امام خمینی(ره):  «اگر بخواهید بی‌خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاح‌های پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه‌های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید...»(صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۱۱)
 حسین عبداللهی‌فر/ نتایج پژوهش «کرین برینتون‌مور» دانشمند بزرگ فرانسوی روی چهار انقلاب بزرگ جهان نشان داد که این انقلاب‌ها به آرمان‌ها و اهداف خود دست نیافته و پس از مدتی به حالت اولیه برگشته‌اند و امواج و احساسات انقلابی فروکش کرده است. یکی از علل مشترک و مؤثر در این واپسگرایی، کاهش روحیه انقلابی‌گری و غلبه روحیه محافظه‌کاری است که  دلایل آن عبارتند از: 
1ـ اختلاف برداشت در تعریف از انقلاب؛ بسیاری معتقدند انقلاب حرکتی اجتماعی است که برای ایجاد تغییر و تحولاتی در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی یا حتی فرهنگی صورت می‌گیرد و پس از مدتی با دستیابی به برخی اهداف و خواسته‌های انقلابیون به خاموشی می‌گراید. این در حالی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: «انقلاب یعنی یک دگرگونی همه‌جانبه در یک مجموعه بشری یا در یک ملت یا فراتر از یک ملت، در یک نسل، در یک تمدن، معنای انقلاب این است. حالا در دنیا اسم کودتاها را هم گاهی انقلاب می‌گذارند؛ اما انقلاب معنای خیلی عمیق‌تری دارد و این همان چیزی است که در کشور ما اتفاق افتاد. آنچه در کشور ما اتفاق افتاد، به معنای واقعی کلمه، یک انقلاب بود و هست و این ادامه دارد.» از این منظر موتور محرکه انقلاب همان تفکر و اندیشه انقلابی و عمل جهادی و خالصانه‌ای است که اقدام انقلابی بر اساس آن شکل گرفته است.
2ـ مخالفت محافظه‌کاران با حرکت عمودی و افقی انقلاب؛ حرکت انقلاب در دو جهت عمودی و افقی ضروری و لازم به نظر می‌رسد. حرکت فزاینده انقلاب به شکل عمودی به تعمیق آن در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی می‌انجامد و از مشکلات موجود جامعه انقلابی که بخشی از آن به دلیل وارد نشدن اندیشه و عمل انقلابی به همه عرصه‌هاست، جلوگیری می‌کند. حرکت در مسیر افقی نیز به گسترش امواج انقلاب کمک کرده و خط اول مبارزه با دشمنان انقلاب اسلامی را به کیلومترها آن طرف‌تر از مرزهای ام‌القرای جهان اسلام می‌برد. اندیشه محافظه‌کاری به دلیل ماهیت رضایت‌مندی که از وضع موجود داشته و برای حفظ آن تلاش می‌کند، از ادامه حرکت عمودی و افقی انقلاب پس از تثبیت نظام جمهوری اسلامی جلوگیری می‌کند؛ زیرا معتقد است اصرار بر سیر تکاملی مراحل انقلاب، به ویژه تشکیل دولت اسلامی که لازمه آن عمل انقلابی همه دستگاه‌ها، ادارات و روابط بوروکراتیک کشور است، سبب کاهش مطامع دنیوی برخی از مدیران میانی شده و در حرکت افقی انقلاب نیز ناخرسندی و ایجاد تنش در روابط خارجی کشور را بهانه قرار داده و چنین ادعا می‌کنند که منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را برآورده نمی‌کند.
3ـ بروز پدیده ریزشی‌ها و پشیمان شده‌ها؛ استمرار جدال میان این دو نگاه موجب می‌شود عده‌ای با عنوان تجدیدنظر طلب به تئوریزه کردن رفتارها و باورهای خود بپردازند؛ از این رو تلاش می‌کنند خود را به صورت خرده گفتمان در مقابل گفتمان انقلاب اسلامی مطرح کنند. در این میان، عده‌ای با مبانی فکری دچار ریزش شده و برخی به سبب منافع شخصی و کاهش مطامع دنیوی در صف پشیمان شده‌های انقلاب قرار می‌گیرند و در بزنگاه‌هایی مانند فتنه 88 در برابر گفتمان برتر خودنمایی می‌کنند.
