محمد عبداللهی، استاد جامعه‌شناسی گفت: رصد فضای سیاسی کشور نشان می‌دهد که برخی جریان‌های سیاسی با بمباران واژه‌ها، درصدد تأثیرگذاری بر افکار عمومی و شکل دادن یک «دنیای فکری» متفاوت برای بخشی از توده‌ مردم هستند. در این میان، یکی از مهم‌ترین تکنیک‌های این راهبرد رسانه‌ای، تکنیک «دوقطبی‌سازی» جامعه است که هم می‌تواند در تخریب رقیب به کار آید و هم آرای خاموش را جذب کرده، در بسیج هواداران سیال، مؤثر افتد.
جریان‌شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصر ـ 63
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/ در بررسی مبانی معرفتی سران فرقه ضاله بهائیت پس از ادعای الوهیت، نوبت به ادعای خاتمیت می‌رسد. البته، در اظهارات و ادعاهای رهبران بهائیت، سیر جریان برعکس است؛ یعنی از بابیت و قائمیت و نبوت شروع کرده، به الوهیت رسیده‌اند؛ اما با توجه به اهمیت این مباحث، ما ابتدا به بررسی ادعای الوهیت، سپس به دیگر موارد پرداخته‌ایم. آنها خود را در ردیف پیامبران الهی، مانند موسی، عیسی، ابراهیم و نوح(علیهم‌السلام)، بلکه بالاتر فرض می‌کنند و در نهایت به نسخ شریعت اسلام و انکار ختم نبوت می‌رسند.
نبوت، از اصول دین اسلام است که طبق آیۀ قرآن به پیامبر اعظم(ص) ختم شده است. صریح‌ترین آیۀ قرآن در این زمینه، آیۀ 40 سورۀ احزاب است که خداوند می‌فرماید: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ‌اللهِ وَ خاتَمَ النَّبِیینَ وَ كانَ‌اللهُ بِكُلِّ شَی‏ءٍ عَلِیما»؛ محمد پدر احدى از مردان فعلى شما نیست؛ بلكه فرستادۀ خدا و خاتم پیامبران است و خدا به هر چیزى داناست. 
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان در توضیح خاتم نوشته است:
«كلمه «خاتم» ـ به فتح تاء ـ به معناى هر چیزى است كه با آن، چیزى را مهر كنند؛ مانند طابع و قالب، كه به معناى چیزى است كه با آن چیزى را طبع نموده، یا قالب زنند و مراد از «خاتَمَ‌النَّبِیینَ» بودن آن جناب، این است كه نبوت با او ختم شده و بعد از او دیگر نبوتى نخواهد بود. رسول، عبارت از كسى است كه حامل رسالتى از خداى تعالى به سوى مردم باشد و نبى آن كسى است كه حامل خبرى از غیب باشد و آن غیب، عبارت از دین و حقایق آن است و لازمۀ این حرف این است كه وقتى نبوتى بعد از رسول خدا‌‌(ص) نباشد، رسالتى هم نخواهد بود؛ چون رسالت، خود یكى از اخبار و انباى غیب است. وقتى بنا باشد انباى غیب منقطع شود و دیگر نبوتى و نبی‌اى نباشد، قهراً رسالتى هم نخواهد بود. از اینجا روشن مى‏شود كه وقتى رسول خدا‌‌(ص) خاتم‌النبیین باشد، خاتم‌الرسل هم خواهد بود.»(1)
اما بهائیان در توجیه این آیه می‌گویند:
«در قرآن، سورۀ الاحزاب، محمد رسول‌الله را خاتم‌النبیین فرموده. جمال مبارک ـ جل جلاله ـ در ضمن جملۀ مزبوره می‌فرماید: مقام این ظهور عظیم و موعود کریم، از مظاهر سابقه بالاتر است؛ زیرا نبوت، به ظهور محمد رسول‌الله ختم گردید و این دلیل است که ظهور موعود عظیم، ظهورالله است و دور نبوت منتهی گردید؛ زیرا که رسول‌الله، خاتم‌النبیین بوده.»(2)
