سردار جعفری در همایش سپاه حفاظت هواپیمایی
فرمانده کل سپاه گفت: «از ابتدای انقلاب اسلامی یکی از اهداف دشمنان این بود که امنیت را در بخش هوایی از ایران سلب کنند؛ اما سپاه با تلاش خود همواره دشمن را ناامید کرده است.»
سردار سرلشکر محمدعلی جعفری طی سخنانی در همایش گرامیداشت سالروز فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تشکیل سپاه حفاظت هواپیمایی تصریح کرد: «سپاه توانسته در همه عرصه‌های امنیتی و دفاعی وظیفه خود را به بهترین نحو انجام دهد.»
وی گفت: «امنیت شرط اول و الزام اولیه رشد و پیشرفت هر جامعه‌ای است و برای همین با پیروزی انقلاب دشمنان اولین هدف‌شان ایجاد ناامنی در کشورمان بود.»
سردار جعفری با طرح این سؤال که «چرا جامعه ما با وجود این همه دشمنی که کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای علیه آن برنامه‌ریزی کرده و دلارها و ریال‌های زیادی در این‌باره هزینه می‌کنند، با این امنیت مثال‌زدنی همراه است؟» گفت: «امروز برخی تماس‌ها بین کسانی که هیچ کس فکرش را نمی‌کند، مثل عربستان و رژیم صهیونیستی برقرار می‌شود تا در ایران ناامنی ایجاد کنند.»
وی گفت: «علت اصلی امنیت امروز جامعه را باید در مردم و ایمان مردم به جمهوری اسلامی ایران جست‌وجو کرد.»
فرمانده کل سپاه در بخش دیگری از سخنان خود، ایستادگی در برابر استکبار را اصل اساسی انقلاب اسلامی دانست و با بیان اینکه تاکنون این ایستادگی را مردم به بهترین نحو انجام داده‌اند، اظهار داشت: «شاید به برخی شعارها و اصول دیگر انقلاب به آن صورت توجه نشده باشد، ولی به اصل استکبارستیزی توجه شده، هر چند ممکن است این اصل را هم عده معدودی از مسولان رعایت نکرده باشند، ولی عامه مردم پای این اصل ایستاده‌اند.»
وی امنیت را بزرگ‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی دانست و گفت: «امروز دامنه این امنیت از مرزهای ایران نیز خارج شده است.»
سردار جعفری ادامه داد: «در کنار این امنیت، یکی دیگر از بزرگ‌ترین دستاوردها، صدور انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی در منطقه و جهان است.»
فرمانده کل سپاه با تأکید بر اینکه امروز انقلاب اسلامی با اقتدار در حال پیشرفت است، گفت: «جبهه نبرد حلب که خط مقدم انقلاب اسلامی است، یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های دشمنان و در رأس آنها آمریکا و رژیم صهیونیستی بود که انقلاب اسلامی به آنها تحمیل کرد.»
وی با اشاره به قرار گرفتن در آستانه سالروز حماسه 9 دی ملت ایران، این حماسه را حاصل مقاومت و ایستادگی و بصیرت مردم مؤمن و انقلابی در برابر توطئه استکبار جهانی دانست و تأکید کرد: «خطر فتنه ٨٨ به مراتب بیشتر از جنگ هشت ساله بود؛ اما بصیرت و ایمان مردم باعث عبور از آن شد.»
سردار جعفری با بیان اینکه دشمنان به دنبال تضعیف جایگاه ولایت فقیه بودند، اما مردم اجازه این کار را ندادند، گفت: «ملت ایران جایگاه ولایت فقیه را نسبت به هر عامل دیگر در کشور در این قضایا درک کردند.»
وی در ادامه سخنان خود به اهمیت مأموریت‌های سپاه در حراست از انقلاب و دستاوردهای آن پرداخت و گفت: «یکی از زمینه‌های تخریبی که برای مخالفان انقلاب اسلامی وجود دارد، ضربه زدن به ارکان انقلاب بوده و قطعاً سپاه یکی از همین ارکان انقلاب اسلامی است.»

  رسول سنائی‌راد/ یکی از ابعاد ننگین فتنه ۸۸، ورود و بازیگری بیگانگان و ایفای نقش آشکار در آن بود که گرچه حین فتنه با توجه به پیامدهای منفی آن بر افکار عمومی داخل کشور، لو رفتن ماهیت بیگانه‌پسند بازی فتنه‌گران و ریزش پیاده‌نظام فریب‌خورده آنان، سعی در کتمان آن شد، اما ورود نیروهای وابسته به سفارت انگلیس در اردوکشی‌های خیابانی، فعال بودن رسانه‌هایی، چون بی‌بی‌سی فارسی، صدای آمریکا (VOA)، العربیه و... در عرصه جنگ روانی و خدمات‌دهی شبکه‌های مجازی و ارتباطی، چون فیس‌بوک و توئیتر در جهت‌دهی و فضاسازی به نفع فتنه، رسوایی بیگانگان و فتنه‌گران را در همان زمان که آتش فتنه زبانه می‌کشید، فراهم آورد. افزون بر این، اعترافات هیلاری کلینتون مبنی بر حمایت‌های سخاوتمندانه آمریکایی‌ها که حتی مانع تعمیر دوره‌ای توئیتر شده بودند، اهمیت فتنه و فتنه‌گران را نزد بیگانگان معلوم کرد.
پاسخ به چرایی این اهمیت را می‌توان در مواضع ضمنی و به ویژه مناظرات انتخاباتی کلینتون و ترامپ جست‌وجو کرد که در رقابت برای نمایش عمق کینه و دشمنی خود با جمهوری اسلامی ایران، آنچه را جنبش سبز و جریان میانه‌رو در ایران می‌نامیدند، مایه تضعیف نظام دانسته و از حمایت از آن در راستای اهداف خبیثانه خود به سخن گفتند.
در حالی که فتنه ننگین و فرصت‌سوزی هشت ماهه پس از انتخابات ۸۸ با حماسه بزرگ مردمی در ۹ دی فروکش کرده بود، حمایت بیگانگان از فتنه‌گران همچنان ادامه یافت. پس از فتنه، نه تنها بسیاری از عناصر فراری فتنه در کشورهای غربی پذیرفته شده و فضاسازی سنگین حقوق بشری نیز برای ممانعت از هرگونه برخورد با عوامل اصلی و سران داخل فتنه در دستور کار قرار گرفته بود، بلکه تشدید فشار بر نظام برای دامن زدن به شکاف‌های برآمده از فتنه و فرسایش توان و قدرت نظام از طریق تحریم‌های اقتصادی وارد مرحله جدیدی شد و روند مذاکرات هسته‌ای که تا پیش از فتنه ۸۸ در وضعیت مناسبی قرار گرفته بود، مختل شد.
پیش از فتنه روند قدرت‌یابی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ناکامی نظام سلطه در فروپاشی نظام یا مهار این روند، استکبار غربی را ناچار به پذیرش واقعیت استحکام نظام کرده و مذاکره با آن را اجتناب‌ناپذیر یافته بود؛ اما بروز فتنه با لجاجت سران آن در داخل که با قانون‌شکنی، اردوکشی، متهم‌سازی نظام به تقلّب و چنگ کشیدن بر اعتبار سیاسی آن دنبال می‌شد، طمع بیگانگان به اختلافات و شکاف‌های داخلی را برانگیخت و آنان را به سوی بهره‌گیری از سیاست فشار بیرونی و تحریم فلج‌کننده برای دامن زدن به شکاف‌ها و تبدیل آن به نافرمانی، شورش و فروپاشی داخلی سوق داد. به‌گونه‌ای که در مقطعی به دنبال تحریم بنزین و مختل کردن حمل‌ونقل در کشور بوده و در مقطع دیگر با تشدید تحریم دارویی و به گروگان گرفتن سلامت مردم برای تحریک عاطفی بیماران و بستگان آنان به تحریم سوخت هسته‌ای به راکتور تهران رو آوردند؛ البته همان‌گونه که نظام از فتنه ۸۸ عبور کرده و با هوشیاری ملت بصیر حماسه ۹ دی را خلق کرده بود، این تحریم‌های ظالمانه نیز زمینه خلق فرصت‌های جدیدی، چون افزایش تولید بنزین با اختصاص بخشی از ظرفیت مراکز پتروشیمی و تولید صفحات سوخت هسته‌ای به غنای ۲۰ درصد با همت دانشمندان هسته‌ای و در رأس آنان شهید شهریاری فراهم آمد و دشمن از دستیابی به اهداف پلیدش بازماند.
البته سیلی محکم مردم و نظام در ۹ دی به فتنه‌گران و حامیان آنان، به کینه دشمن خبیث دامن زد و از این رو برای جبران آن، خط فشار و تحریم خود را با تصور ایجاد شکاف بین مردم و حاکمیت شدیدتر کرد که هزینه‌هایی تحمیل شد و به زعم خود توانست در بخشی از نخبگان، محاسبات را تغییر دهد؛اما رو شدن خصلت دشمن که امروز هم با نقض برجام، آن را به نمایش گذاشته، این ظرفیت معرفتی در مردم را تقویت کرد که آمریکا هیچ‌گاه دشمنی و خباثت خود علیه کشورمان را کنار نگذاشته و به نتیجه‌ای کمتر از اعمال سلطه بر کشور و بازگرداندن ما به دوران وابستگی و تبدیل به ژاندارم تابع و مطیع در منطقه راضی نخواهد بود؛ از این رو بی‌اعتمادی به آمریکا در عمق فرهنگ سیاسی مردم ما نهادینه شده و نسل جوان هم با تجربه‌ای که از مذاکرات هسته‌ای و برجام به دست آورده و معرفتی که کسب کرده است، با نسل گذشته که کودتای سیاه ۲۸ مرداد و فاجعه ۱۶ آذر در سال ۱۳۳۲، حمایت از رژیم مستبد پهلوی و تبدیل سفارت آمریکا به لانه جاسوسی پس از انقلاب، تجاوز نظامی به صحرای طبس، حمایت از صدام متجاوز و سرنگون‌سازی هواپیمای مسافربری ما را به یاد داشته و در حافظه تاریخی ضد آمریکایی‌اش جای داده، هم‌نظر شده و به این ذات استکباری، فریبکارانه و غیرقابل اعتماد کاخ سفید و دولتمردان آن پی برده است.


 مهدي سعيدي/ هفته گذشته بود که همايش «قانون اساسي و حقوق ملت؛ رونمايي از منشور حقوق شهروندي» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمين حسن روحاني در سالن اجلاس سران آغاز شد. در اين مراسم که جمعي از اعضای هيئت دولت و معاونان رئیس‌جمهوري حضور داشتند، رئيس‌جمهور به ايراد سخن پرداخت و از وظايف قانونی خود در اجراي قانون اساسي سخن گفت و اظهار داشت: «منشور حقوق شهروندي در واقع برنامه و خط‌مشي دولت يازدهم است. دولت يازدهم با رونمايي امروز منشور مي‌خواهد عزم خود را براي اجراي حقوق شهروندي به نمايش بگذارد.» خبر امضای اين منشور ۱۲۰ ماده‌اي از سوی رئيس‌جمهور از طريق پيامکي به اطلاع عموم مردم رسيد و در آن رئیس‌جمهور از مردم شريف ايران خواست: «بياييم با حقوق خود بيشتر آشنا شويم و قدرتمندانه آن را پاس بداريم.»
اين اظهارات بلافاصله با برخورد انتقادآميز و سرد رسانه‌ها و جريان‌هاي سياسي روبه‌رو شد و کسي به استقبال خبر نرفت. حتي گروه‌هاي نزديک به رئيس‌جمهور نيز براي دفاع از اقدام دولت به ميدان نيامدند و با نااميدي به آن نگريستند! اما منتقدان ايرادهای مختلفي را بر اين منشور وارد دانستند و آن را متني بي‌اعتبار و بدون پشتوانه خواندند که گرهی را از فضاي سياسي کشور باز نخواهد کرد. ضمن آنکه ايرادات جدي حقوقي نيز بر آن وارد کردند. فارغ از اين انتقادات بايد گفت، دولت در زمینه مسئله حقوق شهروندي با دو چالش مهم روبه‌رو است:
اول آنکه، مباني نظري اين حقوق همچنان از مباحث چالشي و اختلافي در کشور است و حداقل دو ديدگاه، يکي متأثر از الگوي حقوقي نظام‌هاي سکولار غربي و ديگري برگرفته از مباني ديني و متون اسلامي در اين زمينه مطرح است که هر يک موافقان و مخالفان جدي دارند و هنوز نتوانسته‌اند به وفاقي حداکثري و حتي حداقلي در اين زمينه دست يابند! دولت نيز در اين زمينه سرگردان است و از آنجا که جريان سياسي اعتدال در مباحث نظري نتوانسته است اعتدال را به مثابه گفتماني منسجم نظريه‌پردازي کرده و مباني مشخصي براي آن تعريف کند، از تناقضات دروني رنج مي‌برد و طبيعي است که از طرح‌ريزي منشوري متقن و جامع که بتواند وفاقي عمومي را تدوين کند، ناتوان است. 
دوم آنکه، نشانه‌هاي حداقلي که بر رويکرد مداراگرايانه دولت دلالت داشته باشد، در طول اين سال‌ها مشاهده نشده است. حتي فرهنگي‌ترين مجموعه‌هاي دولت که از آنان انتظار مي‌رفت برخورد نرم‌تري با منتقدان داشته باشند نيز چنين عمل نکرده‌اند؛ از این رو در نگاه اول اراده دولت براي تحقق عملي منشور حقوق شهروندي چندان قوي به نظر نمي‌رسد. موضع‌گيري‌هاي تند رئيس‌جمهور در طول سال‌هاي گذشته در قبال منتقدان داخلي و همچنین بي‌سواد، بي‌شناسنامه و تازه به دوران رسيده خواندن آنان، حکايت از آن داشته است که رئيس‌جمهور در سياست داخلي رويکردي محافظه‌کارانه دارد که چندان تمايلي به تحمل و مدارا و آزادي بيان و رعايت حقوق مخالفان و منتقدان در آن مشاهده نمي‌شود.
يکي از انتقادات جدي در طول سه سال‌ونيمي که از عملکرد دولت يازدهم مي‌گذرد، آن بوده که اين دولت برنامه مشخصي براي توجه به مباحث سياست داخلي نداشته و در راستاي توسعه سياسي و مباحث مطرح شده در ذيل آن، از قبيل آزادي‌هاي سياسي، اجتماعي، تحزب، مطبوعات و... اقدامی نکرده است. تمام تمرکز دولت به مسائل سياست خارجي معطوف شده و از بسياري از مسائل داخلي غفلت ورزيده است.
از سوي ديگر، زمان نيز ياري‌گر دولت يازدهم نخواهد بود؛ چرا که چند ماه بيشتر تا پايان کار دولت باقي نمانده و مسائل متعددي در دستور کار دولت خواهد بود که عملياتي کردن اين منشور کاملاً منتفي می‌شود. فضاي سياسي کشور در آستانه برگزاري انتخابات نيز دلمشغولي عمده دولتمردان در اين روزهاست که به طريق اولي دولت را از پرداختن به منشور حقوق شهروندي باز خواهد داشت. مگر آنکه اين منشور در فضاي رقابت‌هاي انتخاباتي به کار رئیس ‌دولت يازدهم آيد! در آن صورت است که مي‌توان انتظار داشت، نام منشور حقوق شهروندي در هفته‌هاي آينده بيشتر شنيده شود.

