آیت‌الله سبحانی گفت: قرآن در عین حالی که عالی‌ترین معارف را دارد، موضوعاتی را مطرح می‌کند که فلاسفه باید درباره آن بحث و گفت‌وگو کنند. در عین حال بیاناتی دارد که تمام افراد می‌توانند از آن بهره بگیرند؛ از این رو قرآن «تبیان لکل شی» است و همه افراد می‌توانند بر اساس ظرفیت خود از این مائده استفاده کنند. تفاوتی که قصص قرآن با دیگر قصص دارد این است که به اندازه سر سوزن در آنها خطا و خلاف وجود ندارد.
آیت‌الله علی‌اکبر صادقی‌رشاد
«و لا یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا» در این آیه تصریح به نهی صریح شده است که هیچ یک از شما حق ندارد غیبت دیگری را بکند. در این آیه، نهی را ظاهر در حرمت تلقی کرده‌اند. این آیه صراحت، ظهور و بلکه نصّ در منع از غیبت است. منعی که دالّ بر الزام و حرمت غیبت است.
آیه دیگر آیه نخست سوره همزه است؛ «ویل لکل همزه لمزه». انسانی که در غیاب دیگری عیوب او را برای تخفیف شأنش مطرح می‌کند؛ مورد ملامت قرار گرفته است. کلمه «ویل» از منع حکایت می‌کند.
آیه دیگر می‌فرماید: «لایحب‌الله جهر بالسوء من‌القول الا من ظلم»(نساء/ 148)
اصل بر این است که مسائل دیگران را افشا نکنیم و نکات آنها را متجاهرانه و آشکارا بر زبان نیاوریم. البته «من ظلم» مستثنی است. در سوره نور می‌فرماید: «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم»(نور/ 19) این آیه هم اشاعه فحشا را منع می‌کند. روایات هم غیبت را از مصادیق اشاعه فحشا دانسته‌اند.

مقایسه تضییع حقوق
 در غیبت و زنا
یکی از اخبار همین خبر است که می‌فرماید: «ان الغیبه اشد من الزنا و ان الرجل یزنی و یتوب و یتوب الله علیه و ان صاحب الغیبه لایُغفر له حتی یغفر له صاحبه»؛ کسی که مرتکب فعل غیبت می‌شود در واقع فعلی اشدّ از زنا از او سر زده است. در اینکه زنا حرام و از کبائر است هیچ بحثی نیست. در متن خبر هم نکاتی هست که دلیل اشدّیت غیبت نسبت به زنا را توضیح می‌دهد. به هر حال گاهی در زنا حق‌الناس دخیل نیست و اصولاً فرد ثالثی در میان نیست. هرچند در مواردی نظیر زنای با محارم یا زنای با محصنه که باعث از هم پاشیدگی خانواده یا خدشه‌دار شدن آبروی شخص سومی می‌شود، حرمت شدیدتری پیدا می‌کند؛ ولی به طور عادی، روایت می‌فرماید که زنا گناهی است میان انسان و خدا و اگر کسی مرتکب شد و بعداً منفعل شد و با شرایطش توبه کرد؛ خداوند متعال از او درمی‌گذرد؛ چراکه تنها حق‌الله است و نه حق‌الناس؛ اما غیبت هم حق‌الله است و هم حق‌الناس و در آن حدود الهی نقض و حق‌الله تضییع می‌شود. از طرف دیگر چون آبروی کسی در معرض خطر قرار می‌گیرد یا اسباب ناخشنودی او فراهم می‌شود؛ حق‌الناس هم ضایع می‌گردد؛ لهذا این‌طور نیست که خداوند متعال غیبت‌کننده را ببخشد؛ چراکه حق تعالی بنا ندارد از دیگران نیابت کند و قهراً اگر حق کسی از آفریدگان تضییع شود غیبت‌کننده باید رضای او را جلب کند. بالنتیجه تا وقتی غیبت‌شونده نبخشد؛ خداوند هم نخواهد بخشید.
این‌طور نیست که بگوییم خداوند متعال احیاناً توبه را می‌پذیرد و حق‌الله تسویه می‌شود، از جنبه حق‌الناس هم با جلب رضایت یا تقاص اخروی برائت ذمه صورت می‌گیرد! ظاهراً این‌طور نیست؛ بلکه ظاهر عبارت حدیث این است که بخشایش حق‌الله در گرو تسویه جنبه حق‌الناسی غیبت است و این مسئله قابل تجزیه بین حقّین نیست.
