آیت‌الله نوری‌همدانی گفت: حفظ ایمان و توکل به خدا، نخستین اصل در حفظ عزت مسلمانان است؛ کسانی که به خدا توکل دارند و همیشه تکیه‌شان به او است، عزتمند هستند. در قرآن گفته شده که عزت فقط در درگاه خداوند است، این بخش از قرآن باید مورد توجه کسانی که با هدف به دست‌آوردن عزت در برابر کفار و غرب نرمش نشان می‌دهند، قرار بگیرد. برای حفظ عزت نظام اسلامی و مسلمانان باید با شجاعت و صراحت با دشمن برخورد کرد.
 آیت‌الله حبیب‌الله مهمان‌نواز/قرآن باید افزون بر مساجد و اماکن مذهبی، در منازل نیز قرائت شود. اینکه قرآن در مساجد قرائت شود، اما در خانه‌ها حتی روی آن باز نشود، امری مذموم و نهی شده است.
اگر جامعه اسلامی ایران با مفاهیم بلند قرآن آشنا و مأنوس شود، بسیاری از معضلات و مشکلات جامعه رفع خواهد شد.
آشنایی با مفاهیم قرآن، سبب آغاز تحول درونی در افراد می‌شود، اما بیشتر مردم درس‌های خود را با واسطه از قرآن می‌گیرند. بر اساس نظر مراجع عظام تقلید اگر یک آیه از قرآن با تفسیر و مفهوم فرا گرفته شود، اهمیت آن از یک ختم قرآن بیشتر است؛ در این زمینه نقش متولیان مذهبی و قرآنی جامعه، بی‌بدیل و انکارنشدنی است. بهترین راه خودسازی و خداشناسی مراجعه به قرآن است.
به راستی، اینکه انتظار داشته باشیم تنها مساجد و مؤسسات مذهبی، تربیت دینی فرزندان ما را برعهده داشته باشند، اشتباه است؛ چرا که برای تربیت فرزندانی صالح و متقی، باید خانواده‌ها به وضعیت درون زندگی خود توجه کنند تا جامعه اسلامی در آینده سالم و پویا باشد.
بخش زیادی از تربیت و ساخت‌وساز دینی انسان به محیط خانه و خانواده مربوط بوده و در این راستا وضعیت خانواده تأثیر بسزایی در تعلیم و تربیت دینی فرزندان دارد.
باید فرزندان در خانه، والدین خود را در حال قرائت قرآن مشاهده کنند تا با قرائت قرآن انس گرفته و تعالیم آسمانی آن به زندگی مادی و معنوی افراد وارد شود.
تربیت انسان‌ها نیازمند معلمانی دلسوز و مؤمن است؛ از این‌رو باید مسئولان و متولیان فرهنگی جامعه آینده‌نگری خود را افزایش داده و برای رسیدن به حیات طیبه مورد نظر اسلام، همان مسائلی را که انبیا و مرسلین و ائمه معصوم(ع) مطرح می‌کردند، در جامعه مطرح و تقویت کنند.

علامه شیخ‌عبدالله جوادی‌آملی
وجود مبارک امام سجاد(ع) ضمن اينکه ما را به دعاهای معروفش آشنا مي‌کند، ما را به حقيقت دعا که چه بخوانيم و چه بخواهيم هم آشنا مي‌کند و دعا را در سه منطقه ملي، منطقه‌اي و بين‌المللي گسترش مي‌دهد تا محصول نهضت سالار شهيدان را جهاني کند. دعاهاي آن حضرت تنها در اين نيست که خدايا مشکلات مرا حل کن، بيمار مرا شفا بده، مرض ما را درمان کن، يا آمرزش گناهان نصيب ما بکن! بخش مهم دعاهاي آن حضرت درباره جهان‌بيني و جهان‌شناسي و انسان‌بيني و انسان‌شناسي
است.
به خداي سبحان عرض مي‌کند: پروردگارا! «تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَةِ»؛ خدايا آن توفيق را بده که جامعه ما خودکفا باشد و به بيگانه نيازمند نباشد، نياز به بيگانه ذلّت است! خدایا اين تاج خودکفايي را بر بالاي سر نظام ما مستقر بفرما! اين دعا با اينکه خدايا من، پدر و مادر مرا بيامرز، خيلي فرق مي‌کند! «تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَةِ»؛ خودکفايي يک مملکت به مديريت فهميده و مدبّريت عاقلانه و خردمندانه وابسته است. 

