در پی انتشار خبری در برخی رسانه‌ها مبنی بر اجرای آثار خواننده آمریکایی، دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تکذیبیه‌ای صادر کرد و نوشت: «متأسفانه در روزهای اخیر در خبرگزاری خبرآنلاین شاهد انتشار خبری با تیتر «یاد مایکل جکسون در تالار وحدت زنده می‌شود» و تیترهای مشابه در برخی جراید درباره اجرای این گروه بودیم که دفتر موسیقی قویا ضمن تکذیب این خبر آن را تبلیغات و ترفندی برای حاشیه‌سازی یا جذب مخاطبان به منظور فروش بیشتر بلیت اجرای مزبور دانسته است.»
صبح صادق پیامدهای همه‌پرسی ترکیه را بررسی می‌کند
 محمدرضا مرادی/ عبارت «کتاب ترکیه مدرن برای همیشه بسته شد» تعبیر نشریه آمریکایی فارن‌افرز برای همه‌پرسی اخیر ترکیه بود. همه‌پرسی اصلاحات قانون اساسی در ترکیه روز یکشنبه 27 فروردین با رأی شکننده به سود اردوغان به پایان رسید و وی خود را یک قدم  به ردای امپراتوری در ترکیه نزدیک‌تر کرد. رجب‌طیب اردوغان به تدریج در حال قبضه کردن کامل قدرت است. وی 13 سال پیش با روشی کاملاً دموکراتیک بر سر کار آمد و توانست ترکیه را صاحب رشد اقتصادی چشمگیری کند. (هر چند که در چند سال اخیر سیاست‌های اشتباه منطقه‌ای وی سبب کاهش این رشد اقتصادی شده است.) اما به نظر می‌رسد که اردوغان از همان ابتدای امر به دنبال اقتدارگرایی در ترکیه بوده است. وی در سال‌های اخیر بارها خواستار تغییر نظام سیاسی ترکیه از پارلمانی به ریاستی شده است و به این وسیله به دنبال افزایش قدرت رئیس‌جمهور بوده است. برای این امر وی نیازمند تغییر قانون اساسی ترکیه و تصویب آن در پارلمان بود. تغییر قانون اساسی یکی از محوری‌ترین اقداماتی بود که اردوغان پس از اینکه با رأی مستقیم مردم به ریاست‌جمهوری رسید، قول پیگیری آن را داد و اعتقاد داشت که قوای مقننه و مجریه در ترکیه با توجه به مشکلاتی که در تعریف وظایف نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری وجود دارد، نمی‌توانند جوابگوی نیازهای امروز این کشور باشند. وی در نهایت در دو مرحله؛ ابتدا در پارلمان و سپس در همه‌پرسی موفق به تصویب اصلاحات مدنظر خود شد. اما این همه‌پرسی چه اختیاراتی به اردوغان خواهد داد و پیامدهای آن برای ترکیه چه خواهد بود؟

بررسی اصلاحات
 قانون اساسی ترکیه
اردوغان از سال ۲۰۰۳ تا سال ۲۰۱۴ نخست‌وزیر ترکیه بود و در ماه اوت سال ۲۰۱۴ رئیس‌جمهور ترکیه شد. وی از مدت‌ها پیش به دنبال افزایش قدرت خود در مقام ریاست‌جمهوری بوده و راه‌حل این امر را نیز حذف پست نخست‌وزیری و حاکم کردن شیوه حکومتی ریاستی، همانند فرانسه و آمریکا بر ترکیه می‌داند. در یک سال گذشته اردوغان بیشتر از هر زمان دیگر بر لزوم تغییر قانون اساسی در راستای تغییر نظام سیاسی ترکیه تأکید کرده است. پس از کودتای نافرجام 16 ژوئیه، اردوغان قدرت لازم را برای سرکوب مخالفان به دست آورد و تغییر نظام سیاسی را تنها راه‌حل برقراری امنیت در ترکیه دانست. به همین دلیل نمایندگان ترکیه در بهمن ماه اصلاحات مورد نظر اردوغان در قانون اساسی را بررسی کردند. اردوغان برای تغییر نظام سیاسی از پارلمانی به ریاستی به رأی دوسوم نمایندگان پارلمان بدون همه‌پرسی، یا سه‌پنجم آرای نمایندگان با برگزاری همه‌پرسی نیاز داشت. در این باره، قانونگذاران ترکیه دوم بهمن‌ماه 95 با 339 رأی موافق به طرح اصلاحات قانون اساسی مورد نظر اردوغان رأی مثبت دادند. بنابراین، قانون اساسی جدید ترکیه با تأیید اردوغان باید در همه‌پرسی نیز تصویب می‌شد.

