خودش و پسر 17 ساله‌اش مهدی، هر روز و صبح، گرفتار ادارات و نهادهایی شده بودند که مسئول رسیدگی به امور جانبازان بودند.
سال 80 بود که در آستانه 28 سالگی‌اش زمانی که تنومند بود و جوان؛ در قالب یک داوطلبِ بسیجی، با حکم رسمی قدم به وادی تفحص شهدا در منطقه طلائیه گذاشته بود. خاطره‌ها داشت از روزهایی که به عشق شهدا، بیل و کلنگ به دوش در میان خاک و رمل‌ها به دنبال نشانی از نور می‌گشتند. جست‌وجوگر نور شده بود و به این ارادت افتخار می‌کرد.
این طور که می‌گفت اوضاع زندگی‌اش پیش از وقایعی که در سال 85 گریبان او را بگیرد؛ کاملاً بر وفق مرادش بوده، می‌گفت که کشاورز زمین‌های وسیعی از گندم بوده و بی‌آنکه نیاز مالی داشته باشد یا به تنگنا گرفتار شده باشد؛ کاملاً داوطلبانه و از سر شوق به طلائیه اعزام می‌شود.
در گیرودار تفحص و زندگی با شهدا، ناگهان حادثه‌ای بی‌خبر زندگی‌اش را تیر و تار می‌کند. هنگام عزیمت به منطقه با خودروی نظامی تحت مأموریتش؛ بر اثر سانحه‌ای دلخراش از دو پا فلج می‌شود و بسیاری از اندام‌های حیاتی‌اش به شدت آسیب می‌بینند.
به سرعت او را به بیمارستان شهدای تبریز می‌رسانند. پزشکان پس از انجام عکس‌برداری و آزمایش‌های متعدد تشخیص می‌دهند که از دو پا فلج شده است و باقی عمر را باید با عصا زندگی کند.
در سال 85 حکم جانبازی 25 درصد را به حافظ اصغری می‌دهند و عایدی مختصر و ناچیزی که به عنوان مستمری ماهیانه‌اش پرداخت می‌شود. کشاورز متمول دیروز، حال باید با انبوهی از مشکلات دست و پنجه نرم می‌کرد. زمینش را می‌فروشد و خرج دارو و دکتر و آزمایش‌های بی‌شمارش می‌کند و بنیاد جانبازان هزینه‌های آنها را با ادعای اینکه خیلی زیاد است؛ پرداخت نمی‌کند.  می‌گفت حتی از رفع احتجاجات شخصی‌اش هم باز مانده است و اگر کسی کمک نکند، حتی نمی‌توانم وضو بگیرد و نماز بخواند.
روزها به همین ترتیب و به همین سختی طی می‌شود تا اینکه در سال 91 زلزله‌ای که در شهرستان هریس به وقوع می‌پیوندد؛ کلبه محقر او در روستای «کلوانق» را نیز دستخوش آسیب جدی می‌کند. این بار بسیج سازندگی شهرستان هریس آستین همت بالا می‌زند و خانه‌ای جدید برای او می‌سازد. 
داستان زندگی او با تمام مرارت‌ها ادامه پیدا می‌کند تا اینکه در سال 92 اداره بنیاد جانبازان شهرستان هریس بر اساس گزارش‌های غیرواقع و عنادگونه یکی از همسایگان این جانباز، همان عایدی مختصری را هم که وی می‌داد، به یکباره قطع می‌کند. هر چه پیگیر می‌شود جوابی نمی‌‌گیرد و تنها به او گفته می‌شود که دیگر مبلغی پرداخت نخواهد شد.
حافظ اصغری می‌ماند و بازپرداخت اقساط وام سنگین چند ده میلیون تومانی که برای خانه‌ آسیب‌دیده از زلزله او پرداخت شده بود. او می‌ماند و دو دختر و یک پسر نوجوانش و زنی که سال‌هاست در کنار شوهرش و پا‌به‌پای او این رنج جانکاه را لمس کرده است.
