صبح‌صادق اهداف پیدا و پنهان سناریوی آشتی ملی را واکاوی می‌کند
  مهدي سعيدي /  واگرايي از ملت و انقلاب، انحرافي بود که از فرداي پيروزي انقلاب برخي افراد و جريان‌هاي سياسي کليد زدند. آنهايي که تاب حرکت و همراهي با ملت را نداشتند، آنهایی که سهم‌خواهانه از انقلاب طلبکار شده بودند، آنهايي که آرمان‌هاي انقلاب را تأمين‌کننده منافع خود نمي‌يافتند، خرج خود را به تدريج از انقلاب و انقلابيون جدا کردند، يا به گوشه‌اي خزيدند، يا آنکه به مانع‌تراشي در مسير انقلاب مشغول شدند و از قطار انقلاب جا ماندند! 
در طول 38 سال گذشته نيز در بزنگاه‌هاي مختلف شاهد ريزش‌هايي بوده‌ايم که هرچند همواره با هزينه‌هاي فراواني براي کشور همراه بوده است؛ اما به لطف رويش‌هاي دوچندان انقلاب اسلامي، دنباله‌هاي نامطلوب اين ريزش پوشانده شده است.
اوج ريزش‌ها و واگرايي‌هاي يک جريان سياسي از خط انقلاب و ملت را مي‌توان در انتخابات رياست‌جمهوري سال 1388 و فتنه ايجاد شده در آن ماجرا مشاهده کرد. يک جريان سياسي که با همه تلاش خود براي به دست گرفتن قدرت به ميدان آمده بود، وقتي با جواب منفي اکثريت مواجه شد، بر طبل بي‌قانوني و ايجاد آشوب و بلوا کوفت و با زير سؤال بردن انتخابات، خواهان ابطال رأي ملت گرديد! ايستادگي نظام و در رأس آن رهبر معظم انقلاب، پاي رأي و حقوق ملت کافي بود که اين جريان زياده‌خواه خود را اپوزيسيون و بيرون از نظام تعريف کرده و هجمه بي‌سابقه‌اي را عليه انقلاب و نظام و مسئولان کشور آغاز کند.

تلاش
 براي بازگشت
اين جريان خيلي زود به پایان خط رسيد و وقتي بر چاشني خشونت افزود، حداقل هواداران اغواشده نيز از صفوف فتنه‌گران جدا شدند و حماسه نهم دي ماه 88، پاياني بر اين الگوي واگرايي بود. نتايج انتخابات خردادماه 92 نیز سند محکمي بود که بيش از پيش رسوايي دروغ بزرگ تقلب را آشکار کرد و نشان داد که نظام انتخاباتي در ايران آنچنان استوار است که حتي کمترين اختلاف رأي هم در سلامت و مصونيت کامل مورد احترام خواهد بود. اين رخداد کافي بود تا اين جريان مغمون از اقدامات بي‌نتيجه خود، سوداي بازگشت به عرصه سياست را در سر بپروراند! و براي فعاليت سياسي در کشور چاره بیندیشد.

سناريوي
 آشتي ملي
اصلاح‌طلبان با به قدرت رسيدن دولت يازدهم، بخشي از آمال خود براي بازگشت به قدرت را محقق  يافتند! به طوری که حاضر شدند با رضايت نسبت به رئیس‌جمهور و دولتي که بدان به مثابه دوراني براي گذار مي‌نگرند، کار را ادامه داده و حتي ائتلاف خود با دولت اعتدال را براي انتخابات سال 1396 حفظ کنند تا اینکه شرايط براي تشکيل دولت اصلاح‌طلب در سال 1400 فراهم آيد؛ اما حوادث آنگونه که پيش‌بيني مي‌کردند رقم نخورده است!
عملکرد ضعيف دولت يازدهم در رفع مشکلات کشور، به ویژه در حوزه‌هاي اقتصادي، ناکامي سناريوي حل مشکلات کشور از طريق مذاکره با غرب، به روي کارآمدن ترامپ و شکست نامزد مورد علاقه غربگرايان در انتخابات آمريکا و از دست رفتن مرحوم هاشمي رفسنجاني به مثابه مهم‌ترين بازيگر حامي اين جريان، اصلاح‌طلبان و غربگرايان را مجدداً در وضعيت بغرنجي قرار داده و نگراني از افول مجدد و از دست رفتن فرصت براي بازگشت به قدرت، آنان را به تکاپو انداخته است که سناريوی آشتي ملي راهکاري براي خروج از اين وضعيت بحراني در آستانه انتخابات سال 1396 مي‌باشد.
اين طرح را که اولين بار رئیس دولت اصلاحات در دي ماه امسال مطرح کرد، بلافاصله با به ميدان آمدن چهره‌هاي سرشناس سياسي اين جريان همراه شد و به يکباره افراد تندروی اين جريان نيز با تغيير لحن و ادبيات، از نزديکي و همگرايي و تعامل با نظام سخن گفتند که در نوع خود تأمل‌برانگیز بود. 
