رضا داوری‌اردکانی گفت: کوزموپولیتیسم هر چند که از ابتدا یک وهم خوش‌بینانه و ساده‌لوحانه درباره تحقق فرد آزاد در جهان صلح و آزادی بود، از آن حیث که با اندیشه منورالفکری تناسب داشت و به کلی بی‌وجه نبود، اما اکنون که رؤیای صلح دائم بر باد رفته و سیاست رسمی در کانون‌های دموکراسی اروپا و آمریکا از رسم بیگانه‌ستیزی استقبال می‌کند، شاید کوزموپولیتیسم یک شوخی باشد.
جریان‌شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصرـ 4۹
 جعفر ساسان‌ـ داوود عسگری/   
پیدایش فتنه‌ها و فرقه‌‌ها، معلول شرایط خاص سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که بدون شناخت‌ این شرایط نمی‌توان به درک جامعی از یک فرقه یا گروه دست یافت. در واقع، با توجه به‌ اینکه فرقه‌ها در خلأ به وجود نمی‌آیند و پیدایش آنها در جامعه‌ای با مختصات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اتفاق می‌افتد، برای شناخت یک فرقه باید زمینه‌های پیدایش آن را نیز بررسی کرد. 
در ‌ایران معاصر، وجود زمینه‌هایی همچون حاکمیت استبداد، عقب‌ماندگی، انحرافات فکری و عقیدتی، قدرت‌طلبی و دخالت بیگانگان به پیدایش فرقه‌های متعددی انجامیده است. فرقۀ بهائیت نیز که یکی از مهم‌ترین آنهاست و در بابیه و شیخیه ریشه داشته است و به فاصلۀ کوتاهی پس از ظهور آنها در ‌ایران ظاهر شد، از این امر مستثنا نیست.

شرایط سیاسی و اجتماعی
فرقه ضاله بهائیت متأثر از شرایط خاص جامعۀ ‌ایران در عصر قاجار ایجاد شد. بدون بررسی ‌این شرایط، تحلیل این فرقه نیز چندان با واقعیت تطابق نخواهد داشت. ناگفته نماند که ذکر شرایط و زمینه‌ها، به معنای اثرپذیری مستقیم فرقه و انتساب فرقه به زمینه‌ای خاص نیست؛ بلکه هدف، ارايه تصویری از جامعۀ ‌ایران در زمان پیدایش‌ این فرقه و اثرپذیری مستقیم یا غیر مستقیم آن از شرایط است.
عصر قاجار یکی از تاریک‌ترین دوران‌های سیاسی در تاریخ‌ ایران است. این سلسله که به مدد قدرت نظامی و جنگاوری ایل قاجار و به دست آغامحمدخان تأسیس شد، رویه‌ای استبدادی در پیش گرفت و برای مردم، نقش چندانی در حکومت و سیاست قائل نبود. در واقع، پادشاه ظل‌الله بود و فرمان او مُطاع و مردم رعیت و مطیع بودند. همین جدایی حکومت از مردم، سبب وابستگی به بیگانگان و در رأس آن، روسیه و انگلیس شد و خسارت‌های جبران‌ناپذیری بر مردم‌ ایران تحمیل کرد.
«در دورۀ قاجاریه و به‌ویژه عصر فتحعلی‌شاه، ‌ایران نتوانست از بحران‌های بین‌المللی سود ببرد. قسمت‌های زرخیز از این کشور جدا و قراردادهای ترکمانچای و گلستان بسته شد.»(۱)
البته در دورۀ قاجار، حاکمیت‌ ایران یکپارچه شد؛ اما در ادامه به دلیل ضعف و بی‌لیاقتی شاهان قاجار،‌ ایران به کشوری وابسته و منفعل تبدیل شد. نخستین اثر ‌این بی‌لیاقتی، شکست‌ ایران در دو جنگ خانمان‌سوز با روسیه و تحمیل دو قرارداد ننگین گلستان و ترکمانچای بود که بر اساس آنها بخش عظیمی از سرزمین ‌ایران جدا شد و مردم ایران را دچار سرخوردگی کرد. «اولین نتیجۀ قرارداد ترکمانچای، تحقیر روحیۀ ‌ایرانی و شکست ابهت‌ ایران بود.»(۲)
 با ‌این قرارداد، دخالت بیگانگان در‌ ایران رسمیت یافت و روسیه به حمایت از فرزندان عباس‌میرزا برای رسیدن به حکومت متعهد شد. در واقع، جدایی حکومت از مردم، سبب ضعف حکومت و باز شدن پای بیگانگان به کشور شد تا هر چه بیشتر به تحکیم منافع خود بپردازند. یکی از ترفندهای آنان برای رسیدن به اهداف خود، فرقه‌سازی و ‌ایجاد اختلاف در جامعه بود.