اما نکته اینجاست که این مدعیان نبوت، در موارد متعددی به خاتمیت رسول اکرم(ص) اقرار کرده‌اند و در آثار آنان مکتوب است. میرزا‌حسین‌علی نوری می‌نویسد: «کما انتم تقرئون فی الکتاب بانّ‌الله لما ختم النبوة بحبیبه بشّر العباد بلقائه و کان ذلک حتم محتوم»؛ همان طور که شما در قرآن می‌خوانید، خدای بزرگ، آن‌گاه که نبوت را به حبیبش پایان بخشید، بندگان را به لقای خود بشارت داد و این امری حتمی است(3) یا «الصلوة والسلام علی سیدالعالم و مربی الامم الذی به انتهت الرسالة و النبوة و علی آله و اصحابه دائماً أبداً سرمدا»؛ سلام و درود بر آقای اهل عالم و پرورش‌دهندۀ امت‌‌ها؛ کسی که به او نبوت و رسالت پایان یافته و بر خاندان و دوستانش سلام و درود دائمی و ابدی و سرمدی باد.(4) یا در جایی دیگر می‌نویسد: 
«لان الله تبارک و تعالی بعد الذی ختم مقام النبوة فی شأن حبیبه و صفیه و خیرته من خلقه کما نزل فی ملکوت العزة و لکنه رسول‌الله و خاتم‌النبیین وعد أبصار بلقائه یوم القیمة ظهور المسجد کما ظهر بالحق»؛ زیرا که خدای تعالی پس از آنکه مقام نبوت را دربارۀ حبیبش برگزیده و به بهترین بندگان پایان بخشید، همان‌طور که در ملکوت عزت (قرآن) نازل شده است؛ ولکن محمد رسول خداست و پایان‌دهندۀ انبیا. بندگان را به لقایش وعده داده است و این از جهت عظمت ظهور بعد است، به همان ترتیب که به‌حق آشکار شد.(5)
اینها نمونه‌هایی از اعترافات صریح رهبر بهائیت دربارۀ خاتمیت است؛ اما با این حال، همان علم بدون عمل و پیروی از نفس، کار آنها را به انکار خاتمیت و ادعای نبوت می‌کشاند و نویسندگان و مبلّغان بهائی به توجیه آن می‌پردازند. مبلّغان بهایی در توجیه نبوت باب و بها، دلایلی ذکر کرده‌اند که در ادامه نقل و نقد می‌کنیم.
الف‌ـ میرزا ابوالفضل گلپایگانی، مشهورترین مبلّغ بهائی، در کتاب فرائد، تقریر را بزرگ‌ترین برهان حقانیت یک پیامبر می‌داند و می‌نویسد: در چگونگی استدلال به دلیل تقریر: دلیل تقریر، اکبر دلیلی است که علمای اعلام در تفریق بین‌الحق و الباطل به آن تمسک جسته‌اند و در کتب مصنفات خود به آن مبسوطاً و مفصلاً استدلال فرموده‌اند و تقریر این دلیل، بدین‌گونه است که اگر نفسی مدعی مقام شارعیت شود و شریعتی تشریع نماید و آن را به خداوند تبارک و تعالی نسبت دهد و آن شریعت نافذ گردد و در عالم باقی ماند، این نفوذ و بقا برهان حقیقت آن باشد؛ چنانکه بالعکس، زهوق و عدم نفوذ، دلالت بر بطلان دعوت زائلۀ غیرباقیه نماید؛ خاصه اگر نفوذ و بقای کلمۀ حق، چنانکه عادة‌الله در ارسال رسل و تشریع شرایع به آن جاری شده است، به علوم و معارف کسبیه یا به عصبیت و معاونت قومیه یا به مکنت و ثروت ظاهریه یا به تسلط و عزت دنیویه متعلق و مربوط نباشد، در این صورت، حتی بر فلاسفه که تتبع علل نمایند نیز حجت بالغ گردد و نفوذ و بقای آن به صرف ارادۀ غیبیۀ الهیه انتساب یابد؛ چه وجود معلول بدون