جعفر ساسان‌- داوود عسگری/ 
منظور بهاء از قیامت
بهاء هم منظور از قیامت را قیام خودش دانسته برای نبوت؛ و از «ساعة» [که در قرآن آمده و منظور قیامت است] ساعت بعثت خودش را اراده کرده است. بر اساس این عقیده، آیات قرآن را به خودش تأویل می‌کند.(1)
علامه مصطفوی، از میرزاحسین‌علی نقل می‌کند که در الواح می‌گوید: 
«ای کنیز من، بشنو ندای مرا از جانب زندان که دشمنان مرا احاطه کرده‌اند؛ آن کسانی که به قیامت و آثار آن و به ساعت و علامت‌های آن منکر هستند و آنان از کسانی هستند که به ذلت راضی شده‌اند.
منظورش از قیامت، قیام خودش برای مقام نبوت می‌باشد و منظورش از ساعت، زمان بعثتش است و طبق این عقیده، آیات قرآن را به خودش تأویل می‌کند.»(2)
میرزا‌بهاء می‌گوید: «در هر بعثتی، نفخه صور و حشر و نشر و عذاب و نعمت بر پا می‌شود و منظور او در این دو مورد، نفخه خود او بود و به اعتقاد ایشان، نفخه دیگری هم در قیام سیدباب بر ممکنات دمیده شده است.(3)
عبدالبهاء در مکاتیب گفته است: 
متبارک است پروردگار اول و آخر. در مرتبۀ اول، نفخه صور شد و مردم زمین و آسمان‌ها مدهوش گشتند؛ سپس نفخۀ دوم زده شد که نفخۀ زندگی بود و در این مرتبه، مردگان از جای برخاستند و در این موقع، صراط مستقیم در میان مخلوقات کشیده شد؛ میزان نصب گردید و بهشت برای پرهیزکاران نزدیک گردید؛ و آتش سوزنده شعله‌ور شد و نفس‌ها به ناله درآمدند و فریاد زدند که قیامت کبری بر پا شد و طامّۀ عظمی ظاهر شد و مخلوقات محشور شدند و پروردگار جهان و صفوف ملائکه آمدند.(4)
بهاء چنان از قیامت سخن می‌گوید که گویا بر پا شده است. او با تمسک به ظاهر آیات قرآن ادعا می‌کند قیامت بر پا شده است و به علما اشکال می‌گیرد که آنها آیات قرآن را اشتباه معنا می‌کنند!
وی می‌گوید: «ملاحظه می‌کنید که چقدر بی‌ادراک، نفخۀ محمدیه را که به این صریحی می‌فرماید، ادراک نمی‌کنند و خود را از این فیض الهی محروم می‌کنند و منتظر صور اسرافیل ـ که یکی از عباد اوست ـ می‌شوند؛ بلکه مقصود از صور، صور محمدی است که بر همۀ ممکنات دمیده شد و قیامت، قیام آن حضرت بود بر امر الهی و غافلینی که در قبور اجساد مرده را خلعت ایمانی پوشاند و به حیات تازه زنده نمود.»(5)
حسین‌علی بهاء در پاسخ به کسی که از وی پرسیده بود؛ «اگر قیامت قیام نموده، پس بهشت و دوزخ کجاست؟»، گفته است: «الاولی لقائی و الاخری نفسک‌ایها المشرک المرتاب»؛ یعنی بهشت، دیدار من است، و جهنم نفس تو؛ ‌ای مشرک شک‌آورنده!(6)

نقد ادلۀ بهائیت
در پاسخ این مطالب و توجیهات، باید گفت: اولاً، بحث معاد و قیامت و اینکه جهانی ورای عالم دنیا وجود دارد و در آنجا به حساب بندگان رسیدگی می‌شود، از بدیهیات هر دین آسمانی است که جزای نیکوکاران در قیامت بهشت و سزای بدکاران و کافران، دوزخ و جهنم است.
ثانیاً، برای فهم یک مطلب دینی و اعتقادی، نباید صرفاً به ظاهر برخی آیات قرآن استناد کرد؛ بلکه باید مجموع آیات را در کنار روایات پیامبر(ص) و پیشوایان معصوم بسنجیم و معنا کنیم؛ زیرا طبق حدیث معروف و متواتر ثقلین، فهم دقیق آیات قرآن، بدون بیان و توضیح پیامبر(ص) و ائمۀ معصوم ممکن نیست و آنان در حقیقت، مبیّن و مفسّر واقعی قرآن‌ هستند.
