مهدي سعيدي/ فتنه 88 بازي پيچيدهاي بود که لايههاي پيدا و پنهان فراواني براي آن قابل تصور است. فتنهگران هر چند در گام اول به عبور از رئيسجمهور ميانديشيدند؛ اما در بازي حداکثري خود عبور از رهبري و نظام اسلامي را در سر ميپروراندند که به تدريج نشانههايي از اين تصمیم نيز آشکار شد.
در اين میان رهبر حکيم و فرزانه انقلاب هدایت اردوگاهي را بر عهده داشتند که وظيفه خود را دفاع از انقلاب و حقوق ملت ميدانست و با همه توان به ميدان آمده بود تا با مهار و مديريت فتنهگران و قانونگريزان، هم آرامش و امنيت و عدالت و آزادي را در جامعه تأمين کند و هم افکار عمومي را نسبت به عمق حوادث سياسي آگاه سازد. در يک تقسيمبندي اين نقشآفريني تاريخي را در سه سطح ميتوان ارزيابي کرد.
۱ـ مدارا و جذب حداکثري
يکي از راهبردهاي جاودانه رهبر حکيم انقلاب اسلامي تلاش براي جذب حداکثري و دفع حداقلي است. اين راهبرد در حوادث تلخي چون مناقشات پس از انتخابات 88 که بستر براي ريزشها در اثر جهل و غفلت و اغواگري مهيا است، بيش از پيش خود را متجلي ميسازد. در این مرحله معظمله تلاش دارند تا با مديريت صحنه از ريزشها جلوگيري کنند و مانع از تحقق سناريوی دشمن شوند.
در همين راستا اولين گام رهبري تلاش براي دعوت از همه طرفهاي انتخابات به حفظ آرامش و رعايت قانون و حل و رفع شبهات و ابهامات از طريق گفتوگو و پیگریهای قانوني بود. دعوت از نمايندگان نامزدها برای اقناع آنها و رفع شبهات احتمالي و ديدار با نمايندگان ايشان در 27 خردادماه، دستور رسيدگي به شکايت نامزدها در راستاي اقناعسازي در همان جلسه، تأكيد بر جذب حداكثري و دفع حداقلي به مثابه سياست محوري نظام، گفتوگو با نخبگان به طور مستقيم براي اصلاح ذهنيتها، پرهيز دادن نامزدها از گفتار و رفتار تحريکآميز، دعوت طرفين برنده و بازنده انتخابات به آرامش در اولين پيام پس از برگزاري انتخابات (22/3/88)، دستور شناسايي و تفکيک صفوف خرابکاران، از جمله اقداماتي بود که رهبر حکيم انقلاب آنها را در اولين گام دنبال کردند.
نصيحت و بيدارباش فتنهگران نيز از جمله برنامههای ايشان بود تا شايد با بيداري برخی از آنان، به اردوگاه نظام اسلامي بازگردند. ايشان دلسوزانه و با زباني پرمحبت بارها خطاب به اين عده از اصحاب فتنه فرمودند: «من تعجب ميكنم! كساني كه اسم و رسم خودشان را از انقلاب دارند ـ بعضي از اين آقايان يك سيلي براي انقلاب نخوردند در دوران اختناق و طاغوت ـ و به بركت انقلاب اسم و رسمي پيدا كردند و همه چيزشان از انقلاب است، ميبينيد كه دشمنان انقلاب چطور بُراق شدند، آماده شدند، صف كشيدند، خوشحالند، ميخندند؛ اينها را كه ميبينيد؟ به خود بيایید، متوجه بشويد. شما برادران سابق ما هستيد. اينها كساني هستند كه بعضي از اينها، يك وقتي به خاطر طرفداري از امام مورد اهانت هم قرار ميگرفتند. حالا ببينند كه كساني كه به نام اينها شعار ميدهند، عكس اينها را روي دستشان ميگيرند، اسم اينها را با تجليل ميآورند، درست نقطه مقابل، عليه امام و عليه انقلاب و عليه اسلام شعار ميدهند و روزهخوري علني در روز قدس، در ماه رمضان، ميكنند؛ اينها را ميبينيد، خب، بكشيد كنار. انتخابات تمام شد.» (22/9/۱۳۸۸)
۲ـ ايستادگي پاي حقوق ملت
و نظام اسلامي