علت، متصور و معقول نباشد و خلاصة القول، حق جل جلاله در جمیع کتب مقدسۀ سماویه به این برهان عظیم احتجاج فرموده و بقای حق و زهوق و زوال باطل را آیت کبری و دلیل اعظم شمرده است؛ و خصوصاً در قرآن مجید، تصریحاً و تمثیلاً در مواضع متعدده، این مسئله نازل گشته؛ چنانکه در آیه 16 سورۀ مبارکۀ شوری می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ یحَاجُّونَ فِی اللهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ» ترجمۀ آیۀ شریفه این است که کسانی که محاجّه و مجادله می‌کنند در امر خداوند بعد از آنکه اجابت کرده شد، یعنی خلق قبول نمودند و اجابت کردند، حجت ایشان باطل و زایل است نزد پروردگار و غضب الهی بر ایشان احاطه نماید و عذاب شدید نازل گردد. و سورۀ شوری، مکیه است و وقتی نازل شد که اصحاب حضرت رسول جمعی قلیل بودند؛ مع‌ذلک می‌فرماید که پس از آنکه این جمع قبول کردند و اجابت نمودند خدا را، من‌بعد حجت مجادل باطل باشد و احتجاج‌شان سبب نزول خشم خداوند گردد و سبب همین است که بر هر عاقل مُتفرّس، اگر اندکی تأمل نماید، واضح می‌شود که جز خداوند تبارک و تعالی، احدی قادر بر انفاذ و ابقای شرایع نباشد.(6)
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

اندیشه سیاسی مسلمانان ـ 388
 فتح الله پریشان/ در شماره گذشته در واکاوی علل تعامل میرزای قمی با شاهان قاجار به‌رغم اینکه حکومت آنها را مشروع نمی‌دانست، به دو عامل رویکرد مذهبی خاندان قاجار و حفظ مکتب شیعه، به ویژه در خلال جنگ‌های ایران و روسیه اشاره شد. عامل مهمی که در ادامه می‌توان به عنوان علت مهم این همکاری به آن پرداخت، مقابله میرزا با خرافات و انحرافات فکری و فرهنگی عصر و زمانه خود است.
در دوره‌ای که میرزای قمی می‌زیست، جریان‌های انحرافی مختلفی در جامعه ایران وجود داشت که برخی از آنها میراث گذشته بوده و برخی دیگر در همین دوره به وجود آمده بودند. این جریان‌ها، مشکلات متعددی را در جامعه ایجاد کرده و قشرهایی از مردم به سوی آنها گرایش یافته بودند و گاه برخی عمّال حکومتی و حتی شخص شاه نیز به آنها متمایل گشته، آنها را همراهی می‌کردند. طبعاً در این میان علمای شیعه نقش حساسی را بر عهده داشتند و در این راستا برای سرکوبی این جریان‌ها و جلوگیری از گسترش آنها به دربار و حکومت و در نتیجه گرایش مردم به این جریان‌ها، گاه مجبور بودند با حکومت همکاری کنند.
میرزای قمی در لباس یک فقیه برجسته در این دوره از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و از جانب این جریان‌های فکری انحرافی برای اساس اسلام به ویژه مکتب تشیع احساس خطر می‌کرد، برای مقابله با جریان‌های انحرافی زمانه خود همچون؛ جریان صوفی‌گری، جریان اخباری‌گری، جریان شیخیه و تبلیغات مسیحیت تبشیری به پا خاست و طبعاً در این مسیر مؤثرترین راه بهره‌گیری از قدرت حاکمان وقت بود. در این شماره با اقدامات و مساعی وی برای مقابله با جریان خطرناک صوفی‌گری آشنا می‌شویم.