با حجم زیادی از مدارکی که دال بر مجروحیت او در منطقه عملیاتی تفحص شهدا و نیز برگه مأموریت رسمی از جانب سپاه بود؛ به دفتر نشریه آمده و پیگیری‌ها او در کلانشهر تهران تا زمان نگارش این سطور بی‌نتیجه مانده بود. مدارکی چون؛ برگه مأموریت اعزام به منطقه، کارت جانبازی 25 درصد، استشهادیه امنای محل، معاینات رسمی پزشکی و موارد بی‌شماری از این دست که همگی حکایت از جانبازی و جراحت او داشت.
می‌گفت حتی کرایه تبریز تا تهران را نیز از کسی قرض کرده است و شب‌ها در کنار میدان راه‌آهن در گوشه یک مسجد می‌خوابند. چندین ماه پیش، شکایتش را به دیوان عدالت اداری برده بود و با وجود صدور رأی در شعبه 35 دیوان مبنی بر محکومیت اداره جانبازان برای طرح مجدد پرونده وی، نتوانسته بود رأی را اجرا کند. می‌گفت اداره جانبازان در شهرستان دورافتاده‌ای مانند هریس زیر بار اجرای حکم محاکم دادگستری هم نمی‌رود. اخطاریه‌هایی که مجدداً برای اجرای رأی هم صادر شده بود؛ این ادعا را ثابت می‌کرد.
از پسرش گفت که با همه غرور جوانی‌اش پاسوز پدر شده است و با کسب رتبه ممتاز در رشته تفسیر قرآن در مسابقات کشوری هنوز در گیرودار یافتن یک شغل ساده است. از خودش گفت که در زندگی‌اش و تأمین مایحتاج روزانه‌اش شرمنده خیلی از افراد شده است. از همسرش گفت که چقدر صبورانه این سال‌ها را دوام آورده است و پابه‌پای او همه سختی‌ها را تحمل کرده است. از مسئولانی گفت که حتی او را از دفتر کارشان بیرون کرده‌اند و از کسانی گفت که شریک غم‌ها و رنج‌های او بوده‌اند.
حال این جانباز مانده است و بی‌تفاوتی بنیاد جانبازان؛ بنیادی که مسئول رسیدگی به امور چنین ایثارگرانی است. اداره‌ای که نه از جیب شخصی مدیرانش، بلکه از بودجه‌های مصوب برای تأمین هزینه‌های این عزیزان استفاده می‌کند و تنها با چند سطر نامه بی‌محتوا و عاری از هرگونه رسمیت اداری، فرمان به قطع اندک مستمری چند صد هزارتومانی جانبازی می‌دهد که جانش را به کف دست گرفته و جست‌وجوگر نور بوده است. این جانباز مانده است و همت مردانه مسئولانی که هنوز به این قشر احساس دین و تکلیف دارند.
نکند زمانی به خودمان بیاییم که دیر شده باشد. مشکلات مالی و درمانی او از یک سو و معضلات و آسیب‌هایی که می‌تواند دامنگیر خانواده‌اش شود از سوی دیگر مسائلی است که مسئولان باید به آن توجه کنند. امروز او را دریابید، شاید فردا خیلی دیر باشد...

 علیرضا جلالیان/سرلشکر محسن رضایی در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما در پاسخ به پرسش مجری برنامه درباره وضع عربستان و منطقه و خرید انبوه تسلیحات از سوی ارتجاع عربی گفت: همان‌طور که در دفاع مقدس بخش زیادی از تسلیحات از طریق مهمات غنیمتی از ارتش عراق تأمین می‌شد، در آینده نیز از تسلیحاتی که ارتجاع عربی خریداری می‌کند، نیروهای انقلابی این کشورها استفاده خواهند کرد. به عبارتی، می‌توان گفت که این تهدید، می‌تواند به نوعی یک فرصت باشد.
این موضوع با توجه به حضور نیروهای فرامنطقه‌ای در آب‌های جنوبی کشورمان اهمیت دارد و می‌تواند جدای از تهدید یک فرصت مناسب به شمار آید؛ فرصتی که در اختیار مسئولان نظام قرار گرفته است تا با آن توان دفاعی دشمن را مورد تهدید جدی قرار دهند. بر اساس این دشمنان تنها دو راه پیش‌رو خواهند داشت: ۱ـ یا ادامه حضور در این پهنه که به مصادره تسلیحات و ادوات نظامی آنها در آب‌های آزاد منطقه منجر خواهد شد؛ ۲ـ خروج از منطقه که این موضوع بیشتر متوجه نیروی دریایی ایالات متحده، به ویژه ناوگان پنجم دریایی این نیرو در خلیج فارس است. 