حق‌الناس اهمیت بسیاری دارد، آنچنان که در روایات، آبروی مؤمن از کعبه هم محترم‌تر دانسته شده است. فرض ما هم بر این است که غیبت زمانی محقق می‌شود که طرف مقابل، مؤمن باشد؛ لذا غیبت غیر مؤمن، نظیر سلطان جائر یا انسان جاهر و متظاهر به فسق یا موضوعاً غیبت نیست، یا تعریف غیبت را ندارد؛ بنابراین به دلیل ارزشی که آبروی مؤمن دارد خداوند هم طرفدار آبروی اوست.

به سادگی 
جبران نمی‌شود
آبروی مؤمن ارزشمند است و کسی که آبروی مؤمنی را می‌ریزد، خداوند متعال رضا نمی‌دهد و گناه و جرم او را تخفیف نمی‌دهد تا زمانی که رضایت غیبت‌شونده را جلب کند. حالا آیا جلب رضایت میسّر است؟ آری؛ یکی از مشکلاتی که بعضی از معاصی دارد همین است. گاهی کسی که درباره او غیبت شده در دسترس نیست، نمی‌توانیم او را ببینیم، یا با او تماس بگیریم، یا احیاناً فوت شده است. چه کار می‌توان کرد؟! دیگر نمی‌توان جبران کرد!
در فقه و در روایات توصیه‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه از طرف او انفاق کنیم و صدقه بدهیم؛ شاید روح آن شخص راضی شود و به نحوی حق‌الناس مرتفع گردد؛ اما معلوم نیست به همین سهولت انجام بپذیرد. گاهی آن فرد زنده است، ولی قادر به گفتن و عذرخواهی نیستیم. چون اگر گفته شود شرّ دیگری به پا می‌شود. گاهی نمی‌خواهیم که به ما بدبین شود. حتی گفتن اینکه این مطلب را جایی نقل کردیم سبب وهن اوست. همین گفتن، اثر سوء دیگری در پی خواهد داشت. کار به همین سادگی‌ها نیست که بتوانیم از عهده حق‌الناس تضییع شده برآییم؛ لهذا گویی دشواری معصیت، مضاعف می‌شود.

دست خالی
 در محضر الهی
خبر دیگری است درباره آثار متعدد منفی و مثبت غیبت برای غیبت‌کننده و غیبت‌شونده. امام صادق(ع) از اجداد خود نقل کرده‌اند که حضرت رسول(ص) فرمودند: در قیامت، نامه عمل شخصی را به دستش می‌دهند آنجا گویی حافظه‌ها احیا می‌شود. حافظه دور آدمی زنده می‌شود. شاید به این جهت که انسان از آثار منفی عوامل مادی که مانع و حاجب هستند و حافظه را تضعیف می‌کنند؛ خلاص می‌شود. در آنجا بنا نیست که کسی از روی سلول‌های مغز خود مطالب را یادآوری کند. عنایت الهی به این است که این یادآوری انجام شود. اینکه طبق آیات قرآن، انسان در قیامت تعجب می‌کند که هیچ صغیره و کبیره‌ای از قلم نیفتاده دلالت بر همین است. او می‌بیند که بسیاری از اعمال صالح از فهرست عمل او گم شده است. از آن طرف، نامه عمل دیگری را می‌دهند و می‌بیند بسیاری از اعمال صالحی که انجام نداده در آن درج است. فرد غیبت‌کننده از حضرت حق سؤال می‌کند که اعمال خوب خود را در این فهرست نمی‌بینم؟! خطاب می‌رسد که از فلانی غیبت کردی؛ لذا اعمال صالح تو به نامه اعمال او انتقال یافته است. دیگری هم اعمالی را در کارنامه خود می‌بیند که انجام نداده و خطاب می‌رسد اعمال صالح کسی که از تو غیبت کرد به کارنامه عملت افزوده شد.

احباط عمل
دلیلی بر خطیرت غیبت
حبط عمل عمدتاً مترتب بر کفر است؛ یعنی معصیتی بزرگ‌تر از همه معاصی! و اگر بناست از این جهت، اعمال شایسته انسان از بین برود به این معناست که معصیت کبیره‌ای انجام گرفته است. اخبار متعددی هم مویّد این قضیه است. کما اینکه قهراً در بین فقهای ما این اجماع وجود دارد. به هر حال اگر بناست که معاصی حرام باشند و حدود الهی باید رعایت شود؛ قطعاً غیبت از جمله معاصی بسیار مهم است.