 رئيس‌جمهور نیز در سخنراني روز 22 بهمن خود در حالی  از آشتي و انسجام ملي سخن گفت که پس از مدت‌ها اين جريان از هواداران خواسته بود تا در مراسم 22 بهمن همگام با ملت در راه‌پيمايي شرکت کنند!

اهداف پيدا و پنهان
سناريوي آشتي ملي
براي ارائه آنچه آشتي ملي خوانده شد، طراحان حداقل دو دليل ارائه کرده‌اند.
الف‌ـ ضرورت‌هاي کشور: دليل اول تأکيد بر حل مشکلات داخلي است. حميدرضا جلايي‌پور در اين باره مي‌گويد: «اهميت لزوم تحقق آشتي ملي ناشي از ارزيابي فعالان اصلاح‌جوي ايران از وضعيت کشور است. ايران با معضلات اساسي روبه‌رو است. بيکاري انبوه، فرسايش اقليم، بحران خاورميانه، نارسايي و عدم کارايي در نظام بوروکراسی کشور، فساد ساختاري و افزايش آسيب‌هاي اجتماعي از جمله معضلاتي است که يک همکاري عميق بين حکومت و نيروهاي جامعه مدني براي حل آن مي‌طلبد. اگر اين همکاري به وجود بيايد، شايد بتوانيم در دو دهه معضلات جامعه ايران را نه ريشه‌کن، بلکه مهار کنيم.»
در اين باره بايد گفت که تأکيد بر وحدت براي رفع مشکلات کشور راهبردي است که در طول نزدیک به چهار دهه از پيروزي انقلاب اسلامي همواره مورد تأکيد حضرت امام(ره) و امام خامنه‌اي(مدظله‌العالی) بوده است. در طول سال‌هاي زعامت امام خامنه‌اي زماني نبوده که معظم‌له به اين امر مهم تأکيد نورزد و آن را مهم‌ترين شرط براي رفع مشکلات کشور نداند؛ اما دريغ از توجه برخي جريان‌هاي سياسي به منافع ملي و مقدم دانستن آن بر منافع جناحي!! که همواره مهم‌ترين تضعيف‌کننده وحدت ملي به شمار آمده است!
کافي است نگاهي به عملکرد اين جريان سياسي در طول دو دهه اخير داشته باشيم تا مشخص شود که اين جريان به هيچ وجه به وحدت پايبند نبوده و همواره ساختارشکنان و تندروهاي اين جريان با هجمه عليه ارزش‌ها و ساختارها و رقباي سياسي خود تلاش کرده‌اند تا بي‌توجه به ضرورت‌ها و اولويت‌هاي کشور، مسائل سياسي را بر رفع مشکلات مردم ترجيح دهند! اوج اين‌گونه اقدامات در دور اول تشکيل دولت اصلاحات و جولان افراطیونی بود که حتي فضا را براي آقاي هاشمي‌رفسنجاني در انتخابات مجلس ششم چنان تنگ کردند که وي پس از کسب نمايندگي مردم تهران، ترجيح داد از سمت نمايندگي مجلس استعفا دهد و خانه‌نشيني را بر مقابله با تندروها و تبلیغات مطبوعات زنجيره‌اي ترجيح دهد!
در سال 88 نيز بزرگ‌ترين خيانت فتنه‌گران همين بود که حاضر نشدند مصالح کشور و ضرورت‌هاي جامعه را درک کنند و فضا را چنان سياست‌زده و پر مناقشه کردند تا با فريب و آشوب و کودتاي مخملين اهداف سياسي و جناحي خود را دنبال کنند و يکي از باشکوه‌ترين انتخابات تاريخ کشور با مشارکت 40 ميليوني ـ‌ که بزرگ‌ترين مظهر همدلي و وفاق و وحدت ملي بود ـ را قرباني زياده‌خواهي خود کنند. کافي است نگاهي به کلام حکيم فرزانه انقلاب اسلامي در همان ايام بيندازيم که همين تعابير آقاي جلايي‌پور و دوستانش را با بياني رساتر بارها تکرار فرمودند؛ اما اين جريان هيچ‌گاه حاضر به پذيرش آن نشد! يک ماه مانده به انتخابات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار خانواده‏هاي شهدا و ايثارگران كردستان فرموده بودند: «كساني مي‌خواهند به هر وسيله‏اي، به هر بهانه‏اي، ميان آحاد ملت اختلاف و تفرقه به وجود بياورند. هر كسي كه ديديد در اين زمينه كار مي‌كند، درباره او داوري كنيد كه سرانگشت دشمن است؛ بداند يا نداند. ممكن است ندانند، اما سرانگشت دشمنند؛ براي دشمن كار مي‌كنند. نتيجه يكي است. آن كسي كه دانسته به شما ضربه مي‌زند، با آن كسي كه ندانسته همان ضربه را وارد مي‌كند، با هم فرقي در نتيجه ندارند. بايد هوشيار بود؛ بايد بيدار بود. خوشبختانه ملت بيدار است. در اين تجربه طولاني سال‌هاي گذشته، ملت ما آبديده شده است. انواع و اقسام توطئه‏ها را مردم ما توانستند بشناسند و با آن مواجهه و مقابله كنند. امروز هم همين اتفاق خواهد افتاد. ما بايد از درون، خودمان را تقويت كنيم؛ تقويت علمي، تقويت اقتصادي، تقويت نوآوري و فناوري و بالاتر از همه، تقويت ايماني. من به شما عرض مي‌كنم آن روزي كه جوانان امروز ما بتوانند به توفيق الهي زمام كارهاي كشور را به دست بگيرند، آن روز چندان دور نيست و بدون ترديد كشور و ملت ما به آن مرحله و دوره در آينده نه چندان دور خواهد رسيد كه هيچ دشمني هوس تهاجم به اين كشور را؛ نه تهاجم نظامي و نه تهاجم سياسي و اقتصادي، در سر نپروراند.»(22/2/۱۳۸۸)
لذا سخن گفتن از وحدت ملي و خود را دغدغه‌مند تقويت همبستگي و انسجام دروني نشان دادن، ادعاي مضحکي است که غربگرايان و فتنه‌گران سال 88 نمي‌توانند پرچمدار آن باشند!