باید توجه داشت که هر گونه تهدیدی از جانب رهبر ارتجاع عربی، یعنی عربستان که متوجه کشور است، جدی نخواهد بود؛ اما هر گونه اقدامی از سوی این کشور باید با چراغ سبز ایالات متحده و کمک آنها صورت بگیرد و به طور حتم رژیم صهیونیستی هم در این تهاجم حضور خواهد داشت. تهدید به مصادره شناورهای نظامی کشورهای فرامنطقه‌ای در خلیج فارس، به معنای قطع ید تمام این کشورها در منطقه در تداوم فعالیت‌های گذشته همچون بازداشت تفنگداران دریایی انگلیس، استرالیا، آمریکا و کانادا و تذکر به شناورهای نظامی فرامنطقه‌ای است.
به منظور تحقق این امر و انداختن سایه این تهدید روی تمام پهنه خلیج فارس انجام رزمایش و تمرینات لازم برای این موضوع امری مهم است. به نظر می‌رسد، توان تجهیزاتی در نیروی دریایی سپاه می‌تواند به سرعت خود را با چنین سناریوهایی تطبیق دهد و در کنار خود پشتیبانی نیروی دریایی راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران را داشته باشد. تجربه نشان داده است، هر جا دشمنان با عرض اندام ما روبه‌رو شده‌اند، مجبور به عقب‌نشینی بوده و این عمل می‌تواند حلقه نهایی شکستن هیمنه آنها باشد. 
موضوعی که در این میان می‌تواند نقش مهمی برای اجرای این نوع عملیات داشته باشد که مشروعیت هم دارد، این است که دشمن متخاصم در جبهه‌های اقتصادی با ابزار تحریم و سیطره مالی از طریق دلار، اموالی از کشور را بلوکه کرده یا در مواردی با رأی دادگاه‌های داخلی خود اقدام به مشروعیت‌بخشی سرقت این اموال کرده است که در ازای این عمل آنها، می‌توان اقدام به مصادره شناورها و تجهیزات نظامی دشمنان در آب‌های خلیج فارس کرد. اهمیت این موضوع زمانی مشخص می‌شود که بدانیم ارزش مالی شناورها و تجهیزات دشمنان چقدر است.

برادر شهید فرامرزی در گفت‌وگو با صبح صادق
 مهدی سلطانی/  مهدی سلطانی/ مدافع حرم اهل‌بیت(ع) شهید حاج‌محسن فرامرزی از افسران سپاه حفاظت انصارالمهدی(عج) در ۳۰ آذر ۱۳۹۰ پس از چند روز درگیری بی‌امان با تروریست‌های تکفیری و صهیونیستی در منطقه خان‌طومان به دوستان و همرزمان شهیدش پیوست. شهید فرامرزی پدر سه فرزند به نام‌های محمدرضا، فاطمه و محمدطاها بود که تمام زندگی راحت مادی‌اش را در راه دفاع از حریم و حرم اهل‌بیت(ع) به کف دست گرفت و مردانه پای در راه جهاد فی‌سبیل‌الله گذاشت. در گفت‌وگو با عباس فرامرزی برادر بزرگ‌تر این شهید والامقام از صفات و خصایل نیکوی وی می‌خوانیم.
تولد یک فرمانده؛ محسن در تاریخ ۹ تیرماه ۱۳۶۰ به دنیا آمد. کودکی‌های محسن آرام‌آرام سپری می‌شد. دوران ابتدایی را در مدرسه شهید علی امینی در ابراهیم‌آباد یافت‌آباد گذراند و برای دوران راهنمایی وارد مدرسه شهید صدوقی شد. نمراتش عالی بود. اواخر دوران دبیرستان بود که پس از دریافت مدرک دیپلم متوسطه زمانی که پدرمان به رحمت ایزدی واصل شد؛ درس و مدرسه را رها کرد تا کمک‌خرج خانواده و در کنار مادرمان باشد.
