ای آورنده صبح
در جذبه نورت ته‌نشین شده‌ام.
هوایی چنین روشن، بی‌تابم می‌کند.
در این لحظات که روزی‌ام مقدر خواهد شد،
مرا با دست‌هایی گشوده به درگاهت برانگیز.
خدایا!
بر پیمان تو صبح کرده‌ام و به وعده‌ای که با تو داشته‌ام، ایمان دارم
باید گام‌هایم را محکم‌تر بردارم؛
وقتی با هر نشانه روشن،
بوی دوست را نزدیک‌تر حس می‌کنم.
باید همه چیز در من آغازی تازه داشته باشد.
این منم؛ در صبحی سرشار، آغشته از خورشید.
الهی به امید خودت.
پيامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: 
«خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى‌شود، پس هرگاه يكى از شما به خشم آمد، وضو بگيرد.»
نهج‌الفصاحه ص ۲۸۶، ح ۶۶۰

به بهانه آغاز هفتمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار
 مهدی امیدی/ وقتی دی سال ۱۳۸۹ نخستین دوره جشنواره فیلم عمار برگزار شد، کمتر کسی فکرش را می‌کرد که این رویداد به یکی از جریان‌های تأثیرگذار سینمای ایران تبدیل شود. حتی برخی، رسیدن این جشنواره به دوره دوم را نیز چندان جدی تلقی نمی‌کردند؛ اما در حال حاضر، برخی از فیلم‌های این جشنواره، در قالب طرح ابداعی و نوآورانه اکران‌های مردمی، بیشتر از برخی آثار حرفه‌ای سینما مخاطب دارند. جشنواره‌ای که پایه و اساس شکل‌گیری آن واکنش به نبرد نامتوازن رسانه‌ای بود. به این معنی که در جریان فتنه 88 تعداد زیادی از رسانه‌های داخلی و خارجی به بایکوت صدای بیشتر مردم ایران ‌پرداختند؛ اما جشنواره عمار آمد تا صداهای خفته امکان شنیدن پیدا کنند؛ در حالی که ویترین سینما، شبکه‌های ماهواره‌ای و حتی بخش اعظم برنامه‌های رسانه ملی را قشر فرادست و تهران‌نشین تشکیل می‌داد، جشنواره عمار قصد رو کردن اکثریت حاشیه‌نشین را در فضای رسانه‌ای کشورمان داشت؛ اما به تدریج، کارکرد این جشنواره فراتر رفت و در دوره‌های اخیر  برداشتن بارهای بر زمین مانده فرهنگ و هنر انقلاب، رسالت جشنواره عمار شد. توجه به موضوعات مهم و اساسی مرتبط با تاریخ و وقایع انقلاب و دفاع مقدس، جنگ نرم، مدافعان حرم، اقتصاد مقاومتی در سینما، برجسته‌سازی و تجلیل از هنرمندان پیشکسوت انقلاب و زمینه‌سازی تولید حرفه‌ای برای هنرمندان جوان و غیر حرفه‌ای سینما، از جمله این موضوعات بود.
اما آرمان جدید جشنواره فیلم عمار، مخاطب‌یابی برای سینمای انقلاب است. وحید جلیلی، رئیس شورای سیاست‌گذاری این جشنواره در این‌باره می‌گوید: «امروز چالش اصلی سینمای ایران، سازمان تولید نیست؛ بلکه مسئله اصلی سازمان تماشا است و جریان‌های رسانه‌ای و فرهنگی خاصی توانستند طی 10 سال اخیر با حمایت‌های قدرت‌های جهانی سازمان تماشای مناسب با خود را ایجاد کردند. ورود ماهواره‌ها به بحث تبلیغات و بسیج مخاطب واقعیت غیرقابل انکاری است و اثرش را هم در فروش فیلم‌های ایران در یک سال اخیر می‌بینیم، آثاری که اگر چهار سال پیش اکران می‌شدند، یک دهم فروش فعلی را هم به دست نمی‌آوردند.»
مسئله مدنظر برگزارکنندگان جشنواره عمار از آنجا مهم به نظر می‌رسد که طی دو دهه اخیر، بحران مخاطب، همواره اساسي‌ترين معضل سينماي ايران بوده و هدف بحث و جدل‌های گوناگونی نیز از سوی علاقه‌مندان به هنر هفتم، هنرمندان، مسئولان و نهادها قرار گرفته است؛ اما هنوز نتیجه دقیقی از این مباحث به دست نیامده است.
برای رسیدن به نتیجه و ایجاد سازمان تماشا برای سینمای متعهد و انقلابی، باید زیربنای مسئله، یعنی تولید اصلاح شود. به این معنی که یکی از دلایل کمبود مخاطب بیشتر فیلم‌های سینمای ما، ضعف درام است. مطابق سیاست‌گذاری‌های دولتی، رویکرد اصلی تولید فیلم، به ویژه در میان جوانان، فیلم‌های به اصطلاح آوانگارد و ضد داستان است. به نظر می‌رسد، فیلمسازان جوان سینمای انقلاب باید از این خلأ بهره لازم را ببرند و با تولید فیلم‌های دراماتیک و دارای جاذبه روایی و داستانی، در حوزه مخاطب‌یابی نیز خاکریزهای جدیدی را فتح کنند. همچنین، فعالان عرصه سینمای انقلاب، از جمله جشنواره عمارف نباید منتظر حمایت صحنه‌گردانان آشکار و پنهان، سینماداران و افرادی شوند که به مافیای اکران مشهور هستند. این گروه از فیلمسازان، همان‌طور که در زمینه تولید، باید خودجوش و چریکی عمل کنند، در زمینه نمایش و مخاطب‌یابی نیز باید راه‌ها و روش‌های تازه‌تری را کشف و ابداع کنند.
ممکن است فيلمسازان جوان و نوخاسته به ساختارشكني و تجلي ايده‌ها و فرم‌هاي بديع و متفاوت گرايش داشته باشند؛ اما رويكرد به نوگرايي و درانداختن طرح‌هاي آوانگارد در سينما تنها زماني مي‌تواند مسير جديدي را ايجاد كند كه برآمده از ريشه‌ها و اصالت‌هاي فرهنگي و اعتقادي اين مرز و بوم باشد. يكي از عصيانگري‌هاي سينماي جوان انقلاب، عبور از اين كليشه‌هاي گيشه‌اي و نمايش واقعیت كمتر ديده شده از متن جامعه ايران است؛ چون چراغي در تاريكي كه روشنايي مي‌بخشد و خواب‌ خفتگان را آشفته می‌کند. مستقل بودن و پرهيز از سفارشي‌سازي‌هاي آب و نان‌دار، خط‌شكني و گريز از محافظه‌كاري در نقد مصائب و چالش‌هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، حضور دائم در ميان عموم مردم و سنگ صبور جامعه بودن، اتكا به خلاقيت و توانايي خويش و توقع نداشتن از حمايت‌هاي محفلي، ارتباط نزديك با منابع و متون فرهنگي بومي و برخورداري از نگاه منتقدانه نسبت به نظريه‌ها و ديدگاه‌هاي وارداتي و غربي، واقع‌گرايي به جاي سياه‌نمايي و عدم شيفتگي به جوايز جشنواره‌هاي داخلي و خارجي، از جمله اين شاخصه‌ها هستند.

