مروری بر مذاکرات آمریکا با بانک‌ها درباره ایران
جهانیان بر این امر تأکید دارند که با وجود پایبندی ایران به تعهداتش، آمریکا همچنان از اجرای تعهدات خود برای رفع تحریم‌ها خودداری کرده و حتی با ایران‌هراسی به دنبال استمرار تحریم‌هاست. نکته قابل توجه در رفتارهای آمریکا انتشار اخباری درباره دیدار مقامات آمریکایی با بانک‌های بزرگ جهان است. 
کری، وزیر خارجه آمریکا در دیدار با مدیران ارشد هشت بانک بزرگ اروپایی در لندن، پایتخت انگلیس، گفت: «بانک‌ها تا آنجا که احتیاط‌های لازم را به کار می‌بندند و می‌دانند که در حال مبادله با چه کسی هستند، با معیارهای (قانونی) نامناسب و غیرمشخص روبه‌رو نخواهند شد.» پس از این دیدار محافل رسانه‌ای و سیاسی غرب از عدم رویکرد بانک‌ها به ایران سخن گفتند. وی همچنین با هاموند، همتای انگلیسی خود نیز دیدار داشت و او نیز ادعای لزوم تغییر رفتار ایران برای جلب اعتماد بانک‌ها را مطرح کرد. 
هر چند آمریکایی‌ها ادعا دارند که به دنبال اجرای تعهدات‌شان در قبال ایران هستند، اما محتوای اخبار منتشر شده نشان می‌دهد، این اخبار بیش از هر چیز در قالب فرار از فشار افکار عمومی درباره بدعهدی‌های آمریکا منتشر می‌شود و هدف از آن، مقصر نشان دادن ایران است. آمریکا از یک سو چهره‌ای مثبت از خود به نمایش می‌گذارد و از سوی دیگر رفتارهای ایران را دلیل دوری بانک‌ها، شرکت‌ها و کشورها از ایران معرفی می‌کند؛ چنانکه سران آمریکا بارها ادعا کرده‌اند به دلیل رفتارهای تحریک‌آمیز ایران در منطقه، کشورها و شرکت‌ها جرئت سرمایه‌گذاری در چنین کشوری را ندارند. 
 نکته قابل توجه آنکه آمریکا با ادعای استقلال بانک‌ها در رفتارشان، ادامه تحریم‌ها را توجیه می‌کند. حال این پرسش مطرح می‌شود که چرا در زمان اعمال تحریم‌ها، آمریکا نمی‌گفت که بانک‌ها استقلال دارند و از تمام ابزارهای فشار برای دوری آنان از ایران استفاده می‌کرد و حال که باید برای رفع تحریم‌ها اقدام کند، ادعای استقلال بانک‌ها را مطرح می‌کند؟ 
این نوع رفتار آمریکا نشان می‌دهد، آمریکا یا دیگر آن قدرت اقتصادی جهان نیست که ادعای تأثیرگذاری بر تمام اقتصاد جهان را داشت یا اینکه خود تمایلی به رفع تحریم‌ها ندارد و ادعای استقلال بانک‌ها، امری واهی است. هر کدام از این گزینه‌ها که درست باشد، سند بی‌اعتمادی ایران به آمریکا به‌ شمار می‌آید که برگرفته از بدعهدی آمریکاست. 
در حقیقت، آمریکا در حالی ادعای استقلال بانک‌ها را مطرح می‌کند و ادعا دارد که نمی‌تواند چیزی را به آنها تحمیل کند، که همزمان خواستار تغییر رفتار ایران در عرصه‌ منطقه‌ای و جهانی برای رویکرد بانک‌ها به ایران است؛ یعنی آمریکا بانک‌ها را بالاتر از یک کشور عضو سازمان ملل با 80 میلیون نفر جمعیت می‌بیند که به نوعی سیاست تحقیر‌سازی ایرانیان است. آمریکا با بزرگ‌نمایی قدرت بانک‌ها از یک سو به توجیه سیاست تحریم‌ها می‌پردازد و از سوی دیگر ایرانیان را نزد جهانیان تحقیر کند، به گونه‌ای که درباره تغییر رفتار بانک‌ها سخن نمی‌گوید؛ بلکه تغییر رفتار ایران را زمینه‌ساز رویکرد بانک‌ها بیان کرده و آنها را فراتر و بالاتر از ایران می‌داند. این رفتار آمریکا نشان می‌دهد، که دشمنی این کشور با ایران و ایرانی همچنان ادامه دارد و ادعاهای دیپلماتیک آن فریبی بیش نیست که برای گرفتار‌سازی مسئولان و مردم در اشتباه محاسباتی مطرح می‌کند. استمرار رفتارهای خصمانه آمریکا زمانی آشکارتر می‌شود که پایگاه آمریکایی «پالیتیکو» در گزارشی مبسوط درباره مواضع سیاست خارجی دولت این کشور نوشته است: باراک اوباما امیدوار است برجام به تدریج سبب لیبرالیزه شدن ایران شود.