کمبود 
مدیر لایق! 
در جمله بعد عرض مي‌کند خدايا! «وَ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلايَةِ»، خدايا! اين توفيق را به من بده که هم من کاري داشته باشم و هم مدير لايقي باشم؛ نه بيراهه بروم و نه راه کسي را ببندم، بفهمم اين مملکت چه دارد، يک؛ چگونه بايد مصرف کند، دو؛ مردم آن را بي‌نياز کنم، سه؛ اين مي‌شود تدبير عاقلانه و ولايت خردمندانه، چون هر کسي وليّ زيرمجموعه خودش است. کسي که براي دَه نفر درس مي‌گويد، بايد بفهمد آن صاحب کتاب چه گفته، يک؛ بايد بفهمد چگونه تقرير بکند، دو؛ بايد بفهمد چگونه ذهن آنها را باز کند که آنها، هم خوب اشکال بکنند و هم خوب سؤال بکنند، سه؛ تا بشود تدريس خوب! 
عرض مي‌کند خدايا! اگر کسي در حوزه درس مي‌گويد بايد مدرّس بفهم باشد و شاگرد را خوب تربيت کند. شاگرد مقلِّد، شاگرد نيست؛ چه حوزه و چه دانشگاه! آن ‌که چند سال درس مي‌خواند و قدرت ابتکار پيدا نمي‌کند، يا نقص از اوست يا نقص از مدرِّس اوست، چون مدرِّس مقلِّد بار آورده، نه محقق. اگر کسي حوزوي و دانشگاهي است اين‌طور بايد باشد و اگر کسي ميزي دارد و کاري دارد و تدبيري دارد-چه نظامي و چه انتظامي، چه لشکري و چه کشوري دعاي امام سجاد(ع) اين است،-چون هر کسي نسبت به زيرمجموعه‌اش ولايت دارد؛ «وَ سُمنِي حُسنَ الولاية» که من واليّ خوبي باشم تا چهار نفر را خوب تربيت کنم و زيرمجموعه خودم را هَدَر ندهم؛ اگر مال است هَدَر ندهم، اگر علم است هَدَر ندهم. ما آنچه که در مملکت کم داريم مدير بفهم و لايق است، وگرنه اين مملکت همه چیز دارد.

بخشندگی 
به جای گدایی 
وجود مبارک امام سجاد(ع) يک عُرضه را از خدا طلب مي‌کند؛ «وَ سُمنِي حُسنَ الولاية» که من وليّ خوبي باشم، مولاي خوبي باشم، مدير خوبي باشم و مدبّر خوبي باشم. «وَ هَبْ لِي صِدْقَ الْهِدَايَةِ»؛ هم من حرف رهبران الهي را خوب گوش بدهم و هم عده‌اي حرف مرا گوش بدهند. اينکه در دعاهاي ماه مبارک رمضان و مانند آن آمده است که خدايا تو دين خودت را که مي‌خواهي حفظ بکني (يقيناً هم که حفظ مي‌کني) اين دين را به وسيله من حفظ بکن، نه به دست ديگري! «وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي‏»، چرا دست من پيش ديگري دراز باشد؟ چرا دست ديگران کنار سفره من دراز نباشد؟ اين يک کمالي است که انسان با دعاي امام سجاد(ع) از خدا مي‌طلبد. خدايا به من توفيقي بده که سفره من پهن باشد! يا کتابي بنويسم، يا صنعتي اختراع کنم، يا توليدي کنم که بسياري در کنار سفره من باشند، چرا دست من در کنار سفره ديگري باشد؟ حضرت هم فرمود: «الْيَدُ الْعُلْيَا خَيْرٌ مِنَ الْيَدِ السُّفْلَي»؛ دستِ بده بهتر از دستِ ‌بگير است، چرا دست ما دست بده نباشد؟ چرا هميشه بگيريم؟ خوي گدايي را امام سجاد(ع) از ما گرفت، خوي توانمندي و بخشندگي را به ما داد. 