برگزاری همه‌پرسی
 در فضای سرکوب و وحشت
پس از تصویب طرح اصلاحات قانون اساسی ترکیه در پارلمان این کشور، حزب عدالت و توسعه شرایط را برای برگزاری همه‌پرسی مهیا کرد. در این مسیر دولت اردوغان عده زیادی از مخالفان را سرکوب کرد و ضمن تعطیلی صدها رسانه، دستور دستگیری ده‌ها هزار نفر را نیز صادر کرد. با زندانی کردن صلاح‌الدین دمیرتاش رهبر حزب کردها فضایی تک‌صدایی در جامعه ترکیه حاکم شد. سرانجام نیز در همین «فضای بسته» و «تک‌صدایی» همه‌پرسی برگزار شد.
روز یکشنبه حدود 18 اصلاحیه در قانون اساسی ترکیه به همه‌پرسی گذاشته شد و کمیته انتخاباتی ترکیه رأی «آری» در این همه‌پرسی را 41/51 درصد و رأی «نه» را 59/48 درصد اعلام کرد. مهم‌ترین اثر این تغییر، باز شدن راه برای ادامه ریاست‌جمهوری اردوغان تا سال ۲۰۲۹ و حتی فراتر از آن است. در مجموع فاصله کم آرا بین موافقان و مخالفان تغییر قانون اساسی نشان‌دهنده حساسیت و اهمیت موضوع و رقابت نزدیک دو بلوک موافق و مخالف تغییر قانون اساسی یا به عبارت دیگر موافقان و مخالفان حزب حاکم عدالت و توسعه و رجب‌طیب اردوغان است. در این همه‌پرسی نزدیک به 55 میلیون نفر از واجدان شرایط رأی دادند که از لحاظ میزان مشارکت با کسب بیش از 86 درصد از واجدان شرایط، یکی از پرمشارکت‌ترین انتخابات در ترکیه بوده است.
اردوغان با این همه‌پرسی اختیارات ویژه‌ای به دست آورد. مهم‌ترین اثر این تغییر، باز شدن راه برای ادامه ریاست‌جمهوری اردوغان تا سال ۲۰۲۹ و حتی فراتر از آن است. مهم‌ترین تغییراتی که مردم ترکیه روز یکشنبه به آن رأی مثبت دادند، عبارت بود از:
ـ نظام سیاسی ترکیه از پارلمانی به ریاستی تبدیل می‌شود.
ـ با تعریف دو دوره پنج ساله برای حضور رئیس‌جمهور در قدرت، راه برای ریاست‌جمهوری اردوغان تا سال ۲۰۲۹ باز می‌شود.
ـ سمت نخست‌وزیری حذف شده و رئیس‌جمهور اعضای کابینه را معرفی می‌کند.
ـ رئیس‌جمهور می‌تواند بدون دریافت مجوز از پارلمان، سمت‌ها یا وزارتخانه‌های جدیدی ایجاد یا آنها را اصلاح کند.
ـ رئیس‌جمهور می‌تواند بدون دریافت تأییدیه از کابینه، وضعیت اضطراری اعلام کند.
ـ اختیار تدوین بودجه از پارلمان به ریاست‌جمهوری منتقل می‌شود.
ـ هیئت نظارت دولتی که تحت نظر رئیس‌جمهور است، می‌تواند مستقل از قوه قضائیه، برای افراد پرونده تشکیل دهد.
ـ دیوان قانون اساسی، اختیار محاکمه رئیس‌جمهور را خواهد داشت. اما ۱۲ نفر از اعضای این دیوان را رئیس‌جمهور و سه نفر را هم پارلمان تعیین می‌کند.
ـ رئیس‌جمهور اختیار انحلال پارلمان را دارد، اما انحلال پارلمان به برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری منجر می‌شود.
ـ هر چند حداکثر حضور یک فرد در سمت ریاست‌جمهوری دو دوره پنج ساله تعیین شده، اما بر اساس یک تبصره، اگر پارلمان در دوره دوم یک رئیس‌جمهور تصمیم به برگزاری انتخابات زودهنگام بگیرد، رئیس‌جمهور مستقر می‌تواند در انتخابات شرکت کند. این تبصره راه را برای ادامه ریاست‌جمهوری اردوغان، حتی فراتر از سال ۲۰۲۹ باز می‌کند.