گزارش‌هایی از این دست در حالی رویکرد اوباما به تعامل با ایران را القا می‌کند که وی در واژگان خود کلماتی قابل تأمل‌برانگیز دارد. واژه لیبرال شدن ایران در ظاهر اقتصادی شدن و رسیدن به رویکرد غرب‌گرایانه است؛ اما در اصل به معنای رویکرد به مادی‌گرایی در قالب سود و فایده است. در قالب لیبرال همه چیز بر اساس مادیات چیده می‌شود و سود و فایده اساس رفتارها قرار می‌گیرد. لیبرال مد نظر آمریکا برابر با نابودی تمام ارزش‌ها و آرمان‌ها و حتی استقلال کشور است که بر اساس منافع مالی شکل می‌گیرد. لیبرال‌سازی همان تسلیم‌سازی است که آمریکا در لوای تحریم‌ها و ادعاهای واهی در زمینه تروریسم و حقوق بشر به دنبال آن است
صداقت نداشتن آمریکا در رفع تحریم‌های ایران زمانی آشکارتر می‌شود که همزمان با نشست کری با بانکداران مجموعه‌ای از اقدامات ایران‌هراسی را علیه ایران اجرا کردند به گونه‌ای قانون‌گذاران هر دو حزب و هر دو مجلس آمریکا طرحی جامع برای تحریم‌ ایران به بهانه مسائل حقوق بشر و آزمایش‌های موشکی آماده کردند. باراک اوباما نیز ادعا دارد، جهان پس از توافق هسته‌ای امن‌تر شده است که خود نوعی ایران‌هراسی است. 
جالب است که آمریکا در حالی اقدام به استقرار سامانه موشکی در رومانی می‌کند که یک ادعا از سوی مقامات آمریکایی مطرح می‌شود و آن، اجرای این طرح برای مقابله با ایران است. قائم‌مقام وزارت دفاع آمریکا پس از استقرار سامانه موشکی ناتو در رومانی، تأکید کرده است: تا زمانی که ایران به تولید موشک‌های بالستیک خود ادامه بدهد، فعالیت‌های سامانه موشکی ناتو ادامه می‌یابد. آمریکا در ظاهر ادعای تلاش برای پایبندی به برجام و رفع تحریم‌ها را مطرح می‌کند؛ اما در عمل برای تشدید آن گام برمی‌دارد. 


نگاهی به روند مذاکرات یمن
مذاکرات صلح یمن در کویت بدون دستیابی به هدفی مشخص پایان یافت. دو طرف در این مذاکرات که برای سومین بار پیاپی با محوریت سازمان ملل تشکیل شده بود، امیدوار بودند که به هدفی خاص دست یابند؛ در انتها هیچ توافق خاص و مکتوبی به دست نیامد و تنها عمل انجام‌شده تبادل چند نفر از اسرا بود. 
پرسش اصلی این است که به چه علت یا علت‌هایی مذاکرات صلح یمن به نتیجه نمی‌رسد؟ آیا افزون بر بازیگران داخلی، دخالت‌های خارجی نیز در به نتیجه نرسیدن این مذاکرات مؤثر است؟
۱ـ در وهله اول باید به این امر توجه داشت که اراده قوی در بین طرف سعودی و هیئت ریاض که نماینده دولت منصور هادی است، وجود ندارد. هیئت ریاض که متشکل از دولت سابق یمن و عربستان است، با مطرح کردن طرح شورای همکاری مبنی بر انتخاب منصور هادی به منزله تنها فرد مشروع برای پست ریاست جمهوری، مذاکرات را به بن‌بست رسانده است.
