رسول سنائی‌راد/ انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 با سرنگونی رژیم استبدادی و وابسته به استعمار غربی، به برپایی نظام مردم‌سالاری دینی انجامید و پارادایم قطعی بودن عبور مردم‌سالاری از معبر سکولاریزم و لیبرالیزم را برهم زد و الگویی عملی از امکان زیست مستقل از نظام برساختة قدرت‌های جهانی را ارائه داد.
شاید به همین جرم بود که به سرعت گروهک‌های چپگرا و راستگرای سکولار علیه انقلاب اسلامی و نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران فعال شده و با گذشت حدود یک‌سال‌ونیم از پیروزی انقلاب اسلامی، صدام حسین تکریتی و سرکرده حزب بعث عراق که سودای رسیدن به رهبری جهان عرب را در سر داشت،  با اطلاع از امکان جلب نظر و حمایت قدرت‌های فرامنطقه‌ای و دولت‌های وابستة منطقه‌ای که در نگرانی از الهام‌بخش شدن این الگوی جدید و مستقل وجه اشتراک داشتند، به تحمیل جنگ هشت ساله بر کشورمان اقدام کرد. اما با وجود حمایت‌های گسترده این کشورها و باز بودن دست صدام در اعمال هرگونه جنایت علیه مردم مظلوم و انقلابی‌مان، حضور نیروهای انقلابی در دفاع مقدس و تکیه رزمندگان اسلام بر ارزش‌های برآمده از انقلاب و در رأس آن مدیریت و اقدام جهادی نه تنها جنگ، نظام مستقل و نوپای اسلامی را از پای درنیاورد؛ بلکه حماسه‌ها و مقاومت جانانه ملت انقلابی ما، الهام‌بخش ملت‌های مظلوم و خسته از سلطه مستکبران و همچنین مقوّم اعتماد‌به‌نفس و انگیزه‌های استقلال‌گرایی و خودکفایی برای افزایش قدرت ملی برای دورة بعد از دفاع هم شد. لذا اعتبار و کارکرد مدیریت جهادی که خود موجب سازندگی و پیشرفت‌های عمرانی، رشد علمی و فناوری و جهش خیره‌کننده در صنایع و قدرت دفاعی کشور و میدان یافتن برای ایفای نقش منطقه‌ای شد، از پیامدهای هشت سال دفاع مقدس و تجلی ارزش‌های انقلاب و انقلابی‌گری در این عرصه‌ها به شمار می‌آید که دشمن برای مهار آن به تهاجم فرهنگی و نفوذ برای استحالة ارزش‌ها و نیروهای انقلاب و ترویج و جایگزینی ارزش‌های غربی و نیروهای غربگرا با پوشش میانه‌رو، رو آورد و چاشنی تحریم و فشار را هم برای درهم شکستن اراده‌های معطوف به ایستادگی و مقاومت انقلابی، بدان افزود.
همان‌گونه که در جنگ نظامی و نبرد سخت دادن تلفات اجتناب‌ناپذیر است، بدیهی است در این مرحله نیز جبهه انقلاب متحمل تلفاتی شد که پرهزینه‌ترین آن، خستگی و «فاصله گرفتن برخی از نیروها از انقلاب و انقلابی‌گری» یا «انحراف گروهی دیگر از مسیر انقلاب و انقلابی ماندن» بود. علاوه بر این در نحوه چگونگی جبران و مقابله، چندگانگی در نظر و اختلاف برای اقدام، بروز کرد که نتیجه آن سوء استفاده نیروهای غربگرا از این اختلاف و بهره‌گیری آنها از فضای روانی و جنگ نرم نظام لیبرال ـ دموکراسی برای بی‌اعتبارسازی انقلاب اسلامی و نیروهای انقلاب و رویکرد آنان به مصادره نظام و جایگاه‌های مسئولیتی به جای جنگ و مقابله با نظام اسلامی بود. جریان غربگرا در پیوند با نفاق جدید، نیروهای خسته و بریده و مدافع نرمالیزاسیون، به همان معنای ختم انقلاب و فاصله گرفتن از انقلابی‌گری که سابقه انقلابی و حتی مسئولیت در نظام اسلامی را داشتند، برای عبور از موانع، نه تنها وقیحانه انقلابی ماندن را افراطی‌گری نامیده، بلکه رهبر کبیر انقلاب را در مقطعی در موزه تاریخ جای داده و در مقطع دیگر به تحریف معظم‌له برای خنثی‌سازی گفتمان انقلابی و مکتب سیاسی او و بالاتر از آن با عبور از اسلام ناب، به دفاع از اسلام آمریکایی و سازش با پوشش اسلام رحمانی رو آوردند. 
در حالی که نظام سلطه برای شکست انقلاب اسلامی و براندازی مردم‌سالاری دینی، جنگ نرم پرشدت را دنبال می‌کرد و در مقاطعی با حمایت از گروهک‌های ضد انقلابی مسلح و فتنه‌گران زمینه‌ساز انقلاب رنگی، دشمنی خود را پنهان نکرده و تروریسم تکفیری ساخته و پرداخته نظام استکبار نیز ابایی از نزدیک شدن به مرزها و تلاش برای توسعه ناامنی به عمق داخلی کشورمان نداشت. اما تأسف‌بارتر اینکه همراهی با نظام سلطه که جمهوری اسلامی ایران و الهام‌بخشی انقلاب اسلامی را جدی‌ترین مانع هژمون و سلطه خویش در غرب آسیا می‌دید، نه تنها از سوی برخی عناصر تابلو‌دار و غربزده، بلکه از سوی برخی چهره‌های سیاسی دارای سابقه انقلابی‌گری و حتی همنشینی با امام راحل(ره) صورت می‌گرفت. کسانی که به خصلت‌های دنیاطلبی، رفاه‌گرایی، اشرافی‌گری و فساد آلوده شده، نه تنها دیگر دل و پای همراهی با انقلاب را نداشتند؛ بلکه وجه اشتراک آنان با مستکبران و دشمنان نظام جمهوری اسلامی این بود که انقلابی ماندن و انقلابی‌گری را مانع دستیابی به اهداف حقیر مادی خویش می‌دیدند که با قدرت پیوند خورده بود؛ لذا همین گروه در حالی که به مستکبران روی خوش نشان داده و از گفت‌‌وگو و تعامل سخن می‌راندند، به مدافعان انقلاب روی ترش کرده و برای بی‌اعتبار‌سازی و حذف آنان از هیچ تلاشی فروگذار نبوده‌اند.
 کسانی که نه تنها در عرصه نظری، نرمالیزاسیون به معنای پایان انقلاب را دنبال می‌کنند؛ بلکه در عرصه عمل نیز با تمسخر استقلال، ‌انقلابی‌گری، مدیریت و کار جهادی، حقیرانه وابستگی را تعامل و ضرورتی اجتناب‌ناپذیر دانسته و دستاوردهای انقلاب را نفی کرده و با بی‌انصافی حتی فرسایش قدرت ملی که خواسته اصلی نظام استکبار است را پیش می‌برند. تردیدآفرینی درباره توان و صنعت دفاعی کشور، ارائه تحلیل‌های نادرست و یکسویه از دستاوردهای جهادی در مقابله با تروریسم تکفیری و جنگ نیابتی جهان استکبار در منطقه، حمایت از واردات کالاهای غربی و گرم کردن بازار مصرف و مصرف‌گرایی و... بخشی از کژراهه انتخابی جریان فاصله گرفته و منحرف از ارزش‌های انقلابی است که با خوش‌رقصی در برابر سردمداران نظام لیبرال ـ دموکراسی در بخش‌هایی ناآگاهانه و در بخش‌هایی آگاهانه مصداق همان ضرب‌المثل معروفند که بر شاخه نشسته و بن
می‌برند.
مکمل این جریان خودباخته، جنگ شدید رسانه‌ای نظام سلطه و مزدوران وابسته به آنان در سیاه‌نمایی علیه نظام و انقلاب اسلامی است که سعی در مأیوس‌‌کردن مردم از آینده انقلاب اسلامی دارد.