رزق حلال شرط تربیت اسلامی؛ پدرمان ظریف‌الله فرامرزی پیش از انقلاب یک کارگر ساده بود که تمام همتش بر کسب روزی حلال بود. پدر مرحوم‌مان بسیار به کسب حلال معتقد و پایبند بود و همیشه بر این نکته تأکید می‌کرد که درآمد انسان باید از ممر و مجرای حلال به دست آید. همین نوع نگرش پدر به دنیا و تلاش او برای کسب رزق حلال از محسن و سایر فرزندان خانواده انسان‌هایی درست ساخته بود.
سپاه حفاظت انصارالمهدی(عج)؛ محسن، هنوز ۲۰ سال از عمرش نگذشته بود که وارد سپاه شد. بودن محسن در محله‌ای که شهدای بسیاری نام‌شان در سر کوچه‌ها آذین شده بود؛ از او یک بچه حزب‌اللهی ساخته بود که دائم در فعالیت‌های مسجد امام حسین(ع) و پایگاه شهید جعفرآبادی در محله یافت‌آباد حضور داشت.
محسن در ابتدا وارد سپاه حفاظت انصار شد و با طی دوره آموزش در اصفهان به تهران منتقل شد و توانست خیلی زود در قامت یکی از افسران زبده این یگان مسئولیت حفاظت از شخصیت‌هایی مانند آقای جنتی و پس از آن رئیس مجلس را بر عهده بگیرد.
از نظر آمادگی جسمانی در سطح بسیار بالایی قرار داشت. در چند رشته رزمی صاحب مقام بود. بیش از هفت سال در رشته جودو نزد یکی از اساتید بنام این رشته فعالیت کرد و در شنا و نجات غریق توانسته بود خودش را در مرز آمادگی صد در صد نگه دارد. در بین نیروهای مسلح هم در تیراندازی توانسته بود نمرات خوبی را کسب کند.
زمزمه‌های اعزام به شام؛ محسن زمانی که با من در رابطه با اعزام صحبت کرد با واکنش شدیدی مواجه شد. نزدیک به چهار ساعت در ماشین نشسته بودیم و صحبت می‌کردیم. من مخالف اعزام بودم، با همه وجود سعی در متقاعد کردن من داشت. در نهایت گفت اگر نتوانیم از کیان اسلام و انقلاب حراست کنیم همه چیزمان از دست خواهد رفت. او برای صیانت از اسلام رفت و مقام عظمای شهادت را از آن خود کرد.

09130001821/ چرا در فروشگاه‌های اتکا لوازم خانگی تولید خارج را می‌فروشند؟! این قطعاً مغایر با اقتصاد مقاومتی است.
09130003557/ آنچه در مورد «ایستاده‌ایم 2» نوشته شده چندان منصفانه نیست؛ چراكه اثری كه خشم دشمن را برانگیزد حتماً اثر خود را گذاشته و احساسات را برانگیخته است.
صبح صادق: آنچه در این مطلب درج شده نقد با لحاظ کردن جهات مختلف آن بود تا در تولیدات بعدی در نظر گرفته شود. در واقع تأثیرگذاری این اثر را نمی‌توان نادیده گرفت.
09130003557/ لطف كنید به جای تبلیغ تلگرام! از سروش و سلام ایرانی استفاده کنید./ ف. م از زرند كرمان
09140006240/ چرا بسیجیان کد 89 تعیین تکلیف نمی‌شوند؟
09140006155/ چرا وام کمک خرید مسکن برای کادرهای جدیدالورود نقدی در نظر گرفته نمی‌شود، فقط می‌گویند باید عضو مسکن مهر شوید تا به شما تعلق بگیرد.
09140003582/ حداقل در سال اقتصاد مقاومتی فروشگاه اتکا و خود سپاه برای نیروها برنج ایرانی تهیه کنند.
09160005452/ چرا ارشدیت درجه‌داران با وجود تصویب مجلس در سپاه اجرا نمی‌شود؟
09170001251/ چرا وام مسکن نیروها را نمی‌دهند؟ 
09180007795/ چرا سنت قرض‌الحسنه کم‌رنگ شده است؟! برای یک وام قرض‌الحسنه باید به این بانک و آن بانک برویم.
09190009465/ سنوات تحصیلی دانش‌آموختگان دانشگاه‌های بیرون سپاه جزء سنوات کاری حساب نمی‌شود؟ لااقل هزینه تحصیل آن را بدهند.
