نمایندگان مجلس در لایحه بودجه 96 با اختصاص 1500 میلیارد تومان برای تقویت بنیه دفاعی نیروهای مسلح موافقت کردند. بر اساس این، به دولت اجازه داده می‌شود تمامی مشمولان خدمت وظیفه عمومی را که بیش از هشت سال غیبت دارند، با پرداخت جریمه مدت زمان غیبت به صورت نقدی و اقساطی که تا پایان سال 1396 تسویه می‌شود، معاف کند. این درآمد‌ها تا سقف 15 هزار میلیارد ریال در قالب ردیف‌های ذی‌ربط به تقویت بنیه دفاعی نیروهای مسلح اختصاص می‌یابد.
گزارشی از تشییع و تدفین دو شهید گمنام در دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله‌الاعظم(عج)
  حسن ابراهیمی/ دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله‌الاعظم(عج) قسمت جنوبی بیمارستان بقیه‌الله(عج) در آستانه شهادت بی‌بی دو عالم میزبان دو شهید گمنام سال‌های دفاع مقدس شد. به راستی، بخشی از زمین این مجموعه با در آغوش کشیدن این دو شهید والامقام قطعه‌ای از بهشت شد و به ارتفاعی رسید که می‌تواند نردبانی برای نزدیک شدن به عرش باشد.

تشییع از میدان شیخ بهایی
مراسم ساعت 9 صبح شروع می‌شود و دو پیکر مطهر شهید از میدان شیخ بهایی تا ورودی دانشگاه تشییع می‌شوند. پیکرها پس از عبور از مسجد و مجموعه فرهنگی بقیه‌الله(عج) وارد محوطه دانشگاه می‌شوند. زیر تابوت شهدا به سختی می‌توانی جایی پیدا کنی تا بگویی من هم آمده‌ام برای تشییع تو ای شهید. آدم یاد برخی از روضه‌های این روزها می‌افتد!

نمازی با پنج تکبیر
پیکرها را در قسمتی از دانشگاه که فضا برای نماز خواندن بر آنها رو به سمت قبله مهیا باشد، قرار داده و نماز میت با پنج تکبیر بر پیکرها خوانده می‌شود. حال باید پیکرها را به سمت محل تدفین و محل برگزاری مراسم ببرند. تابوت شهدا روی موج تشییع‌کنندگان به سمت جایگاه در حرکت هستند.

کربلای 4 و والفجر 8
روی تابوت‌ها را که می‌خوانی چیزهای زیادی نوشته‌اند، اما کاغذ طرح‌دار معروف کمیته جست‌وجوی مفقودان شاخص‌ترین چیزی است که روی تابوت پس از شکل کلی پرچم جمهوری اسلامی دیده می‌شود. روی یکی از تابوت‌ها نوشته شده است شهید گمنام، عملیات کربلای 4، جزیره ام‌الرصاص عراق و روی دیگری نوشته شده است عملیات ایذایی والفجر 8.
نکته همینجاست. کربلای 4 و والفجر 8 در سال‌های 1364 و 1365 درست زمانی اتفاق می‌افتد که از نظر تاریخی در این زمان مادر سادات در اثر جفای یاران و تعرض به خانه اهل‌بیت(ع) در بستر بیماری قرار گرفته و در حال شهادت است. امروز نیز تاریخ تکرار می‌شود.

از تشییع در شب تاریک تا تشییع در روز روشن
ایام فاطمیه است. آیا می‌توان مقایسه کرد؟ روز روشن در یکی از مناطق شلوغ شهر تهران باقی‌مانده‌های دو پیکر از شهدایی که در وصیت‌نامه‌های‌شان نوشتند می‌رویم تا خط ولایت باقی بماند و این‌گونه فدایی ولایت شدند، در انبوه جمعیت تشییع می‌شود؛ حال آنکه کسی از زمینیان حاضر در این برنامه نمی‌داند نام این دو شهید چیست، تنها همین کافی بود که این دو فدایی ولایت شده‌اند؛ اما 90 روز پس از وفات شهادت‌گونه اولین انسان کامل چرا دخترش باید در شب و به دور از چشم مردم تشییع و تدفین شود؟
آری، این یعنی تلخی حوادث تاریخ تکرار نخواهد شد و مردم دیگر نخواهند گذاشت کار حتی به سقیفه بکشد؛ دیگر علی تنها نخواهد ماند.