اما در همین حال دستاوردهای منطقه‌ای نیرو‌های انقلاب از یک سو و عبرت‌آموزی از برخی غفلت‌های داخلی و درک واقعی از نفوذ جریان فاصله گرفته از انقلاب و معارض با ارزش‌های انقلابی از سوی دیگر، ضرورت بازگشت به انقلاب و خصلت‌های انقلابی، ‌اتحاد و وحدت بین تمامی مدافعان نظام اسلامی و معتقدان به انقلاب اسلامی و به کارگیری روحیة انقلابی‌گر و جهادی را برای حل مسائل اساسی کشور گوشزد می‌کند. با اتحاد این نیروها که البته مستلزم داشتن بصیرت نافذ، حلم و ایثار انقلابی است، می‌توان چشم‌انداز روشنی پیش روی انقلاب در مرحله دولت اسلامی، یعنی اسلامی شدن کارگزاران نظام، تصور کرد.
آسیب‌هایی چون خودباختگی نسبت به بیگانگان و احساس ترس و وحشت در برابر بیگانگان، تکبر و نخوت نسبت به مردم، ‌اشرافی‌گری و فساد برای دستیابی به امتیازات رانتی،‌ حرام‌خواری و دریافت حقوق‌های نجومی، کسلی و تنبلی و کم‌تحرکی در عرصه مدیریتی و بر زمین ماندن وظایف و حل نشدن مسائل اساسی که به کارآمدی نظام ضربه می‌زند و طمع بیگانه و ضد انقلاب را برمی‌انگیزد، تنها با ارزش‌های دینی و انقلابی درمان می‌شود که در رأس آن ترجیح خدمت بر قدرت، مردم‌گرایی و ساده‌زیستی، کار جهادی،‌ عدالت‌ورزی و فاصله گرفتن از قبیله‌سالاری، تبعیض و تمکین به قانون است.
ایجاد فضای مثبت نسبت به فسادستیزی، ‌عدالت‌خواهی و وحدت‌ و همگرایی نیروهای وفادار و معتقد به انقلاب اسلامی و تحرکات میدانی برای خدمت به مردم و تکریم محرومان نویدبخش چشم‌انداز روشن پیش روی انقلاب اسلامی است که می‌تواند همان جهش در عرصه‌های نظامی ـ امنیتی، فناوری‌های پیشرفته و نفوذ منطقه‌ای را در عرصه‌های اقتصادی،‌ اجتماعی و سیاست داخلی نیز رقم بزند. 
جیغ بنفش روباه پیر انگلیس خبیث در کنار اذعان برخی از اعضای اتاق‌های فکر آمریکایی مبنی بر تبدیل شدن ایران اسلامی به یک قدرت منطقه‌ای در کنار برخی رفت و آمدهای دیپلماتیک به ایران، نشانگان روند رو به جلو و امیدبخشی است که پشتوانه آن روحیات و انگیزه‌های انقلابی و جهادی بوده است. توسعه این توفیقات هم لازم است و هم مقدور و شدنی است و البته شرط آن هم بازگشت به همان خصلت‌ها و روحیات مولد انقلاب اسلامی و درخشش در صحنه‌های دفاعی، علمی و عمق‌بخشی منطقه‌ای است که امام خامنه‌ای از آن به انقلابی ماندن و انقلابی‌گری یاد می‌فرمایند.


مدیر کانون بازنشستگان نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه
سردار محمد دهشیری با بیان اینکه در پانزدهمین محفل انس و مودت بازنشستگان (وابستگان) نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه از پدر یک شهید مدافع حرم تجلیل شد، گفت: پاسداری از انقلاب اسلامی شغل نیست؛ بلکه رسالتی است که با بازنشستگی پایان نمی‌پذیرد.
 پانزدهمین محفل انس و مودت بازنشستگان (وابستگان) نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه با حضور بیش از 800 نفر از بازنشستگان و خانواده‌های آنان در مجتمع فرهنگی الغدیر برگزار شد.
سردار سرتیپ دوم پاسدار محمد دهشیری، مدیر کانون بازنشستگان نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه در حاشیه برگزاری این مراسم ضمن ارائه گزارشی از اقدامات و فعالیت‌های کانون بازنشستگان نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه گفت: «در راستای تحقق منویات رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) مبنی بر اینکه بازنشستگان، اعضای وابسته سپاه به شمار می‌آیند و باید ارتباط مستمری با آنها برقرار شود، کانون بازنشستگان نمایندگی از سال 1389 تشکیل شد.»
وی افزود: «در همین راستا کانون بازنشستگان نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه با برخورداری از مدیریت‌های تکریم و منزلت، فرهنگی، خدمات اداری، برنامه‌ریزی و اشراف، کارآفرینی و توانمندسازی و تربیت بدنی به بازنشستگان محترم خدمات ارائه می‌دهد.»
سردار دهشیری برگزاری اردوهای سیاحتی و زیارتی، برنامه‌های مذهبی، فرهنگی و بصیرتی و همچنین سرکشی و دیدار با بازنشستگان را از اقدامات کانون بازنشستگان نمایندگی برشمرد و افزود: «انجام امور مشاوره‌ای، ثبت خاطرات و تجربیات این یادگاران گرانقدر دوران دفاع مقدس، نام‌نویسی وام‌های ضروری، قرض‌الحسنه و ازدواج فرزندان، ارائه خدمات حمایتی و اجرای برنامه‌های تفریحی و ورزشی، از دیگر اقدامات این کانون است.»
مدیر کانون بازنشستگان نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه با تأکید بر اینکه ارتباط مستمر و دوسویه بازنشستگان با مجموعه کانون همواره برقرار است، گفت: «جمع کثیری از بازنشستگان گرامی و روحانیون بازنشسته مجموعه نمایندگی از مدیران و فعالان حوزه فرهنگی و عقیدتی بوده و پس از نائل شدن به کسوت بازنشستگی نیز با این رویکرد که پاسداری از انقلاب اسلامی شغل نیست؛ بلکه رسالتی است که با بازنشستگی پایان نمی‌پذیرد، در مقام استاد و مربی آموزشی در رده‌های بسیج و سپاه به طور جهادی و انقلابی به نسل جوان خدمات فرهنگی و بصیرتی ارائه می‌دهند.»
سردار دهشیری در ادامه درباره برگزاری پانزدهمین محفل انس و مودت بازنشستگان نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه نیز گفت: «در راستای اجرای برنامه‌های سالیانه، این مراسم با حضور بیش از 800 نفر از بازنشستگان و خانواده‌های محترم آنان برگزار شد و بازنشستگان در فضایی صمیمی دوستان و هم‌رزمان خود را ملاقات کردند و به تجدید خاطرات پرداختند.»
وی اجرای برنامه‌های بصیرتی، مشاوره‌ای و پزشکی و برگزاری نمایشگاه کتاب را از اقدامات صورت گرفته پانزدهمین محفل انس و مودت بازنشستگان نمایندگی عنوان و تصریح کرد: «در این مراسم از «صادق عفتی جیرسرایی» پدر شهید مدافع حرم ـ که از اعضای کانون بازنشستگی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه بوده و خود نیز جانباز 70 درصد است ـ تجلیل شد؛ همچنین از برگزیدگان مسابقه کتابخوانی «واجب فراموش شده» و مسابقات نیمه نهایی حفظ و قرائت قرآن کریم از همسران و فرزندان نیز در این مراسم با اهدای لوح یادبود و هدایایی تقدیر شد.»