 از نظر اجتماعی و اقتصادی نیز جامعۀ ایران در عهد قاجار در وضعیت نابسامانی قرار داشت؛ فقر و بیماری و فساد تشدید شد، امنیت کاهش یافت و عدالت کمرنگ شد. اقتصاد ایران نیز معیشتی بود؛ ثروتی تولید نمی‌شد و قدرتی برای دولت ‌ایجاد نمی‌کرد.
دورۀ قاجاریه مصادف با دورۀ شکوفایی رنسانس و انقلاب صنعتی اروپا، وقوع انقلاب فرانسه و دورۀ انحطاط ‌ایران بود. در دورۀ صفویه، ‌ایرانیانی که به اروپا می‌رفتند، احساس شکوه و قدرت می‌کردند؛ اما در دورۀ قاجاریه از این احساس خبری نیست؛ بلکه حتی عکس آن دیده می‌شود. رابطۀ مردم با قاجاریه، رابطۀ مظلوم با ظالم بود و البته قاجارها برای اینکه بتوانند خود را در برابر نارضایتی مردم و سستی کشور حفظ کنند، گاه به اروپا متوسل می‌شدند.(۳)
بنابراین، از نظر سیاسی و اجتماعی، شیخیه، بابیه و بهائیت در حالی در ایران شکل گرفتند که دولت ضعیف، وابسته و شکست‌خورده بود، مردم در فقر و مشقت به سر می‌بردند و به آنان توجهی نمی‌شد؛ همچنین عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی، مورد تاخت‌وتاز بیگانگان بود.

شرایط فکری و فرهنگی
از نظر فکری و فرهنگی نیز ایران عصر قاجار شرایط ویژه‌ای داشت. این شرایط ویژه، از سویی به دلیل نقش ویژۀ علما در حوادث سیاسی و اجتماعی بود. و از سوی دیگر به دلیل حضور بیگانگان و آشنایی ایرانیان با فرهنگ و تمدن غرب بود که به نزاع سنت و مدرنیته دامن زد.
نقش علما در سیاست و اجتماع، در دوره‌های خاص با توجه به شرایط مکانی و زمانی، متفاوت بوده است؛ اما وظیفۀ دفاع از کیان مذهب تشیع و اعتقادات مردم، در همۀ دوره‌ها در صدر فعالیت‌های آنان بوده است. علما با توجه به انسجام‌شان از دورۀ صفویه، در دورۀ قاجاریه نیز در تمامی عرصه‌‌ها حضوری فعال داشتند.
بنابراین، منازعات فکری و عقیدتی و شکل‌گیری نحله‌ها و فرقه‌های متعدد، نظیر اخباری‌گری، دهری‌گری، فراماسونری، تصوف و باطنی‌گری از ویژگی‌های مهم این دوره است.
در این دوره، یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های علما، مقابلۀ فکری و عقیدتی با جریان‌ها و فرقه‌های انحرافی بود. یکی از جریان‌هایی که در این دوره فعال بود. (اگرچه نمی‌توان آن‌ را انحرافی نامید)، جریان یا مشرب فکری اخباری بود که از درون جریان روحانیت پدید آمده بود. این جریان که بر فرقۀ شیخیه تأثیرگذار بود، با واکنش قاطع بیشتر علما روبه‌رو شد و به محاق رفت؛ اما رگه‌هایی از آن تاکنون نیز در جامعۀ ایران وجود دارد که به دلیل تأثیر‌گذاری این جریان بر شیخیه و در نهایت بهائیت، آن را بررسی می‌کنیم.