جریان تصوف در دوران صفویه شکل گرفت، اما در آن عصر، پیشرفت چندانی نداشت. با سقوط دودمان صفویه و اضمحلال نظام سلطنتی آنان و به قدرت رسیدن نادرشاه، به علت ضعف و انزوای روحانیت شیعه ایران، پیروان تصوف که اساساً با علمای متشرع و مجتهدان عالی‌مقام مخالف بودند، توسعه یافته، با تبلیغات وسیع و ظاهرسازی‌های همه‌جانبه فعالیت مجدد خود را از سر گرفتند تا اینکه توانستند توجه بسیاری از مردم را به سوی خود جلب کنند. نقطه اشتراک دیدگاه‌های آنان، بی‌توجهی به ظواهر شریعت و احکام و فرایض دینی و تمرّد از فرامین اسلام و رهنمودهای رهبران دینی بود که عملاً خویشتن را از اصول و فروع تصوف اسلامی و عرفان ناب رهانیده، به بطالت، بیکاری، لاابالی‌گری، سرودن اشعار عامیانه و پایکوبی و رقص مشغول بودند.(1)
در روزگار فتحعلی‌شاه این فرقه تا جایی اوج گرفت و نفوذ و گسترش یافت که بخشی از مردم و برخی از دولتمردان نیز با آنان همراه شده و به این فرقه گرایش پیدا کرده بودند.(2)
یکی از عواملی که باعث نزدیکی علما به فتحعلی‌شاه و سلطنت شده بود، نگرانی آنها از نفوذ عقاید صفویه در دربار و شخص شاه بود. بر این اساس، علمای شیعه به مخالفت با آن پرداخته و در این راستا چالش‌های زیادی بین علما و صوفیان به وجود آمد، تا جایی که عده زیادی از مرشدان آنها به حکم علما کشته شدند. میرزای قمی درباره بطلان دیدگاه‌های آنان می‌نویسد: «چندان که سعی کردیم بفهمیم آیا طریقه این جماعت با آنچه به ما رسیده از صاحب شرع، موافقت دارد، به هیچ وجه نیافتیم و جمع ما بین شرع و سخنان ایشان ممکن نیست.»(3)
در یکی از این موارد، میرزا عبدالوهاب منشی‌الممالک (متخلص به نشاط) نامه‌ای به فتحعلی‌شاه نوشته، او را به پیروی از تصوف فرامی‌خواند. فتحعلی‌شاه در ملاقاتی که با میرزا داشت، نامه (رساله) مذکور را به ایشان می‌دهد تا صحت و بطلان آن عقاید را اعلام کند، تا به مقتضای آن عمل شود. میرزای قمی پس از مطالعه رساله، احساس می‌کند که می‌خواهند شاه را به تصوف گرایش دهند و به دنبال آن، شاه و ملت را نسبت به شرع و شریعت و حلال و حرام بی‌توجه سازند که این، خطر بزرگی برای اسلام و تشیع است و ممکن است حتی موجب انحراف عقیدتی مردم شود. از این رو، نامه‌ای به فتحعلی‌شاه می‌نویسد تا او را از گرایش به تصوف برحذر دارد. میرزا در این نامه ضمن ردّ اباطیل آن رساله، اشاعه چنین افکاری را خطری بزرگ برای اسلام و تشیع خوانده و نگرانی خود را از تأثیرپذیری شاه از این سخنان اعلام می‌دارد: «و الحال که نوبت به پادشاه ما رسیده که زبده پاشاهان جهان و صاحب عقاید حقه و دین‌پرور و شریعت‌گستر است، جمعی از شیاطین انس می‌خواهند که امر عقاید ایشان را ضایع و به طریقه باطله خود مایل کنند تا مردم هم به مقتضای «الناس علی دین ملوکهم» ضایع و فاسدالعقیده شوند.»(4)
بنابراین، میرزای قمی چون شاه را عوام و دینداری او را سطحی می‌دانست، نسبت به ایجاد تزلزل در دینداری شاه و از آن طریق نسبت به جامعه اساس شریعت و مسلمین احساس خطر جدّی می‌کرد و برای دفع این تهدید برقراری رابطه و تعامل با شاه و استفاده از قدرت وی را ضروری می‌دانست. در شماره‌های آینده با فعالیت‌ها و اقدامات میرزای قمی با سایر جریان‌های فکری انحرافی ذکر شده بیشتر آشنا خواهیم شد.
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.


 شهاب زمانی/ برابر با نظرسنجی‌ها و نگرش‌سنجی‌ها از لایه‌های زیرین جامعه ایرانی در آستانه انتخابات اردیبهشت 96، یکی از چهار مشکل و معضل اصلی مردم پس از بیکاری، تورم و گرانی و رکود، فساد احصا شده است. اما فساد چیست، انواع فساد اقتصادی کدامند و به چه کسی مفسد اقتصادی گفته می‌شود؟ 
فساد از ریشه فسد گرفته شده و به معنای جلوگیری از انجام اعمال درست و سالم است و در زبان انگلیسی با واژه Corruption و ریشه لاتینی Rumpere شناخته می‌شود که به معنای شکستن و نقض کردن است و چیزی که شکسته یا نقض می‌شود، می‌تواند یک شیوه‌ رفتار اخلاقی، اجتماعی، قوانین و مقررات، یا قواعد اداری باشد. به این معنا، فساد هر پدیده‌ای است که مجموعه‌ای را از اهداف و کارکردهای خود بازدارد. با این تعریف کلی می‌توان به گونه‌شناسی از فساد پرداخت و آن را در انواع مختلفی دسته‌بندی کرد که طیفی از فساد سیاسی تا مالی و اقتصادی مشهورترین آنها بوده و گاه ترکیب فساد سیاسی با مالی و اقتصادی وجه خطرناکی از حیث پیامد به خود می‌گیرد که در بستر انتخابات هم بیشتر خود را نشان می‌دهد. اساساً مخارج انتخابات برای نامزدها بسیار سنگین و کمرشکن است و دقیقاً جایی است که پیوند فساد مالی و سیاسی می‌تواند بروز و ظهور بیرونی داشته باشد. سوء‌استفاده از موقعیت قدرت و انباشت پول و ثروت حاصل از تخصیص نیافتن در موعد قانونی به مصارف مشخص شده و هزینه‌کرد آن در انتخابات به سود شخصی و جناحی، وجه بارز فساد سیاسی و مالی در ایام تبلیغات و انتخابات در جهان امروز به شمار می‌آید. 