گزارش صبح صادق از نکوداشت سردار بصیر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
حاج‌حسن شایانفر مسئول پژوهش‌های مؤسسه کیهان که چندی پیش به علت خونریزی داخلی بستری شد و بامداد ۲۹ آبان دارفانی را وداع گفت، سابقه حضور فعال و اثرگذار در دفتر سیاسی سپاه در دوران دفاع مقدس را نیز در کارنامه خود دارد، همکاران و همرزمان وی در بخش سیاسی سپاه خاطره‌های نیکی از وی دارند. در آستانه اربعین درگذشت این مجاهد جبهه مقابله با جنگ نرم دشمنان، مرکز مطالعات معاونت سیاسی سپاه نکوداشت «حاج‌حسن شایانفر» سردار بصیر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را در مرکز فرهنگی ـ رسانه‌ای صبا برگزار کرد. در این نشست دوستان، شاگردان و علاقه‌مندان مرحوم شایانفر حضور یافتند و با ابعاد مختلف شخصیت وی بیشتر آشنا شدند. آنچه در ادامه می‌خوانید خلاصه‌ای از مباحث مطرح شده سخنرانان این نشست است.
صفار هرندی 
جای پاهای دشمن را از خود او مهم‌تر می‌دانست
حاج‌حسن شایانفر معتقد بود از خود جریانات خارجی مخالف انقلاب مهم‌تر جای پای آنها در داخل است؛ چرا که از این طریق و به وسیله نفوذ می‌توانند از دهان آدم‌هایی که مشروعیت دارند، حرف‌های خودشان را بیان کنند.
محمدحسین صفارهرندی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در این مراسم با بیان اینکه بصیرت داشتن یعنی طوری به مسائل نگاه کردن که دیگران آن‌طور نمی‌بینند، اظهار داشت: «مرحوم شایانفر از این جنس بود طوری که دیگران نمی‌دیدند، او مسائل را عمیق می‌دید. نوع نگاه او به مسائل به‌گونه‌ای بود که دیگران این نگاه را نداشتند؛‌ یعنی چیزهایی که وی می‌دید، دیگران از کنار آن رد می‌شدند. برای درست دیدن به ما انگیزه می‌داد. با بسیاری موارد مواجه شده بودم که آنها را نمی‌دیدم؛ اما مرحوم شایانفر موجب شد به این موضوعات بهتر نگاه کنم و آنها را دوباره ببینم که این اتفاق مقدمه‌ای بود تا ذهنم دوباره درگیر آن مطلب شود که در مواردی از آن سرمقاله می‌نوشتم و از قضا بهترین سرمقاله‌ها از آب درمی‌آمد.»
وی افزود: «شایانفر راه نفوذ نیروهای ضدانقلابی به کشور را پیوند خوردن جریان سیاسی انقلاب با بیرون از انقلاب می‌دانست و معتقد بود که از خود دشمن مهم‌تر جای پای آن در داخل است که می‌توانند آنچه که نمی‌توانند بگویند را از دهان این جای پاها که مشروعیت هم دارند، بیان کنند.»
صفار هرندی با اشاره به ورود مرحوم شایانفر به دفتر سیاسی سپاه و فعالیت او در حوزه تحلیل فضای فرهنگی و هنری اظهار داشت: «در دفتر سیاسی مباحث فرهنگ و هنر فصل جدیدی بود که او راه انداخت و در این مسئله که در خبرنامه‌های شسته و رفته دفتر سیاسی از مباحث فرهنگ و هنر گفته شود، ابتدا خیلی از آقایان بد و نامناسب تلقی می‌کردند، اما چند سال بعد یکی از همان افرادی که این موضوع را تقبیح کرده بود آمد و گفت تازه دارم متوجه می‌شوم که شما چه کار مهمی را انجام دادید، تازه دارد این پیش‌بینی‌ها خود را نشان می‌دهد. هنر شایانفر رصد بموقع این مسائل بود.»
مشاور فرهنگی فرمانده کل سپاه در ادامه به پیش‌بینی‌های مرحوم شایانفر درباره جریان اصلاحات در کشور اشاره کرد و افزود: «رصد نشریات ضد انقلاب توسط او باعث شده بود که درک درستی نسبت به تفکر آنها داشته باشد، با همین تحلیل او قبل از ظاهر شدن جریان اصلاحات این امر را پیش‌بینی کرد که مثلاً فردی مثل سروش آغازگر اجرای این تفکر است، از سویی حتی بعدها سندهایی آورد مبنی بر اینکه ضد انقلاب خارجی دو دسته‌اند؛ مخالف و موافق خاتمی که دسته موافق بیشتر دنبال همان سوءاستفاده‌ای هستند که در دوران مشروطه از روحانیت شد.»
صفار هرندی در ادامه به تعصب مرحوم شایانفر روی پرچم ایران اشاره کرد و افزود: «اصرار داشت که حتماً همه جا از پرچم ایران به صورت کامل با آرم و نوار الله‌اکبر استفاده شود و همیشه تذکر می‌داد، اگرچه قبلاً به این مسئله توجه نمی‌شد، اما به نظر من به دلیل همین تذکرها و ظریف‌بینی او امروز همه‌جا این مسئله رعایت می‌شود.»
وی افزود: «می‌خواست آدم‌های ناباب و ناسالم افشا شوند و روی آنها حساسیت داشت که مسئولیت نگیرند.»
صفار هرندی تصریح کرد: «در مقابل شایانفر کسی نمی‌توانست ریاکار باشد؛ زیرا خیلی زود دستش برای وی رو می‌شد، زیرا وی تمام اطلاعات آن شخص را درمی‌آورد و شیره‌اش را می‌کشید بعد اگر صلاح می‌دید همکاری می‌کرد.»
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره غیرت انقلابی این مرحوم هم گفت: «غیرتی که مرحوم شایانفر درباره انقلاب داشت، باعث شده بود که خودش نزدیک‌ترین افرادی را که اوایل انقلاب در گروه ضد انقلاب وارد شده بودند و اقداماتی کرده بودند را معرفی کند که بعدها هم می‌گفت من از کاری که انجام داده‌ام پشیمان نیستم.»

تبریزی
کارهایش نباید روی زمین بماند
او یک مجاهد فرهنگی بود که در این راه قدم نهاد و کارهای او نباید روی زمین بماند. از سویی باید انتشار نوشته‌ها و پژوهش‌های چاپ نشده وی و از سوی دیگر تداوم روندی که دنبال می‌کرد را باید پیگیری کنیم. 
قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر در این مراسم با بیان اینکه دوران زندگی مرحوم شایانفر بخش‌های زیادی دارد که اصلی‌ترین آنها پس از پیروزی انقلاب است، اظهار داشت: «او در دوره‌ای وارد سپاه شد و در مرکز اسناد سپاه فعالیت داشت و آنجا با اسناد نیمه پنهان رجال سیاسی آشنا شد، سپس به دفتر سیاسی سپاه رفت و آنجا برای شناخت تحرکات گروه‌های سیاسی فرصت بیشتری پیدا کرد و ورودش به کیهان با این عقبه مطالعاتی باعث شد که کارهای مهمی همچون تدوین مجموعه کتاب‌های نیمه پنهان به او سپرده شود.»
وی در ادامه گفت: «نوشتن مجموعه کتاب‌های نیمه‌پنهان دقیقاً در دوره‌ای که بحث تهاجم فرهنگی تازه مطرح شده بود، انجام گرفت که این نشان از دقت و به روز بودن مرحوم شایانفر دارد.»
تبریزی یکی از فرازهای مهم زندگی مرحوم شایانفر را در دوره تصدی مدیریت فرهنگی زندان قزل‌حصار دانست و توضیح داد: «در دورانی به واسطه تحرکات نظامی و اقدامات براندازانه گروهک‌ها تعداد زیادی از افراد آنها دستگیر و روانه زندان شدند که برای اصلاح این افراد عده‌ای از نیروهای فرهنگی و ارزشی انقلاب انتخاب شدند که یکی از آنها مرحوم شایانفر بود.»
وی افزود: «او در این دوران تلاش زیادی برای نجات بسیاری از افرادی که اندیشه‌های انحرافی داشتند، انجام داد. در مدت سه تا چهار سال هر روز از هفت صبح تا یازده شب در این راستا فعالیت می‌کرد. حتی خانه و زندگی‌اش را به نزدیکی زندان منتقل کرد تا همیشه آنجا حاضر باشد. با برگزاری کلاس‌های مختلف فرهنگی، اعتقادی و هنری این اقدامات را انجام می‌داد و از سویی برای ادامه تحصیل آنها هم تلاش کرد و با هماهنگی آموزش و پرورش کرج این اقدامات را به انجام رساند.»
تبریزی با بیان اینکه این اقدامات مرحوم شایانفر در زندان نویسندگان و داستان‌نویسان خوبی را تربیت کرد، افزود: «از طرفی با توجه به اینکه توّابین برای بعد از دوران زندان و کار کردن مشکل داشتند، او پیگیر این موضوع بود که آنها دوباره به سازمان برنگردند و در این حوزه هم علی‌رغم اینکه وظیفه‌اش نبود، تلاش کرد. خیلی از کسانی که توانمند بودند را به کیهان، حوزه هنری و... برد که عده زیادی از آنها امروز داستان‌نویسان درجه یکی هستند.»
وی در پایان درباره تدوین یادنامه این مرحوم هم گفت: «افراد زیادی در طول این سال‌ها با او ارتباط داشتند که باید توجه شود در تدوین یادنامه او حتماً همه آنها شرکت کنند و از خاطراتی که در ارتباط با او داشتند بنویسند و بگویند تا او برای نسل آینده یک الگو باشد.»