۱ـ  اخباری‌گری
اخباری‌گری، از نحله‌های فکری درون‌شیعی است که بر شکل‌گیری شیخیه و در نهایت بهائیت تأثیرگذار بوده است. «اخباری‌گری» یا «اخبارى» بر گروهى از فقهاى شیعه اطلاق می‌شود که خط‌مشى عملى آنان در دستیابى به احکام شرعى و تکالیف الهى، پیروى از اخبار و احادیث است، نه روش‌هاى اجتهادى و اصولى. محمدامین استرآبادی (1036ه‍ ‌ق) این نگرش فقهی و فکری را در قرن یازدهم هجری به وجود آورد. اخباری‌گری در همان قرن دوازدهم ه. ق در برابر گرایش اصولی به دست عالم اصولی شیعه وحید بهبهانی شکست خورد.
اخباری‌گری در مبانی معرفتی و در روش مورد نقد است. آنها در بررسی نهایی، تنها سنت منقول از امامان را منبع معرفتی می‌شمارند و کتاب، عقل و اجماع را مصدر معرفت نمی‌دانند. آنان در محدودۀ روش، روش اجتهادی را نقد و اجتهاد و تقلید را نفی می‌کنند و تمام روایات کتب اربعه را معتبر می‌دانند. این شیوۀ نگرش، باب عقل را بست و زیان‌هایی به تفکر شیعی وارد کرد. «یکی از زیان‌هایی که به طور اجتناب‌ناپذیر از ناحیۀ موج اخباری‌گری عاید جامعۀ اسلامی گردید، جمود فکری و بسته شدن باب تفکر و اجتهاد است.»(۴)
جریان اخباری‌گری پس از عقب‌نشینی در برابر جریان اصولی، به صورت محدود به حرکت خود ادامه داد و این امر تا امروز همچنان ادامه دارد. شهید مطهری در ‌این‌ زمینه می‌گوید: «همۀ افکار اخباری‌گرى که به‌سرعت و شدت بعد از پیدایش ملاامین(استرآبادی) در مغزها نفوذ کرد و در حدود دویست سال کم‌وبیش سیادت کرد، از مغزها بیرون نرفته؛ الآن هم مى‌بینید خیلى‌ها تفسیر قرآن را اگر حدیثى در کار نباشد، جایز نمى‌دانند. جمود اخباری‌گرى در بسیارى از مسائل اخلاقى و اجتماعى و بلکه پاره‌اى مسائل فقهى، هنوز هم حکومت مى‌کند.»(۵)
یکی از جریان‌هایی که در تحولات معاصر با چالش اخباری اصولی در زمان مکتب وحید بهبهانی ریشه دارد و درست معاصر با همین دوران، مقدمات ظهور آن فراهم شد، جریان شیخیه است. بنیاد فکری بنیان‌گذار‌ این جریان، شیخ‌احمد احسایی (1241ق/1826م) است که متأثر از دورۀ غلبۀ جریان اخباری بوده است. در این‌باره در شماره‌های آتی بیشتر سخن خواهیم گفت.
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

اندیشه سیاسی مسلمانان ـ ۳۷۴
 فتح الله پریشان/ تقویت مکتب اصولی از سوی علامه وحید بهبهانی و استمرار آن طی دو قرن اخیر، فصل جدیدی از حیات سیاسی شیعیان در عصر غیبت را گشود و موجب رشد تفکر سیاسی در فقه شیعه، گسترش حوزه اختیارات فقیه و اقتدار عالم دینی در عرصه سیاست و سرانجام برپایی حکومت دینی به دست امام خمینی(ره) در ایران شد. ضرورت شناخت پیشینه تفکر سیاسی شیعه مستلزم بازکاوی اندیشه‌های وحید بهبهانی بود که در سلسله ‌مقالات گذشته سعی کردیم زندگی و اندیشه‌های سیاسی وی را درباره دین و سیاست، حکومت و انواع آن، تقیه و تعامل با حکام جور، مسئله ولایت فقیه، شرایط و اوصاف حاکم اسلامی تبیین کنیم. این شماره به عنوان آخرین مقاله از منظومه فکری علامه وحید بهبهانی، با تبیین اندیشه و نگاه خاص وی در زمینه امر به معروف و نهی از منکر تتمه این بررسی‌ها و مقالات خواهد بود.
از مسائل اساسی دین مبین اسلام که در فقه سیاسی به آن توجه زیادی شده و در فقه از آن با عنوان «احکام حسبه» یاد می‌شود، امر به معروف و نهی از منکر است. اهمیت این مسئله در عرف و فرهنگ سیاسی اسلام و نیز گستره قلمرو آن موجب شد تا روابط سیاسی، اجتماعی و دینی مردم با مردم، مردم با دولت و دولت با مردم بر اساس آن تبیین و تنظیم شود. در منابع روایی بالاترین مرحله و برترین مصداق جهاد، امر به معروف و نهی از منکر در برابر سلطان ستمگر معرفی شده است.