بر اساس این همه‌پرسی نظام جدید ترکیه از نوامبر سال 2019 به اجرا گذاشته می‌شود. در آن سال انتخابات ریاست‌جمهوری و پارلمان به صورت همزمان برگزار می‌شود و اردوغان پس از تغییر حاکمیت این کشور می‌تواند به مدت دو دوره دیگر، یعنی تا سال 2029 قدرت را در دست داشته باشد.

پیامدهای پیروزی ناپلئونی اردوغان در همه‌پرسی
اردوغان برخلاف انتظار خود نتوانست در این همه‌پرسی پیروزی قطعی را کسب کند. 49 درصد از مردم ترکیه مخالف قانون اساسی جدید ترکیه هستند و این به معنای ایجاد فضای دوقطبی عمیق در جامعه ترکیه است. به طور طبیعی قانون اساسی در کشورهای مختلف باید مورد پذیرش اکثریت بالای مردم قرار بگیرد؛ چرا که دستورالعمل اداره کشور برای همیشه است و نمی‌توان همیشه برای تغییر قانون اساسی همه‌پرسی برگزار کرد. از این رو ترکیه را باید در سال‌های آینده به میدان نبرد بین موافقان و مخالفان قانون اساسی جدید تشبیه کرد. این مسئله سبب خواهد شد تمرکز مقامات ترکیه از پیشرفت و تلاش برای تحقق منافع این کشور منحرف شده و به مقابله با مخالفان بپردازند. اگرچه اردوغان ضمن اعلام پیروزی در همه‌پرسی آن را پیروزی مردم ترکیه و همه جناح‌های سیاسی اعم از موافق و مخالف خواند، اما اولین برآورد سیاسی از نتیجه همه‌پرسی، تثبیت علنی و آشکار شکاف بزرگ در جامعه و در حاکمیت سیاسی ارزیابی شده است.
این همه‌پرسی نگاه مردم و طبقات اجتماعی و سیاسی را آشکارتر نشان داد و از نگاه تحلیلگران سیاسی، ناپایداری و نارضایتی عمومی مردم در ترکیه را تثبیت کرد. مخالفان اردوغان می‌گویند، همه‌پرسی برای تثبیت قدرت مطلقه رئیس‌جمهور (اردوغان) انجام گرفت و تا سال ۲۰۲۹ حاکمیت و مرکزیت بلامنازع قدرت او را تضمین کرده است. همین مسئله می‌تواند ترکیه را بیش از پیش ضعیف کند. چند سال گذشته اردوغان با اتخاذ سیاست‌های اشتباه در منطقه و حمایت از تروریست‌ها، ناامنی و ترور را به مردم ترکیه هدیه کرده است و منافع این کشور تحت‌الشعاع منافع شخصِ اردوغان قرار گرفته است، پس از همه‌پرسی نیز این وضعیت تشدید خواهد شد.
از سوی دیگر رؤیای ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا نیز به پایان خود نزدیک خواهد شد و اتحادیه اروپا ترکیه را در جمع خود نخواهد پذیرفت؛ چرا که پس از همه‌پرسی، آلمان، اتریش و برخی دیگر از مقامات اروپایی خواستار پایان روند الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا شده‌اند.

شکست الگوی
 حکومتی ترکیه
پیامدهای همه‌پرسی اخیر تنها به مسائل داخلی و برخی مسائل کوتاه‌مدت خلاصه نمی‌شود. این همه‌پرسی یک شکست راهبردی برای حامیان شیوه حکومتی ترکیه نیز محسوب می‌شود؛ شیوه‌ای که قرار بود در برابر مردم‌سالاری دینی ایران در جهان اسلام به مردم عرضه شود. انقلاب اسلامي در ايران به دليل ويژگي‌ها و مشخصات ضد استعماري و ضد استكباري خود، از همان ابتداي پيروزي مورد مخالفت و دشمني مستكبران شرق و غرب قرار گرفت و آنان از الگو شدن انقلاب ايران براي ديگر مردم مسلمان جهان به شدت وحشت داشتند؛ لذا از همان روزها، با طراحي توطئه‌هاي مختلف، از جمله، برپايي جنگ‌هاي داخلي و خارجي، ترور، تحريم و... عليه ايران سعي كردند انقلاب اسلامي ایران را در چشم جهانيان ناكارآمد جلوه دهند. بيداري اسلامي اخير مردم مسلمان در كشورهاي عربي، به خوبي تأثير انقلاب اسلامي در حركت و جنبش‌هاي آنان را براي رهايي از وابستگي و استقلال و آزادي به اثبات رساند و همين موضوع سبب شد غربي‌ها به فكر راه چاره برآيند و به زعم خود الگويي جايگزين را مقابل الگوي اسلامي ايران علم كنند. اين الگوي جديد، الگوي اسلام تركيه بود. الگويي سكولار و ليبرال‌مسلك كه سردمداران آن اگرچه مسلمان بوده و شعارهاي آنها نيز اسلام‌گرايي است، اما در عين حال اهل معامله و سازش با غرب و صهيونيست‌ها نيز هستند.