اموال 
جهنمی! 
بعد هم فرمود به خدا عرض کنيد خدايا! آن توفيق را بده که اگر يک وقتي وضع مالي من خوب شد، من -خدايي ناکرده خودم را گم نکم! اين را هم به ما گفته است. در بسياري از موارد فرمود که ای مال، تو از بين مي‌روي، ولي آبروي مرا نبر! 
من مال داشته باشم و ذخيره کنم، اين مال مي‌شود مالِ نسوز! اين آيات نوراني سوره مبارکه «توبه» را ملاحظه کنيد، آنجا که فرمود: «يَوْمَ يُحْمي‏ عَلَيْها في‏ نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوي‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ»؛ ما شنيده‌ايم جهنمي هست و به آن ايمان داريم، داغ کردن هم هست و به آن ايمان داريم؛ اما نشنيديم که در جهنم از جنگل هيزم بياورند! اين را از قرآن شنيده‌ايم که «وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» هيزم جهنم آدم‌هاي ستمکار هستند، اما جايي نشنيديم که از جنگل هيزم بياورند تا آتش گُر بگيرد، اين را شنيده‌ايم که خود مردم گُر مي‌گيرند. در سوره مبارکه «توبه» فرمود کسانی که مال‌ها را ذخيره کردند، نه توليد مي‌کنند و نه نياز نيازمندي را برطرف مي‌کنند، همين‌ها را داغ مي‌کنند! کسي که مال حلال را جمع کرد، ولي در راهش صرف نکرد، نه اينکه اختلاس کرد! آن يک حساب ديگري دارد که «عَلَی رُؤوسِ الْأَشْهَاد» آبروها را مي‌برند. 

جامعه
 بهشتی! 
درباره بهشت همه ما شنيديم که فرمود: «لَا لَغْوٌ فِيهَا وَ لاَ تَأْثِيمٌ»؛ هيچ نقصي در آن نيست، عيبي در آن نيست، بدخواهي در آن نيست، مرداني هم که در بهشت زندگي مي‌کنند «وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ»؛ هيچ بهشتي نسبت به بهشتي کينه ندارد! اين 
مطلب اول.
در سوره مبارکه «حشر» هم فرمود: مردان متمدّن و با فرهنگي که بهشتي‌گونه زندگي مي‌کنند، در دنيا دعاي آنها اين است: «وَ لاَ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا»؛ خدايا بد کسي را در دل ما قرار نده تا ما کينه کسي را نداشته باشيم و بد کسي را هم نخواهيم! اگر خوب است دعايش کنيم و اگر بد است دعا کنيم که خوب بشود! اين دل براي کارهاي ديگر خلق شده است، براي کينه نيست! 
شما می‌بينيد که هر کسی قلم به دست گرفته رسانه شده، مجله‌نويس و روزنامه‌نويس شده، اين آن را نفي مي‌کند و آن، اين را نفي مي‌کند، اين براي او جعل مي‌کند و آن براي اين دروغ جعل مي‌کند، اين يک زندگي بي‌فرهنگ جهنم‌گونه است! شما هيچ اطميناني از اين رسانه‌ها پيدا نمي‌کنيد، هر که قلم دست گرفت ديگري را تکذيب مي‌کند، ديگري مي‌گويد اين‌طور نبود! آبروي ديگران را بردن هنر نيست. اگر کسي مشکلي دارد البته دارد، چون جامعه ما که جامعه عدل محض نيست بر ما واجب است امر ‌به معروف و نهي از منکر کنيم و دوستانه به او بگوييم که اين نقص است، اين کار را نکن! اما آنکه واجب است بر ما به نام امر به معروف و نهي از منکر نمي‌کنيم، اينکه بر ما حرام است به عنوان غيبت و آبروريزي داريم انجام می‌دهيم، اين مي‌شود جامعه جهنمي! 
حيف است! ما که مي‌توانيم به جايي برسيم که فرشته‌ها به استقبال ما بيايند چرا ارزان بفروشيم؟ مگر قرآن نفرمود که فرشته‌ها در حال احتضار به استقبال عده‌اي مي‌آيند؟ «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» در حال احتضار مي‌آيند! ما مي‌توانيم نظام را بهشتي کنيم! مگر آن آيه برای ائمه است؟ برای همين من و شماست! «وَ لاَ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا» برای ماهاست، پس ما مي‌توانيم جامعه‌مان را با تمدّن و با فرهنگ به برکت خون‌هاي پاک شهدا بهشتي کنيم، پس چرا نکنيم؟ جامعه مي‌شود آرام! آن کسي که دستش به اختلاس باز است، او نمي‌داند که با مار و عقرب دارد بازي
 مي‌کند!