عده‌ای معتقدند فساد مالی سوءاستفاده از قدرت برای برداشت شخصی است که اعمالی نظیر رشوه، اختلاس، رانت و کلاهبرداری و... را شامل می‌شود و مفسد اقتصادی کسی است که با سوءِاستفاده از قدرت یا جایگاه و مقامی که دارد، به منافع شخصی خود می‌اندیشد و در پی هرچه غنی‌تر کردن خود و خانواده‌اش است.
فساد، پدیده‌ای است که آسیب‌های سیاسی، فرهنگی، اعتقادی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی برای کشورها به همراه می‌آورد. فساد در انواع آن اعم از اداری، مالی و سیاسی می‌تواند فعالیت‌های سرمایه‌گذاری و اقتصادی را از شکل مولد آن به‌ سوی رانت‌ها و فعالیت‌های زیرزمینی سوق بدهد و همچنین موجب به وجود آمدن سازمان‌های وحشتناکی مانند مافیا شود. فساد گسترده و فراگیر یکی از نشانه‌های ضعف حاکمیت است و عملکرد ضعیف حاکمیت می‌تواند روند رشد و توسعه‌ اقتصادی را رو به تحلیل برده، مانند موریانه نقشی جدی در سایش و کاهش مشروعیت سیاسی و اعتماد عمومی نسبت به دولت و نظام سیاسی مستقر بازی کند. 
اگرچه در بسیاری از کشورها انتخابات بستری برای ایجاد فساد به منظور برآوردن هدف سیاسی است؛ اما انتخاب هدفمند و آگاهانه در بستر انتخابات می‌تواند به پیوندهای مفسده‌آمیز مبتنی بر رابطه به جای تکیه بر ضوابط و قانون‌مداری پایان دهد. 

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت پنجاه‌ویکم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ اینکه دشمن با وجود شکست برنامه‌هایش در براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی ایران هنوز مأیوس نشده و همچنان برنامه تغییر رژیم را دنبال می‌کند، از باورهای جدی رهبر معظم انقلاب است.(4/8/1389) در واقع، از وقتی غرب به این نتیجه رسید که از طریق اقدامات نظامی قادر به تغییر رفتار و رژیم جمهوری اسلامی ایران نیست، رویکرد جنگ اقتصادی، جنگ نرم و نفوذ را مناسب‌ترین الگوی براندازی نظام در نظر گرفت. در این میان؛ فرصت انتخابات به منزله شرایط استراتژیک تلقی شد. بر اساس تئوری‌های مطرح شده و نمونه‌های تجربی، براندازی با محوریت انتخابات مشروط به تحقق یک‌سری از شرایط ذهنی و عینی در زمان پیش از انتخابات و ایجاد اقدامات و فرایندهایی برای فتنه‌انگیزی پس از انتخابات است. 