۲ـ یمن امروزه درگیر جنگ نیابتی از طرف کشورهای عربی به سرکردگی عربستان شده است. عربستان نیز بنا به دشمنی دیرینه خود با انصارالله مطمئناً به دنبال راهکاری برای حل بحران بر مبنای برد ـ برد نیست. عربستان تنها در یک صورت و آن هم تبعیت از طرح شورای همکاری و قطعنامه 2216 حاضر به پذیرش پایان جنگ در یمن است.
۳ـ پیش‌شرط لازم برای هر طرح سیاسی، آتش‌بس است؛ آتش‌بس شکننده‌ای که عربستان با حمله به مناطق مختلف یمن انجام داد، عملاً ناقض مذاکرات سیاسی بود. از سوی دیگر، آتش‌بس در یمن فرصت مناسبی برای انصارالله فراهم می‌آورد که به نوعی به مسائل و مشکلات داخل یمن بپردازد و به نوعی نافرمانی مدنی را که می‌تواند در آینده گریبان این جنبش را بگیرد، رفع کند. ذکر این نکته ضروری است که آتش‌بس در یمن برخلاف سوریه تابعی از سیاست‌های منطقه‌ای عربستان است و این کشور بر مبنای منافع خود حملاتی را در نقض آتش‌بس انجام داد.
۴ـ سیاست اصلی عربستان تا زمان ریاست جمهوری بعدی در آمریکا همچنان سردرگم است. دولت اوباما که از همان ابتدا با جنگی محدود در یمن و در بازه زمانی اندک موافقت کرد، با گسترده شدن جنگ و طولانی شدن آن به نوعی مخالف با ادامه جنگ است. هر چند جنگ یمن از نظر فروش تسلیحات منافع زیادی برای آمریکا به دست آورده؛ اما اوباما در نظر دارد که تا پایان ریاست جمهوری خود حداقل یکی از بحران‌های منطقه‌ای، همچون سوریه یا یمن را به پایان برساند. بنابراین، عربستان درصدد است که با پشتیبانی وسیع و حملات گسترده به نوعی انصارالله را تحت فشار قرار دهد تا بتواند در آینده امتیاز خاصی برای خود کسب کند.
۵ـ مروری بر رویدادهای گذشته و مذاکرات پیشین به خوبی نشان داده است که مذاکره تنها برای خریدن زمان است. عربستان که ابتدا قصد داشت خود به طور مستقیم انصارالله را شکست دهد، با شکست در این عرصه عملاً به دنبال ورود تروریست‌های القاعده برای مبارزه با انصارالله است. بنابراین، عربستان به بهانه مذاکرات و بنا بر توافق صورت‌گرفته با انصارالله مبنی بر عملیات زمینی به نوعی با تحریک سایر گروه‌های تروریستی درصدد پیش بردن منافع خود است؛ چون آتش‌بس بین عربستان و انصارالله برقرار شده و تروریست‌ها جزئی از توافق آتش‌بس نیستند و هر عملی از سوی آنها نمی‌تواند بهانه‌ای مبنی بر نقض آتش‌بس به انصارالله بدهد. در نتیجه، عربستان اگرچه به صورت تلویحی آتش‌بس را تا حدودی رعایت کرده، اما با تحریک تروریست‌ها همان اهداف قبلی خود را دنبال می‌کند و بر حمایت از تروریست‌ها تأکید دارد.
در نهایت باید گفت، پیش‌شرط‌های مطرح‌شده در مذاکرات یمن، عامل اصلی در شکست مذاکرات صلح کویت بود. هر چند روند برگزاری این مذاکرات می‌تواند انصارالله را به وزنه‌ای در داخل و خارج یمن تبدیل کرده و این جنبش را به بازیگر اصلی در داخل یمن تبدیل کند، اما طرف مقابل به هیچ‌وجه قابل اعتماد نیست و نمی‌توان به آنها اعتماد کرد.

