مهدي سعيدي/  امروزه کارآمدي و پاسخگويي، مهم‌ترين انتظاري است که مي‌توان از دولت‌ها داشت. مسئولان قوه مجريه براي دوره‌اي چهار ساله به قدرت مي‌رسند تا براي تأمين امنيت، رفاه، عدالت و معنويت تلاش کرده و مشکلات موجود و مستحدثه را مرتفع کنند. همين عملکرد در برابر چشمان شهروندان قرار دارد و معياري براي ارزيابي توان دولت‌ها به شمار می‌آید و طبيعي است که رضايت‌شان با رأي اعتماد مجدد به هيئت حاکمه همراه خواهد بود. در غير اين صورت زمينه براي تغيير فراهم مي‌آيد و تيم ديگري بايد مديريت اجرايي کشور را برعهده گيرد.
شاخصه‌‌هاي مختلفي براي ارزيابي کارآمدي دولت وجود دارد که در اين بين برخي شاخصه‌‌ها از ويژگي انضمامي‌تري برخوردارند و افکار عمومي مبتني بر آن درباره عملکردها به قضاوت می‌نشیند. توجه به اين مؤلفه‌ها مي‌تواند مسئولان را در انجام وظايف محوله خبره و در پاسخگويي به افکار عمومي توانمند کند.
يکي از اين شاخصه‌‌ها چگونگي عملکرد آن در مواقع بحراني است. می‌توان گفت، سرعت عمل به همراه تصميم‌گيري درست و همه‌جانبه، به معياري براي قضاوت افکار عمومي در شرايط وقوع حوادث تبديل شده است. برای نمونه، می‌توان در ماجراي برف سنگین و سرماي شدیدی که در چند روز اخیر بخش‌هاي مختلف کشور و به‌ویژه مناطق شمالي و استان‌هاي مازندران و گيلان را سفيدپوش کرده و کاهش شديد دماي هوا را به همراه داشته است، توانايي دولت يازدهم را ارزيابي کرد. در اين ماجرا بارش سنگین برف و برودت هوا موجب شد اوضاع در چندين شهر و ده‌ها روستاي منطقه برهم خورده و مردم با مشکلات عديده‌اي، از جمله قطع برق، گاز و حتي آب روبه‌رو شوند. بسته شدن راه‌هاي روستايي را هم بايد بر اين مشکلات افزود. هر چند مسئولان ذي‌ربط تلاش‌هاي خود را از همان دقايق اول آغاز کردند، اما تناسب نداشتن وسعت و شدت معضلات پيش آمده با توان و آمادگي دستگاه‌هاي ذي‌ربط مشهود بود که از آن مي‌توان با عنوان «غافلگيري» مسئولان اجرايي ياد کرد! در طول سال‌هاي اخير، بارها بارش برف و بارندگي سنگين استان‌هاي شمالي را با مشکلات اين‌چنيني روبه‌رو کرده است؛ از این رو تکرار آن براي افکار عمومي قابل قبول نيست! و انتظار می‌رفت براي جلوگيري از تکرار آن چاره‌انديشي شده باشد.
اين موضوع، یعنی آمادگی نداشتن چند روز پیش از آن نيز خود را در مرز مهران آشکار کرد، آنجا که هزاران نفر از هموطناني که مشتاق حضور در مراسم پياده‌روي اربعين حسيني بودند، به دليل سوء‌تدبير و برنامه‌ريزي مسئولان امر، بدون هيچ‌گونه امکانات اوليه ساعت‌ها در بيابان‌ها سردرگم ماندند و سرانجام عده‌ای از آنان مجبور به بازگشت شدند! اين ماجراها در حالي اتفاق مي‌افتد که حوادثي اين‌چنيني قابل پيش‌بيني بوده و فرصت کافي براي چاره‌انديشي به منظور رفع آن وجود داشته است؛ اما غفلت مسئولان موجب شده است شاهد خسارات وارده و نارضايتي بخشي از مردم باشيم.
در کنار موارد مذکور، ماجراي برخورد دو دستگاه قطار در استان سمنان که به کشته و زخمي شدن ده‌ها نفر از زائران حضرت علي‌بن‌موسي‌الرضا(ع) منجر شد، برگ ديگري از خطاهايي بود که دستگاه اجرايي بايد براي چرايي وقوع آن دلايل قانع‌کننده‌اي ارائه دهد. به راستي، در زماني که امکان موقعيت‌يابي و محاسبات دقيق و ايمني‌بخشي وجود دارد، برخورد دو قطار چه معنايي مي‌تواند داشته باشد؟ آيا براي پاسخگويي به افکار عمومي تقليل علل حادثه به خطاي چند نفر از نيروي انساني آن مجموعه کافي است يا آنکه مديران ارشد وزارتخانه مربوطه بايد در برابر افکار عمومي پاسخگو باشند؟!
تشخيص اولويت‌ها نيز معيار ديگري براي ارزيابي عملکرد دولت به شمار مي‌آيد. حوادث اخير نشان می‌دهد، مشکلات جدي در برخي حوزه‌ها وجود دارد که بايد براي رفع آن سرمايه‌گذاري کرد. برای نمونه، موضوع ناامني‌هاي مسافرت‌هاي جاده‌اي که ساليانه صدها کشته و هزاران مجروح و ميلياردها تومان خسارت به همراه دارد، از جمله معضلاتي است که بايد براي آن به طور جدی چاره ‌اندیشید. انتقال اين ناامني به مسافرت‌هاي ريلي واقعاً افکار عمومي را با نگراني‌ها و ترديدهاي جدي روبه‌رو خواهد کرد و اين در حالي است که بخشي از توان دستگاه‌هاي ذي‌ربط به جاي تقويت جدي مسيرهاي ريلي و زميني به پروژه تبليغاتي «خريد هواپيما» در پسا‌برجام معطوف شده است! به راستی، اگر توجه به اولويت‌ها و شناخت آن به درستي انجام مي‌شد، شايد بودجه دستگاه‌هاي مربوطه به نحو ديگري توزيع و سرمايه‌‌گذاري می‌شد و مي‌توانست بخشي از حوادث پيش‌آمده را مهار کند! تأسف‌آور آنکه در حالي که مسائلي از اين قبیل اذهان عمومي را در روزهاي گذشته به شدت نگران کرده است، برخي از مسئولان از امر ديگري احساس شرمساري کرده و اولويت خود را در جاي ديگري جست‌وجو مي‌کنند که اين خود موجب شرمساري دوچندان خواهد بود.
در این راستا، بررسی واکنش مسئولان به اين‌گونه حوادث خود ماجراي تلخ و غم‌انگيز ديگري است که پرداختن به آن مجال مناسبی مي‌طلبد؛ مسئولي که از همدردي صميمانه با مردم آسيب‌ديده ناتوان است و آنچنان ناصواب سخن مي‌گويد که کلامش نه تنها مرهمي بر زخم داغداران نيست، بلکه توهين‌آميز و غير مسئولانه قلمداد شده و تنها موجب عصبانيت افکار عمومي مي‌شود، چگونه خواهد توانست مورد اعتماد مردم باشد! بی‌شک، این‌گونه موارد ترديدهايي را نسبت به توانايي دولت در انجام وظايف محوله در اذهان عمومي ايجاد کرده است که بايد براي ترميم آن چاره‌انديشي کرد.

سیدعبدالکریم موسوی‌اردبیلی در ۸ بهمن ۱۳۰۴ در شهر اردبیل به دنیا آمد. پدرش میرعبدالرحیم، روحانی بود و مادرش را در کودکی از دست داد. وی تحصیلات خود را در دوران کودکی و در مکتبخانه آغاز کرد و در سال ۱۳۱۹ وارد مدرسه علمیه ملاابراهیم در شهر اردبیل شد. در دورانی که وی به مدرسه طلبگی ورود یافت، این مدارس به علت اقدامات رضاشاه رونق چندانی نداشتند، به طوری که در همان زمان فقط چهار طلبه در آن مدرسه درس حوزوی می‌خواندند. پس از اینکه متفقین خاک ایران را اشغال کردند و رضاشاه برکنار شد، رونق این مدارس بیشتر شد؛ در نتیجه موسوی‌اردبیلی در همان مدرسه به تدریس مشغول شد. وی در سال ۱۳۲۲ برای خواندن درس حوزوی در مراتب بالاتر وارد شهر قم شد و حدود سه سال در این شهر اقامت گزید. وی در قم شاگرد آیات عظام سیدمحمدرضا گلپایگانی و  سیداحمد خوانساری بود. موسوی‌اردبیلی در ۱۶ آبان سال۱۳۲۴ همراه با یکی از همشهریانش که همزمان در قم طلبه بود، به طرف نجف در عراق حرکت کردند و از طریق اروندرود به عراق رفتند. در نجف وی همراه با همسفرش به مدرسه «سید» رفت و حدود دو سال در نجف اقامت داشت. پس از مدتی جو سیاسی عراق به هم‌ریخت و همزمان نامه‌ای نیز حاکی از بیماری پدرش به دست وی رسید. مجموع این رویدادها سبب شد که به همراه دو نفر دیگر از دوستانش به قم بازگردد. او فعالیت خود را در حوزه علمیه قم ادامه داد و حتی در انتشار مجله‌ای به نام «مکتب اسلام» نیز سهیم بود. از مشاغل و مسئولیت‌های او پس از انقلاب اسلامی می‌توان به عضویت در شورای انقلاب، عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، عضویت در هیئت سه نفره رسیدگی به اختلاف بنی‌صدر و دیگران، نمایندگی دوره اول مجلس خبرگان رهبری، دادستانی کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور، عضو شورای عالی قضایی و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی و مسئولیت اجرای فرمان شش ماده‌ای آیت‌الله خمینی اشاره کرد. وی در سال ۱۳۶۸ به قم رفت و تا زمان فوت در این شهر اقامت داشت. یکی از اقدامات وی در مراجعت به قم تأسیس دانشگاه مفید بود.