   محمدرضا بلوردی/ از زمانی که دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا شرکت کرد، یکی از وعده‌هایی که وی پیوسته مطرح می‌کرد، انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به قدس بود؛ اقدامی که با وجود مصوب بودن دستورالعمل قانونی آن، هیچ یک از دو رئیس‌جمهور قبلی آمریکا (بوش پسر و اوباما) تمایلی برای اجرای آن نداشتند؛ چرا که از نگاه آنها این اقدام مخالف منافع ملی ایالات متحده تلقی‌ می‌شد؛ اما اکنون و با شروع به کار ترامپ در کاخ سفید بار دیگر موضوع انتقال سفارت مطرح شده است و تندروهای صهیونیستی بیش از هر زمان دیگری امیدوارند تا از فرصت ایجاد شده، نهایت استفاده را برده و موضوع انتقال سفارت آمریکا را قطعی کنند. این در حالی است که دونالد ترامپ نیز در همین روزهای نخست ریاست‌جمهوری خود با بنیامین نتانیاهو،‌ نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی تماس گرفته و ضمن تأکید بر ضرورت گفت‌وگو‌های مستقیم بین طرف‌های اسرائیلی و فلسطینی (موضوعی که خواسته اصلی نتانیاهو بوده و از همین رو تمام تلاش خود را برای سنگ‌اندازی در مقابل برگزاری نشست اخیر پاریس به کار گرفته بود)، وی را برای سفر به آمریکا و ملاقات با خودش دعوت کرده است. 
در چنین شرایطی و با وجود اینکه کاخ سفید اعلام کرده است، انتقال سفارت به قدس در مراحل اولیه خود قرار دارد و این موضوع باید بیشتر بررسی شود، به نظر می‌رسد اهداف متعددی پیش روی آمریکا در این زمینه وجود داشته باشد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ انتقال سفارت به قدس و اعتراف به اینکه قدس شرقی جزئی از این رژیم است؛ هر چند که این گزینه از سوی فلسطینیان و  جامعه بین‌الملل تأیید نمی‌‌شود.
ـ حفظ وضع موجود و تشویق طرف‌های صهیونیستی و فلسطینی به مذاکرات سازش برای رسیدن به راه حل؛ ـ انتقال سفارت به قدس غربی برای برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی و حفظ کنسولگری در قدس شرقی برای برقراری رابطه با فلسطینیان؛
ـ پذیرش قدس غربی به منزله پایتخت رژیم اشغالگر و قدس شرقی به عنوان پایتخت فلسطین،‌ گزینه‌ای که احتمالاً رژیم صهیونیستی با آن مخالف است و احتمال اجرای آن هم ضعیف است؛
ـ حفظ سفارت در تل‌آویو و انتقال محل کار سفیر به قدس؛ رسانه‌های صهیونیستی به این گزینه دامن می‌زنند و در آن تأکید می‌شود سفیر جدید آمریکا تمایل دارد در قدس زندگی کند؛
ـ اعلام شروع به ساخت سفارت در قدس به گونه‌ای که پس از چند سال شرایط برای انتقال سفارت آماده شود.
در چنین شرایطی تردیدی نیست که نمی‌توان نسبت به رهبران سیاسی فلسطینیان و به طور خاص تشکیلات خودگردان فلسطین امیدوار بود و انتظار داشت در مقابل چالش جدید بتوانند مطالبات قدیمی و به حق فلسطینیان را محقق کنند، همچنان که شروع هر گونه مذاکرات سازش با رژیم صهیونیستی نیز به ارائه امتیاز بیشتر این رهبران سیاسی به صهیونیست‌ها منجر خواهد شد. 
به همین دلیل تنها راهی که برای فلسطینیان باقی می‌ماند، این است که شرایط را به طور کامل تغییر دهند و برای این منظور نیز چاره‌ای جز دامن زدن به انتفاضه کنونی وجود ندارد. هر چند فردی همچون محمود عباس،‌ رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین‌ و جنبش فتح چنین چیزی را نمی‌پذیرند؛ اما امید مردم فلسطین به گروه‌های مقاومت است تا با شدت بخشیدن به انتفاضه در کرانه باختری و قدس و ناکام گذاشتن برنامه‌های یهودی‌سازی صهیونیست‌ها، تشکیلات خودگردان را در شرایطی قرار دهند که مجبور شوند خواسته و مطالبات گروه‌های مقاومت فلسطین را  مدّ نظر داشته
 باشند.

 دکتر یدالله جوانی/  سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و دهه مبارک فجر، فرصت مغتنمی برای بررسی بسیاری از موضوعات مرتبط با انقلاب اسلامی است. دستاوردها، فرصت‌ها، چالش‌ها و موانع انقلاب اسلامی، از جمله مهم‌ترین موضوعاتی است که در این ایام می‌تواند مورد بررسی و تبادل‌نظر میان صاحب‌نظران قرار گیرد. دهه چهارم انقلاب اسلامی رو به پایان است و به زودی انقلاب اسلامی وارد دهه پنجم خود خواهد شد.‌ با توجه به آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی و موفقیت‌ها و ناکامی‌ها، یکی از موضوعات مهم و قابل بررسی، شاخص‌های دولت تراز انقلاب اسلامی در دهه پنجم انقلاب است؛ موضوعی که در این نوشتار، به اختصار بررسی می‌شود. 

منظور از دولت تراز دهه پنجم انقلاب چیست؟
دولت به معنای عام، شامل همه قوای سه‌گانه و دستگاه‌ها و سازمان‌های حکومتی است و در معنای خاص، به قوه مجریه اطلاق می‌شود. در این نوشتار، مراد از دولت به معنای خاص آن، یعنی قوه مجریه است. قوه مجریه شامل رئیس‌جمهور، معاونین، اعضای هیئت دولت و تمامی رؤسا، سازمان‌ها و شرکت‌های وابسته به دولت می‌باشد. دولت تراز دهه پنجم انقلاب اسلامی، یعنی آن دولتی که بتواند به نیازهای انقلاب اسلامی در دهه پنجم، پاسخ مناسب دهد و توانایی حل مسائل کشور و نظام متناسب با صلاحیت‌های خود در این دهه را داشته باشد. انقلاب اسلامی، انقلابی هدفمند، برخوردار از اصول و مبانی و دارای آرمان و اهداف است. نقش دولت به معنای عام و همچنین به معنای خاص، در حرکت انقلاب به سمت آرمان‌ها و اهداف، یک نقش اساسی و تعیین‌کننده است. به طور اساسی دولت‌سازی اسلامی به معنای عام آن، یکی از مراحل و گام‌های مهم در فرآیند تکاملی انقلاب است. در موضوع ساخت دولت اسلامی به معنای عام، قوه مجریه یا دولت به معنای خاص، نقش کلیدی دارد. شرط لازم برای ساخت یک جامعه اسلامی و رسیدن به حیات طیبه و بنای تمدن اسلامی به معنای دقیق کلمه، برخوردار شدن کشور از یک قوه مجریه با مختصات کلی اسلامی و انقلابی است. در دهه پنجم انقلاب چنین دولتی باید شکل بگیرد تا حرکت انقلاب اسلامی به سمت آرمان‌ها و اهداف شتاب لازم را پیدا کند.
نیازهای انقلاب و نظام اسلامی 
در دهه پنجم چیست؟
وقتی صحبت از نیازهای انقلاب در یک مقطع زمانی می‌شود؛ برای احصای این نیازها باید به موقعیت انقلاب از منظر فرآیند تکاملی انقلاب، موقعیت انقلاب در منطقه و جهان، شرایط و مسائل داخلی کشور و نظام توجه کرد. از منظر فرآیند تکاملی انقلاب، براساس مراحل پنج‌گانه‌ مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب، انقلاب اسلامی در مرحله سوم، یعنی مرحله دولت‌سازی اسلامی قرار دارد. بدیهی است برای ورود به مرحله چهارم و مرحله پنجم (به عنوان آخرین مرحله)، باید از مرحله سوم، یعنی ساخت دولت اسلامی عبور کرد. همان‌طور که اشاره شد، قوه مجریه در ساخت دولت اسلامی، نقشی اساسی و بی‌بدیل دارد. بنابراین، یکی از شاخص‌های دولت تراز دهه پنجم، آن است که این دولت با رویکردهای اسلامی و انقلابی، بتواند به ساخت دولت اسلامی به معنای عام کلمه کمک کند. از دیگر نکات کلیدی در تعیین شاخص‌ها برای دولت تراز دهه پنجم، مسائل اساسی در دو حوزه سیاست خارجی و شرایط داخلی کشور است. اکنون انقلاب اسلامی توانسته در منطقه راهبردی غرب آسیا، با پدید آوردن جریان‌های مقاومت و بیداری اسلامی، جمهوری اسلامی ایران را به یک قدرت منطقه‌ای، با برخورداری از نفوذ بالا تبدیل کند. دولت تراز دهه پنجم، دولتی است که این موقعیت بسیار ارزشمند را درک کرده، قادر به تثبیت این موقعیت با فراهم ساختن الزامات آن باشد. 
نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان، سرزمین‌های اشغالی، یمن، بحرین و دیگر کشورهای منطقه، یک واقعیت است. دولت تراز دهه پنجم، دولتی است که باید بتواند با پشتیبانی از طرح‌ها و برنامه‌های شکل‌دهنده به نظم منطقه‌ای در راستای جریان انقلاب اسلامی، موقعیت برتر ایران در منطقه را تثبیت کند. به یقین تثبیت قدرت منطقه‌ای ایران با ایفای نقش کلیدی در شکل‌دهی به نظم و ترتیبات این منطقه، جمهوری اسلامی ایران را به یک قدرت مؤثر بین‌المللی تبدیل خواهد کرد. در مسائل داخلی، اولویت با حل مشکلات اقتصادی و رسیدگی به معیشت مردم و حل معضلات فرهنگی و اجتماعی است. حل این مشکلات و معضلات نگران‌کننده، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر برای جریان انقلاب اسلامی در دهه پنجم است و این مشکلات و معضلات، هنگامی حل خواهند شد که دولت در تراز دهه پنجم شکل بگیرد .
شاخص‌های دولت تراز دهه پنجم وقتی بحث شاخص‌های دولت تراز دهه پنجم انقلاب اسلامی مطرح می‌‌شود، این شاخص‌ها ناظر به ویژگی‌های رئیس‌جمهور منتخب مردم، ویژگی‌های مسئولان اصلی دولت شامل معاونین رئیس‌جمهور، وزرا، رؤسای سازمان‌ها، استانداران، فرمانداران و عناصر هم‌تراز آنان می‌باشد. چنین دولتی با رأی مردم انتخاب می‌شود. مردم هر چه در انتخاب خود دقت بیشتری داشته باشند، دولت برآمده از رأی آنان، در پاسخگویی به نیازهای انقلاب و نظام توانمندتر و متعهدتر خواهد بود. بنابراین انتخابات برای مردم ایران، ‌فرصتی برای گزینش بهترین‌ها است. بهترین‌ها در دهه پنجم، همان‌هایی خواهند بود که بتوانند با تشکیل دولت در تراز دهه پنجم انقلاب، با پاسخ شایسته به نیازهای انقلاب، مشکلات مردم و نظام را در حوزه‌های مختلف رفع کنند.
این افراد کسانی هستند که دارای شاخص‌ها و ویژگی‌های زیر باشند:
1ـ به اصول، مبانی، آرمان‌ها و اهداف انقلاب اسلامی معتقد و وفادار باشند. 
2ـ اعتقاد راسخ به نظام ولایی داشته و در عمل ولایت‌محور باشند و تمام توان خود را برای یاری رساندن به ولایت به منظور پیشبرد انقلاب و تحقق آرمان‌ها و اهداف به کار گیرند.
3ـ  متناسب با نیازهای انقلاب و کشور در دهه پنجم از توان علمی، تجربه و تخصص بالا برخوردار باشند. 
4ـ درک عمیق از موقعیت انقلاب، نظام اسلامی و اوضاع داخلی و خارجی جمهوری اسلامی داشته باشند. 
5ـ درک درست و عمیقی نسبت به تهدیدات، نقشه‌های دشمنان و جبهه استکبار داشته باشند. 
6ـ به استکبارستیزی و مقابله با زیاده‌خواهی‌های آمریکا معتقد بوده و مرعوب غرب نشوند.
7ـ خود را خدمتگزار مردم دانسته و برای گره‌گشایی از مشکلات کشور و مردم، تمام توان خود را به کار گیرند.
8ـ به دور از زندگی اشرافی و روحیه عافیت‌طلبی و دنیاگرایی باشند.
9ـ با دشمنان و جریان ضدانقلاب و مخالفان و معاندان انقلاب و نظام، مرزبندی روشنی داشته باشند.
10ـ از مدیریت جهادی و اندیشه و تفکر بسیجی برخوردار باشند.
11ـ روحیه انقلابی و عمل انقلابی داشته باشند.
12ـ پرچمدار جهاد کبیر و عدم تبعیت از کفار بوده، با نفوذ دشمنان در هر شکل آن مبارزه کنند.
13ـ درک درستی از مکتب و خط امام(ره) داشته باشند و با تمام توان با جریان فعال برای تحریف شخصیت آن عزیز سفر کرده مقابله کنند.
14ـ بیت‌المال را امانت در اختیار بدانند و از آن صیانت کرده و با هر نوع رانت‌خواری و خاصه‌خواری در حیطه مسئولیتی خود مقابله کنند.
15ـ اهل مبارزه جدی با فسادهای مالی، اقتصادی و اخلاقی در هر شکل آن باشند.
16ـ حفظ استقلال کشور در تمامی ابعاد را، به عنوان یک اصل ثابت مورد توجه قرار دهند. 
17ـ به پیشرفت‌های علمی و فناوری ایران پس از انقلاب اعتقاد داشته، برای سرعت‌بخشی به این پیشرفت‌ها با اتکا بر توانایی‌های داخلی تلاش کنند.
18ـ در تمامی موضوعات و مسائل در برخورد با مردم صادق باشند.
19ـ از شرح صدر بالایی در برخورد با مسائل و مشکلات برخوردار باشند.
20ـ در همه مسائل و موضوعات مختلف، کلام رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای را فصل‌الخطاب بدانند.

گفت‌وگوی خبرنگار صبح صادق با کسانی که به عشق امام و انقلاب اسلامی مسلمان شدند
معصومه طاهری/ زندگی ساده، چهره عرفانی و مواضع انقلابی حضرت امام خمینی(ره) تصویری از ایشان در دل مستضعفان جهان و ملت‌های آزاده ایجاد کرد و میلیون‌ها جان عاشق را از سیرت خود سیراب نمود؛ دم مسیحایی امام(ره) چنان جان جهانیان را تشنه اسلام ناب کرد که بسیاری از متفکران ادیان دیگر در میانه راه متوجه انقلاب اسلامی ایران شدند و مرید آن حضرت گردیدند. خبرنگار صبح صادق در گفت‌وگو با چند نفر از این اندیشمندان توصیف لحظه‌های شیرین گرایش آنان به سمت انقلاب، اسلام و تشیع را جویا شده است که از نظرتان می‌گذرد.
من لحظه‌ای بدون امام می‌میرم
«روبرت رایکو» (سلمان) تازه‌مسلمان ايتاليايي که متأثر از انقلاب اسلامی و شخصیت امام راحل پژوهش‌ها و مطالعات زیادی انجام داده است و بسیار اشتیاق دارد این مطالب بکر را در اختیار سایر هموطنان ایتالیایی خود نیز قرار دهد، با گلایه از کم‌کاری در این حوزه می‌گوید: «متأسفانه طی سال‌های پس از انقلاب اسلامی وضعيت ترجمه آثار ديني و انقلاب اسلامي در ايتاليا خيلي كم و ضعيف است. مسلمانان در ایتالیا تشنه فهمیدن اسلام و مفاهیم ناب انقلاب اسلامی و شخصیت امام خمینی(ره) هستند؛ اما در این زمینه کار زیادی نشده است.»