از مجموعه ادلّه می‌توان حرمت فقهی غیبت را به دست آورد و در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که غیبت از جمله افعال و اعمال دو وجهی است که هم حیث ارزشی و حسن و قبحی و هم حیث الزامی و باید و نبایدی دارد. به عبارتی دیگر، هم جنبه احکامی دارد و هم جنبه اخلاقی. در حوزه احکام از گناهان کبیره است. یکی از دلایل و شواهدی که برای کبیره شمردن یک معصیت بیان می‌کنند و از معیارهای پذیرفته و معروف است این است که وقتی معصیتی در قرآن کریم طرح می‌شود و در ادامه آن آیه، وعده عذاب داده می‌شود، نشان‌دهنده کبیره بودن آن گناه است. درباره غیبت هم به خاطر دارید که اخبار دالّ بر دوزخی شدن اهل غیبت، فراوان بود. براساس این معیار، قطعاً غیبت از معاصی کبیره به شمار می‌آید.

عباس‌بن‌عبدالمطلب ـ ۵
بنا بر نقلی، ابوسفیان به مأموریتی رفته بود و زمانی بازگشت که پیامبر(ص) درگذشته بود. وی هنگامی که به گروهی برخورد، از آنها پرسید: «چه کسی پس از او متصدی امور شده است؟» آنها پاسخ دادند: «ابوبکر»؛ ابوسفیان گرچه قول داد با خلیفه همراهی کند؛ اما از تفرقه‌افکنی و فتنه‌انگیزی دست برنداشت.
روزی بر در خانه امیرالمؤمنین علی(ع) رفت و اشعاری را با این مضمون سرود: «ای فرزندان هاشم، مگذارید مردم به شما چشم طمع داشته باشند؛ به ویژه قبیله تیم یا قبیله عدی(قبیله ابوبکر و عمر). خلافت جز میان شما و به سوی شما نیست و کسی جز ابوالحسن، علی(ع) شایستگی آن را ندارد. ای پدر حسن، با دست دوراندیش خویش خلافت را محکم بگیر؛ زیرا تو کمال شایستگی آن را دارایی.»
امیرمؤمنان علی(ع) در پاسخ او گفت: «ای ابوسفیان، تو چیزی را خواهانی که ما اهل آن نیستیم و رسول خدا(ص) با من عهدی استوار کرده که به آن پایبندم.»
ابوسفیان وقتی پاسخ قاطع امام را شنید، حضرت را رها کرد و سراغ عباس‌بن‌عبدالمطلب رفت و به او گفت: «تو به میراث برادرزاده‌ات از دیگران شایسته‌تری. دست خود را بگشا تا من با تو بیعت کنم؛ پس از بیعت من، مردم با تو مخالفت نخواهند کرد.»
عباس خندید و گفت: «ای ابوسفیان، علی بیعت با تو را رد می‌کند. عباس آن را مطالبه کند؟» ابوسفیان از در خانه عباس نیز ناامید بازگشت.
در جایی دیگر نیز گفت: «آگاه باشید! به خدا سوگند، طوفانی از گرد و غبار می‌بینم که جز با خون آرام نخواهد گرفت. ای فرزندان عبدمناف، ابوبکر به کدامین دلیل حق شما را گرفته است؟ کجایند آن بیچارگان؟ کجایند آن دو که به خواری تن داده‌اند؟ علی و عباس؟ چه شده است که خلافت میان پایین‌ترین طبقات قریش قرار گرفته است؟»
سپس به امام علی(ع) پیشنهاد بیعت داد و گفت: «به خدا سوگند، اگر مایل باشی مدینه را پر از سرباز سوار و پیاده‌نظام خواهم کرد.»
حضرت علی(ع) پیشنهاد منافقانه او را نپذیرفتند؛ اما ابوسفیان دست‌بردار نبود و بر خواسته خویش اصرار کرد. سرانجام امام به او پرخاش کردند و فرمودند: «ابوسفیان، به خدا تو جز فتنه و آشوب هدفی نداری. تو همیشه برای اسلام دردسر آفریده و با آن دشمن بوده‌ای. ما به اندرز تو نیازی نداریم.»