ب‌ـ روي کار آمدن ترامپ: این جریان براي سناريوي آشتي ملي دليل دومي نيز مطرح کرده است. مصطفي تاج‌زاده از فتنه‌‌گران محبوس پس از حوادث سال 88، که امروز در صف اول مدافعان آشتي ملي است، در اين باره مي‌گويد: «دليل دوم به مخاطراتي بازمي‌گردد که پس از روي کار آمدن ترامپ، ميهن ما را تهديد مي‌کند و رفع و دفع آنها نياز به همکاري و هماهنگي همه نيروها دارد؛ چراکه به نظر مي‌رسد ترامپ به دنبال بهانه است که با ايران تسويه حساب کند، تا در صورتي که نتواند ديگر قول‌هاي انتخاباتي‌اش را محقق کند، بگويد که در مورد اين موضوع شعارهايش را عملي کرده است.»
در اين باره نيز بايد بر اين مهم تأکيد کرد که در طول دهه‌هاي اخير که از عمر پر برکت نظام اسلامي مي‌گذرد، هيچ روزي نبوده که تهديدات استکبار جهاني عليه جمهوري اسلامي و ملت ايران شنيده نشود! در اين مسير چه دموکرات‌ها و چه جمهوريخواهان وحدت‌نظر داشتند و تفاوت‌شان تنها در نوع تهديدات آنها بوده است. بی‌شک بخش عمده‌اي از رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب در طول اين سال‌ها به بررسي مسئله دشمن و ترفندها و تهديدات و سناريوهاي آن اختصاص يافته است. جالب آنکه غربگرايان در طول اين سال‌ها همواره نيروهاي انقلابي را متهم به «توهم توطئه» و «بزرگنمايي دشمن» کرده‌اند! اما حال چه شده است که نگراني از تهديدات دشمن آنان را به سناريوي آشتي ملي کشانده است؟! اين مسئله نشان از آن دارد که چنين اظهاراتي دلايل واقعي طراحان سناريوی آشتي ملي نيست و بايد براي آن علل پنهان ديگري را جست‌وجو کرد که در ادامه خواهد آمد.
درباره گزافه‌گويي‌هاي ترامپ نيز نکته اساسي آنکه هر چند رفتارهاي احمقانه رئیس‌جمهور جديد مردم آمريکا بيش از ديگر رؤساي‌جمهور اين کشور خودنمايي مي‌کند، اما حقيقت آن است که در شرايط مواجهه آمريکا با ايران تغييری حاصل نيامده است و نه تنها از ناتواني اين کشور براي حمله به ايران کاسته نشده است، بلکه با توجه به بالا گرفتن اختلافات با هم‌پيمانان غربي، شرايط دشوارتري نيز بر اين کشور حاکم است.

پشت پرده 
سناريوي آشتي ملي!
بي‌مبنا بودن دلايل برشمرده ما را به اين حقيقت رهنمون مي‌سازد که در پس اين ظاهرسازي، اهداف و نيات ديگري نهفته است که سناريوي آشتي ملي به دنبال تحقق آن است. واقعيت آن است که اصلاح‌طلبان در شرايط دشواري قرار گرفته‌اند و حوادث رخ‌داده، نگراني‌هاي آنان را نسبت به موفقيت در انتخابات ارديبهشت ماه 1396 و ادامه حيات سياسي اين جريان افزايش داده است.
از يک سو نتايج انتخابات آمريکا و به روي کار آمدن ترامپ، بازي اصلاح‌طلبان را بر هم زده است. غرب‌گرايان که اميد داشتند با انتخاب کلينتون دموکرات، با تداوم برجام بهره‌برداري‌هاي انتخاباتي خود را کرده و با مديريت فضاي عمومي کشور خود را پيروز انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم ببينند، يکباره همه چيز را از دست رفته يافته و شاهد آن هستند که منتخب جمهوريخواه آمريکايي از برهم زدن توافق سخن مي‌گويد! غرب‌گرايان اينک نگرانند که مواضع احمقانه ترامپ، آخرين اميد اين جريان براي حفظ افکار عمومي را نااميد ساخته و اکنون جريان انقلابي  ميدان‌دار صحنه سياسي کشور است! اين جريان که همه توان چهار ساله خود را بر موفقيت برجام گذاشته و از توجه جدي به عرصه‌هاي ديگر از جمله اقتصاد و فرهنگ غفلت کرده است، در صورت تداوم قفل‌شدگي برجام! حرفي براي گفتن در آستانه انتخابات نخواهد داشت و با رويکردي انفعالي به استقبال آن خواهد رفت!