کانون معنویت
پس از آنکه نماز بر پیکرهای شهدا تمام شد و پیکرها به جایگاه منتقل شدند، نوبت به مراسم اصلی می‌رسد. پس از قرائت قرآن، سرود جمهوری اسلامی ایران اجرا می‌شود و مجری پشت تریبون می‌رود. او از دکتر جلالی، فرمانده دانشگاه دعوت می‌کند تا به جایگاه بیاید. دکتر جلالی هم به محض اینکه بلندگو را در دست می‌گیرد، شروع به خواندن متنی می‌کند که نوشته است، نجوایی با شهیدان و یاران شهید دوران دفاع مقدس و البته یک پیمان‌نامه با آنهاست، حال پس از این امر تنها به این سخن بسنده می‌کند که حضور شهدای گمنام در این مجموعه افزون بر اینکه موجب خیر و برکت و افزایش معنویت خواهد بود، می‌تواند به منزله نسخه شفابخشی برای بیماران بستری شده در بیمارستان بقیه‌الله(عج) هم باشد و این امکان در مجموعه فراهم می‌شود که همسایگان مجموعه دانشگاه هم بتوانند از زیارتگاه شهدا استفاده کنند. وی این یادمان و زیارتگاه شهدا را کانون و قطب معنویت در مجموعه برای شفای بیماران، بالا بردن معنویت کارکنان و آحاد مراجعه‌کنندگان به مجموعه معرفی می‌کند.

شهید محمدرضا شفیعی
سپس مجری دوباره به پشت تریبون می‌رود و در این فرصت از شهید نوجوان «محمدرضا شفیعی» سخن می‌گوید که در دوران صدام در عملیات تفحص در خاک عراق پیکرش سالم پیدا شده بود و با وجود اقدامات بعثی‌ها برای خدشه‌دار کردن پیکر، باز هم سالم به کشور آورده و دفن شد. به گفته مادرش، راز سالم ماندن پیکر این شهید روضه‌خوانی شهید برای اهل‌بیت(ع)، مالیدن اشک‌های چشمانش به صورت و بدنش و خواندن مدام زیارت عاشورا بود.

عاشق وصال
سپس حجت‌الاسلام صدیقی سخنرانی می‌کند و دوباره حضرت زهرا(س) و مقام شهدا سخن می‌گوید. در نهایت هم روضه مادر و واقعه کربلا را چاشنی سخنرانی کوتاه خود می‌کند. از عنایت شهدا به کشور می‌گوید و از روحیه دنیاپرستی مستکبران حرف می‌زند. از اینکه شهادت در واقع مرگ را میراندن است و اینکه حضرت زهرا(س) در جوانی در دلش آرزوی شهادت داشتند که این در واقع آرزوی وصال به ذات احدیت بود و زمانی که در بستر بیماری و احتضار پدر از رسول خدا(ص) خبر شهادتش را گرفتند، تنها جایی بود که لبخند به لبان مبارک‌شان آمد و... . حال دیگر نوبت به مداح می‌رسد و امیر عباسی حاضران را به فیض می‌رساند.

دروازه‌ای به آسمان
دیگر نوبت وداع است. اگرچه شهدا را به خاک می‌سپارند و در قبر می‌نهند؛ اما همین قبر دروازه ورود به آسمان‌هاست که شهید از آن وارد می‌شود. این شهدای گمنام همچون مادرشان زهرای مرضیه(س) که قبر مبارک‌شان گمنام است و در ایام فاطمیه تشییع و تدفین شده‌اند، به خدمت مادر می‌روند؛ خوشا به حال‌شان.
اما باید گفت که مادر، تشییع تو کجا و تشییع پیروانت کجا؟!