4ـ تلاش محافظه‌کاران برای توجیه رفتار خود؛ در چنین شرایطی نیروهای انقلاب هم به تفکرات محافظه‌کاری روی آورده و به جای حرکت‌های پیش‌رونده و پیش‌برنده به حفظ وضع موجود رضایت داده و همه اهتمام خود را در راستای حفاظت از موقعیت فعلی کشور مصروف می‌دارند. همچنین، با اقدامات انقلابی به بهانه افراط‌گرایی به مخالفت برمی‌خیزند.

 مهدي سعيدي/ اگر قرار باشد براي تبيين هويت انقلاب اسلامي دو کليدواژه بنيادين برشماريم، بی‌شک يکي از آنان «مردم» است. در واقع، هیچ انقلابی بدون وجود و حضور مردم شکل نمی‌گیرد و در این باره در میان صاحب‌نظران اتفاق نظر وجود دارد؛ اما درباره تداوم انقلاب و نقش مردم اختلاف نظراتی وجود دارد. از آنجایی که بزرگان خردورز فلسفه اسلامی گفته‌اند: «علت موجبه همان علت مبقيه نيز هست»؛ از این‌رو در نگاه بزرگان انقلاب اسلامی حفظ انقلاب اسلامي به تداوم حضور مردم در صحنه انقلاب وابسته خواهد بود.
انقلاب اسلامي برخلاف بسياري از انقلاب‌های مشهور قرون جديد که يا مبتني بر منافع طبقاتي شکل گرفته‌اند يا از سوی بخش خاصي از جامعه هدايت و حمايت شده‌اند و اهداف خاص قشري، طبقاتي و فرقه‌اي را دنبال کرده‌آند، نهضتي بود که اهداف خود را منافع همه اقشار و طبقات و توده‌هاي ملت با اعتقادات و گرايش‌های مختلف مذهبي قرار داده بود و به دنبال شکل‌گيري نظامي بود که همه مردم ايران زمين در آن از حقوق اوليه انساني برخوردار باشند. به عبارتی، انقلاب اسلامی با اين اهداف توانسته بود اقشار مختلف جامعه را به صحنه مبارزه با رژيم کشانده و همه را در اين «اعتراض بزرگ» همراه کند.
از سويي ديگر، مردم در همه امور پيروزي و استقرار گام‌به‌گام انقلاب و رهبري در حرکت بودند و زماني را نمي‌توان به یاد آورد که مردم به خانه‌ها رفته و امور انقلاب را به ديگري سپرده باشند. رهبر کبير انقلاب نيز هيچ‌گاه به قرائت‌هايي که معتقد بود توده‌ها پس از پيروزي انقلاب بايد عرصه سياست را به نخبگان بسپارند، وقعي ننهادند و همواره از آنان خواستند که در همه امور نظام مستقر حضور داشته باشند.
اين روند حدود چهار دهه از عمر اين شجره طيبه ادامه يافته و تقريباً هر سال شاهد برگزاري انتخابات و حضور باشکوه مردم در صحنه انتخابات بوده‌ايم و همه ارکان نظام به طور مستقيم و غير مستقيم از طريق رأی ملت برگزيده شده‌اند. در اين ميان، جايگاهي نيست که مردم در قدرت‌يابي آن نقشي نداشته و از نظارت مردمي خارج باشد. 
از سويي مشورت با مردم و بهره‏برداري از فكر و عمل مردم در اعتلاي كشور نيز نماد ديگري از جلوه‌هاي مردم‌سالاري در نظام مقدس جمهوري اسلامي است. به این معنا که مردم در عرصه‌هاي ساختن کشور بازيگر اصلي به شمار آمده و علم و توان و استعداد آنهاست که نظام اسلامي را شکل می‌دهد. 