رئیس دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) در گفت‌وگو با صبح صادق
منوچهر زهیری/ دکتر علیرضا جلالی رئیس جدید دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) سال 1343 در یکی از محله‌های تهران به دنیا آمد و در همین شهر از مقطع ابتدایی تا دبیرستان تحصیل کرد. وی فارغ‌التحصیل رشته پزشكی عمومي از دانشگاه علوم پزشکي اصفهان و متخصص و فلوشيپ بيهوشي از دانشگاه علوم پزشكي بقيه‌الله(عج) است. آنچه از داستان جنگ او می‌دانیم این است که چند روز پس از شهادت برادرش در سال 1360 در حالی که تنها 16 سال داشت، از طريق بسيج مسجد راهي جبهه گيلان‌غرب می‌شود و پس از طی دوره آموزشی در جایگاه تخریبچی به لشكر محمد رسول‌الله(ص) در منطقه سومار می‌پیوندد و در عملیات مسلم‌بن‌عقيل شركت می‌کند. نزدیک به 15 ماه در کردستان می‌ماند و پس از آن در عمليات‌هاي كربلاي ۴ و ۵، والفجر ۸ و ۱۰، شركت می‌کند، سه بار هم شيميايي می‌شود. در سال 1365 در دانشگاه پذیرفته می‌شود و این آغاز راهی است که اکنون در آن استوار گام برمی‌دارد. پس از فارغ‌التحصیلی در رشته پزشکی عمومی در سال 1372 با وجود قبولی در رشته داخلی مغز و اعصاب تهران تغییر رشته داده و در دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) مشغول تحصیل در رشته بیهوشی می‌شود. خودش علت را این‌گونه شرح می‌دهد: «در آن سال با حضور پزشكاني كه در جبهه‌هاي حق علیه باطل شركت كرده بودند جلسه‌ای برگزار شد و بحث رشته بيهوشي مطرح شد. آن زمان دكتر حيدرپور رئيس بهداري سپاه و رئيس بهداري كل نيروهاي مسلح بود و به اهمیت رشته بیهوشی و نیاز سپاه به این رشته پرداخت و گفت که يك روز بحث را پيش رهبر معظم انقلاب مطرح كردم و اينكه ما الان به متخصص بيهوشي بسيار نياز داريم، آن موقع سپاه دو تا متخصص بيهوشي بيشتر نداشت كه يكي خود ايشان بود، آقا نيز به وی گفته بودند شما برويد به جوانان پاسدار بگوييد در رشته بيهوشي ادامه تحصيل دهند و من نيز درست همان لحظه تصميم گرفتم در اين رشته تحصيل كنم.» در سال 1375 فارغ‌التحصیل شده و تا یک سال در سمت مسئول بخش بیهوشی و اتاق عمل فعالیت می‌کند، سپس در رشته فلوشیپ قلب پذیرفته می‌شود. سال 1388 وزیر بهداشت وقت مسئولیت تأسیس و شکل‌گیری دانشگاه علوم پزشکی البرز را در شهر کرج به او واگذار می‌کند. سال 1390 چالش‌های جدی در بیمارستان قلب شهید رجایی به وجود می‌آید و مسئولیت این بیمارستان به او سپرده می‌شود و پس از آن در سال 1392 رئیس بیمارستان بقیه‌الله(عج) و سال 1395 در سمت رئیس دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) معرفی می‌شود.
* جناب آقای جلالی لطفاً درباره دانشگاه توضیح دهید.
دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) چهار دانشکده پزشکی، پرستاری، بهداشت، داروسازی و پژوهشگاه علوم پزشکی، چهار مرکز درمانی؛ بیمارستان فوق‌تخصصی نجمیه، بیمارستان فوق‌تخصصی قلب جماران، بیمارستان فوق‌تخصصی بقیه‌الله(عج) و کلینیک دندانپزشکی حضرت امام(ره) در تهران و مراکزی در سایر استان‌ها دارد. این دانشگاه تنها منبع آموزش و پرورش کادر درمانی سپاه است.
از افتخارات این دانشگاه کسب عنوان برترین دانشگاه در بین رده‌های همتراز در 9 سال متوالی در جشنواره علمی ـ تحقیقاتی رازی و حضور در جمع یک درصد دانشگاه‌های تأثیرگذار جهان بر اساس رتبه‌بندی ESI و پایگاه معتبر تامسون رویترز از نظر تأیید در تولید علم جهان و ارجاعات تنها بخشی است. 