  علیرضا جلالیان/ یکی از مهم‌ترین برنامه‌هایی که یک پایگاه بسیج طی سال در برنامه‌های فرهنگی خود می‌گنجاند، برگزاری یادواره‌های شهدا است. امری که در همه مجموعه‌های بسیج، به ویژه در پایگاه‌های بسیج مساجد انجام می‌گیرد؛ اما باید در این امر نگاه اساسی داشت. در واقع، برگزاری یادواره‌های شهدا در پایگاه‌های بسیج امری کلیشه‌ای شده و تنها به استقرار یک نمایشگاه از تصاویر شهدا، برگزاری یک مراسم به همراه سخنرانی و روایت‌گری و مداحی بسنده می‌شود.
 این امر اگرچه ضروری است، اما کاری سطحی و مقطعی به شمار آمده و تنها انجام یک فعالیت از سوی نیروهای بسیجی محله برای مطرح کردن مجموعه است؛ در حالی که باید هدف اصلی برگزاری یک برنامه فرهنگی در رابطه با شهدا تربیت نسلی باشد که به شیوه شهدا عمل کنند؛ یعنی متأسفانه در بیشتر موارد دیده می‌شود که برگزاری یک یادواره تنها برگزاری مراسمی است که در آن از سخنران خوبی دعوت شده و فضاسازی خوبی شده است و... که اغلب هم مسئولان برگزاری چنین مراسم‌هایی سعی در جذب بودجه‌های فرهنگی برای برگزاری یک مراسم بزرگ دارند؛ اما زمانی که این مراسم‌ها بررسی می‌شود، برخلاف هزینه‌های فراوان، بازدهی و اثر تربیتی کمی برای آنها متصور است.
 علت آن هم بی‌توجهی به ایجاد محتوا است؛ محتوایی که مربوط به افرادی است که برای آنها یادواره برگزار می‌شود. خوشبختانه، امروز بیشتر پایگاه‌های بسیج مساجد توانسته‌اند تصاویر شهدای خود را جمع‌آوری و بازسازی کنند؛ ولی اینجا همان جمله معروف صدق پیدا می‌کند که «عکس شهدا را می‌بینیم و عکس شهدا عمل می‌کنیم»؛ چرا که نیروهای بسیجی که یادواره شهدا را برگزار می‌کنند، اغلب شهدایی که برای آنها این مراسم برگزار می‌شود، نمی‌شناسند.
 به عبارتی، کار برای شهدا خلاصه می‌شود به یادواره شهدا و اردوی گلزار شهدا و بس. در حالی که مجموعه‌های بسیج باید برای شناخت و معرفی شهدا برنامه هفتگی داشته باشند. مصاحبه و دیدار با خانواده، دوستان و هم‌رزمان شهدا، تدوین و نشر خاطرات، ضبط صوتی و تصویری خاطرات به منزله محتوای خام برای تولید آثار سمعی و بصری و انتقال اطلاعات شهدا در فضای مجازی کوچک‌ترین کارهایی است که مجموعه پایگاه‌های بسیج می‌توانند انجام دهند و ماحصل این اقدامات را در قالب یک یادواره شهدا به صورت سالیانه در یک مراسم ارائه کنند.
 تهیه فیلم مستند، نماهنگ، کتاب خاطرات و... از جمله اقداماتی است که نیروهای بسیجی توان انجام آن را دارند؛ امروز متخصصان گرافیست، نویسندگان، تدوینگرها و... در مجموعه‌های بسیج به وفور پیدا می‌شوند و اینها همه و همه موجب می‌شود تا نیروی بسیجی در این امر درگیر محتوا شده و اثر تربیتی لازم برای نیل به سیره شهدا در او اتفاق بیفتد؛ اثری که می‌تواند هم به ترویج گفتمان شهادت در جامعه کمک کند و هم عامل تربیت نیرو بوده و برای انقلاب اسلامی آینده‌سازی و کادرسازی رقم
 بزند.