از سوي ديگر در عرصه داخل کشور، فقدان مرحوم هاشمي‌رفسنجاني خلأ بزرگي در اردوگاه اصلاح‌طلبان ايجاد کرده است. هاشمي مطمئن‌ترين کانالي بود که اصلاح‌طلبان از طريق وي مطالبات خود را در درون نظام دنبال مي‌کردند. نقش هاشمي در ساختار قدرت، اعم از رياست بر مجمع تشخيص مصلحت، عضويت در مجلس خبرگان رهبري، ارتباط و تعامل با رهبري، نفوذ در حوزه‌هاي علميه، مديريت بر دانشگاه آزاد اسلامي و ... فرصتي براي نفوذ اين جريان محسوب می‌شد که با رفتن وي، کار بر اين جريان دشوارتر خواهد شد. سناريوي آشتي ملي می‌تواند تلاشي براي جبران اين خلأ و آغاز دوران پساهاشمي باشد تا فرصت‌هاي سياسي جديدي را براي اين جريان رقم بزند.
جالب آنکه، خروجي حاصل از ايده آشتي ملي، در اجماع همه جريان‌هاي سياسي بر سر رياست‌جمهوري آقاي روحاني نهفته است! به واقع برآيند آنچه آشتي ملي خوانده مي‌شود تداوم دولت اعتدالي است که در شرايط کنوني بهترين وضعيت براي اصلاح‌‌طلبان خواهد بود! و همين نتيجه‌گيري نشان مي‌دهد که اين سناريو تا چه اندازه فرصت‌طلبانه و به مثابه ترفندي براي مصادره به مطلوب نتايج انتخابات طرح‌ريزي شده است!
اين ملاحظات به خوبي نشان مي‌دهد که سناريوی آشتي ملي نه براي رفع مشکلي در کشور که براي مرتفع ساختن دغدغه‌های سياسي يک جريان سياسي خاص طرح‌ريزي شده است. به واقع، در جامعه شکاف و گسلي فعال که موجب واگرايي و قهر و کينه شود وجود ندارد که اين سناريو براي درمان آن طرح‌ريزي شده باشد. حضور ملت در عرصه‌هاي بزرگي چون راه‌پيمايي 22 بهمن حکايت از آن دارد که نه تنها چنين شکافي بين توده‌هاي ملت نيست؛ بلکه بين ملت و حاکميت نيز وجود ندارد و انتقادات و اعتراضات و گله‌مندي بخشي از توده‌هاي جامعه نسبت به کم و کاستي‌ها و معضلات کشور آنان را به تقابل و قهر با نظام نکشانده است!   
آيا راهي براي بازگشت وجود دارد؟
در اين ميان ممکن است این سؤال مطرح شود که آيا امکاني براي بازگشت جريان‌هاي واگرا و به جا مانده از انقلاب وجود دارد؟ آيا نظام مسيري را براي آنهايي که از گذشته خود پشيمان شده‌اند، فراهم آورده است؟ در اين باره بايد گفت، سياست و راهبرد نظام همواره جذب حداکثري و دفع حداقلي بوده و نظام اسلامي تلاش کرده تا مخالفان و منتقدان خود را به موافقان و همراهان تبديل کند و اين اصل را از سنت‌هاي ديني و اسلامي اقتباس کرده است؛ اما اين روند بدون قاعده و نظم و الزامات خاص خود نخواهد بود!
بی‌شک در اولين گام اظهار ندامت واقعي آنهايي که سرمايه‌هاي ملي را مصروف زياده‌خواهي خود کرده‌اند، قرار دارد. چطور کسي که مدعي تقلب و عدم سلامت انتخابات در کشور بوده و با اقداماتي خلاف قانون اساسي، نهادهاي کليدي نظام را زير سؤال برده و رأي ملت را بي‌اعتبار خوانده، امروز خواهد توانست بدون اظهار پشيماني در پيشگاه ملت، فعاليت سياسي خود را از سر گيرد و خود را به رعايت قانون ملزم بخواند؟!
از سوي ديگر گاه برخي خطاها محروميت‌هايي هميشگي را به همراه خواهد داشت که اين اصل در همه فرهنگ‌ها و نظام‌هاي سياسي تعريف شده است. بی‌شک کساني که در سوابق سياسي خود ايستادگي در برابر قانون اساسي و ايجاد آشوب و بلوا را به ثبت رسانده‌اند، هر چند با توبه و بازگشت از بخشي از حقوق سياسي برخوردار خواهند بود؛ اما سپردن امور کليدي به آنها مبتني بر منطق عقل و شرع ممکن نخواهد بود! ضمن آنکه برخي از آنها در کارنامه خود جرائمي را به ثبت رسانده‌اند که پيش از هر چيز بايد به آنها رسيدگي شود!