* برنامه شما پس از تصدی این پست چه بود؟
فرمانده محترم کل سپاه در مراسم معارفه بنده توضیحاتی دادند. در واقع، دانشگاه باید مجموعه‌ای بشود که در خدمت اهداف سپاه باشد؛ یعنی دانشگاه سازمانی و مأموریت‌محور، نه اینکه تاکنون اینگونه نبوده است، انصافاً برادر عزیزم دکتر اصلانی در این راستا فعالیت‌های زیادی کرده‌اند، ولی باید تلاش بیشتری صورت گیرد. 
 تمام برنامه‌ها و حرکت‌ها و ریل‌گذاری‌های دانشگاه باید در جهت اهداف و نیات سازمان سپاه باشد، دانشگاه بقیه‌الله(عج) در حوزه بهداشت و درمان باید بازوی علمی سپاه باشد و کادر درمانی با شایستگی‌های پاسداری تربیت کند. 
در حوزه درمان نیز همین طور، تمرکز ما باید خدمات‌دهی به نیروهای سپاه و نیروهای مسلح باشد. 

* بخش مهمی از کاری که باید انجام شود بر عهده هیئت علمی دانشگاه است، انتظار شما از این عزیزان چیست؟
 انتظار اصلی من داشتن درک درست از هدف و چشم‌انداز اشاره شده است و اینکه اعضای هیئت علمی و استادان ما به این نکته توجه داشته باشند که با دانشگاه سازمانی و مأموریت‌محور فاصله داریم و باید با کمک هم به این مهم دست پیدا کنیم.

* درباره سطوح دانشگاه توضیح دهید.
دانشگاه ما یک دانشگاه تیپ دو خوب و برجسته بود. مشخص است وقتی از نظر ارزیابی‌های کلی با دانشگاه‌های تیپ یک مقایسه می‌شویم در سطح پایین‌تری قرار می‌گیریم، ولی اگر تنها بخواهیم سطح علمی اعضای هیئت علمی را بسنجیم، از نظر مقالات و عملکرد در حد رأس دانشگاه‌های تیپ دو و متوسط دانشگاه‌های تیپ یک هستیم. 
یک عضو هیئت علمی در حوزه پزشکی بالینی ترکیبی از آموزش و پژوهش و درمان است، نمی‌توان بین این سه حوزه دیوار کشید و آنها را از هم جدا کرد، متأسفانه در برخی دانشگاه‌ها به صورت تعمدی یا سهوی این اتفاق افتاده، اما از یک عضو هیئت علمی انتظار می‌رود بتواند در هر سه زمینه فعال باشد. 
و ما باید در طول خدمت برای او طوری برنامه‌ریزی کنیم که بتواند به حد مطلوب برسد. وقتی یک پزشک هیئت علمی در حال ویزیت بیمار است، یا در حال جراحی است به دانشجویی که در کنارش قرار گرفته توضیح می‌دهد و همزمان کار آموزشی نیز می‌کند. در این باره ما مشکلاتی در مراکز آموزشی داریم، به طوری که شاید مهارت‌های اعضای هیئت علمی بعضاً به حد مطلوب نرسیده، یا برنامه‌های درسی را خوب اجرا نمی‌کند و یا شرح وظایف درست مشخص نیست و نظارت‌ها خوب اجرا نمی‌شود. 
یک بیمارستان آموزشی درجه یک، بیمارستانی است که خدمات درمانی با بهترین شرایط ارائه کند، هیچ بیماری برای آموزش به بیمارستان مراجعه نمی‌کند و می‌خواهد درمان شود، متأسفانه در کشور ما بیمارستان‌های آموزشی از نظر ارائه خدمات درمانی در بدترین شرایط قرار دارند، حتی برخی این موضوع را به بیمار انتقال می‌دهند که ممکن است دانشجو او را جراحی کند و اگر دکتر خوب می‌خواهد باید به بخش خصوصی مراجعه کند و هزینه بپردازد!

