حجت‏‎الاسلام محمدعلی میرزایی، رایزن سابق فرهنگی ایران در لبنان، گفت: مهم‌ترین اهداف دشمن در ترویج قالب‌های قومی و مذهبی به حاشیه بردن اندیشه‌های امام خمینی(ره) در جریان این نهضت است. شرایط امروز جهان اسلام به دلیل فعالیت‎های مهندسی شده و برنامه‎های هدایت شده بیرون از جهان اسلام و به دلیل آسیب‌های فکری، ضعف نگاه راهبردی و قوت گرفتن جریان‌های تکفیری، بسیار خاص است. 
صبح صادق پیامدهای اعدام سه انقلابی بحرینی را واکاوی می‌کند
 محمدرضا مرادی/ بیداری اسلامی از سال 2011 سبب شد تا برخی از دیکتاتورهای منطقه ساقط شدند و برخی دیگر نیز خود را در خطر سقوط ببینند. این موج در کشورهای تونس، مصر، لیبی و یمن سبب ویرانی کاخ دیکتاتورها شد. اما در این میان بحرین جایگاه ویژه‌ای دارد؛ چرا که مردم آن همواره خواستار انقلاب علیه رژیم آل‌خلیفه بوده و تنها منتظر فرصتی برای تحقق اهداف خود بودند که تحولات 2011 جهان عرب این فرصت را برای آنها مهیا کرد. همزمان با شروع بیداری اسلامی در منطقه، مردم بحرین نیز با مغتنم شمردن فرصت به وجود آمده در 14 فوریه 2011 به صورت رسمی انقلاب خود را کلید زدند. رهبران انقلاب بحرین از همان ابتدا مشی مسالمت‌آمیز را برای انقلاب خود انتخاب کردند؛ اما واکنش آل‌خلیفه به این رفتار انقلابیون بسیار قهری بود. رهبران انقلاب بحرین سلب تابعیت و زندانی شدند و ده‌ها فعال بحرینی زندانی شده یا به شهادت رسیدند. رژیم آل‌خلیفه به تازگی در اقدامی که تکمیل‌کننده زنجیره اقدامات خشونت‌آمیز آن در طول یک سال اخیر است، سه جوان بحرینی به نام‌های «سامی مشیمع»، «علی السنکیس» و «عباس السمیع» را اعدام کرد. این سه جوان در سال ۲۰۱۴ به اتهام قتل یک نظامی اماراتی و دو نظامی پاکستانی بازداشت و به اعدام محکوم شدند؛ اتهامی که هیچ‌گاه اثبات نشد، اما در راستای تشدید اقدامات ضد شیعی و فشار بر انقلابیون، حکم اعدام آنها صادر شد. به دنبال این اقدام، تظاهرات مردم بحرین شدت گرفت. سخنگوی جریان «الوفاء» بحرین در واکنش به این اقدام اعلام کرد که دلایل روشنی برای به کارگیری سلاح به منظور دفاع از خون، حریم، مقدسات و کرامت مردم بحرین وجود دارد. «سرایا المختار»، مقاومت اسلامی بحرین نیز در واکنش به اعدام سه جوان شیعه بحرینی اعلام کرد: «سرکشی مافیای اشغالگری از تمامی خط قرمزها، ارزش‌ها و عرف‌ها فراتر رفته و با کشتار ملت مسلمان و شجاع بحرین از هر طیف و قشری نشان داده است که تمامی تدابیر سرکوبگرایانه را به عناوین مختلف دنبال می‌کند و با جنایت اخیر خود گورش را به دست خودش کنده است.» اما اقدامات اخیر آل‌خلیفه چه تأثیری بر روند انقلاب بحرین خواهد داشت؟

حکومت خانوادگی
 آل‌خلیفه
رژیم آل‌خلیفه به طور کامل قدرت را در بحرین قبضه کرده است. مؤسس حکومت آل‌خلیفه، شیخ‌خلیفه بوده است که البته به قدرت نرسید و پس از او شیخ‌احمد قدرت را به دست گرفت و پس از شیخ‌احمد نیز ۹ حاکم در بحرین به قدرت رسیدند. از سال ۱۹۶۱ نیز تاکنون این کشور دو حاکم داشته است؛ یکی شیخ‌عیسی و دیگری شیخ حمد‌بن‌عیسی. شیخ‌عیسی که پدر حاکم فعلی آل‌خلیفه بوده، از سال ۱۹۶۱ تا سال ۱۹۹۹ بر بحرین حکمرانی کرده است و پس از مرگ وی، حمد‌بن‌عیسی از سال ۱۹۹۹ تاکنون قدرت را در اختیار دارد. این امر نشان می‌دهد که حکومت بحرین یک حکومت خانوادگی است. به طور معمول حکومت‌های خانوادگی ویژگی‌هایی دارند که در میان این ویژگی‌ها، چنین سبک حکومتی یک‌ سری اعتراضات را به دنبال خواهد آورد. در واقع، با وجود اکثریت 70 درصدی شیعیان در بحرین هیچ پست مهمی در بحرین به این گروه از مردم اختصاص داده نمی‌شود. بنابر اظهارات عبدالله دقاق نماینده شیخ‌عیسی قاسم در ایران شیعیان در بحرین به کارهای خدماتی گمارده می‌شوند و هیچ‌گاه صاحب مقام نمی‌شوند. این عوامل سبب شد تا در 14 فوریه 2011 مردم این کشور برای احقاق حق خود قیام کنند. 