همسر شهید محمود نریمانی
 احسان امیری/ آنچه می‌خوانید واگویه‌های خانم سارا عجمی همسر شهید مدافع حرم «محمود نریمانی» است که از روزهای وصال و فراغ همسرش می‌گوید.
بیشتر وقت‌ها آیه؛ «مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ و مِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تبدیلاً»، چه در منزل و چه در بیرون از منزل بر زبان آقا محمود جاری بود و بر عبارت «و منهم من ینتظر» تأکید داشت و چند بار این بخش از آیه را می‌خواند. او منتظر شهادت بود و این بخش از آیه به او امید می‌بخشید. خداوند در این آیه می‌فرمایند، عده‌ای به شهادت رسیده‌اند و عده‌ای در انتظار شهادت هستند و شاید هم شهادت در انتظار آن‌هاست.
شهدا رویه، اخلاقیات و حس و حال خاصی دارند که انسان‌ها در زمان حیات مادی‌شان متوجه آنها می‌شوند، آنها به سمت و سوی شهادت حرکت می‌کنند. آقا محمود دوست نداشت که این گونه از او تعریف کنم و همیشه می‌گفت: «شهید انسانی نیست که زیاد دور از ذهن باشد و مردم باید درک کنند که شهید از جنس خودشان است و تصور نکنند که به شهدا نمی‌رسند.» او معتقد بود که شهدا راه مستقیم را طی کردند و به مقصود و مقصد رسیدند. الآن که چند ماه از شهادتش می‌گذرد، تنها چیزی که می‌تواند مرا خوشحال کند این است که بدانم همسرم از من راضی بوده است. پیش از رفتن نیز یک وصیت‌نامه‌ دو صفحه‌ای نوشت که در آنجا از من خواست همچون کوه محکم و استوار و الگویی برای دیگر زنان باشم.
آقا محمود متولد سال 1366 بود و در سال 90 عقد و سال 91 ازدواج کردیم که ثمره آن تولد فرزندمان در سال 92 بود، آقا محمود در سال 95 و پس از پنج سال زندگی مشترک، به شهادت رسید. تمام لحظاتی که با هم بودیم جزو لحظات خوش زندگی‌مان بود. گاهی وقت‌ها احساس می‌کردم که آقا محمود مدت زمان زیادی کنارم نیست و باید قدر لحظات با او بودن را بدانم.
گاهی وقت‌ها به او خیره می‌شدم و خوب نگاهش می‌کردم، به خصوص وقتی که از مأموریت برمی‌گشت، فقط به او نگاه می‌کردم.
پیش از آشنایی‌مان به مأموریت‌های برون‌مرزی می‌رفت و پس از عقد و ازدواج نیز چند بار به این مأموریت‌ها رفت و حتی وقتی که فرزندمان نیز به دنیا آمد، این مأموریت‌ها ادامه داشت. بیش از همه دلم برای مهربانی‌هایش تنگ شده است؛ مهربانی‌هایی که در هیچ شرایطی از من دریغ‌شان نکرد و در سخت‌ترین شرایط هم به من توجه داشت. او یک فرد خانواده‌دوست بود و با وجود سختی‌هایی که در کارش داشت، هیچ وقت توجهش به زندگی، من و فرزندمان کم نشد.
زمانی که به خواستگاری من آمد، می‌دانستم که به مأموریت‌های برون‌مرزی می‌رود و جانش در خطر است؛ گرچه این موضوع برایم سخت بود، اما راضی بودم. وقتی ازدواج کردیم و از مأموریت برمی‌گشت، دوست داشتم زمان به کُندی بگذرد تا محمود بیشتر کنارم باشد و حرفی از رفتن نزند. برایم سخت بود، اما دوست نداشتم پر و بال همسرم را که برای شهادت گشوده بود، ببندم. چند ماه مانده به شهادتش واقعاً احساس می‌کردم که محمود انگار در قفسی گرفتار شده که هر بار خود را به در و دیوار قفس می‌کوبد و در پی آزادی است، خودم او را راهی آخرین سفر کردم و با رضایت کامل به بدرقه‌اش رفتم.