فیدل کاسترو رهبر انقلابی کوبا در سن ۹۰ سالگی درگذشت. کاسترو در ۱۳ اوت ۱۹۲۶ در شهر بیران در استان سابق اورینته کوبا متولد شد. خانواده وی از زمینداران مرفّه بودند. او پس از گذراندن دوره ابتدایی در روستا، به مدرسه‌ای خصوصی واقع در شهر سانتیاگو در کوبا و سپس هاوانا رفت و پس از آن از دانشکده حقوق دانشگاه هاوانا فارغ‌التحصیل شد. کاسترو زمانی که دانشجو بود، به یک گروه دانشجویی پیوست که علیه فساد سیاسی مبارزه می‌کردند. او در سال ۱۹۴۷ میلادی عضو حزب مردم کوبا شد که به حزب ارتدوکس شهرت داشت. وی سپس رهبری جناح چپ حزب را برعهده گرفت و همان سال داوطلب عضویت در گروه مسلحی برای مبارزه علیه نظام رافائل تروخیو در جمهوری دومینیکن شد. این گروه نتوانست از کوبا خارج شود. بارها فیدل کاسترو در طرح‌ریزی و اجرای این‌گونه نقشه‌های ضد امپریالیستی نقش داشت. او در سال ۱۹۵۹ میلادی توانست نظام فالگنسیو باتیستا را شکست دهد و حکومت کوبا را به دست گیرد. روابط آمریکا و کوبا از زمان پیروزی انقلاب کمونیستی کاسترو در کوبا قطع شد و آمریکا تحریم‌هایی را علیه دولت کمونیستی کوبا وضع کرد. وی افزون بر رهبری انقلاب کوبا، از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۷۶ در مقام نخست‌وزیر کوبا و سپس در مقام رئیس‌جمهور این کشور از سال ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۸ مشغول فعالیت بود. حزب کمونیست کوبا که تنها حزب سیاسی در نظام تک حزبی کوبا است، از سال ۱۹۶۵ تا ۲۰۱۱ تحت رهبری وی اداره شد. بر اساس قانون اساسی مصوب سال ۱۹۷۶ میلادی دبیرکل حزب، رهبری حکومت را در دست دارد. کاسترو یکی از نمادهای انقلاب کمونیستی در آمریکای لاتین به شمار می‌رود. در دوران زمامداری وی در کوبا، صنایع و تجارت ملی‌سازی شد و اصلاحات سوسیالیستی دولت در سراسر جامعه به اجرا درآمد. کاسترو همچنین دو دوره دبیر کل جنبش عدم تعهد بود. رائول کاسترو به صلاحدید برادر بزرگش «فیدل» از سال 2006 زمام امور کشورش را به دست گرفته است. دولت باراک اوباما سال گذشته با برقراری مجدد رابطه سیاسی با کوبا، سفارت‌های دو کشور در پایتخت‌های یکدیگر را بازگشایی و تحریم‌های کوبا را سبک‌تر کرد. اوباما در مارس سال جاری میلادی به منزله نخستین رئیس‌جمهور آمریکا از زمان پیروزی انقلاب کمونیستی در کوبا به این کشور سفر کرد؛ اما در جریان این سفر با فیدل کاسترو دیدار نکرد. فیدل کاسترو پس از سفر اوباما با نوشتن مقاله‌ای ناخرسندی خود را از سیاست‌های 60 سال گذشته آمریکا در قبال کشورش اعلام کرد و نوشت: «مردم کوبا تحریم‌های 60 سال گذشته آمریکا علیه کشورشان را فراموش نخواهند کرد.» 
کاسترو یکی از شخصیت‌های بحث‌برانگیز جهان معاصر بوده است. وی جوایز مختلف بین‌المللی به دست آورده و حامیانش او را قهرمان سوسیالیسم، ضد امپریالیسم و بشردوستی و کسی می‌دانند که توانسته است استقلال کوبا را در برابر امپریالیسم آمریکا حفظ کند.

تیم فوتسال هفته‌نامه صبح‌صادق در سری مسابقات جام شهدای رسانه در آخرین دیدار گروهی با غلبه بر تیم روزنامه جمهوری اسلامی با کسب ۹ امتیاز به مرحله حذفی این دوره از مسابقات راه یافت.
بنا بر این گزارش تیم فوتسال صبح‌صادق با تیم‌های آتیه، ایرنا، جمهوری اسلامی و شبکه خبر هم‌گروه بود و در نهایت با سه پیروزی و یک شکست راهی مرحله بعد شد.در ادامه این دوره از مسابقات تیم فوتسال صبح صادق به‌عنوان تیم دوم گروه «ب» باید با تیم اول گروه «ج» که از بین دو تیم سیاست‌روز و روزنامه قدس انتخاب می‌شود، پیکار خود را ادامه دهد.

 علی حیدری/ ماه صفر رو به پایان است و انتشار این شماره همزمان شده است با سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن مجتبی(ع) و پس از آن سالروز شهادت امام علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع). تأمل درباره اینکه در این سطور به کدام یک از این سه مناسبت و شخصیت محوری آن اشاره‌ای شود، که هر یک اقیانوس بیکران فضایل و کرامات هستند، راه به جایی نبرد. مظلومیت امام حسن(ع) و غربت امام رضا(ع) هر یک حدیث مفصلی هستند که در قالب کتاب‌ها و نوشته‌ها نمی‌گنجند، چه برسد به این واژگان کم و نوشتار کوتاه. 
در این میان مطلبی ذهن نگارنده را به خود مشغول کرده و آن غفلت از پیامبر اعظم(ص) سرمایه گرانبها و ذی‌قیمت عالَم اسلام، بلکه عالَم انسانیت با هر دین و مذهب و آیین و مسلکی است. حضرت محمد(ص) در جایگاه آخرین فرستاده الهی، برترین الگوی بشریت، اشرف انبیا و اشرف فرزندان آدم(ع) است. کسی که جهان به یمن وجود او و خاندان طاهرش خلق شده، او که خود قرآن ناطق و قرآن مجسم است.
همو که جامع صفات نیکوی الهی است و همین بس که قرآن کریم که کتاب الهی و معجزه جاویدان آن حضرت است وی را اسوه و الگوی جهانیان معرفی می‌کند و می‌فرماید: «لقد کان فی رسول الله اسوة حسنة» و در عظمت اخلاقی آن رسول خوبی‌ها می‌فرماید: «وَ اُنَّکَ لَعلَی خُلِقٍ عَظیمٍ». 
اما امروز و پس از گذشت ۱۴ قرن از بعثت پیامبر اعظم(ص) نیاز جامعه اسلامی و جامعه جهانی بازگشت به رهاورد آن حضرت در عصر نزول وحی است؛ زیرا جهان اسلام امروز شاهد نموداری تلخ از ظلم گسترده به نام دموکراسی و کشتار بی‌گناهان به دست پلید استکبار جهانی و صهیونیسم بین‌الملل و هم‌پیمانان وهابی آنان است که لباس اسلام بر تن کرده و در اقصی نقاط عالم به جنایت علیه بشریت مشغولند.
غفلت از راه و معارف پیامبر اسلام(ص) درد جانکاهی است که از یک سو دامنگیر کسانی است که به حق دل در گرو این آیین الهی دارند، اما در گیرودار پیچیدگی‌های جهان امروز از مسیر واقعی آن حضرت جا مانده‌اند و در غفلتی ناخواسته به سر می‌برند. باید اعتراف کنیم حتی آن طور که خاندان پیامبر(ص) و اهل بیت(علیهم‌السلام) او که امانت رسول خدا در بین امت هستند را ارج می‌نهیم، قدردان صاحب دین و شریعت نیستیم و دردناک‌تر و غم‌انگیزتر اینکه از سوی دیگر امروز جریان‌هایی مانند رژیم آل‌سعود و دست‌پروردگان آنها همچون؛ داعش، طالبان، بوکوحرام و... با شعار «لااله‌الاالله، محمدرسول‌الله» در پی خونریزی و جنایت در نقاط مختلف جهان هستند. آنها با اعمال ضد انسانی و ضد اسلامی خود نام و آیین پیامبر رحمت و مهربانی را در منظر جهانیان خدشه‌دار می‌کنند.
نباید این نکته را هم از نظر دور داشت که اقدامات صورت گرفته برای معرفی پیامبر اعظم(ص) به جامعه امروز پاسخگوی نیازی که جامعه بشری به آگاهی از پیامبر جهانی و پیامی که ایشان برای بشریت دارند، نیست. ضمن اینکه این کمبود آگاهی یا درک نادرست از سیره ایشان، به ویژه در فضایی که دشمنان اسلام به صورت ساختگی ایجاد کرده و به تحریف رسالت یا محورهای عملکرد ایشان پرداخته‌اند، موجب شده جریانی در غرب علیه اسلام و این پیامبر معظم پدید آید که ماحصل آن توهین به اسلام، قرآن و پیامبر اسلام در قالب پروسه «اسلام‌ستیزی» باشد.
لذا در چنین شرایطی تنها راه علاج دردهای جامعه اسلامی کسب شناخت و معرفت حقیقی نسبت به رسول مکرم اسلام(ص) است که نسخه بی‌بدیل کلام الهی، یعنی قرآن کریم را به یادگار گذاشته و در سیره خود و خاندان مطهرش راه و رسم سعادت جاودانی بشر را ترسیم کرده است. شناخت حقیقت ناب پیامبر اعظم(ص) و بصیرت و روشن‌بینی ناشی از آن عرصه را بر کوردلان متعصب و مرتجعی که به نام دین، انواع جنایت‌ها را مرتکب می‌شوند، تنگ کرده و با زلال ناب نبوت جان‌های تشنه و روح‌های سرگردان در جهان وارونه امروز را سیراب کرده و به سرمنزل مقصود رهنمون خواهد شد.


 امید هیری/ بانک مرکزی آمارهای جدید از بررسی بودجه خانوار مناطق شهری کشور در سال ۹۴ را منتشر کرد. این آمارها نشان می‌دهند که میان هزینه‌های دو دهک بالا و پایینی خانوارهای کشور فاصله‌ای بیش از ۱۵ برابر وجود دارد. براساس آماری که به تازگی بانک مرکزی منتشر کرده است، به طور متوسط جمع کل هزینه‌های ناخالص در یک خانوار دهک اول (پایین‌ترین دهک) سالیانه حدود ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان است، در حالی که یک خانوار دهک دهمی (بالاترین دهک) بیش از ۱۰۸ میلیون تومان در سال هزینه می‌کند. این امر نشان می‌دهد که هزینه‌های اولین و آخرین دهک‌های درآمدی کشور فاصله‌ای بیش از ۱۴۰۰ درصد وجود دارد.

۷۰ درصد زیر میانگین هزینه‌ها
طبق این گزارش، متوسط هزینه برای یک خانوار ایرانی (متوسط هزینه دهک‌ها) حدود ۳۵ میلیون تومان در سال است که این میزان هزینه را تنها سه دهک بالایی (هشتم، نهم و دهم) دارا هستند. به این معنا که میانگین هزینه‌ها توزیع بسیار نابرابری دارد و ۷۰ درصد افراد جامعه زیر این میانگین قرار دارند. به طور دقیق‌تر متوسط اگر هزینه میلیونی خانوارهای ایرانی ۳۵ میلیون تومان شده است نه به این دلیل است که اغلب خانوارها درآمدی مشابه به این رقم دارند؛ بلکه درآمد بالای دو دهک بالایی کشور بوده که میانگین را افزایش داده است. در آمار توصیفی در این‌گونه موارد سراغ یک شاخص دقیق‌تر که توزیع را دقیق‌تر نمایان کند، می‌روند. شاخص میانه دقیقاً به دلیل همین وضعیت‌ها به کار می‌رود. میانه در اینجا در میان دو دهک میانی پنجم و ششم قرار دارد که همان عدد ۲۵ میلیون تومان است. بنابراین می‌توانیم حد وسط درآمد سالیانه خانوارهای ایرانی را ۲۵ میلیون تومان در نظر گرفت که بر این اساس ۵۰ درصد افراد جامعه زیر این میزان هزینه قرار دارند و ۵۰ درصد هم بالاتر از این میزان هستند. 

فاصله طبقات
 در سبدهای هزینه‌ای
آمار مربوط به بودجه خانوارهای شهری در سال ۹۴ حاکی از این است که بیشترین دخل خانوار بخش مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوخت‌ها است و پس از آن بخش خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها بیشترین هزینه خانوارها را به خود اختصاص داده است. درباره ده دهک درآمدی کشور نیز این موضوع صادق است؛ اما در دهک دهم کشور حدود ۳۴ درصد کل هزینه‌ها در بخش مسکن مصرف شده، در حالی که دهک اول جامعه حدود ۵۷ درصد کل هزینه‌های خود را صرف این بخش کرده‌اند. خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها دهک دهم ۱۷ درصد و دهک اول ۲۸ درصد از کل هزینه‌های آنها را تشکیل داده است. این آمارها همچنین نشان می‌دهد که تنها چهار درصد از کل هزینه‌های هفت میلیونی دهک اول را بخش بهداشت و درمان به خود اختصاص داده است؛ یعنی ۳۲۹ هزار تومان. برای تفریح و امور فرهنگی نیز دهک اول ۴۱ هزار تومان و دهک دهم ۲۶ میلیون تومان هزینه کرده‌اند که معادل فاصله‌ای ۶۳۰ برابری است.