به او گفتم دعا کن امامم را ببینم. گفت: من لحظه‌ای بدون امام باشم می‌میرم. گفتم: تو امام را دیده‌ای؟ گفت: دیدار امام چشم ظاهری نمی‌خواهد، باید با تمام وجود او را دید.

به دلیل علاقه به امام کارم را از دست دادم
«ميلاني فرانکلين» (مرضيه هاشمي) تازه مسلمان دیگر از اهالي ايالت لوئیزياناي آمریکا و دانش‌آموخته رشته رادیو ـ تلویزیون است که فعالیت‌های زیادی در این حوزه دارد؛ به دليل اهميت رسانه در آمریکا رسم بر این است که از شاگردان ممتاز اين رشته برای کار در شبکه‌های مختلف دعوت به همکاری می‌کنند. او هم در یکی از شبکه‌های تلویزیونی مشغول به کار شد تا اينكه در سال ۱۳۷۹ زمزمه‌هايي از يك حركت بزرگ اسلامي در ايران به گوش ‌رسيد. وی می‌گوید: «انقلاب اسلامی ایران و به ویژه شخصیت حضرت امام(ره) خیلی من را تحت تأثیر قرار داد و باعث شد تا در زمینه اسلام و زندگی بزرگان ديني، از جمله امام خمینی(ره) مطالعه كنم و به اسلام روي بياورم؛ چون الحق مرد بزرگی بود، البته به ‌دلیل تشرف به اسلام و عقاید دینی و انقلابی و حجابی که داشتم، در جامعه‌اي كه مدعي آزادي است، شرايط كاري خود را از دست دادم؛ اما عشقم را نه.»

شرح دعای سحر روی من تأثیر بسیاری گذاشت
پروفسور «کریستین بونو» (یحیی) صاحب کرسی فلسفه در دانشگاه سوربن فرانسه، از جمله کسانی است که به واسطه آثار عرفانی امام خمینی(ره) به اسلام و تشیع گرویده است. رساله دکتری او «الهیات در آثار فلسفی و عرفانی امام خمینی(ره)» در دانشگاه سوربن به عنوان پژوهش سال برگزیده شد. دو کتاب امام؛ از جمله «مصباح‌الهدایه الی خلافه‌الولایه» و «شرح دعای سحر» روی من خیلی اثر گذاشت؛ از این رو تصمیم گرفتم درباره چهره تحریف شده امام خمینی(ره) بنویسم. کم کم دریافتم ادیان مختلف اصالت ندارند؛ تنها اسلام شیعی اصالت دارد و ادیان دیگر دین خود را از آن گرفته‌اند. دین یکی است؛ چون خدا یکی است و تنها هدف آن انسان شدن است.

درس امام خمینی جاودانه مانده است
دکتر «علی لینستاد» پزشک نروژی، که در ابتدا عقاید مارکسیستی و کمونیستی داشته، ولی به دین اسلام گرویده است و پس از آشنایی با انقلاب اسلامی، شیفته امام خمینی(ره) شده است، درباره تأثیرات حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی می‌گوید:
«انقلاب اسلامی ایران تأثیر بسیار زیادی روی من داشت و به من کمک کرد که مسلمان شوم. امام خمینی(ره) راهنمای بزرگ من در جهت‌گیری دینی و بین‌المللی بود. او الگویی را ارائه داد که چطور یک انقلاب حقیقی باید پیروز شود؛ درسی که برای تمام خاورمیانه جاودان مانده است. اکنون آیت‌الله خامنه‌ای راهنما و رهبر است، ان‌شاءالله خداوند راهنمای او باشد و به او طول عمر عنایت کند.»
در درياي عشق خمینی غرق شديم
«فلیپ پاز» (عبدالکریم) امام جماعت آرژانتین از شخصیت‌های برجسته و شناخته شده در آرژانتین است که پس از تشرف به اسلام برای نشر مبانی دینی فعالیت زیادی داشته است. وی می‌گوید: «پس از آنکه شيعه شدم، بعضی افراد بر من تأثيرگذار بودند؛ از جمله علامه طباطبايي كه كتاب‌هاي‌شان را ترجمه كرده‌ام،‌ شهيد مطهری و در رأس همه امام راحل(ره) که بسیار بر من اثر داشت. ‌چهره ايشان،‌ بيان‌شان و نوشته‌هاي‌شان همه جالب و مؤثر بود. امام را نماينده واقعي انبيا مي‌ديدم؛ شخصيتي باعظمت و قدرتمند كه در مقابل فرهنگ سكولار غربي محكم ايستاد و موفق هم شد. در سال ۶۶ براي جشن ۲۲ بهمن ما را به تهران دعوت كردند و به جماران بردند، وقتي امام(ره) آمدند، چهره نوراني و جاذبي داشتند. همه بلند شدند و شعار دادند. ما كه نمي‌فهميديم، تنها « اشهد ان لا اله الا الله» مي‌گفتيم و از ديدن امام گريه مي‌كرديم. آن روز در درياي عشق امام غرق شديم؛ بعداً سخنان امام را براي ما ترجمه كردند.»
 
رهبر معظم انقلاب، شاگرد اصلح امام خمینی(ره) است
«تینا ماری هاسکی» که پس از مسلمان شدن نامش را «نجمه ترابیان» گذاشته است، متولد آمريكاست و با همسر ايراني‌اش در شيراز سكونت دارد. وی در گفت‌وگو با صبح صادق درباره امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) گفت: «من رهبر انقلاب را خیلی دوست دارم. همیشه آرزو داشته‌ام یک بار به دیدن ایشان بروم. نزدیکان یا به هر کسی که به دیدار امام خامنه‌ای رفته، توصیه می‌کنم کاری کنند تا من هم به دیدارشان بروم، برای‌شان شعر بخوانم یا کتابی را که به نام «مثلث عشق» نوشته‌ام، تقدیم‌شان کنم و برایم امضا کنند؛ اما تا حالا قسمتم نشده است. معتقدم ایشان مانند خلبان یک هواپیمای مسافربری است که در هر شرایطی هواپیما را هدایت می‌کند تا به سلامت به مقصد برسد. ما مسافران اصلاً متوجه خطرات نیستیم؛ چون به خلبان اعتماد داریم.  او نمی‌خواهد برای کسی اتفاق بدی بیفتد. رهبر معظم انقلاب، شاگرد اصلح امام خمینی(ره) است. من خیلی دوستش دارم و حرف‌هایش را گوش می‌دهم.»

رهبري بزرگ که مهربانانه صحبت ‌مي‌كند
«آگوستين زواليوس» جوان هنرمند آرژانتینی است كه پس از تشرف به اسلام نام «خليل» را بر خود نهاده است. وي در شهر بوئنوس آيرس و در خانواده‌اي كاتوليك و معتقد به مسيحيت متولد شد. خليل از همان بچگي به هنر علاقه زيادي داشت؛ از این رو در رشته نقاشی و مجسمه‌سازي تحصيلات‌ دانشگاهي دارد؛ اما از وقتي که به لطف خدا با اسلام آشنا شد و به تشيع گرويد، همه چيز را به حال خود رها كرد و براي جست‌وجوی حقيقت تشيع و تكميل باورهاي ديني‌اش راهي ايران شد و در رشته فقه و معارف اسلامي مشغول به تحصيل گشت تا روزي بتواند در كشورش فعاليت ديني و تبليغي داشته باشد و ديگر هموطنانش را هم با طعم دلچسب اسلام و تشيع آشنا کند.