نگاهی به مشی 
پنج ساله انقلاب بحرین
طی پنج سال گذشته مردم بحرین به تبعیت از رهبران خود مشی مسالمت‌آمیزی را برای دستیابی به حقوق و اهداف خود برگزیده‌اند. رهبران انقلاب بحرین با توجه به محدودیت‌های موجود در مسیر انقلاب از دست زدن به هرگونه عمل خشونت‌آمیز طی این پنج سال دوری کرده‌اند؛ چرا که ورود سپر دفاع جزیره به بحرین نشان داد که عربستان و دیگر هم‌پیمانان آل‌خلیفه آماده سرکوب کامل تهدیدات احتمالی هستند. مردم بحرین نیز برای کاهش تلفات و جلوگیری از هرگونه خونریزی هیچ اقدام تحریک‌آمیزی علیه آل‌خلیفه انجام نداده‌اند. این نوع نگاه مردم بحرین به انقلاب مسالمت‌آمیز ریشه در تفکر رهبران این انقلاب دارد. شیخ عیسی‌قاسم در خطبه‌های نماز جمعه سال 2012 به صراحت اعلام کرد که مردم بحرین به اصلاحات نیاز دارند. وی در سال 2014 نیز بار دیگر تأکید کرد که انقلاب مردم بحرین مسالمت‌آمیز شروع شده و مسالمت‌آمیز ادامه پیدا خواهد کرد. آیت‌الله شیخ‌عیسی احمد‌قاسم از دیرباز به طور صریح اعلام کرده است که بحرین به دموکراسی و اصلاحات سیاسی واقعی نیاز دارد. او به وضوح از نیاز بحرین به آزادی سیاسی بیشتر، یعنی رسیدن به این اصل قانون اساسی که «ملت منبع قدرت‌هاست»، حمایت می‌کند. مطالبات حقوقی او بر اساس شیوه‌ای ثابت انجام می‌شود که تأکید دارد مطالبه در چارچوب‌های مسالمت‌آمیز و متمدن و با استفاده از زبان نصیحت و دعوت به خیر و توافق صورت بگیرد. در واقع، روند پنج ساله انقلاب بحرین تاکنون دوری از خشونت و تلاش برای دستیابی به اهداف خود از طریق اصلاحات سیاسی بوده است.

واکنش آل‌خلیفه
 به انقلاب مسالمت‌آمیز
اما آل‌خلیفه که مشروعیت خود را از کشورهای غربی می‌گیرد و بدون کمک‌های خارجی، چه در عرصه نظامی و چه در عرصه سیاسی امکان حیات ندارد، با حمایت حامیان خود واکنش‌های بسیار نامناسبی به این انقلاب طی پنج سال گذشته نشان داده است. در واقع، اشتباهات متعدد آل‌خلیفه در برابر مردمی که تنها خواستار تحقق خواسته‌های مشروع خود هستند، نشان داد که این رژیم مشروعیت خود را به شدت در خطر می‌بیند؛ بنابراین همانند دیکتاتورهایی که تنها زبان زور را می‌شناسند، با اقدامات قهری در مقابل مردم ایستاده است. آل‌خلیفه اقدامات قهری خود علیه انقلاب بحرین را در دو سطح ۱ـ مردم و ۲ـ رهبران انجام داده است.