سلیمی‌نمین
هنر او اشراف کامل بر حوزه تخصصی‌اش بود
شایانفر معتقد بود که نظام سیاسی وقتی توفیق پیدا می‌کند که مدیران آن در رویارویی با نیروهای مختلف بر سلایق و اندیشه‌های آنها اشراف کامل داشته باشند و بتوانند این را خوب مدیریت کنند که از هر یک کجا استفاده کنند. این هنر خود او هم بود.
عباس سلیمی‌نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در این مراسم با بیان اینکه آشنایی او با مرحوم شایانفر از دفتر سیاسی سپاه و پیش از آن در کیهان بوده، اظهار داشت: «مرحوم شایانفر به هیچ وجه دنبال مسائل مادی نبود و سخنی از مشکلات مالی و درخواست‌های مالی بر زبان نمی‌آورد، با این وجود خیلی سختکوش بود و در سخت‌ترین کارها هم توفیق می‌یافت.»
وی در ادامه گفت: «در زندان قزل‌حصار مسئول کارهای فرهنگی و اعتقادی بود و کارش جنبه اغنایی داشت؛ اما باید توجه کرد که وقتی کسی در جریان یا گروهکی هویت پیدا می‌کند، سخت‌ترین کار این است که او را از این هویت بیرون کشید، اما او از عهده این کار برآمد، ولی جنبه دوم مهم‌تر بود و آن اینکه باید اینها جذب جامعه شوند، وگرنه باز به همان سازمان بازمی‌گردند. او این نیروها را تربیت کرد و بعد به جاهای مختلف از جمله کیهان و حوزه هنری و... معرفی کرد و آنها امروز آدم‌های موفقی در حوزه خود هستند و هیچ یک به سازمان بازنگشتند.»
سلیمی‌نمین حضور همزمان مرحوم شایانفر در کیهان و دفتر سیاسی سپاه را عاملی برای مطالعه وسیع او روی جریان‌های داخلی و خارجی دانست و افزود: «هدف او اشراف بر کار بود و خوب هم این اشراف را پیدا کرد.»
وی افزود: «در شناخت افراد خیلی خوب بود، حتی متوجه بود اگر کسی می‌آید سراغ فلان اطلاعات هدفش چیست و مثلاً در یکی دو مورد به من گفت فلانی برای نفوذ و معامله‌گری فلان اطلاعات را می‌خواهد و به او نمی‌دهم و چند سال بعد من به عینه این پیش‌بینی او را در آن فرد دیدم. خیلی خوب می‌توانست افراد را از عقبه آنها بشناسد.»
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران ادامه داد: «از اطلاعاتی که داشت هرگز برای منافع شخصی استفاده نکرد و همیشه مترصد این بود که باید عقبه افراد را درست شناخت تا اینکه از محل غفلت نسبت به آنها ضربه نخورد.»
وی افزود: «شاید مطالعه برای ما سخت‌ترین کار است؛ اما او خیلی دنبال مطالعه بود و ساعت‌ها مطالعه داشت و با ذهن خلّاقی که داشت تمام مطالب در ذهنش می‌ماند و مثلاً می‌گفت فلان مطلب در فلان شماره و فلان صفحه آن نشریه است؛ یعنی همه چیز را با جزئیات در ذهن داشت.»
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران با انتقاد از ساده‌انگاری کار فرهنگی از سوی برخی جریانات انقلابی گفت: «متأسفانه مسئولان ما آنچنان درگیر مسائل اجرایی هستند که نمی‌توانند در مسائل فرهنگی اشراف داشته باشند.»
وی با بیان اینکه یکی از نقیصه‌های نیروهای امروز انقلاب، پایین بودن سطح مطالعه آنهاست، گفت: «چه کسانی که در کشور وظیفه‌ای دارند و چه کسانی که حتی وظیفه خاصی ندارند باید برای اشراف به مسائل و تصمیم‌گیری صحیح مطالعه داشته باشند.»
این کارشناس و پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه این ضعف همچنان باقی است و مدیران بر نیروهای مختلف و همه سلایق مشرف نیستند و نمی‌توانند آنها را مدیریت کنند خاطرنشان کرد: «مرحوم شایانفر می‌خواست چنین ظرفیتی را ایجاد کند و به این سمت هم حرکت کرد.»

 محمد رضا مرادی/ آندری کارلوف، سفیر روسیه در ترکیه، دوشنبه‌ شب (۲۹ آذر) هنگام سخنرانی در مراسم افتتاحیه نمایشگاه عکسی در آنکارا، هدف حمله قرار گرفت و کشته شد. ضارب 22 ساله که مولود مرت آلتین‌تاش نام داشت، از نیروهای پلیس ضد شورش ترکیه بود که در این حادثه به ضرب گلوله کشته شد. روسیه و ترکیه این حمله را تلاشی برای تخریب روابط دوجانبه اعلام کردند. قاتل سفیر روسیه پس از کشتن آندره کارلوف که یکی از تحصیل‌کرده‌ترین دیپلمات‌های روسی بود، فریاد می‌زد؛ «حلب را فراموش نکنید». اما این ترور در چه شرایطی اتفاق افتاد و چه پیامدهایی خواهد داشت؟
روابط ترکیه و روسیه پس از سقوط جنگنده روسی به دست ارتش ترکیه تیره شد، به حدی که مسکو تحریم‌های سختی را علیه آنکارا اعمال کرد. اما عذرخواهی رسمی ترکیه سبب شد که یخ روابط دو طرف آب شود و در تیر ماه دو طرف برای عادی‌سازی روابط توافق کنند. بلافاصله پس از این توافق کودتای نافرجامی در ترکیه اتفاق افتاد. پس از این کودتا، مسکو از آنکارا قاطعانه پشتیبانی کرد و این امر دو طرف را بار دیگر به هم نزدیک کرد. به تازگی نیز ارتش سوریه به همراه ایران و روسیه موفق شده‌اند حلب را به طور کامل پاک‌سازی کنند که این پیروزی بزرگی برای حامیان دولت سوریه و شکست سنگینی برای متجاوزان بود. به دنبال این شکست اردوغان تمایلش را برای کودتاه آمدن درباره حلب و همراهی با ایران و روسیه اعلام کرد و توافق شد نشست سه‌جانبه‌ای در این‌باره در مسکو انجام شود. اما یک روز پیش از برگزاری این نشست سفیر روسیه ترور شد. به صورت واضح می‌توان گفت هدف از این ترور هرچه باشد معنای آن نارضایتی از چرخش احتمالی اردوغان در مورد سوریه و نزدیک شدن به سمت روسیه و ایران بوده است. در واقع، پیش‌بینی‌ها بر این امر بود که مسکو در برابر این ترور واکنش سختی نشان دهد و به این ترتیب همه نقشه برای تشکیل نشست سه‌جانبه درباره سوریه به شکست خواهد انجامید. اما واکنش آرام پوتین سبب شد تا نشست برگزار شود و ترکیه برای اولین بار پس از پنج سال از راه‌حل نظامی در مورد سوریه کوتاه بیاید و خواستار راه‌حل سیاسی 
شود.
به طور حتم نمی‌توان گفت که چه کسانی در پشت پرده این ترور بودند. اما کاملاً واضح است که آمریکا، جریان فتح‌الله گولن، مرتجعین عرب، تروریست‌ها و رژیم صهیونیستی این ترور را در راستای منافع خود می‌بینند، بنابراین ممکن است هر یک از این گروه‌ها در پشت پرده ترور باشد. اما مسئله مهم این است که برخلاف پیش‌بینی‌ها این ترور به تنش جدی در روابط دو کشور ختم نشد. برخی از کارشناسان در همان ساعات اولیه، این ترور را با جرقه جنگ جهانی اول مقایسه کردند. روزنامه اکسپرس چاپ لندن در یادداشتی نوشت قتل کارلوف به ترور «فرانتس فردیناند» ولی‌عهد اتریش شباهت دارد که در سال 1914 به قتل رسید و این حادثه جرقه جنگ جهانی اول را را زد. این رسانه برای این قیاس خود به واکنش فوری یک رسانه روسی اشاره کرد که پس از ترور سفیر مسکو در ترکیه گزارش داد: «جنگ جهانی اول با یک گلوله آغاز شد. شلیک گلوله به سفیر روسیه اعلام جنگ است.» اما برخلاف تمام این تحلیل‌ها، روسیه و ترکیه نشان دادند که به این سادگی‌ها روابط ترمیم‌یافته خود را دچار تنش نخواهند کرد.
در پایان می‌توان گفت که اردوغان در 69 ماه گذشته سیاست اشتباهی را درباره سوریه در پیش گرفته است. حمایت این کشور از تروریست‌ها سبب شده است که نه تنها مردم بی‌گناه سوریه قربانی شوند؛ بلکه شهرهای ترکیه نیز در یک سال گذشته شاهد 18 عملیات تروریستی باشند. از سوی دیگر به تازگی دو سرباز ترکیه به دست داعش زنده زنده سوزانده شده‌اند. همه این موارد نارضایتی شدیدی را از اردوغان در ترکیه در پی داشته ‌است و تغییر نگاه اردوغان به منطقه را ضروری می‌کند. حال باید دید اردوغان در تغییر استراتژی خود نسبت به مسائل سوریه و داعش جدی است، یا خیر.


 محمدابراهیم میانجی/  پس از گذشت چندین ماه از اجرایی شدن برجام که قرار بود پس از عملیاتی شدن آن تمام تحریم‌های ظالمانه علیه کشور لغو شود، در مهرماه سال جاری بود که اوفک(OFAC) مجوز فروش هواپیمای مسافربری به ایران را به شرکت‌های ایرباس و بوئینگ صادر کرد. طبق این مجوز قرار است که شرکت بوئینگ ۱۰۰ فروند هواپیما و شرکت ایرباس ۱۱۸ فروند هواپیمای جدید را به صورت غیر نقدی و لیزینگ به ایران بفروشد. سپس نمایندگان ایران‌ایر در طول ماه‌های بعد از آن، ملاقات‌های متعددی با نمایندگان شرکت بوئینگ انجام دادند و با برگزاری بیش از ۱۰ جلسه مذاکره فشرده با نمایندگان بوئینگ، سرانجام در روز یکشنبه 21 آذر ماه سال جاری قرارداد خرید 80 فروند هواپیما از این شرکت را به ارزش 16 میلیارد و 600 میلیون دلار برای تحویل هواپیما در یک دوره 10 ساله به امضا رساندند. 
عقد این قرارداد با توجیه ایجاد هشت هزار شغل در صنعت هوایی کشور در شرایطی که کشور به دلیل رکود تورمی با تعطیلی بیش از هفت هزار واحد تولیدی و صنعتی مواجه است که راه‌حل خروج از این وضعیت، بنا به اظهارات مسئولان امر در دولت، تزریق 16 هزار میلیارد تومان سرمایه به این واحدها می‌باشد تا روند تولید و اشتغال در آنها سامان یابد، جای بسی تأمل دارد؛ چراکه عباس آخوندی وزیر راه‌وشهرسازی پس از عقد قرارداد با این شرکت آمریکایی، آن را گامی در جهت نوسازی ناوگان حمل‌ونقل هوایی دانست و عنوان کرد: «صرفاً طی قرارداد با بوئینگ، در صنعت هوانوردی بیش از هشت هزار شغل شامل مشاغل فنی خلبانی، مهمانداری، مهندسی و تعمیرات ایجاد خواهد شد» و این در حالی است که برآوردها نشان می‌دهد با عملیاتی شدن این قرارداد با شرکت بوئینگ، حداقل 100هزار شغل برای صنعت هوا و فضای آمریکا ایجاد خواهد شد. 
هرچند نمی‌توان تنها دستاورد این قرارداد را ایجاد اشتغال دانست و بی‌شک توسعه حمل‌ونقل هوایی نیز از جمله دستاوردهای آن به شمار می‌رود، ولی با تأمل در اقدامات اقتصادی دولت در این شرایط و در نظر نگرفتن اولویت‌ها، شائبه بهره‌برداری انتخاباتی از آن پر رنگ می‌شود؛ چرا که اقداماتی از این دست در دولت مغایر با منویات رهبر معظم انقلاب و تذکرات واضح و شفاف معظم‌له به دولت می‌باشد. ایشان در دیدار خردادماه سال جاری خود با مسئولان و دست‌اندرکاران نظام فرمودند:  «در تصمیم‌گیری‌هایی که ما در زمینه‌ مسائل اقتصادی می‌کنیم، اولویّت‌ها را باید در نظر بگیریم. گاهی یک کاری خیلی مهم است، خیلی لازم است، امّا [دارای‌] اولویّت نیست؛ یعنی از آن کارِ لازم‌تری وجود دارد. این خیلی به نظر من مهم است... حالا فرض کنیم که پول‌های ما در بانک‌های بیگانه آزاد شد که البتّه آزاد نشده، معلوم هم نیست کِی آزاد خواهد شد، حالا [به آن مطلب‌] خواهم رسید بنا است صرف چه چیزی بکنیم؟ این خیلی مهم است. اولویّت‌ها را باید رعایت کرد. خب، حالا من یک مثال بزنم، البتّه این مثال را به خود وزیر محترم هم به نظرم گفتم؛ فرض کنید ناوگان هوایی ما نوسازی بشود؛ خب، خیلی کار مهم و لازمی است امّا اولویّت است؟ آیا این اولویّت کشور است؟ فرض کنیم مثلاً سیصد هواپیما بخریم؛ این معلوم نیست اولویّت باشد. این باید بررسی بشود؛ من نظر کارشناسی نمی‌دهم، من تذکّر می‌دهم برای اینکه کار کارشناسی بشود؛ من تذکّر می‌دهم که اولویّت‌ها باید رعایت بشود. این یکی از مسائل بسیار مهم است.
ضروری است دولت محترم با درک شرایط حساس کشور در حوزه مسائل اقتصادی، منابع ناچیز ارزی موجود را با درایت و تعقل بیشتری برای رفع مشکلات اساسی اقتصادی کشور هزینه کند و با اقدامات مناسب اشتغال را احیا کرده و از بیکاری روزافزون افراد شاغل جلوگیری نماید. دست‌اندرکاران امر با مطالعه و بررسی مناسب می‌توانند زمینه‌های ایجاد اشتغال و درآمد پایدار را با استفاده از منابع موجود رقم بزنند. برای نمونه با اختصاص چهار هزار میلیارد تومان از منابع موجود که در دست دولت قرار دارد، می‌توان راه‌آهن چابهار ـ مشهد را تکمیل کرد. که با تکمیل این پروژه و به سرانجام رسیدن کریدور شمال ـ جنوب سالیانه بیش از هفت میلیارد دلار درآمد نصیب کشور خواهد شد. این درآمد صرفاً از طریق ترانزیت بار نصیب ایران می‌شود. علاوه برآن به دلیل توانایی و ظرفیت‌های موجود در صنعت ریلی، اشتغال زیادی بر اثر تولید واگن، ریل و صنایع وابسته در داخل کشور ایجاد خواهد شد.
نمونه دیگری از این قراردادها که به اولویت‌های اساسی کشور در آن توجه نشده و در مغایرت کامل با سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است که به امضای دولت رسیده است، قرارداد ساخت کشتی با شرکت کره‌ای است که با وجود ظرفیت عظیم کشتی‌سازی در داخل کشور، ساخت کشتی به یک شرکت خارجی واگذار شده است. 
این در حالی است که ساخت کشتی با ظرفیت ۱۴۰۰۰ کانتینر و نفت‌کش ۱۳۰ هزار تنی در کشور انجام شده است و هیچ محدودیتی در ساخت کشتی، نه در تناژ و نه در ابعاد طول و ارتفاع در این حوزه در کشور وجود ندارد. ظرفیت ساخت کشتی در مجتمع بزرگ کشتی‌سازی جمهوری اسلامی ایران که در بندرعباس مستقر است، فراهم است. در این مجتمع کشتی‌سازی ۵۰۰۰ فرصت شغلی به صورت مستقیم و حدود ۴۰۰۰۰ فرصت شغلی به صورت غیرمستقیم وجود دارد، در حالی که این قرارداد جدید، تعداد زیادی از کارگران و افراد مرتبط با این صنعت را بیکار خواهد کرد، دولت باید در این‌باره پاسخگو باشد و نسبت به این قرارداد تجدیدنظر نماید و از پیامدهای نامناسب آن در این شرایط اجتناب کند.
انتظار این است که مسئولان و دست‌اندرکاران ظرفیت‌های موجود در کشور را به خوبی شناسایی کنند و حمایت لازم را از آنها انجام دهند و به توان داخلی باور داشته باشند؛ چرا که تنها راه برون‌رفت از این مشکلات و معضلات اقتصادی تکیه به توان داخلی و باور توانمندی جوانان این کشور است و لا غیر.