ثالثاً، بیش از یک‌سوم آیات قرآن، با زندگی ابدی ارتباط دارد: در یک دسته از آیات، بر لزوم ایمان به آخرت تأکید شده؛ در دستۀ دیگر، پیامدهای انکار آن گوشزد گردیده است؛ در دستۀ سوم، نعمت‌های ابدی و در دستۀ چهارم، عذاب‌های جاودان بیان شده است. با ملاحظۀ برخی از آیات قرآن که ویژگی‌های قیامت را بیان می‌کند، متوجه می‌شویم که دیدگاه بهائیت چقدر با قرآن متفاوت است: «هنگامی که آسمان از هم شکافته شود و آن زمان که ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند و آن زمان که قبرها زیر و رو گردند.»(7) «در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود...(8) در آن هنگام که کوه‌ها به حرکت درآیند...(9) در آن هنگام که پرده از روی آسمان گرفته شود؛ در آن هنگام که دوزخ شعله‌ور گردد؛ در آن هنگام که بهشت نزدیک شود.»(10) چنانکه می‌بینیم، تناسبی بین آیات قرآن و ادعای بهائیت وجود ندارد.
بهائیان دربارۀ نفخ صور هم ادعای باطلی دارند. این مطلب که اسرافیل، فرشتۀ مقرب الهی در صور می‌دمد، امری واضح و روشن است و در روایات امامان معصوم(ع) به آن اشاره شده است. بنابراین، ملاحظه می‌شود که رهبران بهائیت با تأویل‌گرایی و تفسیر به رأی آیات قرآن، که ریشه در مبانی فکری و معرفتی آنان دارد و این روش به وسیلۀ رهبران شیخیه، مانند احسایی و رشتی باب شده و از آنان به ارث رسیده است، سعی در توجیه حرکت خود دارند. این در حالی است که بهائیان از تفسیر و تأویل کلمات الهیه نهی شده‌اند؛ چنانکه عبدالبهاء می‌نویسد: «از جمله وصایای حتمیه و نصایح صریحۀ اسم اعظم این است که ابواب تأویل را مسدود نمایید... .»(11)
قیامتی که در همۀ ادیان به زندگی پس از مرگ و رسیدگی به اعمال انسان‌ها تعبیر شده است و در آن به حساب ظالم رسیدگی شده، به نیکوکاران پاداش داده می‏شود،‌ آیا این همان قیامت است؟ پس به تعبیر باب و بهاء، دیگر خبری از جهنم و آتش جهنم و زقوم جهنمی نیست و افراد ظالم فقط از ایمان بی‏بهره‏اند و دیگر عذابی ندارند؟ هرکس هر کاری که خواست انجام دهد؛ هیچ حساب و کتابی نیست. مظلوم ظلم را قبول کند و ظالم ظلم کند، بدون آنکه به روز حساب و کتابی امید داشته باشد، یا از آن بترسد. 
با این سخنان، آیا عدل خداوند نفی نمی‌شود؟ هیچ مظلومی نمی‏تواند حق خود را از ظالم بگیرد و هیچ عابدی در برابر عبادت خود جزا نمی‌بیند، شما چگونه حکم می‏کنید؟

موعود بستر سوء‌استفاده بهائیت
مفهوم مهدویت، از مفاهیم مشترک در ادیان آسمانی است و همۀ امم و ملل، به نوعی در انتظار موعود به سر می‌برند؛ اما این مفهوم، در اندیشۀ شیعه از جایگاهی رفیع برخوردار است؛ چنانکه می‌توان آن را در کنار نهضت عاشورا، رمز ماندگاری شیعه در چهارده قرن گذشته دانست. از همین‌ رو، یکی از عوامل قیام‌ها و انقلاب‌ها و سرنگونی حکومت‌ها یا پیدایش حکومت‌های جدید را در طول تاریخ، می‌توان آموزۀ مهدویت دانست. 