در سطح مردم آل‌خلیفه طی پنج سال گذشته با زندانی کردن و حتی اعدام انقلابیون درصدد ایجاد هراس در بین مردم برای عقب‌نشینی از خواسته‌های‌شان بوده است. در این مسیر بسیاری از مردم زندانی شده و صدها نفر نیز سلب تابعیت شده‌اند. اما مهم‌ترین اقدام آل‌خلیفه علیه رهبران انقلاب این کشور، یعنی شیخ عیسی‌قاسم و شیخ علی‌سلمان دو نفر از مهم‌ترین رهبران انقلاب بحرین بوده است. 
آل‌خلیفه، شیخ علی‌سلمان دبیرکل جمعیت «الوفاق» را به 9 سال زندان محکوم کرد. همچنین دادگاه آل‌خلیفه حکم به انحلال جمعیت الوفاق داد، به طوری که نیروهای امنیتی بحرین با حمله به دفاتر جمعیت «الوفاق» تمام دارایی‌های آن را مصادره کردند. در خرداد 95 نیز رژیم آل‌خلیفه تابعیت شیخ عیسی‌قاسم از روحانیون برجسته شیعه بحرین را لغو کرد. در همین رابطه «نضال آل‌سلمان» از مرکز حقوق بشر بحرین گفت، از سال 2012 تاکنون 280 نفر سلب تابعیت شده‌اند که حدود 200 مورد آن فقط در سال 2015 صورت گرفت و در میان افرادی که سلب تابعیت شده‌اند، استادان دانشگاه‌ها، رهبران مذهبی، تجّار و نیز نمایندگان سابق پارلمان قرار دارند. 
 اما آل‌خلیفه نه تنها شیخ عیسی‌قاسم را سلب تابعیت کرده؛ بلکه بیش از هفت ماه است که وی را تحت محاصره کامل قرار داده است. همچنین از خرداد گذشته تاکنون که با سلب تابعیت از آیت‌الله عیسی‌قاسم و محاکمه وی به اتهام پولشویی از طریق جمع‌آوری خمس، موج بازداشت و احضار خطبا، ائمه جمعه و علمای شیعه از سوی رژیم آل‌خلیفه شدت گرفته است، شاهد دیگر اقدامات رژیم برای اخلال در روند خیزش انقلاب بحرین بوده‌ایم. محاصره امنیتی منطقه الدراز و منزل آیت‌الله عیسی‌قاسم، توقف بزرگ‌ترین نماز جمعه بحرین در مسجد امام صادق(ع) این منطقه از دیگر موارد بوده است.  
همچنین مرکز حقوق بشر بحرین اواسط شهریور ماه با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که در طول چند ماه 87 روحانی بحرینی به دادگاه نیروهای امنیتی احضار و 12 نفر از آنها محاکمه شده‌اند. بازداشت و زندانی کردن سیدمجید مشعل رئیس بزرگ‌ترین هیئت دینی و علمای شیعی در بحرین، احضار شیخ‌محمد صنقور روحانی برجسته بحرینی و امام جماعت بزرگ‌ترین نماز جمعه بحرین و مهم‌تر از همه بازداشت شیخ علی‌سلمان دبیر کل جمعیت الوفاق از دیگر اقدامات آل‌خلیفه طی یک سال اخیر بوده است.