همسر شهید مدافع حرم حمید روحی در گفت‌وگو با صبح صادق
   احسان امیری‌/  شهدای مدافع حرم در کشاکش جنگ نرم داخلی به جبهه‌های بیرون مرزها رفتند و در دفاع از کیان اسلام و امنیت کشور که ثقل انقلاب اسلامی است، به شهادت رسیدند. اما در این میان متأسفانه نفوذ تفکر دشمن در نبردی خاموش باعث شده تا خیلی‌ها تصور درستی از اینکه افرادی به بیرون مرزهای سیاسی کشور بروند و در کشوری دیگر بجنگند را ندارند. برخی می‌گویند اینها برای پول جان خود را کف دست می‌گذارند. اما این‌بار سخن از شهیدی است که در نهایت خوشبختی و رضایت از وضع زندگی و خانه و کاشانه، مادر و همسر و سه دختر قد و نیم قدش را رها کرده و به جنگ با کفر و تکفیر می‌رود. 
شهید «حمید روحی چوکامی» از سه دخترش که شاید همه وابستگی او به دنیا بود، در راه اسلام گذشت و به جبهه‌های نبرد در شامات رفت در وصیتش به همسر خود پا را از این فراتر نهاد و داشته‌های مادی‌اش را هم تقدیم راه خدا کرد. همین موضوع موجب شد تا در گفت‌وگویی با خانم عاطفی، همسر این شهید بزرگوار جویای وصایا و احوالات شهید روحی شویم. 
* از آشنایی خودتان با شهید روحی بگویید.
خانواده ما و خانواده ایشان در یک محل بودیم. در محله چوکام شهر خمام استان گیلان. با معرفی یکی از آشنایان ازدواج ما شکل گرفت و فرآیند ازدواج‌مان به واسطه این آشنایی خیلی سریع بود. 
* در خواستگاری شما چه گذشت؟
در مراسم خواستگاری او از شرایط کارش و اینکه نظامی است، گفت. پدرم کمی مخالف بود که با یک نظامی ازدواج کنم، اما من با شناختی که از ایشان داشتم و دورادور می‌دیدمش، همه چیز را پذیرفتم و نتوانستم نه بگویم. یکی از بهترین پسرهای محل بود. خدا این توفیق را نصیب من کرد. 
* چرا نتوانستید نه بگویید؟ توضیح می‌دهید.
به واسطه مشکلاتی که در خانواده داشتند. او را از بچگی اهل کار دیدم. در کنار کار درس می‌خواند، این برای من خیلی مهم بود که او مرد زندگی است و در نوجوانی سرپرستی خانواده‌اش را برعهده دارد. 
حمید فردی معتقد بود و در مسیر درست قدم بر می‌داشت. عمده تفریحاتش در مسجد و در برنامه‌های مسجد بود و روحیه بخشنده‌ای داشت و به فقرا رسیدگی می‌کرد. حتی در دورانی که سبزی کشت می‌کردند و می‌فروختند به خیلی‌ها کمک مالی می‌کرد و اگر خانواده‌ای توان مالی چندانی نداشت با آنها کمتر حساب می‌کرد، یا اینکه رایگان می‌داد.
* از ازدواج‌تان بگویید.
عقد ما سال 85 جاری شد و سال 86 سر خانه و زندگی رفتیم. در همان محل خودمان ساکن شدیم. در همان زمان‌ها بود که نیروی دریایی سپاه نیروی خانم می‌خواست و من رفتم آنجا استخدام نیروی دریایی سپاه شدم. همسرم در نیروی زمینی جزو یگان صابرین بود به دلیل اینکه من باید به جزیره ابوموسی می‌رفتم با تلاش زیاد برخلاف خواسته‌اش انتقالی گرفت به نیروی دریایی و با من به جزیره آمد. آنجا در یک خانه سازمانی ساکن شدیم. او هم رفت یگان تکاوری نیروی دریایی در تیپ تکاوران دریایی امام سجاد(ع) و من هم در رشته بهداشت و درمان آنجا مشغول شدم.
* مهریه‌تان چقدر بود؟
تأکید داشت مهریه 14 سکه باشد و می‌گفت این را آقا گفته‌اند و باید به آن توجه کرد؛ چرا که حکمتی در این امر است. خیلی روی سادگی تأکید داشت و ما هم زندگی را ساده شروع کردیم. در تمام این زندگی هم من برکت را دیدم که ساری و جاری بود؛ برکتی که من در زندگی تشریفاتی اطرافیانم ندیدم.
* چند فرزند از شهید به یادگار دارید؟
حاصل زندگی ما سه فرزند است. یکی هشت سال دارد، دیگری سه ساله است و دختر آخرم هم 15 ماهه. موقع شهادت پدرش سه ماه بود. اسم‌های‌شان هم طهورا، بشرا و نورا است.
* رابطه‌اش با دخترها چگونه بود؟
خیلی بچه‌ها را دوست داشت، علاقه‌اش به آن‌ها خیلی زیاد بود؛ اما علاقه و عشقش به خدا چیز دیگری بود. 
* درباره مأموریت‌ها و امکان شهادت با شما صحبت کرده بود؟
از اوایل ازدواج درباره شهادت صحبت می‌کرد، ولی اما چون خیلی شوخ‌طبع بود، من به شوخی می‌گرفتم. اما وقتی برای سوریه ثبت نام کرد دیدم که جدی است. شوکه شدم اسمش هم سریع درآمد؛ یعنی تابستان 94 اسم نوشته بود، آبان اسمش درآمد. بچه سوم ما تازه به دنیا آمده بود. خیلی با من صحبت کرد تا اینکه راضی شدم. برایم خیلی تعجب‌انگیز بود که با وجود بچه‌ها می‌خواهد به جنگ برود.
به من گفت مثل زنان کوفی نباش که عامل خفت و سرافکندگی مردان‌شان شدند؛ کوفیانی که به واسطه زنان‌شان پشت مسلم و امام حسین(ع) را خالی کردند. زن باید همسرش را بالا بکشد. حکم جهاد آمده و باید رفت. حساب دو دو تا چهار تای دنیا را نباید کرد. خدا بزرگ است.
* کسی به شما چیزی نگفت که چرا اجازه دادید برود؟
همکاران پاسدارم هم بودند که همسران‌شان می‌خواستند بروند که برخی از آنها نگذاشته بودند؛ اما من تصمیمم را گرفتم و راضی شدم.
* کی اعزام شد؟
پیش از اینکه به سوریه برود من و بچه‌ها را به گیلان آورد و از آنجا رفت. آبان 94 اعزام شد و 19 روز بعد هم به شهادت رسید. وقتی داشت وصیت‌نامه می‌نوشت اضطراب تمام وجودم را فراگرفت. به دوستانم گفتم دیگر برنمی‌گردد. همان موقع حمیدم را شهید حساب کردم. هشت سال زندگی کنار او و شناختی که پیدا کرده بودم این را به من می‌گفت. او رفته بود جنگ و عاشق شهادت بود. همیشه می‌گفت شهید فهمیده الگوی خوبی است.
* آخرین بار کی با او صحبت کردید؟
پیش از شهادت تلفنی از من حلالیت طلبید. حالم خیلی بد شد. گفت که یکی از دوستانش تازه شهید شده و انگار خیلی هوایی بود. با دختر بزرگم خیلی کوتاه صحبت کرد، خیلی بی‌تاب بود انگار می‌خواست از تعلقات دنیایی‌اش دل بکند. یکی از همرزمانش تعریف کرد که همانجا گفته بود که دیگر بازگشتی نیست. 
* چه تاریخی شهید شد؟
۱۶ آذر ۹۴
* شما کی متوجه شهادت‌شان شدید؟
17 آذر. اول به برادرم گفتند. من پیگیر اخبار بودم و شک هم کردم تا اینکه برادرم به من خبرداد. وقتی خبر را شنیدم یکباره از جا برخاستم، ولی مقابل بچه‌ها جلوی خودم را گرفتم؛ لحظه خیلی سختی بود. برای اینکه بچه‌ها اذیت نشوند همه مراسم‌ها را در منزل مادر شهید برگزار کردیم. حال بدی داشتم. حمید عزیزترین فرد زندگی‌ام بود، ولی در راه خدا و آنچه عاشقش بود رفت، همین برایم تسکین بود.
* در وصیت‌نامه‌اش چه چیزی گفته بود؟
در وصیت‌ به دخترانش چند توصیه داشته و گفته است: «طهورا، بشرا و نورای عزیزم از شما می‌خواهم وقتی بزرگ شدید از مادر خود مراقبت کرده و بدانید که در غیاب من چه زحمت‌هایی در حق شما کشیده است. همیشه برای شما دعا می‌کنم تا در امتحانات الهی سربلند باشید.»
به من هم وصیت کرده است که «یک عدد ماشین سمند و دو عدد موتورسیکلت دارم و از همسرم می‌خواهم آنها را صرف ساخت مسجد یا مدرسه کند و اگر خداوند به این بنده حقیر توفیق شهادت داده از همه دوستان، مادرم، همسرم و فرزندانم می‌خواهم که حلالم کنند و اگر مرگ مغزی شدم تمام اعضای بدنم را اهدا کنید که شاید مورد لطف و رحمت خدا قرار گیرم.»
* شما به وصیتش عمل کردید؟
بله آنها را فروختم و تا حالا به دو مسجد تا حالا کمک کرده‌ام؛ یکی برای ساخت و دیگری برای مرمت. منتظرم یک مسجد دیگر هم کار را شروع کنند تا باقی‌مانده پول‌ها را به آنجا بسپارم.
* هدفش از این وقف چه بود؟
من تصورم این است که حمید می‌خواست با این کار اثبات کند که مدافعان حرم برای مسائل مادی نمی‌رونند، جنگ و هدف‌شان همان دفاع از حریم اهل بیت و اسلام است و مادیات برای‌شان مهم نیست. شهدا در مسیر ولایت تمام مادیات را کنار می‌گذارند. 
* این یک پرسش مشترک است که همه همسران شهدای مدافع حرم جوابی مشابه دارند، زخم زبان هم شنیده‌اید؟
بله متأسفانه. حرف‌های زیادی شنیده‌ام. ولی من با خدا معامله کردم و در مسیر ولایت پیش رفتم. با سه بچه کوچک این حرف‌ها را می‌شنوم، اما مهم نیست. الگوی ما حضرت زینب(س) است و او برای همه یک تسکین است. من سعی کردم مانند حضرت زینب‌ عمل کنم و اصلاً جلوی مردم گریه نکردم. حتی شنیدم برخی‌ها می‌گفتند که چقدر بی‌رحم است. آنها حد علاقه من را به شوهرم نمی‌دانستند. الآن تازه سختی‌های من شروع شده، چون باید با یاد پدر بچه‌ها را بزرگ کنم. 
* بعد از شهادت پیکرش را دیدید؟
بله، چند روز بعد از شهادت که چهره‌اش را دیدم دیگر آرام شدم. نمی‌توانستم گریه کنم، ولی حالم دگرگون بود. دختر بزرگ‌ترم هم پدرش را دید با گریه توانست با شهادت پدرش کنار بیاید.