در چند سال اخیر، به ویژه پس از تحولات مربوط به بیداری اسلامی جهان عرب،‌ غربی‌ها از ترس گسترش ماهیت پیام انقلاب اسلامی ایران در منطقه، ‌سعی کرده‌اند نظام سیاسی ترکیه را الگوی انقلابیون جهان عرب بدانند و از سویی شرایط را برای حضور دیپلماسی ترکیه در جهان عرب پررنگ‌تر کنند. حتی این‌گونه محافل پا را از این فراتر گذاشته و بر اتحاد راهبردی اعراب منطقه با ترکیه در مقابل ایران تأکید کردند.
اما به زودی این شیوه حکومتی ترکیه که بر اساس اسلام میانه‌رو و باورهای لیبرالیستی بنا نهاده شده بود، ناکارآمدی خود را به جهان اسلام نشان داد؛ چرا که نتیجه این ظهور دیکتاتوری به نام اردوغان است. در واقع کشورهای منطقه که علیه حکام دیکتاتور خود قیام کرده‌اند، هرگز تن به پذیرش شیوه حکومتی ترکیه نخواهند داد، به این دلیل که این الگوی حکومتی دیکتاتورپرور است. بنابراین همه‌پرسی قانون اساسی ترکیه را باید شکست بزرگی برای حامیان اسلام میانه‌رو و غیر سیاسی در ترکیه دانست.

همه‌پرسی 
و احیای امپراتوری عثمانی
پیروزی هرچند شکننده اردوغان در همه‌پرسی اخیر بار دیگر نگاه‌ها را متوجه طرح نوعثمانی‌گری در ترکیه کرد. اردوغان در چند سال گذشته به مناسبت‌های مختلف از علاقه خود مبنی بر بازگشت به دوران امپراتوری عثمانی سخن گفته است. اردوغان پس از پیروزی در انتخابات پارلمانی سال 2011 طی سخنرانی به نوعی پروژه نوعثمانیسم را مطرح کرد. وی گفت: «امروز از استانبول تا بوسنی پیروز شده، از ازمیر تا بیروت، از آنکارا تا دمشق، از دیاربکر تا رام‌الله، نابلس، کرانه باختری، قدس و غزه پیروز شده، امروز از ترکیه تا خاورمیانه، قفقاز، بالکان و اروپا پیروز شده است.» در واقع اردوغان با دخالت‌های نظامی در موصل و شمال سوریه نشان داد که به خاک کشورهای همسایه طمع دارد. وی اکنون نیز با تثبیت دیکتاتوری خود بیشتر از گذشته به دنبال طرح نوعثمانی‌گری است. البته، این پیروزی اردوغان در نهایت نه تنها قدرت وی را تقویت نخواهد کرد؛ بلکه تشدید مخالفت‌ها در جامعه ترکیه پایگاه اجتماعی وی را تضعیف خواهد کرد. این مسئله نیز به معنای دور شدن اردوغان از طرح احیای امپراتوری عثمانی است.