تا سال‌ها قبل همواره در کتاب‌ها، فیلم‌ها و داستان‌ها روایتی خاص و تک‌بعدی از زندگی شهدا و ایثارگران دفاع مقدس نقل می‌شد؛ اما این شهدا همیشه نیمه‌ای پنهان داشتند و آن نحوه‌ تعامل با خانواده، همسر و فرزندان‌شان بود. کمتر کسی از عشق، محبت و احساس آنها در درون خانواده آگاه بود. این امر زمانی به یک دغدغه تبدیل شد که برای نسل جدید، تنها روایتی حماسی‌گونه و در جغرافیای خط مقدم از شهدا به یادگار مانده بود و از زندگی روزمره‌ و معمولی آنان چیزی به نسل‌های بعد منتقل نشده بود.  «یک لحظه چشمم افتاد توی آینه. علی آقا داشت نگاهم می‌کرد. خجالت کشیدم. زود نگاهم را دزدیدم و سرم را پایین انداختم. این اولین باری بود که علی آقا درست و حسابی مرا می‌دید.» این جملات، روایت نخستین لحظه‌های زندگی مشترک «زهرا پناهی‌روا» و «علی چیت‌سازیان» است. دختر هفده ساله‌ای که در آغاز جوانی است و هیچ‌گاه تصور نمی‌کند سال‌ها بعد روایت زندگی چند ماهه‌اش با فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین(ع) به کتابی جذاب و خواندنی به نام «گلستان یازدهم» تبدیل شود. این کتاب با زبانی صادقانه زندگی یک سال‌وهشت ماهه‌ مشترک شهید چیت‌سازیان و همسرش را شرح داده است. فرمانده‌ای که در جبهه به دلیل مهارت‌های رزمی و شجاعتش به «عقرب زرد» معروف بود، در خانه با مادر و همسرش به اندازه‌ای با مهر و محبت رفتار می‌کرد که گویی این قلب رئوف هیچ‌گاه سابقه‌ حضور در حرب و قتال را نداشته است. گلستان یازدهم به زیباترین شکل توانسته‌ است قسمت مهمی از نیمه‌ پنهان زندگی شهید چیت‌سازیان را به مخاطبان معرفی کند. در کنار تمام جذابیت‌ها و حوادث تلخ و شیرینی که در زندگی شهید چیت‌سازیان و همسرشان وجود دارد، نباید از مهارت نویسنده در انتقال احساسات زنانه به مخاطب غافل شد. گلستان یازدهم را بهناز ضرابی‌زاده نوشته و انتشارات سوره مهر در 316 صفحه منتشر کرده است.
تلفن خانه زنگ زد. هم‌رزمش بود. به علي گفت: «بارها تماس گرفتم، كجا بودي؟» علي در جوابش گفت: «رفته بودم روزنامه كيهان تا براي 45 روز ديگر اعلاميه خودم را بدهم چاپ كنند.» به علي گفتم که چرا اين حرف را زدي؟! گفت: «حالا كه نمرده‌ام مادر.» وقتي علي شهيد شد، تاريخ آن روز مكالمه تلفني با دوستش را با تاريخ شهادتش مطابقت دادم و متوجه شدم در همان 45 روزي كه خودش به دوستش به شوخي گفته بود، به شهادت رسيده است. 
به روایت رقيه منصوري مادر شهيد علي سمندريان
علي اول مرداد سال 1335 در تهران متولد شد. 11 سال بيشتر نداشت كه پدرش به رحمت خدا رفت. پس از اتمام دوره دبيرستان در بندرعباس در يك شركت ساختماني مشغول به كار شد و بعد در انستيتو دكتر شريعتي شيراز قبول شد. این‌گونه بود که همزمان با تحصيل كار مي‌كرد و هزينه‌هاي تحصيلش را تأمين مي‌كرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در رشته كارداني عمران پذيرفته شد و بعد از گذراندن چند ترم خودش را به انستيتو تهران منتقل كرد؛ سپس در يك شركت ساختماني در كردستان مشغول شد. اين دوره با انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه‌ها همزمان شده بود. آن زمان با توجه به نا‌امني كردستان و حضور ضد انقلاب و اشرار در منطقه علي همچنان در كار جاده‌سازي فعاليت مي‌‌كرد. پس از آن به عنوان تکنیسین ساختمان در شركت توانير استخدام شد و در نهايت در سال ۱۳۶۴ ازدواج كرد. علی همزمان با آزادسازی جزیره فاو در سمت يك مهندس نقشه‌بردار و جاده‌ساز وارد جبهه شد. در پاییز 1365 هم تك تيرانداز از سوی سپاه محمد رسول الله(ص)‌ به جبهه قلاويزان اعزام شد و پس از دو ماه، همزمان با شروع عمليات كربلاي 5 در شلمچه به ميدان رفت. در نهايت پنجم بهمن 1365 با اصابت تركش خمپاره مجروح شد و در تاريخ دوازدهم بهمن در يكي از بيمارستان‌هاي اصفهان به شهادت رسید.