غیبت مهدی موعود و اعتقاد به اینکه سرانجام روزی ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد می‌کند و نقش‌ محوری این اندیشه در جوامع اسلامی به ‌ویژه شیعیان، سبب شده است که این مکتب همواره در معرض تحریف و سوءاستفادۀ دنیاطلبان و راهزنان عقل و دین قرار گیرد. تشکیک در مبانی این مکتب انسان‌ساز و بروز قیام‌هایی به نام مهدویت و ادعای افرادی که خود را مهدی موعود معرفی کرده‌اند، مانند مهدی سودانی، علی‌محمد باب و ده‌ها مدعی دیگر، نمونه‌هایی از این سوءاستفاده‌ هستند.
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

عباس سلیمی‌نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی نوشت: در صورت ادامه همین وضعیت در مناظره دوم تصمیم‌سازان طیف سیاسی اصلاح‌طلب دو گزینه پیش رو خواهند داشت؛ اول، رهاسازی خود از لوکوموتیوی که در توان آن تردید جدی ایجاد شده است. دوم، مطالبه امتیازات فوق‌العاده از رئیس‌جمهور مستقر در دولت احتمالی آینده وی که چندان قابل اتکا نیست.
اندیشه سیاسی مسلمانان ـ 390
 فتح الله پریشان/ اهتمام میرزای قمی در جایگاه مجتهد و حاکم شرع زمانه خود در عصر قاجار تنها معطوف به مبارزه و مقابله با جریان‌های انحرافی درون دینی یا ملی نبود؛ بلکه وی به مثابه مرزبان اندیشه اسلامی نگاهی به جریان‌های فکری منحرف تغذیه شده از سوی دشمنان خارجی و اقدامات ضد دینی بیگانگان نیز داشت. از این رو، یکی از اقدامات تحسین‌برانگیز وی مقابله با تبلیغات جریان مسیحیت در داخل بود که از طریق هیئت‌های میسیونری و مسیحیت تبشیری به همراه بازرگانان، تجّار و مستشاران حوزه‌های فنی و علمی وارد کشور می‌شد. 
در روزگار قاجار که عصر چیرگی استعمار غرب بر کشورهای اسلامی بود، غربیان ترویج مسیحیت را در دستور کار خود قرار دادند و با هدف بی‌اعتماد کردن مردم به تعالیم فرهنگ اسلامی، مدارس و کلیساهای بسیاری در سراسر ایران ساخته شد و مبلّغان توانمندی از اروپا به ایران گسیل شدند که مشهورترین آنها «هنری مارتین» بود. او در سال 1226 قمری به ایران آمد و بحث‌های فراوانی را علیه اسلام و مسلمین به راه انداخت و با شبهه‌پراکنی، اسلام را دین خون و شمشیر و خشونت معرفی کرد و از مسیحیت به دین صفا و محبت و صلح نام برد.
او با همه توان تلاش می‌کرد که چهره‌ای نازیبا و زشت از اسلام ترسیم کند. وی که به «پادری» شهرت یافت، ابتدا به شیراز رفت و ادعای اسلام کرد و حتی در حوزه علمیه مشغول به تحصیل شد، اما به تدریج باورهای اسلامی را زیر سؤال برد و حتی کتابی را که درباره عقاید خود نوشته بود، به شاه قاجار تقدیم کرد.
فعالیت‌های هنری مارتین می‌توانست باورهای دینی برخی از ایرانیان را کم‌کم در معرض خطر تزلزل و سستی قرار دهد و همین تأثیر احتمالی به شیوه‌های مختلف برای علما و دینداران نگرانی ایجاد کرده بود. از این رو، می‌بینیم که پس از رسیدن دامنه تلاش‌های مارتین به پایتخت و دربار قاجاریان و کوشش‌های وی در ترویج انجیل فارسی، هم دربار و هم شمار فراوانی از رهبران بزرگ مذهبی که پیوند دوستی بسیار نزدیکی با فتحعلی‌شاه داشتند، به پهنه جدل گام گذاشتند. علما، ضمن بحث و جدل با وی، رساله‌های پر محتوایی در رد اندیشه‌های وی که به «ضد پادری» شهرت یافت را به اعتراف خودشان به درخواست شاه و ولی‌عهد به نگارش درآوردند. از جمله این علما، میرزای قمی بود که با تقاضای مارتین برای دیدار با ایشان موافقت نکرد و رساله‌ای در رد اندیشه‌های منحرف او نوشت. این رساله که به «اعجاز قرآن» نیز مشهور شده، درباره معجزات پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ویژه قرآن است که در آن، به رد نظریه‌های هنری مارتین پرداخته شده است.(1)
با بررسی‌ای که از دلایل رابطه و تعامل میرزای قمی با حکومت قاجار به عمل آمد، همه آنها به یک عامل اساسی برمی‌گردد و آن عبارت است از «حفظ و گسترش اسلام و مذهب تشیع با توجه به شرایط و ضرورت‌های موجود آن زمان و استفاده از فرصت فراهم شده توسط حکومت وقت.»