از دل همين نگاه است که مسئوليت پاسخگويي کارگزاران در قبال ملت شکل مي‌گيرد. در اين نظام همه مسئولان در هر سطحی بايد در قبال ملت پاسخگو باشند و عدم پاسخگویی به معنای خروج از شايسته‌سالاري و مشروعيت‌زدايي است و اين مهم بارها به انحای مختلف از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامي يادآوري شده است.
بی‌شک، تداوم اين وضعيت و حفظ مردم در صحنه، يکي از ضرورت‌هاي پيش روي آينده انقلاب اسلامي است. همه تصميمات و ریل‌گذاری‌ها در کشور بايد با اين معيار سنجيده شود و هر تفسير و نگرش و اقدامي براي تضعيف جمهوريت نظام و کاستن از نقش مردم در مديريت کشور، به یقین ايجاد انحراف در مسير صحيح انقلاب خواهد بود. به همين دلیل نظام اسلامي در راستاي پيشرفت خود نيازمند تقويت نهادهاي مردم‌سالار و بسترسازي براي افزايش مشارکت مردم در مديريت کشور و در يک کلام تقويت و نهادينه‌سازي حداکثري گفتمان مردم‌سالاري ديني است و با اين کار مسير را براي تحقق تمدن اسلامي هموار خواهد کرد. 


فسادستیزی، اولویت نظام
  محمد صرفی/  در حالی که به پایان چهارمین دهه از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران نزدیک می‌شویم، نگاهی به دغدغه‌های اصلی کشور نشان می‌دهد، بی‌شک مبارزه با فساد اقتصادی یکی از اولویت‌های نظام است؛ مطالبه‌ای اساسی که ریشه در اهداف قیام ملت ایران علیه نظام طاغوت دارد و همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند؛ «ما باید به سمتى برویم که برخلاف نظام طاغوت، امتیازات غلط و بى‌دلیل، حذف و ازاله شود و ان‌شاءالله همان عدل حقیقى اسلامى برقرار شود.»(۸/۶/۱۳۶۸)
توجه و داشتن درک عمیق از اهمیت این مسئله، کمیت و کیفیت تلاش‌ها در این راستا را شکل می‌دهد. نخستین و مهم‌ترین نکته آن است که فسادستیزی رابطه‌ای مستقیم با مشروعیت نظام حاکم دارد و گسترش فساد و عدم مبارزه جدی با آن، همچون موریانه‌ای است که پایه‌های حاکمیت را به مرور سست می‌کند. رهبر معظم انقلاب اسلامی دو عبارت تأمل‌برانگیز در زمینه فسادستیزی و مشروعیت نظام دارند، معظم‌له می‌فرمایند:
 «مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‌خواهی است. این، پایه‌ مشروعیت ماست.»(۵/۶/۱۳۸۲)
«از جمله‌ مهم‌ترین کارها، مبارزه‌ با فساد است. مبارزه با فساد، یک جنبه‌ اخلاقی محض نیست؛ اداره‌ کشور متوقف به مبارزه‌ با فساد است.»(۲۷/۳/۱۳۸۳)
چرایی این پیوند عمیق نیز روشن است. نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی برآمده از حضور مردم است؛ نظامی بر مبنای مردم‌سالاری دینی. اولین اثر مخرب گسترش فساد، ایجاد آسیب و خدشه‌دار کردن اعتماد عمومی است. در یک نظام مردم‌سالاری دینی کاهش اعتماد عمومی به نظام نیز ضربه‌ای مستقیم به مشروعیت نظام است. نکته دیگر آنکه عدالت یک آرمان اسلامی و الهی است و مبارزه با فساد، نسخه‌ای دینی و دارای ریشه در سیره پیامبران و ائمه معصوم(ع) ـ‌ به ویژه حضرت علی(ع) در مقام تنها امامی که چند سالی زمامداری امت اسلامی را بر عهده داشتند ـ است. از این منظر نیز فساد و مشروعیت رابطه‌ای معکوس دارند. 