بار دیگر ابوسفیان با گروهی نزد امام علی(ع) و عباس آمد. این بار به گونه‌ای سخن گفتند که بوی نهضت و قیام می‌داد. عباس در پاسخ گفت: «ما سخنان شما را شنیدیم. به ما مهلت دهید تا به اندیشه خود مراجعه کنیم. اگر اقدامی ننمودیم، نه از این جهت است که یاران‌مان اندکند یا دستان‌مان ناتوان است. به خدا سوگند، اگر نه این بود که اسلام از خونریزی جلوگیری کرده است، صخره سنگ‌ها آن چنان خرد شوند و درهم بکوبند که صدای برخورد آن از بلندی‌ها شنیده شود.
امیرمؤمنان که زانوان خود را در بغل گرفته بودند و به این سخنان گوش می‌دادند، زانوان خود را رها کرده و راست نشسته، فرمودند: «صبر، بردباری است و تقوا دین و آیین است. حجت، محمد(ص) است و راه، صراط است.» آن‌گاه فرمودند: «امواج فتنه‌ها را با کشتی‌های نجات بشکافید و راه پراکندگی و اختلاف را کنار بگذارید و تاج مفاخرت و فخرفروشی را از سر بنهید. رستگار آن است که با داشتن نیرو قیام کند، یا در صورت مساعد نبودن اوضاع، تسلیم وضع موجود شود [تا زمینه را فراهم کند].»
اگر سخنی بگویم، خواهند گفت که برای دستیابی به حکومت حریص است و اگر سکوت کنم خواهند گفت، از مرگ هراس دارد. پس از آن همه رویدادها، به خدا سوگند، انس فرزند ابوطالب با مرگ، بیش از کودک شیرخوار به پستان مادرش است؛ اما من از اسراری آگاهم که اگر آنها را بازگو کنم، دچار اضطراب خواهید شد.

  آیت‌الله محسن اراکی/ نظام سیاسی ایران بر اساس نظام مردمی و دینی که از آن به مردم‌سالاری دینی تعبیر می‌شود، پایه‌گذاری شده است. 
نکته اول پایه‌های مردم‌سالاری دینی این است که حکم تنها از آن خداوند بوده و هیچ شریکی برای خداوند در حکومت نیست. این یک قاعده اساسی است که قرآن به شیوه‌های مختلف بر آن تأکید می‌کند. 
همه رفتارهای انسان بر اساس اختیار است و مقرر می‌کند که کدام گزینه را انتخاب کند؛ اما تعیین سرنوشت انسان در اختیار خداوند متعال است. بسیاری از آیات قرآن نسبت به شرک به پروردگار هشدار می‌دهد و شرک به این معناست که دیگری را در کنار خداوند سزاوار اطاعت می‌داند. 
قرآن کریم به مسئله حکومت توجه دارد و اینکه گفته می‌شود در قرآن به این مسئله پرداخته نشده است به دلیل جهالت نسبت به قرآن است. برهان عقلی بر صحت این نکته که حکم و اطاعت حق خداوند است تأکید دارد. 
نظریه ولایت فقیه بر عدالت حاکم تأکید دارد، در حالی که در غرب نیازی به عدالت نیست. فرهنگ غرب بر تعصب‌های افراطی استوار است و آزادی بیان حاکم بر غرب ادعایی بیش نیست.  
اما چرا غربی‌ها به منابع و علوم و فلاسفه اسلامی توجهی ندارند و آنها را به رسمیت نمی‌شناسند؟ آیا ذهن کانت و سایر فلاسفه غرب آسمانی و ذهن فیلسوفان اسلامی زمینی است؟ پاسخ روشن است؛ چرا که فیلسوف غربی هیچ‌گاه با فلسفه اسلامی آشنا نبوده و امثال علامه طباطبایی را نمی‌شناسد.
نکته دوم در نظریه دموکراسی مردم‌سالاری این است که قانون بالاتر از همگان است و حتی حاکم نیز باید به قانون تن دهد. این نظریه نیز اسلامی است؛ زیرا سایر نظریه‎ها می‌گویند حاکم می‌تواند بر دیگران حکومت کند و بالاتر از حاکم نیست.
امام خمینی(ره) در نظریه ولایت فقیه تأکید می‌کند که حکومت اسلامی حکومت قانون است؛ چرا که قانون از حاکم نیز بالاتر است. 