اما سلب تابعیت از رهبر این انقلاب اشتباه راهبردی آل‌خلیفه و اقدامی احمقانه بود، به طوری که رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده‌های شهدای هفتم تیر و جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم در نوزدهم ماه مبارک رمضان تأکید کردند: «امروز در بحرین ملاحظه کنید! مسئله‌ بحرین جنگ شیعه و سنّی نیست، مسئله‌ حاکمیّت جائرانه‌ ابلهانه‌ یک اقلّیّت مستکبر خودخواه بر یک اکثریّت گسترده است. یک اقلّیّت کوچکی بر هفتاد درصد، هشتاد درصد مردم بحرین دارند حکومت می‌کنند؛ حالا هم [این‌] عالم مجاهد، آقای شیخ عیسی‌‌قاسم را مورد تعرّض قرار داده‌اند؛ این حماقت آنها است، این بلاهت آنها را نشان می‌دهد. شیخ عیسی‌‌قاسم کسی بود که تا امروز و تا وقتی‌ که می‌توانست با مردم حرف بزند، از حرکات تند و مسلّحانه‌ مردم جلوگیری می‌کرد، مانع می‌شد. نمی‌فهمند که با چه‌کسی درافتاده‌اند، نمی‌فهمند که تعرّض به شیخ عیسی‌‌قاسم، یعنی برداشتن مانع از مقابل جوان‌های پُرشور و پُرحماسه‌ بحرینی که [اگر] بیفتند به جان نظام حاکم، از هیچ راه دیگری نمی‌توانند آنها را ساکت کنند.» این اقدام آل‌خلیفه و همچنین دستگیری شیخ علی‌سلمان دیگر رهبر طرفدار مشی اصلاح‌گرایانه سبب شد تا کارشناسان احتمال تغییر مشی مبارزاتی انقلابیون از مسالمت‌آمیز به مسلحانه را دور از ذهن ندانند. دولت بحرین با اقدامی اشتباه که می‌توان آن را یک اقدام از سرِ ضعف دانست، بزرگ‌ترین سد در برابر خشونت‌آمیز شدن انقلاب مردم را برداشت و شیخ عیسی‌قاسم رهبر معنوی این انقلاب که طرفدار انقلاب مسالمت‌آمیز بود را سلب تابعیت و محصور کرد و این موضوع بیش از پیش بر خشم مردم انقلابی بحرین افزود.

اهمیت بحرین 
برای عربستان
اما یکی از دلایل اصلی به نتیجه نرسیدن انقلاب مسالمت‌آمیز مردم بحرین اقدامات سرکوبگرانه عربستان است. عربستان در ۱۴ مارس درست یک ماه پس از شروع انقلاب 14 فوریه به بحرین لشکرکشی کرد. نکته مهم اینکه اگرچه لشکرکشی عربستان به بحرین در قالب نیروهای سپر جزیره انجام شد؛ اما اتفاق مهمی که افتاد این بود که عربستان راهبرد امنیتی خود را تغییر داد و به‌جای رویه سابق این کشور که نیروهای اجیرشده و مزدور را به جنگ می‌فرستاد، این بار در بحرین نیروهای بومی عربستان را به جنگ فرستاد. این امر حاکی از تغییر راهبردهای امنیتی ریاض است و نشان داد که تا چه اندازه بحرین برای عربستان مهم است. به واقع، در میان تمام کشورهایی که عربستان در آنها نفوذ دارد، هیچ کشوری مانند بحرین نیست. بحرین به دلایل متعددی برای عربستان سعودی اهمیت دارد. مهم‌ترین ویژگی بحرین برای عربستان این است که در صورت پیروزی شیعیان بحرین این پیروزی می‌تواند الگویی برای شیعیان مناطق الشرقیه در عربستان باشد و به واقع انقلاب بحرین به عربستان سرایت کند؛ از همین رو عربستان تمام تلاش خود را به کار گرفته تا مانع از پیروزی انقلاب مردم بحرین شود.

تغییر شیوه مبارزاتی 
از مسالمت‌آمیز به مسلحانه
انقلاب پنج ساله مردم بحرین که به صورت مسالمت‌آمیز سیر خود را داشته، در این مدت نه تنها سبب تحقق اهداف انقلابیون نشده است؛ بلکه آل‌خلیفه حتی این اعتراضات مدنی و بدون خشونت را برنتابیده و به تازگی سه انقلابی بحرینی را اعدام کرده است. این مسئله سبب خشم مردم بحرین شد و مقاومت این کشور با انتشار بیانیه‌های خود به نوعی اعلام جهاد علیه آل‌خلیفه کردند. در واقع، مردم بحرین اکنون به این مسئله می‌اندیشند که آل‌خلیفه مسالمت‌جویی انقلاب آنها را نشانه ضعف می‌داند و از همین رو به سرکوب انقلابیون ادامه می‌دهد، از همین رو برخی گروه‌های مقاومت در حال تدارک حملات مسلحانه در بحرین هستند. مسلحانه شدن انقلاب بحرین در اوضاع کنونی می‌تواند پایه‌های رژیم آل‌خلیفه را بیش از پیش بلرزاند و با توجه به وضعیت منطقه احتمال دستیابی انقلابیون به برخی از اهداف خود را بیشتر می‌کند. بحرین کشوری است که بدون حمایت عربستان و آمریکا نمی‌تواند به اقدامات خود ادامه دهد. در واقع، آل‌خلیفه به پشتوانه حمایت‌های کشورهای غربی، توان رویارویی با انقلابیون را دارد. اما اکنون که پرونده‌های مهم منطقه‌ای به سود مقاومت و علیه محور ارتجاع به پیش می‌رود، چه بسا که بحرین نتواند حمایت‌های کامل این کشورها را داشته باشد. از سوی دیگر آمریکا در جایگاه بزرگ‌ترین پشتیبان غربی آل‌خلیفه در حال نوعی گذار سیاسی و انتقال قدرت است و با توجه به اظهارات دونالد ترامپ رئیس‌جمهور منتخب آمریکا مبنی بر کاهش حمایت از کشورهای عربی احتمال دارد بحرین برای برخورد قاطع با انقلابیون هراس داشته باشد؛ بنابراین شروع تحرکات مسلحانه امکان عقب‌نشینی آل‌خلیفه را بسیار محتمل می‌کند.