از نگاهي جرياني يکي ديگر از الزامات آن است که جريان‌هاي سياسي که در طول اين سال‌ها آنچنان اردوگاه خود را براي بيگانگان باز گذاشته‌اند که نفوذي‌ها تا عمق اين جريان نفوذ کرده‌اند، نيازمند آنند که مرزهاي فکري ـ سياسي خود را با ضد انقلاب مجدداً بازتعريف کنند! هيچ جرياني نمي‌تواند مدعي فعاليت سياسي در چارچوب نظام سياسي شود، در حالي که مرزبندي مشخص و صريح و آشکار با بيگانگان و ضدانقلاب ندارد و دروازه خود را بر روي آنان گشوده است! چه تعهدي وجود دارد که چنين جريان‌هايي به فرصتي براي ضربه زدن ضدانقلاب و دشمنان ملت و نفوذ در ارکان قدرت بدل نشوند؟! بی‌شک تا ترسيم اين مرزبندي‌ها هرگونه اظهار پشيماني نيز دروغي بيش نخواهد بود! لذا بايد گفت که فتنه‌گران براي بازگشت به ميدان سياست و کسب اعتماد ملت، هنوز راهي طولاني را پيش رو دارند!
سخن  فصل‌الخطاب
در اين باره کلام حکيم انقلاب اسلامي همچون هميشه فصل‌الخطابي در اين زمينه خواهد بود. معظم‌له روز چهارشنبه در ديدار با اقشار مختلف مردم استان آذربايجان در اين باره چنين فرمودند: «ملّت متّحد است، ملّت مجتمع است. من امروز راجع به اين موضوع صحبت مي‌کنم، راجع به بيست‌ودوم بهمن هم عرض خواهم کرد، راجع به مسئولان و مسئوليت‌هاي‌شان هم عرض خواهم کرد؛ همه اينها را در کنار هم بايد ديد. ملّت ايران ايستاده‌اند، مجتمع هستند. حالا يک عده‌اي ياد گرفته‌اند تعبيرات «آشتي ملّي، آشتي ملّي» [را گفتن]؛ اين حرف‌ها به نظر من معني ندارد؛ مردم مجتمعند، با هم متحدند؛ آنجايي که پاي اسلام در ميان است، پاي ايران در ميان است، پاي استقلال در ميان است، پاي ايستادگي در مقابل دشمن در ميان است، مردم با همه وجودشان ايستاده‌اند. ممکن است در فلان مسئله سياسي دو نفر با هم اختلاف نظر داشته باشند، [اما] تأثيري نمي‌گذارد. چرا می‌گوييد آشتي؟ مگر قهرند که بيايند با هم آشتي کنند؟ اين تعبيرات را روزنامه‌ها پَروبال مي‌دهند، متوجه نيستند که اشکال ايجاد مي‌کند. وقتي شما می‌گوييد آشتي، مثل اين است که يک قهري وجود دارد؛ [درحالي‌که] قهري وجود ندارد. بله، مردم ما با آن کساني که به روز عاشورا اهانت کردند، قهرند. ملت با آنهايي که روز عاشورا، با قساوت، با لودگي، با بي‌حيايي آمدند جوان بسيجي را در خيابان لخت کردند و کتک زدند، قهر است. با اينها آشتي هم نمي‌کنيم و با آن کساني که با اصل انقلاب بدند، می‌گويند اصل نظام هدف ما است، می‌گويند انتخابات بهانه ما است؛ که البتّه آنها عده‌ معدودي‌اند، عده کمي‌اند؛ در مقابل اقيانوس عظيم ملّت ايران آنها يک قطره‌اند؛ چيزي نيستند. اين اقيانوس با يکديگر منسجم و متحد است؛ اين اتحاد وجود دارد و بايد وجود داشته باشد و روزبه‌روز بايد تقويت بشود.»