09190009544/ چرا در مجموعه فرهنگی ـ تفریحی طلاییه رعایت شئونات پاسداری کم‌رنگ شده است؟ 
09190002957/ بنده و همسرم در یکی از معاونت‌های نیروی سپاه مشغول به خدمت هستیم. از سالی که با هم ازدواج کرده‌ایم تمامی مزایای همسرم قطع شده، هنوز دلیلش را نفهمیده‌ام.
09220009161/ چرا به نیروهای رسمی بالای بیست سال که شرایط بازنشستگی دارند اجازه بازنشستگی داده نمی‌شود؟!
09380001334/ لطفاً به فکر اضافه‌های پشت دفترچه‌ای باشید. یک ماه دیر آمدم شش ماه اضافه خوردم. آخه این انصافه؟!
09390007451/ باید حقّ سنوات و اولاد زیاد شود. معیارهای دیگر باید کمتر در حقوق اثر پیدا کنند، هر کس کار بیشتری می‌کند بیشتر حقوق بگیرد و از طرفی سیاست‌ها باید در راستای تشویق افزایش جمعیت باشد، نه اینکه ما نگران خرج و مخارج بچه باشیم.
09120008545/ برای زایمان همسرم به دلیل سابقه طولانی بیمارستان نجمیه به این بیمارستان مراجعه کردم، اما متأسفانه تنها در رابطه با زایمان خوب عمل کردند و خدمات بعد از زایمان از جمله بستری بسیار بد بود، در اعتراض هم گفتند بروید اتاق وی‌آی‌پی بگیرد، آیا این انصاف است؟!
صبح صادق: موضوع خدمات بیمارستانی را در شماره‌های آینده پیگیری می‌کنیم. 
09390002729/ چرا هیچ مسئولی جوابگو نیست. از سال 81 تاکنون در تعاونی مسکن ماهشهر اقدام به سرمایه‌گذاری کرده‌ایم، اما خبری از خونه نیست. الآن وام مسکن قسط‌بندی شده و باید پرداخت کنیم، اما خونه‌ای نیست.

بیست‌وسومین کتاب از مجموعه «روزگاران» انتشارات روایت فتح به روایت تفحص‌گران پیکر شهیدان هشت سال جنگ تحمیلی می‌پردازد. در معرفی مجموعه «روزگاران» آمده است: «روزگاران عنوان کتاب‌هایی است که بنا دارد تصویرهایی از سال‌های جنگ را در قالب خاطره‌های بازنویسی شده، برای آنها که آن سال‌ها را ندیده‌اند، نشان بدهد. این مجموعه راهی است به سرزمینی نسبتاً بکر میان تاریخ و ادبیات، میان واقعه‌ها و بازگفته‌ها که خواندن‌شان تنها یادآوری است، یادآوری این نکته که آن روزها بوده‌اند و آن واقعه‌ها رخ داده‌اند؛ نه در سال‌ها و جاهای دور، در همین نزدیکی.» سعید صادقی، نگارنده این روایت‌ها در مقدمه به دل‌نگرانی‌های مادر شهیدان مفقود‌الاثر اشاره می‌کند و می‌نویسد: «نمی‌دانم، شاید آنها که طعنه می‌زنند، مادر نشده‌اند... درک نمی‌کنند مادری را که دنبال یک نشانه است تا دلش آرام بگیرد؛ مثل یک تکه استخوان، تسبیح، عطر یا یادداشت کوچک. منتظر یک سنگ قبر است تا بشود سنگ صبورش. بشود دلخوشی برای دیدار‌های صبح جمعه و شب عید....» این کتاب تصاویری کوتاه از دوران زندگی مردان مردی را ارائه می‌دهد که پس از جنگ، یگانه دلخوشی‌شان آرام کردن دل مادران شهدا بود. در روایت سی‌وهشتم کتاب می‌خوانیم: «ناخن‌هایش رنگ حنا داشت. پوستش مانده بود روی استخوان‌ها. جیب‌هایش را گشتم. یک کارت عروسی پیدا کردم پوسیده و رنگ پریده، با یک پاپیون کوچک رویش. متن کارت را به زور خواندم؛ «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد».  در روایت سی‌ونهم کتاب آمده است: «رسیدیم پای یک گودال. کلی شهید داخلش بود. همه‌شان را کشیدیم بیرون. یکی‌شان عجیب بود. دکمه‌های لباسش بسته بود. بند حمایل و تجهیزات، خشاب، قمقمه، یک فانوسقه به تجهیزات، یک فانوسقه به دور پیکر، جوراب و ... خلاصه، همه چیز کامل بود. باورمان نمی‌شد.» «روزگاران؛ تفحص» با شمارگان یک‌هزار و ۱۰۰ نسخه، قطع پالتویی، ۱۱۲ صفحه و به بهای ۵۵ هزار ریال منتشر شده است.