توزیع جامعه در ۱۵ طبقه
یکی دیگر از جداول بودجه خانوار که مرتبط با توزیع درآمد افراد جامعه است، جدولی با عنوان «متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار برای گروه‌های مختلف هزینه در طبقات هزینه ناخالص» است. در این جدول توزیع درصدی خانوارها براساس ۱۵ طبقه هزینه‌ای توصیف شده که در آن طبقه اول از هزینه صفر تا چهار میلیون و ۹۸۱ هزار تومان و طبقه پانزدهم از ۳۶۴ میلیون و بیشتر تشکیل شده است. این جدول نشان می دهد که ۷۶/۱ درصد خانوارهای کشور در طبقه اول حضور دارند؛ یعنی هزینه‌ای بین صفر تا حدود پنج میلیون تومان در سال دارند. ۱/۰ درصد نیز از افراد جامعه در طبقه پانزدهم هزینه‌ای کشور قرار دارند. این جدول نشان می‌دهد که ۷۵ درصد خانوارهای کشور از نظر میزان هزینه‌هایی که در طول یک سال دارند، در پنج طبقه (چهارم تا هشتم) هستند. این پنج طبقه از حدود ۹ میلیون تا ۵۰ میلیون تومان قرار دارند؛ یعنی هزینه سالیانه ۷۵ درصد خانوارهای کشور در میان این دو رقم قرار دارد. به این صورت که در طبقه چهارم (۹ تا ۱۳ میلیون) ۱۰ درصد جمعیت، طبقه پنجم (۱۳ تا ۱۸ میلیون) ۵/۱۴ درصد، طبقه ششم (۱۸ تا ۲۵ میلیون) ۸/۱۷ درصد، طبقه هفتم (۲۵ تا ۳۶ میلیون) ۱/۱۷ درصد و طبقه هشتم (۳۶ تا ۵۰ میلیون) ۷/۱۳ درصد خانوارها قرار دارند. علاوه بر این، ارقام حاکی است که ۶۲ درصد خانوارها هزینه‌ای بین صفر تا ۳۶ میلیون تومان دارند. از طرفی در سه طبقه بالایی از این ۱۵ طبقه، یعنی خانوارهایی که هزینه سالیانه ۱۳۵ میلیون و بیشتر در سال دارند، حدود ۳/۱ درصد کل جمعیت ایران را دارند. 
در پایان باید گفت ۱۵ درصد از قدرت خرید مردم در طول این سال‌ها کاهش یافته است و مخارج خانوارها شش تا هفت درصد افزایش داشته است، در حالی که تورم هم به طور متوسط در این سال حدود ۱۲ تا ۱۳ درصد افزایش یافته است. این آمارها گویای این واقعیت است که سفره‌ها کوچک‌تر شده است.

بازنگاه صبح‌ صادق به جنایات افراط‌گرایان میانمار در سایه سکوت رسانه‌ها
 محمدرضا مرادی/ در جهان امروز رسانه‌ها هم می‌توانند مقدمات جنایتی را فراهم کنند و هم جلوی وقوع جنایتی را بگیرند. رشد شبکه‌های اجتماعی در کنار تنوع وسایل ارتباط جمعی سبب شده است که همه اقدامات دولت‌ها و مقامات کشورها زیر ذره‌بین قرار بگیرد. اما اغلب رسانه‌ها همواره به صورت گزینشی عمل می‌کنند و منافع تعریف شده برای آنها بر واقعیت برتری دارد؛ از این رو در برابر پدیده‌های سیاسی و امنیتی بر اساس این دستور‌العمل رفتار می‌کنند. در این میان جنایات دولت میانمار علیه مسلمانان روهینگیا همواره یک موضوع دردناک مطرح بوده و رسانه‌های غربی آن چنان که باید به آن واکنش نشان نداده‌اند. به‌تازگی در سایه سکوت رسانه‌ها ارتش میانمار بار دیگر دور تازه‌ای از جنایت‌های خود را علیه مسلمانان به راه انداخته است. دیده‌بان حقوق بشر سازمان ملل در این باره اعلام کرد، براساس تصاویر ماهواره‌ای، بیش از 1250 خانه از روستاهای «روهینگیا» در شمال غرب میانمار با خاک یکسان شده است. روهینگیا در استان مسلمان‌نشین راخین واقع شده است. بر اساس این گزارش، سربازان میانماری اقدام به تخریب منازل مسلمانان می‌کنند. به گزارش سازمان ملل، مسلمانان میانماری، در مقایسه با اقلیت‌های دیگر جوامع در کل جهان، بیشترین تحقیر، آزار و اذیت را متحمل می‌شوند. مسلمانان این کشور شناسنامه‌ ندارند و حق ندارند که مالک چیزی باشند. دولت میانمار آنها را خارجی می‌خواند و زمینه هرگونه تعدی و ظلم را نسبت به آنها فراهم می‌کند. این حملات در حالی صورت می‌گیرد که رسانه‌های بین‌‌المللی کم و بیش در مقابل این جنایت سکوت کرده‌اند. دولت میانمار نیز اجازه ورود ناظران بین‌المللی به منطقه مسلمان‌نشین را نمی‌دهد. طبق گزارش رسانه‌های دولتی میانمار، طی شش هفته گذشته، دست‌کم 70 نفر در شمال غرب میانمار کشته و بیش از 400 نفر نیز بازداشت شده‌اند؛ اما فعالان حقوق بشر، این آمارها را بسیار بیشتر ذکر می‌‌کنند. در ناآرامی‌های مرزی، قربانیان اصلی، مسلمانان هستند، اما آمار دقیقی درباره تلفات آنها وجود ندارد. دولت پکن نیز پس از بروز ناآرامی در مرز این کشور و میانمار، به ارتش چین آماده‌باش کامل داد. بر اثر درگیری‌های چند روز اخیر ارتش میانمار با شورشیان این کشور در نزدیکی مرز چین، بیش از 3000 نفر از ساکنان این منطقه مجبور به فرار و کوچ به خاک چین شدند.
در همین حال یک گروه مسلح به نام ارتش «کوکانگ» در حال درگیری با نیروهای دولتی در منطقه مرزی در میانمار هستند و آنجا را یک منطقه خودمختار در نزدیکی مرز با چین اعلام کرده‌اند و این در حالی است که دولت چین در مقابل این درگیری‌ها سکوت اختیار کرده است، در صورتی که منابعی وجود دارد که نشان می‌دهد برخی از این اقلیت مسلح درگیر از سوی چین کمک می‌شوند.
تلویزیون مرکزی چین با پخش تصاویری این درگیری‌ها را تأیید کرده و همزمان اعلام شده که شماری از نیروهای پلیس مسلح چین در مناطق مرزی، به ویژه در استان «یون نن» در جنوب غرب چین و نزدیک به مرز میانمار مستقر شده‌اند. وزارت خارجه چین با انتشار بیانیه‌ای از همه طرف‌های درگیر خواسته است خویشتنداری کنند و همزمان اعلام شده تلاش‌های دولت میانمار برای برقراری صلح در مناطق مرزی اقلیت‌نشین در سال‌های گذشته هنوز به نتیجه مثبتی نرسیده است.

پیشینه مسلمانان میانمار
میانمار یا برمه سابق یکی از فقیرترین کشورهای آسیای جنوب شرقی است که در سال 1948 از انگلیس استقلال یافت. در حرکت‌های استقلال‌خواهی، مسلمانان میانمار با تمام توان در برابر استعمار انگلیس مقاومت کردند. همین مقاومت سبب شد انگلیس سیاست تفرقه‌اندازی را برای از بین بردن قدرت مسلمانان به کار گیرد و در این راستا بودایی‌ها را علیه مسلمانان تحریک کرد. در سال 1942 میلادی بودایی‌ها با سلاح‌های انگلیسی کشتار وحشیانه‌ای به راه انداختند که بر اثر آن نزدیک به 100 هزار مسلمان در ایالت «اراکان» جان خود را از دست دادند. در طی دهه‌های گذشته هر از گاهی مسلمانان با خشونت و جنایت از سوی دولت و بوداییان برمه مواجه می‌شوند که در اثر آن یا جان خود را به صورت دسته‌جمعی از دست می‌دهند، یا مجبور به ترک وطن  می‌شوند. مسلمانان اخراج شده از میانمار به بنگلادش در سال 1978 میلادی 300 هزار نفر، در سال 1988، 150 هزار نفر و در سال 1991، 500 هزار نفر تخمین زده می‌شوند. در سال 1992 نیز بار دیگر صدها هزار مسلمان از میانمار اخراج شدند. تا سال 1970 جامعه روهینگیا اقلیتی قانونی در کشور برمه تلقی می‌شدند. در سال 1982 پس از اصلاحات انجام گرفته در قانون اساسی، حکومت برآمده از نظامیان، مسلمانان روهینگیا را شهروند برمه ندانست. پس از آن بود که دولت نظامی به تدریج شروع به بدرفتاری با جامعه مسلمانان کرد و آزادی‌های فردی و مذهبی و حقوق انسانی‌ آنها را منکر شد. در اثر این فشارهای ضد انسانی هزاران نفر از مسلمانان روهینگیا به کشورهای همسایه گریختند. فشار دولت برمه بر مسلمانان این کشور پس از حادثه 11 سپتامبر نیز چندین برابر شد که نشان‌دهنده تأثیرپذیری حکومت این کشور از غرب در قبال مسلمانان است.