دکتر «استیوارت جین برامهال» روانپزشک آمریکایی در گفت‌وگوی اختصاصی با صبح صادق
مصطفی افضل‌زاده/ در سال‌های اخیر موارد متعددی از خارج شدن اطلاعات از حالت محرمانه در ایالات‌متحده رخ داده است. یکی از مهم‌ترین موارد در این زمینه که رسانه‌های دولت‌های مستقل از آن غفلت کرده‌اند، پروژه «ام‌‌کی ‌اولترا» است که بر اساس اسناد به دست آمده طی دهه‌های 1950 تا 1970 میلادی سازمان سیا آن را ساماندهی و اجرا کرد؛ پروژه‌ای مبتنی بر استفاده از نوعی ماده مخدر تأثیرگذار بر مغز برای نابودی تفکر چپ‌گرایی در میان جوانان جامعه آن روز آمریکا. اما نکته مهم دیگر نقش نهادهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس در گسترش توزیع مواد مخدر در سطح جهان و تأثیر این اقدام بر افزایش ثروت افرادی خاص در این کشورها است. دکتر «استیوارت جین برامهال» روانپزشک 69 ساله آمریکایی است که در سال 2002 پس از 15 سال آزار و اذیت پلیس فدرال آمریکا به نیوزیلند مهاجرت کرده است. او دلیل محدودیت‌های به وجود آمده برای خود را تلاش برای حمایت از اقدام حزب پلنگ‌های سیاه می‌داند. وی در سال 2010 درباره تجربیاتی که او را وادار به ترک آمریکا کرد، کتابی با عنوان «انقلابی‌ترین اقدامات؛ خاطرات یک پناهنده آمریکایی» نوشت. در ادامه گفت‌وگوی اختصاصی ما با «استیوارت جین برامهال» را بخوانید.
* آیا امکان دارد شیوه‌های به کار رفته از سوی سازمان سیا و سازمان اطلاعات انگلیس برای نابودی ستاره‌های فعال و چپگرای موسیقی پاپ، برای نابودی جوانان دیگر کشورها مانند ایران، روسیه یا چین استفاده شده باشد؟ چرا که یکی از افسران پلیس ایرانی که در زمینه مبارزه با مواد مخدر فعالیت داشت، اعلام کرد یک ماده مخدر ویژه در حال ورود به ایران است؛ ماده‌ای که صرفاً برای ایرانیان تولید شده و هیچ جای دیگری نمی‌توان آن را یافت.
پاسخ به این پرسش دشوار است؛ زیرا من خیلی با الگوی قاچاق مواد مخدر مورد استفاده در این سه کشور آشنایی ندارم. کارشناسان زیادی در جهان به تفصیل درباره سازمان‌های تأسیس ‌شده با منابع مالی سیا که برای ایجاد بی‌ثباتی در ایران از طریق تحریک «جنبش سبز» تلاش می‌کردند، نوشته‌اند. معمولاً این سازمان‌ها و فعالان مورد حمایت آنها اطلاعاتی را از کارکنان وزارت امور خارجه که اغلب از افسران سیا هستند و در پوشش کارمند سفارت فعالیت می‌کنند، دریافت می‌دارند. من هیچ مدرکی دال بر اینکه این سازمان‌ها و گروه‌ها در زمینه توزیع مواد مخدر نیز دخیل هستند، مشاهده نکرده‌ام. تنها راهی که ما می‌توانیم درباره این مسئله اطلاعاتی را به دست آوریم، یا از طریق افشاگری‌های افراد است، یا اینکه باید زمان کافی بگذرد تا دولت آمریکا نسبت به خارج کردن اسناد مربوط به این اتهامات از حالت محرمانه اقدام کند. من از نوع مواد مخدری که شما اشاره کرده‌اید که به طور خاص برای ایرانیان تولید می‌شود، آگاهی ندارم.
علاوه بر این، سیا با حمایت مالی از جنبش‌های جدایی‌طلب تروریستی در چچن و در دیگر مناطق قفقاز شمالی، برای ایجاد بی‌ثباتی در روسیه تلاش کرده است. من نمی‌دانم که آیا این گروه‌ها در زمینه قاچاق مواد مخدر به داخل روسیه نقشی دارند یا خیر، اما اگر این‌گونه باشد، تعجبی نخواهد داشت. ارتش آزادیبخش کوزوو که یک گروه جدایی‌طلب بود و مشابه گروه‌های چچنی به دست سیا ایجاد شد، اعضای آن تحت آموزش قرار گرفتند و مسلح شدند و مورد حمایت مالی سیا نیز بودند و در امر قاچاق هروئین فعالیت گسترده‌ای داشتند.