در عمليات والفجر10 فرماندهي گردان را بر عهده داشت. هنگامي که نيروها به خط نيروهاي دشمن رسيدند، برای خفه کردن کمين‌هاي نيروهاي دشمن رفت، کمين‌هاي دشمن را خفه کرد، به نيروها دستور زدن به قلب خط دشمن را داد و نيروها توانستند نيروهاي بعثي عراق را به عقب برانند. باتوجه به اينکه چندين گلوله از دشمن به ايشان اصابت کرده بود هنوز نيروها را فرماندهي مي‌کرد و در اين عمليات قريب به 50 نفر از بعثي‌هاي کفار را به هلاکت رساند و سرانجام به دست يک مزدور بعثي به رگبار مسلسل بسته شد و با نداي ياحسين(ع) شهید شد.
به نقل از همرزمان  شهيد علي شير لهرابي
شهيد لهرابي در خانواده‌اي مذهبي در سال 1340 در روستاي ميهه شهرستان کوهرنگ چشم به جهان گشود. در سن پنج سالگي پدرش را از دست داد. دوران دبستان را در روستاي ميهه پشت سر گذاشت. برای ادامه تحصيل به شهرکرد عزيمت کرد. مجبور بود در روز کار کند و شبانه به کلاس برود و اين وضعیت تا دوران راهنمايي ادامه داشت. سپس برای ادامه تحصيل به زرين‌شهر اصفهان عزيمت کرد. با اوج گرفتن نهضت امام خمینی(ره) در راه‌پيمايي‌ها شرکت فعال داشت. جنگ تحميلي شروع شد و او کلاس سوم متوسطه را رها کرد و جزء اولين کساني بود که از ديارش به سوي جبهه‌هاي حق عليه باطل شتافت. طي اين هشت سال بيشتر وقت خود در جبهه‌ها گذراند و در بيشتر عمليات‌ها شرکت داشت. با قاطعيت جلوي خوانين دست‌نشانده طاغوت و افرادي که به هر طريقي مي‌خواستند به انقلاب ضربه وارد کنند، مي‌گرفت. در بيشتر عمليات‌ها شرکت مي‌کرد، به صورت مجتمع درس خواند تا اينکه موفق به دریافت مدرک ديپلم شد. بيش از ده بار در عمليات‌هاي مختلف مجروح شد تا اینکه اواخر اسفند ماه سال 1366 در عملیات والفجر ۱۰ به شهادت رسید.

سردار سلامی در همایش «نقش جامعه پزشکی در دفاع مقدس»
 حسن ابراهیمی/ دومین همایش «نقش جامعه پزشکی در دفاع مقدس» به همت بسیج جامعه پزشکی و سازمان نظام پزشکی کشور همزمان با سومین روز هفته دفاع مقدس در تالار همایش‌های بین‌المللی صداوسیمای جمهوری اسلامی برگزار شد.

دفاع مقدس مهارت‌های پزشکی را ارتقا داد
«سیدحسن قاضی‌زاده هاشمی» وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در این همایش با اشاره به اینکه در حوزه بهداشت و درمان ریشه‌های دفاع مقدس باقی مانده است، گفت: «رفاقت و صمیمیت که مبنای آن انقلاب بوده است، همچنان پایدار بوده و جامعه پزشکی هم پیش از انقلاب و هم در دوران پس از انقلاب اقدامات زیادی انجام داده و شهدای زیادی را تقدیم کرده است.»