حامیان جنایت‌های میانمار
جنایت‌های اخیر در میانمار که از ژوئن ۲۰۱۲ آغاز شده بدترین و شدیدترین نوع برخورد بودایی‌ها با مسلمانان بوده است. تعصب کور مذهبی راهبان بودایی علیه اسلام در تضاد آشکار با تبلیغات جهانی این آیین مبنی بر صلح‌دوستی این مکتب بوده است. به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها و دیگر بازیگران عمده صحنه‌های جهانی که چشم طمع به منابع طبیعی میانمار دوخته‌اند؛ نمی‌خواهند دولت فعلی این کشور را از خود ناخشنود کنند. بر همین اساس حکومت میانمار فرصت مناسبی برای پاک‌سازی قومی مسلمانان روهینگیا به دست آورده است؛ زیرا اطمینان دارد که از سوی سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری، اروپا و آمریکا تهدیدی متوجه آنها نخواهد شد. برخورد غیرمسئولانه و بی‌اثر سازمان ملل و تمامی نهادهای وابسته به آن با موضوع کشتار مسلمانان برمه یادآور سکوت و بی‌تفاوتی این سازمان در قتل عام مسلمانان بوسنی و هرزگوین است. با نگاهی به تاریخ معاصر آشکارا می‌‌بینیم که هرگاه مسلمان‌کشی راه افتاده است نقش سازمان ملل در جلوگیری از جنایات از چند اظهار نظر عقیم و گاهی چند خط قطعنامه بی‌اثر تجاوز نکرده است. سازمان ملل در اوضاع کنونی به بنگاهی اجاره‌ای تبدیل شده که بنابه دلارهای دریافتی، موضع‌گیری می‌کند. انفعال و حتی حمایت سازمان ملل از جنایات در یمن اوج ناکارآمدی این سازمان است. در برابر جنایات بوداییان علیه مسلمانان که چندین دهه است ادامه دارد این سازمان تاکنون موضع مثبتی نگرفته است. رسانه‌ها نیز سعی می‌کنند با سکوت خود عملاً از این جنایات حمایت کنند. نکته قابل توجه درباره رسانه‌های داخل کشورمان این است که آن طور که باید به این جنایات نپرداخته‌اند و دستگاه دیپلماسی ایران نیز نتوانسته در سال‌های گذشته با رایزنی با دولت میانمار کمکی به حل این مسئله کند. مسلمانان میانمار در سایه بحران سوریه و عراق قرار گرفته‌اند و افراطی‌های میانمار از این فرصت برای پاک‌سازی آنها استفاده کرده و روز به روز فشار زیادی به آنها وارد می‌کنند. در واقع، مسلمانان میانمار در سه‌گانه تجاوز، قتل و فرار گرفتار شده‌اند و به طور کلی از این سه گزینه باید یکی را برای سرنوشت خود برگزینند که عموماً فرار را انتخاب می‌کنند و در کشورهای مختلف آواره شده‌اند.
میانمار 53 میلیون و 551 هزار نفر جمعیت دارد که بیش از دو میلیون نفر از این جمعیت مسلمان هستند. البته این آمار دولت میانمار است و شمار مسلمانان حتی تا شش میلیون نیز اعلام شده است. بنابر اظهارات مسلمانان، در حدود 20 هزار مسلمان شيعه در ميانمار زندگي مي‌كنند و همه آنها تحت آزار حكومت نظامي ميانمار قرار دارند. طنز ماجرا آنجاست که بوداییان افراطی به بهانه افزایش جمعیت مسلمانان و تلاش آنها برای اسلامی‌کردن میانمار، کمپین‌های خشونت‌آمیز و خونبار خود را از سال ۲۰۱۲ علیه مسلمانان آغاز کرده و کشتار وحشیانه‌ای را در چند سال گذشته انجام داده‌اند. این در حالی است که مسلمانان میانمار صلح‌طلب بوده و هیچ اندیشه افراطی ندارند. دولت میانمار از سال 1962 هیچ‌گاه این اقلیت را به رسمیت نشناخته و آنها را مهاجران غیرقانونی نامیده است؛ اما سازمان ملل درباره مسلمانان میانمار معتقد است در حق این اقلیت ظلم بسیاری شده و حقوق بشر درباره آنها رعایت نمی‌شود. 
بوداييان نژادپرست که تحت تأثير آموزه‌هاي «دالايي‌لاما» قرار دارند، معتقدند که کسي که مسلمان شده باشد  ديگر نژاد او ميانماري نيست و بايد کشته شده يا از اين کشور اخراج شود. رهبر مسلمانان میانمار دکتر محمد یونس سکوت کشورهای مسلمان در کنار کشورهای غربی و مجامع حقوق بشری را علت ادامه یافتن کشتار مسلمانان این کشور می‌داند. به گفته وی بودیست‌های افراطی مسلمانان را در میان خود نمی‌خواهند و به همین دلیل جوانان و به ویژه تحصیل‌کرده‌های مسلمان را دستگیر کرده و به نقطه نامعلومی می‌برند و به زنان مسلمان تجاوز می‌کنند. در حملات سال 2012 یک نسل‌کشی واقعی علیه مسلمانان میانمار به راه افتاد. گزارش‌های غیررسمی ناظران محلی از کشته شدن 50 هزار مسلمان و تجاوز به بیش از پنج هزار زن مسلمان میانماری در این سال حکایت دارد. نیروهای امنیتی میانمار اقلیت مسلمان این کشور را در ایالت راخین سرکوب و جوانان مسلمان را در مکان‌های عمومی اعدام می‌کنند. ارتش میانمار ابتدای ماه جاری میلادی بار دیگر سرکوب نظامی اقلیت مسلمان را در راخین در دستور کار قرار داد. سیاست خصمانه مقامات میانمار علیه مسلمانان سبب شده  بیش از 100 هزار روهینگیایی در ایالت راخین در غرب میانمار آواره و بی‌خانمان شوند.
شدت کشتار و سرکوب مسلمانان در میانمار همچنان حاصل کوتاهی‌ها و بی‌توجهی‌های مجامع بین‌المللی، به ویژه سازمان ملل متحد است. این بی‌توجهی و سکوت سبب شده که دولت میانمار با دادن سلاح به بوداییان آنها را به کشتار مسلمانان تشویق کنند. بنابراین این نوع جنایات دولت میانمار علیه مسلمانان این کشور «نسل‌کشی» محسوب می‌شود و شدیدترین نوع از جنایات علیه بشریت است؛ زیرا دولت میانمار به صورت نظام‌مند به اقداماتی نظیر محرومیت از حق شهروندی، کار اجباری و خشونت‌های جنسی و کشتار مردم مسلمان، به قصد نابودی یک قوم و مذهب خاص متوسل شده است. از آنجا که امروزه در نظام حقوق بین‌المللی کیفری «نسل‌کشی» جرمی مستقل به شمار می‌آید، (که در ماده 6 اساسنامه دیوان بین‌المللی کیفری تعریف و شاخصه‌های آن ذکر شده است) انتظار می‌رفت تا به حال از سوی مجامع بین‌المللی محکمه‌ای کیفری علیه مقامات دولت میانمار تشکیل شود؛ اما متأسفانه تا به حال هیچ دادگاه کیفری برای رسیدگی به جنایات دولت میانمار تشکیل نشده است.
نسل‎کشی مسلمانان میانمار طی چند سال گذشته را شاید بتوان خونین‎ترین نسل‎کشی تاریخ علیه مسلمانان دانست. نسل‌کشی‏‎های صورت گرفته در حلبچه، سربرنیتسا، اردوگاه صبرا و شتیلا، پاراچنار و هم اکنون میانمار، پنج نسل‌کشی دردآور علیه مسلمانان طی سی سال اخیر هستند. در این میان با توجه به آمار موجود، مسلمانان میانماری با کشته شدن 50 هزار نفر از هم‌کیشان خود، شاهد تلخ‏‎ترین و خونین‏‌ترین نسل‌کشی مسلمانان در قرن اخیر بوده‏‌اند. مسلمانان میانمار اکنون هیچ امیدی برای رهایی از این وضعیت ندارند؛ چرا که تمام جهان آنها را در برابر جنایت‌های بوداییان افراطی تنها گذاشته‌اند. در این میان رسانه‌ها که باید وظیفه اصلی اطلاع‌رسانی اخبار جهان را داشته باشند، گویا جنایت در میانمار را خبر محسوب نمی‌کنند و این موضوع آنچنان تکراری شده که جذابیت خبری ندارد. کشورهای غربی نیز که تنها ادعای حقوق بشر را دارند در برابر این نسل‌کشی سکوت پیشه کرده‌اند. مدعیان دموکراسی و حقوق بشر که برای کشته شدن چند شهروند غربی ائتلاف تشکیل می‌دهند و کشورهای دیگر را اشغال می‌کنند در برابر مسلمانان میانمار چهره خود را نشان داده‌اند. محور ارتجاع عربی به سردمداری عربستان نیز که خود را خادم حرمین‌‌شریفین می‌داند گویا اصلاً از وجود مسلمانان میانمار بی‌اطلاع است و تنها سرگرم تجهیز تروریست‌ها برای حمله به یمن، سوریه و عراق است. در این میان دستگاه دیپلماسی ایران باید برای نجات این عده از مسلمانان تلاش کند؛ چرا که یکی از اهداف و مأموریت‌های انقلاب اسلامی کمک به مظلومان جهان بوده است. اعدام در ملأعام، سوزاندن در خیابان، تجاوز، فرار و تحقیر و تنبیه سرنوشت این روزهای مسلمانان میانمار است. مسلمانان فراموش شده تاریخ؛ مردمانی که تنها جرم‌شان مسلمان بودن و صلح‌طلب بودن آنها است
گزارشی از وضعیت نابسامان آموزش در برخی از مهدکودک‌ها
 شیرین زارعپور/ طی روزهای گذشته، معاون اجتماعی بهزیستی از پلمب شدن ۵۰ مهد کودک متخلّف به دلیل نداشتن مجوز و دارا بودن محتوای آموزشی نامناسب، در تهران خبر داد.
مشخصاً موضوع نفوذ در مهدکودک‌ها در کلام رهبر معظم انقلاب، شهریور سال گذشته در دیدار با رئیس‌جمهور و اعضای هیئت‌دولت، تذکر داده شد و اکنون پس از گذشت یک سال، در اثر بی‌توجهی و کشمکش بین بهزیستی و آموزش و پرورش، آنچه مغفول مانده، آموزش‌هایی است که در برخی مهدکودک‌ها به کودکان داده می‌شود که اغلب با فرهنگ، اعتقادات و سبک زندگی اسلامی ما سنخیتی ندارد و همچنان مهدکودک‌های بسیاری با محتوای آموزشی ضد اخلاقی مشغول آموختن سبک زندگی غربی، به کودکان هستند.
درست از زمانی که مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ را دهه جهانی (فرهنگ صلح و نفی خشونت علیه کودکان) نامید، گسترش فرهنگ صلح تحت تعلیمات ژان ژاک‌روسو، ماریا مونته‌سوری و فروید، برنامه‌ای شد برای آموزش کودکان کشورهایی مشخص و در ادامه به بهانه گسترش صلح، افرادی که روی آنها سرمایه‌گذاری شده بود، شامل مجموعه‌ای از بهاییان و فراماسون‌ها مشغول به کار شدند و اتفاقاً شروع کار از مهدکودک‌ها کلید خورد و روش مونته‌سوری که متأثر از اندیشه‌های ژاک‌روسو است، در قالب برنامه‌های آموزشی در راستای شعار صلح سازمان ملل و سازمان‌های تابعه از جمله یونسکو، آماده به کار شد.
در اصول تربیتی روسو که بر سه اصل طبیعت، آدمیان و اشیا استوار است، روسو طبیعت را اصل می‌گیرد. مهم‌ترین مسئله تربیتی برگرفته از کتاب «امیل» روسو، تربیت منفی است. او معتقد است در تربیت، لازم نیست از محاسن کار اخلاقی داد سخن برانیم؛ بلکه کافی است کار بد را به کودک نیاموزیم و نکته دیگر تربیتی روسو، اصرار نداشتن بر انجام تکالیف مذهبی یا داشتن مذهبی خاص است. در این باره در کتاب وی آمده است: «امیل هرگز راجع به صفات خدا تصورات باطل نخواهد کرد؛ زیرا عادت دارد به آنچه مافوق فهم اوست، توجه نکند. علاوه بر این مربی او سعی نخواهد کرد او را به کیش خاصی پرورش دهد؛ بلکه کوشش خواهد کرد وی را طوری تربیت کند که وقتی بزرگ شد مذهبی را که عقل او می‌پسندد، انتخاب کند.»
برای محقق شدن سناریوی سازمان‌های جهانی، حلقه اول، جا انداختن تعلیمات مونته‌سوری به عنوان معلم برتر اخلاق و آموزش و پرورش بود؛ یعنی آنچه در پایگاه‌های اینترنتی و کتب ایرانی برای معرفی وی صورت می‌گیرد: «مربی بزرگ تعلیم و تربیت و از پیشروان مکتب فعال در آموزش و پرورش، یک آموزگار پژوهشگر و یک مربی صاحب‌نظر و از نخستین کسانی که مراحل حساس و بحرانی را در رشد روانی شخص بررسی کرده و در رابطه با فراگیری زبان، روش‌های جدیدی ابداع کرده است.»
برای همین از زندگانی و اندیشه ماریا مونته‌سوری، نکات مثبت استخراج، معرفی و نکات منفی فاکتور گرفته شد، که البته تنها نکته مثبت زندگی ماریا مونته سوری، این بود که وی در محله‌های فقیرنشین ایتالیا، به آموزش بچه‌های عقب‌مانده پرداخته بود و در همان کلاس محقر آموزشی، به موضوع «تجربه‌گرایی» پرداخته و بر این اساس، دخالت در امر تربیت کودکان را متضاد با آزادی آنها می‌دانست. این موضوع، مورد توجه قرار نگرفت که وی بدون ازدواج، صاحب فرزند پسری شده که به ناچار او را دور از خانواده نگهداری می‌کرده و در مسئله تربیت فرزندانش، دارای رفتارهای عجیبی چون سپردن هر پنج فرزند خود به یتیم‌خانه‌های بی‌سروسامان فرانسه در آن زمان بوده است.
متأثر بودن مونته سوری از اندیشه‌های ژان ژاک‌روسو(بنیانگذار مدرنیته و از اندیشمندان پلورالیست) و داشتن هوادارانی چون «فروید» نیز از نکات مکتوم مربوط به مونته سوری است.   
آموزش رقص مختلط، آوازخوانی، آموزش مسائل جنسی، جشن کریسمس همراه با رقص در سال نو میلادی و پوشاندن لباس شب به کودکان در این جشن و آرایش آنها، خواندن سرودهایی با زبان انگلیسی با مفاهیم مشخص، به بهانه شاد کردن کودکان و برگزاری شنا در استخرهای مختلط به اسم آب‌بازی، از برنامه‌های اجرایی مهدکودک‌هاست. همان نسخه‌های سازمان ملل تحت عناوین فریبنده؛ حقوق کودکان، رفع تبعیض علیه آنها و رفع خشونت و... که با مجری‌گری بهایی‌ها وارد ادبیات مهدکودک‌ها شده است.
طبق تعالیم مونته سوری، ساختارهای شخصیت کودک، پیش از دوران دبستان شکل می‌گیرد و این تعلیمات توجه و تأکیدات زیادی بر موسیقی، هارمونی و حرکات ریتمیک در آموزش دارد، تا آنجا که او حتی با انتقاد از شیوه‌های آموزشی آن را متحول کرده است. وی پس از همکاری با دوست موسیقی‌دانش، ماچرونی، دوره‌های آموزشی خود را بر مبنای درک مفاهیم موسیقی بنیان‌گذاری کرده و معتقد بود بسیاری از فعالیت‌های صدایی و غیر صدایی باید به آواز خواندن منجر شود؛ یعنی بچه‌ها صداهایی را که می‌شنوند، بخوانند.
اما آنچه مونته سوری را مفتخر به دریافت مدال افتخار سلطنتی انگلستان کرد، همکاری و همراهی وی با فراماسون‌ها در پرداختن به ایده «نظم نوین جهانی» بود، به طوری که سخنرانی‌های متعددی با موضوع صلح پایدار به منظور عضویت در انجمن فراماسون‌ها و برای نشر اندیشه اومانیسم (انسان بدون خدا یا بهتر بگوییم انسان به جای خدا)، که در تضاد کامل با تعالیم و آموزه‌های نه تنها اسلام، بلکه فطرت آدمی است، صورت داد.
با اوصاف مطرح شده سؤالی در ذهن انسان ایجاد می‌شود که این به اصطلاح، خیرخواهی مجامع بین‌المللی چرا در حق کودکان آمریکایی و اروپایی صورت نمی‌پذیرد، یا اگر صورت می‌پذیرد، وسعت آمار خشونت علیه کودکان در کشورهای مجری و منتشرکننده این تعالیم، و جرائم جنسی از کجا سرچشمه می‌گیرد؟
سپردن وظیفه خطیر تربیت فرزندان به تعالیمی که بر اساس تمدن غرب چیده شده است، حذف اعتقادات مهم توحید، نبوت و معاد را در پی دارد. جابه‌جایی نظام ارزش‌ها از بندگی خدا به سمت محوریت انسان و خواسته‌های او از پس‌لرزه‌های مهم این آموزه‌هاست که در این مورد به توجه و دقت فراوانی در انتخاب مهدکودک‌ها از سوی والدین نیاز است.