فرمانده کل سپاه در جشنواره جهادگران علم و فناوری خبر داد
فرمانده کل سپاه گفت: «نکته بسیار حائز اهمیت این است که ما در کشور جهادگر علم و فناوری فراوان داریم و افرادی که بتوانند نیازهای مختلف کشور را در تمام بخش‌ها برآورده کنند، بسیار هستند.»
سرلشکر محمدعلی جعفری در چهارمین جشنواره جهادگران علم و فناوری که در نمایشگاه دانش‌بنیان دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد، گفت: «ضعف و مشکل ما در مدیریت، اعلام نیاز و اتصال محصول و توانمندی ایجاد شده به تولید و کاربردی کردن آن است. این خلأ مدیریتی در سطح راهبردی وجود دارد و باید برای این ضعف چاره‌اندیشی کنیم. از سردار غیب‌پرور می‌خواهم که با پیگیری‌شان سعی کنند این اتصال را انجام دهند تا در بخش‌هایی که نیاز داریم، از این محصولات استفاده کنیم.»
فرمانده کل سپاه تصریح کرد: «در کشور مشکل کاربردی و تجاری‌سازی وجود دارد. محصولات خارجی را راحت‌تر می‌خریم و به داخل کشور می‌آوریم و این مشکل اصلی علم و فناوری است؛ امیدواریم در مجموعه سپاه بتوانیم این سیستم را راه‌اندازی کنیم.»
سرلشکر جعفری اظهار داشت: «باید ابتدا در بخش‌های مختلف سپاه نیازها را بسنجیم و به تولیدکنندگان سفارش دهیم تا برای بخش‌های مختلف الگوگیری شود.»
وی گفت: «سپاه در کنار سایر مأموریت‌ها، به تازگی برای کمک به اقتصاد مقاومتی وارد عرصه‌های کشاورزی نیز شده است و خواهان و خریدار محصولات فناوری داخلی است.»
تشکیل هسته‌های علمی در مساجد
سردار غلامحسین غیب‌پرور، رئیس سازمان بسیج مستضعفین نیز در این مراسم گفت: «تولید علم اولین چرخ است و این مهم است که ما آن را به فناوری و در مرحله بعد تجاری‌سازی کنیم. اینکه علم در تولید ناخالص ملی هم محاسبه شود، اهمیت دارد.» رئیس سازمان بسیج مستضعفین اظهار داشت: «رهبری بهتر از همه ما نسل جوان را شناختند و مکرر به آن سفارش می‌کنند. بزرگان دین ما نیز از علم به «سلطان» یاد کرده‌اند؛ زیرا علمی که در دل و فکر جوان مسلمان انقلابی بچه ولایتی این خطه است، چیز کمی نیست.»
وی تصریح کرد: «حالا در جبهه علمی هستیم و حیات و ممات انقلاب ما در این است که در این عرصه با جدیت وارد شویم.»
غیب‌پرور بیان داشت: «جای جای کشور ما سرشار از علم و فناوری است. من متعرض به هیچ عزیزی نیستم. خدا کند که در پایان سال اقتصاد مقاومتی من از حضرت آقا نمره مردودی نگیرم.»
وی تأکید کرد: «در بعضی صنایع پس از چند دهه نتوانستیم روی پای خود بایستیم؛ اما در بعضی صنایع که روی پای جوانان‌مان ایستادیم، دشمن از ما می‌ترسد. بسیج اقیانوسی است که تمام عیار در کنار دولت است تا مشکلات مردم را حل کند.» غیب‌پرور اظهار داشت: «مردم ما استحقاق آن را دارند و ما باید پای کار برویم، خدا هم برکت فراهم می‌کند. یکی از کارهای ما تشکیل هسته‌های علمی در مساجد است.»