به بهانه آغاز هفتمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار
 مهدی امیدی/ وقتی دی سال ۱۳۸۹ نخستین دوره جشنواره فیلم عمار برگزار شد، کمتر کسی فکرش را می‌کرد که این رویداد به یکی از جریان‌های تأثیرگذار سینمای ایران تبدیل شود. حتی برخی، رسیدن این جشنواره به دوره دوم را نیز چندان جدی تلقی نمی‌کردند؛ اما در حال حاضر، برخی از فیلم‌های این جشنواره، در قالب طرح ابداعی و نوآورانه اکران‌های مردمی، بیشتر از برخی آثار حرفه‌ای سینما مخاطب دارند. جشنواره‌ای که پایه و اساس شکل‌گیری آن واکنش به نبرد نامتوازن رسانه‌ای بود. به این معنی که در جریان فتنه 88 تعداد زیادی از رسانه‌های داخلی و خارجی به بایکوت صدای بیشتر مردم ایران ‌پرداختند؛ اما جشنواره عمار آمد تا صداهای خفته امکان شنیدن پیدا کنند؛ در حالی که ویترین سینما، شبکه‌های ماهواره‌ای و حتی بخش اعظم برنامه‌های رسانه ملی را قشر فرادست و تهران‌نشین تشکیل می‌داد، جشنواره عمار قصد رو کردن اکثریت حاشیه‌نشین را در فضای رسانه‌ای کشورمان داشت؛ اما به تدریج، کارکرد این جشنواره فراتر رفت و در دوره‌های اخیر  برداشتن بارهای بر زمین مانده فرهنگ و هنر انقلاب، رسالت جشنواره عمار شد. توجه به موضوعات مهم و اساسی مرتبط با تاریخ و وقایع انقلاب و دفاع مقدس، جنگ نرم، مدافعان حرم، اقتصاد مقاومتی در سینما، برجسته‌سازی و تجلیل از هنرمندان پیشکسوت انقلاب و زمینه‌سازی تولید حرفه‌ای برای هنرمندان جوان و غیر حرفه‌ای سینما، از جمله این موضوعات بود.
اما آرمان جدید جشنواره فیلم عمار، مخاطب‌یابی برای سینمای انقلاب است. وحید جلیلی، رئیس شورای سیاست‌گذاری این جشنواره در این‌باره می‌گوید: «امروز چالش اصلی سینمای ایران، سازمان تولید نیست؛ بلکه مسئله اصلی سازمان تماشا است و جریان‌های رسانه‌ای و فرهنگی خاصی توانستند طی 10 سال اخیر با حمایت‌های قدرت‌های جهانی سازمان تماشای مناسب با خود را ایجاد کردند. ورود ماهواره‌ها به بحث تبلیغات و بسیج مخاطب واقعیت غیرقابل انکاری است و اثرش را هم در فروش فیلم‌های ایران در یک سال اخیر می‌بینیم، آثاری که اگر چهار سال پیش اکران می‌شدند، یک دهم فروش فعلی را هم به دست نمی‌آوردند.»
مسئله مدنظر برگزارکنندگان جشنواره عمار از آنجا مهم به نظر می‌رسد که طی دو دهه اخیر، بحران مخاطب، همواره اساسي‌ترين معضل سينماي ايران بوده و هدف بحث و جدل‌های گوناگونی نیز از سوی علاقه‌مندان به هنر هفتم، هنرمندان، مسئولان و نهادها قرار گرفته است؛ اما هنوز نتیجه دقیقی از این مباحث به دست نیامده است.
برای رسیدن به نتیجه و ایجاد سازمان تماشا برای سینمای متعهد و انقلابی، باید زیربنای مسئله، یعنی تولید اصلاح شود. به این معنی که یکی از دلایل کمبود مخاطب بیشتر فیلم‌های سینمای ما، ضعف درام است. مطابق سیاست‌گذاری‌های دولتی، رویکرد اصلی تولید فیلم، به ویژه در میان جوانان، فیلم‌های به اصطلاح آوانگارد و ضد داستان است. به نظر می‌رسد، فیلمسازان جوان سینمای انقلاب باید از این خلأ بهره لازم را ببرند و با تولید فیلم‌های دراماتیک و دارای جاذبه روایی و داستانی، در حوزه مخاطب‌یابی نیز خاکریزهای جدیدی را فتح کنند. همچنین، فعالان عرصه سینمای انقلاب، از جمله جشنواره عمارف نباید منتظر حمایت صحنه‌گردانان آشکار و پنهان، سینماداران و افرادی شوند که به مافیای اکران مشهور هستند. این گروه از فیلمسازان، همان‌طور که در زمینه تولید، باید خودجوش و چریکی عمل کنند، در زمینه نمایش و مخاطب‌یابی نیز باید راه‌ها و روش‌های تازه‌تری را کشف و ابداع کنند.
ممکن است فيلمسازان جوان و نوخاسته به ساختارشكني و تجلي ايده‌ها و فرم‌هاي بديع و متفاوت گرايش داشته باشند؛ اما رويكرد به نوگرايي و درانداختن طرح‌هاي آوانگارد در سينما تنها زماني مي‌تواند مسير جديدي را ايجاد كند كه برآمده از ريشه‌ها و اصالت‌هاي فرهنگي و اعتقادي اين مرز و بوم باشد. يكي از عصيانگري‌هاي سينماي جوان انقلاب، عبور از اين كليشه‌هاي گيشه‌اي و نمايش واقعیت كمتر ديده شده از متن جامعه ايران است؛ چون چراغي در تاريكي كه روشنايي مي‌بخشد و خواب‌ خفتگان را آشفته می‌کند. مستقل بودن و پرهيز از سفارشي‌سازي‌هاي آب و نان‌دار، خط‌شكني و گريز از محافظه‌كاري در نقد مصائب و چالش‌هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، حضور دائم در ميان عموم مردم و سنگ صبور جامعه بودن، اتكا به خلاقيت و توانايي خويش و توقع نداشتن از حمايت‌هاي محفلي، ارتباط نزديك با منابع و متون فرهنگي بومي و برخورداري از نگاه منتقدانه نسبت به نظريه‌ها و ديدگاه‌هاي وارداتي و غربي، واقع‌گرايي به جاي سياه‌نمايي و عدم شيفتگي به جوايز جشنواره‌هاي داخلي و خارجي، از جمله اين شاخصه‌ها هستند.

  دکتر یدالله جوانی/ پدیدآیی فتنه 88 در بستر انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری، خسارت‌های جبران‌ناپذیری را به انقلاب، نظام، کشور و ملت وارد کرد. خسارت‌های این فتنه، بعضاً جبران‌ناپذیر است. همین نکته کفایت می‌کند تا برای جلوگیری از وقوع فتنه‌های بعدی در کشور، تمامی دلسوزان و علاقه‌مندان به سرنوشت انقلاب، نظام اسلامی و ملت عزیز ایران، فعال شده، و در حوزه‌های گوناگون اقدامات لازم را انجام دهند. بررسی‌ها نشان می‌دهد قانون‌گریزی و تبعیت نکردن از قانون در انتخابات، یکی از عوامل اصلی پدیدآیی فتنه 88 است. 
براساس این نظریه، یکی از راه‌های جلوگیری از وقوع فتنه‌های دیگر در هر یک از انتخابات آینده، حاکم کردن قانون‌گرایی و اخلاق‌مداری بر تمامی روندها، فرآیندها و فضاهای انتخاباتی کشور است. باید شرایطی را پدید آورد که هیچ جریان، حزب گروه و فرد سیاسی، جرئت قانون‌شکنی و حرکت‌های خارج از چارچوب قوانین و مقررات را نداشته باشد. نظام اسلامی ما، یک نظام مردم‌سالاری دینی است. مردم‌سالاری دینی از منظر رهبر ‌معظم انقلاب، یعنی مردم‌ سالار زندگی خود براساس دین هستند. در این سبک زندگی دینی، مشارکت سیاسی مردم در انتخابات برای برگزیدن مسئولان و کارگزاران کشور، یکی از جلوه‌های مردم‌سالاری است. ماهیت انتخابات، چیزی جز گردش قدرت و جابه‌جایی آن بین جریان‌ها و گروه‌های سیاسی به دست مردم نیست. در واقع، این مردم هستند که با رأی خود، دست به انتخاب رئیس‌جمهور، نمایندگان مجلس، اعضای خبرگان و اعضای شورای اسلامی شهر و روستا می‌زنند. قانون تمامی سازوکارهای انتخابات و چگونگی جابه‌جایی و چرخش قدرت را، مشخص کرده است. بنابراین، اگر بخواهیم انتخابات سالم و آبرومندانه و بدون خسارت داشته باشیم، باید همگان اعم از مسئولان، جریان‌ها و گروه‌های سیاسی و آحاد مردم، رفتار سیاسی خود در انتخابات را بر مبنای قانون تنظیم کنند. عمل بر مبنای قانون، حتی اگر آن قانون اشکال هم داشته باشد، به مراتب بهتر از قانون‌گریزی و انجام رفتارهای خسارت‌بار خلاف قانون است. اگر در هر یک از انتخابات، عده‌ای بخواهند براساس منافع، برداشت‌ها و تفسیرهای خود، رفتار غیرقانونی داشته باشند، ‌همواره باید منتظر وقوع فتنه‌های کوچک و بزرگ خسارت‌بار بود. وقتی از نظام مردم‌سالاری دینی سخن می‌گوییم، یعنی از حکومت قانون سخن می‌گوییم؛ قانونی که براساس دین و آموزه‌های دینی و تجارب بشری تنظیم شده است. بر همین ‌اساس حضرت امام‌ خمینی(ره) در جایگاه رهبر کبیر انقلاب اسلامی و مؤسس نظام مردم‌سالاری دینی، نگاه ویژه‌ای نسبت به رعایت قانون داشتند. عبارت زیر از کلام حضرت امام(ره)، جایگاه قانون در نظام جمهوری اسلامی ایران را نشان می‌دهد:
1ـ حکومت اسلام، حکومت قانون است.
2ـ قانون در رأس واقع شده است و افراد هر کشوری باید خودشان را با آن قانون تطبیق بدهند.
3ـ حکومت در اسلام به مفهوم تبعیت از قانون است.
4ـ اگر چنانچه یک قانونی برخلاف نظر من بود، نباید بیایم بیرون و هیاهو کنم که من این قانون را قبول ندارم، این قانون، خوب قانونی نیست. قانون خوب است شماها باید خودتان را تطبیق بدهید.
5ـ در اسلام قانون حکومت می‌کند، پیغمبر اکرم(ص) هم تابع قانون بود.
رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای نیز همانند حضرت امام‌(ره)، طی 27 سال گذشته همواره بر لزوم قانون‌گرایی و تبعیت از قانون تأکید داشته، هم مسئولان و هم مردم را به رعایت قانون توصیه کرده‌اند. معظم‌له بارها تأکید کرده‌اند که حتی عمل به قانون دارای اشکال، بهتر از قانون‌گریزی و عمل برخلاف قانون است. در سال 88 وقتی با رفتارهای قانون‌شکنانه یک جریان سیاسی و برخی از نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری، کشور در مسیر التهاب قرار گرفت، رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه 29 خرداد آن سال، بر لزوم عمل به مُرّ قانون تأکید کردند: «من زیر بار بدعت‌های غیرقانونی نمی‌روم...» ایشان در آن خطبه‌های تاریخی تصریح کردند، «به هر حال در هر انتخاباتی یک نفر رأی می‌آورد و دیگری رأی نمی‌آورد، آیا کسانی که رأی نمی‌آورند باید برخلاف قانون حرکت کنند و بگویند ما نتیجه انتخابات را قبول نداریم. اگر این‌گونه باشد، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.»
براساس آنچه گذشت، آیا در صورت رعایت قانون در موارد زیر، باز هم فتنه 88 پدید می‌آمد:
1ـ اگر صلاحیت شورای نگهبان در امر نظارت بر انتخابات و صیانت از رأی مردم را اصلاح‌طلبان می‌پذیرفتند و به سمت تشکیل کمیته صیانت از آرا برخلاف قانون حرکت نمی‌کردند، آیا در جامعه نسبت به سلامت انتخابات تردید به وجود می‌آمد؟
2ـ اگر برخلاف قانون آقای موسوی و جریان همراهش، پیش از شمارش آرا خود را پیروز انتخابات به صورت قطعی معرفی نمی‌کردند، آیا حوادث تلخ پس از انتخابات شکل می‌گرفت؟
3ـ اگر پس از اعلام نتایج اولیه انتخابات، جریان معترض به نتیجه انتخابات، مرجعیت شورای نگهبان در رسیدگی به تخلفات احتمالی انتخابات را می‌پذیرفت و اسناد و مدارک خود را برای رسیدگی به شورای نگهبان ارسال می‌کرد، آیا اغتشاشات خیابانی شکل می‌گرفت؟
4ـ جریان ناکام در انتخابات و به ‌ویژه آقایان موسوی و کروبی، با استناد به کدام قانون خواهان ابطال انتخابات شدند و دلیل آن را «تقلب در انتخابات» اعلام کردند؟
5ـ به راستی اگر برخلاف قانون، آن رفتارهای کینه‌توزانه، خلاف اخلاق و لشکرکشی‌های خیابانی شکل نمی‌گرفت، آیا دشمنان و جریان ضدانقلاب، موفق  به وارد ساختن آن همه خسارت به کشور و مردم می‌شدند؟ اگر قانون رعایت می‌شد، آیا خون عده‌ای بی‌گناه بر زمین ریخته می‌شد؟
6ـ اگر قانون رعایت می‌شد، آیا اعتبار بین‌المللی جمهوری اسلامی آسیب می‌دید و اعتماد عمومی نسبت به نظام کاهش می‌یافت؟ 
پاسخ این پرسش‌ها روشن است؛ بنابراین با رعایت قانون در انتخابات،‌ هیچ‌کس ضرر نخواهد کرد.