* علت چیست؟ 
چون ما به برنامه‌های آموزشی اهمیت نمی‌دهیم، برنامه درسی یا همان کوريکولوم آموزشی برنامه‌ای است که در آن پس از تعيين و اولويت‌بندي نيازهای فراگیران، پیامدهای آموزشی و اهداف يادگيري تدوين می‌شود، محتواي آموزشي تهيه و روش‌ها و شيوه‌های آموزشی؛ ارزشیابی و بازخورد انتخاب می‌شود، همچنین هزینه بودجه، تجهیزات و تسهیلات لازم برای اجرا و عملیاتی‌سازی برنامه‌ها تعیین و نیروی انسانی موردنیاز در عملیاتی‌سازی برنامه‌ها نیز مدیریت می‌شود. 
کوريکولوم‌های آموزشی دقیقاً مشخص می‌کند که استاد حق ندارد دانشجو را رها کند و باید خودش جراحی را انجام دهد و خودش ویزیت کند و دانشجو باید در کنار وی آموزش ببیند. 

* تغییر و تحول در دانشگاه چگونه خواهد بود؟
یکی از نیازهای مدیر سازمان برای پیشبرد اهداف خود، نیروی انسانی کارآمد است، در حرکت سازمانی نیروی انسانی توانمند بسیار ارزشمند است. برای نمونه یک مربی بر اساس تیم مقابل و بازی پیش رو تیم خود را می‌چیند، آنچه فرمانده کل سپاه از دانشگاه می‌خواهد ایجاد یک سازمان مأموریت‌محور است و دانشگاه باید به سمتی برود که نیازهای سپاه را درک و اجرا کند و آنها را در قالب برنامه‌های اجرایی و برنامه جامع بیاورد. بدون تعارف اگر کسی از مدیران فعلی با اساس این تفکر مخالف باشد، طبیعی است نمی‌تواند همراه شود، واقعیت این است که بنده براساس تکلیف این سازمان را راهبری می‌کنم و با رفاقت و تعارف نمی‌توانم کار کنم، باید براساس تکلیفی که بر عهده‌ام گذاشته شده افرادی را انتخاب کنم که با این تفکر موافق باشند، از سویی دیگر در این راهبرد برخی از معاونت‌ها محور اصلی حرکت هستند و بعضاً شاید افراد موجود توان محور بودن را نداشته باشند. تا دو ماه پس از قبول این مسئولیت با 170 نفر جلسه داشتم و در ارزیابی و بررسی دانشگاه، با اعضای هیئت علمی، مدیران فعلی و قبلی و فرماندهان سپاه مشورت شد و کارگروه‌هایی برای تهیه یک برنامه جامع تشکیل دادیم. اجازه دهید مثالی بزنم، در روند برنامه‌ریزی برای دانشگاه به دنبال بازیکنی که اسم بزرگ داشته باشد نیستم و بیشتر دنبال کسانی هستم که در زمین بازی خودشان را نشان دهند، یکی از شروط اصلی من برای مدیریت وقت گذاشتن است، متأسفانه پزشکان با وجود توانایی‌های بالایی که دارند نمی‌توانند وقت بگذارند. 

*  ارتباط شما با کارکنان چگونه است؟
بنده در بیمارستان بقیه‌الله(عج) هفته‌ای یک بار زمانی را به ارتباط با کارکنان اختصاص داده بودم و علاقه جدی به این مسئله دارم، باید بگویم که ارتباط مستقیم با همکاران برکات زیادی برای مجموعه داشته است.
این روزها به دنبال تهیه بانک پیشنهادها و شناسایی نیروی انسانی توانمند در مجموعه هستیم تا بتوانیم با مشارکت همه کارکنان و استفاده از خِرَد جمعی کارها را پیش ببریم، از سویی مهم‌ترین هدف کارکنان باید تکریم مخاطبان باشد و من نیز به عنوان رئیس دانشگاه باید کارکنان را تکریم کنم.