 بر اساس این، غرب و مخالفان نظام با توجه به فتنه 88، انتظار فتنه بزرگ‌تری از طریق فضای دموکراتیک ایران را در شرایط انتخاباتی دارند. چنانچه ولید فارِس، مشاور ترامپ در امور خاورمیانه گفت: «به این مسئله خوش‌بینم که مخالفان در ایران بتوانند شورشی بزرگ‌تر از حوادث 88 راه بیندازند.» خواسته مسعود بهنود از ایرانیان نیز مبنی بر اینکه آنها با یک برنامه، انتخابات آینده را به چالش حقوق بشر و قوه قضایی بی‌طرف تبدیل کنند، می‌تواند نشانه‌هایی از قطعه‌های جورچین فتنه‌انگیزی نوینی در آینده باشد. تحرکات برخی از کشورهای عربی منطقه، مانند عربستان در برگزاری نشست‌هایی با ضد انقلاب، مانند منافقین را نمی‌توان نادیده گرفت. با وجود این، مهم‌ترین برنامه‌هایی که بازیگران جنگ نرم پس از آغاز انتخابات دنبال می‌کنند، عبارت است از: 
یک‌ـ قطبی‌سازی
ایجاد فضای روانی دوقطبی‌سازی ساختارشکنانه برای تحرک‌بخشی توده‌های مردمی و هیجان‌سازی هواداران حرکت کلیدی محسوب می‌شود؛ زیرا مبارزه مدنی با محوریت انتخابات برای تغییرات اساسی و بنیادی بدون دوقطبی شالوده‌شکنانه شکل نمی‌گیرد. از این رو، سناریوی دوقطبی‌سازی از پیش از انتخابات با شیب ملایمی آغاز می‌شود و در حین انتخابات شدت می‌گیرد و پس از انتخابات و اعلام نتایج به اوج خود می‌رسد. در واقع، طراحان فتنه با ابزارهای رسانه‌ای، شبکه‌های مجازی، شبکه‌های آموزش دیده‌ای که پیش از انتخابات در جامعه و ستادهای انتخاباتی ایجاد کرده‌اند و زمینه‌های روانی و شخصیتی که نامزدهای انتخاباتی دارند، فضای سیاسی ـ انتخاباتی را به گونه‌ای مدیریت می‌کنند که رقابت‌ها به تخاصم تبدیل شود. مهم‌ترین برونداد این فرایند، دوقطبی‌های حق و باطل و حکومتی و غیر حکومتی است. در این زمینه رسانه‌هاي غربي هم تلاش مي‌كنند جريان حاكم را جريان سنتي، متحجّر، ناكارآمد، غير دموکراتیک و ضد مردمی و در مقابلِ جريان مردمی، كارآمد، دموكراتيك‌، اصلاح‌طلب معرفي ‌كنند. نمادسازی برای این مرزبندی از طریق انتخاب شعار خاص، رنگ خاص و رفتارهای خاص انجام می‌شود. با وجود این، دوقطبی‌سازی مصنوعی سیاست جدی است که در انتخابات ریاست‌جمهوری 96 دنبال می‌شود و رهبر معظم انقلاب نیز در سال 95 هشدار داده‌اند. ایشان فرمودند: «دشمن دارد زخم‌هایی را بر پیکر این انقلاب می‌زند و وارد می‌کند، یکی مسئله‌ دوقطبی کردن‌های مصنوعیِ جامعه است؛ اینها زخم‌هایی است که دارند وارد می‌کنند؛ باید اینها را التیام بخشید.» (6/3/۱۳۹۵)
دوـ سیاست پیش‌داوری
 سیاست پیش‌داوری مجموعه ادعاها و القائاتی است که عاملان جنگ نرم با بهره‌گیری از بازیگران قانون‌گریز برای تبدیل رقابت‌های سیاسی ـ ‌انتخاباتی به فتنه سیاسی دنبال می‌کنند. آنها پیشاپیش به صورت رسمی یا غیر رسمی جريان متبوع یا نامزد مورد نظرشان را به گونه‌ای معرفی می‌کنند که پيروز قطعي انتخابات است. راه‌اندازی کارناوال‌های انتخاباتی یکی از اقدامات برای این منظور است. با توسل به سیاست پیش‌داوری سعی می‌شود افکار عمومی به این نتیجه برسد که نامزد مفروض پایگاه اجتماعی بسیار بالا و بی‌رقیبی دارد و پیروزی او حتمی است.
سه‌ـ تردیدسازی
 این سیاست پیش از انتخابات آغاز می‌شود و تا پایان انتخابات ادامه می‌یابد. سیاست تشکیک‌سازی به نوعی حلقه مکمل سیاست پیش‌داوری است. تردیدسازی در ابعاد مختلفی، از جمله در زمینه برگزاری انتخابات، نظارت بر صندوق‌های رأی، نحوه تبلیغات رقیب و شمارش آرا صورت می‌گیرد. هدف اصلی تردیدسازی آماده‌سازی جریان‌ها و هواداران آنها از نپذیرفتن نتایج متفاوت در انتخابات است. 