آنچه در بحث امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه وحید بهبهانی جلب توجه می‌کند، استفاده وی از قاعده حسن و قبح عقلی برای صدور حکم جواز برخی از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است. به اعتقاد بهبهانی، بسیاری از ناهنجاری‌های رفتاری انسان‌ها در حوزه زندگی فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و دینی مسلمانان از آثار و پیامدهای حکومت‌های جائر در تاریخ اسلام است. بهبهانی با تمسک به قاعده حسن و قبح عقلی در اثبات مشروعیت اصل امر به معروف و نهی از منکر و با ارائه تحلیل عقل‌گرایانه که از ویژگی‌های مکتب فقهی اوست، جلوگیری از ارتکاب منکرات و فحشا را حسن محض تلقی می‌کند، هر چند در رسیدن به این هدف در مواردی که به کشتن و از بین بردن فاعل منکر بینجامد و در موارد ویژه که تحقق امر به معروف و نهی از منکر به ارتکاب امور حرام موقوف شود، با حفظ حرمت و قبح ذاتی این امور محرم، فتوا به جواز ارتکاب آنها از باب مقدمه واجب می‌دهد.
در این راستا، بهبهانی کشتن کافران فاجر ظالم و مفسد فی‌الارض که مؤمنان را می‌کشند، اموال آنها را به غارت می‌برند، زنان و فرزندان آنها را به اسارت می‌گیرند، به محدوده جغرافیایی اسلام تجاوز می‌کنند،  قرآن را به آتش می‌کشند، مساجد را تخریب می‌کنند و... را قبیح تلقی نمی‌کند و جهاد با آنها را از نظر عقلی از افعال حسن محض می‌داند.
بر اساس این تحلیل هر امری که از نظر عقلی حسن فعلی داشته باشد، معروف تلقی می‌شود و هر آنچه قبح فعلی داشته باشد، منکر به شمار می‌آید. همچنین، گستره امر به معروف و نهی از منکر بسیار توسعه می‌یابد و اجرای این اصل مهم را برای آمران به معروف و ناهیان از منکر از لحاظ نظری و شرعی تسهیل می‌کند.
وحید بهبهانی در فتاوای فقهی خود به اموری که می‌تواند اصل کلی تلقی شود، امر کرده و در صورت تمکن، آنها را بر مکلفان واجب دانسته است. این امور عبارتند از:
1ـ هدایت کافران و گمراهان و اخراج آنها از کفر و گمراهی(اصل دعوت)؛ 
2ـ اعانت بر بّر و نیکی در جامعه؛
3ـ استنقاذ و نجات از هلاکت و مانند آن؛
4ـ سعی در تشیید دین و ترویج حق و صواب؛
5ـ تألیف قلوب به سوی حق.
البته روشن است بسیاری از مواردی که به منزله مصادیق امر به معروف و نهی از منکر ذکر شد، خارج از حوزه اختیارات افراد و قدرت آنان است و تنها از عهده حاکمان اسلامی برمی‌آید و از کار ویژه‌های حکومت اسلامی محسوب می‌شود.
مسئله «وجوب مقدمه واجب» از نکات قابل توجه در دیدگاه وحید بهبهانی درباره امر به معروف و نهی از منکر است. وی معتقد است، اگر امر به معروف و نهی از منکر متوقف بر انجام امور محرمی شود و ذی‌المقدمه اهم باشد، در این صورت محذورات شرعی مباح و چه بسا واجب می‌شود، مانند وجوب کشتن مؤمنان زاهد، عابد، زنان و اطفال ایشان در هنگامی که کفار از آنها به منزله سپر دفاعی استفاده کنند.
از نظر تحلیل عقلی، هر چند قبح ذاتی امور محرمه که به واسطه مقدمه واجب اهم مباح شده‌اند، به حسن ذاتی تبدیل نمی‌شود؛ ولی با حفظ قبح ذاتی آنها، این امور محرم می‌تواند به عنوان واجب توصلی و مقدمی برای امتثال واجب مهم‌تر مورد امر شارع قرار گیرد، مانند دروغ گفتن برای نجات نفس نبی یا مؤمن دیگر. 
*منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.


 شهاب زمانی/  اصطلاح جهان‌وطنی امری است که تمام ادیان، مکاتب و مذاهب‌ خواهان آن هستند و تلاش می‌کنند پیام خود را به گوش جهانیان برسانند؛ اما تفاوت اساسی در مفهوم‌شناسی آن در غرب و اسلام وجود دارد.
«کوزموپولیتیسم»(COSMOPOLITISME)  تا پیش از قرن بیستم یک باور و اعتقاد بود؛ اما در قرن بیستم این ایده وارد ادبیات شد و در قالب یک مکتب ادبی دو شاعر و نویسنده فرانسوی، به نام‌های «والری لاربو» و «پل موران» آن را پایه‌ریزی کردند.
کوزموپولیتیسم به معنای مکتب «جهان‌وطنی» است، که معتقد است همه مردم جهان باید خود را هموطن یکدیگر و سراسر جهان را وطن خود بدانند. آنان هدف‌شان رسیدن به فرهنگ و ادبیاتی جهانی، به دور از هرگونه وابستگی ملی و تفاوت‌های نژادی و فرهنگی است. آنان به دنبال همبستگی و اتحاد با ملل دیگرند و معتقدند این وحدت، اگر واقعیت سیاسی نیست، به واقع باید در زمینه فرهنگی و ادبیات به وجود آید.
در حقیقت، بینانگذاران این مکتب ادبی علیه تفکرات و احساسات میهن‌پرستانه برخی نویسندگان نیمه دوم قرن هجدهم برخاسته بودند. این میهن‌پرستان افراطی، هر نویسنده و شاعر را متعلق به میهن، ملت و ادبیات خودش می‌دانستند و از این طریق احساسات ملی مردم را برمی‌انگیختند، در حالی که از نظر پیروان مکتب جهان‌وطنی، شاعر و نویسنده باید با محدوده فرهنگ، تمدن و ادبیات خارجی آشنا شود و آن را حس و درک کند. البته این برداشتن مرزها شاید در جهان سیاست ناممکن باشد، ولی شاعر و نویسنده وظیفه دارد این احساس همبستگی و تعلق جهانی را در جهان ادبیات به وجود آورد.
پیروان مکتب جهان‌وطنی از آثار گذشتگان و تفکرات، عقاید و احساسات آنان گریزان بوده و بیشتر در طلب روابط هرچه بیشتر با جهان پیرامون خود هستند و قرن بیستم که عصر ارتباطات است این امکان ارتباط و تبادل اطلاعات و افکار را برای آنان فراهم می‌کند. آنان می‌خواهند از این سرعت و پویایی جهان مدرن و در حال پیشرفت لذت ببرند و این تحرک و پویایی جهان صنعتی را در نوشته‌ها و اشعار خود به خوانندگانش منتقل کنند. 
اما حال این پرسش مطرح است که آیا در اسلام هم نگاهی شبیه اصطلاح جهان‌وطنی داریم، یا این تنها یک اصطلاح غربی است؟ در پاسخی اجمالی می‌توان متذکر این نکته شد که آرمان نهایی اسلام درباره رابطه و مناسبات انسانی، رسیدن به امت واحد بشری است. همین‌طور درباره سرزمین‌خواهان از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و به وجود آمدن کشور واحد جهانی تحت حاکمیت قانون واحد الهی است. آیات بسیاری از قرآن، روایات وارده از ائمه(ع)، نامه پیامبر اسلام(ص) به امپراتور ایران و مسئله مهدویت و برقراری حکومت واحد جهانی در آخرالزمان، از جمله دلایل ما درباره وجود دیدگاه جهان‌وطنی در اسلام است؛ اما با شرایط و برنامه‌های برخاسته از اسلام. 