سرانجام پس از وحدت‌نمایی‌ها و پیروزی‌نمایی‌های طیف اصلاحات در فرایند انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، در روزهای ابتدایی هفته گذشته به طور همزمان دو فراکسیون اصولگرایان در ساختمان قدیم مجلس و اصلاح‌طلبان در مسجد سلمان فارسی ریاست جمهوری دور هم جمع شدند که در این میان با اعلام وابستگی 181 نماینده به فراکسیون اصولگرایان و ادعای عضویت 150 نماینده در فراکسیون اصلاح‌طلبان  (خبرهای گوناگون نشان می‌دهد، این تعداد در خوش‌بینانه‌ترین حالت 120 نفر بود) مشخص شد با وجود همه هیاهوها و تبلیغات‌ گسترده، گرایش اصلاحات نتوانسته است بیشتر صندلی‌های سبز مجلس شورای اسلامی را برای دوره آینده به دست آورد تا از یک سو فضای رسانه‌ای کشور تغییر کند و از سوی دیگر هم سرآغازی بر هشدار جدی به برخی از اصلاح‌طلبان باشد مبنی‌بر اینکه با روند کنونی، شرایط دشواری در بهارستان در انتظارشان خواهد بود. در حالی روزنامه «وطن‌ امروز» با تیتر «امید هست، اما کم است» به استقبال عضویت 181 نماینده در فراکسیون اصولگرایان رفت که روزنامه‌های اصلاح‌طلب به جز روزنامه «آفتاب یزد» که این موضوع را فریب اصولگرایان نام نهاد، از نگرانی خود درباره مجلس آینده پرده برداشتند. روزنامه «شرق» با تیتر «بزرگانی فراتر از جمع نمایندگان برای هم‌گرایی وارد شوند» از زبان سبحانی‌فر به بررسی آینده فراکسیون امید پرداخت و نوشت: «اگر هم‌گرایی شکل نگیرد زمینه فراهم می‌شود تا یک فراکسیون سوم در مجلس دهم تشکیل شود». نماینده اصلاح‌طلب دور نهم مجلس با ابراز نگرانی اظهار کرد: «تقابل در میان اصلاح‌طلبان تا امروز به‌ نوعی پیش رفته است که بستر را برای شکل‌گیری فراکسیون سوم در مجلس آینده مهیا کرده است». روزنامه «اعتماد» هم در مطلبی به قلم فاطمه سعیدی، منتخب مردم تهران در مجلس دهم از اختلاف در میان نمایندگانی که تحت عنوان فهرست امید راهی مجلس شده‌اند، پرده برداشت و نوشت: «ساده‌ترين و ابتدايي‌ترين اصول كار تشكيلاتي حكم مي‌كند كساني كه با رأي مردم به ليست اميد به مجلس دهم راه يافته‌اند در فراكسيون اميد عضو شده و با پيروي از خرد جمعي فراكسيون، پاسدار امانتي باشند كه مردم به اعتبار ليست اميد در اختيار آنها قرار داده‌اند.»
اما همه این اختلافات به تشکیل فراکسیون‌ها در مجلس آینده ختم نمی‌شود و شواهد فراوانی نشان می‌دهد که اختلاف‌نظر در میان اصلاح‌طلبان درباره اینکه چه کسی بر کرسی ریاست بنشیند نیز بسیار جدی است؛ اختلافی که حتی پیش از برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه سال گذشته نیز در رسانه‌های کشور بارها و بارها خود را نشان داد و همچنان نیز مشاهده می‌شود.