 احمد امامی/ نظام جمهوري اسلامي و ملت بزرگ ایران در آغاز دهه چهارم، فتنه‌ای را در سال 88 تجربه کرد که از حيث ماهيت، بستر و شیوه‌های اجرا، گستره و عمق فتنه، کميت و کيفيت صف‌آرايي عوامل و بازيگران داخلي و خارجي، روند و شرايط حاکم بر محيط داخلی و خارجی و همچنين آثار و پيامدها، منحصر‌به‌فرد بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تاریخ 4/6/1388 در ديدار دانشجويان و نخبگان علمي کشور از این فتنه که در بستر انتخابات برنامه‌ریزی و اجرا شد، «ظلم به نظام اسلامی» یاد کردند.
واقعیت این است که پیش از این و در طول سه دهه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در حوادثی مانند؛ تحرکات تجزيه‌طلبانه در برخي از استان‌ها و اقدامات تروريستي گروهک‌هاي ضدانقلاب و التقاطي در سال‌هاي اول پس از پيروزي، جنگ تحميلي هشت‌ ساله، غائله ليبرال‌ها و بني‌صدر، ماجرای شيخ ساده‌لوح در سال 67 و حوادث 18 تير سال 78، از سوی دشمنان خارجی و مخالفان و فریب‌خوردگان داخلی به نظام ظلم شد؛ اما ظلمی که در فتنه 88 به ملت و نظام شد، با گذشته متفاوت بود. واکاوی ابعاد «ظلم به نظام در فتنه 88»، که به برخی از آنها اشاره می‌شود، می‌تواند این تفاوت را آشکار کند.

1ـ ضربه زدن به حيثيت و آبروي نظام در مقابل ملت‌ها؛ نظام «مردم‌سالاری دینی» ایران بر پایه مجاهدت ملت انقلابی ایران به رهبری امام خمینی(ره) بنیانگذاری شد و توانست رژیم‌های سیاسی مادی‌گرای رایج در غرب و شرق را به چالش بکشد. همه ساختارهای نظام از همان آغاز با مشارکت گسترده مردم و در بستر انتخابات آزاد شکل گرفت و مسئولان ارکان آن با سازوکارهای انتخاباتی و با رأی ملت سر کار آمدند. این نظام با تدابیر هوشمندانه رهبر و پشتیبانی عالمانه ملت، بر چالش‌ها فائق آمد، توطئه‌ها، تحریم‌ها و تهدیدات سخت و نرم را عزتمندانه پشت سر گذاشت و مسیر پیشرفت و اقتدار را پیمود و به‌ منزله «راه سوم»، الگویی برای ملت‌های مسلمان و مستضعفان جهان در اداره کشور شد. فتنه‌گران در سال 88 با پیاده‌سازی آموزه‌های تجربه شده کودتاهای مخملین، با آبروی نظام بازی کردند و دیکتاتورمآبانه، علیه جمهوریت نظام شوریدند و مشارکت هشتادوپنج درصدی و كم‏نظير را به کام ملت تلخ کردند.

2ـ تلاش برای مخدوش کردن سازوکارهای قانونی؛ یکی از مقوّم‌های نظام مردم‌سالار دینی در ایران، سازوکارهای قانونی آن است. برابر اصل 99 قانون اساسی، ماده 3 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی و ماده 8 قانون انتخابات ریاست‌جمهوری، نظارت بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان است و این نظارت، استصوابی و عام و در تمام مراحل در کلیة امور مربوط به انتخابات جاری است و وزارت کشور نیز مجری انتخابات است. سران داخلی فتنه و حامیان آنها بارها با توسل به همین سازوکارهای قانونی به قدرت رسیدند، یا در برخی دوره‌ها، خود آنها متولی همین سازوکارها بودند و انتخابات را اجرا کردند؛ اما در سال 88 برای پیشبرد برنامه‌ای از پیش طراحی شده، این سازوکارها را هدف گرفتند. در واقع، هجمه به سازوکارهای قانونی، با اجرای سناریوی «تشکیک در سلامت انتخابات» از چند ماه پیش از انتخابات شروع شده بود و فتنه‌گران در آستانه انتخابات نیز کمیته غیرقانونی «صیانت از آرا» تشکیل و با ادعای تقلب در انتخابات، زمینه اجرای سناریوهای پس از انتخابات و اردوکشی‌های خیابانی را مهیا کردند. براین اساس، رهنمودهای رهبری در دیدار موسوی(یک‌شنبه 24/3/88)، تدابیر معظم‌له در نماز جمعه تاریخی 29 خرداد یا در نشست با نمایندگان نامزدهای معترض نادیده گرفته شد و فتنه‌گران بی‌اعتنا به مدارای نظام و مهلت پنج روزه برای پیگیری مطالبات از طریق سازوکارهای قانونی، بر ابطال انتخابات اصرار کردند و با فراخواندن هواداران به کف خیابان‌ها، کشور را به آشوب کشیدند.

3ـ شکاف در جامعه؛ رمز پیروزی انقلاب اسلامی و ماندگاری آن، وحدت کلمه آحاد ملت بود؛ اما فتنه‌گران در میان صفوف اقشار ملت شکاف ایجاد کردند و به وحدت ملي و اعتماد عمومي که از مقوّم‌های نظام است، آسيب‌ زدند. در جریان فتنه 88، دودستگي و اختلاف تا آنجا پيش رفت که حريم بسياري از خانه‌ها و خانواده‌ها، محل بروز اختلاف‌نظرها و انعکاس کشمکش‌هاي کف خیابان‌ها شد. فتنه 88 سبب بروز شکاف و اختلاف بين خواص و نخبگان نيز شد. عده‌ای از خواص در فتنه پیشگام شدند و آن را رهبری کردند، برخی هم از فتنه و سران آن حمایت کردند، سکوت برخي نيز بر دامنه ترديدها افزود و اين گروه اخير نيز عملاً به مردم، نظام و خواص طرفدار حق براي رويارويي با فتنه‌گران و خنثي کردن فتنه کمکي نکردند. اگرچه با آشکار شدن اهداف فتنه‌گران، معترضان به نتایج انتخابات مرز خود را با فتنه مشخص کردند و از صف اغتشاشگران جدا شدند و نظام را همراهي کردند؛ اما واقعيت اين است که ترديدآفريني و ايجاد دودستگي، در بخشي از جامعه رسوب کرد و دست‌کم بخشي از جامعه را درگير نمود و نمي‌توان انتظار داشت که آثار آن به راحتي و در زمانی کوتاه از بين برود.

4ـ اميدوار کردن دشمنان به ضربه زدن به نظام و بازگرداندن آنها به راهبرد براندازی؛ روند پیشرفت کشور و افزایش روزافزون اقتدار نظام سبب شده بود که دشمنان از ضربه زدن به نظام و راهبرد براندازی مأیوس شوند؛ اما فتنه 88 بار دیگر امید به نابودی نظام را به جبهه دشمنان نظام بازگرداند، به نحوی که برابر اسناد موجود، هویت افراد دستگیر شده و اعترافات متهمان در دادگاه، همراه با سفارتخانه برخی کشورها و گروه‌های اپوزیسیون خارج‌نشین که در این فتنه فعال بودند، گروهک‌های ضدانقلاب منافقین، کمونیست‌ها، حزب توده، انجمن پادشاهی، بهائیان، سلطنت‌طلبان، گروهک‌های غیرقانونی ملی ـ مذهبی و... با اعلام حمایت از سران فتنه، تلاش کردند انتقام چندین ساله خود از ملت و نظام را در کف خیابان‌های تهران بگیرند. اظهارات مداخله‌جویانه مقامات غربی، اقدامات سیاسی و فعالیت‌های رسانه‌ای آنها در حمایت از فتنه‌گران، تصویب قطعنامه‌های جدید علیه ایران و تشديد تحريم‌ها و کمک‌های مالی برخی کشورهاي عرب منطقه خليج‌فارس به فتنه‌گران در همین راستا صورت گرفت.

5ـ ضربه به آرمان‌های انقلاب، اصول نظام و مکتب سیاسی امام؛ نظام اسلامی و قانون اساسی با الهام از آرمان‌های انقلاب اسلامی و مکتب سیاسی امام شکل گرفت و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه، میراث ماندگار آن حضرت است. این مکتب و اصول آن با استکبار و شیطان بزرگ، صهیونیسم و رژیم غاصب، منافقین و گروهک‌های ضدانقلاب و التقاطی و ملی‌گراها مرز مشخصی دارد، حتی گروهک ملی ـ مذهبی نهضت آزادی جایی در این مکتب ندارد؛ اما فتنه‌گران که خود مدعی خط امام بودند، مرز خود را با این دشمنان برداشتند و بستری را مهیا کردند که همه دشمنان و مخالفان در یک صف گرد هم آیند و آرمان‌های انقلاب و میراث امام را مورد هجوم قرار دهند. آنها حرمت امام را هتک کردند و علیه اصل ولایت فقیه و بدیهی‌ترین شاخصه‌های مکتب امام شعار دادند.

6ـ حرمت‌شکني و هجمه به ارزش‌های نظام؛ انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران ملهم از آموزه‌های دینی و ارزش‌های اسلامی، به‌ ویژه فرهنگ عاشورا است و عاشورا در نزد ملت ایران و حتی در میان اقلیت‌های دینی کشور جایگاه خاصی دارد؛ اما فتنه‌گران در عاشورای 88 حرمت‌ شکستند و بی‌رحمانه به ارزش‌ها و باورهاي ديني مردم و عزاداران در عاشورا يورش ببرند و نشان دادند که با هویت نظام، مبانی و ارزش‌های آن در ستیز هستند.
سخن آخر اینکه؛ ظلم به نظام از سوی نظام سلطه به ‌رهبری آمریکا و هم‌پیمانان آن که تعارض ماهوی با گفتمان انقلاب اسلامی و مکتب امام دارد، قابل فهم است، اما فهم و درک ظلم به نظام از سوی کسانی‌که سهمی در انقلاب اسلامی ملت ایران داشتند و خود را شاگرد مکتب امام(ره) می‌دانستند، همواره از وفاداری به انقلاب اسلامی، امام، نظام و ولایت دم می‌زدند، مشکل است، ولی به نسل حاضر و نسل‌های آینده می‌آموزد که هوشیار باشند و از حوادث گذشته، رفتار خواص و افت‌و‌خیزهای آن برای مصونیت‌سازی نظام نسبت به آفت‌ها و فتنه‌های آینده عبرت بگیرند.