 چهار‌ـ حمايت و پشتیبانی
 حمایت بازیگران خارجی از جریان‌های مورد نظرشان به صور مختلف انجام می‌شود. بخشی از آنها از طریق دستگاه‌های تبلیغی و رسانه‌ای است که در شرایط انتخابات به طور کامل در اختیار جریان مورد نظر قرار می‌گیرند جذابیت‌سازی و ایجاد مقبولیت برای جریان مطلوب‌نظر و مشروعیت‌زدایی و ضد مردمی معرفی کردن جریان رقیب و دولت حاکم محور و دال مرکزی این تبلیغات است. نوع دیگر حمایت از طریق ایجاد فشار اقتصادی و فضای تهدید و القای این است که این فشارها ناشی از عملکرد و سیاست‌های نظام است. در این زمینه موضع جیمز ریکاردز از اندیشکده کارنگی قابل توجه است. وی می‌گوید: «تحریم‌های جدید دولت ترامپ علیه ایران برای تأثیرگذاری بر انتخابات ایران و تحریک دوباره جنبش سبز و ایجاد نارضایتی گسترده است.»
پنج‌ـ مدیریت اعتراضات
 دو مقطع اصلی در فرایند انتخابات برای بازیگران جنگ نرم حساسیت بالایی دارد. یکی در هنگام تأیید صلاحیت‌ها و دومی در زمان شمارش آرا و اعلام نتایج. فرصت ردّ صلاحیت‌ها، محملی برای ایجاد تحرکات اجتماعی اعتراضی است. این مقطع اولین خیز طراحان فتنه‌انگیزی برای ایجاد نافرمانی مدنی و تحرکات اعتراضی و مدیریت آن علیه حاکمیت است. 
در زمان شمارش آرا نیز اگر نتایج انتخابات به نفع بازیگران جنگ نرم رقم نخورد، پروژه دوم براندازی نرم از طریق مدیریت اعتراضات مدنی کلید می‌خورد. ادعای مخدوش بودن نتایج انتخابات با شعار تقلب بزرگ و درخواست بازشماري آرا و فشار برای به رسميت شناختن پيروزي مخالفان است. این ادعا با فشارهای رسانه‌ای و مطالبه‌سازی از طریق جمعیت‌های مردمی دنبال می‌شود. در این هنگام اگر حاکمیت بازشماری را بپذیرد، دو حالت متصور است؛ حالت اول اینکه تقلب تأیید شود؛ در این صورت جریان‌های مخالف و طراحان خارجی، نظام سیاسی را با چالش‌های مشروعیت بیشتری درگیر می‌کنند. حالت دوم اینکه بازشماری به نفع جریان تغییر و دگرگونی نباشد، در این صورت برای اینکه ادعای مخالفان به کرسی بنشیند، فراخوان طرفداران برای تحصن، تجمع یا تظاهرات خیابانی با شعار برگزاری انتخابات مجدد در دستور کار قرار می‌گیرد. جریان‌های مخالف با حمایت‌های دولت‌های خارجی این وضعیت را تا جایی ادامه می‌دهند که حاکمیت، تقاضای آنها را بپذیرد. پذیرش حاکمیت، به دنبال خود خواسته جدیدی را به دنبال خواهد داشت و آن، تقاضای حضور ناظران بین‌المللی بر انتخابات است. در این وضعیت، اگر حاکمیت تقاضاها را برنتابد، حرکت‌های نمادین و اردوکشی خیابانی شکل مبارزه خیابانی به خود خواهد گرفت. در این حالت چند روش و سازوکار در دستور کار قرار می‌گیرد؛ از جمله شدت بخشیدن مانور جمعیتی و اردوکشی‌های خیابانی و تبدیل کردن آن به یک حرکت ملی و سراسری، هدایت کردن حرکت‌های اعتراضی به سطوح مختلف حاکمیت و آوردن بخشی از نخبگان حاکم به جمع معترضان، به تعطیلی کشاندن شرکت‌ها و کارخانجات، توسعه نافرمانی مدنی به دوایر دولتی، افزایش تهاجم روانی، تبلیغاتی و دیپلماتیک برای کمک به بزرگ‌نمایی نمایش‌های جمعیتی و اثبات اینکه برتری جمعیتی با مخالفان حکومت است.