اکنون در بحرین گروه‌های مختلف خواستار مبارزه مسلحانه هستند؛ اما هنوز برخی از گروه‌های اصلی انقلاب بحرین همچنان بر مشی مسالمت‌آمیز تأکید دارند؛ چرا که نگران هستند با برخورد قهری آمریکا، عربستان و دیگر هم‌پیمانان آل‌خلیفه فرصت‌های پیروزی را از دست بدهند، اما گروه‌های دیگر معتقدند آل‌خلیفه در شرایط کنونی به شدت مشروعیت داخلی و منطقه‌ای خود را از دست داده و مهم‌تر از همه متحدان این کشور نیز در شرایط بسیار نامناسبی قرار دارند و امکان کمک به آل‌خلیفه همانند گذشته را ندارند؛ بنابراین بهترین فرصت برای حملات مسلحانه را اوضاع کنونی می‌بینند.
در هر صورت انقلاب بحرین حتی اگر در اوضاع کنونی به مرحله مسلحانه وارد نشود، این مهم سرانجام روی خواهد داد؛ چرا که برخورد قهری و سرکوبگرانه آل‌خلیفه با مبارزات مسالمت‌آمیز مردم بحرین و تحقق نیافتن اهداف انقلابیون از این مسیر می‌تواند سران انقلاب را به تغییر شیوه مبارزاتی تشویق کند.


 یحیی ذبیحی/ برخی جریان‌ها، رسانه‌ها و شخصیت‌های کشور در مواضع خود مدعی هستند عامل مشکلات کشور به سیاست‌‌ها و مواضعی برمی‌گردد که «دشمن‌تراشی» می‌کند و سبب می‌شود فرصت‌های اقتصادی، مانند سرمایه‌گذاری خارجی از دست برود. مرور و جست‌وجو در ادبیات سیاسی این گروه نشان می‌دهد، آنان از به کار بردن عبارت دشمن و هشدار دادن درباره آن خودداری می‌کنند؛ اما جالب آنجاست که همان مواضعی را که باید در قبال دشمن اتخاذ کنند، در برابر منتقدان داخلی خود به کار می‌برند و وقتی کسی درباره دشمن هشدار می‌دهد، وی را به داشتن «توهم توطئه» متهم می‌کنند!
رهبر معظم انقلاب اسلامی ۲۸ مهرماه سال جاری در دیدار نخبگان علمی کشور در این‌باره فرمودند: «عده‌ای تا کلمه دشمن تکرار می‌شود، ناراحت می‌شوند؛ اما این تکرار و هشدار، همچون تکرار کلمه‎‌ شیطان در قرآن مجید، با هدف ایجاد هوشیاری دائم انجام می‌شود و در واقع، شناخت توطئه است، نه توهم توطئه.»