قبول مسئولیت، خیلی سخت و سنگینه و گاهی اوقات اونقدر سنگین می‌شه که شونه‌های آدم زیربار آن طاقت نمی‌یاره. فی‌المثل همین مسئولیت دفترچه حقوق عمه‌خانم‌ ماست. سال گذشته وقتی شوهر عمه‌خانم، کامبیزخان کارگر بازنشسته معدن وقتی در ۵۵ سالگی عمرش را به شما بخشید و رفت هنوز سور و سات هفت و چهلش جمع نشده، مسئله مهم نگهداری دفترچه مستمری و حقوق ماهانه، کامبیزخان دغدغه جدی خانواده ما شد. 
چون عمه‌خانم سواد نداره و از طرفی اولادی هم خدا بهش نداده، انتظار داشت یکی از ماها حساب و کتاب خونه را بدست بگیره. پس از کلی حرف و حدیث و جروبحث قرعه بخت به نام ما زده شد و عقلای قوم رأی به صالح بودن ما دادن و الان دقیقاً سه سال و سه ماه و سه روزه که امور حقوق مرحوم مغفور جنت مکان کامبیز با تدبیر و درایت این جانب میرزا اداره می‌شه. 
اما چشمتون روز بد نبینه مشکل از همان ماه اول شروع شد. فردای سی‌ام ماه که حقوق را تقدیم عمه‌خانم کردم در یک مراسم رسمی خانوادگی عمه‌خانم بنده را مجبور کرد که به جان خودش قسم بخورم که حتی یک ریال از پول مرحوم کامبیز را حیف و میل نکنم، روزهای بعد بارها و بارها خبر می‌آوردن که روز بعد از پرداخت حقوق، عمه‌خانم به دور از چشم من رفته بانک و از کارمند بانک خواسته دقیق حقوق را روزی یک برگه خوانا براش بنویسه. بیچاره کارمند بانک هر بار مبلغ ۷۳۲۵۰۰ را می‌نوشت و عمه‌خانم نوشته را می‌داد به اکبرآقا سوپری سرکوچه چندین‌بار با صدای بلند براش بخونه تا خدای نکرده حیف و میلی صورت گرفته باشه. بماند که در ماجرای حقوق‌های نجومی که عمه‌خانم فکر می‌کرد یحتمل حقوق کامبیز هم چون خیلی سخت بوده باید همین حدود باشد و حتماً من با کارمند بانک دست به یکی کردم و اله و بِله. 
البته این هم روزهای متمادی با صحبت و گفت‌گو و برخی صحبت‌های مسئولان محترم، بر عمه‌خانم واضح و مبرهن شد که این حقوق‌های بالا مخصوص ذخیره‌های نظام‌ است و لاغیر.
آخرین مشکل از این دست هم این پیامک بود که رئیس‌جمهور محترم به خلق‌الله فرستاده از جمله عمه‌خانم‌ ما «مردم شریف ایران، بیائیم، حقوق خود بیشتر آشنا شویم و قدرتمند آن را پاس بداریم.» از آن روز تا به امروز که حدود یک هفته می‌گذره و هر بار عمه خانم می‌ده یک کسی این پیامک را با صدای بلند براش می‌خونه و هر بار مرتب دعا و نفرین به جان من می‌کنه که خدا نبخشدت میرزا که این همه سال من رو با حقوقم آشنا نکردی و این ماجرای مسئولیت سنگین ما همچنان ادامه دارد...
میرزا بی‌سواد

