«من هفتهای یکبار به کلوپهای شبانه میروم، من از دوستانم با مشروب پذیرایی میکنم، من حیوان خانگیام را دوست دارم و...» حتماً بسیاری از خوانندگان متن پیش رو در کلاسهای آموزش زبان انگلیسی در یکی از مؤسسات و آموزشگاههای متعدد تدریس زبان انگلیسی، جملاتی قریب به همین مضامین را بارها و بارها شنیدهاند؛ جملاتی که افزون بر آموزش یک زبان، به نوعی آموزش فرهنگ و سبک زندگی هم بهشمار میآید که با باورها و هنجارهای جامعه ایران متضاد است؛ حتی اگر خود خواننده نیز تجربه حضور در کلاسهای این چنین را نداشته باشد، بیشک در کتابفروشیها یا نزد دوستان و نزدیکان خود کتابهایی، چون نیو امریکن هدوی
(New American Headway)، اینترچنج (Interchange)، ترو تو لایف (True To Life)، تاپ ناچ (Top Notch)، فور کرنرز
(Four corners)، توتال انگلیش (Total English)، انگلیش ریزالت (English Result) و... را دیدهاند؛ کتابهایی که حاوی داستانهایی از رابطه دخترها و پسرها با عنوان آموزش زبان انگلیسی است! متنها و گفتوگوهایی که به وضوح نشان میدهد، آموزش زبان تنها بهانهای برای گسترش فرهنگ غربی است. حالا فرض کنید یادگیری زبان انگلیسی با عبارات و مفاهیمی از این دست، در حجم گسترده و در سنین بسیار پایین و ابتدایی آغاز شود! انتقال چنین سبک زندگی، آن هم در قالب کتابهای جذاب، فیلمها و موسیقیهای فراوان چه تأثیری در تربیت نسلهای آینده خواهد داشت؟ و با آموزشهای این چنینی چه فرهنگی را میتوان برای آینده نه چندان دور جامعه ایرانی تصور کرد!
این مسئله در سالهای گذشته همواره مورد توجه دلسوزان و دغدغهمندان مسائل اجتماعی و فرهنگی بوده و درباره آن تذکرات فراوانی داده شده است؛ اما مسئولان امر و آنان که باید در این زمینه اقدامی انجام میدادند، گوش شنوایی نداشتند تا بار دیگر رهبر حکیم انقلاب شخصاً به موضوع ورود کردند. حضرت آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی) در دیدار اخیرشان با معلمان و مسئولان آموزش و پرورش، درباره آموزش زبان انگلیسی با تأکید بر اهمیت ترویج فکر، فرهنگ و زبان بومی، خاطرنشان کردند: «متأسفانه در برخی مواقع بهجای ترویج زبان فارسی، زبان انگلیسی ترویج میشود و اکنون کار به جایی رسیده است که آموزش زبان انگلیسی به مهدکودکها کشیده شده است، البته این موضوع به معنای مخالفت با یادگیری زبان خارجی نیست، بلکه بحث اصلی، ترویج فرهنگ بیگانه در کشور و در میان کودکان، نوجوانان و جوانان است.» رهبر فرزانه انقلاب با تأکید بر اینکه کشورهای دیگر برای مقابله با ترویج زبان و فرهنگ بیگانه برنامه دارند، گفتند: «متأسفانه در کشور ما برای مقابله با این موضوع برنامه خاصی وجود ندارد و میدان را برای گسترش فرهنگ بیگانه باز گذاشتهایم.»