نکته مهم این است که این ارتباط و تعامل نمی‌تواند دلیلی بر مشروع دانستن حکومت وقت از دیدگاه ایشان تلقی شود؛ بلکه گفتار، نوشتار و عملکرد محقق قمی در بسیاری از موارد حاکی از مشروعیت نداشتن حکومت وقت از دیدگاه ایشان است که در سلسله نوشتارهای مربوط به این موضوع به مواردی از آن اشاره شد. از این رو، به نظر می‌رسد که انتساب نظریه «مشروعیت سلطنت» به ایشان صحیح نیست؛ زیرا این نظریه عمدتاً با استناد به «ارشادنامه» مطرح شده است. 
صرف‌نظر از ادبیات‌نامه در استفاده از القاب و عناوین خاص درباره شاهان که ظاهراً ناشی از ادبیات مخصوص ارتباط گفتاری یا نوشتاری با حکّام بوده است، به نظر می‌رسد کاربرد و استفاده عنوان «ظل‌الله» برای شاه قاجار از سوی میرزای قمی واقعی نیست و در واقع، ایشان بدون توجه به اصالت این واژه و اعتقاد واقعی به آن می‌کوشد تا از این عنوان، پلی برای نصیحت و اندرز وی بگشاید و آنگاه در قالب تصریح به دو نوع حکومت استحقاقی (حکومت مشروع انبیا و ائمه) و امتحانی (حکومت‌های جور)، ماهیت سلطنت آغامحمدخان را به طور ضمنی حکومت امتحانی معرفی کرده، از او بخواهد برای نجات خویش در آخرت و توفیق در امتحان الهی، راه عدالت و مراعات مردم را در امر حکومت پیش گیرد.(2)
در نامه به فتحعلی‌شاه در رد عقاید صوفیه نیز، به صراحت اطاعت از سلطان ظالم و بی‌معرفت به احکام الهی که قطعاً فتحعلی‌شاه مصداق آن بود، قبیح شمرده شده است.(3) 
بنابراین، در مجموع به نظر می‌رسد که میرزای قمی مشروعیتی دینی و شرعی برای حکومت وقت قائل نبوده و اعتقادی به آن نداشته است، اما با توجه به شرایط زمانه و به دلایلی که ذکر شد، به مماشات و تعامل با حکومت وقت پرداخته است.
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.


 شهاب زمانی/ زیست بوم انسان امروز در عصر برندها، همه وجوه زندگی از امور شخصی تا حیات سیاسی و فکری و نظام‌سازی عینی و اجتماعی وی را تحت تأثیر خود قرار داده و برندسازی به یک ضرورت تبدیل شده است. فهم این موضوع نه تنها برای حوزه‌های اقتصادی و تجاری، بلکه برای دیگر حوزه‌ها از جمله سیاست هم بسیار مهم است. امروز بسیاری از شرکت‌های تجاری از دغدغه فروش خود محصول عبور کرده‌اند و با این تفکر فعالند که برند بسیار مهم‌تر از خود محصول است.
اما دلیل مهم شدن برندها چیست؟ این اهمیت را باید در مفهوم کلمه فراوانی و قدرت انتخاب مشتریان، مخاطبان و تا حدی رأی‌دهندگان جست‌وجو کرد. فراوانی در همه حوزه‌ها همان‌طور که قدرت انتخاب را بیشتر کرده، انتخاب کردن را هم تا حدی سخت کرده است و این برندها هستند که به ما تکیه‌گاهی برای اعتماد کردن و غلبه بر این تکثر و تنوع می‌دهند. البته برندها کارکردهای دیگری هم دارند؛ از جمله ایجاد وجهه و همبستگی اجتماعی.