خلیل می‌گوید: «چندي پیش امام خامنه‌اي نامه‌اي خطاب به جوانان اروپايي و آمريكايي نوشتند، ما ترجمه آن را در شبكه‌هاي اجتماعي و رسانه‌هايي كه مي‌توانستيم منتشر كرديم تا همه كساني كه ايشان را نمي‌شناسند بدانند رهبر مسلمانان جهان كيست و چه پيامي دارد؛ به ویژه آنکه ايشان در نامه آورده بودند ظرف ده دقيقه مي‌توانيد رژیم صهیونیستی را نابود كنيد. اين جمله كوتاه، اما تأثيرگذار بسيار شجاعانه بود؛ زيرا معظم‌له نابودی رژیم صهیونیستی را که خیلی‌ها آن را، قدرتي بزرگ مي‌دانند، به راحتي اعلام كردند و براي همين بیشتر مردم دوست داشتند و خوشبختانه نامه با استقبال هم روبه‌رو شد. پس از انتشار خيلي‌ها دوست داشتند بدانند رهبر مسلمانان جهان چه نوشته ‌است. از سویی وقتي سبك نوشتاري ايشان را مي‌ديدند، بيشتر شوق و اشتياق نشان مي‌دادند كه چطور رهبري بزرگ، مهربانانه با آنها صحبت ‌مي‌كند؛ انگار با فرزندان‌شان حرف زده بود؛ برخلاف تصويري كه رسانه‌ها مدام از ايشان و اسلام نشان مي‌دهند و اين نشان از آگاهي و شناخت رهبر اسلام دارد كه نامه را در بهترين موقعيت زماني نوشتند.»

   حسین عبداللهی‌فر/  هفته گذشته عارف بار دیگر بر عبور نکردن اصلاح‌طلبان از روحانی تأکید کرد و گفت: «قطعاً از روحانی عبور نخواهیم کرد.» این سخن عارف اگرچه تکراری بود و تازگی نداشت؛ اما با استقبال وسیع رسانه‌های وابسته به اعتدال و اصلاحات روبه‌رو شد. تا جایی که روزنامه «شهروند» که همواره تیتر غیر مستقیم سیاسی را انتخاب می‌کرد، در شماره(6دی) تیتر یک خود را به «از روحانی عبور نمی‌کنیم» اختصاص داد و از قول عارف نوشت: «نظر شخصی من این است که باید حتی‌الامکان مسیر ‌سال ۹۲ طی شود و جریان اصلاح‌طلبی و شورای عالی سیاست‌گذاری از آقای روحانی حمایت کنند.»
«اعتماد» هم «از روحاني عبور نمي‌كنيم» را از قول عارف تیتر کرد و نوشت: «به نظر او مهم‌ترين راهبرد اصلاح‌طلبان در شوراي سياست‌گذاري در سال ۹۴ اين بود كه گفتمان اصلاحات در سال ۹۲ را ادامه دهند و در انتخابات ٩٦ هم همين راهبرد را دنبال خواهند كرد.»
«آفتاب یزد» نیز به نقل از عارف «قطعاً از روحانی عبور نمی‌کنیم» را تیتر کرد و نوشت: «مهم‌ترین راهبرد ما در زمان تأسیس شورای عالی، حفظ راهبرد انتخابات سال ۹۲ بود و در دوره جدید این شورا نیز در کنار بالا بردن مشارکت مردم، حفظ دستاورد جریان اصلاحات مهم‌ترین راهبرد ما در شورای‌عالی اصلاح‌طلبان است. بر این اساس قطعاً از روحانی عبور نخواهیم کرد و سعی می‌کنیم همان رویکرد را نسبت به حمایت از رئیس‌جمهور فعلی حفظ کنیم و قطعاً از ایشان حمایت می‌کنیم.»
این پوشش خبری گسترده که در سایر روزنامه‌ها و رسانه‌های اصلاحات صورت گرفت، به دلیل تکراری بودن مواضع مطرح شده و تیتر کردن این بخش از سخنان عارف که بر عبور نکردن از روحانی تأکید داشته، این سؤال را ایجاد می‌کند که علت این استقبال چیست؟
۱ـ برداشته شدن مانعی به نام عارف برای معرفی نامزدی غیر از روحانی
بخشی از این استقبال از جانب کسانی صورت می‌گیرد که خواستار معرفی نامزدی جایگزین روحانی بوده؛ اما عارف را مانع راه خود می‌دانستند؛ از این رو از نظر این گروه، تأکید عارف بر عبور نکردن از روحانی به مفهوم انصراف خودش از نامزدی و برداشته شدن مانع آنها برای معرفی نامزد مدنظرشان است. در این زمینه اظهار نظر عطریانفر، عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی کاملاً گویاست. وی با اعلام اینکه برای عارف نامزدی ریاست‌جمهوری متصور نیستیم، می‌گوید: «اگر بخواهيم ارزيابي واقع‌بينانه و قابل دسترس پيدا كنيم، افرادي مناسب‌تر از جهانگيري و نجفي نخواهيم داشت، چراكه اين دو بزرگوار هر دو اين صلاحيت و كفايت را دارند؛ اما آقاي جهانگيري به اعتبار اينكه در موقعيت معاون اول و در مسائل به روز است و مأموريت‌هاي بسيار مهمي را از طريق دولت دنبال مي‌كند، حتي نسبت به آقاي نجفي در اولويت قرار مي‌گيرد.»
۲ـ فشار به روحانی برای پذیرش نامزد جایگزین از سوی اصلاح‌طلبان
یکی از دلایل اصلی پوشش وسیع سخنان عارف از آن روست که وی ضمن تأکید بر حمایت از نامزد واحد، این پیام را نیز به روحانی می‌دهد که حمایت آنها مشروط بوده و اصلاح‌طلبان همچنان بر گزینه جایگزین خود اصرار داشته و نمی‌توانند چک سفید امضا بدهند. این پیام را عارف به شکل واضحی با عنوان خستگی روحانی مطرح کرده که به مذاق برخی خوش نیامده است. وی در یک گفت‌وگوی خبری اعلام کرد: «ما قطعاً یک کاندیدای واحد خواهیم داشت، شورای سیاست‌گذاری با یک کاندیدا در انتخابات شرکت می‌کند. نمی‌دانم اصلا بحث ردّ صلاحیت روحانی وجود داشته باشد، چراکه به هر حال رئیس‌جمهور کشور است و ویژگی‌هایی که داشته تغییری نکرده است. من نسبت به ردّ صلاحیت او نظر خاصی ندارم و بعید می‌دانم او ردّ صلاحیت شود، مگر اینکه او به هر دلیلی مانند خستگی یا گرفتاری تمایل نداشته باشد بیاید؛ اگر تمایل داشته باشد و بیاید مبنای ما بر کاندیدای واحد خواهد بود؛ اما حتماً کاندیدا خواهیم داشت. قاعدتاً افرادی که تمایل دارند می‌آیند و ممکن است از جریان اصلاحات وارد شوند؛ اما در نهایت ما فقط از یک کاندیدای واحد حمایت خواهیم کرد.»

بررسی عملیات کربلای 5 در گفت‌وگو با مهدی رمضانی
  حسن ابراهیمی/  عضو هیئت علمی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) گفت: عملیات کربلای 5 در برهه‌ای انجام شد که کشور کاملاً به آن نیاز داشت و در اثر انجام این عملیات بود که قطعنامه 598 تصویت شد و وقایع سال آخر جنگ و بازپس‌گیری مناطق از سوی عراق یک سال به تأخیر افتاد.
مهدی رمضانی، عضو هیئت علمی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) در گفت‌وگو با خبرنگار صبح صادق با بیان اینکه برخی معتقدند که کربلای 5 مرحله دوم کربلای 4 بود و برخی معتقدند که این دو عملیات مستقل هستند که این مهم نیست، اظهار داشت: «بعد از عدم‌الفتح کربلای 4 اکثر فرماندهان ما با توجه به شرایط منطقه حاضر به عملیات در منطقه نبودند و اگر از حق نگذریم، یکی از جاهایی که آقای محسن رضایی بالاترین خطر را کرد و یکی از تصمیمات سرنوشت‌ساز جنگ را گرفت، همین کربلای 5 
بود.»