کاترین شاکدام کارشناس جهان اسلام در گفت‌وگوی اختصاصی با صبح صادق
مصطفی افضل‌زاده / مراسم پیاده‌روی اربعین امسال نیز همچون سال‌های گذشته باشکوه و عظمت بسیاری برگزار شد و در عین حال مانند گذشته با سکوت محافل رسانه‌ای غربی همراه بود. این در حالی است که هر ساله به شکوه این مراسم افزوده می‌شود، ولی برخی رسانه‌های غربی نیز تلاش می‌کنند این عظمت را خنثی کنند. در همین زمینه گفت‌وگویی را با کاترین شاکدام، کارشناس مسائل جهان اسلام انجام شد. شاکدام مدیرعامل مؤسسه شفقنا در زمینه مطالعات خاورمیانه و تحلیلگر ارشد مسائل ژئوپلیتیکی و همچنین یک مؤلف است. تاکنون چندین هزار نسخه از تازه‌ترین کتاب وی با عنوان «داستانی درباره مقاومت بزرگ: یمن، وهابیون و کاخ سعودی» که کتابی درباره یمن است و در اوایل اکتبر منتشر شد، به فروش رسیده است. وی همچنین در رسانه‌های شناخته شده جهان مقالاتی را منتشر کرده است و به تازگی با انتشار مقاله‌ای درباره اربعین در راشاتودی، سبب جلب توجه بسیاری به این مسئله شده و در عین حال نظریه بسیار باارزشی درباره شیعه و مقاومت آن در برابر سرکوبگری و تعصبات دینی ارائه کرده است. گفت‌و‌گوی ما را با وی بخوانید.
* شما پیاده‌روی اربعین، موضوعی که در سال‌های اخیر بسیار فراگیر شده است را چگونه توصیف می‌کنید؟ و درباره آن چگونه اطلاعات کسب کرده‌اید؟
اربعین به بزرگ‌ترین مراسم زیارتی در تمام دوران‌ها تبدیل شده است. هر سال ده‌ها میلیون زائر پا به این سفر می‌گذارند تا تعهد خود به امام‌شان حسین‌بن‌علی را ابراز کنند. من فکر نمی‌کنم که مراسمی بزرگ‌تر از این مراسم برای نشان دادن عشق و وفاداری وجود داشته باشد. این اقدام در نوع خود نشان‌دهنده مسائل بسیاری است و نوع شخصیت امام حسین را نشان می‌دهد. شهادت وی در تمام طول تاریخ طنین‌انداز شده و فضا را برای تأثیرگذاری بر تمامی ملت‌ها و تمامی مذاهب و عقاید هموار کرده است. پیام وی و ایستادگی وی علیه ظلم یزید در تمامی دوران‌ها سبب تغییر مسیر تفکر انسانی شده است.
اگر اسلام را به‌مثابه یک موهبت و وسیله‌ای برای آزادی انسان از طریق کلام خدا در نظر بگیریم، این امام حسین بود که به جهانیان آزادی و کرامت را آموزش داد. این وی بود که از دین پدربزرگ خود محمد(ص) پیامبر خدا محافظت کرد و امید تمامی کسانی را که همچنان به خاندان پیامبر وفادار مانده‌اند، حفظ کرد.
هر سال در مراسم اربعین، کربلا به مکانی برای جهان‌شمول نشان دادن اسلام تبدیل می‌شود؛ زیرا کانون توجهات معطوف این مکان می‌شود. این یک مرز بی‌انتها و خدشه‌ناپذیر است که مردم را به امام‌شان پیوند می‌دهد و این پیوند است که سبب می‌شود زائران هر ساله به این مکان بیایند. هیچ فردی مانند امام‌ حسین تاکنون الهام‌بخش دوست داشتن و احترامی به این حد نبوده است. توجه به این نکته مهم است که این تعلق خاطری که مردم نسبت به امام حسین دارند، هرگز از علاقه آنان به محمد رسول‌الله(ص) کم نمی‌کند، به طوری که  پیامبر خود در این‌باره گفته است؛ «حسین از من است و من از حسینم.»
عشق ما به حسین توصیف عشق ما به پیامبر خدا و انس ما با اسلام است، امامان ما حافظان سنت هستند، عشقی که ما بدون آن در برابر دستور خدا کور و کر بودیم. توجه به این نکته به این دلیل ضروری است که وهابیون بر روی این مسئله اصرار دارند که مذهب شیعه یک مذهب مرتد است.
من احساس می‌کنم اربعین تکرار واقعه غدیر است، یک وعده بزرگ مبنی بر وفاداری، قولی که به محض اینکه ما بر آن تأکید کردیم، هرگز نباید امام خود را تنها بگذاریم و باید به آن پایبند بمانیم. درس‌های کربلا بی‌شمار و در عین حال عمیق است، در چند جمله و به طور خلاصه گفتن از امام حسین و اینکه او چه کسی بود و چه کاری کرد، غیرممکن است.

* نظر شما درباره نحوه پوشش رسانه‌های غربی درباره چنین واقعه مهمی چیست؟ اگر فکر می‌کنید که این نوع پوشش خبری درباره اربعین عادلانه نبوده است، به نظر شما دلیل این امر چیست؟
هراس من از این است که رسانه‌های جریان اصلی مستقیم در راستای اظهارات مقامات عربستان فعالیت می‌کنند تا از این طریق به نحو بهتری اقدامات متعصبانه و مهندسی‌شده عربستان برای نابودی اسلام را توجیه کنند. جهان غرب، اسلام را شاخه‌ای از وهابیت برای خود ترسیم کرده و مدعی است که قبایل اسلامی دیگر برای جهان مسیحیت و یهودیت غریبه هستند و البته چنین روایتی جعلی است. اسلام غریبه نیست. اسلام نه مخالف با یهودیت و مسیحیت است و نه در جهت نفی آن. در اسلام هیچ تکبر یا فریبکاری وجود ندارد؛ بلکه در آن دعوت به حقیقت وجود دارد.
مردم همواره درباره پیروی از اسلام حق انتخاب داشتند. اسلام هرگز مردم را به خونریزی و سرکوب مجبور نکرده است. این دین برای آزادی و گسترش حقیقت آمده و به جوامع بشری عدالت و کرامت و همچنین مهربانی و بردباری را گوشزد کرده است.
این اصول در اربعین به طور کامل تجسم یافته و به همین دلیل است که جهان غرب مجبور به سکوت در برابر فریادهای زائران است؛ زیرا آنان هراس دارند که این فریادها به آشکار شدن دروغ‌های ظالمان منجر شود. ما باید کربلا را نماد مقاومت در نظر بگیریم. ترس ظالمان از کربلا بیش از همه به دلیل نوری است که چشم جهانیان را به این مکان خیره کرده است.
فراخوان امام حسین برای مقاومت، الهام‌بخش میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شده است، افرادی که زیر این پرچم جمع شده‌اند و قدرت‌های غربی از چنین جنبش آرام و در عین حال مصممی هراس دارند. ما باید بدانیم که این باور و عقیده می‌تواند قوی‌ترین پایه‌های استبداد را در هم بشکند، ایران در سال 1979 به ما یاد داد که قدرت در حرکت امام حسین نهادینه می‌شود.
اما تغییر در مسائل به تدریج اتفاق می‌افتد. برخی رسانه‌ها امسال سنت همیشگی را شکسته و از سکوت معمول خود فاصله گرفته‌اند و فضای اربعین را در خود نشان داده‌اند. راشاتودی و هافینگتون‌پست نمونه‌هایی از این رسانه‌ها هستند که بخش‌هایی از این مراسم را بدون سانسور منتشر کرده‌اند. این امر نشان می‌دهد که گام‌های بلندی برای احیای اسلام برداشته شده است. 
در نهایت اینکه تغییر از خود ما مسلمانان آغاز می‌شود، گفت‌وگو، بحث‌های صادقانه و آموزش نیاز ما است، ما نمی‌توانیم به وهابیت اجازه دهیم که آسمان دین ما را تاریک کند، تاریخ ما را جعل کند و سنت ما را از بین ببرد. ما باید چه تعداد از مکان‌های مقدس خود را از دست بدهیم تا بفهمیم که هدف آل‌سعود این است که القا کند اسلام همان کتاب قرآن است و ارتباطی با اهل‌بیت ندارد، این در حالی است که قرآن و اهل‌بیت دو مستمسک باارزشی هستند که محمد رسول‌الله به ما توصیه کرد به آنها تمسک بجوییم.