مسئله‌ای که در اینجا مطرح می‌شود، آن است که آیا وجود دشمن خارجی به معنای آن است که همه مشکلات کشور به این عامل برگشته و موانع و مشکلات داخلی را باید فراموش کرد؟ بی‌شک این‌گونه نیست و وجود این دو عامل و مانع در کنار یکدیگر، هیچ منافاتی با هم نداشته و حتی یکدیگر را تقویت نیز می‌کنند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با مردم قم (۱۹ دی‌ماه) درباره دشمنان داخلی فرمودند: «آن دشمن درونی عبارت است از بی‌انگیزگی، ناامیدی، بی‌حالی، بی‌نشاطی‌، تنبلی؛ اینها دشمن ما است... اینها دشمنان درونی ما هستند؛ همه را به گردن بیرونی‌ها نمی‌اندازیم. ما هم اگر بد عمل کنیم، اگر به وقت عمل نکنیم، اگر تنبلی کنیم، اگر دشمن را اشتباه بگیریم، اگر به جای شیطان اکبر واقعی، یک برادر ناباب یا ناراهی ـ که حالا برادر ما است، ولو ناباب و ناراه است ـ شیطان اکبر ما شد، ضربه خواهیم خورد. پس این هم دشمن ما است، حواس‌مان باشد. وقتی ما می‌گوییم دشمن خارجی، معنایش این نیست که در خودمان هیچ‌گونه نقصی وجود ندارد؛ نه، سیاست‌های غلط، سیاست‌های بد، رفتارهای بد، اختلافات گوناگونِ بی‌وجه، تنبلی کردن، اقدام نکردن، تنگ‌نظری، اینها دشمنان ما است؛ اینها هم هست.»
کسانی را که مدعی هستند سخن گفتن از دشمن ناشی از توهم توطئه است، می‌توان به دو گروه تقسیم کرد؛ گروه اول کسانی هستند که آگاهانه چنین خطی را دنبال می‌کنند. این عده به طور مستقیم و غیر مستقیم عامل دشمن بیرونی هستند و مأموریت دارند دشمن را در داخل بزک کرده و دوست جلوه دهند یا از نظر فکری و سبک زندگی چنان در غرب جذب و حل شده‌اند که بدون جیره و مواجب و دستورالعمل، هدف دشمن را دنبال می‌کنند.
گروه دوم کسانی هستند که با اغراض سیاسی وجود دشمن را انکار می‌کنند و با وجود آنکه می‌دانند آمریکا، انگلیس و... دشمنان کشور و انقلاب اسلامی هستند، برای کسب قدرت و چند روز بیشتر ماندن در دایره آن، دشمن را انکار کرده و گاهی نیز به صورت آشکار یا تلویحی در موضوعاتی با آن همراه می‌شوند تا از حمایت‌های ضمنی و روشن دشمن در حوزه‌های مختلف برخوردار شوند. بهترین نمونه برای این جریان آن است که «یکی بر سر شاخ، بن می‌برید»!
این عده که تمام اعتبار، آبرو و جایگاه سیاسی خود را مدیون نظام جمهوری اسلامی هستند، به این نکته بدیهی و ساده توجه ندارند که هدف نهایی دشمن چیزی جز تضعیف و در نهایت از میان برداشتن نظام جمهوری اسلامی نیست و بی‌شک اگر در این هدف شوم خود موفق شوند، این عده که روزی خواسته یا ناخواسته به دشمن در این راه کمک کرده‌اند، در جورچین دشمن هیچ جایگاهی نخواهند داشت. 

  محسن فخری/ یکی از افتخارات نظام اسلامی توجه به حل مشکلات محرومان و مستضعفان بوده است و کمیته امداد امام خمینی(ره) در جایگاه یک نهاد انقلابی در طول 37 سال گذشته اقدامات درخور تحسینی داشته است. یکی از اقداماتی که پرویز فتاح، رئیس جدید این ارگان از همان روزهای ابتدایی تکیه زدن بر کرسی ریاست در دستور کار خود قرار داد، تغییر سبک مدیریت انقلابی و دسترسی راحت‌تر محرومان به مدیریت کمیته امداد بود. از دیگر فعالیت‌های وی که از همان روزهای آغازین حضور وی در کمیته امداد امام خمینی(ره) مورد توجه و ستایش قرار گرفت، شروع سنت حسنه سفرهای استانی بود؛ رئیس کمیته امداد برای دیدار با خانواده‌های تحت پوشش و سرکشی به دفاتر استانی و همچنین بررسی وضعیت خدمت به نیازمندان تحت پوشش شنیدن سخن آنها از نزدیک و چهره به چهره بودن را از همان ماه اول انتصاب به این سمت آغاز کرد. فتاح با اعلام اینکه هرگز سفرهای استانی را تعطیل نخواهم کرد، درباره آن می‌گوید: «ما در کمیته امداد وظیفه داریم به استان‌ها و شهرستان‌های محروم برویم و بازدید میدانی داشته باشیم؛ نمی‌توانیم با یک نسخه مشترک مشکلات نیازمندان در سراسر کشور را رفع کنیم.» مسئله‌ای که مورد تأکید ویژه رهبر معظم انقلاب نیز هست، چنانکه پرویز فتاح درباره جزئیات دیدار اخیرش با رهبر فرزانه انقلاب و سفارشات ایشان می‌گوید: «نکته‌ای که آقا بسیار تأکید کردند، این بود که سرکشی از خانواده‌های محرومان را فراموش نکنید. هر کاری هم که داشتید و سرتان هر چقدر هم که شلوغ بود، سرکشی به محرومان را ترک نکنید.» یکی از اقدامات انقلابی وی این بوده است که محل ساختمان مرکزی کمیته امداد خمینی(ره) در محله اعیان‌نشین سوهانک که دارای ساختمان هتل پنج ستاره، سالن ورزشی بسیار بزرگ و امکانات تجملی فراوان بود، در معرض فروش قرار داد؛ موضوعی که تا امروز با جدیت دنبال شده و ساختمان جدید کمیته امام(ره) نیز در منطقه‌ای مناسب با هزینه بسیار معقول در حال آماده‌سازی است.