  محسن فخری/ وقتی وارد بخش معرفی فروشگاه اینترنتی بامیلو می‌شوید، در توضیح چگونگی شکل‌گیری این فروشگاه و سرمایه‌گذاران آن می‌خوانید: «گروه ایده نوین تجارت روماک در سال 1393 با حمایت مالی شرکت MTN آفریقای جنوبی و با هدف گسترش سرویس‌های اینترنتی کار خود را در ایران آغاز کرد.» اما در بخش معرفی فروشگاه اینترنتی دیجی‌کالا هیچ اشاره‌ای به سرمایه‌گذار اصلی این فروشگاه نشده و تنها به این اکتفا شده است که «دیجی‌کالا در سال 1390 با راه‌اندازی «رسانه تصویری دیجی‌کالا» برای اولین بار در کشور تولید و ارائه محتوای ویدئویی آموزشی و تخصصی در زمینه معرفی و نقد و بررسی جدیدترین کالاهای دیجیتال و فناوری‌های این حوزه را آغاز کرد. هدف از تولید این ویدئوها ایجاد امکانی برای کاربران به منظور بررسی دقیق‌تر تمامی ابعاد و مشخصات محصول و شکل‌گیری تصویری دقیق‏‏‌تر از کالاها و فناوری‌های این حوزه بود. در حال حاضر، این بخش یکی از محبوب‏‌ترین خدمات دیجی‌کالا است؛ از این رو تولید محتوای تخصصی با کیفیت و استانداردهایی فراتر از گذشته یکی از راهبردهای اصلی دیجی‌کالا محسوب می‏‌شود»؛ اما اخبار رسمی و غیر رسمی متعددی وجود دارد که دیجی‌کالا برند شناخته شده تجارت خرد الکترونیکی در ایران است که بیش از 85 درصد سهم بازار را در کشور به خود اختصاص داده است؛ همچنین کافه بازار نیز از جمله استارتاپ‌های معروف در حوزه اپلیکیشن‌های اندرویدی است که بیش از 85 درصد بازار در ایران را با حدود ۷/۵ میلیون کاربر فعال در کشور در اختیار دارد و یک شرکت سوئدی آنها را خریداری کرده است! بر اساس اخبار منتشر شده، یک شرکت سوئدی با سرمایه‌گذاری ۶ میلیون و ۳۷۷ هزار و ۹۱۷ یورویی خود حدود 8 درصد از سهم شرکت ایرانی «سرآوا پارس» را که از جمله سهامداران این مجموعه اینترنتی است، خریداری کرده است. به نظر می‌رسد، این تازه ابتدای حضور طرف‌های خارجی در بخش تجارت الکترونیک در ایران باشد، چنانکه روزنامه روسی «کُمارسانت» نیز خبر می‌دهد، سرمایه‌گذاران روسی قصد دارند در سه سرویس اینترنتی ایرانی دیجی‌کالا، دیوار و شیپور سرمایه‌گذاری کنند. این روزنامه در توضیح این اقدام می‌نویسد، بوریس سینگوبکو، یکی از شرکای Parus Capital به همراه آندری موراویو، رئیس هیئت‌‌مدیره‌ شرکت مذکور با این ایده که ما در آمازون‌‌های ایرانی سرمایه‌گذاری می‌کنیم، قصد دارند به طور جدی وارد بازار تجارت الکترونیک در ایران شوند. افزون بر این، درباره شرکت اماراتی کریم به منزله یک شرکت حمل‌ونقل اینترنتی درون شهری برای حضور در ایران اخباری به دست رسیده است.اهمیت این حضور زمانی بیشتر مشخص می‌شود که بدانیم 39 درصد ایرانیان حداقل یک بار در ماه به صورت  اینترنتی خرید انجام می‌دهند و این آمار با سرعت فراوانی در حال افزایش است. چنانکه بسیاری از اصناف و اتحادیه‌های مختلف با ابراز نگرانی از آینده عرضه‌کنندگان اجناس مختلف در سطح شهر، خواستار جلوگیری از توسعه پایگاه‌ها و اپلیکیشن‌های فروشگاهی و خدماتی شده‌اند!جدا از آسیب‌شناسی‌های سیاسی و سهم احتمالی چنین سرمایه‌گذاری‌هایی در پروژه نفوذ، این موضوع گرچه به ظاهر جذب سرمایه خارجی در کشور به نظر می‌آید؛ اما به عقیده کارشناسان این ورود سرمایه هیچ فناوری و دانشی را به ایران نمی‌آورد و تنها مسیرهای تبدیل ایران به بازار تولیدات خارجی را تسهیل خواهد کرد؛ موضوعی که بی‌شک زمینه‌ساز آسیب‌های فراوانی در حوزه‌های مختلف، از جمله مسائل اقتصادی و فرهنگی خواهد شد، که مهم‌ترین آنها در حوزه اقتصاد را می‌توان فروش آسان و گسترده محصولات خارجی دانست که دقیقاً مغایر با برنامه‌های اقتصادی کشور و سند چشم‌انداز اقتصاد مقاومتی است. در حوزه فرهنگ نیز می‌توان به ایجاد ذائقه‌های جدید، تهییج مردم  به مصرف بیشتر، تجمل‌گرایی، برندبازی و... اشاره کرد‌.
 مصطفی قربانی/ انقلابی‌گری از مهم‌ترین مفاهیمی است که از بیش از یک سال پیش، مورد تأکید ویژه رهبر معظم انقلاب بوده است. ایشان ابتدا از «هندسه انقلاب» سخن گفتند و اندکی بعد، از انقلاب به مثابه رودی روان و حقیقتی جاودان بحث کرده و شاخصه‌های انقلابی‌گری را تبیین کردند.با این حال، برخی در تفسیر این مفهوم مهم، آن را به بُعد یا مسائل خاصی محدود کردند، حال آنکه انقلابی‌گری یک مفهوم کلی است که حوزه اطلاق آن مطلق بوده و همه عرصه‌ها و افعال را در برمی‌گیرد. به عبارتی، انقلابی‌گری مفهومی است که از همه‌گیری و شمولیت برخوردار بوده و به همان میزانی که در مبارزه با استکبار، حمایت از مظلومان و مستضعفان و... باید جلوه‌گر شود، باید در سبک زندگی و معاشرت، در محیط کار، در مصرف بیت‌‌المال و... نیز معیار باشد. افزون بر این، برخی طیف‌های داخلی با دوگانه‌سازی و دوقطبی‌آفرینی‌های کاذب، مانند انقلابی‌گری عقلانیت و انقلابی‌گری معیشت، سعی کردند از این مفهوم اعتبارزدایی کرده و توجه بدان را مغایر با منافع مردم قلمداد کنند. 