پایان سخن
پیروزی شکننده اردوغان در همه‌پرسی اصلاحات قانون اساسی ترکیه، وی را به دیکتاتوری کامل تبدیل خواهد کرد. مخالفان نیز معتقدند، دموکراسی ترکیه را باید پایان‌یافته دانست؛ چرا که با وجود اختیارات گسترده اردوغان امکان حیات سیاسی برای مخالفان وجود ندارد. بر اساس نتیجه همه‌پرسی، مجلس ترکیه حذف نشده است، اما از قدرت تصمیم‌گیری در اداره کشور به سطح «اعلام نظر» سقوط کرده است. قوه قضائیه نیز تحت فرمان رئیس‌جمهور قرار گرفته و رئیس‌جمهور قضات دیوان عالی قوه قضائیه را تعیین و با حکم او قدرت و مسئولیت قضاوت پیدا می‌کنند. رئیس‌جمهور عالی‌ترین مقام تصمیم‌گیری و اجرایی خوانده شده است. رئیس‌جمهور اعضای کابینه و وزیران را برای مسئولیت مدیریتی وزارتخانه‌ها تعیین می‌کند و در تشخیص صلاحیت وزیران یا تغییر و حذف آنها، به تصویب مجلس و نمایندگان مردم نیازی ندارد. رئیس‌جمهور، فرمانده کل قوا خوانده شده است که ارتش و همه نهاد‌های انتظامی‌ ـ امنیتی را تحت فرمان خود دارد و مجلس می‌تواند پیشنهادهای خود را در امور اقتصادی یا سیاسی به رئیس‌جمهور ارائه دهد، اما فقط با رد یا قبول او مصوب می‌‌شود.
اما شاید بتوان مهم‌ترین پیامد این همه‌پرسی را پایان شیوه حکومتی ترکیه برای جهان اسلام دانست؛ شیوه‌ای که براساس آموزه‌های لیبرالیستی طراحی شده است. در جریان تحولات جهان عرب ترکیه این شیوه را به کشورهای عربی ارائه داد و حتی هیئت‌هایی نیز از این کشورها در این زمینه به ترکیه سفر کردند. اما این شیوه به دلیل ناهمخوانی با بافت فرهنگی ـ اجتماعی کشورهای اسلامی به زودی کارآمدی خود را از دست داد و همه‌پرسی اخیر ترکیه نیز مهر تأییدی بر پایانِ الگوی اسلامی ـ لیبرالیستی ترکیه زد. اکنون در نتیجه این همه‌پرسی، ترکیه نظام سیاسی ریاستی فرانسه و آمریکا را الگوی خود قرار خواهد داد. البته اردوغان این الگوی جدید را با افزایش اختیارات خود به نوعی به یک الگوی «ریاستی خاص» یا الگوی «ترکی» تبدیل کرده است که قدرت رئیس‌جمهور همانند یک دیکتاتور است. بی‌شک این مسئله ترکیه را وارد دوران پسرفت اقتصادی سیاسی خواهد کرد.

 مصطفی قربانی/  افزایش میزان یارانه‌ دریافتی اقشار ضعیف و همچنین افزایش تردد و سفر مقامات مختلف دولتی به اقصی نقاط کشور و افتتاح طرح‌ها و پروژه‌های گوناگون در این مناطق، دو بخش عمده از رویکرد انتخاباتی دولت در روزهای منتهی به انتخابات بوده است. رنگ‌وبوی پوپولیسم و تلاش برای جلب حمایت آرای طبقات پایین جامعه از سوی دولت به وضوح در این رویکرد مشخص است؛ اما نکته مهم در این میان، چرایی روی آوردن دولت به این موضوع است.
در پاسخ می‌توان گفت، دولت عمده ضعف سبد رأی خود را در میان اقشار پایین و کم‌درآمد جامعه می‌داند که اتفاقاً سبد رأی جریان رقیب وی محسوب می‌شود. توضیح آنکه طبقه متوسط و طبقه متوسط به پایین و ضعیف؛ دو طبقه بزرگ و قدرتمند در ایران هستند که عمده سازمان رأی را تشکیل می‌دهند. طبقه متوسط در هر انتخاباتی خواسته‌های سیاسی و روشنفکری دارد و به ویژه از زمان انتخابات ریاست‌جمهوری هفتم در سال 76 به عنوان پایگاه اجتماعی جریان اصلاح‌طلبی یا به اصطلاح «رأی ایدئولوژیک» این جریان ظاهر شده است؛ اما مهم‌ترین خواسته طبقه دیگر که اتفاقاً نسبت به طبقه متوسط بزرگ‌تر و گسترده‌تر است، عمدتاً مسائل اقتصادی و معیشتی است. در میان این دو طبقه، قشر خاکستری نیز وجود دارد که رأی آن ماهیت سیال داشته و چندان قابل پیش‌بینی نیست و اعضای آن در میان هر دو طبقه مذکور پراکنده‌اند.