وی افزود: «اگر بعد از کربلای 4 عقب می‌رفتیم و عملیاتی صورت نمی‌گرفت، به محض برگشتن فرماندهان عراقی از مرخصی آنها به سراغ فاو می‌رفتند و مطمئناً وضعیتی که سال 67 اتفاق افتاد برای ما ابتدای سال 66 اتفاق می‌افتاد و اگر این‌گونه می‌شد و دشمن دوباره سرزمین‌ها را اشغال می‌کرد، ما دیگر برگ برنده‌ای مثل 598 قطعنامه را هم نداشتیم، در صورتی که فشار سازمان ملل به عراق در اواخر جنگ به سبب همین قطعنامه بود.
رمضانی افزود: «ما ساختار آفندی قوی داشتیم، ولی در بحث پدافند ضعیف بودیم، هم هزینه داشت و هم اینکه نیروهای ما دنبال پدافند نبودند و نمی‌شد آنها را در پدافند نگه داشت؛ لذا کربلای 5 سرنوشت جنگ را تغییر داد.»
وی ادامه داد: «کربلای 4 که شروع شد و موج اول خط‌شکن‌ها که رفتند معلوم شد کل عملیات لو رفته است و حالا فرمانده دیده است که نیروهایش رفته‌اند و یکی یکی به شهادت رسیده‌اند، او دیگر نمی‌تواند در آن منطقه عملیات کند؛ چرا که دیگر روحیه‌ای ندارد برای اجرای عملیات، حالا قرار است که مابقی نیروهایش را ببرد و ممکن است آنها با بدتر از این وضعیت مواجه شوند. که این امر ادامه کار را برای فرمانده سپاه مشکل کرد.»
وی با اشاره به جلسات قرارگاه خاتم بین کربلای 4 و 5 گفت: «همه فرماندهان معترض هستند و نمی‌خواهند عملیات کنند و سه روز پشت سر هم جلسه برگزار می‌شود، همه معترضند؛ اما در نهایت آقای هاشمی رفسنجانی می‌گوید، با تأکید آقای رضایی این عملیات باید انجام شود، مگر اینکه خود آقای رضایی منصرف شود.»
رمضانی افزود: «در آن زمان اخلاقی حاکم بود که می‌گفتند سلسله فرماندهی به حضرت امام(ره) می‌رسد؛ یعنی فرمانده دسته را فرمانده گردان، فرمانده گردان را فرمانده لشکر و فرمانده لشکر را فرمانده سپاه و فرمانده سپاه را امام(ره) منصوب کرده و در واقع با تبعیت از فرمانده از دستور امام تبعیت می‌شد. این اخلاق عملی در جبهه‌ها بود و این تبعیت از امام وجود داشت؛ لذا همه پای کار آمدند و عملیات اتفاق افتاد و غافلگیری شکل گرفت و شرق کانال ماهی تصرف شد و سر پلی در غرب کانال گرفته شد و ماجراهای سه‌راهی مرگ که سه‌راهی شهادت نام گرفت، آنجا اتفاق افتاد.»
وی تأکید کرد: «کسانی که در میدان فیزیکی کربلای 5 حضور داشتند، اگر الآن زنده باشند و به آنها بگویی رضای خدا را کنار بگذارید هر چقدر پول می‌خواهید می‌دهیم و ده دقیقه شرایط کربلای 5 را ایجاد می‌کنیم، هیچ کس حاضر به این موضوع نخواهد شد، حتی برای چند لحظه!»
وی با تصویرسازی از منطقه گفت: «در یک منطقه محدود انواع سلاح‌های انفرادی شلیک می‌کنند، سلاح‌های روی تانک (توپ مستقیم و تیربار) بعضی مواقع بالگردها و هواپیماها بمباران می‌کنند تمام توپخانه و ادوات شلیک می‌کنند و جان‌پناهی نیست. میدان رزم کربلای 5 را تشتی تصور کنید پر خون که سنگی از بالا بیندازید در این تشت. در واقع، جنگ خون با تانک در کربلای پنج رخ داد و خون بر تانک پیروز شد.»
رمضانی افزود: «وقتی گلوله کنارت فرود می‌آمد می‌دیدی چهار جای بدنت ضربه خورده، دو تا ترکش ریز و دوتای دیگر تکه‌های بدن همرزمان و رفقایت بود که کنارت فرود می‌آمد.» 
وی افزود: «آتش دشمن در این عملیات منحصربه‌فرد بود، هرچه دشمن داشت در این منطقه محدود آورد، اگر مقاومت صورت نمی‌گرفت تمام کربلای 5 شکست می‌خورد. همه فرماندهان تأکید داشتند که باید سرپل‌ها را نگه داشت، همه فرماندهان تلاش می‌کردند که کربلای 5 کربلای 4 نشود.»
رمضانی افزود: «در آن منطقه برای ایجاد جان‌پناه می‌بینید که طرف با دستش با خشاب و سمبه کلاش با سرنیزه حتی فردی با خودکار زمین را می‌کند که با حجم شدید آتش بتواند سنگر درست کند، حتی برخی با لوله سلاح زمین را می‌کندند که خیلی خطرناک بود. در آن منطقه حتی قوطی کمپوت‌ها و کنسروها هم ترکش خورده بود و پیشروی‌ها در شلمچه نیم‌متر، نیم‌متر بود.»
وی با اشاره به موانع بی‌سابقه دشمن در کربلای 5 افزود: «انواع دژها، هفت رده پدافندی اصلی در میان آنها سنگرهای کمین در انواع مختلف و میدان‌های مین، سیم‌های خاردار، آبگرفتگی‌ها و سایر میدان‌های موانع که امروز با وجود اینکه فرسوده شده هنوز وحشت‌انگیز است.
 نیروی رزمنده بعد از مبارزه با این موانع تازه باید به جنگ تانک و نفرات دشمن می‌رفت. هرچه عراقی کشته می‌شد، دوباره از روی جنازه نیروهای جدید می‌آمدند. دشمن همه امکاناتش را آورده بود تا تکلیف مشخص شود، این نشان از اهمیت منطقه داشت.»
رمضانی تأکید کرد: «تمام دستاوردهای محرمانه پیمان ورشو در حوزه پدافند که برای مقابله با ارتش‌های ناتو و آمریکا در جنگ سرد طراحی شده بود به عراق داده شد تا مقابل ما بایستد.»
وی در پایان یادآور شد: «یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این عملیات نحوه جنگیدن بچه‌ها بود که با تمام وجود به صحنه آمدند و برای متر به متر این سرزمین تمام داشته خود را خرج کردند و با توسل و توکل پیش رفتند.»

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت چهل‌ودوم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ «تربیت سیاسی»، نقش تعیین کننده‌ای در وجوه کالبدی، محتوایی و معنایی نظام‌های سیاسی دارد. در حقیقت، تربيت سياسي آماده‌سازي جامعه براي پذيرش مأموريت‌ها و وظايف تعريف شده از سوي نظام سياسي است. به بیان دیگر، تربیت سیاسی يك اقدام برنامه‌ريزى شده و آگاهانه نسبتاً طولانى، به منظور ايجاد رفتارهاى سياسى مشخص در مخاطبان» است (بهروز لک، ۳۳:۱۳۸۷) با توجه به چنین جایگاهی، بنیادهای تربیتی قدرت سیاسی در جامعه اولین عرصه جنگ نرم به شمار می‌آید.(افتخاری، 1391: 7)

نقطه عطف نفوذ تربیتی
 یکی از نقاط عطف نفوذ تربیتی در بنیادهای تربیتی قدرت سیاسی به قرن بیستم برمی‌گردد که شاهد پایه‌ریزی برنامه گسترده و سرّی تربیت انسان‌های لیبرال‌دموکرات و روشنفکران و نخبگان وابسته برای تأمین و حفظ نظام سرمایه‌داری به وسیله بنیادهای به ظاهر خیریه هستیم. (باقری‌چوکامی، 1395: 65) «ادوارد برمن» در این باره نوشته است: «پس از جنگ جهانی دوم، زمانی که رفاه ملّی ایالات متّحده، ابعاد جهانی یافت، بنیادهای عمده به طور روزافزون به حمایت از نهادهای آموزشی در مناطق مهمّ استراتژیکی جهان مبادرت ورزیدند؛ با این امید که این نهادها بتوانند به تربیت افرادی توفیق یابند که نگرش آنان در مورد منافع ملّی ایالات متّحده، سازگار با همان دیدگاهی باشد که از سوی بنیادهای حامی چنین نهادهایی پذیرفته شده است. این افراد نیز به نوبه خود، جهان پیرامون خود را به گونه‌ای شکل می‌دهند که متضمّن حفظ و گسترش منافع آمریکا باشد.» (برمن، ۱۲:۱۳۷۳) 
جوزف نای در کتاب قدرت نرم خود نشان می‌دهد که طی دهه‌های پس از جنگ «جهانی دوم»، بیش از هفتصدهزار نفر در تعاملات فرهنگی و دانشگاهی با آمریکا شرکت داشته‌اند و از رهگذر این تعاملات رهبرانی جهانی چون؛ انور سادات، هلموت اشمیت، مارگارت تاچر تربیت شده‌اند. وی از قول شارلت بیز، معاون وقت دیپلماسی عمومی وزارت خارجه آمریکا چنین اشاره می‌کند که این تعاملات 200 نفر از وزرای فعلی و سابق در کشورهای مختلف را شامل می‌شود که این کار بهترین خرید حکومت آمریکا بوده است. 