وی با اشاره به اینکه پزشکان در فراز و نشیب انقلاب اسلامی فعال بودند، افزود: «این افراد نیز در صف مقدم دفاع مقدس فعالیت کرده و در دوران جنگ تحمیلی کارنامه درخشانی دارند.»
وزیر بهداشت یادآور شد: «جامعه پزشکی برای فعالیت در جبهه‌های نبرد حضور داوطلبانه داشت و جنگ و دفاع مقدس آموزش‌ها و مهارت‌های پزشکی را به شکل اعجاب‌انگیزی ارتقا داد.» هاشمی ادامه داد: «در حوزه جراحی نیز گنجینه‌های بی‌نظیری را به‌دست آورده‌ایم که قابل‌عرضه به  سراسر جهان است.»
وی گفت: «یک شبِ جبهه با همه عمر ماها که هر کدام بعداً استاد،‌ دانشمند و وکیل شدیم، قابل عوض کردن نیست، ضمن اینکه اکنون جای دوستان ما خالی است و آنها به گردن ما دین دارند.»
هاشمی با بیان اینکه برای انقلاب و پایداری آن هزینه‌های زیادی صرف شده و می‌شود، گفت: «انقلاب در روزهای نخستین به دلیل صفا و صمیمیت ناشی از اخلاص سرعت خوبی را به‌خصوص در بخش اجرایی داشت، ولی امروز این سیر صعودی وجود ندارد.»

دفاع مقدس جنگی منحصربه‌فرد بود
سردار «حسین سلامی» جانشین فرمانده کل سپاه با بیان اینکه شهیدان والامقام دفاع مقدس همچون ستاره‌های درخشانی هستند که ملت ایران به زینت این کواکب درخشان می‌شود، گفت:‌ «استخوان‌های شهیدان استوانه عزت، اقتدار، امنیت، آرامش و رفاه ما و ستون مستحکم ساختمان تمدنی باعظمت است که تمدن نوین اسلامی نام دارد.»
وی عنوان کرد:‌ «شهدای دفاع مقدس از چهره‌هایی هستند که اهل آسمان بیشتر از اهل زمین آنها را شناخته‌اند و پزشکان و پرستاران این عرصه نیز در زمره آنها قرار می‌گیرند.»
سردار سلامی عنوان کرد: «جنگ‌ها سرنوشت آتی ملت‌ها را می‌سازند، بعد از جنگ جهانی اول، سرنوشت جهان اسلام تحت سیطره فرانسه و انگلستان قرار می‌گیرد و رژیم صهیونیستی فرصت حضور می‌یابد.»
وی گفت: «استثنایی‌ترین جنگ قرن بیستم، جنگ تحمیلی ایران بود؛ چراکه کشوری تازه استقلال یافته تحت‌فشار سیاسی و تحریم تسلیحاتی قرار گرفت. جنگی که مدیریت آن را آمریکا و شوروی برعهده داشتند.»
جانشین فرمانده کل سپاه گفت: «جنگ تحمیلی تنها جنگی بود که در آن همه سرزمین‌های اشغال‌ شده حین عملیات نظامی بازپس گرفته شد.»
وی تصریح کرد: «در حال حاضر بازدارندگی کشور ما مرهون مقاومت پایان‌ناپذیر جنگ تحمیلی است، دشمن از کار خود دست نکشیده و ما با ادبیات مقاومت و ایستادگی از دفاع مقدس آموخته‌ایم که چگونه باید برخورد کنیم.»


سرباز دبیرخانه بود. همه‌اش چرت می‌زد. رفتم سراغش گفتم مگه شب‌ها نمی‌خوابی؟ گفت خونه‌مون شهریاره، صبح‌ها باید ساعت سه‌ونیم بیدار شم تا به موقع و قبل از صبحگاه به پادگان برسم. کلی باید کرایه بدهم، درست دو برابر حقوق سربازی، چون اول صبح اتوبوس و مینی‌بوسی نیست. بعضی‌ها اینجا هستند که ماشین دارند و مشکلی برای آمدن ندارند، من به خاطر مشکلات مالی که دارم، حتی برای اینکه کرایه  اومدن به پادگان و گذران زندگی رو داشته باشم باید کار کنم. سربازی برای همه سخته؛ اما برای امثال من سخت‌تره...