* جامعه سنی انگلیس و جامعه غربی چگونه درباره اربعین می‌اندیشد؟
اگرچه گفتن این مسئله سبب ناراحتی عمیق من می‌شود؛ اما باید بگویم که به نظر من تعداد سنی‌های آگاه از مسئله اربعین چندان بالا نیست. من به تازگی از طریق تبادل‌نظر در رسانه‌های اجتماعی درباره نوشته‌های خودم متوجه شده‌ام که بسیاری از سنی‌ها به طور کلی از وقایع کربلا بی‌خبرند.
وهابیت نفوذ منفی بسیاری به اسلام سنی داشته و حذف بسیاری از وقایع مهم مربوط به اسلام را به خوبی مدیریت کرده و توانسته از این طریق مشروعیت جعلی خود را در نگاه عده زیادی از مردم در جهان اسلام حفظ کند. اگر شما این مسئله را بدانید که سنی‌ها درباره واقعه غدیر چیزی نمی‌دانند، می‌توانید ناآگاهی آنان درباره واقعه غم‌انگیز کربلا را نیز تصور کنید. من هرگز نمی‌توانم از این وضع انتقاد کنم؛ بلکه صرفاً می‌توانم آن را یک مسئله غم‌انگیز در نظر بگیرم.
واقعه کربلا از بزرگ‌ترین و بهترین نوع مقاومت در برابر دروغ می‌گوید و از آنجا که یزیدیان زمان ما با دروغ زندگی می‌کنند، بنابراین تلاش بسیاری می‌کنند که اربعین فراموش شود و از این طریق دست‌اندرکاران برگزاری آن را افرادی مرتد معرفی می‌کنند و از کشف و دانستن حقیقت از سوی مسلمانان جلوگیری می‌کنند.
من نمی‌توانم تصور کنم مسلمانی باشد که بتواند مشروعیت مقاومت امام حسین‌بن‌علی را تکذیب کند، این ناآگاهی افراد است که سبب ایجاد شکاف و اختلاف میان ما شده است، نه تفاوت عقاید. 

* آیا شما تا کنون کاری درباره اربعین انجام داده‌اید، یا قصد دارید کاری در این زمینه انجام دهید؟
من قصد نوشتن کتابی درباره شهادت امام حسین با عنوان «از مکه تا سرزمین کربلا؛ عزیمت همراه با اهل‌بیت پیامبر» دارم. علاوه بر این سلسله مقالات، تحلیل‌ها و تفسیرهایی را با هدف آگاهی دادن به افراد منتشر کرده‌ام و امیدوارم از این طریق سوءتفاهم‌ها برطرف شود.

* آیا تاکنون در پیاده‌روی اربعین در کربلا شرکت داشته‌اید و آیا خاطره‌ای در این باره دارید و اگر نه آیا آرزو دارید در این مراسم شرکت کنید، دلیل شما چیست؟
نه، من باید بگویم که تاکنون افتخار شرکت در این مراسم را نداشته‌ام، اما امیدوارم که سال دیگر این وضعیت تغییر کند. انگیزه من از این کار ساختن فیلم مستندی جامع درباره اربعین به منظور درک ماهیت آن و درک صمیمیت و همدلی زائران شرکت‌کننده در آن است که از تجربیات خود در این‌باره سخن می‌گویند.
از آنجا که رفتن به حج برای بسیاری از ما ممکن نیست، من احساس می‌کنم که کربلا می‌تواند گامی در جهت درک بیشتر اسلام باشد.

*‌ کدام شخصیت داستان کربلا برای شما دوست‌داشتنی‌تر است و چرا؟
من باید به بانو زینب اشاره کنم که یک فرد الهام‌بخش است. فضیلت، کرامت در اوج مصیبت و شجاعتی که وی در زمان روبه‌رو شدن با یزید از خود نشان داد، من را تحت ‌تأثیر قرار داده است. من تحت تأثیر عظمت وی قرار گرفته‌ام. او زیبایی شخصیت و عزم و اراده و ایمان را به من نشان داده است. زینب دختر علی به زنان یاد می‌دهد که چگونه برای دفاع از اسلام به پا خیزند و به دنیا یاد داده است که چگونه زنان را در جامعه بپذیرند و از آنان استفاده کنند. او به عنوان الگویی برای شبیه‌سازی این مسئله عمل می‌کند.

* آیا احساس می‌کنید پیاده‌روی اربعین اهمیت دارد؟ دلیل شما چیست؟
البته، اربعین بسیار مهم است. اربعین نشان‌دهنده پایان دوران عزاداری برای امام حسین‌بن‌علی است. من به‌تازگی این سخن را شنیده‌ام که؛ ما تحقق نبوت هستیم، روزی خواهد آمد که با اراده خدا مردم جهان برای حسین پسر فاطمه عزاداری خواهند کرد. امت امام حسین در زمینه ابراز وفاداری و عدم هراس از سرکوبگری با هم متحدند. ظلم هرگز در برابر اراده خداوند موفق نخواهد بود.


 محمدرضا فرهادی/پنجمین آتش‌بس یمن که به مدت ۴۸ ساعت برقرار شده بود، با نقض گسترده ائتلاف در حمله به شهرهای یمن با شکست روبه‌رو شد. جنبش انصارالله و علی عبدالله صالح در ابتدا و در صورت پایبندی عربستان به آتش‌بس گسترده در یمن از آن استقبال کرده بودند. 
از زمان وقوع حملات عربستان به یمن تاکنون پنج آتش‌بس بین دو طرف منعقد شده که هر پنج مورد از سوی عربستان نقض شده است. آتش‌بس‌های اعمالی نیز همواره بنابر درخواست‌های طرف سعودی و با واسطه‌گری‌های طرف ثالثی، همچون آمریکا بوده است. آتش‌بس اخیر نیز بنا به درخواست آمریکا و به واسطه نقش میانجی‌گری عمان صورت گرفت که عربستان آن را نقض کرد. حال باید به این پرسش‌ها پاسخ داد که چه دلایلی سبب می‌شود آتش‌بس‌های اجرایی در یمن با ناکامی روبه‌رو گردد؟ آیا آتش‌بس تنها عاملی برای تسکین افکار عمومی از طرف سعودی است؟
۱ـ آتش‌بس اخیر در یمن بنا بر طرح جان کری اتفاق افتاد. جان کری در شهریور ماه سال جاری طرحی را از سوی کمیته چهارجانبه (آمریکا، انگلیس، امارات و عربستان) مطرح کرد و گفت: «امروز هر چه بر ضرورت پایان دادن به خشونت‌ها در یمن تأکید کنیم، باز هم کم است.» وی طرح خود را مشتمل بر چهار بند دانست که به نوعی تداعی‌کننده قطعنامه 2216 درباره یمن بود. جان کری در طرح خود شرط اول برای پایان دادن به بحران یمن را بازگشت به میز مذاکره اعلام کرده بود که این امر مستلزم آتش‌بس بود. در بندهای بعدی اصولی، همچون دولت وحدت ملی، تقسیم قدرت و بازگشت شبه‌نظامیان (انصارالله) به شهرهای شمالی ذکر شده بود که انصارالله این طرح را رد کرد؛ اما پس از دیداری که جان کری با مسئولان انصارالله در مسقط عمان داشت و قولی که مبنی بر پایبندی طرف سعودی به آتش‌بس داده شده بود، انصارالله با بند اول این طرح موافقت کرد.
۲ـ عربستان با توجه به پایبند نبودن به آتش‌بس در حالتی از سردرگمی قرار گرفته است؛ یعنی از یک سو به آتش‌بس تن می‌دهد و از سوی دیگر به نقض آتش‌بس روی می‌آورد. این سردرگمی نیز در نتیجه انتخابات اخیر آمریکا و پیروزی ترامپ است. عربستان فعلاً از رویکرد ترامپ برای حمایت یا عدم حمایت وی از جنگ یمن اطمینان کسب نکرده و با توجه به وضعیت موجود در منطقه نیز خواهان حل این مسئله نیست که دست خالی از یمن خارج شود.
۳ـ آتش‌بس را می‌توان حربه عربستان برای محدود کردن جنگ در مرزهای خود دانست. نیروهای ارتش یمن توانسته‌اند پیشروی‌های قابل توجهی را در مناطق مرزی یمن صورت دهند که همین امر توانسته است ریاض را به پذیرش آتش‌بس وادارد. با ناامن شدن استان‌های مرزی نجران و جیزان، عربستان نگران است که مبادا دامنه جنگ از جنوب به دیگر نقاط کشور نیز گسترش پیدا کند. بنابراین، برای پنجمین بار در یمن آتش‌بس اعلام کرد.
۴ـ آتش‌بس‌های اعمالی در یمن بنابر خواست طرفینی، همچون آمریکا و منصور هادی است. دلیل اصلی آمریکا مبنی بر حمایت از آتش‌بس نشان دادن چهره خود در مبارزه با تروریسم و کاهش حجم انتقادات موجود علیه خود است. روزنامه «واشنگتن‌پست» در مطلبی نوشته است: «دولت اوباما به واسطه حمایت خود از عملیات هوایی عربستان سعودی که به طور معمول، بیمارستان‌ها و دیگر مناطق غیر نظامی را هدف قرار می‌دهد، از سوی گروه‌های حقوق بشری و نمایندگان کنگره مورد انتقاد قرار گرفته است.» 
همچنین، منصور هادی بنا بر تغییر توازن قوا در مناطق جنوبی به دنبال راهکاری مسالمت‌آمیز برای خروج از بحران به وجود آمده و به دست آوردن امتیازی حداکثری است؛ به همین دلیل منصور هادی اعلام کرد تنها در صورتی حاضر به تقسیم قدرت و شراکت در دولت وحدت ملی است که سهم رئیس‌جمهوری مختص وی باشد و وزرا را نیز خود وی انتخاب کند.
در مجموع می‌توان گفت، آتش‌بس در یمن شکلی از منافع غربی ـ عربی برای بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای دارد که در پشت پرده آن درصدد منافعی غیر از حل بحران یمن است. همچنین، بحران یمن نشان‌دهنده ناهماهنگی بین ائتلاف است که از یک سو آمریکا پیشنهاد آتش‌بس را مطرح و اجرایی کرده و از سوی دیگر عربستان به نقض آن روی می‌آورد.

گزارشی از همایش «جهاد علمی، اقتصاد دانش‌بنیان و تمدن اسلامی»
   حسن ابراهیمی/ هفته بسیج فرصتی بود تا ابعاد مختلف این لشکر مخلص خدا در برنامه‌های مختلف بررسی و واکاوی شود. یکی از ابعاد مهم بسیج، بعد علمی آن است که باید متناسب با نیاز انقلاب اسلامی پیش رود. بر همین اساس همایشی با عنوان «جهاد علمی، اقتصاد دانش‌بنیان و تمدن اسلامی» در تالار جابربن‌حیان دانشکده شیمی دانشگاه صنعتی شریف با محوریت بسیج دانشجویی و سازمان بسیج علمی کشور و حضور بسیاری از نخبگان علمی و مسئولان برگزار شد. سخنرانان اصلی آن سردار محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین و حجت‌الاسلام والمسلمین محمد محمدیان، رئیس نهاد نمایندگی رهبر معظم انقلاب در دانشگاه‌ها بودند که در ادامه به اهم سخنان این دو بزرگوار می‌پردازیم.