با این حال، بخشی از دیپلماسی عمومی در جنگ نرم بر ارتباطات آموزشی ـ فرهنگی با هدف شناسایی نخبگان و تربیت آنها متمرکز است که در نهایت به ایجاد و استقرار شبکه‌ای کاملاً وابسته در کشور هدف منتهی می‌شود. در حال حاضر، یکی از بخش‌های مهم دیپلماسی عمومی آمریکا که وزارت خارجه این کشور هدایت آن را بر عهده دارد، «دیپلماسی آموزشی» است. از مهم‌ترین بخش‌های دیپلماسی آموزشی، تبادلات آکادمیک است که از طریق برنامه‌هایی مانند «برنامه فولبرایت» دنبال می‌شود. این برنامه مبتنی بر کمک‌های مالی است که برای تبادل آموزشی دانشجویان، دانشگاهیان، معلمان، دانشمندان، هنرمندان و... ارائه می‌شود. براساس این شکل از تربیت سیاسی ـ فرهنگی، نظام سلطه نه‌تنها تربیت نخبگان دیگر کشورها از طریق جذب آنها در سیستم آموزشی خود را دنبال می‌کند؛ بلکه با انتقال سیستم آکادمیک خود به سایر کشورها، از این رهگذر انسان‌هایی در چهارچوب نظام آموزشی غربی (از متن و محتوا گرفته تا اساتید تحصیل‌کرده در غرب و فرایند آموزشی) تربیت می‌کند که بینش، گرایش و کنش آنها هم‌افق با نظام دانایی و معنایی جامعه غربی باشد.
 این نوع نفوذ تربیتی، به تناسب تحولات در محیط بین‌المللی اشکال جدیدتری هم پیدا کرده است. ایجاد سازمان‌های مردم‌نهاد پوششی و استفاده از آنها برای نفوذ، جذب و هدایت جوانان یکی از اشکال جدید نفوذ و تربیت فکری آنهاست. یکی از این سازمان‌ها که با هدف افزایش ارتباطات میان جوانان جهان فعالیت می‌کند، «آیسک» (AIESEC) است. این سازمان در 133 کشور جهان فعالیت می‌کند. انجمن‌هایی مانند شرکای استراتژیک، بنیاد شواب، پیشگامان عرصه تکنولوژی، برنامه برابری جنسیتی، شکل‌دهندگان جهانی، جامعه مدنی و شبکه رهبران جوان جهان (YGL) که مجمع جهانی اقتصاد ایجاد کرده است، در راستای فوق عمل می‌کنند. وزارت خارجه آمریکا در دوره هیلاری کلینتون نیز به طور رسمی اعلام کرد: «دوره جداسازی نخبگان سایر کشورها برای دوام در خاک آمریکا به پایان رسیده و وقت تغییر سیاست‌ها برای رهبری جوامع با استفاده از پتانسیل نخبگان فراملی است.»
به نقل از پایگاه اینترنتی وزارت خارجه آمریکا، دانشجویان بین‌المللی که به آمریکا سفر می‌کنند، «سالانه بیش از ۲۴ میلیارد دلار به اقتصاد آمریکا کمک می‌کنند که یکی از پرسودترین صادرات خدمات آمریکاست.» همچنین در این مطلب در زمینه تأثیرات فرهنگی این طرح آمده است: «دانشجویان بین‌المللی، افزون بر افزایش دانش و مهارت خود، با درک عمیق‌تری از ارزش‌های آمریکا به کشورهای خود بازمی‌گردند.»
تحول در نفوذ تربیتی
در عصر کنونی فناوری‌های نوین و نظریه‌های علمی علوم رفتاری، توانایی‌های عظیمی را به نظام سلطه در زمینه تربیت انسان بر اساس هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، روش‌شناسی، ارزش‌شناسی و انسان‌شناسی داده است که با گذشته قابل مقایسه نیست. 
در واقع، نظام‌های غربی به ویژه آمریکا از جنگ جهانی دوم تاکنون ساختارها و هنجارهایی را در نظام بین‌الملل ایجاد و شبکه‌ای سیستماتیک و سیستمیک را راه‌اندازی کرده‌اند که به ساختارها شکل داده و انسان را تربیت کرده و آن را به سوژه تبدیل می‌کند. بنابراین، تمدن غربی از طریق یک نظام هماهنگ نمادین، رسانه‌ای، نشانه‌شناختی و سازمان علم، سعی دارد، اندیشه‌ها، گرایش‌ها و رفتارها را شکل داده و همه جوامع را شبیه خود کند. به همین دلیل در عصر اطلاعات و شبکه شدن جوامع که ناشی از فناوری‌های ارتباطی تولید شده غربی است، نفوذ تربیتی عرصه بنیادهای تربیتی قدرت سیاسی، بسیار پیچیده‌تر، پنهان‌تر و خفی‌تر از دیگر الگوهای جنگ نرم در گذشته است. 
در جنگ نرم تربیتی نوین، ساختن و تربیت انسان بر اساس رهیافت تمدن غربی از سطح نخبه‌پروری به سطوح دیگر آحاد جامعه تعمیم یافته است. در این فرایند آنچه رخ می‌دهد فراتر از سیمیلاسیون (شبیه شدن) و الیناسیون (خودباختگی) است؛ افراد تحت تأثیر جنگ نرم و نفوذ تربیتی، قالب، چهارچوب یا شاکله‌ای پیدا می‌کنند که به جز نگاه غربی نمی‌توانند نگاه دیگری داشته باشند. 
به بیان دیگر، ارزش‌ها و هنجارهای غربی در فرآیندهای ساختاری و سیستمیک آموزشی محسوس و نامحسوس، به گونه‌ای در ناخودآگاه انسان، درونی و نهادینه می‌شود که فرد نسبت به خود جهل مرکب پیدا می‌کند. چنین فردی در فرایند نفوذ تربیتی موصوف، آموزه‌های لیبرالیسم را وحی مُنزل می‌بیند، شاخص‌های حکمرانی مطلوب در نزد او همان شاخص‌هایی است که در غرب تعریف شده، سیاست و دیانت از سوی او آن گونه درک می‌شود که از غرب آموخته و نظام بین‌الملل و هنجارهای آن به نحوی تحلیل می‌شود که دست‌ساخته غرب است. همچنین منابع قدرت تنها در محدوده مادی و این جهانی تلقی می‌شود. از دیدگاه او توسعه سیاسی، همان نقشه‌ای است که غرب را به نقطه کنونی رسانده است و حقوق بشر، به مثابه مانیفست نهایی بشری و ملاک عمل همه سیستم‌ها تلقی می‌شود.