 رضا اسماعیلی*/  در اوايل دهه‌ 70، با گونه‌ای نسبتا جدید از غزل با عنوان «غزل فرم و فراغزل» روبه‌رو می‌شویم. غزل مدرن در مجموع غزلی سالم، متعادل و متناسب با نیاز جامعه ادبی ما بود که با تأثیرپذیری از شعر نیمایی شکل گرفت؛ ولی این غزل در ادامه راه با تندروی‌های گروهی از شاعران که هر یک به نوعی سودای نام‌آوری داشتند، دچار آسیب شد و رفته‌رفته به انحطاط گرایید و در نهایت غزل پارسی از هویت و اصالت خود دور شد.
شاعران این جریان ادبی (غزل مدرن افراطی) متأسفانه با خط زدن «مخاطب» و بی‌توجهی به ذوق عمومی، در مسیری گام برداشتند که به ایجاد فاصله میان شعر و مردم منجر شد و در نهایت این جریان را به انزوا کشاند.
متأسفانه، امروز نیز جماعتی از شاعران جوان که شیفتۀ گونه‌ای از غزل با عنوان «پست‌مدرن» هستند و به این سبک و سیاق شعر می‌گویند، با بی‌اعتنایی به ذوق عمومی و دهن‌کجی به اعتقادات و باورهای فرهنگی و دینی همچنان در این مسیر ناصواب گام برمی‌دارند. غزل‌هایی که از ذهن و زبان این گروه از شاعران تراوش می‌کند، به هر علت لهجه‌ای سیاه، نیست‌انگارانه و روان‌پریشانه دارد؛ حال آنکه اولین رسالت یک هنرمند اصیل و واقعی، باید دمیدن روح امید در کالبد انسان‌ها و جامعه باشد.
این گروه از شاعران به دلیل «خودشیفتگی» بیش از حد، جز خویش کسی را به رسمیت نمی‌شناسند و معتقدند، تنها آنچه خود می‌اندیشند، درست است و کاری به کار دیگران ندارند!
دلایل عدم کامیابی غزل «پست‌مدرن سیاه» جنگ با طبیعت ذوقی مردم، دین‌ستیزی، اخلاق‌گریزی (اروتیک‌زدگی و عریانی)، عدول از دایرۀ اعتدال و کشیده شدن به ورطۀ افراط و تفریط در رفتار با زبان به دلیل فرم‌زدگی محض در صورت و سیرت است.
یکی از مؤلفه‌های بارز این جریان ساختارشکن و افراطی، «رفتار ناهنجار با زبان» در دو حوزه فرم و محتواست. رفتار ناهنجار با زبان از طریق دهن‌کجی به ذوق عمومی، معناگریزی، مخاطب‌ستیزی، به‌هم‌ریختگی ساختار، سرپیچی از قواعد مسلم دستوری و اصول صرف و نحو، هنجارگریزی‌های افراطی و بی‌مبنا، تئوری‌زدگی، روان‌پریشی، جنون‌انگاری و... صورت می‌گیرد و با خوانش اشعار این شاعران، این حقیقت تلخ به خوبی رخ می‌نماید.
بدیهی است نتیجۀ محتوم چنین رفتاری، راندن بیش از پیش شعر به حاشیه، دلزدگی، بدبینی و بی‌اعتمادی مخاطب و در نهایت محصور شدن این هنر ملی! در دایرۀ بستۀ مخاطبان خاص است. با عنایت به این نکته، باید پذیرفت که تنها راه برون‌رفت از بحرانی که پیش‌ روی شعر پست‌مدرن جوان ماست، ارجاع دوبارۀ شعر به مردم و اجتماع و بیان کرامت‌های والای انسانی و اخلاقی است؛ مردمی که در تقابل سنت و مدرنیسم، مُچاله، سرگردان و بلاتکلیف به دنبال روزنه امیدی می‌گردند که خود را از این ورطۀ هولناک و بلاخیز به ساحل سلامت برسانند. در این میان، شاعرانی که برای خود رسالتی قائل هستند، در این ظلمات وحشت‌خیز، بدون تردید می‌توانند همچون رسولان شب ‌چراغ هدایت در دست، بشارت صبح فردا را در گوش‌ِ به راه ماندگان چشم‌انتظار، زمزمه کنند، این ‌چنین باد.
* شاعر و منتقد ادبی