09010008443/ لطف كنيد به مسئولان بگيد حقوق اسفند ماه را بدون كسورات پرداخت كنند.
09100002029/ سه ساله خانمم ناباروری داره، خیلی هم هزینه کردم، ولی هر سری بعد از عمل‌های جراحی مدارک هزینه رو بردم به صندوق شفای استان یا چیزی پرداخت نکردند، یا خیلی مبلغ ناچیزی دادند، واقعاً در برابر هزینه‌های سنگین ناباروری حمایت خوبی نمی‌کنند. با تشکر از زنجان
09120007023/ با توجه به جنگ تمام‌عیار دشمن در فضای مجازی و ماهواره و فاصله گرفتن جوانان از انقلاب، سپاه باید با تمام نیروها و امکانات در کنار رزمایش نظامی، رزمایش فرهنگی در فضای مجازی هم برگزار کند.
صبح صادق: این امر در حوزه فعالیت‌های بسیج بوده و در این راستا هم اقداماتی در قالب شبکه شباب صورت گرفته است.
09120008513/ جای فرماندهان و مسئولان محترم سپاه در مسابقات قرآنی امسال خالی بود. خوب است فرماندهان با حضورشان مشوق قرآنی‌تر شدن پاسداران شوند.
09120004158/ از سال 91 تاکنون در پروژه مسکن خرازی ثبت‌نام کرده و قریب به 120 میلیون تومان واریز کرده‌ایم، ولی هنوز پروژه توی مرحله اسکلت‌بندی است، نه دیگه می‌تونیم وام بگیرم و نه پول نقد واریز کنیم!
09130008954/ در هفته صبح صادق جای فریضه فراموش شده امر به معروف و نهی از منکر خالی است./ عقیل شفیعی
09140007341/ چرا در مورد ساعات موظفی مربیان، قانون ثابتی نیست، هر کسی مسئول می‌شود قوانین مربوطه با ذائقه شخصی عوض می‌شود؟
09150007944/ چرا بر مدرک تحصیلی درجه‌داران در نیروی زمینی سپاه ترتیب اثر داده نمی‌شود؟
09150003146/ گاهی اوقات تمدید نیروهای سی ساله ساختار و سازمان را به هم می‌ریزد، در این مورد تدبیری شود.
09150004698/ برخی‌ها با 26 سال سابقه بازنشسته می‌شوند، پیشنهاد می‌کنم چهار سال دیگر مبلغ حق بیمه را دریافت کنند و به 30 سال برسانند.
09170003284/ فرماندهان که می‌دانستند دولت در تأمین هزینه افزایش حقوق نیروهای مسلح بدعهدی می‌کند، چرا کارکنان را تا آخر سال امیدوار نگه داشتند؟! 
09180009827/ چرا وام ازدواج و مسکن هیچ تغییری نمی‌کند، این مبلغی که می‌دهند برای 10سال پیش است. عملاً بی‌فایده شده است.
09190009161/ چرا همسران کارکنان که بیماری صرع مقاوم به درمان دارند و امیدی به خوب شدن آنها نیست جزء بیماران صعب‌العلاج محسوب نمی‌شوند. هزینه‌های درمان خیلی بالاست و داروهای تخصصی تحت پوشش بیمه نیست. هزینه‌ها کمرشکن است.
09190004403/ چرا برای ایجاد یا بستن قرارداد با مرکز درمانی برای کارکنان سپاه در شهرستان شهریار، اسلامشهر و توابع جنوبی استان تهران هیچ اقدامی نمی‌شود؟ در این منطقه عده زیادی نظامی ساکن هستند. سرریز نیازمندان به خدمات درمانی این منطقه به شهر تهران یک معضل بزرگ است.
09190008749/ پاداش پایان خدمت بازنشستگان سال 95 سپاه هنوز پرداخت نشده، دولت با پول‌ها چه کار می‌کند؟
09220003825/ مسئولان سپاه لطفاً حمایت از خانواده‌های دارای فرزند دوقلو، چندقلو را در اولویت قرار بدهید.

مسئول معاونت بود، خیلی به برکت اعتقاد داشت. می‌گفت کمک به نیازمندان برکت مال رو زیاد می‌کنه، توی مجموعه معاونت یک خیریه کوچک درست کرده بود.
 با مدیریت خودش برای پنج تا از خانواده‌های یتیم ماهیانه اقلام مصرفی و مقداری پول روی هم می‌گذاشتند.
 جالب اینکه همکارانی که توی این عمل خیر شریک بودند قریب به اتفاق مشکلات مالی کمتری داشتند. منم روی این مسئله کار کردم و به عنوان یک تجربه عینی توی سایت پاسدار ثبتش کردم.