علم ابزار قدرت است
سردار محمدرضا نقدی با اشاره به گذشت 28 سال از صدور فرمان تاریخی امام(ره) برای تشکیل بسیج دانشجویی، گفت: «دو مأموریت مهم دفاع از اسلام و پایبندی به شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» وظیفه‌ای است که به دانشجویان بسیجی واگذار شده است؛ این شعار ملت ایران در مبارزه با طاغوت بود.» 
رئیس سازمان بسیج مستضعفین افزود: «استقلال یعنی اینکه ملت بتواند برای سرنوشت خود تصمیم بگیرد و منتظر انتخابات در کشورهای دیگر نباشد.» 
وی اظهار داشت: «در مقابل تئوری‌پردازان استکبار که از کهنه شدن استقلال دم می‌زنند، باید قدرت لازم را به دست بیاوریم و راه رسیدن به این قدرت، علم است و برای آزاد بودن و زیربار زور نرفتن باید به بالاترین رتبه‌های علمی برسیم.» 
وظیفه دانشجوی بسیجی
وی با بیان اینکه مسئله اصلی امروز کشور تولید و اشتغال است، گفت: «باید تولید داخلی داشته باشیم و امروز بیش از گذشته نیازمند توجه به اقتصاد دانش‌بنیان هستیم.»
رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت: «دانشجویان بسیجی ما باید بیشتر تلاش کنند و این یک جهاد اساسی است.»
سردار نقدي افزود: «اسلام با نفي الهه‌ها شروع مي‌شود و شرط مسلماني «نه» گفتن به طاغوت‌هاست. امروز دانشجوي بسيجي موظف است در برابر جباران قد علم کرده و به آنها تودهني بزند.»
وی با اشاره به نتايج انتخابات اخير رياست‌جمهوري آمريکا، گفت: «نبايد منتظر اين باشيم که چه کسي در فلان کشور رئيس‌جمهور مي‌شود، اين يعني خفت و خواري و زير پا گذاشتن شرافت انساني که گناهي نابخشودني است.» 

پیشرفت علمی رکن اصلی قدرت
سردار نقدی با تأکيد بر اينکه رکن اصلي قدرت، علم و پيشرفت علمي است، افزود: اگر ما به مرزهاي قدرت‌هاي جهاني نرسيم، دشمنان به ما غلبه می‌کنند. در واقع تا زماني که دشمنان پيچيده‌ترين رسانه‌ها و قدرت‌ها را در اختيار دارند، ما در معرض تهديد قرار داريم.» 

علوم انسانی مبتنی بر آرمان
رئيس سازمان بسيج مستضعفين اضافه کرد: «کشور هر چقدر هم که در فناوري‌هاي مختلف و سلاح‌ها و حتي اقتصاد پيشرفت کند، اما نظريه‌هاي علوم انساني‌اش مبتني بر آرمان‌هايش نباشد، نوکر ديگران است و تحت مديريت ديگران قرار مي‌گيرد.»
وي با بيان اينکه بايد در زمينه رشد علمي اقدامات مؤثري انجام دهيم، اظهار داشت: «حرکت در اين حوزه طبيعت طولاني‌مدتی دارد، اما با کندي خودمان نبايد اين طبيعت طولاني‌مدت را تشديد کنيم.»
سردار نقدی افزود: «هيچ کس رئيس‌جمهور آمريکا را با اين همه رسانه‌اي که در اختيار دارند، دوست ندارد و از وي با گوجه‌فرنگي و تخم‌مرغ گنديده استقبال مي‌کنند.»

بسیج و احساس معنوی
حجت‌الاسلام محمد محمدیان نیز در این همایش با اشاره به کلمه بسیج، اظهار داشت: «کلمه بسیج از آشناترین واژه‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. هر فردی که عبارت بسیج را می‌شنود، نوعی احساس معنوی در درون خود می‌یابد و این کلمه تجلی‌بخش بسیاری از ارزش‌های جامعه است.» 
وی افزود: «پیشگام بودن بهترین عبارتی است که می‌توانیم در وصف بسیج بگوییم.»
رئیس نهاد نمایندگی رهبر معظم انقلاب در دانشگاه‌ها گفت: «زمانی که کشور با خطر دشمن بیرونی روبه‌رو بود، بسیج کاری کارستان انجام داد. در دفاع مقدس همه نیروهای مسلح حضور داشتند و در این عرصه بسیار خوب درخشیدند؛ اما اگر بسیج به میدان نمی‌آمد، تاریخ کشور تغییر می‌کرد.» 
حجت‌الاسلام محمدیان تصریح کرد: «اگر در جمهوری اسلامی سربلند از هشت سال دفاع مقدس سخن می‌گوییم، به واسطه دلاوری‌های بسیجیان بوده است. بسیج پس از جنگ پرونده کاری خود را نبست؛ بلکه پرونده‌های جدیدتری را در عرصه‌های نوین و علمی باز کرد.» 
وی بسیج علمی را یکی از ضرورت‌های مهم در جامعه عنوان کرد و گفت:‌ «خوشبختانه سازمانی تحت عنوان بسیج علمی در سازمان بسیج تشکیل شده است.» 
عبودیت راز موفقیت
رئیس نهاد نمایندگی رهبر معظم انقلاب در دانشگاه‌ها در بخش دیگری از سخنان خود روحیه بسیج در دفاع مقدس را به دلیل ارتباط عمیق با خدا دانست و گفت: «راز موفقیت بسیج در دفاع مقدس عبودیت و عشق به خدا بود. این ویژگی در کار علمی هم ضروری است و تا زمانی که روح عبودیت در وجود انسان به وجود نیاید، کار علمی صورت نمی‌گیرد.»

 لزوم توجه بسیج به علوم انسانی
وی در بخش دیگری از سخنان خود با مهم دانستن نقش علوم انسانی، گفت: «تاریخ هر کشور هویت آن کشور است؛ لذا نمی‌توان نسبت به تاریخ کشورمان بی‌توجه بود، چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی افرادی برای اعتلای آن فعالیت داشتند که امروز در قید حیات هستند و تاکنون به نقش آنها پرداخته نشده است. باید در این باره فعالیت صورت گیرد و همان‌گونه که بسیج در عرصه‌های فناوری ورود کرده، می‌تواند به این موضوع نیز ورود کند.» 
رئیس نهاد نمایندگی رهبر معظم انقلاب در دانشگاه‌ها تصریح کرد: «اگر بسیج امروز به موضوع علوم انسانی توجه نداشته باشد، ممکن است با چالش‌های جدی روبه رو شویم، موضوع علوم انسانی در کشور ما سرنوشت‌ساز است.»

فناوری را می‌توان خرید، اما علوم انسانی را نه
وی افزود: «شاید بتوان فناوری را از جهان خریداری کرد؛ اما علوم انسانی را نمی‌توان خرید و باید در داخل و به صورت بومی به آن پرداخته شود.»
گفتنی است، در پایان این همایش از جهادگران بسیجی عرصه علم، پژوهش و فناوری تجلیل شد.

گفت‌وگو با ابوالقاسم طالبی، کارگردان «یتیم‌خانه ایران»
 آرش فهیم/ درحالی که بسیاری از فیلمسازان ترجیح می‌دهند که وقتی به دهه ششم زندگی خود می‌رسند، کمتر سراغ سیاست بروند و بیشتر موضوعات کم‌خطر را برای ساختن فیلم انتخاب کنند، ابوالقاسم طالبی، در 55 سالگی، سیاسی‌تر از گذشته فیلم می‌سازد و حرف می‌زند. او از نخستین فیلم خود با نام «بازگشت پرستوها» تا فیلم اخیرش «یتیم‌خانه ایران» یک خط را در پیش گرفته؛ دفاع از انقلاب، مقابله با دشمنان ایران و انقلاب. فیلم‌های دیگر او از جمله «نغمه»، «آقای رئیس‌جمهور»، «قلاده‌های طلا» و... نیز همه در همین جهت بودند. اما به لحاظ کیفیت و اهمیت مضمون، «یتیم‌خانه ایران» مهم‌ترین فیلم این کارگردان محسوب می‌شود؛ چرا که هم ساختار فاخر آن مایه افتخار سینمای ایران است و هم محتوای آن، یکی از تکان‌دهنده‌ترین بخش‌های تاریخ این سرزمین را برملا می‌کند. به همین بهانه با ابوالقاسم طالبی گفت‌وگویی صورت دادیم. 

* «یتیم‌خانه ایران» یک فیلم سنگین، پرهزینه و دشوار است، چرا در این مقطع تصمیم گرفتید یک فیلم تاریخی و پیچیده تولید کنید؟
من در دو اثر قبلی خودم، یعنی سریال «به کجا چنین شتابان» و فیلم «قلاده‌های طلا» نیز علیه انگلیس کار کرده بودم. موضوع قحطی بزرگ هم قطعه‌ای از تاریخ ماست که گم شده بود. قصد من این بود که با ساخت فیلمی درباره این قطعه گمشده از تاریخ، به نسل‌های حال و آینده بگویم که انگلیس چه بلایی سر ایران و ایرانی آورد. ضمن اینکه من خودم را یک فیلمساز انقلابی می‌دانم و در این جهت حرف خودم را در فیلمی که می‌سازم، بیان می‌کنم. 

* درباره ماجرای قحطی بزرگ، مطالب بسیار کمی نوشته شده و همان‌طور که گفتید، به عنوان یک قطعه گمشده در تاریخ شناخته می‌شود. با توجه به این وضعیت، داستان فیلم «یتیم‌خانه ایران» را چگونه شکل دادید؟
من پنج سال برای تولید این اثر وقت صرف کردم که بخش اعظم این زمان صرف تحقیق و پژوهش شد، به طوری که حدود ۱۶۰ کتاب و خاطرات سربازان و ژنرال‌های انگلیسی درباره دفن ۹ میلیون نفر از مردم ایران را خواندم. همچنین یادداشت‌های روزانه و خاطرات افراد از آن زمان را بررسی کردم. مثل کتاب «خاطرات داناهو» که برای این منظور ترجمه شد. کتاب «قحطی بزرگ» دکتر محمدقلی مجد هم از جمله آثاری است که برای ما ترجمه کردند و آن هم به ما کمک کرد. حذف شدن این قطعه از تاریخ واقعاً مسئله مهمی است و ما با ساخت «یتیم‌خانه ایران» سعی کردیم آن را دوباره به تاریخ برگرداندیم. 

* ممکن است برای برخی این سؤال پیش بیاید که مرگ‌ومیر 9 میلیون نفر از مردم ایران در آن مقطع چه ربطی به دولت انگلیس داشت؟ پاسخ شما چیست؟
قتل‌عام هموطنان ما در آن مقطع در اثر قحطی و بیماری، دقیقاً براساس طرح و نقشه شوم انگلیس بود. برای نمونه، اجازه نمی‌دادند غلات وارد ایران شود تا منافع خودشان تأمین شود. کاری کردند که خرید گندم و نان از توان مردم عادی خارج شود و هر چه قیمت بالا می‌رفت آنها با قیمت بالاتری خریداری می‌کردند. این باعث شد که مردم به خوردن چیزهایی روی آوردند که وبا و طاعون و بیماری‌های دیگر را به وجود آورد. حتی آب‌های قنات‌های ایران را آلوده می‌کردند. انگلیسی‌ها با دادن باروت به یاغی‌ها ناامنی را به بالاترین حد خود رساندند و هدف‌شان از این اقدام کاهش جمعیت ایران و ضعف و سرخوردگی مردم آن بود. کاری کردند که مردم جلوی چشم یکدیگر از دنیا بروند. وقتی فرزند جلوی چشم پدر و مادر یا پدر و مادر جلوی چشم فرزندانش بر اثر گرسنگی جان بدهد، بدترین نوع جنایت است. اما انگلیسی‌ها این کار را با مردم ما کردند. پس از این ماجراها هم یک قزاق بی‌سواد و قلدر را در ایران روی کار آوردند تا باز هم منافع آنها را تأمین کند. عمق فاجعه در حدی بود که ما نتوانستیم بسیاری از اتفاقات و جنایات رخ داده را به تصویر بکشیم. 

* حرف «یتیم‌خانه ایران» برای امروز چیست؟
حرف «یتیم‌خانه ایران» این است که تمام این واقعیت‌های تاریخی باز هم ممکن است تکرار شوند. این فیلم ساخته شد تا بگوید اگر باز هم مسئولان فاسد و ترسو روی کار بیایند، اگر روشنفکرها در برابر نقشه‌های غربی‌ها سکوت کنند و اگر باز هم استکبار بر ما مسلط شود، امکان تکرار تاریخ هست. «یتیم‌خانه ایران» ساخته شد تا بغض مردم علیه آمریکا، انگیس و استکبار را زنده نگه دارد.