شايد بتوان گفت که مهمترين وظيفه رهبري در نظام اسلامي دفاع از حقوق ملت و نظام اسلامي باشد. معظمله اين خط را از همان آغاز فتنه دنبال کردند. ايشان با صراحت فرمودند: «بنده زير بار بدعتهاي غيرقانوني نميروم؛ چرا که در هر انتخاباتي طبعاً برخي برنده نيستند و اگر امروز چارچوبهاي قانوني شکسته شود در آينده نيز هيچ انتخاباتي مورد اعتماد نخواهد بود و مصونيت نخواهد داشت.»(29/3/۱۳۸۸)
هنگامی که زيادهخواهان تلاش داشتند با تداوم خط فتنهگري امنيت نظام اسلامي را زير سؤال ببرند و وقتي توصيهها و نصيحتها جواب نداد، طبيعي بود که رهبر معظم انقلاب نيز با قاطعيت بيشتري بر دفاع از انقلاب اسلامي تأکيد کنند. برای نمونه معظمله در سالروز ولادت حضرت اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: «نظام اسلامي با اخلالگران در امنيت مردم طبعاً برخورد ميكند. اين، وظيفه نظام است. نظام اسلامي اجازه نميدهد كه كساني دستخوش فريب و توطئه دشمن بشوند، زندگي مردم را خراب كنند، آسايش مردم را به هم بزنند، جوانهاي مردم را تهديد كنند. فرزندان اين كشور عزيزند؛ همه عزيزند. نظام اين اجازه را نخواهد داد؛ اما اين را هم بايد همه توجه داشته باشند؛ مبادا دشمن را با دوست اشتباه بكنيم. دوست را به خاطر يك خطا به جاي دشمن بگيريم و از آن طرف يك عدهاي هم دشمن خوني و معاند را دوست فرض كنند، به حرف او گوش كنند، توجه بدهند.»(15/4/۱۳۸۸)
مدتي بعد معظمله با تأکيد بر اين حقيقت که «نظام اسلامي هم حق دفاع از خود را دارد»، در ديدار با مردم در خطبههاي نماز جمعه تهران فرمودند: «ما درباره افرادي كه به آنها اهانت ميشود، تهمت زده ميشود، ميگوییم اينها حق دفاع دارند؛ خوب، نظام هم همين جور است؛ نظام هم حق دفاع از خودش را دارد. اين خطاست كه كسي خيال كند چون نظام حاكميت است و قدرت سياسي است، نبايد دفاع كند؛ بيدفاع بماند؛ در مقابلش هرگونه مخالفتي، معارضهاي، قانونشكنياي، مرزشكنياي انجام بگيرد، بايد عكسالعمل نشان ندهد؛ اين درست نيست؛ هيچ جاي دنيا هم چنين نيست.»(20/6/۱۳۸۸)
۳ـ بصيرتبخشي، روشنگري
و اقناعسازي افکار عمومي
مهمترين راهبردي که رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در رویارویی با جريان فتنه اتخاذ کردند، راهبرد بصيرتبخشي و روشنگري بود. رهبري که به خوبي به ابعاد فتنه آشنا بودند و آن را الگويي از نقشههاي جنگ نرم دشمن تحليل ميکردند، تلاش نمودند تا صف سران و اصحاب فتنه را از بدنه تودههاي ملت جدا سازند و در ادامه با محور قرار دادن تودههاي جامعه به عنوان مخاطبان اصلي به امر روشنگري مشغول شدند. به جرئت ميتوان گفت که در سال 1388 سخنرانيای نبود که رهبر حکيم انقلاب در آن به اهميت بصيرت و ضرورت شناخت دشمن اشاره نکرده و جلوههايي از توطئههای ايشان را رسوا نکرده باشند.
روشنگري نسبت به تلاش دشمنان انقلاب با هدف تلخ کردن شيريني انتخابات، گفتمانسازي و فرهنگسازي در زمینه دخالت بيگانگان نظير انقلاب رنگي و فتنه، روشنگري پيرامون خطر ادامه رفتارهاي کينهجويانه، روشنگري نسبت به سوءاستفاده دشمنان از کينهجوييهاي شخصي، روشنگري نسبت به حرکتهاي به ظاهر انقلابي، روشنگري نسبت به سوءاستفاده از خط امام(ره)، روشن کردن نقش دشمنان انقلاب اسلامي، افشا و برجسته كردن نقش استكبار در حوادث پس از انتخابات، هشدار به نخبگان و خواص براي آنچه ميگويند و آنچه نميگويند، بازخواني تجربه ده ساله اول انقلاب و مشي امام(ره) در برابر جريانات و حوادث فتنههای گوناگون، مرور و بازخواني فتنههاي صدر اسلام، تبيين مفهوم فتنه و روشنگري در باب چگونگي رویارویی با آن، از جمله محورهاي اساسي در سخنان رهبري بود که مورد توجه قرار گرفت.