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت سی‌وهفتم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ رهبر معظم انقلاب هدف اصلی دشمن از جنگ نرم را ايجاد تغيير در محاسبات مردم و مسئولان می‌دانند.  نظام محاسباتی، ادراکی و تصمیم‌گیری جامعه هدف(مسئولان، نخبگان و توده مردم) یکی از مهم‌ترین آماج جنگ نرم است. عاملان جنگ نرم بر مبنای دانش روانشناسی به این نتیجه رسیدند که برای تغییر رفتار سیاسی دلخواه خود باید از محیط روان‌شناختی و ذهنی نخبگان، تصمیم‌گیرندگان و مردم‌ عبور کرد.(موسوی‌نیا، 1392: 43) 
در صورتی که نظام محاسباتی بازیگر هدف بر اثر فناوری‌ها و تکنیک‌های نرم به اشتباه بیفتد یا دچار اختلال و تغییر شود، اراده او نیز تحت تأثیر قرار گرفته و در نتیجه رفتار او به نحو دلخواه تحت کنترل درآمده یا تغییر خواهد کرد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «وقتى دستگاه محاسباتى دچار اختلال شد، از داده‌‌هاى درست، خروجى‌‌هاى غلط به‌‌دست خواهد آورد و تجربه‌‌ها هم به درد او نخواهد خورد.»
 میدان نبرد محاسبات می‌تواند هر یک از شش فرایند تصمیم‌گیری یا همه آنها را شامل شود؛ یعنی عاملان جنگ نرم با تکنیک‌های نرم‌افزاری بازیگر هدف را در مرحله شناسایی موضوع یا مسئله به اشتباه بیندازند، یا در مرحله شناسایی راه‌حل‌های موجود و ممکن را برای مواجهه و رفع مسئله دچار اختلال کنند. یا در مرحله تعیین معیارهای تصمیم و تخصیص درجه اهمیت معیارها، بازیگر هدف را تحت تأثیر قرار دهند. همچنین ممکن است در مرحله کشف راه‌حل‌ها و ارزیابی آنها آدرس غلط داده شود و در مرحله انتخاب بهترین راه‌حل‌ها، بازیگر هدف را به انتخابی متمایل کنند که کمترین ضرر را برای بازیگر جنگ نرم داشته باشد. در مرحله ششم، به اشتباه انداختن یا اختلال در ارزیابی نتایج تصمیم است. اگر بازیگر هدف تصمیمی مغایر با اهداف بازیگر جنگ نرم گرفته باشد، تلاش می‌کنند آن را مغایر با منافع ملی بازیگر هدف تعریف و تبلیغ کنند و اگر تصمیم در راستای اهداف آنها صورت گیرد، آن تصمیم را بهترین تصمیم وانمود کرده و بازیگر هدف را همچنان در تداوم اشتباهاتش تحریک و تحریص می‌کند.
بر اساس مراتب فوق، اشتباه محاسباتی در تصمیم‌گیری بر اثر نبرد نرم متعدد هستند. شایع‌ترین اشتباهات  همچون «اشتباه در محاسبه هزینه و فایده»، «اشتباه در محاسبه واقعیت‌های محیطی»، «اشتباه محاسبه و تشخیص وزن تهدیدات و فرصت‌ها» و... است.
الف ـ اختلال در محاسبه هزینه و فایده: به زعم بازیگران جنگ نرم بیشتر بازیگران سیاسی خردمند هستند و تصمیمات‌شان در چارچوب مدل عقلایی مبتنی بر هزینه و فایده صورت می‌گیرد. در نتیجه به زعم آنها می‌توانند از طریق بسیج امکانات(فیزیک تهدید) و اقدامات نرم(محتوای تهدید) هزینه تصمیم و رفتار را بالا ببرند و نخبگان و مسئولان و حتی مردم را به تجدید نظر در تصمیمات وادار کنند. به بیان دیگر، زمانی اشتباه محاسباتی در هزینه و فایده یک تصمیم یا رفتار(مانند تداوم برنامه هسته‌ای، پایبندی به گفتمان مقاومت، حمایت از جریان مقاومت، ایستادگی در برابر نظام سلطه، حفظ آرمان‌گرایی واقع‌بینانه، ایمان به اصول انقلاب و...) مؤثر واقع می‌شود که همزمان با اقدامات عملی برای بالا بردن هزینه تصمیم یا رفتار(مانند تحریم اقتصادی، فشارهای دیپلماتیک و...)، عملیات روانی و راه انداختن نفوذ موردی و جریانی نیز صورت گیرد. در واقع، وجود یکی بدون دیگری نمی‌تواند موجب تغییر محاسباتی تصمیم‌گیران، نخبگان و مردم شود. 