جامعه‌شناسی سیاسی انتخابات عبارت است از تحلیل رفتار انتخاباتی شهروندان از یک سو و تحلیل صورت‌بندی و آرایش نیروها و احزاب سیاسی برای کسب‌ آرای مردم و پیروزی در انتخابات از سوی دیگر. این نوع از جامعه‌شناسی سیاسی افراد را در فضای انتخاباتی و هنگام رأی دادن مورد مطالعه قرار داده و این پدیده را در رابطه با عوامل سیاسی، فرهنگی، مذهبی، سنی، خانوادگی و اقتصادی به بررسی می‌گذارد. در طول بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی و به ویژه از انتخابات سال 1376 به بعد، با هر انتخاباتی که در سطح ریاست‌جمهوری، در سطح مجلس شورای اسلامی و در سطح شوراهای شهر و روستا برگزار شده، فهم عمومی از جامعه و تکثر و تنوع خواسته‌ها و مطالبات آن افزایش یافته است. یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران که 24 خرداد 1392 برگزار و به پیروزی حجت‌الاسلام حسن روحانی منجر شد، اهمیت مطالعه رفتار انتخاباتی شهروندان ایرانی و به دنبال آن بررسی فضای انتخاباتی را مضاعف کرده است و این نکته‌ای است که علی دارابی در جدیدترین اثر علمی خود در حوزه انتخابات با عنوان «جامعه‌شناسی انتخاب یازدهم» آن را واکاوی کرده است. به یقین شناخت این نگاه جامعه‌شناختی برای درک دقیق‌تر اهداف راهبردی بازیگران جامعه و قدرت سیاسی، مهم است. کتاب «جامعه‌شناسی انتخاب یازدهم» اولین کتابی است که درباره جامعه‌شناسی انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1392 ایران روانه بازار شده است.  نویسنده کتاب، پس از بیان کلیاتی در مقدمه و از جمله نقد و ارزیابی نظریه‌های مسلط و مطرح در جامعه‌شناسی سیاسی رفتار رأی‌دهی در جهان و ایران؛ رفتار انتخاباتی ایرانیان، تحلیل آماری انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران، اهمیت انتخابات یازدهم، بررسی توانایی‌های راهبردی رهبر معظم انقلاب در مدیریت، هدایت و برگزاری باشکوه انتخابات یازدهم و خلق حماسه سیاسی، بررسی آرایش نیروها و جریان‌های سیاسی، تحلیل جامعه‌شناختی چرایی پیروزی حسن روحانی، نقد و ارزیابی عملکرد رسانه‌های بیگانه در انتخابات یازدهم، بررسی نقش و کارکرد رسانه ملی در انتخابات و بررسی نقش و کارکرد نظرسنجی‌های انتخاباتی و نیز میزان دقت و موفقیت آنها و نیز آسیب‌شناسی آن را تحلیل کرده و در پایان تبیین نشانگان، درس‌ها و پیام‌های یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری را وجهه همت قرار داده است.


رهبر معظم انقلاب بر اساس تحلیل عمیقی که از پیوند متقابل میان اقتصاد و سایر حوزه‌ها چون فرهنگ، دانش و سیاست دارند، پویایی، خلاقیت و خوداتکایی در این حوزه را ملازم با همین مؤلفه‌ها در دیگر حوزه‌ها به شمار آورده‌اند. در واقع، زمانی که اقتصاد ملی عمدتاً بر سبیل خام‌فروشی، واردات و دلالی رقم می‌خورد دیگر نمی‌توان در حوزۀ فرهنگ یا علم، تولید، خلاقیت و خوداتکایی را انتظار داشت. اقتصاد وارداتی در پیوندی ناگسستنی با فرهنگ مقهور و مغلوب و علم بی‌ریشه و ترجمه‌ای قرار دارد و در سیکلی معیوب یکدیگر را بازتولید، تقویت و تشدید می‌کنند. از حدود 1٠ سال پیش که محور نام‌گذاری سال‌ها اقتصادی شده است، تلاش‌هایی برای شکستن این چرخه از ناحیۀ اقتصاد شروع شده است. مسلماً خط گرفتن از اشارات رهبر معظم انقلاب در این زمینه با توجه به ابلاغ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی و سایر اسناد بالادستی می‌تواند گره‌گشا باشد.