سیا در چین نیز گروه جدایی‌طلبان اویغور را تحت آموزش و مورد حمایت مالی قرار داد.

* آیا ایالات‌متحده و بریتانیا اختیار بازداشت و زندانی کردن مخالفان خود در کشورهای‌شان را دارند، چرا آنان را معتاد می‌کنند؟
اگر به زمان پیش از دوران حملات 11 سپتامبر 2001 و تصمیم ایالات‌متحده و بریتانیا برای آغاز «جنگ علیه تروریسم» برگردیم، می‌بینیم که در هر دو کشور زندانی کردن شهروندان صرفاً به دلایل سیاسی، برخلاف قانون اساسی آنان بود. هر دو کشور ضمانت‌هایی بر اساس قانون اساسی خود داشتند مبنی بر اینکه پلیس صرفاً در صورتی می‌تواند شهروندان را بازداشت کند که دلیل موجهی مبنی بر احتمال ارتکاب جرم این افراد وجود داشته باشد. علاوه بر این پلیس ملزم به این مسئله بود که تمامی شهروندان بازداشت شده را تفهیم اتهام کند و این فرصت را به آنان بدهد که در یک دادگاه صالحه محاکمه شوند. تمامی این مسائل در دوران اجرای قانون میهن‌پرستانه در ایالات متحده و قانون مشابه ضد تروریستی در بریتانیا تغییر کرد. اکنون پلیس در هر دو کشور اجازه دارد هر فردی را که می‌خواهد بازداشت کند و آنان را به مدت نامحدود و بدون محاکمه در بازداشت نگه دارد.
پیش از سال 2001 اقدام پلیس مبنی بر قرار دادن وقایع سیاسی در چارچوب جرائم جعلی و دروغین اقدامی به نسبت معمول بود (این مسئله برای آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار در حزب پلنگ سیاه مکرر اتفاق افتاد)، اما آنان هیچ مبنای قانونی برای بازداشت افرادی که فعالیت‌های مجرمانه انجام نداده بودند، نداشتند. البته این روش باعث می‌شود که هزینه از میان برداشتن مخالفان متوجه حاکمیت نشود و اینگونه وانمود شود که فساد اخلاقی دلیل نابودی رهبران مخالف شده است.

* آیا شما می‌توانید توضیح دهید که پروژه ام‌کی‌ اولترا چیست؟ و چرا این پروژه بر روی مواد مخدر تغییردهنده ذهن تأکید دارد؟
«ام‌‌کی ‌اولترا» یکی از برنامه‌های غیرقانونی سیا بود که در اوایل دهه 1950 و با هدف شناسایی و توسعه مواد مخدر و فرآيندهای مربوط به آن، از جمله اقداماتی مانند شوک برقی و هیپنوتیزم برای استفاده در بازجویی‌ها به کار گرفته شد. هدف از این اقدام تضعیف افراد برای وادار کردن آنان به اعتراف از طریق کنترل ذهن آنان بود.
اگرچه ریچادر هلمز، رئیس وقت سیا بخش عمده‌ای از مدارک مربوط به پروژه ام‌کی ‌اولترا را نابود کرده است؛ اما حدود 30 هزار صفحه از مدارک مربوط به آن همچنان باقی مانده است. این پروژه ستارگان افراطی موسیقی و فعالان چپ‌گرا را هدف قرار داده بود.
بر اساس نوشته‌های «جان ال.پوتاش» در کتابی با عنوان «مواد مخدر، اسلحه‌هایی علیه ما»، دانشمندان و افراد دخیل در پروژه ام‌کی ‌اولترا علاوه بر این به طور گسترده در توزیع ماده مخدر ال‌اس‌دی به ستارگان موسیقی راک و هواداران آنان و فعالان ضد جنگ در طول دهه 1960 دخیل بودند. با این وجود من تا پیش از مطالعه این کتاب به طور کامل از این حقیقت غافل بودم.