کارشناسان و صاحب‌نظران در گفت‌وگو با صبح‌صادق
سیدمحمد مشکوه‌الممالک/ رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از مردم اصفهان درباره انتخابات آمریکا فرمودند: «بنده هیچ قضاوتی درباره‌ انتخابات آمریکا ندارم. آن حزب و این حزب، هر کسی آمد فقط شر رساند. یکی تحریم کرد، یکی به هواپیمای مسافربری و یکی به سکوی نفتی حمله کرد. ما نگرانی نداریم و برای مقابله با هر حادثه‌ محتمل آماده‌ایم. در دنیا عده‌ای عزا گرفتند و عده‌ای شادی کردند. ما نه عزا می‌گیریم و نه شادی می‌کنیم؛ ما به این فکر می‌کنیم که چگونه باید کشور را از مشکلات احتمالی عبور داد.» در راستای تأثیر نتیجه انتخابات آمریکا بر ایران خبرنگار صبح صادق گفت‌وگویی را با سه نفر از استادان دانشگاه و صاحب‌نظران انجام داد که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.
ترامپ هم 
مثل سایرین است
سیدمحمد مرندی*
منطقی‌ترین انتظار از نتیجه انتخابات آمریکا این است که ما توقعی نداشته باشیم که سیاست‌های آمریکا به نفع‌مان اصلاح شود. ترامپ و کلینتون هم هیچ تمایلی برای رابطه بهتر با ایران نشان نداده‌اند؛ بلکه هر دو گفته‌اند که در همه موارد به نوعی خواستار تشدید فشارها علیه ایران هستند.
از سوی دیگر دولت اوباما هم دولتی نبود که به ایران محبتی کرده باشد؛ بلکه تحریم‌ها را تشدید کرد و پس از توافق هسته‌ای هم به عهد خود وفا نکرد و این توافق با همه ضعف و قوت‌های بالقوه‌ای که دارد؛ آن‌طور که باید و شاید اجرا نشده است. 
در دولت جدید هم هر دو نامزد از تشدید فشارها بر ایران گفته‌اند؛ لذا با روی کار آمدن ترامپ، ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که وضعیت، بهتر از دولت پیش باشد؛ البته در یک حوزه امکان دارد تغییراتی ایجاد شود و آن نسبت به داعش است؛ چرا که ترامپ، سیاست فعلی آمریکا را نسبت به داعش و گروه‌های مسلح افراطی، فاجعه‌ای بزرگ می‌داند و مبارزه با داعش و کمک نکردن به این گروه را جزو برنامه‌ها و اولویت‌های کاری خود بیان کرده است. 
اگر سیاست ترامپ درباره داعش و گروه‌های تکفیری دیگر، نسبت به دولت گذشته، در سوریه تغییر کند، این امر به نفع ما نیست؛ بلکه به دلیل منافع آمریکا است. لذا در این مسئله، تعدیل سیاست آمریکا در قبال ایران وجود ندارد و علت اصلی این تغییر سیاست صرفاً به این دلیل خواهد بود که این تروریست‌ها برای کل جهان تهدید به شمار می‌آیند و برخلاف گذشته نفعی از آنها عاید آمریکا نخواهد 
شد. 
با توجه به انتصاب‌هایی که تا به این لحظه اعلام شده، به نظر می‌رسد که با روی کار آمدن ترامپ، سیاست آمریکا نسبت به ایران تغییر مثبتی نخواهد داشت. کسانی را که ترامپ منصوب کرده است، یا افرادی که به دستور او در حال انتخاب برای وزارتخانه‌ها هستند، شخصیت‌هایی به شدت ضد ایرانی‌اند. ولی به نظر می‌رسد که اگر ترامپ به عهدش وفا کند، رابطه آمریکا با روسیه بهتر شود. 
از آنجا که ترامپ در حوزه سیاست خارجه، مشاوران زیادی ندارد، از هم‌اکنون امکان پیش‌بینی نوع برخورد آمریکا با ایران به شکل دقیق وجود ندارد. با این حال چند نکته مهم وجود دارد؛ اول اینکه ترامپ نسبت به جنگ‌هایی که در سال‌های گذشته اتفاق افتاده، انتقادهای زیادی داشته و می‌داند که مردم از جنگ خسته هستند. از سوی دیگر او قول داده است که آمریکا را بازسازی کند.
قابل ذکر است که متحدان سنتی آمریکا با ترامپ هم رابطه خوبی ندارند. این نکته ایجاد یک اجماع، علیه ایران را برای ترامپ سخت‌تر می‌کند. 
*دانشیار مطالعات آمریکای شمالی دانشگاه تهران

ترامپ در چارچوب گذشته
‌ عمل خواهد کرد
سیدحسین نقوی حسینی *
در دولت آمریکا در طول انتخاباتی که چهره‌اش را خود نامزدها به نمایش گذاشتند، هر دو نامزد از هر دو حزب مدعی بودند که در انتخابات تقلب صورت می‌گیرد و دموکراسی بازیچه قرار گرفته است. این نوعی از نمایش واقعی چهره انتخابات در آمریکا بود. همیشه رقابت بین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات وجود دارد و این رقابت بیش از سه قرن است که صورت گرفته و هیچ جریان، فرد و گروه دیگری در این میان نتوانسته است ظهور پیدا کند.
این دو حزب هم تاکنون در قالب سیاست سلطه‌گرایانه، تجاوزگرایانه، غارت‌گرایانه و مداخله‌گرایانه آمریکا عمل کرده‌اند؛ از این رو تفاوتی بین حاکمیت جمهوریخواهان و دموکرات‌ها وجود ندارد، البته ممکن است در تاکتیک‌ها تفاوتی با هم داشته باشند؛ یعنی ممکن است یکی برای اهداف تجاوزگرایانه خود از ابزار نرم و دیگری از ابزار سخت استفاده کند؛ اما هدف تفاوتی ندارد؛ چرا که تاریخ چند صد سال گذشته آمریکا نشان می‌دهد دولت این کشور یک دولت سلطه‌گر، تجاوزگر، غارتگر و مداخله‌گر است.
بنابراین، برای ما فرقی ندارد که ترامپ از جمهوریخواهان یا کلینتون از دموکرات‌ها روی کار بیاید. در گذشته هم جمهوریخواهان و هم دموکرات‌ها علیه کشور و دولت منتخب ما کودتا، دخالت و تجاوزگری کردند. همین‌ها بودند که در حادثه طبس به خاک ما تجاوز کردند، سفارت خانه‌شان جاسوسخانه بود، هواپیما را زدند، هشت سال پشت صدام ایستادند و در وحشی‌گری‌ها و تجاوزهای او مشارکت کردند، علیه انقلاب جمهوری اسلامی ایستادند. همین جمهوریخواهان و دموکرات‌ها بودند که پنجاه سال حکومت دیکتاتوری و مستبد شاهنشاهی را در این کشور حاکم کردند. بنابراین، بین اینکه جمهوریخواهان روی کار باشند یا دموکرات‌ها تفاوتی وجود ندارد. 
سیاست آمریکایی‌ها با روی کار آمدن ترامپ، هرگز تغییر نمی‌کند. آنها همچنان بنای خصومت دارند؛ چرا که ماهیت دولت آنان سلطه‌گری، غارت‌گری و تجاوزگری است؛ از این رو در آینده نیز، این سیاست هم نسبت به برجام و هم نسبت به جمهوری اسلامی ایران تغییر نخواهد کرد. 
اینکه افرادی در داخل، به این لبخندها و توافق‌ها دل می‌بندند و فکر می‌کنند که آمریکا بر عهد خود پایدار می‌ماند، نگران‌کننده و آزاردهنده است؛ چون سابقه دولت آمریکا مشخص است و این همه تجاوز و جنایت علیه ملت ما باید عبرت‌آموز باشد و نباید فریب وعده و وعیدها را بخوریم؛ بلکه باید منافع کشور خودمان را در نظر بگیریم و روحیه مقابله با سلطه‌گری را در دولت و ملت خود حفظ کنیم تا آنها نتوانند این سقف مقاوم را در مقابل خود بشکنند. 
ترامپ، رئیس‌جمهور همین آمریکاست؛ بنابراین در آینده نیز بر اساس همان چارچوب‌ها عمل خواهد کرد و فقط ممکن است روش‌ها و تاکتیک‌هایش متفاوت باشد؛ چون جمهوریخواهان صاحب صنایع نظامی آمریکا هستند و وقتی آنها روی کار می‌آیند، باید همه جا جنگ و بحران و خشونت باشد تا سلاح‌های خود را بفروشند و ملت‌های دیگر را بترسانند تا به سراغ خرید اسلحه از کارخانه‌های آنها بروند و از این طریق کارخانه‌های آنها فعال بماند. 
در این میان، دموکرات‌ها صاحب صنایع مادر آمریکا هستند و وقتی روی کار می‌آیند، صحبت از مذاکره، صلح، حل بحران و حقوق بشر دارند تا بتوانند تولیدات و محصولات خود را بفروشند. بنابراین روش‌ها متفاوت است، اما هدف هر دو بریدن سر ملت‌هاست. 
*سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی


تکیه بر دگرگونی‌های آمریکا ساده‌نگری است
امیر محبیان *
مواضع دولت آمریکا از آغاز انقلاب بر پایه معارضه در سطوح گوناگون و با روش‌های گوناگون با جمهوری اسلامی ایران بوده است. هرچند که در روش‌ها دوگانگی‌هایی وجود داشته است. دموکرات‌ها به‌ظاهر نرم‌تر برخورد می‌کنند، ولی به دلیل توان اجماع‌آفرینی میان متحدان اروپایی خود آسیب‌های زیان‌بارتری وارد می‌کنند و جمهوری‌خواهان با اینکه خشن‌تر کار می‌کنند، ولی ژرفای اثرگذاری آنها کمتر است. مانند ناهمسانی ردی که چاقوی جراحی و چاقوی بزرگ قصابی می‌گذارد. بنابراین تکیه بر دگرگونی‌های هیئت حاکمه آمریکا ساده‌نگری است.
موضع کشور ما برخاسته از باورها و نیز منافع ملی ماست. باورهای ما به هیچ‌وجه اجازه پیروی و قرار گرفتن در پناه کفار، مشرکان و ستمگران را نمی‌دهد. خوش‌بینی به آنها هم پسندیده نیست. منافع ملی ما و عقل سیاسی هم به ما توصیه می‌کند که به دشمنی چون آمریکا اطمینان نکنیم و به‌جای آن، تنها به توان مردم خود اتکا کنیم.
کابینه ترامپ، در حال شکل‌گیری است. تندترین چهره‌های ضد ایران و اسلام و پشتیبانان منافقین در کابینه او مسئولیت‌های کلیدی را در اختیار گرفته‌اند. ما باید آماده هر واکنشی باشیم. افزون‌ بر این، باید هوشیار باشیم که هیچ موضع ضعیفی اتخاذ نکنیم. تجربه نشان داده است؛ تندروهایی مانند ترامپ و کابینه‌اش در صورت اظهار درماندگی و ناتوانی ما سخت خشن‌تر و مهاجم‌تر می‌شوند؛ لذا باید با آنها با زبان خودشان سخن گفت.
و همان‌طور که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند ما برای نتیجه انتخابات آمریکا نه عزا می‌گیریم نه شادی می‌کنیم. هیچ نگرانی از نتیجه انتخابات آمریکا نداریم. اگر بخواهیم عزت و رفاه داشته باشیم باید راه انقلاب را ادامه دهیم.
*فعال سیاسی و رسانه‌ای