وقتی برند در حوزه اقتصادی توفیق داشت، این پرسش مطرح شد که آیا برندسازی در دیگر حوزه‌ها هم کاربرد دارد یا خیر؟ پاسخ کلی در اینجا مثبت بود. به این ترتیب، موضوع برند مکان‌ها، ایده‌ها، اشخاص، سازمان‌ها، شهرها، کشورها و... در حوزه‌های مختلف، از جمله احزاب و سیاستمداران به میان آمد.
اساساً دادوستد بین شیوه‌های بازاریابی در حوزه‌های تجاری و حوزه‌های سیاسی سابقه طولانی دارد و این دو حوزه به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند از دستاوردهای هم استفاده کنند.
همان‌طور که در عرصه تجاری، برند مهم‌ترین معیار برای انتخاب کالا بوده و زمینه و امکان تصمیم‌گیری برای مصرف‌کننده را بر اساس برآورده شدن سه کارکرد اساسی، یعنی کاهش خطرپذیری، ارائه تصویری روشن از مزایا و بهره‌وری اطلاعات فراهم می‌کند، در عرصه سیاسی هم این کارکردها به طرز ملموسی وجود دارد.
آیا برندینگ سیاسی درباره همه جوامع یکسان است؟ به عبارت دیگر، آیا در تحلیل جامعه و رقابت‌های سیاسی در ایران نیز می‌توانیم از برندسازی سیاسی از نامزدها، سوژه‌ها و گفتمان‌ها در رقابت‌های انتخاباتی سخن بگوییم؟ صرف‌نظر از برخی تلاش‌ها که می‌خواهند جامعه ایران را در بسیاری از امور با سایر جوامع متفاوت ارزیابی کنند و بر همین اساس نتیجه می‌گیرند، برندسازی سیاسی به کار جامعه ایران نمی‌آید، برندسازی و بازاریابی و کمپین‌های انتخاباتی در جوامع مختلف به طور کامل اقتضایی بوده و متناسب با شرایط خاص هر جامعه عمل می‌شود. برندسازی امروز به دانش و تکنیکی تبدیل شده است و که مزایایی را در اختیار به‌کاربرندگان آن قرار می‌دهد. پیروزی اوباما در آمریکا مبتنی بر برندسازی در حوزه‌های شبکه‌های اجتماعی و مجازی به وقوع پیوست. برخی از رؤسای‌جمهوری ایران در دوره اصلاحات و پس از آن، مبتنی بر قواعد برند و کمپین‌های انتخاباتی پیروزی خود و شکست رقیب را رقم زدند.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی‌ـ قسمت پنجاه‌وسوم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ 
از زمانی که سازوکار انتخابات به منزله یکی از ارکان مردم‌سالاری، نقش محوری در جابه‌جایی قدرت در کشورهای جهان پیدا کرد، موضوع تأثیرگذاری دولت‌ها به ویژه قدرت‌های سلطه بر انتخابات و هدایت نتایج آن به سمت اهداف و منافع خود، به یکی از الگوهای رفتاری شایع در روابط بین‌الملل تبدیل شد. در همین راستا، اولویت یافتن قدرت نرم در رقابت‌ها، منازعات و مداخلات بین‌المللی سبب شد تا انتخابات به مثابه فرصت سیاسی ارزشمند و راهبردی برای تغییر رفتار یا رژیم دولت‌های ناهمسو با سیاست‌ها و منافع قدرت‌های بزرگ و زرسالاران بین‌المللی تلقی شود. برای نمونه، داو لِوین (Dov Levin) استاد علوم سیاسی در دانشگاه کارنگی مِلون (Carnegie Mellon) آمریکا، در مطالعات خود نشان داد آمریکا از دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم تا سال 2000، 81 مرتبه در انتخابات کشورهای مختلف مداخله کرده است.