روایت دو بازیگر از دیدار با رهبر معظم انقلاب
«مهران رجبی» و «بیوک میرزایی»، دو بازیگر سینما و تلویزیون به روایت حضور در دیدار اخیر سران کشورهای اسلامی و مسئولان نظام با رهبر معظم انقلاب پرداختند.
مهران رجبی در گفت‌وگویی اظهار داشت: مسئولان صداوسیما به بنده گفتند آیا برای حضور در چنین جلسه‌ای تمایل دارم که من از این موضوع استقبال کردم و به دعوتی که از من شده بود، پاسخ مثبت دادم.» این هنرمند سینما و تلویزیون افزود: «اگر مجدد دعوت شوم، علاقه دارم که در چنین جلسه‌ای شرکت کنم و از آن استقبال هم می‌کنم.» بیوک میرزایی هم گفت: «دیدار با رهبر معظم انقلاب افتخار بزرگی است و ای کاش دیداری با اقشار مختلف هنرمندان ترتیب داده شود و از این طریق تمامی هنرمندان فرصت پیدا کنند که به محضر رهبری برسند و مشکلات خود را بیان کنند، دوست دارم با ایشان درباره هنر حرف بزنم و از نظرات ایشان استفاده کنم.» این بازیگر سینما و تلویزیون افزود: «اگر دیدار خصوصی با رهبر معظم انقلاب برایم مهیا شود، درباره مشکلات فرهنگی حاکم بر سینما و تلویزیون و معضلات و مشکلاتی که در قشر بازیگری و سینما وجود دارد، صحبت می‌کنم.»