با این توضیحات باید گفت، به سبب حمایت نخبگان سیاسی اصلاح‌طلب از دولت و غلبه دیدگاه‌ها و نگاه‌های اصلاح‌طلبانه در دولت یازدهم، دولتی‌ها تقریباً به طور قاطع از حمایت طبقه متوسط از خود آسوده‌خاطر هستند که البته اتکای صرف به رأی همین طبقه به طور حتم شکننده است. نکته مهم در این میان این است که به سبب ضعف در کارنامه چهار ساله خود و ناتوانی در عمل به وعده‌ها، به ویژه وعده‌های اقتصادی و معیشتی، آنها بابت برخورداری از حمایت طبقات پایین در انتخابات نگرانی جدی دارند.
از این رو، با تأسی به منطق «الغریق یتشبث بکل حشیش» به هر بهانه و حربه‌ای متوسل می‌شوند که خود را نماینده خواسته‌های طبقات پایین و کارآمد در برآورده کردن نیازهای آنها جلوه دهند. به عبارتی، روحانی با این اقدامات تلاش می‌کند خود را نماینده‌ای تمام‌عیار برای همه قشرها و طیف‌های جامعه، از فقیر و مستضعف گرفته تا اقشار متوسط و متوسط به بالا، با خواسته‌های فرهنگی و سیاسی جلوه دهد. به تعبیر دقیق‌تر، دولتی‌ها برای آنکه از بابت پیروزی خود در انتخابات آسوده‌خاطر شوند، می‌کوشند تا نظر طیف‌های پایین جامعه را نیز به خود معطوف کنند. درست بر اساس همین منطق است که برخی مشاوران و اطرافیان آقای روحانی به ترویج دوگانه‌های مخربی، چون انقلابی‌گری ـ معیشت می‌پردازند.
در واقع، افتتاح پروژه‌ها و طرح‌های متعدد از سوی دولت و توجه به اقشار ضعیف، آن هم در یک ماه مانده به انتخابات، عمدتاً به این دلیل صورت می‌گیرد که هم دولت را در عمل به وعده‌هایش کارآمد جلوه دهند و هم خود را تجلی خواسته‌های اقشار ضعیف جامعه نشان دهند؛ ضمن اینکه این قبیل اقدامات را می‌توان اقداماتی پوپولیستی دانست. باید متذکر شد که برای ارزیابی دقیق میزان مردم‌داری و مردم‌محوری نیروها و نخبگان سیاسی مختلف ضروری است به کارنامه عملکرد آنها در ادوار مختلف نگریست و دید که شعارهای مردم‌دارانه آنها صرفاً شعار و عملیاتی برای فریب مردم است یا اینکه آنها به طور حقیقی خود را خدمتگزار مردم و پیگیر حل‌ورفع امور آنها می‌دانند. در واقع، ضمن اینکه خدمت‌گزاری به مردم در هر برهه‌ای ارزشمند است؛ اما برای ارزیابی حقیقی یا فریبکارانه بودن اقداماتی که به اسم خدمت‌گزاری به مردم انجام می‌شود، باید اقدامات مسئولان در طول زمان و نه صرفاً در ایام منتهی به انتخابات معیار و مبنای ارزیابی باشد.

 قربان امینی/ با پیروزی انقلاب اسلامی و ایجاد تغییر بزرگ در کشور و خارج شدن ایران از دست قدرت‌ها و تبدیل آن به نظام اسلامی و الگوی الهام‌بخش ملت‌ها، ریل حرکت کشور به سمت هدف‌های بزرگ، تحقق عدالت اجتماعی واقعی، ریشه‌کنی فقر و جهل، تأمین عزت و هویت ملی و اقتدار بین‌المللی با فعال کردن ظرفیت‌های کشور، تغییر یافت تا دین خدا حاکمیت پیدا کند که تنها شرط تحقق حاکمیت دین خدا، حرکت در مسیر انقلاب و انقلابی‌گری است. در طول تاریخ در هر مقطعی که انقلابی عمل شده، پیشرفت نیز به دست آمده است و در هر دوره‌ای که از حرکت جهادی و انقلابی‌گری غفلت شده، نتیجه‌اش ناکامی، عقب‌ماندگی و وابستگی به دشمن شده است.