سخنانی که اگرچه برخی مسئولان در اقدامی عجیب به جای آنکه به دنبال تحقق آن باشند، در نقض آن سخن ایراد کردند؛ اما با نگاهی به تاریخ استعمار و سلطه در جهان میتوان به اهمیت آن پیبرد و دانست که چرا استعمار پیر در سیاستگذاری خود تلاش میکند زبان انگلیسی را به عنوان زبان مرجع جا بزند. چنانچه در یک نمونه در حالی که تنها کمتر از دو درصد مردم زبان رسمیشان انگلیسی است؛ اما در فضای مجازی و اینترنت حدود ۷۵ درصد دادهها و مطالب به زبان انگلیسی منتشر میشود. مشخص میشود چرا در غولهای رسانه وابسته به غرب، آموزش زبان یک بخش ثابت است، حتی در شبکههایی مانند «بیبیسی فارسی» که به زبان فارسی برای فارسیزبانان برنامه پخش میکند! چرا «رابرت فیلیپسون» زبانشناس انگلیسی اصطلاح «امپریالیسم زبانی» را خلق میکند و در کتابی با همین نام، استعمار از راه آموزش زبان را در کنار اشکال دیگر استعمار کشورها، چون امپریالیسم اقتصادی، سیاسی و... قرار میدهد. وی از امپریالیسم زبان انگلیسی نیز بهمنزله شکل نوینی از استعمار در دوران حاضر یاد کرده و ترویج زبان انگلیسی از سوی دو کشور آمریکا و انگلیس در سایر کشورها را، ابزاری برای نفوذ و استیلا یافتن در آنها به شکلی نرم و آرام میداند؛ زیرا معتقد است ترویج زبان انگلیسی از طرفی موجب افزایش منافع غرب در کشورها شده و از طرفی دیگر، فرهنگها و زبانهای ملی و محلی را در بلندمدت به سمت تضعیف یا نابودی پیش میبرد. «جواهر لعل نهرو» نیز در کتاب «نگاهی به تاریخ جهان،» به تأثیر آموزش زبان انگلیسی در سرنوشت ملت هند میپردازد و مینویسد: « آموزش انگلیسی در هند هدفش پرورش کارمندان اداری و در عین حال، آشنا کردن هندیان با جریانهای فکری غرب بود. در نتیجه یک طبقه جدید در هند به وجود آمد. طبقهای که زبان انگلیسی را آموخته بود. طبقه محدود که با تودههای مردم ارتباط نداشت و سرنوشت هند را عوض کرد.» موضوعی که گاندی نیز در سخنانی درباره آن میگوید: «آیا انسانی هست که رؤیایش این باشد که زبان انگلیسی، زبان ملی هندوستان شود؟ حتی اگر شده برای یک لحظه، تصور کنید که جوانان ما باید وارد چه رقابت نابرابری در مقابل هر یک از جوانان انگلیسی شوند. هر جوان هندی، فقط به خاطر اینکه دانشش را از طریق زبان انگلیسی کسب کرده است، حداقل شش سال باارزش از زندگی خود را از دست داده است. این عدد را در تعداد دانشجویانی که از مدارس و کالجهای ما بیرون میآیند، ضرب کنید و خودتان ببینید که ملت ما تاکنون چند هزار سال را از دست داده است. چطور میتوانیم نوآوری داشته باشیم، اگر باید این سالهای باارزش زندگیمان را به تسلط یافتن به زبانی بیگانه اختصاص دهیم؟»
ولی حیرت آن زمان به نهایت میرسد که با وجود چنین سخنان و مباحثی، مسئولی در جمهوری اسلامی دلیل پیشرفت هند را زبان انگلیسی میداند! چگونه میتوان پیشرفت کشوری را که استعمار آن را غارت کرده است، اما با تکیه به قدرت درونی خود و اعتماد به جوانان خود و سیاستگذاری درست حرکت کرده است، ناشی از یادگیری زبانی دیگر دانست؟
واقعاً تعجببرانگیز است افرادی که به استفاده از تجربه دیگر کشورها اصرار دارند، به تجربه کشوری چون ژاپن بیتوجه هستند! آیا ژاپن اجازه داده است زبان انگلیسی در کشور رواج پیدا کند؟ آیا ژاپن یک کشور صاحب علم و پیشرفت نیست؟ چطور ممکن است روی تجربه کشور چین که دارای بزرگترین اقتصاد جهان است، چشم بست؟ دولت چین در سال ۲۰۱۰، کاربرد زبان انگلیسی را در رسانههای دیداری و مجازی چین ممنوع اعلام کرد و سیاست جدید خود را در اینباره این گونه توضیح داد که استفاده از زبان انگلیسی و مخلوط شدن آن با زبان چینی به سرعت در حال تخریب اصالت زبان چینی است و به شدت به ارزشهای فرهنگی و سنتی ملت چین حمله کرده است. آیا چین پیشرفته نیست؟ اقتصاد چین و موقعیت سیاسی چین در چه وضعیتی قرار دارد؟ فراتر از کشورهای شرق آسیا حتی بعضی از کشورهای اروپایی، همچون فرانسه و آلمان هم نگذاشتند زبان انگلیسی به زبان علمی اصلی کشورشان تبدیل شود! حال دلیل اینکه چرا ما تا این حد پذیرای زبان و فرهنگ بیگانه هستیم، نامشخص است.