اما در این میان به نظر می‌رسد که مهم‌ترین مشکل در حوزه انقلابی‌گری، به مثابه حقیقتی که ریشه در آرمان‌های انقلاب اسلامی دارد و عامل قدرتی برای آن محسوب می‌شود، مشکل تبدیل و وارد کردن آن از حوزه دغدغه‌ها، به حوزه اقدام و عمل است. مقصود اینکه با توجه به اهمیت اساسی اصل انقلابی‌گری، این مهم باید بیش از هر موضوع در حوزه اقدام و عمل خود را نشان دهد؛ یعنی مسئولان، مدیران، فرماندهان و متولیان امر در همه سطوح بیش از آنکه از ضرورت انقلابی‌گری بحث کنند، باید نهایت سعی خود را به کار بندند تا به شیوه‌های انقلابی عمل کنند. طبیعتاً باتوجه به انبوه مشکلات و مسائلی که در کشور وجود دارد، تنها با عزم و اراده انقلابی و عمل به شیوه‌های انقلابی و جهادی می‌توان برای حل این مشکلات چاره‌اندیشی کرد. 
اما با وجود ضرورت این موضوع، عمل انقلابی و جهادی همواره گرفتار برخی مسائل و حاشیه‌های دست‌وپا گیر بوده است که ضروری است هرچه سریع‌تر این موانع و حاشیه‌ها برطرف شوند. از مهم‌ترین این چالش‌ها می‌توان از چالشی با عنوان «مصلحت» نام برد؛ به این معنا که در بسیاری از حوزه‌ها به بهانه مصلحت و به نام مصلحت، از عمل به شیوه انقلابی خودداری شده و انقلابی‌گری در حاشیه قرار می‌گیرد. حال آنکه، بزرگ‌ترین مصلحت کشور در وضعیت کنونی، همانا «انقلابی‌گری» است، به ‌گونه‌ای که رهبر معظم انقلاب آن را راه‌‌حل مشکلات کشور و مسئله اصلی دانستند. در واقع، بخشی از مشکلاتی که در برهه کنونی در کشور وجود دارد، به دلیل نادیده‌گرفتن یا عبور از اصول انقلابی‌گری است، حال آنکه راه‌حل اصلی رفع همین مشکلات نیز جز انقلابی‌گری نیست. 
به بیان دیگر، در مقابل تلاش طیف‌های غربگرا در داخل کشور که معتقد به نگاه به بیرون و اتصال به مدارهای جهانی، برای حل مشکلات کشور هستند و از این‌رو، اعتقادی به انقلابی‌گری ندارند، باید با نصب‌العین قرار دادن و عمل به اصول و شیوه‌های انقلابی، کارآمدی و موفقیت این نگاه در حل مشکلات کشور را به طور عملی به اثبات رساند تا مشخص شود آنچه می‌تواند کشور را از وضعیت پیچیده کنونی خارج کند و در عین حل مشکلات، ماهیت انقلابی و استکبارستیزانه نظام و انقلاب را نیز حفظ کند، همانا عمل به شیوه انقلابی و جهادی است. 
نکته مهم در بحث انقلابی‌گری نیز این است که آنگاه که از انقلابی‌گری بحث می‌شود، باید در عین استفاده از ابزارها و شیوه‌های صحیح و عقلانی، به شرایط موجود، پیامدها و نتایج کار نیز توجه شود. منظور این است که عمل انقلابی نباید به گونه‌ای باشد که تکلیف‌گرای محض، آرمان‌گرای محض و نافی عقلانیت باشد؛ بلکه در انقلابی‌گری، عقلانیتی ارزشی، همراه با عمل به تکلیف و در عین حال توجه به تحقق اهداف و همچنین، آرمان‌گرایی واقع‌بینانه نهفته است و عملی که حاوی این ویژگی‌ها نباشد، یا اینکه چنانچه به گونه‌ای عمل شود که به این موارد توجه نشود، آن اقدام و عمل، مزین به خصیصه مهم انقلابی‌گری نخواهد بود.

  محمدرضا فرهادی/ ایالات متحده آمریکا از آغاز بحران سوریه که نقش بازیگردانی فعال همراه با بازیگری هم‌پیمانان منطقه‌ای و گروه‌های تروریستی را داشته است، درصدد مدیریت بحران و استفاده حداکثری از شرایط به وجود آمده بوده است.واشنگتن در دوران ریاست‌جمهوری اوباما در بحران سوریه، رویکردی سیاسی توأم با نظامی‌گری حداقلی را در دستور کار خود قرار داده بود. این شیوه برگرفته از تکثر بازیگران در بحران و به کار نگرفتن نیروی هژمون در برابر تصمیمات بود. در واقع، بحران سوریه نمود بارزی از حالت هرج‌ومرج نظام بین‌الملل در پازل کوچکی ناشی از تعارض آرا و تفاوت‌های ماهوی دو طرف بود.