رهبر فرزانه انقلاب در تبیین معیارهای اصلی انقلابی‌گری، پنج شاخصه‌ عمده را برشمردند؛ از جمله «پایبندی به مبانی و ارزش‌های اساسی انقلاب اسلامی»، «هدف‌گیری مستمر آرمان‌ها و همت بلند برای رسیدن به آنها»، «پایبندی به استقلال همه‌جانبه کشور»، «حساسیت در برابر دشمن و تبعیت نکردن از او» و «تقوای دینی و سیاسی.» طبیعی است که اگر این شاخصه‌ها رعایت می‌شد، ما در زمینه‌های گوناگون؛ از جمله اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... این همه مشکل نداشتیم.
تنبلی، محافظه‌کاری، ناامیدی، دلبستگی به غرب، بزرگ شدن عبدالله‌بن‌زبیرهای زمان و ضعف ایمان سدّ راه پیشرفت و حاکمیت دین خدا شده است. این خصوصیات هر یک به نوبه خود، در نقطه مقابل انقلابی‌گری قد علم کرده و مشکلات عدیده‌ای را برای مردم و انقلاب ایجاد کرده است.
محکم بودن کفار در سیاست و حکومت همواره در طول تاریخ یکسان بوده است؛ برای نمونه وقتی مسلمانان در مکه به قدرت رسیدند، کافران با خدعه و نیرنگ قصد داشتند پیامبر اسلام(ص) را به تبعیت از خود وادار کنند. در چنین شرایطی خداوند متعال به پیامبرش امر کرد: «و لا تطع الکافرین و المنافقین»؛ از کافران و منافقان تبعیت نکن. همچنین خداوند در سوره فرقان می‌آورد: «فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهاداً کبیرا»؛ از کافران تبعیت نکن و به وسیله عدم تبعیت با آنان جهاد بزرگی بنما.
سرپرست کفار طاغوت است و استکبار همان حاکمان باطل و طاغوت هستند و در رأس دنیای استکبار آمریکا قرار دارد؛ دولت آمریکا دولتی است که تجاوزگری، مستکبری، یاغی‌گری و گردنکشی از خصوصیات بارز آن به شمار می‌آید. ما مأمور به تبعیت نکردن از کفار و مستکبران و مأمور به اطاعت نکردن از دستورات آمریکا هستیم و تبعیت از خدا و کفار با هم جمع نمی‌شود.
پس هر کسی در ایران به اسلام و انقلاب اسلامی اعتقاد دارد، باید روحیه استکبارستیزی داشته باشد؛ چرا که با روحیه استکبارستیزی است که عزت کشور حفظ شده و اقتدار ملی به وجود می‌آید. با تفکر لیبرال نمی‌توان کشور عزیزمان ایران را اداره و مشکلات را حل کرد، نمی‌توان در جمهوری اسلامی ایران مسئول بود و در آشکار و نهان از آمریکا تبعیت کرد؛ چرا که هدف استکبار جهانی تهی کردن انقلاب از محتوا است و این امر با نداشتن روحیه انقلابی‌گری و جهاد کبیر میسر می‌شود.
برای پیشرفت و تعالی و تحقق عدالت اجتماعی واقعی باید در کشور در تمام سطوح تفکر انقلابی حاکم شود.
صاحب تفکر انقلابی و عمل انقلابی، در مقابل دشمنان حساس بوده و با تفکر دینی و سیاسی با جهاد کبیر برای تحقق همه اهدافی که اسلام برای جامعه تعیین و مطالبه کرده، کوشش می‌کند و در نهایت این تفکر و عمل انقلابی است که انسان را از لغزش‌های سیاسی و مسئولیتی حفظ خواهد کرد.
برخی‌ها اکنون دچار واهمه شده‌اند و انقلاب اسلامی را با برخی از انقلاب‌های ضد مردمی مقایسه کرده و با تکرار نظریه‌پردازی اشخاصی، مانند کرین برینتون مبنی بر حرکت دوری انقلاب، ادعا می‌کنند که روحیات انقلابی مردم فروکش کرده و انقلابیون منزوی شده‌اند؛ اما برخلاف این گفته‌ها مردم همچنان به انقلاب امیدوارند و شرکت مردم در انتخابات‌ها، راه‌پیمایی‌ها و مراسم‌های معنوی در مساجد و حسینیه‌ها این نظریه را در ایران ابطال کرده است.


  محمدرضا بلوردی/ تصمیم دولت تشکیلات خودگردان فلسطین در رام‌الله برای کاهش 30 تا 50 درصد از حقوق کارمندان فلسطینی در نوار غزه، آخرین مورد از اختلافاتی است که بین دو گروه عمده فلسطینی در سرزمین‌های اشغالی (فتح و حماس) وجود دارد که پس از تهدید محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، به اتخاذ تصمیمات بی‌سابقه علیه نوار غزه‌ اجرایی شده و سبب شده است شدت اختلافات و شکاف‌ها بین غزه و رام‌الله بیش از پیش شود.