البته این نکته را نمی‌توان نادیده گرفت که به میزان افزایش ضعف مبانی اندیشه‌ای در تحلیل مسایل و غلبه اندیشه‌های مادیگرایانه در حوزه سیاست‌ورزی، تأثیرپذیری تغییرات محاسباتی بر مبنای هزینه- فایده افزایش خواهد یافت. عکس آن نیز صادق است؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «یکی از خطاهای محاسباتی این است که انسان در چهارچوب عوامل محسوس و صرفاً مادی محدود بماند؛ یعنی عوامل معنوی را، سنّت‌های الهی را، سنّت‌هایی که خدا از آنها خبر داده است، آن چیزهایی را که با چشم دیده نمی شود، ندیده بگیرد؛ این یکی از خطاهای بزرگ محاسباتی است.»(16/4/۱۳۹۳)  
ب ـ اختلال در محاسبه واقعیت‌های محیطی: یکی از ارکان اساسی تصمیم‌گیری، درک واقعیت‌های محیطی است. تصمیم درست و بجا به میزان زیادی به درک و فهم درست از واقعیت‌های محیطی وابسته است. دشمن با توسل به این دانش تلاش می‌کند تا با قلب واقعیت‌ها یا واقعیت‌سازی‌ها، تصمیم‌گیران و سایر مخاطبان درک و فهم درستی از شرایط محیطی(توانایی‌ها، امکانات، ضعف‌ها و فرصت‌های دشمن و حتی خودی) نداشته و همه واقعیت‌ها(اعم از محیط دشمن یا محیط خودی) را آن‌گونه که هست، نبینند. 
«دشمنانی که جبهه‌ای را در مقابل کشور ما، ملت ما، انقلاب ما تشکیل دادند، سعی می‌کنند واقعیت‌سازی کنند، واقعیت‌نمایی کنند، یک چیزهایی را به عنوان واقعیت‌های مسلّم در نظر ما جلوه‌گر کنند؛ در حالی که واقعیت‌ها آنها نیست. باید مواظب باشیم درگیر و دچار واقعیت‌سازی‌های خلاف واقع نشویم.»(3/5/1391) 
فراز بالا از بیانات رهبر معظم انقلاب نشان می‌دهد، برتری توانمندی دشمن نسبت به توانمندی خودی یا برعکس یکی از راهکارهای نبرد محاسباتی است. در این نوع نبرد به کشور هدف القا می‌شود سطح توانایی‌ها و قدرت کشور در برابر قدرت‌های بین‌المللی، نمی‌تواند تغییری ایجاد کند..
ج ـ اختلال در تشخیص شدت، عمق و دامنه تهدید: مدیریت راهبردی تهدیدات به چنین تشخیصی منوط است. اختلال در نظام محاسبات می‌تواند تصمیم‌گیری در برخورد با تهدید را دچار خطای راهبردی کند؛ در حالی که دشمن برای وادار کردن حریف به تغییر رفتار تلاش می‌کند نظام تشخیصی تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان را نسبت به شدت، عمق، دامنه و طیف تهدید(موضوع، مسئله، مشکل، معضل، بحث، خطر، بحران) مختل یا منحرف کند تا از این رهگذر به رفتار دلخواه خود دست یابد. شواهد اثر پذیری برخی از نخبگان و تصمیم‌گیران از این اقدام موجود است؛ از جمله می‌توان به اظهارات برخی از شخصیت‌ها و مسئولانی اشاره کرد که به صورت مکرر می‌گفتند ایران در لبه پرتگاه جنگ است و بعد هم مدعی شدند به دنبال تعاملات با غرب، سایه جنگ از سر مردم ایران کم شد؛ در حالی که آمریکا و غرب چنین موقعیتی را نداشتند. 
دـ اختلال در تشخیص مرزهای خودی و غیر خودی یا دشمن و دوست: از دهه 1370 به بعد دشمن  برنامه‌های پیچیده‌ای را برای تغییر مرزهای خودی و غیر خودی تعریف شده براساس گفتمان حضرت امام(ره) طراحی و عملیاتی کرده است. مهمترین اقدام در این زمینه، استفاده از فناوری‌های نوین قدرت برای تغییر محاسباتی و ادراکی در معیارهای مرزبندی خودی و غیر خودی است. یکی از ترفندهای شایع، استفاده از استعاره «تغییر شرایط زمانه» است. از این استعاره در زمینه‌های مختلفی استفاده شده و می‌شود؛ از جمله در حال حاضر بازیگران جنگ نرم و جریان‌های غرب‌گرا و متمایل به آن با طرح این استعاره، تعامل و رابطه با آمریکا را دنبال می‌کنند. 