نکته مهمی که در این میان وجود دارد، نسبت فساد واقعی و تصور عمومی و بازتاب‌ها و فضاسازی‌های رسانه‌ای در این زمینه است. اما آیا باید با هدف محافظت از لطمه دیدن افکار عمومی و در نتیجه مشروعیت نظام، وجود فساد را انکار و در خفا با آن مبارزه کرد، یا از آن سوی بام افتاد و هر روز مفاسد را در بوق و کرنا کرد و برای تهییج و بسیج افکار عمومی علیه مفسدان، رسانه‌ها را به صف کرد و جار و جنجال به راه انداخت؟ راهکار رهبر معظم انقلاب در این زمینه عمیق و راه‌گشاست؛
«فساد را نباید انكار كرد؛ مبارزه با فساد را باید قبول كرد؛ اما مبالغه در مسئله‌ فساد هم نباید باشد.»(۲۲/۲/۱۳۸۲)
«برای مبارزه با فساد، نباید منتظر جنجال بود و پیش‌داوری كرد. بایستی منتظر عمل و كار واقعی بود.»(۱/۱/۱۳۸۲)
فهم و تشخیص مرز باریک میان این دو موضوع ـ مبارزه با فساد یا مبالغه در فساد ـ به دقتی بالا و کیاستی عمیق نیاز دارد که در جریانات، چهره‌ها و رسانه‌های کشور کمتر به چشم می‌خورد. از این منظر، فساد و امنیت مواردی مشابه و قابل مقایسه هستند. ممکن است امنیت در جامعه‌ای به طور قابل قبول و در حدی مناسب و مطلوب وجود داشته باشد؛ اما به دلایل مختلف افراد آن جامعه احساس ناامنی کنند، یا برعکس. به نظر می‌رسد، به دلایل مختلف ـ از جمله نفوذ و مدیریت غلط رسانه‌ای در کشور ـ تصور عمومی درباره ابعاد فساد، بیش از واقعیت‌های موجود است. 
مسئله فساد و فسادستیزی را می‌توان از ابعاد مختلف بررسی و تحلیل کرد و سخنان و نوشته‌های بسیاری در این‌باره موجود است؛ اما شاید یکی از اصلی‌ترین نکات مغفول در این زمینه، رابطه گسترش فساد با تمایلات آزمندانه و حریصانه آدمی است که سبک زندگی مصرف‌گرایانه و اشرافی همچون بنزینی بر این آتش است. برخی‌ها معتقدند برای مبارزه با فساد باید سطح مطلوب و بالایی از رفاه را برای افراد ایجاد کرد تا تمایل آنها به فساد از میان برود؛ اما آیا اگر چنانچه دیو حرص و آز در وجود فردی از قید و بند رها شود، با چند ده، چند صد و چند هزار میلیارد تومان سیر خواهد شد؟!
ایجاد و تقویت نهادهای نظارتی، پالایش و وضع قوانین لازم، شفافیت اطلاعات، برخورد قاطع، سریع و بدون اغماض با مفسدان و... همگی عواملی واجب و مؤثر در مبارزه با فساد هستند که نمی‌توان نسبت به آنها بی‌اعتنا بود؛ اما همه این اقدامات به نوعی در گروه درمان قرار می‌گیرند، در حالی که پیشگیری مقدم بر درمان است. جابه‌جایی ارزش‌ها (مانند ذخیره نظام خواندن مدیران نجومی!) و پیشی گرفتن مادیات از معنویات در زندگی افراد ـ فارغ از شغل و جایگاه اجتماعی و اقتصادی افراد ـ‌ جامعه را شبیه جاده یخ‌زده‌ای می‌کند که به مرور نلغزیدن در چنین جاده‌ای استثنا و سبب تعجب می‌شود. راهداران می‌توانستند با پاشیدن کمی شن و نمک جاده را ایمن کنند؛ اما حالا باید به همراه چندین و چند نهاد دیگر و با صرف هزینه‌ای صدها و بلکه هزاران برابری، به پاک کردن عوارض این لغزش‌ها بپردازند و خود نیز در چنین شرایطی با خطر روبه‌رو هستند. نمک پاشیدن بر جاده نیز زمانی دارد. اگر یخ‌زدگی از سطحی بگذرد، دیگر نمک‌پاشی چاره کار نیست؛ راهکارها روز به روز پیچیده‌تر شده و نتایج ضعیف‌تر می‌شوند.