(اندر احوالات یک نامزد شورای شهر)
گر به شورا راه یابد پای من
هر چه ویرانی است عمران میکنم
میروم هر شب به میدانهای شهر
هر چه ساعت بود میزان میکنم
مشکلات شهرتان را رتق و فتق
پشت میز و پشت فرمان میکنم
کوچههای تنگ را هر شب فراخ
هر چه بنبست است دالان میکنم
چالههای شهر را چاه عمیق
هرچه دالان را خیابان میکنم
هر که شورا شد فقط این کرد و رفت
من اگر شورا شوم آن میکنم
تا کش آید پوز اعضای اوپک
نفت را فالفور ارزان میکنم
مردهها را میکنم ساماندهی
شهرتان را باغ رضوان میکنم
شاعران شهر را در خانهام
هفتهای یک بار مهمان میکنم
کارگردانهای با احساس را
میبرم «مهمان مامان» میکنم
میشوم هر شب سوار بلدوزر
هر چه ناصافی است ویران میکنم
شهر تا راحت شود از چشم هیز
دیدنیها را فراوان میکنم
مینویسم طنز بر دیوار و در
شهرتان را من نمکدان میکنم
تا که کار خلق فوراً حل شود
کارمندان را دو چندان میکنم
شهرداری را همه رایانهای
کارها را سهل و آسان میکنم
میکنم هی کارهای خوب خوب
دشمنانم را پشیمان میکنم...
سعید بیابانکی