با توجه به مداخله‌هایی که تاکنون کشورهایی، مانند آمریکا برای جابه‌جایی قدرت در کشورهای مردم‌سالار و دارای سازوکار انتخابات و یا به منظور بقا، تثبیت و تداوم جریان‌های سیاسی همسو در قدرت سیاسی انجام داده‌اند، می‌توان گفت این مداخله‌ها به شیوه‌ها و شکل‌های مختلفی صورت گرفته است. یکی از این شیوه‌ها اختصاص بودجه و کمک‌های مالی برای تغییرات مورد نظر در انتخابات و نتایج آن است. به گفته داو لِوین «آمریکایی‌ها از صرف پول نقد برای تأثیرگذاری بر نتایج انتخابات در دیگر کشورها چشم‌پوشی نمی‌کنند یا تلاش می‌کنند از طریق اعلام حمایت از یکی از طرفین انتخابات، نامزدهای مورد نظر خود را به پیروزی برسانند.»
این شیوه گاهی با توفیقاتی قرین بوده وگاهی نتایج مطلوبی را برای بانیان آن نداشته است. با این حال، مصادیق متعددی در دوران جنگ سرد و پس از آن وجود دارد که مؤید گزاره‌های فوق است:

1ـ نمونه هزینه‌کردها و کمک‌های مالی دوران جنگ سرد
1ـ1ـ انتخابات ایتالیا؛ سازمان سیا و دیگر نهادهای آمریکایی، مانند وزارت خارجه در انتخابات سال 1348 ایتالیا، برای جلوگیری از به قدرت رسیدن کمونیست‌ها و مخالفان سیاست‌های آمریکا، از حزب مسیحی حمایت مالی کردند و این حمایت‌ها را تا سال 1375 ادامه دادند. در طول سال‌های 1348 تا 1375 بیش از 75 میلیون دلار در انتخابات ایتالیا هزینه شد که از این میان ده میلیون دلار آن فقط به انتخابات سال 1372 اختصاص داشت.
2ـ1ـ انتخابات آلمان؛ در همین دوران آمریکا برای ایجاد یا حفظ دولت‌های ضد کمونیستی و نهادهای طرفدار آمریکا و تضعیف جنبش‌های چپ‌گرا در آلمان غربی، به پشتیبانی مالی احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال‌دموکرات و دولت جمهوری فدرال آلمان مبادرت کرد.(میرمحمدی، 1390: 156ـ155)
3ـ1ـ انتخابات شیلی؛ تحقیقات مجلس سنا در اواخر دهه 1970 درباره نقش سیا در انتخابات فرامرزی نشان داد که واشنگتن برای مانع شدن از پیروزی آلنده در انتخابات سال 1964 «نزدیک به چهار میلیون دلار در قالب پانزده عملیات مخفیانه هزینه کرده است که از سازماندهی کوخ‌نشینان حاشیه شهر گرفته تا تأمین بودجه احزاب سیاسی را دربرمی‌گرفت.»(تبیان، 25/8/1395)
2ـ نمونه هزینه‌کردها و کمک‌های مالی دوران پس از جنگ سرد
حمایت‌های مالی غربی‌ها و آمریکا در انتخابات مختلف پس از جنگ سرد نیز تداوم یافت. در این دوران هدف از کمک‌های مالی به شکست کشاندن گرایش‌های کمونیستی در کشورهای بازمانده از بلوک شرق، ناسیونالیست‌های ضد آمریکایی و اسلام‌گرایان ضد آمریکایی بوده است که از جمله می‌توان انتخابات روسیه، اوکراین، گرجستان، لبنان، هندوراس، ونزوئلا، ایران و... را نام برد.
1ـ2ـ انتخابات روسیه؛ کمک «بیل کلینتون» رئیس‌جمهور وقت آمریکا و وام 2/10 میلیارد دلاری صندوق جهانی پول به «بوریس یلتسین» رئیس‌جمهور وقت روسیه در این مورد قابل اشاره است که وی نیز از این سرمایه در مصارف پیش از انتخاباتی استفاده کرد.