یکی دیگر از مباحثی که در حکم انتصاب رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید شده بود و آقای فتاح نیز از همان روز اول حضور در کمیته امداد امام خمینی(ره) بر آن تأکید ویژه داشت، توجه به ارائه تسهیلات برای خوداشتغالی مددجویان تحت پوشش این نهاد بود. در همین راستا امروز شاهد آن هستیم که کمیته امداد امام خمینی(ره) تنها در سال جاری بیش از ١٠٠ هزار فقره وام اشتغال از مبلغ ۵ تا ١۵ میلیون تومان به مددجویان تحت پوشش اختصاص داده است که به واسطه آن تاکنون ١۴٠ هزار خانوار به خودکفایی و عدم نیاز به کمک‌های کمیته امداد رسیده و از پوشش این نهاد خارج شده‌اند.
 آنچه گفته شد در کنار اقداماتی، چون ساماندهی دفاتر خارج از کشور کمیته امداد، کاهش هزینه‌های جاری، تقدم پرداخت مستمری مددجویان بر پرداخت حقوق کارمندان، توجه به مسئله سوء‌تغذیه کودکان زیر پنج سال، توجه ویژه به موضوع درمان و بهداشت خانواده‌های تحت پوشش و...، تنها قسمت محدودی از اقدامات مدیریت انقلابی در کمیته امداد امام خمینی(ره) است که به یقین هر ناظری را به تحسین عملکرد این کمیته در دو سال اخیر وامی‌دارد؛ و بالاتر از این تحسین‌ها، سخنان رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) درباره عملکرد خوب کمیته امداد امام خمینی(ره) است که معیار و سنگ محک دقیق برای ارزیابی عملکرد این مجموعه است. چنانکه به گفته رئیس کمیته امداد، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در دیدار هفته گذشته خود با مسئولان این کمیته با اعلام رضایت از روند حرکت این مجموعه بزرگ و مؤثر فرمودند: «اخباری که از کمیته امداد به ما می‌رسد خوشحال‌کننده و امیدوارکننده است.»

  مصطفی قربانی/ بخش مهمی از تبلیغات رسانه‌های بیگانه علیه نظام جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر، مثبت جلوه دادن و تطهیر اقدامات رژیم شاه است. این خط تبلیغی از سوی دو گروه عمده در داخل کشور نیز پیگیری می‌شود؛ ۱ـ سلطنت‌طلبان و پاره‌ای از جریان‌های شبه‌روشنفکر و غربگرا در داخل کشور که به عمد و با اغراض سیاسی به داستان‌پردازی در این زمینه می‌پردازند و ۲ـ بخشی از توده‌های مردم که رژیم سابق را درک کرده و در پاره‌ای از موارد بدون اغراض سیاسی به تمجید از آن می‌پردازند. برخلاف گروه اول که استدلال‌پذیر نیست؛ یعنی حتی با ارائه استدلال و شواهد لازم از ادعاهای خود دست بر نمی‌دارد، گروه دوم با ارائه استدلال و شواهد قانع شده و در نهایت، به دقیق نبودن دیدگاه‌های خود پی می‌برد. در اینجا روی سخن بیشتر متوجه گروه اول است که غرض‌ورزانه سعی می‌کند تا با این حربه، در اذهان مردم و به ویژه نسل جوان کشور «انقلاب‌زدایی» کند.