محمدرضا عارف از چهره‌های اصلاح‌طلب که به عنوان نفر اول حوزه انتخابیه تهران راهی مجلس شورای اسلامی شده و یک بار با فشار افرادی که امروز هم مخالف ریاست او بر مجلس هستند، صحنه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را ترک کرده است، گویا این بار قصد واگذاری میدان به علی لاریجانی، رقیب اصولگرای خود را ندارد و حتی گاهی در واکنش به خبر کناره‌گیری خود، پاسخ‌های تندی می‌دهد، چنانچه در پاسخ به علی یونسی که گفته بود عارف در موضوع ریاست مجلس مصلحت‌اندیشی می‌کند، اعلام کرد: من به هیچ‌کس نمایندگی نداده‌ام که از جانب من سخن بگوید! و در جای دیگری نیز در واکنش به این پرسش که در رسانه‌ها از انصراف شما از رقابت برای تصدی ریاست مجلس سخن به میان آمده است، گفت: «‌اگر آن روزنامه و رسانه دیگری تعیین تکلیف می‌کند و دستور می‌دهد، چشم. اما اگر تصمیم با مجلس است، باید رسانه‌ها اجازه دهند تا مجلس تشکیل شود و در فضای کارشناسی و اکثریت فراکسیون‌ها تصمیم‌گیری صورت گیرد.»  این اظهارات در حالی است که همچنان سردرگمی و اختلافات در میان اصلاح‌طلبان به طور بسیار جدی ادامه دارد، اما الیاس حضرتی، منتخب مردم تهران در مجلس دهم شورای اسلامی در این‌باره می‌گوید که برنامه ما ریاست آقای عارف است. روزنامه «آرمان امروز» نزدیک به کارگزاران نیز درباره ریاست مجلس نوشت: «اصلاح‌طلب و اصولگرا بودن نمایندگان تفاوتی ندارد و به آنچه می‌اندیشد هدایت مجلس به سمتی است که نمایندگان مصوباتی برای رفاه و آرامش مردم داشته باشند. شاید یکی از مؤلفه‌هایی که لاریجانی را پیروز انتخابات مجلس کرد، اعلام استقلال او بود. اگرچه جریان اصولگرا سعی دارد این روزها او را اصولگرا بنامد، اما او تکلیفش را با خودش مشخص کرده و دیگر برای او اصولگرا یا اصلاح‌طلبی که به دنبال منافع مردم است، تفاوتی ندارد.
 اما در پس همه این سخنان و اختلاف‌نظر‌ها آنچه به اثبات رسید، آن است که اصلاح‌طلبان با وجود تبلیغات فراوان و مانور گسترده روی نتیجه انتخابات مجلس دهم، هرگز اکثریت مجلس را در دست نخواهند داشت و نمی‌توانند به طور مستقل رئیس مجلس را مشخص کنند؛ از این رو در تلاش هستند تا با نزدیک شدن به علی لاریجانی، گزینه اصولگرایان برای ریاست مجلس از طرفی از یک شکست جلوگیری کنند و از طرف دیگر خود را به رئیس احتمالی مجلس آینده نزدیک کنند.

«تغییری در رفتار ایران مشاهده نمی‌شود»، «تغییری در رفتارهای ایران روی نداده»، ایران همچون گذشته است و تغییر رفتار نمی‌دهد»، اینها کلیدواژه‌هایی است که همواره در ادبیات گفتاری برخی سران کشورهای عربی و غربی مشاهده می‌شود. افرادی مانند الجبیر، وزیر خارجه سعودی؛ کری وزیر خارجه آمریکا و اوباما، رئیس‌جمهور این کشور در سخنان خود به این امر اشاره می‌کنند که تغییری در رفتار ایران صورت نگرفته است. البته آنها در ادامه بر ادامه تحرکات و فشارها به منظور تغییر رفتار ایران تأکید می‌کنند. حال این پرسش مطرح می‌شود که رفتارهای منطقه‌ای ایران چه بوده و در صورت تغییر، باید به چه سمت و سویی حرکت خواهد کند؟ جمهوری اسلامی همواره امنیت منطقه را امنیت خود دانسته و در این راه نیز اقدامات گسترده‌ای انجام داده است، چنانکه جهانیان اذعان دارند، توان دفاعی ایران زمینه‌ساز امنیت منطقه و به ویژه سبب جلوگیری از تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورهای منطقه شده است. ایران در عرصه مبارزه با تروریسم در صدر قرار دارد و اگر جانفشانی‌های مردان ایران‌زمین و جبهه مقاومت نبود، اکنون تروریسم سراسر منطقه و حتی جهان را فراگرفته بود. ایران همواره بر حمایت از فلسطین و آزادی سرزمین مقدس مسلمانان تأکید داشته و در این راه از هیچ حمایتی دریغ نداشته است. جمهوری اسلامی حضور بیگانگان در منطقه را مخل امنیت و پیشرفت منطقه می‌داند و از کشورهای منطقه در برابر سلطه‌گری آمریکا حمایت می‌کند. اولویت ایران همواره نزدیکی و دوستی فراگیر میان تمام همسایگان است و حتی با کشورهایی که در طول هشت سال جنگ تحمیلی در کنار رژیم بعث عراق، علیه ایران اقدام کرده‌اند، با گذشت و بخشش رفتار کرده است. ایران وحدت جهان اسلام را اصلی مهمی در سیاست خارجی خود دانسته و در این راه تلاش‌های گسترده‌ای داشته است. 