آمریکا که در طول دوران جنگ سرد رویکردی تقابلی با بلوک شرق در پیش گرفته بود، در مقطع فعلی نیز همان رویکرد را با چاشنی جنگ پیشدستانه در دستور کار قرار داده است. جنگ پیشدستانه اصطلاحی است که در زمان بوش وارد سیاست خارجی آمریکا شد و امروزه همچنان کارکرد و کارآیی خاص خود را دارد. جنگ پیشدستانه بر این اصل مبتنی است که؛ هنگامی که تهدیدی آنچنان قریب‌الوقوع و برق‌آسا باشد که چاره‌ای جز پیشدستی وجود نداشته باشد، به آن دست بزن. به عبارتی؛ «به دشمن خود حمله و آن را خلع سلاح کن، پیش از آنکه به تو حمله کند.»راهبرد جنگ پیشدستانه ملزم به تهدیدات بالفعل است که واشنگتن بر حسب همین تهدیدات نزدیک به شش سال است که بحران سوریه را مدیریت می‌کند. بنابراین در دوران ترامپ چند جهت‌گیری در سیاست خارجی دولت آمریکا در سوریه مشهود خواهد بود:
۱ـ مدیریت بحران: آمریکا نه خواهان پایان دادن به جنگ سوریه است و نه ادامه گسترده آن در سطح وسیع. علت نیز در تحت کنترل نبودن اوضاع از سوی واشنگتن است. به هر حال، هر یک از دو طرف در صورتی که بر دیگری پیروز شود، احتمال از کنترل خارج شدن اوضاع برای ایالات متحده وجود دارد؛ همان امری که در لیبی برای واشنگتن اتفاق افتاد.
۲ـ استفاده از ظرفیت‌های بالقوه در سوریه: مهم‌ترین ظرفیت بالقوه را باید در کردها مشاهده کرد. حمایت‌هایی که واشنگتن از کردها در مناطق شمالی سوریه صورت می‌دهد، ناشی از جلب نظر اکراد در این منطقه است. کردها خواهان خودمختاری در شمال سوریه هستند و این امر را بهترین حالت برای آینده سیاسی خود می‌دانند؛ اما با توجه به مشکلات اقتصادی و همچنین موانعی چون اراده کامل کشورهای منطقه‌ای، راهی برای خودمختاری کردها وجود ندارد، به همین دلیل راهبرد دوم را در پیش گرفته‌اند. این راهبرد مشتمل بر مشارکت در فرآیند سیاسی در آینده سوریه و حداقل امتیازها است. این امتیازها مواردی همچون مشارکت در تشکیل دولت و نمایندگان پارلمانی در مجلس آینده و مجالس محلی است. با توجه به گرایش کردها برای سهیم بودن در آینده سیاسی سوریه و نیاز مبرم به حمایت‌های خارجی، آمریکا درصدد استفاده از این فرصت به منظور بهره‌برداری از آینده سوریه با استفاده از ظرفیت کردهاست.
۳ـ کاهش نفوذ ایران و حزب‌الله: روزنامه دبکا فایل وابسته به نهادهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در راستای اشاره به کاهش نفوذ ایران در سوریه نوشت: «ترامپ و ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه تصمیم گرفته‌اند که با توافق آمریکایی ـ روسی ـ ترکی مناطقی امن در سوریه ایجاد کنند که این امر به معنای سلطه نظامی بر سوریه است. همچنین، ارتش‌های آمریکا، روسیه و ترکیه مسئول مرزهای منطقه امنیتی خواهند بود که ترسیم خواهد شد و واشنگتن، مسکو و آنکارا درباره آن توافق می‌کنند.» این روزنامه در ادامه هدف از تشکیل این منطقه را قطع نفوذ ایران در سوریه می‌داند. دبکا مدعی شد: رفع خطر نیروهای ایران و حزب‌الله در مرز سرزمین‌های اشغالی و اردن از مهم‌ترین اهداف این توافق است.
در مجموع باید گفت، اولویت دولت جدید آمریکا در منطقه اجماعی از کشورهای منطقه‌ای برای ائتلاف‌سازی و کاهش نفوذ ایران است.

سناتورهای آمریکایی مهلتی یک ماهه به مشاور امنیت ملی ترامپ داده‌اند تا رئیس‌جمهور را وادار کند از دستگاه‌ گوشی همراه امن‌تری استفاده کند. ترامپ از یک تلفن هوشمند گلکسی اس 3 قدیمی با نسخه‌ای منسوخ شده از سیستم عامل اندروید استفاده می‌کند و تا به حال ترجیح داده همان سیستم قدیمی را با خود به کاخ سفید ببرد. این در حالی ‌است که تماس‌ها، پیام‌ها، رایانامه‌ها و گفت‌وگوهای رئیس‌جمهور آمریکا  محرمانه هستند. ترامپ اکنون به سوژه اول طنزپردازان و کاریکاتوریست‌های جهان تبدیل شده است.