در واقع، اساسی‌ترین هدف تطهیرکنندگان رژیم شاه این است که با مثبت جلوه دادن رژیم شاه، از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، مشروعیت‌زدایی کنند. توضیح آنکه هر انقلابی در بستر شرایط نامطلوب زمانه است که موفق به بسیج عمومی و پیروزی می‌شود و اساساً اگر شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... زمان مناسب و مساعد باشد، انقلاب نمی‌تواند به مثابه موجی بنیان‌برافکن، توده‌ها را متحد و همنوا سازد. در واقع، یک علت موجده برای هر انقلابی، وضعیت نامساعد موجود است. بنابراین، تطهیرکنندگان رژیم شاه درصدد هستند این‌گونه به مخاطبان خود القا کنند که اساساً شرایط کشور در زمان پهلوی دوم نامساعد نبود که به انقلاب و اعتراض نیازی باشد؛ یعنی اینها به دنبال آن هستند که با این داستان‌سرایی‌های کاذب، یکی از علل موجده انقلاب را مخدوش کنند. 
افزون بر این، هدف قرار دادن ماندگاری انقلاب نیز مورد نظر تبلیغات مذکور است؛ بدین معنا که با هدف قرار دادن علت موجده انقلاب درصدد هستند در شرایط کنونی، ماندگاری انقلاب را نیز از بین ببرند. به بیان ساده، هدف این است که این‌گونه القا کنند انقلابی که چندان مورد نیاز نبوده، تداوم آن نیز چندان ضروری نیست!
در پاسخ باید گفت، رژیم شاه از ابعاد مختلف ناکارآمد بود؛ از جمله از نظر حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور که ناکارآمدی آن سبب شد در طول سال‌های حاکمیت این رژیم، بحرین از ایران جدا شود. همچنین ادعاهای امارات در خصوص جزایر سه‌گانه ایرانی، با وجود داشتن ریشه‌های تاریخی، عمدتاً به این دوره و درست در زمانی که شاه ژاندارم منطقه به شمار می‌آمد، برمی‌گردد. در همین زمان شهرستان قصبه فیروزه از ایران نیز جدا و به خاک ترکمنستان منضم شد. 
وابستگی کامل به بیگانگان و پیش بردن ایران در حد یک کشور تحت حمایت آمریکا و عامل اجرای سیاست‌های آن در منطقه، تنها گوشه‌ای از وابستگی رژیم شاه به بیگانگان است. در همین زمینه، خیانت رژیم شاه به آرمان فلسطین نمونه‌ای است که اوج سیاست سرسپردگی آن را نشان می‌دهد؛ زیرا در زمانه‌ای که هیچ‌یک از کشوهای اسلامی جرئت نمی‌کرد با رژیم صهیونیستی رابطه برقرار کند، ایران نخستین کشور اسلامی بود که رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. از نظر آزادی‌های سیاسی ـ اجتماعی و برگزاری انتخابات آزاد نیز شاخصه‌های عملکرد این رژیم بسیار نامطلوب بود و اگرچه به ظاهر انتخابات برگزار می‌شد و مجالسی برای قانون‌گذاری وجود داشت؛ اما اولاً رأی مردم جنبه فرمایشی داشت و عملاً خود شاه به همراه سفیر آمریکا و در مواقعی با مشورت نخست‌وزیر همه نمایندگان مجلس را انتخاب می‌کردند و ثانیاً مأموریت نمایندگان مجلس نیز جز توشیح اوامر ملوکانه شاه نبود، به گونه‌ای که در قضیه جدایی بحرین از ایران، که مرتبط با حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور بود و از جمله منافع بنیادین و غیر قابل ‌معامله به شمار می‌آید، فقط پنج نفر از نمایندگان مجلس با آن مخالفت کردند.
از نظر اقتصادی نیز اوضاع مردم به ‌شدت نامساعد بود، به گونه‌ای که مردم حتی برای دریافت مایحتاج روزمره، مانند مرغ، تخم‌مرغ و گوشت مجبور بودند ساعت‌ها در صف دریافت این کالاها، آن هم به مقدار محدود و با داشتن کوپن در انتظار بنشینند.