جمهوری اسلامی همواره تعیین سرنوشت را حق ملت‌های منطقه دانسته و تأکید دارد، بیگانگان حق دخالت در امور ملت‌ها را ندارند و نباید با تشکیل دولت‌های غیرمردمی و دست‌نشانده حاکمیت خود را بر ملت‌ها تحمیل کنند. 
مجموع رفتارهای جمهوری اسلامی در عرصه منطقه‌ای ‌نشان‌دهنده یک اصل مهم است و آن، اینکه ایران هیچ دخالتی در امور کشورهای منطقه نداشته و تمام امکانات و ظرفیت‌های خود را برای دوستی و نزدیکی به همسایگان و مقابله با سلطه‌گری بیگانگان بر منطقه به کار می‌گیرد. ایران قلب تپنده امنیت و ثبات منطقه است. حال این پرسش پیش می‌آید که چرا کشورهایی، مانند آمریکا و مهره‌های منطقه‌ای آن بر تغییر رفتار ایران اصرار دارند؟ پاسخ به این پرسش را در رفتارهای منطقه‌ای آنان می‌توان جست‌وجو کرد. رفتارهای این کشورها نشان می‌دهد، اولویت برنامه آنها، نابودسازی منطقه و سلطه بر کشورهاست. رویکردی که برای آن هیچ محدودیتی قائل نیستند، چنانکه حتی از تروریسم برای نابودی منطقه بهره گرفته‌اند. آنان در برنامه‌های خود صرفاً یک اصل را دنبال می‌کنند که همان تسلیم‌سازی تمام کشورها در برابر زیاده‌خواهی‌های خود است. با توجه به رفتارهای این کشورها می‌توان گفت، تغییر رفتار ایران در منطقه با معیار آنان، به معنای تبدیل شدن ایران به کشوری، مانند عراق و سوریه است که سراسر آن را بحران و ناامنی فراگرفته است. به عبارت دیگر، منظور آنها از تغییر رفتار ایران این است که کشورمان در برابر سلطه‌گری بیگانگان بر منطقه سکوت کند و دردهای تحمیل‌شده بر جهان اسلام و منطقه را نادیده بگیرد.
با توجه به آنچه گفته شد، وقتی آمریکا و متحدانش اذعان دارند که ایران تغییری در رفتارش نداشته است، یعنی اینکه جمهوری اسلامی همچنان کانون امنیت و ثبات منطقه است و حاضر نیست اصول خود را در تحقق این مهم کنار نهد. به‌راستی، جمهوری اسلامی ایران در برابر سلطه‌گری‌های بیگانگان در منطقه کوتاه نخواهد آمد و استقلال و آزادی خود و دیگران را یک اصل مهم می‌داند.

اگر بخواهیم نگاهي منصفانه به بانكداري جاري در كشور داشته باشیم، نه مي‌توان به صورت افراطي اظهار كرد كه نشاني از بانكداري اسلامي در نظام بانكي كشور وجود ندارد و نه با ذوق‌زدگي مي‌توان گفت كه آنچه در نظام بانكي كشور اجرا مي‌شود، دقيقاً‌ همان چيزي است كه بانكداري اسلامي در نظر دارد.