استاد مرحوم آیت‌الله عمیدزنجانی از چهره‌های ماندگار فضل و فرهنگ این کشور است که بیش از چهل كتاب مفید و ارزشمند و بالغ بر 70 مقاله علمی ـ تحقیقی از خود به یادگار گذاشته است. در این نوشته دو کتاب از وی را معرفی می‌کنیم. 
کتاب «وطن‌ و س‍رزم‍ی‍ن‌ و آث‍ار ح‍ق‍وق‍ی‌ آن‌ از دی‍دگ‍اه‌ ف‍ق‍ه‌ اس‍لام‍ی» ‌که دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌ چهار بار آن را به چاپ رسانده است. چ‍اپ‌ اول‌ ای‍ن‌ ک‍ت‍اب‌ ب‍ا ع‍ن‍وان‌ «اق‍ام‍ت‍گ‍اه‌ و آث‍ار ح‍ق‍وق‍ی‌ آن» را نشر الهام پیش از انقلاب به بازار نشر عرضه کرده بود و پس از انقلاب با همین عنوان سه بار به زیور طبع آراسته شد. این کتاب با تأکید بر اهمیت مسائل حقوقی اسلامی، بحثی درباره یکی از موضوعات فرعی سلسله‌مباحث حقوقی اسلام، یعنی «وطن و سرزمین» ارائه داده است. در مقدمه این کتاب آمده است: «نه ایدئولوژی اسلامی ارتباطی به حدود ارضی و مرز جغرافیایی دارد و نه قلمرو دولت اسلام به وسیله حدود زمینی قابل تحدید می‌باشد؛ ولی در شرایطی که ایده نهایی اسلام جامه‌ عمل نپوشیده و آثار حقوقی و سیاسی اقامتگاه و وطن از مسائل زندگی بشری محسوب می‌گردد، اسلام نیز ناگزیر نمی‌تواند از این واقعیت ولو به صورت موقت چشم‌پوشی کند و برای حل آن طرحی ارائه ندهد»؛ از این رو مسئله اقامتگاه و وطن به منزله اصلی قابل توجه در زندگی بشر از نظر حقوقی اجتماعی و بین‌المللی مورد توجه واقع شده و از نظر حقوقی و سیاسی منشأ اثر فراوان است. گفتنی است، این کتاب در هفت فصل تدوین شده است.      
دیگری کتاب ده جلدی «فقه سیاسی» که در واقع از مهم‌ترین آثار مرحوم استاد عمیدزنجانی است و شاید نخستین اثر در این زمینه به زبان فارسی است كه پس از انقلاب اسلامی تألیف و منتشر شده و در بعضی از دانشگاه‌ها، بخش‌هایی از آن تدریس می‌شود. این مجموعه نفیس و علمی که انتشارات امیرکبیر از سال 1366 تا 1384 به تدریج چاپ و وارد بازار کرده است، در سال 1384 از سوی جامعه علمی حوزه به عنوان کتاب نمونه و اثر نفیس اسلامی معرفی شد.

هیچ ملتی، بی‌نیاز از داشتن هویّت ملّی نیست. با وجود پیشرفت فناوری و گسترش ارتباطات جهانی، باز هم نمی‌توان عناصر تمییزدهنده و برجسته فرهنگی را در جوامع گوناگون نادیده انگاشت. برخی اندیشمندان سده نوزدهم مانند کانت و مارکس بر این باور بودند که با گذشت زمان و تحوّل جوامع بشری، نقش و تأثیر فرهنگهای مختلف و عناصر تشکیل‌دهنده آنها کم رنگ‌تر شده، به تدریج، یک جامعه جهانی بدون هیچ تمایزی شکل خواهد گرفت. امّا رخدادهای قرن بیستم و گسترش جنبشهای مذهبی و افکار ناسیونالیستی و روی‌آوری دوباره بسیاری ملّتها به هویّت تاریخی و دینی، نشان داد که بسیاری از تئوری‌های آن دانشمندان، خوشبینانه، غیرعلمی و بعضاً مغرضانه بوده است. ملّیت و هویّت ملی هر جامعه‌ای، از عناصری چون؛ سرزمین و قلمرو، دین، زبان، حکومت و دولت،قومیّت، سنّت‌ها و آیین‌ها، اسطوره‌ها و... شکل می‌گیرد.