2ـ2ـ انتخابات گرجستان؛ در گرجستان، واشنگتن با حمایت از نیروهای مخالف و شرکت دادن آنها در برنامه‏های تدارکاتی کمیسیون انتخابات مرکزی و فرستادن مشاوران و محققان آمریکایی با هزینه گزاف برای بررسی اوضاع جامعه و شناسایی درخواست‏های مردم و نقاط ضعف دولت و هزینه کردن بیش از 4/2 میلیون دلار برای انتخابات گرجستان و برکناری‏ آرام «شوارد نادزه» نقش مهمی در قفقاز ایفا کرد.(کاظمی، 1385: 104)
3ـ2ـ انتخابات اوکراین؛ دولت آمریکا 65 میلیون دلار برای ترویج پروژه‌های براندازی نرم در اوکراین و راه‌اندازی انقلاب نارنجی برای حمایت‌ از یوشچنكو هزینه کرد که بخش زیادی از آن از طریق سازمان‌های غیر دولتی بین‌المللی به سازمان‌های غیر دولتی اوکراینی و جنبش‌های طراحی شده اجتماعی فعال در انقلاب نارنجی انتقال یافت. در همین راستا، آمریکا میلیو‌ن‌ها دلار را به ابتکار همکاری لهستان، آمریکا و اوکراین و البته تحت مدیریت «خانه آزادی» به سازمان‌های غیر دولتی اوکراین انتقال داد.
4ـ2ـ انتخابات ازبکستان؛ سوروس در سال ۲۰۰۳ میلادی مبلغی معادل ۲۰ میلیون دلار به منظور حمایت از جنبش‌های اصلاح‌طلب در پنج کشور آسیای مرکزی، از جمله ازبکستان هزینه کرد. خانه آزادی یکی دیگر از بنیادهای دخیل در تحولات ازبکستان بود. در این زمینه اسفند ماه 1384 بود که دادگاه شهر تاشکند پایتخت ازبکستان، با صدور حکمی فعالیت خانه آزادی در این کشور را متوقف کرد.
5ـ2ـ انتخابات ایران؛ براساس اعترافات مقامات آمریکا و فتنه‌گران، یکی از اقدامات مهم تأثیرگذاری غربی‌ها، به ویژه آمریکا بر انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 صرف هزینه‌های مالی به شکل‌های مختلف بوده است. مقایسه عملکرد سازمان سیا و سایر نهادهای آمریکایی در حمایت‌های مالی از دوران جنگ سرد و پس از آن به ویژه درباره جمهوری اسلامی ایران مشابهات زیادی از نظر انگیزه و اهداف پشتیبانی‌ها دارد. وجه مشترک هزینه‌کردهای مالی در کشورهای برخوردار از دولت کمونیستی یا کشورهای غیر کمونیستی در معرض خطر روی کار آمدن احزاب کمونیستی با ایران اسلامی، ایجاد اختلاف میان احزاب ضد آمریکایی، بدبین‌سازی افکار عمومی نسبت به آنها و کمک مالی مخفیانه به احزاب میانه‌رو و مورد نظر و رسانه‌هایی است که در این راستا فعال بودند. مؤید این ادعا خاطرات ویلیام کلبی، رئیس سابق سیا است.(کلبی، 1368: 108 ـ 90)
کالین کاول، نویسنده کتاب «صادرات دموکراسی ساخت آمریکا از جنگ نظامی تا کودتای نرم» معتقد است: «سال 2009 میلادی موقوفه ملی دموکراسی (NED) از طریق جنبش سبز و تأمین بودجه چندین و چند سازمان مختلف، تلاش داشت تا نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری آن سال را تغییر دهد.» پاول رابرتز، معاون اسبق وزارت خزانه‌داری آمریکا نیز در مصاحبه اختصاصی با مجله «فارین پالیسی» گفت: «رئیس بنیاد ملی برای دموکراسی، 11 ژوئن 2009، یعنی پیش از برگزاری انتخابات 88 در ایران اعلام کرد که NED کمک‌های مالی را به حامیان موسوی که مرتبط با سازمان‌های غیر دولتی در خارج از ایران هستند، رسانده است.»
تیری میسان،‌ تحلیلگر مشهور غربی که کتاب‌های او درباره 11 سپتامبر و معماهای پیرامون آن از شهرت زیادی برخوردار است، طی مقاله‌ای که در پایگاه اینترنتی «ولترنت» منتشر شد، نوشت: «ابتدا در سال 2007 یک بودجه چهارصد میلیون دلاری از سوی کنگره برای سازماندهی یک تغییر رژیم در ایران به تصویب رسید که این افزون بر بودجه‌های NED، USAID، سیا و دیگران بوده است.» به اعتقاد وی، دولت بوش پس از تأیید تصمیم اتخاذ شده از سوی ستاد مشترک ارتش مبنی بر لغو گزینه حمله نظامی به ایران، تصمیم گرفت انقلابی رنگی در ایران راه بیندازد. این گزینه سپس مورد تأیید دولت اوباما نیز قرار گرفت.(به نقل از خبرگزاری فارس، 3/11/1390)

ایران یکی از پر انتخابات‌ترین کشورهای جهان است و به طور میانگین هر دو سال یک بار انتخابات در آن برگزار می‌شود. با وجود این کمیت، بسیاری از کارشناسان معتقدند کیفیت انتخابات برگزار شده قابلیت ارتقای بیشتری دارد. برخی از کارشناسان این مسئله را به رفتارهای انتخاباتی غلط از سوی نامزدهای انتخاباتی، احزاب و جریان‌های حمایت‌کننده از آنها ارجاع می‌دهند.