ریشه‌ها و عوامل امدادهای غیبی در انقلاب اسلامی در گفت‌وگوی اختصاصی صبح صادق با آیت‌الله سید هاشم حمیدی
مهدی عامری و علیرضا جلالیان /آیت‌الله سیدهاشم حمیدی متولد سال 1309 و اهل همدان است، او از سال 1346 به سفارش آیت‌الله گلپایگانی و سپس تأکید امام خمینی(ره) در منطقه نیروی هوایی تهران امامت جماعت مسجد انصارالحسین را به عهده گرفت و در میان ارتشی‌های دوران طاغوت به تعبیر خودش با لطایف‌الحیل اندیشه انقلاب اسلامی را نشر داد. او از یاران حضرت امام(ره) در نهضت مردمی ایشان بوده است و فرزند و داماد او در راه انقلاب به درجه رفیع شهادت رسیده‌اند. او با اینکه سال‌ها نماینده مجلس بوده است و از اعضای اصلی جامعه روحانیت مبارز تهران است، همچنان در منطقه نیروی هوایی زندگی ساده‌ای دارد و ارتباطش با مردم قطع نشده است. آیت‌الله حمیدی تألیفات متعددی دارد، از جمله رساله‌ای در بحث تقیه تقریرات درس امام خمینی(ره)، نهضت امام حسین(ع) و ریشه‌های آن. او به واسطه اینکه سال‌ها در نهاد رهبری در دانشگاه علم و صنعت مشغول به کار بوده، رابطه خوبی با جوانان دارد. آیت‌الله حمیدی همچنان در دفاع از انقلاب و رهبری محکم و استوار است. در گفت‌وگویی که با ایشان داشتیم، ریشه‌ها و عوامل امدادهای غیبی در انقلاب اسلامی را به بحث نشستیم که ایشان ضمن بیان خاطراتی به تشریح این موضوع پرداخت.
* از حضرت امام و رهبر معظم انقلاب این را بارها شنیده‌ایم که یک دست غیبی پشت این انقلاب است، مثل این تعبیر که «خرمشهر را خدا آزاد کرد». نظر شما چیست؟
بله. حضرت امام(ره) خیلی به نصرت الهی اتکا داشتند و تمام تکیه‌شان به خدا بود. من در دورانی که ایشان مجبور شدند به فرانسه بروند، بنا به دستور آیت‌الله گلپایگانی به حسینیه‌ای که ایشان در لندن تأسیس کرده بودند، رفتم تا در ایام محرم و صفر تبلیغ انجام دهم. بعد از اتمام کارم در لندن اول به پاریس و منطقه نوفل‌لوشاتو رفتم و خدمت ایشان رسیدم. البته اول به من وقت جلسه خصوصی با امام ندادند و گفتند مجالی برای جلسه خصوصی نیست؛ اما آقای اشراقی داماد  حضرت امام(ره) (که با هم دوست بودیم) یک روز بعد از نماز مغرب و عشا زمانی که امام به اندرونی رفت، آمد پشت پرده من را صدا زد و برد خدمت امام(ره).
 من بعد از سلام و عرض ارادت خدمت امام به ایشان گفتم آقا این جوان‌ها خیلی شور دارند؛ اما ساواکی‌ها و ارتشی خیلی سرکوبگرند، حتی به بچه دبستانی‌ها هم رحم نمی‌کنند. اگر فقط بخواهیم شعار بدهیم و اعلامیه پخش کنیم و اعتصاب کنیم فایده ندارد. آیا شما اجازه جنگ مسلحانه با رژیم را می‌دهید؟ ایشان فرمودند که جنگ مسلحانه جواب نمی‌دهد و اسباب اتهام به ما را فراهم می‌کند که اینها تروریست هستند. ایشان فرمودند که امید دارم به خدا و همین اعتصاب‌ها و تظاهرات‌ها کار رژیم طاغوت را تمام می‌کند. آن زمان فعالیت‌های مبارزاتی ما اعتصاب و تظاهرات و تعطیل کردن‌ها و شعار دادن و این چیزها بود و در نهایت هم همین‌ها جواب داد. 
من به تهران آمدم و وقتی دوستان جویای مسائل شدند، عین جمله امام(ره) را گفتم و همه به نوع مبارزه‌ای که انجام می‌شد امیدوار شدند و الحمدلله به پیروزی هم رسیدیم.
نکته اینجا بود که این سخن امام(ره) که امیدش به خدا بود ناشی از همان وعده‌ای بود که خدا در آیه «ان تنصرواالله ینصرکم» داده است.
* ما در طول انقلاب حوادث زیادی داشتیم که دست غیبی پشت آنها بوده، از این حوادث بگویید.
بله در حوادث بزرگ همه‌اش دست خدا بود و ما فقط اسباب این حوادث بودیم. یادم می‌آید که قرار بود امام از پاریس به ایران بیاید. بختیار هم آنجا می‌گفت من مرغ طوفانم و مانع ورود امام(ره) می‌شد. شورای انقلاب تازه شکل منسجمی گرفته بود و بزرگانی چون شهید بهشتی، شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب در آن حضور داشتند، تصمیمی گرفته شد مبنی بر اینکه در اعتراض به این امر روحانیون بروند در مسجد دانشگاه تهران تحصن کنند.
این پیغام به من رسید و سریع با یکی دیگر از روحانیون به نام آقای مسجدجامعی ره‌سپار دانشگاه تهران شدیم؛ اما اطراف دانشگاه به شدت درگیری بود و مردم برای اینکه گلوله نخورند به جوی‌های کنار خیابان پناه می‌بردند، یا روی زمین می‌خزیدند و دود و گاز اشک‌آور همه جا را گرفته بود. با این اوصاف نتوانستیم وارد دانشگاه شویم. آقای مسجدجامعی گفت امشب برویم منزل برادرش که نزدیک آنجا بود. برادر ایشان هم روحانی بود، به خانه ایشان که رفتیم خیلی ما را تحویل گرفت و ما را در یکی از اتاق‌های اندرونی خانه پناه داد تا به دست ساواکی‌ها نیفتیم. از ما پذیرایی کرد و صبح زود روز بعد من و دو برادر مسجدجامعی توانستیم وارد مسجد دانشگاه بشویم. آنجا شهید بهشتی را دیدیم. مرحوم مصطفی مسجدجامعی به شهید بهشتی گفت بهتر نبود مثل دوران مشروطه می‌رفتیم در قم تحصن می‌کردیم و نمی‌آمدیم در وسط میدان خطر در قلب حکومت؟ همانجا شهید بهشتی بدون اینکه سخن او را رد کند، گفت: ما آمدیم اینجا تحصن کردیم و حالا عده‌ای هم می‌توانند بروند قم تحصن کنند، ولی ما تا حصول نتیجه اینجا خواهیم ماند. در کل علما هم آن موقع دو دسته بودند؛ یک عده همیشه در صحنه بودند، عده‌ای هم خیلی با احتیاط عمل می‌کردند.
در آنجا هر روز یکی برای سخنرانی می‌آمد، از خود شهید بهشتی تا شهید مطهری و شهید مفتح و... راجع به انقلاب و امام و... اینها بحث بود و مردم هم حضور داشتند و ما تنها نبودیم. دانشجو، بازاری و خیلی دیگر از مردم بودند. با این اوصاف زمانی که دیدند این اتفاق در دانشگاه افتاده و نمی‌توانند با حضور مردم و تحصن در دانشگاه برخورد کنند، اعلام شد فرودگاه باز شده و امام می‌آید و فردایش امام آمد و رفتیم خدمت ایشان مدرسه علوی.
* از فتنه‌هایی که بعد از انقلاب به وجود آمد بگویید.
اول انقلاب همه با هم بودند، همه نیروهای ضد شاه دور هم بودند. شهید بهشتی می‌گفت باید جاذبه حداکثر و دافعه حداقل داشت. اما بعدش سهم‌خواهی‌ها شروع شد و منافقین برای سهم‌خواهی شروع کردند به ترور و شرارت. مشکل همین سهم‌خواهی‌ها بود. امروز هم خیلی از مشکلات به دلیل همین سهم‌خواهی‌ها از انقلاب است. 
* معتقدیم که نصرت الهی همه جا پشت انقلاب بوده، اما به هر جهت این نصرت الهی شرایطی هم دارد که ادامه پیدا کند، وظیفه مردم و مسئولان برای تداوم نصرت الهی چیست؟  
اگر غیر از خدا چیزی نخواهیم و دین خدا را نصرت کنیم، خدا هم ما را نصرت می‌کند این مشخص است. مردم ما ثابت کردند که در این مسیر کوتاهی نکرد‌ه و نمی‌کنند؛ اما وظیفه مسئولان این است که حتماً به مردم برسند. انقلاب، انقلاب پابرهنه‌ها است و مستضعفان انقلاب کردند، مسئولان وظیفه دارند مشکلات مردم را حل کنند.
من هنگامی که نماینده بودم به حوزه انتخابی سر می‌زدم و با مردم زیاد سروکار داشتم. مشکلات را می‌دیدم. تعداد زیادی نامه به من می‌دادند. آنهایی که می‌توانستم از جیب خودم یا از محل وجوهات حل کنم را حل می‌کردم، ولی آنجا که متوجه مسئولان اجرایی بود، سخت بود و من همواره با مسئولان اجرایی سر مشکلات مردم درگیر بودم. حتی یک مورد به درگیری با استاندار همدان ختم شد. در دوران بنی‌صدر او رفته بود از بودجه بازسازی مناطق سیل‌زده برای استانداری خودرو خریده بود، این موضوع را یک کارمند به من گزارش کرد. استاندار مدعی شد که چون آن کارمند اخراج شده رفته این خبر را ساخته، اما اسناد چیز دیگری می‌گفت، چون زمانی که خبر به من رسید این کارمند هنوز اخراج نشده بود و استاندار بعد از اینکه متوجه شده بود او خبر را داده اخراجش کرده بود. کار را به مجلس کشاندم و از آنجا که رئیس کمیسیون محاسبات بودم دقیق بررسی شد و برخورد لازم صورت گرفت. 
حتی در این مسئله آقای هاشمی به من گفت چقدر سخت گرفتی، این قدر حساب و کتاب کردی خیلی مهم نبود یک برخورد می‌کردیم تمام می‌شد. من همانجا گفتم آقای هاشمی بگذار مرکب قانون اساسی خشک شود. هنوز خشک نشده اینها با قانون این طور برخورد کنند.
من الآن هم به مسئولان تذکر می‌دهم. به رئیس‌جمهور در دوره‌های مختلف چه آقای هاشمی، چه آقای احمدی‌نژاد و آقای روحانی نامه‌های تذکرآمیزی داده‌ام.
* مشکل امروز مسئولان ما چیست؟
رفاه، تجمل و دنیاطلبی مشکل اصلی افرادی بود که از انقلاب جدا شدند. وقایعی که ما در سال ۸۸ دیدیم هم ناشی از همین بود که هوی‌پرستی و دنیاطلبی عده‌ای کار دست‌شان داد و باعث وارد آمدن هزینه‌های زیادی به کشور شد. به تحقیق هر مسئولی دنبال هوی‌پرستی و رفاه‌طلبی رفته برای خود و کشور مشکل ایجاد کرده است. 
* نقش محرم را در تداوم انقلاب چگونه می‌بینید؟
امام فرمودند این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. باید مطمئن باشیم همین محرم و صفر انقلاب را هم حفظ کرده. خیلی‌ها به واسطه تکلیف حسینی خود آمدند و با خون خود انقلاب را حفظ کردند. مردم حسینی عمل کردند وگرنه انقلاب حفظ نمی‌شد. جلوه این عشق حسینی را هم ما امروز در راه‌پیمایی اربعین و آن حماسه بزرگ می‌بینیم.
نکته بعدی هم این است که پیروی از رهبری پیروی از امام حسین(ع) زمان است. دوران دفاع مقدس خیلی از مردم به حکم امام در راه اسلام می‌رفتند و حماسه می‌آفریدند.
* امروز حس می‌کنیم برخی از انقلابی‌های قدیم سست شده‌اند، دیگر این روحیه انقلابی را در آنها نمی‌بینیم، جوان‌ها هم تصورشان این است که اینها دیگر خسته شده‌اند، برخی هم می‌گویند نسل انقلاب پایان یافته، نظر شما چیست؟
یکی از توصیه‌های امام(ره) خواندن وصیت‌نامه شهدا و عمل کردن به آنها بود. اگر ما به این وصیت‌نامه‌ها بعد از خواندن آنها عمل کنیم، دقیقاً توانسته‌ایم روحیه انقلابی پیدا کنیم. متأسفانه ما فراموش می‌کنیم که باید اینها را بخوانیم و عمل کنیم، اگر این کار بشود مشکل حل خواهد شد. با تنبل‌ها و خسته‌ها هم باید ابوذروار برخورد کرد. 
* اگر توصیه دیگری دارید بفرمایید؟
تقویت بصیرت مردم خیلی مهم است. پس از رحلت امام خوشبختانه بهترین فرد این کشور جانشین او شد. او هم همواره توصیه به بصیرت کرده است. من یک نکته بگویم و آن اینکه مردم همواره بهتر از خواص عمل کردند، در دوران ائمه هم همین‌طور بود، چون مردم دنبال مادیات نبودند؛ اما مسئولان دنبال جاه و مقام بودند. ریشه همه مشکلات دنیاگرایی است و اگر دنیاگرایی بیاید نصرت الهی از بین می‌رود. باید مواظب این مسئله به ویژه از سوی مسئولان بود. این نقطه‌ای است که به انقلاب ضربه سختی می‌زند.

مروری بر نقش بصیرت افزای رهبر معظم انقلاب در جریان فتنه ۸۸
 مهدي سعيدي/   فتنه 88 بازي پيچيده‌اي بود که لايه‌هاي پيدا و پنهان فراواني براي آن قابل تصور است. فتنه‌گران هر چند در گام اول به عبور از رئيس‌جمهور مي‌انديشيدند؛ اما در بازي حداکثري خود عبور از رهبري و نظام اسلامي را در سر مي‌پروراندند که به تدريج نشانه‌هايي از اين تصمیم نيز آشکار شد.
در اين میان رهبر حکيم و فرزانه انقلاب هدایت اردوگاهي را بر عهده داشتند که وظيفه خود را دفاع از انقلاب و حقوق ملت مي‌دانست و با همه توان به ميدان آمده بود تا با مهار و مديريت فتنه‌گران و قانون‌گريزان، هم آرامش و امنيت و عدالت و آزادي را در جامعه تأمين کند و هم افکار عمومي را نسبت به عمق حوادث سياسي آگاه سازد. در يک تقسيم‌بندي اين نقش‌‌آفريني تاريخي را در سه سطح مي‌توان ارزيابي کرد.