پوتاش در کتاب خود به ریشه‌های تاریخی تجارت مواد مخدر پرداخته و آورده است که قاچاق تریاک یکی از نخستین عوامل میلیونر شدن آمریکایی‌ها بود و ثروت بسیاری را در نتیجه جنگ تریاک برای اعضای خانواده‌های موسوم به وال ‌استریت به ارمغان آورد. امروز نیز سرمایه‌گذاری این خانواده‌ها در قاچاق مواد ادامه دارد و مدارک بسیاری مبنی بر پولشویی میلیاردها دلار پول ناشی از قاچاق مواد از سوی بانک‌های آمریکایی در دست است.
وی در بخش دیگری از کتاب خود به نکاتی درباره رابطه جنگ‌های مختلف با مواد مخدر اشاره کرده و آورده است: «جنگ ویتنام نیز با هدف حفظ منافع مربوط به مواد مخدر و حفظ بازار محصولات تریاک در کشورهای تایلند، لائوس و ویتنام بود. حتی حمایت سیا از نازی‌های مجرم در آلمان نیز ریشه در مسئله قاچاق کوکائین در کلمبیا داشت؛ چرا که این افراد یک شبکه گسترده توزیع مواد مخدر در کلمبیا را با کمک سیا رهبری می‌کردند.

* استفاده از این مواد چگونه در میان افراد و جوانان در گذشته و در زمان کنونی ترویج شده است؟ آنان از چه شیوه‌هایی برای توزیع این مواد در میان افراد استفاده کرده‌اند؟
در ایالات‌متحده هروئینی که سیا از مناطق جنوب شرقی آسیا قاچاق می‌کرد، به طور عمده از سوی مافیا در داخل کشور توزیع می‌شد، این مسئله تا دهه 1980 رواج داشت تا اینکه در این دهه باندهای آفریقایی‌تبار در آمریکا مانند بلادز و کریپس در زمینه توزیع مواد مخدر فعالیت خود را آغاز کردند. این باندهای آمریکایی آفریقایی‌تبار بخش عظیمی از مسئولیت قاچاق و توزیع کوکائین را که سیا از آمریکای لاتین قاچاق می‌کرد، بر عهده داشتند.
بر اساس نوشته‌های کتاب «مواد مخدر علیه ما»، دانشمندان، جاسوسان سیا و ستارگان راک که در پروژه ام‌کی ‌اولترا دخیل بودند، عاملین اصلی در زمینه توزیع ماده مخدر ال‌اس‌دی و مواد مخدر توهم‌زا بوده‌اند. در واقع، اقدام سیا مبنی بر توزیع مواد مخدر کشنده که گروه‌های فعال سیاسی را هدف قرار می‌داد، یک دایرة‌المعارف مجازی در زمینه تجارت مواد مخدر در سطح جهان محسوب می‌شود. پوتاش در این کتاب توجه خاصی به سال‌ها دخالت بریتانیا و ایالات متحده در زمینه قاچاق مواد مخدر به دلیل منافع سیاسی و مالی آن برای این دو کشور، داشته است.
تشکیل گروه‌های هیپی‌ نیز یکی از ابتکارات سیا بود که سبب می‌شد دانشجویان مسئله حمایت از جنبش‌های آزادی بیان را فراموش کنند؛ گروه‌هایی که استفاده از ماده مخدر ال‌اس‌دی یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های آنان بود.  

* آیا می‌توان گفت که بخش عمده‌ای از اعتیاد افراد به مواد مخدر در سراسر جهان در نتیجه جنگ‌های تریاک بریتانیا و اقدامات آمریکا در زمینه قاچاق مواد مخدر بوده است؟ اگر این طور است دلیل آن چیست؟
به طور قطع بله. در میان این مسائل باید گفت که آمریکا و بریتانیا قدرت و ثروت خود را به استعمار بخش عمده‌ای از دنیای شناخته‌شده ما اختصاص داده‌اند. این مسئله نیازمند سرمایه‌گذاری گسترده‌ای است. مواد مخدر تنها محصولاتی هستند که تولید آنها درآمد نامحدودی در بر دارد. تقاضا برای مواد نه‌تنها هرگز کم نمی‌شود؛ بلکه افزایش نیز می‌یابد. مواد مخدر نسبتاً ارزان هستند، هرگز از مد نمی‌افتند و مردم هرگز نمی‌توانند مقدار کافی از آن را برای خود به دست آورند؛ بنابراین تا زمانی که استیلای بریتانیا و ایالات متحده به طور کامل بر قاچاق مواد مخدر در سطح جهانی استوار است و به آن وابسته هستند، اعتیاد به مواد مخدر در سراسر جهان ادامه خواهد یافت.