شورایی نامحسوس با حق وتو !
رسانه‌ها از وجود شورای نامحسوس بررسی کتاب در وزارت ارشاد خبر دادند که برخی از حکم‌های شورای رسمی بررسی کتاب را به سود برخی از جریان‌های فکری و سیاسی و انتشار کتاب‌های خلاف مصالح ملی، وتو می‌کند!
روزنامه «کیهان» به نقل از یکی از اعضای هیئت بررسی اداره کتاب وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، نوشت: «در وزارت ارشاد علاوه بر شورای بررسی و نظارت کتاب، یک شورای نامحسوس هم وجود دارد. این شورا، حضور رسمی و قانونی ندارد. اعضای این شورای نامحسوس اغلب از بررسی‌ها و ناظران کتاب دولت به اصطلاح اصلاحات تشکیل شده است. آنها گاهی رأی بررسی‌های رسمی و قانونی اداره کتاب را وتو می‌کنند؛ یعنی برخی از کتاب‌ها، علی‌رغم اینکه از سوی این هیئت بررسی رسمی اداره کتاب، غیر مجاز تشخیص داده می‌شوند؛ اما از سوی شورای نامحسوس و در سایه، مجوز انتشار می‌گیرند!»
خبرگزاری فارس نیز با تایید این خبر از انتشار کتاب‌هایی خلاف قانون توسط این شورای نامحسوس در وزارت ارشاد انتقاد کرد.

فرمانده نیروی زمینی سپاه 
در پشت صحنه فیلم مدافعان شهر
سردار محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه از پشت صحنه ساخت فیلم مدافعان شهر در گیلانغرب بازدید کرد.
کار فیلمبرداری از صحنه‌های این فیلم سینمایی در مناطق نفت‌شهر، سومار، قصرشیرین و گیلانغرب از خرداد ماه امسال با مشارکت بیش از 100 بازیگر مجرب کشور و بازیگرانی از استان کرمانشاه و حدود سه هزار نفر از مردم شهر گیلانغرب آغاز شد. در این فیلم سینمایی به کارگردانی محمدحسن عموری مقاومت مردم گیلانغرب در سال‌های دفاع مقدس به تصویر کشیده می‌شود. نیروی زمینی سپاه پاسداران در ساخت این فیلم سینمایی با در اختیار گذاشتن تجهیزات نظامی، شامل تجهیزات و ادوات و بالگرد، حمایت لازم را به عمل آورده است.


جایزه جلال هم 
منحرف شد!
در حالی که جایزه ادبی جلال‌ آل‌احمد با هدف جریان‌سازی در عرصه ادبیات سالم و مستقل راه‌اندازی شده، اما این جایزه همچون دوره سابق خود، به سمت جریان‌های تابلودار و مخالف اصول این جایزه گرایش نشان می‌دهد.
در دوره نهم نیز این گرایش به طور آشکار به چشم می‌خورد، به گونه‌ای که وقتی اسامی نامزدهای بخش داستان کوتاه را مرور می‌کنیم، فقط نام ناشران تابلودار جریان شبه‌روشنفکری دیده می‌شود. در این بخش، سه کتاب از نشر ثالث، یک کتاب از نشر چشمه (که مدتی به دلیل انتشار کتاب‌های ضد دین، توقیف شده بود) و یک کتاب نیز از نشر نگاه قرار دارد.


 سرودهای انقلابی را 
در بیت‌المقدس خواهیم خواند
سردار محمدرضا نقدی، معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه در مراسم اختتامیه سومین جشنواره سراسری آواها و سرودهای حماسی بسیج به نام «ترنم بیداری» گفت: «موسیقی‌ای که برای تقویت ایستادگی در مقابل ظالمان باشد، نه تنها حرام نیست؛ بلکه ثواب هم دارد.»
سردار نقدی افزود: «امیدواریم شاهد پیشرفت روزافزون هنرهایی باشیم که در مسیر آزادی قرار دارند و به زودی این سرودها را در بیت‌المقدس بخوانیم.»در هنگام اهدای جوایز بخش برگزیدگان، سرپرست گروه مصباح‌الهدی از لارستان فارس که قطعه «من انقلابی‌ام» را اجرا کرد، نشان افتخاری عضویت این گروه را به سردار محمدرضا نقدی، معاون فرهنگی سپاه پاسداران اهدا کرد. 