در سال ۱۳۵۸ اقداماتی در جهت اسلامی کردن نظام بانکی به عمل آمد که این اقدامات را می‌توان در کوشش‌های اولیه برای حذف بهره و برقراری کارمزد در نظام بانکی و تأسیس بانک اسلامی و توسعه صندوق‌های قرض‌الحسنه خلاصه کرد. در همین رابطه مجلس در سال ۱۳۶۲ قانونی را با عنوان قانون عملیات بانکی بدون ربا تصویب کرد که از سال ۱۳۶۳ اجرایی شد. اکنون 33 سال از زمان تصویب «قانون عملیات بانکی بدون‌ربا» در مجلس شورای اسلامی می‌گذرد. آن زمان قرار شد تا سال 1367، یعنی پنج سال پس از تصویب، در قانون بازنگری شود و هر پنج سال يك‌بار اين قانون بازبيني شود، اما هرگز این اتفاق رخ نداد و از آن روز تا به حال همه دولت‌ها در پی اصلاح نظام بانکی بوده‌اند و هرگز این مهم انجام نشده است. آنچه اهمیت دارد، این است که قانون بانکداری بدون ربا در فضایی طراحی شد که با اقتصاد امروز ایران کاملاً متفاوت است. در حال حاضر علاوه بر افزایش تعداد بانک‌ها، تشکیل بانک‌های خصوصی، ایجاد مؤسسات اعتباری، تعاونی‌های اعتباری و لیزینگ‌ها و... را نیز شاهد هستیم و تمامی اینها باید از قانون بانکداری بدون ربا تبعیت کنند و قانون بانكداري بايد شامل حال اين سازمان‌هاي جديد نيز بشود. از سوي ديگر در حال حاضر نظام بانکداری در کشور متناسب با شرایط حوزه‌های تخصصی و مباحث فقهی و اسلامی نبوده و مراجع عظام تقلید و مردم به نوعی از این وضعیت گله دارند. از این رو می‌طلبد تغییرات جدی در حوزه بانکداری کشور صورت گیرد.
قانون كنوني بانكداري و اجراي نادرست آن و همچنين نبود نظام‌هاي نظارتي كارآمد مشكلات و نواقص فراواني را در اقتصاد كشور موجب شده است. صوری بودن عقود بانکی و عدم ایجاد رابطه تعهدی بین دو طرف، گرایش بانک‌ها به عقود مبادله‌ای به جای عقود مشارکتی، اهتمام ضعیف به سنت قرض‌الحسنه، وابسته شدن مشتریان بانک به نرخ سود ثابت و توافقی، وجود صورت‌حساب‌های صوری برای گرفتن وام، جنبه مشورتي بودن شوراي فقهي در بانك مركزي، از همه مهم‌تر بنگاه‌داري بانك‌ها و اهتمام به فعاليت‌هايي غير از اهداف مشخص آنها مانند دلالي و واسطه‌گري، ضعف نظارتی بانک مرکزی و ابهام در تعیین نرخ سود توسط شورای پول و اعتبار تنها برخي از مشكلات آشكار اين روزهاي بانكداري اسلامي است. قانون بانكداري جديد نيز شامل ویژگي‌هايي از جمله: تشکیل شورای فقهی بانک مرکزی با چارچوب وظایف مشخص، تعریف سپرده‌‌ قرض‌الحسنه، جاری، سپرده عام، سپرده خاص و انتشار اوراق بهادار اسلامی، تغییر رابطه سپرده‌گذار قرض‌الحسنه از قرض به وکالت، اصلاح جریمه دیرکرد، تعیین نرخ سود سپرده‌های سرمایه‌گذاری عام براساس 50 تا 70 درصد «سود تحقق‌یافته» دوره مالی قبل، مي‌باشد.
لذا قانون بانكداري اسلامي جديد با اهداف: 1ـ تأمین ثبات و سلامت نظام پولی و بانکی؛ 2ـ استقرار نظام بانکداری برمبنای حق و عدل و منطق با احکام فقه اسلامی؛ 3 ـ کارآمدسازی نظام تأمین مالی در جهت حمایت از بخش واقعی اقتصاد کشور و 4ـ صیانت از حقوق سپرده‌گذاران، تدوين شده كه از يك سو در مجلس شوراي اسلامي معطل بررسی و تشکیل جلسه کمیسیون اقتصادی است و از سوي ديگر با مخالفت افرادی از بدنه بانک مرکزی، دولت و حتی نمایندگانی از مجلس از زمان مطرح شدن اين روبه‌رو است.