۱ـ مدارا و جذب حداکثري 
يکي از راهبردهاي جاودانه رهبر حکيم انقلاب اسلامي تلاش براي جذب حداکثري و دفع حداقلي است. اين راهبرد در حوادث تلخي چون مناقشات پس از انتخابات 88 که بستر براي ريزش‌ها در اثر جهل و غفلت و اغواگري مهيا است، بيش از پيش خود را متجلي مي‌سازد. در این مرحله معظم‌له تلاش دارند تا با مديريت صحنه از ريزش‌ها جلوگيري کنند و مانع از تحقق سناريوی دشمن شوند.
در همين راستا اولين گام رهبري تلاش براي دعوت از همه طرف‌هاي انتخابات به حفظ آرامش و رعايت قانون و حل و رفع شبهات و ابهامات از طريق گفت‌وگو و پیگری‌های قانوني بود. دعوت از نمايندگان نامزدها برای اقناع آنها و رفع شبهات احتمالي و ديدار با نمايندگان ايشان در 27 خردادماه، دستور رسيدگي به شکايت نامزدها در راستاي اقناع‌سازي در همان جلسه، تأكيد بر جذب حداكثري و دفع حداقلي به مثابه سياست محوري نظام، گفت‌وگو با نخبگان به طور مستقيم براي اصلاح ذهنيت‏ها، پرهيز دادن نامزدها از گفتار و رفتار تحريک‌آميز، دعوت طرفين برنده و بازنده انتخابات به آرامش در اولين پيام پس از برگزاري انتخابات (22/3/88)، دستور شناسايي و تفکيک صفوف خرابکاران، از جمله اقداماتي بود که رهبر حکيم انقلاب آنها را در اولين گام دنبال کردند.
نصيحت و بيدارباش فتنه‌گران نيز از جمله برنامه‌های ايشان بود تا شايد با بيداري برخی از آنان، به اردوگاه نظام اسلامي بازگردند. ايشان دلسوزانه و با زباني پرمحبت بارها خطاب به اين عده از اصحاب فتنه فرمودند: «من تعجب مي‌كنم! كساني كه اسم و رسم خودشان را از انقلاب دارند ـ بعضي از اين آقايان يك سيلي براي انقلاب نخوردند در دوران اختناق و طاغوت ـ و به بركت انقلاب اسم و رسمي پيدا كردند و همه چيزشان از انقلاب است، مي‌بينيد كه دشمنان انقلاب چطور بُراق شدند، آماده شدند، صف كشيدند، خوشحالند، مي‌خندند؛ اينها را كه مي‌بينيد؟ به خود بيایید، متوجه بشويد. شما برادران سابق ما هستيد. اينها كساني هستند كه بعضي از اينها، يك وقتي به خاطر طرفداري از امام مورد اهانت هم قرار مي‌گرفتند. حالا ببينند كه كساني كه به نام اينها شعار مي‌دهند، عكس اينها را روي دست‌شان مي‌گيرند، اسم اينها را با تجليل مي‌آورند، درست نقطه‌ مقابل، عليه امام و عليه انقلاب و عليه اسلام شعار مي‌دهند و روزه‌خوري علني در روز قدس، در ماه رمضان، مي‌كنند؛ اينها را مي‌بينيد، خب، بكشيد كنار. انتخابات تمام شد.» (22/9/۱۳۸۸)

۲ـ ايستادگي پاي حقوق ملت
 و نظام اسلامي
شايد بتوان گفت که مهم‌ترين وظيفه رهبري در نظام اسلامي دفاع از حقوق ملت و نظام اسلامي باشد. معظم‌له اين خط را از همان آغاز فتنه دنبال کردند. ايشان با صراحت فرمودند: «بنده زير بار بدعت‌هاي غيرقانوني نمي‌روم؛ چرا که در هر انتخاباتي طبعاً برخي برنده نيستند و اگر امروز چارچوب‌هاي قانوني شکسته شود در آينده نيز هيچ انتخاباتي مورد اعتماد نخواهد بود و مصونيت نخواهد داشت.»(29/3/۱۳۸۸)
هنگامی که زياده‌خواهان تلاش داشتند با تداوم خط فتنه‌گري امنيت نظام اسلامي را زير سؤال ببرند و وقتي توصيه‌ها و نصيحت‌ها جواب نداد، طبيعي بود که رهبر معظم انقلاب نيز با قاطعيت بيشتري بر دفاع از انقلاب اسلامي تأکيد کنند. برای نمونه معظم‌له در سالروز ولادت حضرت اميرالمؤمنين(ع)‏ فرمودند: «نظام اسلامي با اخلالگران در امنيت مردم طبعاً برخورد مي‌كند. اين، وظيفه‏ نظام است. نظام اسلامي اجازه نمي‌دهد كه كساني دستخوش فريب و توطئه‏ دشمن بشوند، زندگي مردم را خراب كنند، آسايش مردم را به هم بزنند، جوان‌هاي مردم را تهديد كنند. فرزندان اين كشور عزيزند؛ همه عزيزند. نظام اين اجازه را نخواهد داد؛ اما اين را هم بايد همه توجه داشته باشند؛ مبادا دشمن را با دوست اشتباه بكنيم. دوست را به خاطر يك خطا به جاي دشمن بگيريم و از آن طرف يك عده‏اي هم دشمن خوني و معاند را دوست فرض كنند، به حرف او گوش كنند، توجه بدهند.»(15/4/۱۳۸۸)
مدتي بعد معظم‌له با تأکيد بر اين حقيقت که «نظام اسلامي هم حق دفاع از خود را دارد»، در ديدار با مردم در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران‏ فرمودند: «ما درباره‌‌‌‌‌ افرادي كه به آنها اهانت مي‌شود، تهمت زده مي‌شود، مي‌گوییم اينها حق دفاع دارند؛ خوب، نظام هم همين جور است؛ نظام هم حق دفاع از خودش را دارد. اين خطاست كه كسي خيال كند چون نظام حاكميت است و قدرت سياسي است، نبايد دفاع كند؛ بي‌‌‌‌‌دفاع بماند؛ در مقابلش هرگونه مخالفتي، معارضه‌‌‌‌‌اي، قانون‌‌‌‌‌شكني‌‌‌‌‌اي، مرزشكني‌‌‌‌‌اي انجام بگيرد، بايد عكس‌‌‌‌‌العمل نشان ندهد؛ اين درست نيست؛ هيچ جاي دنيا هم چنين نيست.»(20/6/۱۳۸۸)
۳ـ بصيرت‌بخشي، روشنگري
 و اقناع‌سازي افکار عمومي 
مهم‌ترين راهبردي که رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در رویارویی با جريان فتنه اتخاذ کردند، راهبرد بصيرت‌بخشي و روشنگري بود. رهبري که به خوبي به ابعاد فتنه آشنا بودند و آن را الگويي از نقشه‌هاي جنگ نرم دشمن تحليل مي‌کردند، تلاش نمودند تا صف سران و اصحاب فتنه را از بدنه توده‌هاي ملت جدا سازند و در ادامه با محور قرار دادن توده‌هاي جامعه به عنوان مخاطبان اصلي به امر روشنگري مشغول شدند. به جرئت مي‌توان گفت که در سال 1388 سخنراني‌ای نبود که رهبر حکيم انقلاب در آن به اهميت بصيرت و ضرورت شناخت دشمن اشاره نکرده و جلوه‌هايي از توطئه‌های ايشان را رسوا نکرده باشند.
روشنگري نسبت به تلاش دشمنان انقلاب با هدف تلخ کردن شيريني انتخابات، گفتمان‌سازي و فرهنگ‌سازي در زمینه دخالت بيگانگان نظير انقلاب رنگي و فتنه، روشنگري پيرامون خطر ادامه رفتارهاي کينه‌جويانه، روشنگري نسبت به سوءاستفاده دشمنان از کينه‌جويي‌هاي شخصي، روشنگري نسبت به حرکت‌هاي به ظاهر انقلابي، روشنگري نسبت به سوءاستفاده از خط امام(ره)، روشن کردن نقش دشمنان انقلاب اسلامي، افشا و برجسته كردن نقش استكبار در حوادث پس از انتخابات، هشدار به نخبگان و خواص براي آنچه مي‌گويند و آنچه نمي‌گويند، بازخواني تجربه ده ساله اول انقلاب و مشي امام(ره) در برابر جريانات و حوادث فتنه‌های گوناگون، مرور و بازخواني فتنه‌هاي صدر اسلام، تبيين مفهوم فتنه و روشنگري در باب چگونگي رویارویی با آن، از جمله محورهاي اساسي در سخنان رهبري بود که مورد توجه قرار گرفت.
ايشان بارها مفهوم بصيرت و ضرورت و اهميت و چگونگي دستيابي به آن را تبیین کردند و فرمودند: «يك ملتي كه بصيرت دارد، مجموعه‌ جوانان يك كشور وقتي بصيرت دارند، آگاهانه حركت مي‌كنند و قدم برمي‌دارند، همه تيغ‌هاي دشمن در مقابل آنها كند مي‌شود. بصيرت اين است. بصيرت وقتي بود، غبارآلودگي فتنه نمي‌تواند آنها را گمراه كند، آنها را به اشتباه بيندازد. اگر بصيرت نبود، انسان ولو با نيت خوب، گاهي در راه بد قدم مي‌گذارد.»(15/7/۱۳۸۸)
ايشان ضمن شرح عملکرد بي‌بصيرتان در جنگ جمل از عمار در جایگاه پرچمدار بصيرت چنين ياد کردند: «در جنگ صفين يكي از كارهاي مهم جناب عمار ياسر تبيين حقيقت بود... در قضاياي جنگ صفين دارد كه با اسب از اين طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودي مي‌رفت و همين طور اين گروه‌هایی را که ـ به تعبيرِ امروز، گردان‌ها يا تيپ‌هاي جدا جداي از هم ـ بودند، به هر كدام مي‌رسيد، در مقابل آنها مي‌ايستاد و مبالغي براي آنها صحبت مي‌كرد؛ حقایقی را براي آنها روشن مي‌كرد و تأثير مي‌گذاشت. يك جا مي‌ديد اختلاف پيدا شده، يك عده‌اي دچار ترديد شدند، بگو مگو توي آنها هست، خودش را به سرعت آنجا مي‌رساند و براي‌شان حرف مي‌زد، صحبت مي‌كرد، تبيين مي‌كرد؛ اين گره‌ها را باز مي‌كرد.»(18/5/۱۳۸۸)
با همين نگاه است که معظم‌له از همه خواص و نخبگان مي‌خواهد که عمارگونه به ميدان بیایند و با شفاف‌سازي، مرزهاي حق و باطل را آشکار کنند و رسالت تاريخي خود را بجا آورند. معظم‌له تأکيد دارند: «وقتي در داخل محيط فتنه، كساني با زبان‌شان صريحاً اسلام و شعارهاي نظام جمهوري اسلامي را نفي مي‌كنند، با عمل‌شان هم جمهوريت و يك انتخابات را زير سؤال مي‌برند، وقتي اين پديده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص اين است كه مرزشان را مشخص كنند، موضع‌شان را مشخص كنند. دوپهلو حرف زدن، كمك كردن به غبارآلودگي فضاست؛ اين كمك به رفع فتنه نيست، اين كمك به شفاف‌سازي نيست. شفاف‌سازي، دشمنِ دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگي، كمك دشمن است. اين، خودش شد يك شاخص. اين يك شاخص است: كي به شفاف‌سازي كمك مي‌كند و كي به غبارآلودگي كمك مي‌كند. همه اين را در نظر بگيرند، اين را معيار قرار بدهند.»(29/10/۱۳۸۸)
انتقاد به رفتار سياسي بخشي از گروه‌هاي سياسي نيز از جمله مباحثي بود که در کلام ايشان آشکار شد. برای نمونه معظم‌له در ديدار با جمعي از نخبگان علمي كشور‏ تأکيد داشتند: «حالا يكي از ايرادهایی كه ما معمولاً داريم به بعضي‌ها اين است كه آنچه را كه بيگانه بگويد، اين را تلقي به قبول مي‌كنند؛ آنچه را كه خودي بگويد، تلقي با ترديد مي‌كنند! چرا؟ خوب، اين تلقي، تلقي ناسالمي است؛ اين تلقي درستي نيست، تلقي ناسالمي است. اين را بايد اصلاح كرد.»(6/8/۱۳۸۸)
يکي از دغدغه‌هايي که تأسف ايشان را برمی‌انگیزد، همزباني برخي افرادي که روزگاري در اردوگاه خودي قرار داشتند، با دشمن است. اين مسئله اينگونه در کلام ايشان تجلي مي‌يابد: «دشمن جور ديگري حرف مي‌زند. بعضي‌ها هم با همان لغت دشمن حرف مي‌زنند، با همان زبان دشمن حرف مي‌زنند. آيا مي‌فهمند يا نمي‌فهمند، آن با خداست؛ اما با زبان او حرف مي‌زنند، سعي مي‌كنند وانمود كنند كه انقلاب از راه خود منحرف شده است؛ نه، اگر منحرف شده بود، اين همه دل با نام انقلاب و ياد انقلاب به حركت در نمي‌آمد؛ اين همه ايمان و انگيزه به ياد اين انقلاب بسيج نمي‌شد.» (28/11/۱۳۸۸)
و همين هدایت‌های حکیمانه و روشنگری‌ها و بصيرت‌افزايي‌ها بود که در نهايت به رسوايي فتنه‌گران در روز نهم دي ماه 88 و خلق حماسه‌ تاريخي ملت ايران انجاميد.