سریالی عاشقانه
 با موضوع قحطی ایران 
مجموعه تلویزیونی «گیله‌وا» با موضوع قحطی ایران در انتهای قرن دوازدهم به کارگردانی «امیر بنان» ساخته می‌شود.
«گیله‌وا» جدیدترین محصول مرکز فیلم و سریال سازمان هنری رسانه‌ای اوج، قرار است در قالب مینی‌سریال ساخته شود.
این مینی‌سریال که اردلان عاشوری نوشته، ملودرام عاشقانه‌ای است که در بستر حوادث انتهای قرن دوازدهم و قحطی بزرگ ایران رقم 
می‌خورد.
سریال «گیله‌‌وا» در حال حاضر در مرحله بازبینی و انتخاب لوکشین قرار داشته و تولید آن نیز از اوایل بهمن ماه آغاز خواهد شد.


«فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم»
که خطا بود به امثال «کَری» دل دادم!
رفته بودم که به پایان برسد این تحریم
این چنین گشت که در دام عدو افتادم
هر چه گفتند که «دست چدنی» دارد او
من ولی خام شدم، دست به دشمن دادم
پند یاران نشنیدم که شَوم «دلواپس»
خنده‌ها کردم و فریاد برفت از یادم 
غرض این بود که برجام سرانجام شود
«چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم»!
عهد بستیم ولی بود عَدو عهدشکن
دل غمین گشتم و به «جان» پیامک دادم!
این سخن گفتم و هرگز نکنیدش افشا
نرسد گوش «حسن» تا نَبَرد بنیادم
علی عرفانی (شاعرباشی)
محو ساحل بوده‌ام از پیش و اکنون بیشتر
چشم بر دریا در این حال دگرگون بیشتر
فایزا کو حاصل از افسانه کوچ پری
ای پری دیگر نخوان در گوشم افسون بیشتر
دارکوبی هم نمی‌آشوبد اینجا باغ را
باد می‌پیچد به زلف بید مجنون بیشتر
شوربختانند اینجا نیز ماهیگیرها
در غروب ساحل اين حس دگرگون بیشتر
بعد از این بنویس از اندوه ماهیگیرها
از غم ماهی‌فروش صبح کارون بیشتر
دوست دارم شروه‌خوانی در سکوت شامگاه
سر به ساحل با دوبیتی‌های مفتون بیشتر
شیهه «اسب سفید وحشی»ای در کوه نیست
می‌زنند اینجا سواران نعل وارون بیشتر
در تب آشفتگی‌هایم عجیب این روزها
می‌زنم بی‌اختیار از شهر بیرون بیشتر
دوری است و دوستی رسم برادرهای من
خط نادرویش‌ها حک باد با خون بیشتر
محمدحسين انصارى‌نژاد

ریشخند زمانه هم که بشوی، مهم نیست
از در و دیوار هم که ببارد، باکت نباشد
ایام هم که به کامت نبود، هیچ ‌مگو
از آب‌های گل‌آلود هم نترس
می‌دانم که می‌دانی:
هیچ یک محل اعتنا نیست وقتی که
پشت داده‌ایم به ولی زمانه‌مان!
* * *
از سیمای خسته‌ات می‌خوانم رنجوری‌ات را
می‌دانم که دلت را به یغما برده‌اند
و در برد و باخت زمانه، باخت سهم دستانت بوده است
راستش را بخواهی حال و روز من نیز کمتر از تو نیست
اما یقین دارم؛
دلآرام‌مان که بیاید همه‌چیز نسق خواهد یافت
تو هم یادت باشد!
سپیده که بیاید، سیاهی‌ها می‌روند
بهار که بیاید خزان سوروساتش را بقچه خواهد کرد
خورشید که جلوه کند انوار زرینش به قلب خسته من و تو هم خواهد تابید
پس بیا منتظر شویم سپیده را
و برای تجلی خورشید دعا کنیم...