در این میان، این رژیم صهیونیستی است  که تلاش می‌کند از این اختلافات بهره‌برداری کرده و جایگاه خود را در تعامل و تقابلی که با دو طرف این دعوا دارد، تقویت کند؛ در همین رابطه، بخشی از تلاش‌هایی که صهیونیست‌ها دنبال می‌کنند، حول این محور است که محمود عباس، نماینده ملت فلسطین تلقی نمی‌شود؛ این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که بدانیم ماه آینده میلادی محمود عباس برای ملاقات با دونالد ترامپ،‌ رئیس‌جمهور آمریکا به واشنگتن می‌رود و اختلافات داخلی فلسطینیان فرصتی طلایی برای رژیم صهیونیستی است تا اینکه اجازه ندهند دولت آمریکا اقدام خاصی در زمینه منازعه تاریخی بین فلسطینیان و اسرائیل انجام دهد و رابطه بین واشنگتن و تل‌آویو را تحت‌الشعاع قرار دهد. در این باره نگرانی‌ رژیم صهیونیستی این است که ترامپ برای حل منازعه فلسطینیان و رژیم صهیونیستی، برنامه‌ای را دنبال کند که از آن با عنوان «معامله قرن» نام برده و بارها در رسانه‌ها مطرح کرده است.
در محافل استراتژیک صهیونیستی این‌گونه تبلیغ می‌شود که اختلافات بین فلسطینیان نشان‌دهنده‌ این است که محمود عباس را نمی‌توان نماینده ملت فلسطین دانست و از همین رو رژیم صهیونیستی نمی‌تواند با او به سازشی سیاسی دست یابد. همچنان که «دوری گولد» رئیس مرکز مطالعات اورشلیم‌ تصریح می‌کند که منازعه بین غزه و کرانه باختری مؤید این موضوع است که تشکیلات خودگردان فلسطین عملاً تحت تأثیر دو رهبری سیاسی متفاوت است و هیچ یک از این دو این توان را ندارند تا تصمیماتی را اتخاذ کنند که برای طرف مقابل هم الزام‌آور باشد. 
موضوع بهره‌برداری رژیم صهیونیستی از وضع موجود بین گروه‌های فلسطینی به تلاش برای تضعیف جایگاه محمود عباس محدود نمی‌شود؛ بلکه بخش دیگری از نخبگان سیاسی حاکم در رژیم صهیونیستی تلاش می‌کنند تا شرایط را این‌گونه جلوه دهند که وضع موجود بین فتح و حماس بیانگر از بین رفتن وحدت سیاسی بین مناطق تحت نفوذ تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری و نوار غزه است. 
از سوی دیگر، تشدید اوضاع انسانی فلسطینیان تحت محاصره در غزه این نگرانی را برای رژیم صهیونیستی به وجود آورده که ممکن است رویارویی دیگری با جنبش حماس داشته باشد؛ از همین رو تمام تلاش این رژیم بر این است که در هر گونه تقابل احتمالی با حماس اتهامی علیه خودش وجود نداشته باشد. به همین دلیل، دستگاه‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی آن برای ثابت کردن این موضوع تلاش می‌کنند که مسئولان وضعیت انسانی نابسامان فلسطینیان، حماس و شخص محمود عباس هستند.
کلام پایانی اینکه با وجود تنش‌های به وجود آمده بین فتح و حماس، بخش دیگری از تلاش‌های صهیونیست‌ها معطوف به ادامه همکاری‌ و هماهنگی‌ امنیتی با دولت تشکیلات خودگردان در رام‌الله است تا از این طریق به اصطلاح با تهدیدهای مشترک مقابله کنند؛ تهدیدهایی که جدیدترین نمونه آن را می‌توان در اعتصاب غذای بیش از هزار اسیر فلسطینی مشاهده کرد که برای مهار پیامدهای آن هماهنگی‌های کاملی بین تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی وجود دارد و این نگرانی در دو طرف دیده می‌شود که هر گونه کوتاهی در قبال این موضوع می‌تواند به بحرانی شدن اوضاع امنیتی و شعله‌ور شدن آتش انتفاضه سوم منجر شود.