برخی از کارشناسان علوم سیاسی، از جمله دکتر رسول بابایی که دانش‌آموخته علوم سیاسی در مقطع دکتری دانشگاه تهران است، ورود دانش برند به عرصه سیاست ایران را برای اصلاح چنین روندی راهگشا می‌داند. وی معتقد است این دانش افزون بر ارتقای کیفیت انتخابات، می‌تواند به چهره‌سازی برای نظام سیاسی و رونق فعالیت احزاب منجر شود.
با این دغدغه، وی کتاب «برندسازی نامزد انتخاباتی» تألیف «لیزا اسپیلر» و «جف برگنر» را ترجمه کرد. این کتاب که آن را انتشارات بازاریابی به مخاطبان عرضه کرده، راهبرد‌های بازاریابی برای پیروزی در انتخابات، تدابیر و راه‌های رفته کارگزاران تبلیغاتی و رسانه‌ای را معرفی می‌کند که در قالب کمپین سیاسی منسجم توانستند نامزدی گمنام را به مردم بفروشند.در غرب به ویژه کشورهایی، نظیر آمریکا سال‌هاست که یک گزاره در جهان سیاست قابل استناد و پذیرفته ‌شده است و آن، اینکه برای فروش رئیس‌جمهور به مردم باید همان روش‌هایی را برگزید که کالا یا محصولی، نظیر تاید را به مردم می‌فروشید. با وجود تمامی پیشرفت‌های صورت گرفته در مباحث برندینگ تجاری و اقتصادی، ادبیات برندینگ سیاسی و انتخاباتی همچنان نوپاست و به اندازه دیگر رشته‌های علوم بازاریابی گسترده نشده و توسعه نیافته است. با این حال، کتاب «برندسازی نامزد انتخاباتی» از جمله آثاری است که به خوبی آخرین تجارب عملی در زمینه برندسازی سیاسی را بازتاب داده است. این کتاب که با نگاه به فرایند برندسازی در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده نوشته شده است، به قوانین، قواعد، ضرورت‌ها و آموزه‌های بازاریابی سیاسی مدرنی اشاره می‌کند که می‌تواند در بستر بیشتر نظام‌های فرهنگی ـ ارزشی و هر بازار سیاسی و انتخاباتی به مثابه کلیدهایی برای موفقیت نامزدها در عرضه خود به جامعه مطرح و استفاده شوند.

در ایام انتخابات فضای باز سیاسی ایجاد می‌شود که جزء ویژگی‌های ذاتی آن است؛ اما همه به یک اندازه قدر و اهمیت این فضا را نمی‌دانند و حتی گاهی با عملکردهای تخریب‌گرانه و ایجاد فضای دوقطبی در جامعه ناسپاسی می‌کنند. به طور اساسی، این رفتار با محاسبه‌ای مبتنی بر سود و زیان فردی یا گروهی برای جلب آرای مردم به وقوع می‌پیوندد و در ایام انتخابات‌ها از آفات جوامع دموکراتیک است. این در حالی است که خروجی آن، زمینه‌سازی برای عبور از خط قرمزهای نظام و مصالح و منافع مردمی است که این نعمت بازیگری را به نامزدها و جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای حامی آنها داده است. اما مردم در جایگاه تعیین‌کننده‌های اصلی التزام کامل به قانون در چهارچوب اخلاق، صداقت و بیان مسائل با مبانی مستحکم و آمارهای درست و قابل اتکا را مطالبه می‌کنند و بر اساس پایبندی نامزدها به آنها نمره می‌دهند.