ايشان بارها مفهوم بصيرت و ضرورت و اهميت و چگونگي دستيابي به آن را تبیین کردند و فرمودند: «يك ملتي كه بصيرت دارد، مجموعه جوانان يك كشور وقتي بصيرت دارند، آگاهانه حركت ميكنند و قدم برميدارند، همه تيغهاي دشمن در مقابل آنها كند ميشود. بصيرت اين است. بصيرت وقتي بود، غبارآلودگي فتنه نميتواند آنها را گمراه كند، آنها را به اشتباه بيندازد. اگر بصيرت نبود، انسان ولو با نيت خوب، گاهي در راه بد قدم ميگذارد.»(15/7/۱۳۸۸)
ايشان ضمن شرح عملکرد بيبصيرتان در جنگ جمل از عمار در جایگاه پرچمدار بصيرت چنين ياد کردند: «در جنگ صفين يكي از كارهاي مهم جناب عمار ياسر تبيين حقيقت بود... در قضاياي جنگ صفين دارد كه با اسب از اين طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودي ميرفت و همين طور اين گروههایی را که ـ به تعبيرِ امروز، گردانها يا تيپهاي جدا جداي از هم ـ بودند، به هر كدام ميرسيد، در مقابل آنها ميايستاد و مبالغي براي آنها صحبت ميكرد؛ حقایقی را براي آنها روشن ميكرد و تأثير ميگذاشت. يك جا ميديد اختلاف پيدا شده، يك عدهاي دچار ترديد شدند، بگو مگو توي آنها هست، خودش را به سرعت آنجا ميرساند و برايشان حرف ميزد، صحبت ميكرد، تبيين ميكرد؛ اين گرهها را باز ميكرد.»(18/5/۱۳۸۸)
با همين نگاه است که معظمله از همه خواص و نخبگان ميخواهد که عمارگونه به ميدان بیایند و با شفافسازي، مرزهاي حق و باطل را آشکار کنند و رسالت تاريخي خود را بجا آورند. معظمله تأکيد دارند: «وقتي در داخل محيط فتنه، كساني با زبانشان صريحاً اسلام و شعارهاي نظام جمهوري اسلامي را نفي ميكنند، با عملشان هم جمهوريت و يك انتخابات را زير سؤال ميبرند، وقتي اين پديده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص اين است كه مرزشان را مشخص كنند، موضعشان را مشخص كنند. دوپهلو حرف زدن، كمك كردن به غبارآلودگي فضاست؛ اين كمك به رفع فتنه نيست، اين كمك به شفافسازي نيست. شفافسازي، دشمنِ دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگي، كمك دشمن است. اين، خودش شد يك شاخص. اين يك شاخص است: كي به شفافسازي كمك ميكند و كي به غبارآلودگي كمك ميكند. همه اين را در نظر بگيرند، اين را معيار قرار بدهند.»(29/10/۱۳۸۸)
انتقاد به رفتار سياسي بخشي از گروههاي سياسي نيز از جمله مباحثي بود که در کلام ايشان آشکار شد. برای نمونه معظمله در ديدار با جمعي از نخبگان علمي كشور تأکيد داشتند: «حالا يكي از ايرادهایی كه ما معمولاً داريم به بعضيها اين است كه آنچه را كه بيگانه بگويد، اين را تلقي به قبول ميكنند؛ آنچه را كه خودي بگويد، تلقي با ترديد ميكنند! چرا؟ خوب، اين تلقي، تلقي ناسالمي است؛ اين تلقي درستي نيست، تلقي ناسالمي است. اين را بايد اصلاح كرد.»(6/8/۱۳۸۸)
يکي از دغدغههايي که تأسف ايشان را برمیانگیزد، همزباني برخي افرادي که روزگاري در اردوگاه خودي قرار داشتند، با دشمن است. اين مسئله اينگونه در کلام ايشان تجلي مييابد: «دشمن جور ديگري حرف ميزند. بعضيها هم با همان لغت دشمن حرف ميزنند، با همان زبان دشمن حرف ميزنند. آيا ميفهمند يا نميفهمند، آن با خداست؛ اما با زبان او حرف ميزنند، سعي ميكنند وانمود كنند كه انقلاب از راه خود منحرف شده است؛ نه، اگر منحرف شده بود، اين همه دل با نام انقلاب و ياد انقلاب به حركت در نميآمد؛ اين همه ايمان و انگيزه به ياد اين انقلاب بسيج نميشد.» (28/11/۱۳۸۸)
و همين هدایتهای حکیمانه و روشنگریها و بصيرتافزاييها بود که در نهايت به رسوايي فتنهگران در روز نهم دي ماه 88 و خلق حماسه تاريخي ملت ايران انجاميد.